ارسالها: 12930
#861
Posted: 22 Jun 2015 23:28
پل عابر پیاده کیانپارس اهواز فرو ریخت، یک نفر کشته و یک نفر مصدوم شدند
یک پل عابر پیاده در جاده ساحلی اهواز در منطقه «کیانپارس» بر اثر برخورد کامیون فرو ریخت.
به گزارش مهر، ساعت ۲۳ و پنج دقیقه شب جمعه، یک دستگاه کامیون با وجود بالا بودن جک خود با سرعت به پل عابر پیاده واقع در منطقه کیانپارس اهواز در جاده ساحلی برخورد کرد که بر اثر شدت برخورد، پل در جا فرو ریخت.
این حادثه باعث فوت راننده کامیون و مصدوم شدن یک نفر دیگر شد. ضمن این که بر اثر فرو ریختن این پل، ترافیک سنگینی در این جاده پر رفت و آمد ایجاد شد که خودروها در نهایت مجبور به تغییر مسیر خود شدند.
به گزارش مهر، مدتی قبل نیز حادثه ای مشابه در منطقه «کانتکس» مسیر «کوت عبدالله» در اهواز باعث فرو ریختن یک پل عابر پیاده در اهواز شده بود که در آن حادثه نیز راننده بر اثر بی احتیاطی و بالا ماندن جک خود، باعث فرو ریختن پل عابر پیاده شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#862
Posted: 23 Jun 2015 12:20
سناریوی جنایی برای پدر زن مزاحم
داماد جوان بعد از وارد آوردن ضربهای مرگبار به پدر زنش سناریوی تصادف ساختگی را طراحی کرد. این جنایت هنگامی رخ داد که داماد جوان از مزاحمتهای پدر همسرش به تنگ آمده و سعی داشت او را بترساند تا دیگر به خانه آنها نرود.
عصر روز 19 خرداد بود که مرد جوانی در حالی که مضطرب و نگران بود پیکر بیحرکت پدرزن خود را به بیمارستان امام رضا آمل برد. مرد جوان ادعا کرد پدرزنش در جریان تصادف به این روز افتاده است. با توجه به وضعیت وخیم مصدوم حادثه اکیپی از پزشکان کارکشته بیمارستان بر بالین وی حاضر شده و تلاش برای نجات او را در دستور کار خود قرار دادند. در حالی که اقدامات پزشکی برای بازگرداندن این مرد به زندگی ادامه داشت با گذشت 4 روز از انتقال او به بیمارستان با وجود تلاشهای انجام گرفته او روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شد.
با مرگ پدرزن مسئولان بیمارستان جسد را برای اعلام دقیق علت مرگ به پزشکی قانونی آمل فرستادند و متخصصان در جریان کاوشهای خود اعلام کردند که احتمال صدمه دیدگی قربانی حادثه بر اثر تصادف خیلی کم است و احتمالاً صدمه دیدگی وی بر اثر حادثه دیگری رخ داده است. با توجه به این اعلام نظر به دستور سرهنگ گنجیان فرمانده پلیس آمل تحقیقات درباره علت واقعی حادثه آغاز شد. در نخستین مرحله از بررسیها مشخص شد که داماد، مادرزن و دختر قربانی حادثه هر سه شهادت دادهاند که خود شاهد تصادف قربانی حادثه بودهاند و صدمه دیدگی او ناشی از آن حادثه بوده است. با وجود این اظهار نظرها مأموران پلیس آمل تحقیق از گواهان حادثه را به صورت انفرادی در دستور کار خود قرار دادند. در حالی که هر سه گواه ماجرا ادعا میکردند مرگ قربانی حادثه بر اثر تصادف بوده و بر این ماجرا اصرار داشتند، در بازجوییهای کارآگاهان از یکی از آنان اطلاعاتی ضد و نقیض نسبت به دو شاهد دیگر به دست آمد. مأموران با استناد به این گفتهها وقتی داماد خانواده را تحت بازجویی دقیق قرار دادند سرانجام وی لب به اعتراف گشوده و پرده از ماجرای وارد آوردن ضربهای مرگبار به سینه پدر زنش برداشت.
وی در این باره ادعا کرد: پدرزنم سالها بود که از مادر زنم جدا شده بود و مادر همسرم از آن زمان به بعد با ما و در خانه ما زندگی میکرد. پدر زنم به بهانههای مختلف به در خانه ما میآمد و با داد و فریادهایش باعث آبروریزی میشد. از این کار او خسته شده بودم. روز حادثه وقتی او بار دیگر به خانه ما آمد. خیلی عصبانی بودم. دم در رفته و خواستم آنجا را ترک کند اما او شروع به داد و فریاد کرد. بنا بر این برای ساکت کردن او سعی کردم سرش داد بکشم. او هم پاسخ داد و نتیجه این اتفاق درگیری ما بود. در اوج عصبانیت تکه بلوکی را برداشته و به سینه او کوبیدم. او روی زمین افتاد و بیحرکت ماند.
خیلی ترسیده بودم. با همسر و مادر زنم تصمیم گرفتیم تا اگر اتفاقی برای او افتاد بگوییم که بر اثر تصادف این حادثه برایش اتفاق افتاده است. با توجه به این اعترافات، داماد به همراه مادر و دختر در اختیار دادسرای آمل قرار گرفتند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#863
Posted: 23 Jun 2015 12:21
دلسوزیهای تبهکارانه یک مرد برای خانواده زن سادهلوح
زن سادهلوح وقتی دلسوزیهای یک مرد را دید، براحتی در دام تبهکاریهای وی افتاد تا جایی که خانهاش در خطر مصادره قرار گرفت.
