انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خانه و خانواده
  
صفحه  صفحه 2 از 18:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  15  16  17  18  پسین »

Marriage | ازدواج


مرد

 
به مرحله اي رسيده ايد که فکر مي کنيد رابطه ي شما در حال جدي شدن است. يک ارتباط جدي شايد يکي از مراحل مهمي است که شما را هر چه بيشتر به نامزدي نزديک خواهد کرد. البته ممکن است برخي از افراد تصور کنند که اين مراحل جزء تشريفات و آداب و رسوم به شمار مي روند. به هر حال تاکيد ما در اين مقاله بيشتر بر روي روابط "جدي" است. در اين مرحله هر دو نفر بايد سعي کنند تا بيشتر همديگر را بشناسند. با اين وجود عليرغم کارهاي بسيار زيادي که طرفين مي بايست در اين دوران انجام دهند، زوجين براي حفظ دوام و بقاي ارتباط مي بايست يک سري مسائل حياتي را نيز در نظر بگيرند. در اين مقاله قصد داريم تا رموز برقراري يک ارتباط جدي را با شما در ميان بگذاريم. • صداقت زمانيکه ارتباط شکل جدي به خود مي گيرد، ديگر نوبت به آن مي رسد که فرد ظاهر بي نقص و کاملي را که در ملاقات هاي اوليه از خود بروز مي داده را کنار بگذارد. در اين مرحله بايد خود واقعي تان را به طرف مقابل نشان دهيد. بايد چهره ي واقعي تان را ابراز کنيد و ببنيد که آيا مي توانيد با شخصيت واقعي که داريد با يکديگر ارتباط موفقي برقرار کنيد يا خير. اين امر به شما کمک مي کند که بعد از ازدواج به مشکل برخورد نکنيد. • گفتگو زوج هايي که به سختي مي توانند نظر خود را به يکديگر انتقال دهند و احساس واقعي خود را با طرف مقابل در ميان بگذارند، قادر به تجربه ي روابط بلند مدت و جدي نخواهند بود. يک ارتباط جدي بر مبناي شراکت بنيان نهاده مي شود و شراکت موفق مستلزم اعتماد است. اگر با هم صحبت نکنيد، هيچ يک از شما نمي توانيد حدس بزنيد که براي ديگري چه اتفاقي روي داده است. در حاليکه حريم خصوصي و فضاي مناسب فردي براي هر يک از طرفين در اين زمان از اهميت خاص خود برخوردار مي باشد، اما برقراري ارتباط و بيان احساسات، افکار و عواطف شخصي نيز امري است که به نوبه ي خود از اهميت ويژه ا ي برخوردار مي باشد. • درک و پذيرش اگر شما متوجه مسئله ي ناخوشايندي در مورد شريکتان شويد، آيا باز هم مانند قبل دوستش خواهيد داشت؟ شايد روزهاي اول تصور ديگري در مورد شريکتان داشتيد، اما به مرور زمان نقص هايي در وجود او پيدا مي شود و ممکن است تصويري که از او در ذهنتان ساخته بوديد لکه دارد شود. مهم اين است که بتوانيد خود را با شخصيت واقعي او وفق دهيد. • گذشت و تواضع چه کسي بايد به خاطر ديگري تغيير کند؟ اين شايد يکي از پيچيده ترين سوالاتي باشد که مي توان در مورد يک ارتباط جدي مطرح کرد. اگر ميزان درک متقابل و پذيرش طرفين از يکديگر بالا باشد، اصلاً شايد لازم نباشد که هيچ يک از طرفين خودشان را تغيير بدهند؛ اما اگر زوجين صلاح ديدند که در برخي موارد خودشان را با هم تطبيق دهند، هر دو نفر در کنار هم بايد اين کار را انجام دهند. اينکه بتوانيد غرور خود را کنار گذاشته و تغيير کنيد، نيازمند حس تواضع و فروتني بالايي است. • زنده نگه داشتن رابطه يکي از مسائلي که باعث سقوط روابط جدي مي شود، اين است که طرفين احساس مي کنند بايد يک ارتباط ثابت را دنبال کرده و يک سري کارهاي روتين انجام دهند. بد نيست هر چند وقت يک بار کارهاي جديد انجام دهيد و طرف مقابل را با سورپريزهايي که برايش داريد، شگفت زده کنيد. سعي کنيد در طول مدت زماني که با يکديگر هستيد، کارهاي جالب و جذابي انجام دهيد.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
     
