ارسالها: 12930
#741
Posted: 19 May 2015 10:13
روایت یک دزدی عجیب/ همدست سارق،با مالباخته برای شکایت به کلانتری هم رفته بود!
همشهری نوشت:مدتی پیش زنی برای خرید دلار به یک صرافی در مرکز پایتخت رفت. 100میلیون تومان همراه او بود و میخواست همه این مبلغ را دلار بخرد و به ایتالیا سفر کند. زن جوان ماشینش را پارک کرد و وارد صرافی شد، او اما خبر نداشت که پسرجوانی به کمینش نشسته است.
لحظاتی بعد مسافر ایتالیا دلارها را از مرد صراف تحویل گرفت و داخل پاکتی گذاشت و سوار ماشین شد اما به محض اینکه از محل پارک ماشین بیرون آمد یک موتورسیکلت که با سرعت بالا در حال حرکت بود با خودروی وی تصادف کرد. زن جوان از ماشین بیرون آمد و با مرد موتور سوار درگیر شد و در یک لحظه جوان موتورسوار کیف پر از دلار زن جوان را از روی صندلی ماشین او برداشت و فرار کرد.
یک ساعت بعد
زن جوان در اداره پلیس نشسته و مشغول نوشتن شکایتنامه بود. وقتی مأمور پلیس از او پرسید که آیا به کسی مشکوک است؟ جواب داد: خیر.
او گفت: من مقیم ایتالیا هستم. سالی یکبار برای دیدن خانوادهام به ایران میآیم تا اینکه اواخر سال گذشته پدرم بر اثر بیماری فوت کرد و به ایران آمدم. پس از آن خانوادهام اموال پدریام را فروختند و در حدود 300میلیون تومان به من ارث رسید. با بخشی از این پول یک آپارتمان کوچک در حاشیه تهران خریدم و قرار بود با مابقی آن دلار بخرم و به ایتالیا بروم که در دام دزد موتورسوار گرفتار شدم. داخل کیفم به جز دلارها همه مدارکم ازجمله پاسپورت، شناسنامه و چند سکه طلا بود که همگی سرقت شدند.با شکایت زن جوان تحقیقات برای دستگیری سارق موتورسوار شروع شد اما هیچ ردی از او بهدست نیامد.
اتفاق عجیب
یکماه از ماجرای سرقت گذشته بود که زن جوان بار دیگر راهی اداره پلیس شد و این بار کلید معمای سرقت دلارها را در اختیار مأموران قرار داد. او گفت: چندماه قبل از طریق لاین با پسری به نام کامبیز آشنا شدم. در این مدت چندین بار یکدیگر را دیده بودیم و او در جریان ارثیه میلیونیام و برنامهام برای خرید دلار بود.
وقتی سرقت رخ داد او حتی برای پیگیری با من به دادسرا و اداره پلیس میآمد تا اینکه چند روز پیش اعتراف تلخی کرد. او مدعی شد که سرقت را یکی از دوستانش به نام احمد انجام داده است. کامبیز از من خواست که دوستش را به پلیس لو بدهم اما اسمی از او نبرم. من که حسابی عصبانی شده بودم تصمیم گرفتم همه حقیقت را به مأموران بگویم.
ماموران با دستور بازپرس دادسرای ناحیه 12تهران، راهی مخفیگاه کامبیز شدند و در عملیاتی غافلگیرانه او را به دام انداختند. وی در مواجهه حضوری با شاکی چارهای جز اقرار ندید و گفت: چند شب قبل از حادثه با یکی از دوستانم به نام احمد در حال مصرف مشروبات الکلی بودیم که نقشه سرقت را کشیدیم.
قرار شد احمد نقشه را عملی کند و بعد از آن سهم مرا بپردازد. بعد از سرقت اما فقط یک اسکناس 100دلاری به من داد و وقتی اعتراض کردم مدعی شد که همه ریسک سرقت و خطر دستگیری را خودش به جان خریده. وقتی دیدم زیرقولش زده تصمیم گرفتم ماجرا را به شاکی بگویم؛ غافل از اینکه خودم هم گیر خواهم افتاد. اقرار این متهم و اطلاعاتی که وی در اختیار تیم تحقیق قرار داد کافی بود تا کارآگاهان هفته گذشته دزد اجیر شده را دستگیر و مقداری از دلارها را در مخفیگاهش کشف کنند.به گزارش همشهری، قرار قانونی برای هردو متهم صادر شده و تحقیق از آنها همچنان ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#742
Posted: 20 May 2015 11:16
معمای مرگ تازه عروس در خانه بخت
مرگ مرموز تازهعروس معمای پیچیدهای را پیشروی پلیس قرار داده است. خانواده این زن 18 ساله که «شیوا شریفی» نام دارد، خواستار بازجویی از تازهداماد شدهاند.
شامگاه یکشنبه 20 اردیبهشت ماه سالجاری همسایههای زوج جوانی در محله رباطکریم با پلیس 110 و اورژانس تماس گرفتند و آنان را در جریان حادثهای برای تازهعروس قرار دادند.