روز 14 اسفند ماه سال گذشته مادری در دادسرای ناحیه 2 تهران فاش کرد که یک شیاد به بهانه تهیه وام برای پسرش، بدون اطلاع وی اقدام به انتقال سند مالکیت خانهاش به حساب یک شرکت خصوصی کرده و پس از دریافت 27 میلیون تومان گریخته است. با این ادعاها تیمی از پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران تحت نظر بازپرس شعبه دوم دادسرا دست به کار شدند و برای به دست آوردن مشخصاتی از مرد شیاد به بازجویی از مادر نگران پرداختند. این زن که خیلی ناراحت بود، به کارآگاهان گفت: «چندی پیش و به صورت کاملاً اتفاقی، زمانی که سوار یک خودروی مسافرکش شده بودم، با مردی به نام «حمیدرضا» آشنا شدم که با اطلاع از مشکلات مالی من و خانوادهام خودش را مردی نیکوکار معرفی کرد و مدعی شد که میتواند به من و بچههایم کمک کند تا قسمتی از مشکلات مالیمان را حل کنیم. وی افزود: این مرد در چند نوبت به خانه ما آمد و در جریان وضعیت زندگیمان قرار گرفت، حتی در چند مرحله برایمان برنج و روغن خرید، به گونهای که ما وی را مردی مهربان و دلسوز میشناختیم تا اینکه یک روز پیشنهاد داد برای پسرم یک وام با شرایط بازپرداخت آسان بگیرد تا از طریق آن مغازهای اجاره و پسرم بوتیک لباس بزند. به این بهانه مرا به یک شرکت در صادقیه برد. در زمان مراجعه به آنجا، «حمیدرضا» ادعا کرد لازم است برای دریافت وام برخی از اقدامات اداری انجام شود و به این بهانه در چندین برگه اقدام به گرفتن امضا از من کرد. حتی یک نوبت نیز مرا به دفترخانه اسناد رسمی در نزدیکی همان شرکت برد و از من خواست تا برگهای را امضا کنم. من نیز به خاطر اعتماد و اطمینانی که به وی پیدا کرده بودم همه درخواستهای وی را در خصوص امضای اوراق انجام دادم تا شاید بتوانم وام برای پسرم تهیه کنم.» مادر فریبخورده ادامه داد: «مدتی از مراجعه به آن شرکت برای دریافت وام گذشته بود تا اینکه پیگیر زمان دریافت وام شدم اما پس از مراجعه به شرکت اطلاع پیدا کردم که 27 میلیون تومان به حمیدرضا پرداخت شده است، بلافاصله با تلفن همراه وی تماس گرفتم اما او پاسخگوی تماسهای تلفنی من نبود تا اینکه یک روز اخطاریه دادگاه مبنی بر توقیف خانه به نفع شرکت، به من تحویل داده شد. برای پیگیری موضوع به دفتر شرکت رفتم و در آنجا با مشاهده برگه وکالتنامه محضری متوجه شدم که برگهای که حمیدرضا در دفترخانه از من گرفته بود در حقیقت برگه وکالت بلاعزل انتقال سند مالکیت خانه بوده که وی آن را برای دریافت پول به شرکت وام دهنده تحویل داده است.» کارآگاهان با مراجعه به شرکت در صادقیه اطلاع پیدا کردند که این شرکت هیچگونه مجوزی برای پرداخت وام یا هرگونه اقدامات مالی دیگر نداشته اما با وجود این و با انتشار آگهی در روزنامهها اقدام به این کار کرده است که بلافاصله با دستور قضایی از ادامه اقدامات مالی و فعالیت این شرکت جلوگیری شد. در شاخه دیگر، کارآگاهان با انجام اقدامات پلیسی موفق به شناسایی حمیدرضا 48 ساله در 20 متری افسریه شدند و در تحقیقات خود اطلاع پیدا کردند که همسر وی از یک سال پیش و به صورت غیابی، از مرد شیاد طلاق گرفته و هیچکدام از بستگان، دوستان و اعضای خانوادهاش نیز در این مدت هیچگونه اطلاعی از وی ندارند. بنابر این گزارش، در حالی که همه شاخهها برای ردیابی مرد کلاهبردار به گره کور خورده است، بازپرس پرونده خواست تا عکس وی انتشار یابد و کسانی که اطلاعاتی از مخفیگاه حمیدرضا دارند، در تماس با شمارههای 63957761 و 63957760 آن را در اختیار پایگاه دوم پلیس آگاهی قرار دهند.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#864
Posted: 23 Jun 2015 12:23
آبلیموهای تقلبی و ادعای "مراقبت از بازار" وزارت بهداشت
چندی پیش گزارشهایی از کشف صدها تن آبلیموی تقلبی منتشر شد که به دلیل آلودگی شدید شیمیایی، سازمان محیط زیست اجازه دور ریختن آن در طبیعت را نمیدهد. وزارت بهداشت ادعا میکند که بر سلامت محصولات غذایی نظارت دقیق دارد.
کشف محصولات غذایی تقلبی، فاسد و آلوده در ایران سابقهای طولانی دارد. سال گذشته رسانههای داخلی از بازرسی یکی از باسابقهترین کارخانههای تولید آبلیمو، سرکه، ترشی و آبمیوه خبر دادند که در آن صدها تن محصولات غیر بهداشتی پیدا و ضبط شده بود.
مرتضی خدایی، رئیس شعبه ویژه رسیدگی به جرائم و تخلفات پزشکی و بهداشتی سازمان تعزیرات حکومتی تهران میگوید در بازرسی از کارخانه "دستچین" مشخص شد که این شرکت ۵۵۰ تن آبلیموی تقلبی تولید کرده که بخشی از آن به بازار عرضه شده بود و ۲۵۸ تن موجودی انبار ضبط شد.