  
مرد

 
اگر از خانم ها و آقايون سوال کنيد که چه خصوصيتي در همسرشان وجود دارد که بيش از هر چيز برايشان جالب و جذاب است مطمئن باشيد که هر دو جنسيت، شوخ طبعي را در ابتداي ليست خود قرار خواهند داد. اين واژه آنقدر مورد استفاده قرار گرفته که در زبان انگليسي سرواژه اي به صورت (GSOH) نيز براي آن ساخته اند. هم خانم ها و هم آقايون هر دو به يک ميزان به دنبال يافتن حس شوخ طبعي در شريک زندگي خود هستند. به هر حال کاملاً طبيعي است که هر کس به دنبال همسري باشد که خوش مشرب، جذاب و خوشمزه باشد. مي توان گفت که اين روزها شوخ طبعي به شکل مقوله اي در آمده که در ميان عامه ي مردم رواج زيادي پيدا کرده. لازم به ذکر است پژوهشگراني که در مورد شوخ طبعي تحقيق و بررسي مي نمايند سال هاست که متوجه اختلافاتي در مورد مفهوم و کاربرد حس شوخ طبعي در ميان خانم ها و آقايون شده اند. به اين معنا که خانم ها علاقه دارند با مردي ازوداج کنند که با مزه باشد، و برايشان جک هاي خنده دار تعريف کند؛ اين در حالي است که آقايون تمايل دارند با خانم هايي ازدواج کنند که به جک هاي مضحک و مسخره ي آنها بخندند. بر اساس اظهارات اريک برسلر روانشناس دانشگاه مک مستر در کانادا تعريف خانم ها و آقايون از حس شوخ طبعي به يک معنا نيست. او در تحقيقاتش که در جلد بعدي ماهنامه ي تکامل و سلوک انساني به چاپ خواهد رسيد، تعداد بسيار زيادي از خانم ها و آقايون را مورد پرسش قرار داده است. اين افراد پاسخ هاي جالبي به سوال هاي پژوهشگران داده اند. برسلر و تيمش به اين نتيجه دست پيدا کرده اند که خانم ها بيشتر به دنبال مردي هستند که "توليد کننده" ي شوخي باشد و آقايون نيز بيشتر به خانم هايي گرايش دارند که با روي باز از شوخي آنها "استقبال" کنند. جفري مولر روانشناس در رشد تکاملي انسان در دانشگاه نيو مکزيکو و نويسنده کتاب "ذهنيت همسريابي" معتقد است که اين نوع تقسيم مفهومي شوخي در ميان جنسيت ها کاملاً قابل درک و پيش بيني است. خانم ها انتخابگر تر از آقايون هستند و به اين دليل که آنها مردهاي شوخ طبع را ترجيح مي دهند، آقايون خود به خود آموزش مي بينند که حس شوخ طبعي خود را زنده نگه داشته و خودشان را با مزه جلوه دهند تا به اين ترتيب هم بر روي خانم ها تاثير گذار واقع بشوند و هم مردهاي ديگر را از ميدان به در کنند. جان موريل پروفسور کالج ويليام و ماري در ويرجينا که به مدت 25 سال است که بر روي شوخ طبعي مطالعه و تحقيق مي کند، معتقد است که : "آقايون خيلي راحت با گذاشتن القاب و نام هاي مستعار بر روي مردهاي ديگر آنها دست انداخته و به آنها طعنه مي زنند." اين در حالي است که خانم ها يک چنين کاري را انجام نمي دهند و کمتر اتفاق مي افتد خانم ها را ببينيد که براي يکديگر جک بسازند و يا شوخي هايي کنند که به شخصيت طرف مقابل توهين شده باشد.
يکي از تفاوت هاي اصلي اين است که آقايون اغلب از شوخي استفاده مي کنند تا به نوعي با هم جنس هاي خود رقابت کرده و حس برتري خود را به آنها بقبولانند. اين در حالي است خانم ها از شوخي و خنده صرفاً به عنوان عاملي براي عميق تر شدن پيوندهاي عاطفي استفاده مي کنند. تحقيقات گوياي اين مطلب هستند که آقايون زمانيکه در کنار يک خانم هستند با دوستان پسر خود شروع مي کنند به شوخي و خنده. تطميع حس شوخ طبعي براي آقايون آنقدر مهم است که يک لبخند از طرف جنس مونث مي تواند به عنوان تثبيت کننده ي علاقه ي جنسي در ذهن آنها است. مجموعه تحقيقات يک پژوهشکده ي آلماني نيز گوياي اين مطلب است که زمانيکه يک خانم و آقاي غريبه به هم مي رسند و شروع مي کنند به يک گفتگوي عادي، ميزان خنده هاي خانم در طول بحث به عنوان عاملي محسوب مي شود که ميزان علاقه ي او به طرف مقابل را تعيين مي کند، و نشان مي دهد که او تا چه حد جذب آقا شده. همچنين همين ميزان خنده هاي خانم است که آقا بر اساس آن تصميم مي گيرد که دفعه ي آينده باز هم او را ملاقات کند يا خير. از سوي ديگر ميزان خنده هاي آقا هيچ ارتباطي به ميزان علاقه ي او به خانم ندارد. برسلر مي گويد که تحقيقاتش همچنين گوياي اين مطلب نيز هستند که شوخي به احتمال زياد بخاطر انتخاب جنسي صورت مي پذيرد چراکه در روابط رمانتيک خنده و شوخي بسيار مطلوب جلوه مي کند. شايد خانم ها به حس شوخ طبعي دوستانشان بي اهميت باشند حال چه دختر و چه پسر، اما تمايل دارند که همسرشان از اين حس برخوردار باشد. دان نيلسون پروفسور زبان شناسي دانشگاه آريزنا امريکا مي گويد خانمي که حس شوخ طبعي آقا را به مسخره مي گيرد، اين کار او براي آقا مايوس کننده و دلسر کننده به حساب مي آيد. بسياري از آقايون در اين حال احساس تهديد زيادي را از سوي طرف مقابل دريافت مي کنند. همچنين آقايون خانم هايي که بيش از اندازه شوخي مي کنند را نيز به عنوان تهديد براي خود محسوب مي کنند، به اين معنا که اين احتمال را مي دهند روزي خودشان هدف زبان تيز و تند خانم قرار بگيرند. او مي گويد: "من احساس مي کنم که هر مردي در دنيا عاشق شوخ طبعي و خوشمزگي است." نيلسون مي گويد مردهاي مضحک و با مزه خيلي جذاب هستند چراکه داراي خلاقيت بسيار بالايي مي باشند، آنها حتي قابليت ديدن اشياء موجود در درون يک جعبه بسته را نيز دارند. آنها همچنين داراي "ديد مضاعف" هستند. او مي گويد آنها توانايي درک نقطه نظرات متفاوت طرف مقابل را نيز دارند. او مي گويد هر دوي اين خصيصه هاي اخلاقي مورد پذيرش خانم ها هستند. البته خود نيلسون هم براي شوخ طبعي حد و اندازه خاصي قائل مي شود. در حقيقت اينطور هم نيست که آقايون بگويند ما به هيچ وجه دلمان نمي خواهد همسرمان شوخي کند. از اين گذشته مردهايي که اين حس را مي ستايند، اغلب نسبت به ساير مردها مطمئن تر، بالغ تر، و آگاه تر هستند. آنها ارزش و اعتبار بالايي به همسرشان مي دهند و از اين بابت هيچ ترس و تهديدي را نيز متوجه خودشان نمي بينند. البته خانم هايي که به دنبال مردهايي هستند که موافق حس شوخ طبعي آنها بوده و ازآن استقبال کنند، داراي عزت نفس بالاتري هستند و براي شخصيت خود ارزش بالاتري قائل هستند.
اکثريت قريب به اتفاق پژوهشگران خانواده و ازدواج نيز موافق آراء فوق الذکر هستند. جان گاتمن يکي از موسسين موسسه ازدواج و خانواده در سياتل امريکا و کارشناس روابط زناشويي به اين نتيجه رسيده است که زمانيکه شوخي و خنده به عنوان عامل از بين برنده ي تنش ها و تعارض ها به کار برده مي شود، زندگي ها دوام بيشتري پيدا مي کنند. مطالعات جامع ديگر نيز حاکي از اين مطلب هستند که افرادي که با همسران خود خنده و شوخي مي کنند و به طور روزانه موجبات خنده و شادي يکديگر را فراهم مي آورند، زندگي خيلي خوشحال تري را دنبال خواهند کرد. جنبه سرزنده، شوخ، و فکاهي مغز قابل تقدير است حتي اگر زوجين در مورد چيزي که عامل خنده است با هم موافق نباشند.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
     