مأموران با حضور در خانه این زوج با پیکر نیمهجان شیوا مواجه شدند که تکنیسینهای اورژانس پس از معاینه، وی را به بیمارستان فاطمهزهرا رباطکریم انتقال دادند.
شیوا چند ساعتی با مرگ دست و پنجه نرم کرد تا اینکه تسلیم شد و از پای درآمد.
وقتی ماجرای مرگ مرموز تازه عروس به مأموران پلیس مخابره شد، بازپرس ویژه قتل رباطکریم وارد عمل شد و دستور تجسسهای تخصصی برای رازگشایی از سرنوشت شیوا را داد.
بررسیهای ابتدایی نشان داد روی گردن این زن جوان آثار خفگی وجود دارد. بدینترتیب با دستور بازپرس جنایی، جسد شیوا به پزشکی قانونی منتقل شد تا علت دقیق مرگ مشخص شود و همزمان تیمی از پلیس به تحقیقات ویژهای پرداخته است تا این معمای پیچیده را حل کند.
گفتوگو با پدر تازهعروس
پدر شیوا با چشمانی اشکبار گفت: دو دختر و یک پسر داشتم. شیوا بچه بزرگم بود و 18 سال داشت. وی افزود: از هفت ماه پیش بود که به خانه خودش در رباطکریم رفت. خانواده دامادم بعد از یک مراسم خواستگاری و جواب مثبت گرفتن از شیوا و برگزاری مراسم عروسی، دخترم را به خانهای که مادرشوهرش هم در آنجا زندگی میکند، بردند.
پدر گریان گفت: از همان روزهای نخست دخترم و «جواد» بر سر زندگی در کنار مادرشوهر اختلاف داشتند. شیوا دوست داشت به صورت مستقل و جدا از خانواده همسرش زندگی کند اما دامادم قبول نمیکرد.
پدر تازهعروس ادامه داد: شیوا دوست نداشت من و مادرش متوجه این اختلافها شویم اما بعضی مواقع با همسرم در این باره صحبت میکرد.
دامادمان یک مقدار عصبی بود و هر زمانی که خیلی خشمگین میشد به خودش آسیب میزد با مشت به دیوار میکوبید یا با یک شیء تیز شروع به خودزنی میکرد. شنبه آخرین روزی بود که همسرم با شیوا صحبت کرد و دخترم گفت با جواد صحبت کرده که طلاهایش را بفروشد تا خانهشان را جدا کنند اما جواد نپذیرفته و شیوا از دست دخالتهای بیش از حد مادر شوهرش هم شکایت میکرد.
ساعت 11 یکشنبه 20 اردیبهشت ماه دامادمان با ما تماس گرفت و گفت شیوا قرص خورده است و در بیمارستان بستری است فوراٌ خودمان را به آنجا رساندیم که گفتند دخترم قرص نخورده است بلکه به علت فشار به گردنش و نرسیدن اکسیژن و خون به مغزش حال وخیمی دارد و در بخش مراقبتهای ویژه بستری است. بعد از اینکه حال دخترم را فهمیدم علت حادثه را پرسیدم اما هر کسی حرفی میزد، یکی از همسایهها گفت: دخترم در کمد داخل دستشویی با دستمال دور گردنش آویزان بوده است که آنها نجاتش دادند و همسایه دیگر که دکتر بوده وقتی دیده نبضش میزند گفته است صبر کنید اگر حالش بهتر نشد او را به بیمارستان میرسانیم.
ساعت 8 شب این اتفاق افتاده بود و دخترم را ساعت 10/5 شب به بیمارستان رسانده بودند.
از طرف دیگر دامادمان میگوید که خودش دستمال را از گردن شیوا باز کرده است. هنوز کاملاً مشخص نشده است که دخترم به قتل رسیده یا خودکشی کرده است.
حتی بعد از مرگ شیوا نزدیکترین دوستش هم با من تماس گرفت و گفت که 10 دقیقه پیش از حادثه شیوا با او صحبت میکرده و گفته که با جواد سر مستقل شدن بحثشان شده است و او قبول نکرده است. همین موقع به خاطر پشت خطی قطع کرده است.
وی میگفت: بعد از اعلام مرگ شیوا ما به مأموران آگاهی پرند مراجعه کردیم و از دامادمان شکایت کردیم. امیدواریم علت مرگ دخترم مشخص شده و اگر قتلی رخ داده، عاملان آن مجازات شوند.
بنابر این گزارش، تحقیقات در زمینه چگونگی این مرگ مرموز ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#743
Posted: 20 May 2015 11:24
ردپای سارق سنگین وزن در سرقتهای سریالی بانکهای مشهد
کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی با بررسی سرقتهای سریالی بانکهای مشهد ردپای سارقی سنگین وزن را در این دزدیها کشف کردند.
به گزارش جام جم، دوربین های مداربسته هر سه بانک تصویر سارق سنگین وزن را در جریان سرقت ها ثبت کرده است. این سارق بعد از سرقت ها با یک دستگاه موتورسیکلت از محل دزدی ها فرار کرده است.