تهیه آبلیمو بدون لیمو
سایت خبری "عصر ایران"، ۲۸ خرداد ۹۴ از قول مرتضی خدایی نوشت: «در بررسیهایی که توسط دانشگاه علوم پزشکی انجام گرفت مشخص شد در تولید این آبلیموها که تحت ۴ برند "دستچین" ، "دادلی"، "گلدست" و "آدلین" تولید و عرضه شده بود عدم استفاده از لیمو و استفاده از مواد شیمیایی کاملا محرز بوده است.»
خبرگزاری دولتی ایرنا، ۲۹ بهمن ماه سال پیش گزارش داد شرکت صنایع غذایی "دستچین بهمن" ۳۰ سال سابقه فعالیت دارد. این خبرگزاری میزان آبلیموهای تقلبی کشف شده در این کارخانه را ۲۲۴ تن و ۴۰۰ کیلوگرم اعلام کرد.
پس از بررسی پرونده تخلف شرکت "دستچین" در اداره کل تعزیرات حکومتی استان تهران این شرکت به پرداخت ۹۲۸ میلیون تومان جریمه محکوم شد.
به نوشته سایت خبری "تسنیم"، رأی صادره با اعتراض متهم به شعبه هشتم تجدید نظر اداره کل تعزیرات حکومتی استان تهران ارجاع شد، و این شعبه ۲۶ خرداد حکم محکومیت و جریمه شرکت یاد شده را تائید کرد.
"تسنیم" میزان ابلیموهای تقلبی کشف شده در این کارخانه را متفاوت با دو منبع قبلی و ۲۶۴ تن و ۴۰۰ کیلوگرم گزارش کرده است.
در گزارشهای مختلف در باره بسیاری از جزئیات اختلاف وجود دارد. در حالی که خبرگزاری ایرنا بهمن ماه گذشته نوشته بود "امحای این آبلیموها از امروز آغاز شد"، مرتضی خدایی سه روز پیش از مشکلات این کار خبر داد.
آبلیموی مضر برای محیط زیست
مرتضی خدایی به "عصر ایران" گفت: «مطابق نامهای که از سازمان حفاظت محیط زیست دریافت کردهایم حتی معدوم کردن این محصولات نیز با آثار زیستمحیطی شدید روبه روست و جالب است وقتی مضرات اینگونه محصولات حتی برای خاک نیز قابل تحمل نیستند به راحتی تولید و به مصرف انسانی میرسند!»
گرچه ابعاد تولید و عرضه محصولات غذایی غیر بهداشتی هر روز آشکارتر میشود، معاون وزیر بهداشت و رئیس سازمان غذا و دارو ادعا میکند: «در کشور ما صنایع غذایی از چند منظر مورد نظارت قرار میگیرند و ملزم به رعایت چند شاخص مهم هستند.»
رسول دیناروند روز یکشنبه (۳۱ خرداد/ ۲۱ ژوئن) در گفتوگو با خبرگزاری مهر مدعی شد که سازمان غذا و دارو ابتدا از محصولی که میخواهد وارد بازار مصرف شود، نمونه دریافت میکند و آن را مورد آزمایش قرار میدهد.
او میافزاید، پس از آن بازرسان سازمان غذا و دارو از محل تولید، بازرسی کرده و در صورت تایید نمونه، پروانه ساخت صادر شده و محصول میتواند وارد بازار شود.
بازار در تسخیر آبلیموی تقلبی
معاون وزیر بهداشت میگوید نظارتهای سازمان غذا و دارو "به همین جا ختم نمیشود" و در اجرای طرح "مراقبت از بازار" محصولی که وارد بازار میشود، "همواره در معرض نمونهبرداری" توسط بازرسان این سازمان قرار دارد.
دیناروند توضیح نداد که اگر محصولات غذایی عرضه شده در بازار "همواره در معرض نمونهبرداری" قرار دارند چگونه این حجم از محصولات غذایی تقلبی و غیربهداشتی سالیان طولانی از چشم بازرسان پنهان مانده است.
افزون بر این مطابق گزارشها کشف آبلیموهای تقلبی، نه در پی بازرسی بازرسان سازمان غذا و دارو که حدود پنج ماه پس از ارسال گزارشی به سازمان تعزیرات حکومتی انجام شده است.
ظاهرا تولید آبلیمو بدون استفاده از لیمو موضوعی است که از خیلی پیش، حتا در میان دستاندرکاران صنایع غذایی نیز مطرح بوده و بیخبران اصلی از این ماجرا تنها مصرفکنندگان بودهاند.
محمد میررضوی، دبیر سندیکای صنایع کنسرو ۱۵ مرداد ۹۳ به خبرگزاری ایسنا گفته است: «آبلیموهایی که در حال حاضر مصرف میکنیم به جز موارد استثنایی که خودشان در منازل تولید میکنند ۹۹ درصد تقلبی بوده و آبلیموی طبیعی در بازار بسیار کم است.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#865
Posted: 23 Jun 2015 16:06
کلاهبرداری در نقش برادرزاده وزیر
برادرزاده قلابی وزیر که با ایفای نقش ماهرانهاش به کلاهبرداری میلیونی دست میزد، کسی جز یک تبهکار جاعل قدیمی نبود.