  
مرد

 
کامران و مونا تا مرز طلاق پيش رفته بودند. از ازدواج آنها 12 سال مي گذشت ولي متاسفانه به جايي رسيده بودند که به هيچ وجه نمي توانستند با هم ارتباط برقرار کنند و در صورت هر گونه گفتگويي کار آنها به جر و بحث و دعوا کشيده مي شد. اين مرحله دقيقاً همان جايي است که روانشناسان آنرا به عنوان جدايي عاطفي نام نهاده اند. آنها به راحتي براي روزها با هم صحبت نمي کردند و هيچ کاري هم به کار هم نداشتند. هر يک از آنها به گوشه خلوت خود پناه مي برد و از درون احساس تنهايي ميکرد، اما متاسفانه شيوه هاي ارتباطي آنها ضعيف بود و به هيچ وجه قادر نبودند که احساسات معنوي خود را به يکديگر انتقال دهند. مي توان گفت که آنها اصطلاحاً درگير يک "جنگ سرد" شده بودند و هر يک از طرفين منتظر بود تا طرف ديگر اولين حرکت را انجام دهد و يخ هاي موجود را بشکند. اين زوج هم مانند خيلي از زوج هاي ديگر توانايي رفع و جبران آسيب هايي را در طي يک درگيري به هم وارد مي ساختند را نداشتند. بر اساس تحقيقاتي که در زمنيه ازدواج و خانواده صورت پذيرفته است، پژوهشگران به اين نتيجه دست پيدا کرده اند که دعوا و جر و بحث در هرخانواده اي وجود دارد، اما نکته اي که ميان زوج هاي موفق و نا موفق تفاوت ايجاد ميکند ، توانايي جبران آسيب هايي است که در طي دعواهاي خانوادگي به يکديگر وارد مي آورند. هر دو طرف بايد اين توانايي را داشته باشند که اشتباهات خود را جبران کنند و اگر کار نادرستي انجام داده باشند، عذر خواهي کرده و اصطلاحاً از دل همسر خود در بياورند. به هر حال انسان ها جايز الخطا هستند و اين امکان وجود دارد که در روابط خود به دلايل مختلف دچار اشتباهاتي شوند. ممکن است روز بدي را سپري کرده باشند، تحت فشار و استرس بي سابقه اي قرار گرفته باشند، و يا دچار سوء تفاهم شده و قضاوت نادرستي داشته باشند. به جاي اينکه از نظر عاطفي ارتباط خود را با طرف مقابل قطع کنيد و همچنان عصباني باقي بمانيد، اگر احساس مي کنيد که تا حدي مقصر هستيد، سعي کنيد اشتباه خود را جبران نماييد. و اگر هم فردي هستيد که مورد آسيب و لطمه قرار گرفته ايد، بايد سعي کنيد راهي را پيدا کنيد که بتوانيد عذر طرف مقابل را قبول کرده و از خطاي آنها گذشت کنيد. بايد متوجه شويد که قصد طرف مقابل صرفاً بهبود شرايط است. 1- عذر خواهي کنيد عذر خواهي صادقانه و صميمانه معجزه مي کند. به ويژه اگر جزء افرادي باشيد که معمولاً به سختي قبول مي کنند که اشتباه کرده اند. مي توانيد چيزهايي از اين قبيل بگوييد: متاسفم، عذر مي خواهم، کاري که انجام دادم واقعاً احمقانه بود، نمي دانم چه اتفاقي برايم افتاده بود. 2- عواطف خود را با او در ميان بگذاريد صادق باشيد و احساساتي که باعث ايجاد عصبانيت در شما شده است را با طرف مقابل در ميان بگذاريد. از ترس ها، ناراحتي ها و ناامني هاي خود با او حرف بزنيد. زمانيکه شريک زندگيتان از احساسات درونيتان اطلاع پيدا کند، خيلي راحت تر ميتواند با شما ارتباط برقرار کند تا اينکه فقط شاهد عصبانيتتان باشد. در ميان گذاشتن چيزهايي که در قلب و ذهنتان مي گذرد، ميتواند اختلاف زيادي را در بهبود رابطه ايجاد کرده و نزديکي و صميمت بيشتري را ميان شما ايجاد کند. مي توانيد بگوييد: زمانيکه عصباني مي شوم واقعاً نگران دخترمان مي شوم. نميخواهم اذيتت کنم، فقط نمي دانم چرا يکمرتبه خونسردي خودم را از دست ميدهم. 3- با نگرش همسرتان آشنا شويد حتماً لازم نيست ديدگاههاي او را تمام و کمال بپذيريد، فقط کافي است از آنها اطلاع داشته باشيد تا در زمان بروز مشکل، با فشار و تعارض کمتري روبرو شويد. با اين کار همسرتان متوجه مي شود که به او اهميت مي دهيد و به حرف هايش گوش ميکنيد. با اين کار مي توانيد مشکلات را از ديدگاه آنها نيز تحليل و بررسي کرده و با آنها اظهار همدردي و همفکري کنيد. مي توانيد بگوييد: متوجه مي شوم تو چه مي گويي، منظورت را گرفتم، من تا کنون به قضيه اينطوري نگاه نکرده بودم. 4- مسئوليت قسمتي از اشتباهاتتان را به گردن بگيريد کمتر اتفاق مي افتد که در يک درگيري يکي از طرفين 100% مقصر باشد. همه جر و بحث ها مانند يک رقص دو نفره است که هر کدام از طرفين با حرکات متعدد در آن شرکت ميکنند. عدم توانايي در قبول مسئوليت، حقيقتاً فرو رفتن در لاک تدافعي است و هيچ مشکلي را حل نميکند. مي توانيد بگوييد: من نبايد يک چنين کاري را انجام مي دادم، من فکر مي کنم هر دو نفرمان مقصر هستيم و به جر و بحث ها دامن زديم، متوجه مي شوم که چرا يک چنين واکنشي نسبت به من نشان دادي. 5- به توافق برسيد به جاي اينکه بياييد و در مورد اختلافات گذشته خود با هم بحث کنيد، بر روي مشکلي که به تازگي برايتان اتفاق افتاده تمرکز کنيد و سعي کنيد که آنرا حل نماييد. به عنوان مثال شايد شيوه هاي تربيتي شما دو نفر متفاوت باشد، اما بر روي اين مسئله که بايد فرزندان سالمي را تربيت کرده و تحويل جامعه دهيد با هم به توافق مي رسيد. مي توانيد بگوييد: ما هدف مشترکي داريم، شايد بر روي تکنيک هاي به کار گرفته شده با هم توافق نداشته باشيم اما هر دو به دنبال يک نتيجه هستيم. 6- قول بدهيد که رفتارتان را عوض مي کنيد متاسفم اما اگر دائماً بخواهيد رفتارهاي زننده خود را تکرار کنيد، کار به جايي نميبريد. بايد رفتار خود را تغيير دهيد که طرف مقابل بتواند قبول کند که شما در شرف تغيير کردن هستيد. چيزهايي از اين قبيل بگوييد: از اين به بعد قول مي دهم که نيم ساعت زودتر از خواب بلند شوم، اگر خواستم دير بيايم حتماً زنگ مي زنم و اطلاع مي دهم، از اين به بعد در ميهماني ها در خوردن نوشيدني زياده روي نمي کنم.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
     