سرقت از بانک مسکن
نخستین سرقت 24 فروردین امسال در منطقه سیدی مشهد رخ داد. صبح روز حادثه مرد جوانی که صورت خود را پوشانده بود و یک قبضه سلاح کلت در جیب داشت وارد یکی از شعبه های بانک مسکن شد و با تهدید سلاح از کارمندان خواست در برابر او مقاومت نکنند.
او سپس کیف دستی مشکی رنگی را که همراه داشت به پشت پیشخوان برد و بیش از 137 میلیون تومان وجه نقد را داخل آن ریخت. سارق مسلح بعد از دستبرد مسلحانه و بدون شلیک گلوله سوار موتورسیکلت هوندا شد و از محل گریخت.
پلیس بعد از این سرقت اعلام کرد؛ دوربین های مداربسته بانک هنگام وقوع سرقت فعال بود، اما متأسفانه آژیر خطر به صدا درنیامده است. این بانک نگهبان نداشته و در منطقه ای خلوت قرار گرفته است.
دومین سرقت
سارق مسلح 27 روز بعد به بانک دیگری دستبرد زد. سرقت از بانک ملت روز 20 اردیبهشت امسال در حالی رخ داد که مرد موتورسواری مقابل بانک ملت شعبه کوهسنگی توقف کرد. او که صورت خود را با کلاه کاسکت پوشانده بود وارد بانک شده و با تهدید کارکنان و مشتریان 53 میلیون تومان به سرقت برد. پلیس 6 دقیقه پس از اطلاع از این سرقت در مقابل بانک حاضر شد، اما سارق مسلح همراه پول ها فرار کرده بود. کارآگاهان با بررسی دوربین های مداربسته متوجه شدند این سرقت هم از سوی سارق سنگین وزن انجام شده است.
سرقت های سریالی
ماموران که احتمال می دادند با سارقی حرفه ای روبه رو هستند، تحقیقات در این زمینه را ادامه دادند. در حالی که هیچ ردی از متهم در دست نبود، او سومین سرقت خود را هم انجام داد. ساعت 10 و 4 دقیقه صبح 22 اردیبهشت مرد مسلح وارد شعبه بانک صادرات در منطقه طلاب شد.
متهم سلاح خود را به سمت کارمندان و مشتریان بانک نشانه گرفت و آنها را تهدید کرد اگر در برابر او مقاومت کنند کشته می شوند. دزد سنگین وزن این بار هم به راحتی کیسه اش را پر از پول کرد و قبل از حضور پلیس با موتورسیکلت از محل گریخت. رئیس پلیس مشهد پس از این سرقت در مصاحبه ای با ایرنا احتمال داد، سلاح سارق قلابی باشد.
پلیس با کشف سرنخ هایی از متهم تحقیقات برای دستگیری او را آغاز کرده است. بر اساس اطلاعات پلیس، سارق مسلح بعد از هر سرقت با یک دستگاه موتورسیکلت قرمز طرح هوندا از محل فرار کرده است.
سرهنگ مجتبی شهسوارپور، معاون اجتماعی خراسان رضوی در این باره به جام جم گفت: کارآگاهان تحقیقات گسترده ای را در این زمینه آغاز کرده و در این مدت مردم نیز همکاری خوبی با پلیس داشته اند. ماموران در کنار سرنخ های کشف شده در صحنه های سرقت، اطلاعات مردمی را هم بررسی می کنند.
وی افزود: افرادی که از هویت یا مخفیگاه سارق مسلح اطلاع دارند می توانند اطلاعات خود را از طریق شماره تلفن 110 و شماره 2183700 (ستاد خبری پلیس آگاهی خراسان رضوی) گزارش دهند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#744
Posted: 20 May 2015 11:30
شکنجه بیرحمانه یک کفتار در رامهرمز
به گزارش «تابناک» به نقل از دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران، چهارشنبه هفته گذشته (۱۳۹۴/۲/۲۳) فردی از اهالی یکی از روستاهای اطراف شهرستان رامهرمز یک کفتار ماده را بوسیله اسلحه شکاری ساچمه زنی هدف قرار داده و جانور را زخمی می کند.
این فرد در اقدامی وحشیانه و غیر انسانی در حالی که کفتار کاملا زنده بوده، حیوان مجروح را بوسیله یک طناب به پشت خودروی سمند خود بسته و فاصله محل شلیک تا روستا کفتار را به روی زمین میکشد.
راننده خودرو پس از ورود به روستا در نقطه ای توقف می کند و یکی از اهالی از صحنه دردناک زجر کشیدن کفتار مجروح که هدف گلوله قرار گرفته و مسافتی طولانی با خودرو بر روی زمین کشیده است تصویربرداری میکند.
در این بین یکی از روستائیان، اداره محیط زیست رامهرمز را در جریان قرار داده و پس از دریافت گزارش محیط بانان عازم روستای مذکور میشوند.
رئیس اداره محیط زیست رامهرمز در این باره گفت: اواخر هفته گذشته از طریق یکی از اهالی در جریان آزار و اذیت یک کفتار قرار گرفته و بلافاصله پس از اطلاع از موضوع محیط بانان این اداره به محل اعزام شدند.