از روز 5 اردیبهشت ماه سالجاری وقتی نماینده حقوقی وزارت صنعت و معدن در دادسرای هاشمی تهران از کلاهبرداریهای برادرزاده قلابی وزیر پرده برداشت، تیمی از پایگاه 8 پلیس آگاهی تحت نظر بازپرس شعبه سوم دست به تحقیقات گستردهای زدند. نماینده حقوقی وزارت صنعت و معدن در این مرحله گفت: «چندی پیش مردی با جعل مشخصات و همچنین جعل عنوان نماینده سازمان بازرسی کل کشور به دفتر مرکزی یکی از شرکتهای خودروسازی کشور مراجعه کرده و قصد داشته تا با ارائه مدارک شناسایی و همچنین معرفی نامه جعلی نسبت به گرفتن نمایندگی خدمات پس از فروش، برای مردی به نام «پیمان» در استان فارس اقدام کند که حراست وزارتخانه با بررسی مدارک از سوی وی دریافتند با یک جاعل روبهرو هستند. وزیر نیز عنوان داشت که برادرزادهای با این مشخصات نداشته و هرگونه اقدام برای گرفتن نمایندگی شرکتهای خودروسازی نیز باید برابر قوانین صورت گیرد.»کارآگاهان با بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته دفتر مرکزی شرکت خودروسازی، موفق به شناسایی تصویر برادرزاده قلابی وزیر شدند و مقایسه آن با آلبوم مجرمان سابقهدار نشان داد که «محمد» 35 ساله تاکنون هفت بار به خاطر جرایم مختلف جعل، کلاهبرداری، سرقت، خیانت در امانت و نگهداری سلاح و مهمات جنگی به زندان افتاده است. همزمان با یافتن این سرنخ، مردی به نام «پیمان» که برادرزاده قلابی وزیر قصد داشت تا امتیاز نمایندگی شرکت خودروسازی را برای وی بگیرد نیز شناسایی و در تحقیقات از وی مشخص شد که «محمد» با معرفی خود به عنوان برادرزاده وزیر و همچنین نماینده سازمان بازرسی کل کشور مدعی شده بود که بواسطه این ارتباطات قادر به دریافت نمایندگی از شرکتهای خودروسازی است و با طرح این پیشنهاد 30 میلیون تومان پول از «پیمان» گرفته است. کارآگاهان که توانسته بودند مخفیگاه مرد شیاد را در خیابان تهراننو شناسایی کنند وی را روز 26 خردادماه دستگیر کردند. مرد تبهکار ابتدا هرگونه جعل مدارک و همچنین سوءاستفاده از شباهت فامیلی خود با وزیر را نپذیرفت و وقتی دلایل و داشتههای پلیسی را دید، لب به اعتراف گشود و فاش کرد که با معرفی خود با عناوین مختلف دولتی و به بهانههای «گرفتن مجوز ساخت پمپ بنزین در سطح پایتخت»، «انجام امور قضایی»، «انجام امور بیمهای در خصوص بیماریهای خاص» و... به فریب طعمههایش دست میزد و از آنان پول میلیونی میگرفت.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#866
Posted: 23 Jun 2015 16:10
درخواست برای بخشش قاتل بسیجی آمربهمعروف/ پدر قاتل خطاب به مادر مقتول:او را به من جانباز۶۰درصد ببخش
پدر جوانی که در یک درگیری علی خلیلی- بسیجی آمربهمعروف- را زخمی کرده و سپس باعث مرگ او شده بود، با نوشتن نامهای خطاب به مادر مقتول، خواستار بخشش شد.
به گزارش خبرنگار ما، احسان - متهم ٢٥ساله- به دلیل تذکر علی خلیلی - بسیجی آمربهمعروف- با او درگیر شد و ضربهای بر او وارد کرد. عوارض ناشی از زخمهای ایجادشده در بدن علی بعد از سهسال باعث مرگ او شد و احسان که پیش از این به اتهام ضربوجرح محکوم شده اما با اعلام گذشت علی خلیلی، آزاد شده بود، اینبار به اتهام قتل بازداشت و با رأی اکثریت هیأت قضات شعبه ١١٣ دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شد. این رأی مورد تأیید دیوانعالی کشور قرار گرفت و اکنون در مرحله استیذان است.
پدر احسان که خود جانباز ٦٠ درصد است، با ارسال نامهای که نسخهای از آن در اختیار روزنامه «شرق» قرار گرفته است، خواستار بخشش از سوی اولیایدم شد. در این نامه آمده است: «این حرفها، حرفهای یک جانباز ٦٠ درصد جنگ تحمیلی است.
شاید بهتر بگویم درددلهای پدری که در جنگ و مقابل خصم متجاوز زانو نزد و خود را برای ایستادهمردن مهیا نمود و حال خود را از برای زانوزدن در برابر مقام شامخ مادری چون تو آماده و مهیا میکند.
مادر، خواهرم...
پسرم را به من ببخش. بگذار تا با بخشش تو همگان بدانند بهشت زیبنده زیر پای چون تویی است. فرزند من! پسرم مستحق مرگ نیست و ای مادر بزرگوار تو را به تمام خوبیها، تو را به خون شهدا، تو را به تمام مقدسات سوگند میدهم از خون پسر من بگذر...!
با اجرای حکم قصاص، پسر مرحوم مغفور تو هیچگاه باز نخواهد گشت. هر چند که مطمئنم نزد خدای خود روزی میگیرد و قطعا دل در گروی قصاص جوان من ندارد. تو خود مادری و من میفهمم که چقدر داغ جوان سخت و دشوار است، لیکن اجازه ندهید تا مادری دیگر همچون تو بانوی بزرگوار طعم تلخ داغ فرزند را تا ابد بر دل داشته باشد.
از شما خواهر بزرگوارم عاجزانه استدعا دارم لختی به دل رئوف و دریایی خود رجوع کنید و در بهار ضیافت الهی (ماه مبارک رمضان) از صاحب این ماه مدد خواسته و اخلاق اسلامی و زهرایی مادران این سرزمین را به منصهظهور بنشانید و لذت گذشت را بر قصاص که البته حق شماست، ارجح بدارید».