  
مرد

 
تا به حال شده کسي فقط با چند کلمه يا بدتر با سکوت سنگين خود ، قلبتان را در سينه بشکند ؟ شما چي ؟ تا به حال اينکار را با کسي کرده ايد؟ هميشه راهي براي خنديدن و عشق ورزيدن دوباره وجود دارد. • مراحل • 1. سعي کنيد دليل ناراحتي خود را بفهميد. دقيقاً چه موقع اين حس ناراحتي در شما به وجود آمد ؟ 2. به اين فکر نکنيد که تقصير که بوده است . همه اشتباه مي کنند . اصلاً خودتان را نگران آن نکنيد. 3. براي اينکه حس راحت تر و بهتري پيدا کنيد، يک فعاليت تسکين بخش و ريلکس کننده انجام دهيد. يک حمام داغ، مديتيشن، خواندن کتاب يا هر کاري که آرامتان کند. 4. بعد از يکي دو ساعت، يعني هر زمان که احساس کرديد آمادگي آن را داريد، به اين فکر کنيد که آيا مي توانيد احساسات آن فرد را بپذيريد يا نه. 5. اگر توانستيد خود را بقبولانيد، به او زنگ بزنيد، برايش يادداشت بگذاريد يا هر کاري که لازم باشد را انجام دهيد. شايد دوست داشته باشيد که رو در رو با او صحبت کنيد. البته اين امکان وجود دارد که آنها نخواهند شما را ببينند يا با شما حرف بزنند، اما بايد تلاش خود را بکنيد. حتي اگر از شما رو برگرداندند، حداقل با خودتان مي گوييد که تلاشتان را کرديد. شايد آنها هم متوجه تلاش شما بشوند. 6. پيش برويد. وقتي حس کرديد که مي توانيد دوباره دريچه قلبتان را رو به ديگران باز کنيد، کس ديگري را براي خود پيدا کنيد. 7. لبخند بزنيد. جدي مي گويم. لبخند زدن به شما کمک مي کند که حس بهتري پيدا کنيد و اگر چند تا دوست خوب و نزديک پيدا کنيد و با هم بخنديد و اوقات خوشي را بگذرانيد، مطمئناً دوباره يادتان مي آيد که زندگي بدون آن فرد هم چقدر زيباست. 8. قانون دو ساله را به خاطر آوريد. ياد گرفتن يک کار، عادت کردن به يک شهر جديد، و همچنين التيام قلب شکسته دو سال زمان مي برد. اگر قبل از اينکه اين فکر به خاطرتان بيفتد، مراحلي که در اين مقاله عنوان مي شود را دنبال کنيد، بيش از اندازه خوشبين و دلسرد خواهيد شد. نتيجه واقعي زماني حاصل مي شود که انتظار معقولي داشته باشيد. 9. لحظه اي که آن فرد اخرين قطره خون را هم از قلب شما که هنوز مي تپد، بيرون مي کشد، دست از بحث کردن با او برداريد و به هيچ وجه سر اينکه حق با کيست و با کي نيست جدل نکنيد. هر موقع که مي خواهيد از حق به جانب بودن خودتان دفاع کنيد، دست نگه داريد و روي يک چيز کاملاً متفاوت تمرکز کنيد. 10. همه يادگاري هاي آن فرد را جمع کرده و داخل يک جعبه بگذاريد—اين يادگاري ها احتمالاً شامل يک قاب عکس، يک خوراکي، يک عطر و شايد يک سي دي موسيقي باشد. بعد در موقعيت بعدي مثلاً شب جمعه اي که هميشه با او مي گذرانديد، سي دي را داخل دستگاه بگذاريد، از آن عطر به خودتان بزنيد و آن خوراکي را بخوريد، چراغ ها را خاموش کنيد و تا مي توانيد گريه کنيد. بهترين زمان براي اينکار وقتي است که تنهاي تنها در خانه هستيد. 11. خاطره ها را کنار بگذاريد. وقتي در مرحله 2، آرامش خودتان را دوباره به دست آورديد، موسيقي را خاموش کنيد، شکلات هديه را کنار بگذاريد، و يادگاري هاي ديگر داخل جعبه بگذاريد. قاب عکس را بيرون نگه داريد. · هر روز هفته بعد را وقتي از کنار قاب عکس رد مي شويد، بلند با خود بگوييد "تو و همه خاطره هاتو فراموش کرده ام" و دست از فکر کردن به او برداريد. · هر روز دو هفته بعد را وقتي از کنار قاب عکس رد مي شويد بلند بگوييد، "دلم برات تنگ شده" و باز دست از فکر کردن به او برداريد. · هر روز سه هفته بعد را وقتي از کنار قاب عکس رد مي شويد بلند رو به عکس بگوييد، "من واقعاً متاسفم". 12. عکس عشق سابقتان را با يکي از عکس هاي خودتان جايگزين کنيد. اما آن عکس را همانجا نگه داريد و فقط يکي از عکس هاي خودتان را کنار آن قرار دهيد. بعد هر روز که از کنار آن رد مي شويد، باز به عکس درون قاب بگوييد که متاسفيد. بله، براي خودتان متاسفيد که اين همه وقت را با کسي سپري کرديد که ارزش و قيمت شما را ندانست و ديگر به هيچ وجه برايتان مهم نيست. 13. بگذاريد زمان قلب شکسته تان را التيام دهد. تا الان يک ماه از تاريخ قطع رابطه شما گذشته است. با يکي از دوستانتان به جايي برويد که هميشه با عشق قديميتان مي رفتيد (يادتان باشد که به هيچ وجه تنها آنجا نرويد). يکبار و فقط يکبار به دوستتان بگوييد که هميشه با دوست قبليتان به اين رستوران يا براي خريد به اين فروشگاه مي آمديد. بعد چيزي بخوريد يا همان کاري که قبل ها با عشقتان مي کرديد، را بکنيد، فقط با يک فرد جديد. دوستي که با او راحت باشيد و بتواند مکالمه را خوب پيش ببرد. 14. هر روز با خودتان تمرين کنيد که با خودتان صادق باشيد. 15. هر شب قبل از خواب کتاب بخوانيد. ممکن است تا آن موقع اصلاً کتاب خواندن را دوست نداشته ايد اما هيچ چيز بهتر از خواندن کتاب شما را از درياي تفکراتتان بيرون نمي کشد. کتاب خواندن به التيام قلب شکسته شما کمک مي کند. 16. سعي کنيد با آدم هاي جديد آشنا شويد بعد از دو ماه کم کم کسي را جايگزين عشق از دست رفته کنيد. 17. با ديگران حرف بزنيد. بادوستانتان حرف بزنيد. آنلاين با افرادي که نمي شناسيد چت کنيد و آنوقت است که مي فهميد هزاران نفر مثل شما وجود دارند که خيلي خوب مي توانند به شما کمک کنند. • نکات • · ديگر به هيچ عنوان با کسي که قلبتان را شکسته است قراري نگذاريد. اينکار به هيچ وجه به درمان و التيام شما کمک نمي کند. · وقتي مي خواهيد قب شکسته تان را التيام بخشيد، ديگر تلفن ها و پيام هاي فرد مورد نظر را جواب ندهيد. اين کار هم هيچ سودي به حالتان نخواهد داشت و نه تنها التيامتان نمي دهد بلکه دردتان را بيشتر مي کند. · قلب شکسته شما به خاطر اين التيام پيدا نمي کند که دوباره مجذوب آن فرد شويد و دوباره او را به دست آوريد. وقتي خودتان را وارد اين پروسه فکري مي کنيد، بستني بخوريد (بستني را مي توانيد جايگزين يک پياده روي طولاني يا شنا هم بکنيد). به تنها چيزي که نبايد فکر کنيد بودن دوباره با آن فرد است. فکر کنيد هيچ راهي براي برگشت وجود ندارد. · يکبار درمورد اين اتفاق با دوستانتان صحبت کنيد. اگر نتوانستيد صحبت کردن درمورد اين موضوع با دوستانتان را به يک جلسه ختم کنيد، حرف زدن درمورد جزئيات مطلب را جداً بيشتر از يک ساعت طول ندهيد. بعدها به دوستانتان نياز پيدا مي کنيد پس بهتر است آنها را به درددل هاي گاه و بيگاهتان اذيت نکنيد. · به هيچ وجه براي فراموش کردن عشق از دست رفته، به خوردن، نوشيدن مشروب بيش از حد، سيگار کشيدن يا موادمخدر روي نياوريد. اگر بتوانيد در دوسال آينده خودتان را با اين موضوع وفق دهيد مطمئن باشيد که کسي را پيدا خواهيد کرد که هميشه دوست داشتيد داشته باشيد. همه چيز به گذر زمان برمي گردد. · داشتن دوست هاي خوبي که مراقبتان باشند و جلو فکر کردن ها مداوم و غصه خوردن هاي شما را بگيرند فوق العاده است. • هشدارها • · اگر آنقدر احساس افسردگي مي کنيد که به خودکشي تمايل پيدا کرديد، سريعاً به پزشک روانشناس مراجعه کنيد. · اگر بعد از گذشت دو سال هم قب شکسته تان التيام پيدا نکرد، مي توانيد شهر محل سکونتتان را تغيير دهيد. · افراد باهوشي که روانشناس هستند مي گويند سرعت التيام هر کس با بقيه فرق دارد. آن حس مراقبت از خود و تعهد به خود است که به شما کمک مي کند هر چه سريعتر قلب شکسته تان را ترميم کنيد.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
     