حسن آقاشیرمحمدی افزود: عامل این اقدام بیرحمانه که متوجه حضور محیط بانان شده بود دقایقی پیش از رسیدن مامورین، کفتار را که بوسیله طناب به اتومبیل بسته شده بود از خودرو جدا کرده و از محل متواری میشود.
رئیس اداره محیط زیست رامهرمز گفت: کفتار مجروح توسط محیط بانان به مرکز شهرستان منتقل شده و پس از ضد عفونی زخمها و اقدامات اولیه، به دانشکده دامپزشکی اهواز منتقل گردید.
وی افزود: متاسفانه تعداد زیاد ساچمه بر اثر شلیک با اسلحه شکاری وارد بدن کفتار شده بود. همچنین بر اثر کشیدن حیوان بر روی زمین بوسیله خودرو، تاندون ها و بافت دستها در ناحیه مچ و آرنج همچنین پوست و بافت شکم و پهلوی حیوان کاملا سوخته و از بین رفته بود.
آقاشیرمحمدی در ادامه گفت: پس از این حادثه، تحقیقات در این زمینه آغاز شده و عامل این اقدام غیر انسانی با تلاش نیروهای یگان محیط زیست و کمک همیاران محلی شناسایی گردید.
در حال حاضر با شکایت این اداره، پرونده ای در این رابطه در دادگستری شهرستان تشکیل شده و حکم جلب متهم توسط مقام قضایی صادر به کلانتری محل ابلاغ شده است.
بزودی متهم توسط عوامل انتظامی بازداشت و جهت مجازات و رسیدگی به جرم به دادگاه معرفی خواهد شد.
ماده کفتار علی رقم تحمل درد و رنج فراوان در مقابل ضایعات وارده بسیار مقاوم بود اما تلاش دامپزشکان برای نجات جان این حیوان بی نتیجه بود و متاسفانه پس از گذشت چهار روز به دلیل انتشار عفونت و شدت جراحات وارده، ماده کفتار از بین رفت.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#745
Posted: 20 May 2015 13:44
دستگیری خلبان قلابی در فرودگاه مهرآباد
چند روز پس از دستگیری خلبان قلابی، ۶۰ زن و دختر که در شبکههای اجتماعی فریب او را خورده بودند، با مراجعه به اداره آگاهی از وی شکایت کردند.
متهم که عاشق خلبانی است، طوری در نقشش فرو میرفت که حتی اقوامش هم تصور میکردند که او یک خلبان واقعی است.
این مرد شیاد 31فروردینماه سالجاری با شکایت دختر جوانی تحت تعقیب پلیس قرار گرفت. شاکی به مأموران گفت: حدود یکسال پیش از طریق شبکه اجتماعی فیسبوک با جوانی به نام فرشاد آشنا شدم. او خود را خلبان معرفی کرد و مدعی شد که مدرک دکتری دارد.
مدتی از آشنایی فرشاد با دخترجوان گذشت تا اینکه آنها با یکدیگر قرار ملاقات گذاشتند. دختر جوان در ادامه گفت: در نخستین قرارمان فرشاد با لباس خلبانی آمد و مدعی شد که پرواز دارد و باید هرچه زودتر به فرودگاه برود. رفتارش طوری بود که من اصلا به او شک نکردم.
حتی بهدلیل اینکه علاقه شدیدی به شغل میهمانداری هواپیما داشتم از فرشاد خواستم تا درصورت امکان از ارتباطات خود در شرکت هواپیمایی استفاده کرده و مرا استخدام کند. چراکه او پیش از این مدعی شده بود با نفوذی که دارد میتواند برای شغل میهمانداری نیرو به شرکت هواپیمایی معرفی کند.
وی افزود: پس از آن فرشاد مدعی شد که برای انجام کارهای اداری و استخدام باید مقداری پول به او پرداخت کنم. با این بهانه 6میلیون تومان از من گرفت و بعد ازچند روز یک معرفینامه در اختیارم قرار داد که آرم یکی از شرکتهای هواپیمایی روی آن بود. او از من خواست معرفینامه را نگه دارم تا آخرین هماهنگیهای لازم برای گذراندن دورههای آموزشی میهمانداری را انجام دهد اما دیگر خبری از او نشد و فهمیدم که فریب یک کلاهبردار را خوردهام.
درکمین طعمه جدید
با شکایت دختر جوان گروهی از کارآگاهان پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران با دستور بازپرس دادسرای ناحیه5 مأمور رسیدگی به این پرونده شدند. بررسیها نشان میداد معرفینامهای که فرشاد در اختیار شاکی قرار داده جعلی بوده و اصلا شخصی با این مشخصات در شرکت هواپیمایی مورد نظر کار نمیکند.
همزمان چند شکایت مشابه دیگر مطرح شد که نشان میداد خلبان قلابی بهصورت سریالی طعمههای خود را در فیسبوک و شبکههای اجتماعی شناسایی کرده و دست به کلاهبرداری از آنها زده است. مأموران با انجام کارهای اطلاعاتی پاتوق فرشاد را در فرودگاه مهرآباد شناسایی کردند و با هماهنگی مأموران حراست و پلیس فرودگاه متهم 28ساله را در یکی از ترمینالهای فرودگاه به دام انداختند.