بنا بر این گزارش متهم در حال حاضر در زندان بهسر میبرد و در صورت انجام استیذان، پرونده وی برای اجرای حکم به جریان خواهد افتاد.
جزئیات پرونده
در تاریخ ۲۵ تیر ماه ۱۳۹۰، احسان شاهقاسمی با جوان دیگری بنه ام علی خلیلی درگیر میشود و او را از ناحیه گردن مضروب میکند.
در زمان حادثه علی خلیلی که در آن زمان از اعضای بسیج بود به قصد «امر به معروف و نهی از منکر» از «احسان شاهقاسمی و دوستانش میخواهد که صدای ضبط اتومبیل را کم کنند. این موضوع با مخالفت سرنشینان خودرو مواجه شده و در نهایت منجر به درگیری و مضروب شدن علی خلیلی از سوی شاهقاسمی میشود.
برخی رسانههای داخل ایران مدعی شدند احسان و دوستانش به دلیل آنچه که «مزاحمت برای نوامیس مردم» گفته میشود با بسیجی مضروب درگیر شدهاند. این اتهام در نهایت پس از تحقیقات نهاد قضایی مردود و ضارب از این اتهام تبرئه شد.
احسان شاه قاسمی اسفند ماه ۱۳۹۰ به اتهام ضرب و جرح با سلاح سرد به سه سال زندان، ۳۵ میلیون دیه و شلاق محکوم شد. او پس از تحمل محکومیت، شلاق و پرداخت دیه با اخذ رضایت محضری از علی خلیلی و پدر او آزاد شد.
اما این پایان ماجرا نبود و علی خلیلی نزدیک به سه سال بعد از این حادثه در تاریخ سوم فروردین ماه سال ۱۳۹۳ به علت عفونت ریوی درگذشت. پس از این رویداد احسان بار دیگر بازداشت میشود. پزشکی قانونی مرگ علی خلیلی را بیارتباط با ضربه چاقویی که ۳۲ ماه قبل به وی اصابت کرده ندانست. اینبار برای احسان کیفر خواستی مبنی بر قتل عمد صادر و او در نهایت مهرماه سال جاری به اعدام محکوم شد. این حکم نیز در دیوان عالی کشور تأیید شد.
یکی از نزدیکان خانواده احسان شاهقاسمی به سازمان حقوق بشر ایران گفته است: «خانواده احسان از سه تن از مراجع تقلید نیز فتوایی اخذ کردهاند که حتی در شریعت اسلام نیز اعدام در چنین شرایطی صحیح نیست. این مراجع در پاسخهای خود گفتهاند به دلیل گذشت زمان و اخذ دیه از سوی مرحوم علی خلیلی و دادن رضایت محضری از سوی ایشان و پدرشان اعدام جایز نیست.»
بنا بر خبرهای موجود علی خلیلی قبل از فوت به میزان قابل توجهی سلامت خود را بازیافته بود. او توانسته بود با پای پیاده تا کربلا سفر کند.
در همین حال برخی گزارشها حکایت از این دارد که پزشکی قانونی و دادگاه تحت فشارهای احساسی و جو رسانهای که رسانههای تندرو و بسیجیان به آن دامن زدهاند قرار داشتهاند. در نتیجه این فشارها حکم اعدام برای احسان شاهقاسمی صادر شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#867
Posted: 23 Jun 2015 16:11
جنایت بهخاطر هیچ
شرق: جوانی که در درگیری بهخاطر جای پارک مرتکب جنایت شده بود، خودش را به پلیس تسلیم کرد. به گزارش خبرنگار ما مرکز فوریتهای پلیسی ١١٠ ساعت ١٧ روز ١٣ شهریور سال ٩٢، به کلانتری شهرک قدس اعلام کرد جوانی ٢٣ساله که مورداصابت ضربات متعدد جسم تیز قرار گرفته به بیمارستان لاله منتقل و با وجود انجام اقدامات درمانی فوت شده است. با حضور مأموران در محل و انجام تحقیقات اولیه، مشخص شد مقتول به نام «معین» از کارگران رستوران گل لاله واقع در منطقه فرحزاد بود که مورداصابت ضربات متعدد چاقو از ناحیه گردن، سینه، دست و... قرار گرفت و ساعت دو بامداد روز حادثه از طریق اورژانس به بیمارستان منتقل و ساعت ١٧ به علت شدت ضربات وارده فوت شد. تعدادی از کارگران محل جنایت در اظهارات خود عنوان کردند جوانی حدودا ٢٥ساله با خودروی سواری ال٩٠ به رستوران مراجعه کرد و درحالیکه خودرو را در وسط خیابان رها کرده بود، داخل رستوران رفت، مقتول را در زمان استراحت هدف ضربات متعدد چاقو قرار داد و پس از آن بهسرعت از محل متواری شد. یکی از کارگران رستوران محل جنایت در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: «کار تمام شده بود. قصد داشتیم رستوران را تعطیل کنیم که جوانی حدودا ٢٥ساله وارد رستوران شد و درحالیکه بهنظر میرسید در وضعیت طبیعی قرار ندارد، عربدهکشی و با چاقو قدرتنمایی کرد. پس از آن بهسرعت خودش را به تخت چوبی که مقتول روی آن در حال استراحت بود رساند، با چاقو چند ضربه به وی زد و پس از آن از محل متواری شد».