  
مرد

 
فقط يک شريک عشقي عاقل از خطرات احتمالي حرف هاي بي ربط آگاه است. حرفهايي که در عصبانيت به زبان مي آيد، زخم هايي ايجاد مي کند که التيام آن زمان زيادي مي برد. پس اول فکر کنيد و بعد حرف بزنيد. اينکه احساساتتان را به زبان بياوريد يک چيز است و اينکه بدون در نظر گرفتن عواقب دردي که ممکن است همراه کلماتي باشد که به همسرتان مي زنيد، ابراز احساس کنيد، چيز ديگري است. حرف هايي که به زبان مي آوريم به ما اين امکان را مي دهند که وضعيت خطرناکي که ممکن است در رابطه مان ايجاد شود را پيشبيني کنيم. عاقلانه اين است که قبل از به زبان آوردن کلمات خوب روي آنها فکر کنيم. فکر کردن روي اين حرفهاي ميتواند تمريني باشد براي آنچه که پيشبيني مي کنيم اتفاق بيفتد. به زبان آوردن آنها قانون علت و معلول را به فعاليت مي کشد. از طرف ديگر، حرف هاي دلگرم کننده و از روي درک و عشق، هميشه ما را تا همان سطح بالا مي برد. اين نقطه احتمالاً از نقطه شروع ما خيلي بالاتر خواهد بود. تا مي توانيد فقط کلمات عاشقانه بر زبان بياوريد. روابط به خودي خود نابود نمي شوند. اين ما هستيم که آنها را با کلمات و حرف هاي بيجاي خود، حرف هايي که از مغزمان مي آيد نه از دلمان، مي کشيم. کلمات وقتي به زبان بيايند، واقعيت کنوني ما را مي سازند. يادتان باشد: زنگ وقتي صدا خورد، نمي توانيد کاري کنيد که انگار به صدا درنيامده است. اين کلمات هيچوقت به خاطر نمي آيند. بايد يادمان باشد قبل از اينکه حرف بزنيم فکر کنيم. بايد به دقت بهاي به زبان آوردن هر چه که دلمان خواست را بسنجيم. ملاحظه همسرتان را بکنيد. معمولاً افکار ما به "قلمرو امن" برمي گردند...يعني همانطور که قبلاً هم بوديم...همان طريق آشناي قديمي...که اصلاً هم برايمان جوابگو نبوده است. وقتي روي فکر کردن و به زبان آوردن افکار قديمي اصرار مي کنيم، متوجه مي شويم که همه توجه ما را به خود جلب مي کنند. اگر مي خواهيد زندگي خوب و فوق العاده اي داشته باشيد، بايد بدانيد که تمرين و تکرار ذهني چيزي که جوابگو نيست، باز هم جوابگو نخواهد بود. اينکار فقط عميقتر چيزي که نمي خواهيد را در درونتان ثبت مي کند. پس روي چيزي تمرکز کنيد که مي خواهيد در رابطه تان باشد. در درون، ما باور مي کنيم که چيزي که فکر مي کنيم، ايده جديد خودمان است. اما در واقعيت، آن افکار مربوط به گذشته ما هستند و اگر روي آنها تمرکز کنيم، تبديل به زمان حال و حتي آينده ما خواهند شد. پس ولشان کنيد. چند راه جديد و جالب براي زندگي پيدا کنيد. براي اينکه اتفاقي که دوست داريم بيفتد، بايد چيزهايي که دوست نداريم را کنار بگذاريم. در انجيل، يعقوب مي گويد، "چيزي که از آن مي ترسيدم به سراغم آمد". اين سخن اقرار قدرت تفکر منفي او بوده است که وقتي به زبان او آمده، جزء واقعيت او شده است. قدرت کلماتي که به زبان مي آوريم در اتفاقاتي که در زندگيمان مي افتد کاملاً نمايان است. همه ما سعي ميکنيم تقصير را بر گردن شرايط محيط اطراف بيندازيم به جاي اينکه اين مسئوليت را قبول کنيم که خودمان باعث افکاري بوديم که به زبان آورديم و وقتي اين کلمات را بيان کرديم، درواقعيت، وضعيت کنوني ما ساخته شده است. نتايج بيروني ما چيزي بهتر از اين نخواهد بود مگر اينکه تغييراتي دروني در طريقه فکر کردن خود ايجاد کنيم و مراقب حرف هايي که به زبان مي آوريم باشيم. حرف هايي که به زبان مي آوريد، برد و باخت شما را تعيين مي کنند.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
     