او که لباس خلبانی با درجه کاپیتانی پوشیده بود و کیف فرم خلبانی در دست داشت، در حال تردد در ترمینال شماره 2فرودگاه بود و بهنظر میرسید که در حال شناسایی طعمه جدیدی برای کلاهبرداری است. با دستگیری متهم او به اداره آگاهی منتقل شد و در بازجوییها به کلاهبرداری از زنان و دختران اعتراف کرد. پس از اعترافات او، شاکیان نیز یکی پس از دیگری راهی اداره آگاهی شدند و به شکایت از او پرداختند.
سرهنگ داوود مرادی، رئیس پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران با اعلام این خبر گفت: متهم معمولا خود را بهعنوان خلبان هواپیماهای مسافربری از نوع فوکر 100و ایرباس معرفی میکرد و دستکم 60نفر به اتهام کلاهبرداری از او شکایت کردهاند. سرهنگ مرادی تصریح کرد: برای این خلبان قلابی از سوی قاضی پرونده قرار قانونی صادر شده و شاکیان احتمالی میتوانند برای شکایت از او به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#746
Posted: 20 May 2015 13:44
جنایت انتقامجویانه دختر و پسر فیسبوکی
آشنایی دختر و پسری در فیسبوک پایانی شوم داشت و یک انتقامجویی کور را دامن زد.
دختر جوان به پسر مورد علاقهاش گفت که برادر بدرفتاری دارد و همین توطئه یک جنایت را کلید زد. پنجم بهمن ماه سال 92 زن سالخوردهای به دادسرای امور جنایی تهران رفت و از کشته شدن پسر 24 سالهاش پرده برداشت. این مادر در بازجوییها به مأموران گفت: چندی پیش پسرم از خانه رفت و دیگر برنگشت تا اینکه با ادعاهای عجیب دخترم متوجه شدم امیرخسرو به قتل رسیده است. با این رازگشایی با دستور بازپرس رودگر تیمی از مأموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شدند و خواهر امیرخسرو را تحت بازجویی قرار دادند. فرشته در بازجوییها پسری به نام «احمدرضا» را لو داد که در فیسبوک با هم آشنا شده بودند. احمدرضا 24 ساله وقتی دید راز پنهانش فاش شده است در اعترافات هولناکی گفت: با فرشته که دانشجوی دانشگاه کاشان بود از طریق فیسبوک آشنا شدم، بعد از چند بار ارتباط تلفنی با هم قرار گذاشتیم تا بیشتر با هم آشنا شویم، وقتی او را دیدم متوجه شدم او همان دختری است که می تواند همسر ایدهآلی برای من باشد، تصمیم گرفتیم قبل از ازدواج و خبر دادن به خانوادهها مدتی با هم در ارتباط باشیم تا بیشتر از خصوصیات اخلاقی هم باخبر شویم. او همیشه ناراحتیهای پنهانی داشت تا اینکه شنیدم از کودکی با بدرفتاریهای برادرش مواجه بوده است و از برادرش نفرت دارد. وقتی این موضوع را از فرشته شنیدم تصمیم گرفتم انتقام این دختر مهربان را بگیرم. در مدت آشنایی خانواده فرشته را دیده بودم در این رفت و آمدها با امیر خسرو طرح دوستی ریختم تا اینکه در یکی از روزها با فرشته هماهنگ کردیم تا با امیرخسرو به تنهایی بیرون بروم. فرشته به من زنگ زد و گفت برادرش آماده شده است تا هم را ببینیم وقتی او را دیدم سوار خودرویم شد. در مسیر با نانچیکو که از قبل تهیه کرده بودم او را خفه کردم سپس جنازهاش را بیرون پرتاب کردم و پا به فرار گذاشتم. صبح دیروز این پسر و خواهر مقتول در شعبه 84 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی باقری و چهار قاضی مستشار تحت محاکمه قرار گرفتند. احمدرضا وقتی پشت تریبون قرار گرفت در آخرین دفاع گفت: قتل را قبول دارم، اشتباه کردم اما علاقه شدید به فرشته مرا کور کرده بود. با اظهارات این پسر جوان اولیای دم درخواست قصاص کردند و گفتند: فرشته هیچ گناهی ندارد و از سوی احمدرضا اغفال شده است. این در حالی است که در بازجوییهای اولیه مادر فرشته به بازپرس گفته بود فرشته از کودکی زیاد دروغ میگفت و برای خودش خیالپردازی میکرد. این ادعا که پسرم با او بدرفتاری کرده یک دروغ است. بنابر این گزارش، فرشته با سپردن وثیقه آزاد است و رسیدگی به این پرونده همچنان ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#747
Posted: 20 May 2015 13:45
قاتل عمو بخشیده شد
جوانی که بهخاطر اختلاف برسر راهاندازی باشگاه بدنسازی با عمویش درگیر شده و او را به قتل رسانده بود، با اعلام رضایت اولیای دم از قصاص نجات یافت.