یکی دیگر از شاهدان صحنه جنایت نیز در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: «شب جنایت، قاتل همراه دختری جوان به رستوران آمده بود. هر دو آنها پس از صرف شام از رستوران خارج شدند تا اینکه پس از چند ساعت، قاتل مجددا به رستوران مراجعه کرد و مقتول را به قتل رساند».
شاهدی دیگر در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: «من نگهبان پارکینگ رستوران کناری محل جنایت هستم. حدودا ساعت یک بامداد بود که قاتل با خودرو ال٩٠ سفیدرنگ مقابل رستوران ما آمد و درحالیکه قصد پارک خودرو را داشت، با دیوار تصادف کرد و شیشه چراغهای عقب ماشین شکست. قاتل ماشین را در همان وضعیت، وسط خیابان رها کرد و به سمت رستوران محل جنایت رفت. هرچه از او درخواست کردم ماشین را از مسیر حرکت مردم بردارد، جوابی نداد و داخل رستوران محل جنایت شد. در این هنگام نگهبان رستوران عنوان کرد رستوران تعطیل است اما قاتل، توجهی نکرد و به محل استراحت کارگران رفت. من نیز برای پیگیری موضوع، همراه نگهبان رستوران به تعقیب او رفتیم که ناگهان وی بالای سر مقتول رفت و درحالیکه معین روی تخت دراز کشیده بود، با چاقو چند ضربه به او زد و پس از آن بهسرعت از رستوران خارج و با خودرو ال٩٠ از محل متواری شد».کارآگاهان با بهرهگیری از تصاویر بهدستآمده از دوربینهای مداربسته رستورانهای محل جنایت، موفق به شناسایی صاحب خودرو شدند و او را دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی منتقل کردند. این فرد پس از اطلاع از موضوع جنایت عنوان کرد: «خودرو شب حادثه در اختیار یکی از دوستانم به نام سیامک (٢٥ساله) با نام مستعار کوروش قرار داشت. زمانیکه کوروش خودرو را برایم آورد، گفت در زمان پارککردن با دیوار تصادف کرده اما درخصوص درگیری و وقوع جنایت هیچ صحبتی با من نکرد و پس از آن هیچ اطلاعی از وی ندارم».
کارآگاهان با شناسایی هویت قاتل، به محل سکونت سیامک در منطقه مهرویلا واقع در کرج رفتند و در تحقیق از خانواده متهم اطلاع پیدا کردند این جوان پس از ارتکاب جنایت، از محل سکونتش متواری شده است. همزمان با ادامه تحقیقات پلیسی برای شناسایی مخفیگاه و دستگیری متهم، کارآگاهان با ارائه مشاوره به خانواده مقتول از آنها خواستند تا درخصوص معرفی متهم به پلیس با آنها همکاری کنند. سرانجام متهم ساعت ١٥ روز یکشنبه هفته جاری با مراجعه به دادسرای جنایی خود را تسلیم کرد و در اظهارات اولیه خود، درخصوص انگیزه جنایت به کارآگاهان گفت: «در زمان مراجعه به رستوران محل جنایت، قصد داشتم خودرو را مقابل در رستوران پارک کنم اما مقتول مانع من شد. درحالیکه از این کار مقتول بسیارعصبانی شده بودم و بهنوعی فکر میکردم در مقابل او کم آوردهام، پس از صرف شام از رستوران خارج شدم اما با وجود گذشت چند ساعت از ماجرای پارک خودرو تصمیم گرفتم تلافی کار مقتول را که مرا ضایع کرده بود، درآورم و به همین علت مجددا به رستوران محل جنایت رفتم و دست به جنایت زدم».سرهنگ آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با تأیید این خبر گفت: «متهم با قرار بازداشت موقت و برای انجام تحقیقات و مشخصشدن انگیزه واقعی جنایت در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته و تحقیقات تکمیلی برای بررسی صحت اظهارات متهم در دستور کار کارآگاهان قرار گرفته است».
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#868
Posted: 23 Jun 2015 16:11
سرقت اموال همسران در ماه عسل
جام جم : مرد جوان که پس از سرقت پول و طلاهای همسران خود، آنها را در مسافرت ماه عسل تنها میگذاشت و فرار میکرد، با شکایت سه همسر خود دستگیر شد.
به گزارش جام جم، رسیدگی به این پرونده از اوایل خرداد امسال و همزمان با شکایت زنی از مرد کلاهبردار در دستور کار پلیس فتای استان خراسان رضوی قرار گرفت.
شاکی به پلیس گفت: چند سال قبل از شوهرم جدا شدم و با پسرم زندگی می کردم. دو ماه قبل در یک سایت همسریابی عضو و با مردی آشنا شدم که خود را مامور امنیتی معرفی می کرد. چند بار با یکدیگر قرار گذاشتیم و او هر بار سلاح و بی سیم همراه داشت و اعتمادم را جلب کرد. موضوع را به خانواده و پسرم گفتم و یک هفته قبل عقد کردیم و فردای آن روز به ماه عسل رفتیم. او از من خواست کارت بانکی ام را در اختیارش قرار دهم تا ماهانه پولی را به حسابم واریز کند. من هم قبول کردم و او بعد از گرفتن کارت به بهانه خرید از هتل خارج شد و دیگر بازنگشت. دو روز به دنبال او گشتم، اما خبری از همسرم نشد. دیروز قصد برداشت از حسابم را داشتم که متوجه سرقت یک میلیون و 700 هزار تومان از حسابم شدم. اطمینان دارم این مرد کلاهبردار و هدفش سرقت از من بوده است.
پس از این شکایت تحقیقات برای دستگیری داماد فراری آغاز و معلوم شد متهم مامور امنیتی نبوده و با جعل مدارک شناسایی با شاکی عقد کرده است.