  
مرد

 
خيلي از زوج ها در نقطه اي از زندگي خود تصميم مي گيرند که تشکيل خانواده دهند و صاحب فرزند شوند. اما خيلي ديگر از زوج ها هم هستند که تصميم مي گيرند به هيچ وجه بچه دار نشوند. انتظار جامعه اين است که هر دو نفر که با هم ازدواج مي کنند، صاحب فرزند شوند و آنهايي که چنين کاري نمي کنند معمولاً "خودخواه"، "غيرعادي" و يا "مشکل دار" خوانده مي شوند. اما خيلي از اين افراد، به جاي اينکه خودشان را "بدون فرزند" ببينند، که روي فقدان و کمبود آنها تکيه دارد، خودشان را "رها از فرزند" مي بينند و اين يعني به اختيار خودشان اين وضعيت را انتخاب کرده اند. يک زوج رها از فرزند، در همان طبقه زوج هاي بي اولاد که دوست دارند صاحب بچه شوند اما قادر به بچه دار شدن نيستند، قرار نمي گيرند. زوج هاي رها از اولاد آنهايي هستند که درمورد بچه دار شدن با هم صحبت کرده و تصميم گرفته اند که صاحب بچه نشوند. اين مسئله به فاکتورهاي مختلفي بستگي دارد مثل وضعيت وراثت در خانواده اي که نمي خواهند بيماري خاصي را به فرزندشان منتقل کنند، يا آسيب هايي که خودشان در زمان کودکي تجربه کرده اند. برخي از زوج ها هم اصلاً غريزه پدر يا مادري ندارند و به همين خاطر فکر مي کنند که منصفانه نيست بچه اي را در اين شرايط به دنيا بياورند. اعضاي خانواده اين زوج هايي که دوست ندارند بچه دار شوند، معمولاً به آنها فشار مي آورند که بچه دار شوند. پدر و مادرهاي زوج که آرزوي پدربزرگ يا مادربزرگ شدن را در سر مي پرورانند و دوست دارند که کسي باشد که نام خانوادگي آنها را به نسل هاي بعد منتقل کند، بيشتر از هر کس ديگر آنها را به بچه دار شدن تحريک مي کنند. اين فشار وقتي والدين زوج بچه ديگري نداشته باشند، شدت بيشتري پيدا مي کند. به اين ترتيب همه جمع هاي خانوادگي براي زوج جوان بسيار پرفشار شده و همه بحث ها به بچه دار شدن آنها ختم مي شود. همچنين وقتي بقيه خواهر برادرهاي زوج نامبرده، همه يکي پس از ديگري بچه دار شوند، تطبيق يافتن در جمع آنها براي آن زوج بسيار دشوار مي شود. خيلي از دوستانشان هم که بچه دار شده اند، کم کم رابطه شان را با آنها کمتر مي کنند چون وجه اشتراکشان با هم کمتر مي شود. حتي ممکن است ديگران با ديده سوءظن به آنها نگاه کنند. خيلي از مردم تصور مي کنند چنين زوج هايي به اين خاطر بچه دار نمي شوند که يا قدرت باروري ندارند و يا اصلاً بچه ها را دوست ندارند. اين درحالي است که در کمتر مواردي چنين تصوري صحت دارد. بااينکه بچه ها موهبت الهي هستند و وجود آنها، اگر خواسته و برنامه ريزي شده باشد، باعث قشنگ تر شدن زندگي مي شود اما زوج هايي که تصميم مي گيرند بچه دار نشوند هم از مزاياي زيادي بهره مند مي شوند. با وجود درگيري هاي کاري زن و مرد در جامعه امروز، اين زوج ها ديگر لازم نيست نگران برنامه ريزي زماني براي نگهداري از بچه باشند. همچنين از نظر مالي نيز وضعيت بهتري پيدا مي کنند چون ديگر نيازي نيز زير بار خرج کمرشکن بزرگ کردن بچه از بدو تولد تا بزرگسالي بروند و اين باعث مي شود پول بيشتري برايشان بماند که در هر راهي که بخواهند خرجش کنند. زوج هايي که بچه ندارند وقت بيشتري براي اختصاص دادن به همديگر دارند که باعث مي شود بيشتر از زوج هاي بچه دار به هم نزديک شوند. اين به آن معنا نيست که زوج هايي که بچه دارند رابطه نزديکي با همديگر ندارند؛ اما مسئوليت هاي آنها در قبال مراقبت از بچه وقتشان را بسيار محدود مي کند. نتيجه اينکه درست نيست بگوييم زوج هايي که خودشان تصميم مي گيرند بچه دار نشوند، به طريقي عيب و ايراد دارند يا فقداني در زندگيشان دارند. اگر زن و مرد به اتفاق هم تصميم گرفته باشند که بچه دار نشوند، آنوقت خانواده و دوستان بايد به نظر و تصميم آنها احترام بگذارند و براي تغيير عقيده شان روي آنها فشار نياورند. از اين گذشته، حتي اگر آنها نظرشان را هم عوض کنند، اين آنها هستند که بايد مسئوليت هاي بچه داري را به دوش بکشند نه خانواده و اطرافيانشان.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
     
  
مرد

 
خيلي ها بارها از من سوال کرده اند که آيا مي توان دوباره به وضع سابق برگشت؛ يعني همه چيز دوباره مثل روز اول آشنايي يا روز اول عاشق شدنمان شود ؟ پاسخ من اين است: شما نمي توانيد براي تمام عمر عاشق شويد. بالاخره يک روز مي آيد که از عشق بيرون مي آييد. تغيير تنها مسئله دائمي و ثابت در دنياست. زندگي هميشه آنطوري که هست نمي ماند. به دليل همين تغيير است که زندگي هميشه زيبا است. اما به خاطر ايمانتان مي توانيد تا پايان عمر کنار هم بمانيد. براي اينکه رابطه تان را بادوام نگه داريد، بايد ياد بگيريد چطور به دعواها و مشاجراتتان پايان داده و اختلافات را از ميان برداريد. 1. مراقب اوقاتي باشيد که مي خواهيد با قدرت هر چه تمامتر حرف خودتان را به کرسي بنشانيد. از بحث کردن با او درمورد اينکه کجا مي رود و کجا مي آيد، چرا براي بچه ها به اندازه کاف يوقت نمي گذارد، چرا آنطور که شما دوست داريد جلوي دوستانتان رفتار نمي کند، چرا مدل موهايش را آنطوري درست مي کند و از اين قبيل، خودداري کنيد. بايد بفهميد که با اين کارها فقط مي خواهيد همسرتان را آنطور که خودتان دوست داريد بسازيد، نه طوري که خودش دوست دارد زندگي کند. 2. بدانيد که وقتي احساس آزردگي يا رنجيدگي مي کنيد، اين احساس واکنش خودتان است. يک روز صبح ممکن است با حس ناراحتي به سر کار برويد، يا به خاطر يک تجربه بد، احساس کنيد که اعتماد به نفستان به شدت پايين آمده است. همسرتان جلو مي آيد و در آغوشتان مي گيرد، و بعد حس خوبي نسبت به خودتان پيدا مي کنيد. اما امروز نه. امروز دچار ترديد، اضطراب و ناامني درمورد خودتان شده ايد و عمل همسرتان را اشتباه مي گيريد و ناراحت مي شويد. اينجاست که دعواها و قهر کردن ها شروع مي شود. پس يادتان باشد. اگر احساس مي کنيد از نظر عاطفي ناراحت و آزرده خاطر هستيد، همه اش به خاطر رفتار و حرف هاي ديگران نيست، به رفتار و واکنش خودمان هم بستگي دارد. 3. به خودتان يادآور شويد که قدرت متوقف کردن همه چيز را داريد. اگر دوست داشته باشيد با واقعيت روبه رو شويد و واکنشي درست و مناسب انتخاب کنيد، مطمئناً خواهيد توانست رابطه تان را با همسرتان بادوام نگه داريد. اين را هميشه به ياد داشته باشيد: هيچ کس به مسائل آنطور که واقعاً هست واکنش نشان نمي دهد، بلکه به تصاوير و افکاري از آن مسئله که ساخته و پرداخته خودشان است واکنش نشان مي دهند. اکثر اوقات، رفتار و واکنش هاي همسر شما واقعاً به منظور ناراحت کردن يا دلسرد کردن شما نيست، فقط به اين دليل است که او آن مسئله يا مشکل را به طريقي متفاوت از شما مي بيند و درک مي کند. هميشه از خودتان بپرسيد، چرا او (همسرتان) اينطور رفتار کرده است؟ 4. نظرات خودتان را به واقعيت نچسبانيد. واقعيت: خانمتان مي خواهد کمي آزادي بيشتري داشته باشد و کمي از شما فاصله بگيرد. نظر شما: رابطه ما ديگر هيچ اهميتي براي او ندارد. واقعيت: دوست پسرتان غذايي که خودش دوست دارد را سفارش مي دهد. نظر شما: او هيچوقت فکر نمي کند که من امروز دوست دارم چه بخورم. واقعيت: شوهرتان از سر کار که برمي گردد لباسهايش را روي تخت ولو مي کند. نظر شما: اين کار را عمداً براي اذيت کردن من انجام مي دهد. با اين طور فکر کردن آشوبي راه مي اندازيد. همين مسائل پيش پا افتاده است که منجر به جر و بحث و دعواهاي شديد مي شود. از خودتان بپرسيد، آيا داريد به نظرات خودتان واکنش مي دهيد؟ 5. با خودتان تمرين کنيد که بتوانيد همسرتان را با شخصيت خود تحت تاثير قرار دهيد. يک چيز را مي دانيد؟ خيلي از آدم ها خودشان را آنقدر پست و ناتوان مي بينند که فکر مي کنند نمي توانند يک دعوا و مرافعه با همسرشان را حل کنند. پس چه مي کنند؟ به اين دعوا و مشاجره همينطور ادامه ميدهند. فقط کافي است به خودتان يادآور شويد که دو نفر آدم متفاوت، ممکن است به شکل متفاوتي به يک مسئله نگاه کنند. اگر ديديد که به خاطر يک مسئله خيلي کم اهميت به دعوا و مشاجره ادامه مي دهيد، تصميم بگيريد که همان موقع اين بحث الکي را متوقف کنيد. با خودتان بگوييد که ارزشش را ندارد به خاطر موضوع به اين کم اهميتي، رابطه فوق العاده خودتان را خراب کنيد. يادتان باشد، يک رابطه لزوماً به اين معنا نيست که هيچوقت نبايد با طرف مقابلتان بحث و دعوا داشته باشيد. مهم اين است که بتوانيد سريع از اين مشاجرات بيرون آمده و رابطه تان را از سر بگيريد
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
     