روز 6دیماه سال91 کارآگاهان اداره دهم آگاهی در جریان وقوع درگیری مرگباری در منطقه نازیآباد قرار گرفتند. ماجرا از این قرار بود که پسری جوان در جریان درگیری با عمویش، او را با ضربه چاقو به قتل رساند و پسر و همسر وی را نیز مجروح کرد و گریخت. بهدنبال این جنایت تحقیقات برای دستگیری متهم به قتل آغاز شد اما او به محل نامعلومی گریخته بود و هیچکس از مخفیگاهش اطلاعی نداشت.
با این حال 3ماه بعد کارآگاهان جنایی به اطلاعاتی درباره مخفیگاهش دست یافتند و وی را دستگیر کردند. متهم به قتل در جریان بازجوییهای مقدماتی به قتل عمویش اعتراف کرد و گفت ناخواسته باعث مرگ عمویش شده و از کاری که کرده پشیمان است. با وجود این، پرونده اتهامیاش با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه
در جلسه محاکمه که در شعبه113 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی حسین اصغرزاده برگزار شد، فرزندان نجات بهعنوان اولیای دم خواستار قصاص پسرعمویشان شدند و گفتند که به هیچ وجه از خون پدرشان نمیگذرند. در ادامه متهم در دفاع از خود گفت: من قبول دارم که باعث مرگ عمویم شدم اما برای این کار انگیزهای نداشتم. او ادامه داد: ما و خانواده عمویم در یک ساختمان زندگی میکردیم.
من زیرزمین خانهمان یک باشگاه بدنسازی راه انداخته بودم اما عمویم و خانوادهاش با این کار مخالف بودند. عمویم میگفت یا باید بابت باشگاه بدنسازی به او اجاره بدهم یا اینکه پسرش شریکم شود. اما من با پیشنهادش مخالف بودم. از همان روز اختلاف بین ما شروع شد و مدام با یکدیگر درگیری داشتیم.
روز حادثه از خانهمان بیرون آمدم و در راهرو پسرعمویم را دیدم. او یک چاقو در دستش پنهان کرده بود و وقتی به او رسیدم به طرفم حمله کرد. من هم از خودم دفاع کردم. همان لحظه عمو و زن عمویم از خانه بیرون آمدند و در هواداری از پسرشان با من درگیر شدند. من هم چاقو را از دست پسرعمویم گرفتم و چند ضربه زدم.
نمیدانم ضربهها را چطور و به چهکسی زدم اما آنها زخمی شدند و من هم فرار کردم و ۳ماه خودم را از دید پلیس مخفی کردم اما سرانجام دستگیر شدم. من نیتی برای این کار نداشتم. بهرغم دفاعیات مرد جوان خانواده عمویش تأکید کردند خواستهشان قصاص اوست. به این ترتیب از آنجا که همه شواهد و مدارک علیه متهم بود، قضات دادگاه وی را به قصاص محکوم کردند. هرچند او و وکیل مدافعش به رأی دادگاه اعتراض کردند ولی قضات شعبه16 دیوانعالی کشور این رأی را تأیید کردند. به این ترتیب پرونده به واحد اجرای احکام دادسرای امور جنایی فرستاده شد.
بخشش، در آخرین روزها
مرد جوان فاصله چندانی با چوبه دار نداشت. او میدانست درصورتی که فرزندان عمویش او را نبخشند بهزودی مجازات خواهد شد. به همین دلیل خانوادهاش تلاش کردند رضایت آنها را جلب کنند. در این میان برخی بزرگان فامیل نیز پادرمیانی کردند تا اینکه سرانجام اولیای دم تصمیم سرنوشتسازی گرفتند.
آنها چند روز قبل در دادسرای امور جنایی تهران حاضر شدند و پای صورتجلسهای را امضا کردند که براساس آن از حق خود برای قصاص گذشت کرده و اعلام کردند برای رضای خدا او را بخشیدهاند. به این ترتیب جوان قاتل که فاصله چندانی تا چوبه دار نداشت به زندگی بازگشت.براساس این گزارش، قرار است این جوان بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران برای رسیدگی به جنبه عمومی جرم محاکمه شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#748
Posted: 20 May 2015 13:46
مرگ تلخ پسرک فوتبالیست
شهروند: سقوط تیرک دروازه غیراستاندارد در زمین فوتبال شهرداری، پسرک ١٢ ساله را به کام مرگ فرو برد. مرگ هولناک این پسر دانشآموز کافی بود تا این پرونده با شکایت پدر او در دادسرای جنایی تهران بررسی شود. با دستور قاضی «سعید احمد بیگی» بازپرس شعبه هفتم، این پرونده به دادسرای ناحیه ٧ ارجاع شد.
حادثه مرگبار در زمین فوتبال
١١ اردیبهشتماه بود که «فراز» دانشآموز پنجم ابتدایی برای بازی با دوستانش به زمین فوتبال کوچک محلهشان واقع در خیابان مالک اشتر رفت. سوت بازی کودکانهشان زده شد و بچهها سرگرم بازی شدند، هیچکس تصور نمیکرد، هیجان بازی فوتبالشان با حادثهای تلخ به پایان برسد.