در ادامه تحقیقات دو زن دیگر نیز با حضور در پلیس فتا از شوهر خود به اتهام فریب در ازدواج و سرقت پول هایشان شکایت کردند. در تحقیق از این دو مالباخته مشخص شد آنها نیز در سایت همسریابی با مرد جوانی آشنا شده اند که خود را پلیس امنیتی معرفی می کرده و پس از عقد، در ماه عسل کارت بانکی یا طلایشان سرقت و همزمان داماد نیز ناپدید شده است.
سرانجام با ردیابی های پلیس، مخفیگاه متهم روز شنبه شناسایی و دستگیر شد.
متهم پس از روبه رو شدن با شاکیان لب به اعتراف گشود و گفت: متاهلم و دو فرزند دارم. چندی قبل با صاحبکارم دعوایم شد و او اخراجم کرد. مدتی دنبال کار گشتم، اما کار مناسبی پیدا نکردم. یک روز در اینترنت یک سایت همسریابی دیدم و تصمیم به کلاهبرداری از زنان گرفتم. با مدارک جعلی قربانیان را عقد کرده و به بهانه ماه عسل آنها را به شهر دیگری برده و نقشه خود را اجرا می کردم. همسرم هم تصور می کرد شغل جدیدی پیدا کرده ام که مدام باید ماموریت بروم. دستبند و سلاحم نیز تقلبی بود.
پس از اعتراف متهم به جرمش برای او قرار قانونی صادر شد. تحقیقات تکمیلی از وی برای مشخص شدن دیگر جرایم و کشف پول های سرقتی ادامه دارد. افرادی که در دام متهم شیاد گرفتار شده اند، می توانند برای شکایت و پیگیری پرونده به پلیس فتای خراسان رضوی مراجعه کنند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#869
Posted: 23 Jun 2015 16:15
میخ میلیونی زورگیرها برای ماشین های لوکس
اعتماد: اگر گوشی یک جوان پیاده با تهدید چاقویی تیز و با داد و فریادهای بیثمر، در کمتر از چند ثانیه به سرقت میرود، در زورگیری از صاحبان خودروهای مدل بالانه چاقویی در کار است و نه داد و فریادی. اگر تیزی چاقو، ترس را در دل یک جوان دانشجو میکارد تا به راحتی تسلیم زورگیر شود، صاحبان خودروهای مدل بالا، تنها تسلیم یک «میخ» میشوند؛ میخی که میلیونها تومان ارزش دارد. اگر زورگیر آن را روی در یا شیشه خودروهای مدل بالا بکشد، میلیونها تومان خسارت روی دست صاحبان آنها میماند.
علی، بنز E250 مدل 2014 دارد. وقتی با ماشینش در خیابانهای پایتخت میراند، آب از لب و لوچه پرایدسوارها آویزان میشود. خودروی او 500 میلیون تومان میارزد اما روزی که علی «میخ» یک موتورسوار را با گوشی آیفون 6 خود معاوضه کرد، آرزو میکرد جای همان راننده پراید باشد.
او درباره زورگیری از خود به «اعتماد» میگوید: «اوایل اردیبهشت امسال سوار خودرویم شدم و به سمت پارک وی رفتم. چراغ قرمز بود. توقف کردم. داشتم با موبایلم حرف میزدم. ناگهان جوانی هیکلی با سر و وضعی مرتب، سوار بر یک دستگاه موتور شاسیبلند کنار من توقف کرد. رفتارش مشکوک بود. او پس از چندثانیه به شیشه ماشینم زد. یک میخ دستش بود. وقتی شیشه را پایین دادم گفت لطفا گوشیات را بده به من! من تعجب کردم. فکر کردم اشتباه شنیدم. گفتم جان؟ کدام گوشی؟ گفت همین گوشی که داری با آن حرف میزنی. گفتم برای چی بدهم؟ گفت: بببین. میتوانم با این تیزی یک خط روی ماشینت بیندازم.»
موتورسوار به چراغ قرمز اشاره کرد. عدد 10 را نشان میداد. شمارش معکوس آغاز شده بود. علی ادامه داد: «زورگیر گفت میل خودت است. الان 10 ثانیه مانده. من تیزی را میکشم، گازش را میگیرم و میروم. آنوقت تو میمانی و ماشینت.»
زورگیر شروع به شمارش کرد. چهار، سه... دو شماره مانده بود تا تیزی را روی ماشین بکشد که علی تسلیم شد. اگر میخ روی ماشینش خط میانداخت، باید پنج میلیون تومان خرج خودرو میکرد و ماشینش 30 میلیون تومان از قیمت میافتاد. علی میگوید: «یک چشمم به چراغ قرمز بود و یک چشمم به گوشی. اگر آن را تحویل زورگیر نمیدادم، او حتماً روی ماشین خط میکشید. این طوری بیشتر ضرر میکردم، برای همین گوشی 2.5 میلیون تومانیام را دو دستی تقدیمش کردم. زورگیر گوشی را گرفت. چراغ سبز شده بود. کمی گاز داد. اما قبل رفتن به علی گفت: بچه خوبی بودی، برای همین هم گوشیات را پس میدهم!»
علی تنها ثروتمندی نیست که به این شیوه مورد زورگیری قرار گرفته است. درست مانند همان موتورسوار که تنها زورگیر از صاحبان خودروهای مدل بالا نیست. خودروهای چند میلیاردی در خیابانهای پایتخت کم نیستند که یک خط روی شیشه یا در یا خرد شدن یک آجر روی کاپوتشان، چند میلیون تومان خرج روی دست صاحبانشان میگذارد و صدها میلیون تومان از قیمتشان میکاهد.