  
مرد

 
براي کنار آمدن با زندگي زناشويي که هيچ اثري از رابطه جنسي در آن ديده نمي شود، چه بايد کرد؟ اول اينکه، آيا در ازدواج شما به خاطر فقدان عشق و علاقه رابطه جنسي وجود ندارد يا به خاطر يک وضعيت بد و وحشتناک؟ در هر دو حالت هنوز هم مي توانيد زندگيتان را از خطر نابودي نجات دهيد و شادتر و خوشبخت تر زندگي کنيد. قبل از هر چيز، بايد بدانيد که رابطه جنسي و رابطه جنسي همه چيز ازدواج نيست. درواقع، اکثر مذاهب باور دارند که فقط بايد از طريق رابطه جنسي باردار شويد؛ درغير اينصورت گناهي بزرگي انجام داده ايد. اما امروز، ما روابط جنسي آزادي داريم که عشق در آنها موج مي زند. خيلي افراد تصور مي کنند که اگر در عشقتان رابطه جنسي وجود نداشته باشد، پس هيچ عشقي بينتان نيست. رابطه جنسي چيزي است که وقتي دو نفر مجذوب همديگر مي شوند ايجاد مي شود. اوايل ازدواجتان را به خاطر مي آوريد؟ آنقدر عشق و علاقه در شما فوران داشت که نمي توانستيد جلوي خودتان را بگيريد و کشش بي حد و حصري به همسرتان احساس مي کرديد. اما، آدم ها تغيير مي کنند، همه چيز تغيير مي کند و ازدواج هم همينطور است. فقط به خاطر اينکه چند وقتي است با هم نزديکي نداريد به اين معنا نيست که همسرتان علاقه اي به شما ندارد. ممکن است او آنقدر درگير بچه ها، کار يا مسائل ديگر باشد که تمرکز کافي براي آن مسئله نداشته باشد. ممکن است خودتان هم تقصيرکار باشيد. وقتي شما مقصر اين ازدواج عاري از رابطه جنسي باشيد ممکن است به اين دليل باشد که دليل کافي براي عشق را به همسرتان نداده ايد. شايد ديگر مثل اوايل ازدواجتان به او نگاه نمي کنيد و به او احساس نمي دهيد. بايد هر از چند گاهي به او نگاه کنيد و واقعاً از ته دل نگاهش کنيد. شايد شما هم آنقد درگير کار و مشغله هاي فکري ديگر هستيد که براي اين مسئله وقت کافي نمي گذاريد. اما اگر شب ها که به خانه برمي گرديد، شاخه گلي براي همسرتان بخريد، او را در آغوش گرفته و ببوسيد، دوباره آن عشق و علاقه اوليه در او بيدار شود. با اينکار شما او احساس خواهد کرد که هنوز هم مثل سابق دوستش داريد. عشق چيز ديگري است. تابه حال درمورد عشق با همسرتان صحبت کرده ايد؟ اصلاً به او مي گوييد که چقدر دوستش داريد؟ کمي رمانتيک باشيد. به او بگوييد که چقدر دوستش داريد و اجازه بدهيد بداند که هنوز هم همان احساس اوايل ازدواج را به او داريد. اگر شما يک قدم برداريد مطمئن باشيد همسرتان هم براي شما قدمي برمي دارد. و خيلي زود مي بينيد که رابطه جنسي به رابطه تان برگشته است و هر دو شما احساس بسيار بهتري نسبت به زندگي زناشوييتان پيدا مي کنيد. اما، شادي عشق و علاقه به همسرتان را از دست داده باشيد؟ خيلي سخت است که با گذشت چندين سال همان ميزان عشق را در خود نگه داريد. اگر کششي به او نداريد، حداقل بايد سعي کنيد که با اين مشکل برخورد کنيد. از او درمورد احساسش سوال کنيد. از او بخواهيد کارهايي که دوست داريد را برايتان انجام دهد شايد دوباره علاقه تان به او ايجاد شد. اگر ببينيد نفر سومي در ازدواجتان است، مطمئناً هر دو شما حس پنهان خود را باز مي يابد. هر دو شما مي توانيد بر ناامني هايتان غلبه کنيد و ازدواجي مستحکم تر بسازيد. فقط به اين خاطر که رابطه جنسي در رابطه تان وجود ندارد به اين معنا نيست که بايد به ازدواجتان خاتمه دهيد. اگر بتوانيد درمورد اين مسائل و رابطه صميمانه تان با همسرتان صحبت کنيد آنوقت مي توانيد به مشکلاتتان هم غلبه کنيد. اما بعضي اوقات انتخاب با زوج نيست، انتخاب دست پزشک شماست. زوج هاي بسياري هستند که به خاطر سرطان يا دردناک بودن رابطه جنسي قادر به برقراري اين رابطه نيستند. همسر شما اگر مشکل سلامتي داشته باشد، ديگر اعتماد به نفس لازم براي برقراري رابطه جنسي را نخواهد داشت. اگر ازدواحتان با انتخاب خودتان فاقد رابطه جنسي است بايد اين سوال را از خودتان بپرسيد که واقعاً چرا با همسرتان ازدواج کرديد؟ مطمئناً به خاطر رابطه جنسي با او ازدواج نکرده ايد؛ احتمالاً به اين دليل با او ازدواج کرده ايد که چنين رابطه اي داشته ايد. احساس کرده ايد که مي خواهيد بقيه عمرتان را با اين زن بگذرانيد. و حالا که او بيمار است بايد کنار او بمانيد و از او مراقبت کنيد. اينجاست که رابطه جنسي بايد آخرين چيزي بايد که به ذهنتان خطور مي کند و اگر واقعاً دوستش داشته باشيد آنوقت زياد برايتان مهم نخواهد بود. درواقع، حتي اگر در چنين موقعيتي هم نباشيد، به هيچ وجه نبايد به رابطه جنسي بيش از حد توجه کنيد. تنها کاري که بايد بکنيد اين است که سراغ همسرتان برويد و به او بگوييد که چقدر دوستش داريد، حتي بيشتر از قبل. ممکن است نتوانيد رابطه جنسي را به ازدواجتان اضافه کنيد اما مطمئناً احساس خيلي بهتري پيدا خواهيد کرد. بعضي از زوج ها بين اينکه رابطه جنسي داشته باشند يا نداشته باشند مي توانند انتخاب کنند و بعضي اين انتخاب را ندارند. صرفنظر از اين مسئله، شما بايد حمايت خود را به همسرتان نشان دهيد و درمورد احساساتتان درمورد اين ازدواج عاري از رابطه جنسي و به ازدواجتان به طور کل با او صحبت کنيد. آنوقت خواهيد ديد که احساس بسيار بهتري نسبت به خودتان و ازدواجتان پيدا خواهيد کرد.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
     