توپ فوتبال بین بچهها پاسکاری میشد و فراز خودش را به زمین حریف رسانده بود، توپ که به پایش رسید با ضربهای محکم از دروازهبان عبور کرد و بر طاق دروازه نشست. بچهها خوشحال فریاد شادی سر داده بودند، فراز برای ابراز خوشحالیاش به سمت دروازه دوید، دستهایش را بالا برد و در یک چشم بر هم زدن فریاد شادیاش با ناله گره خورد. صدای مهیبی در فضای زمین فوتبال پیچید و تیرک دروازه آهنی روی سرش سقوط کرد.
شاهدان حادثه بلافاصله با تماس تلفنی با پلیس، ماموران را درجریان ماجرا قرار دادند. چند دقیقه بعد تیمی از ماموران کلانتری ١٢٨ نواب به زمین فوتبال اعزام شدند. همزمان با بررسیهای اولیه ماموران، اورژانس تهران نیز پسر مصدوم را به بیمارستان لقمان منتقل کرد. هیچکس تصور نمیکرد مصدومیت این پسر ١٢ ساله او را در یک قدمی مرگ قرار داده است.
با انتقال پسرفوتبالیست به بیمارستان بلافاصله پزشکان او را تحت درمان قرار دادند، اما ضربه شدید تیرک آهنین آنقدر مرگبار بود که او پس از ٦ ساعت دست و پنجه نرم کردن با مرگ به کام مرگ فرو رفت.
در گزارش پزشکی قانونی، علت مرگ پسرک وارد شدن جسم سخت به جمجمه و ضربه وسیع مغزی گزارش شد. مرگ تلخ دانشآموز ١٢ ساله کافی بود تا خانواده او برای شکایت از صاحب این زمین فوتبال راهی دادسرای جنایی شوند. تا اینکه در تحقیقات مشخص شد این زمین متعلق به شهرداری منطقه ١٠ تهران است. گزارش ماموران کلانتری در پرونده نشان میداد دروازه زمین فوتبال به دلیل استاندارد نبودن و متصل نبودن پایههایش به زمین عامل این حادثه مرگبار بوده است. با دستور قاضی احمد بیگی بازپرس شعبه هفتم دادسرای جنایی، تحقیقات برای روشن شدن زوایای مبهم پرونده و میزان قصور شهرداری به دادسرای ناحیه ٧ ارجاع شد.
زمین فوتبال کوچک با دروازههای غیراستاندارد
کارگر ساده باربری است. هنوز باور ندارد پسرش که آن روز برای شرکت در جشن به مسجد محلهشان رفت دست آخر سر از زمین فوتبال، بیمارستان و سردخانه درآورده باشد.«محمدرضا تیموری پویا »در رابطه با مرگ فرزندش به «شهروند» گفت: « من یک باربر ساده هستم که با درآمد کارگری ٣ فرزندم را بزرگ کردم. هنوز نمیتوانم باور کنم که به خاطر قصور شهرداری باید داغدار پسر ١٢ سالهام باشم. ١١ اردیبهشتماه بود که فراز گفت میخواهد با دوستانش به مسجد محلهمان برود. قرار بود در مسجد جشنی برپا شود و فراز راهی مسجد شد، اما به پیشنهاد دوستانش به زمین فوتبال روبهروی مسجد رفت. چند ساعت بعد به من خبر دادند که پسرم در زمین فوتبال مصدوم شده و او را به بیمارستان لقمان منتقل کردهاند. هنوز نمیدانستم که مصدومیتش تا این حد جدی است. خودم را به بیمارستان رساندم و متوجه شدم تیرک دروازه روی سر پسرم سقوط کرده و جمجمهاش شکسته است. ساعت ١١ شب بود که فراز روی تخت بیمارستان جان سپرد. دوستانش که شاهد حادثه بودند گفتند فراز بعد از زدن گل برای ابراز خوشحالی از تیرک دروازه آویزان میشود و چون پایههای دروازه به زمین متصل نبوده میلههای آهنی روی سر پسرم سقوط میکند و باعث مرگش میشود.»
تیموری در رابطه با جزییات شکایتاش در دادسرا به «شهروند» گفت: « بعد از مرگ فراز به زمین فوتبال رفتم تا آنجا را بررسی کنم و در کمال ناباوری متوجه شدم دروازههای این زمین استاندارد نیست. ٢ دروازه بزرگ در یک زمین کوچک که میلههای آهنیاش به زمین متصل نشده و حتی با یک باد و طوفان قابل جابهجایی هستند. به همین خاطر شهرداری منطقه ١٠ ناحیه ٢ را در مرگ فراز مقصر میدانم. اگر دروازههای استاندارد را با بتن به زمین متصل کرده بودند من الان داغدار فرزندم نبودم. من پسرم را از دست دادم ولی میخواهم این ماجرا را پیگیری کنم تا کودکان دیگری در زمینهای فوتبال غیراستاندارد، قربانی قصور شهرداری نشوند.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#749
Posted: 24 May 2015 12:38
کابوس میبینیم، ما را اعدام کنید!