سامان نمایشگاه خودروهای لوکس و گرانقیمت دارد و جابهجایی رقمهای میلیاردی برای او عادی شده. او درباره هزینههایی که میخ زورگیرها روی خودروهای لوکس میاندازد، ارقام نجومی میدهد.
او به «اعتماد» میگوید: «میخ این زورگیرها برای مالکان خودروهای لوکس، دهها و حتی صدها میلیون تومان میارزد. بعضی از این ماشینها وقتی خطی رویشان میافتد باید برای تعمیر به گارانتیشان در دوبی فرستاده شوند. بنابراین واضح است که مالکان این خودروها ترجیح میدهند تا گوشی یا پولشان را به زورگیرها بدهند اما خرج میلیونی روی دستشان نماند و قیمت ماشینشان صدها میلیون تومان کم نشود.»
بهمن جوان دیگری است که هر روز سوار بر خودروی پورشه 800 میلیونیاش در خیابانهای پایتخت میراند. او نیز دو ماه پیش تسلیم دو زورگیر شده است. آنها میخواستند «آجری» را روی کاپوت ماشینش خرد کنند. بهمن درباره روز حادثه به «اعتماد» میگوید: «در کنار خیابانی در شهر ری توقف کرده بودم که یک موتور آپاچی با دو سرنشین به من نزدیک شد. یکی از آنها آجر را بالا آورد و به آرامی گفت چقدر میدهی تا این را روی کاپوت ماشینت خرد نکنم؟ من گفتم 100 هزار تومان میدهم. او شاکی شد و گفت تو خجالت نمیکشی میخواهی فقط 100 هزار تومان بدهی؟ بزنم ماشینت را داغون کنم؟ زود باش 200 هزار تومان بده. او اگر آجر را روی کاپوت میزد، باید چند میلیون تومان هزینه میکردم تا رنگش کنم. تازه 200 میلیون تومان هم از قیمت ماشین کم میشد. مجبور شدم به آنها پول بدهم.»
صاحبان ماشینهای مدل بالا، خودروهای خود را بیمه بدنه نمیکنند چون شرکتهای بیمه مبلغی بالای دو میلیارد تومان از آنها میخواهند. موضوعی که باعث میشود تا هر خسارتی روی ماشینشان مساوی با خالی شدن صدها میلیونی حسابشان باشد. زورگیری از آنها، شاهدان زیادی دارد. آنها از دور دیدهاند یک موتوری سرش را داخل خودرویی میلیاردی کرده و پس از صحبتی کوتاه با راننده خودرو، یک تراول 100 یا 200 هزار تومانی کاسب شده و فلنگ را بسته است. خودروی بیشتر این شاهدان، پژو یا پراید است. آنها خیالشان راحت است که هیچ وقت در دام این زورگیرها نمیافتند. خودروی آنها بیشتر از چند قطعه خودروهای مدل بالا نمیارزد... .
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#870
Posted: 24 Jun 2015 13:34
انکار قتل تازه عروس پای میز محاکمه
مرد میانسال که متهم است عروس 17 سالهاش را کشته، دیروز پای میز محاکمه ایستاد و منکر جنایت شد. این مرد ادعا کرد تحت فشار در اداره آگاهی به قتل عروسش اعتراف کرده است.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده و با حضور چهار مستشار تشکیل شد، نماینده دادستان با خواندن کیفرخواست، پرونده را تشریح کرد. او گفت: «فریدون 51ساله متهم است ظهر نوزدهم بهمن 92 عروس 17سالهاش به نام فرناز را در خانهاش در شهریار کشته و با دزدیدن طلاهای وی قصد گمراه کردن پلیس را داشتهاست. اکنون با توجه به مدرکهای موجود در پرونده برایش اشد مجازات میخواهم.»
سپس اولیای دم درجایگاه ویژه ایستادند و برای پدرشوهر دخترشان حکم قصاص خواستند.
مادر قربانی در حالی که اشک میریخت، گفت: «دخترم سه ماه بود که به عقد پسر فریبرز درآمده بود. دخترم و شوهرش هیچ اختلافی با هم نداشتند و میخواستند مقدمات جشن عروسیشان را آماده کنند که دخترم کشته شد. چون فریدون و همسرش به تازگی از هم جدا شده بودند دخترم گاهی اوقات به خانه پدرشوهرش میرفت تا کارهای خانه او را انجام دهد. این مرد اما با بیرحمی تمام دخترم را در خانهاش خفه کرد و طلاهایش را دزدید تا همه فکر کنند دخترم قربانی سرقت طلاهایش شده است.» این زن ادامه داد: «وقتی فریدون و همسرش از هم جدا شدند او به فکر انتقام بود. چون ما از بستگان نزدیک زن فریدون هستیم او برای انتقامجویی از همسر سابقش دخترم را قربانی کرد. من به هیچ قیمتی از خونخواهی گذشت نمیکنم و این مرد باید قصاص شود.»
وقتی فریدون پشت تریبون دفاع ایستاد منکر قتل عروسش شد.
این مرد گفت: «من هیچ اختلافی با عروسم نداشتم. آن روز فرناز به خانهمان آمده بود که در غیاب من کشته شد. وقتی بالای سر او رسیدم که یک روسری دور گردنش پیچیده شده بود. روسری را باز کردم، اما کار از کار گذشته بود. همانلحظه متوجه شدم که طلاهای عروسم سرقت شده است. با پلیس تماس گرفتم اما پلیس دو پسرم را بهعنوان مظنون بازداشت کرد و من هم برای رهایی آنها، به قتل اعتراف کردم، اما حالا میگویم بیگناهم و انگیزهای برای کشتن عروسم نداشتم.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا حکم صادر کند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