عاملان قتل زن میاندورودی در جنگل قرمر نکا خواستار اعدام خود شدند تا از کابوسهای شبانه نجات یابند.
پیکر بیجان زن 23 سالهای به نام خدیجه رمضانی در حالی که 14 روز از ناپدید شدنش میگذشت در داخل درهای در جنگلهای قرمرض روستای درویشان هزار جریب شهرستان نکا پیدا شد.
بنا بر این گزارش، این زن در حالی که قصد رفتن به مطب دندانپزشکی از خانه خارج شده بود، گرفتار گروهی زورگیر شد که به بهانه مسافرکشی او را سوار ارابه مرگ خود کرده بودند.
این حادثه روز 10 اردیبهشت ماه امسال در مسیر روستای دارابکلای میاندورود رخ داد.دو متهم اصلی که عباس و مهرزاد نام دارند در جریان بازجوییهای پلیس به اقدام هولناک خود اعتراف کرده و گفتند: «تنها انگیزه ما از این اقدام سرقت بود. قسم میخوریم غیر از سرقت هیچ اتفاقی بین ما نیفتاد. ما آنقدر ترسیده بودیم که حتی موقع وارد آوردن ضربات کارد به بدن قربانی حادثه به او نگاه نمیکردیم.»
بر اساس این گزارش، دو قاتل همچنین اعتراف کردهاند که ابتدا زن جوان را در داخل خودرو خفه کرده و سپس با عوض کردن خودرویشان پیکر نیمه جان را با خودروی دیگری به منطقه جنگلی قرمرض نکا بردهاند. در همین راستا دو قاتل در حالی که بشدت میگریستند با طرح این ادعا که از زمان وقوع حادثه تا روز دستگیری شبها را با کابوس سپری کردهاند گفتند: ما در زمان ارتکاب به جنایت هیچ موادی اعم از مشروبات الکلی یا مخدر مصرف نکرده بودیم. ما را اعدام کنید تا از این کابوس رها شویم. به گزارش خبرنگار ما، پرونده متهمان با صدور قرار مجرمیت از سوی بازپرس به دادگاه کیفری استان ارسال شد تا خارج از نوبت رسیدگی شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#750
Posted: 24 May 2015 12:39
نجات عامل شلیک مرگ به چوپان ۱۵ ساله از جوخه اعدام
عامل شلیک مرگ به چوپان 15 ساله در آستانه اعدام از جوخه مرگ نجات یافت.
این مرد که 46 ماه را پشت میلههای زندان سپری کرده است، بزودی آزاد خواهد شد.
ساعت 7 صبح یکم مرداد ماه سال 90 صدای شلیک گلولهای سکوت صبحگاهی را در کشتزارهای حوالی شهرری شکست و کشاورزان با شنیدن صدای تیراندازی شوکه شدند و خود را بالای سر چوپانی که گلهاش را برای چرا در اطراف نیزارها برده بود، رساندند.
شلیک مرگبار خیلی زود به کارآگاهان پلیس مخابره شد و دقایقی نگذشته بود که بازپرس ویژه قتل نیز پای در قتلگاه گذاشت و در بین حلقه کشاورزان دست به تحقیقات میدانی زد.
آنان در تحقیقات نخست پی بردند که قربانی، «حمیدرضا» 15 ساله است که هنگام چرای گوسفندانش، هدف گلوله قرار گرفته است. چند ساعت بعد مردی به کلانتری 172 شهرری رفت و خود را قاتل چوپان نوجوان معرفی کرد.
این مرد که «ابراهیم» نام دارد، در بازجوییها گفت: نگهبان کشتزارها هستم. صبح وقتی کارم تمام شد، میخواستم به خانه بروم. در کنار نیزارها سگهای گله به من حملهور شدند. چند بار برای کمک، چوپان گله را صدا زدم اما کسی به فریادم نرسید، من نیز برای رهایی از دست سگها شلیک کردم و به سمت خانهام رفتم. هنوز چند قدمی دور نشده بودم که متوجه آه و ناله پسری شدم. وقتی لابهلای نیزارها رفتم، دیدم که چوپان گله هدف گلوله قرار گرفته است و بسختی حرف میزند. همان لحظه رفتم خودرو بیاورم تا او را به نزدیکترین بیمارستان ببرم، اما وقتی برگشتم، دیر شده بود و پسر نوجوان دیگر نفس نمیکشید.
با این اعترافات، وقتی کیفرخواست صادر شد، این مرد در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده و به مجازات قصاص محکوم شد و قضات شعبه 24 دیوانعالی کشور نیز آن را تأیید و قابل اجرا دانستند.
وقتی مرد تیرانداز در فهرست اعدامیها قرار گرفت، خانواده چوپان نوجوان وی را بخشیدند.
صبح دیروز این مرد در شعبه 74 به ریاست قاضی عبداللهی و چهار قاضی مستشار تنها به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد.
پنج قاضی دادگاه کیفری برای آزادی این مرد که 46 ماه را در پشت میلههای زندان سپری کرده است، وارد شور شدند.
بنابر این گزارش، بزودی این مرد از زندان آزاد خواهد شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