  
مرد

 
اين مطلب را اختصاص داده ايم به: اولين چيزي که بايد به يک خانم بگوييد، چگونه مي توانيد از مردهاي ديگر الگوبرداري کنيد، و چگونه مي توانيد جلوي خجالت کشيدن خود را بگيريد. يک مرد در اولين ملاقات با يک خانم بايد در مورد چه موضوعاتي با او صحبت کند؟ اکثر آقايون تصور مي کنند که وقتي با يک خانم ملاقات مي کنند بايد گفتگوي منصفانه اي داشته باشند. اما من فکر مي کنم که اکثر مردها چيزي در مورد گفتگوي منصفانه نمي دانند. آنها حتي نمي توانند تشخيص دهند که چه موقع نوبت آنهاست که صحبت کنند. من اعتراف مي کنم که ياد گرفتن اين کار حداقل براي خودم خيلي دشوار بود. اما چيزي که ياد گرفتم اين بود: زماني که شما براي اولين بار با خانمي ملاقات مي کنيد نبايد در مورد چيزي صحبت کنيد. تنها کاري که بايد انجام دهيد اين است که شماره اش يا ايميلش را بگيريد! موفقيت شما در مورد خانمي که شماره و يا راه ارتباطي با او داريد حتمي است. پس به خاطر خدا هم که شده قبول کنيد که تنها کاري که در اولين ملاقات بايد انجام دهيد اين است که شماره تلفن و يا e-mail او را بگيريد. بله، به همين سادگي! شما مي توانيد اين کار را فقط در چند دقيقه انجام دهيد، البته اگر بدانيد چطور و چگونه. گفتگوهاي طولاني مدت شرط لازم گرفتن شماره تماس و يا قرار هاي ملاقات در آينده نيست. شما قبلا گفته بوديد که آقايون بايد با ساير مردهايي که در ارتباط خود با خانم ها موفق هستند ارتباط برقرار کرده و راه و رسم همسر داري را از آنها ياد بگيرند. يک مرد چگونه مي تواند اين کار را انجام دهيد؟ به نظر من بد نيست که هر چند وقت يکبار به مکان هاي تفريحي پر رفت و آمد برويد و رفتار افراد را زير نظر بگيريد. واضح تر بگويم بهتر است که به خانم هاي زيبايي که با همسرانشان به تفريح آمده اند نگاهي بيندازيد تا ببينيد که آقايون چگونه برخوردي را از خود در مقابل آنها نشان مي دهند. خيلي خوب است که با رفتار ساير مردها با زنها آشنا شويد. با اين کار پي به نکات زير مي بريد:
زبان غير کلامي (حرکات بدن) را که باعث جذب خانم ها مي شود را بهتر ياد مي گيريد.
شما ژست هاي آقا و طرز صحبت کردن او را مي بينيد و همچنين شاهد عکس العمل خانم نيز هستيد. همچنين مي توانيد با مردهايي که رفتار خوبي با خانم ها دارند، ملاقات کنيد و پس از مدتي با آنها دوست شويد. کار آساني است. فقط کافي است که بگوييد "تو واقعا فوق العاده اي، بذار برات يه نوشيدني بخرم، يک چيزهايي هست که بايد ازت ياد بگيرم" يک ليوان نوشيدني براي ايجاد هوش و ذکاوت کار پرخرجي نيست. يک مرد چگونه مي تواند در زمان گفتگو با يک خانم "منجمد" نشود؟ در اين قسمت من به آقايون پيشنهاد مي کنم که از قبل حرف هايي را آماده کرده و در ذهن خود داشته باشند. مي توانم به شما چند پيشنهاد کلي بدهم.... " تو منو دوست داري " " من فکر مي کنم رابطمون به جايي نمي رسه " " زياد به خودت مغرور نشو، باشه ؟ " اين 3 مورد مي تواند براي هميشه شما را به سمت جلو هدايت کنند. نکته جالبي که در هر 3 نکته بالا وجود دارد اين است که شما تقريبا در هر موقعيتي مي توانيد از آنها استفاده کنيد. مثلا فرض کنيد که شما دختري را اذيت مي کنيد و او هم مي خندد و به شما ضربه ميزند. شما خيلي جدي به او نگاه کنيد و بگوييد " تو دوستم داري " خيلي عاليه. شما به سادگي مي توانيد از تمام "معيار" هايي که در بالا ذکر شده، استفاده کنيد. نکته اين جاست که در هر موقعيتي بايد 2 - 3 پاسخ آماده داشته باشيد. 3 مورد بالا را آنقدر تمرين کنيد تا بتوانيد به راحتي از آن استفاده کنيد. اگر بر روي موضوعات مختلف تمرکز کنيد به راحتي مي توانيد به موارد جديدي نيز دست پيدا کنيد. به خاطر داشته باشيد: هميشه نبايد حرف هاي قشنگ تحويل خانم ها بدهيد. پيش از هر چيز بايد شماره تماس و يا mail خود را به او بدهيد. اصلا نگران بامزه بودن نباشيد، فقط به اين فکر کنيد که بايد وارد مراحل بعدي بشويد.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
     
  
مرد

 
ر آغـاز همسرتـان خيـلي جـذاب و فريبنده جلوه مي کنـد. شما نمي توانيد براي يک لحظه هم دوري او را تحمل کنيدو تـمايـل داريـد کـه همـواره در کـنـار او بـاقي بـمـانـيـد. با او احساس آرامش، و امنيت مي کنيد و تصور ميکنـيد کسـي هسـت کـه از صميـم قلب دوستـتان بـدارد؛ اما چيزي نمي گذرد که يک دفـعه هـمه چيز تغيير مي کند. پس از گذشت مـدت زمـان کـمي احسـاس مـي کنـيد که همسرتان سرد شده و علاقه ي خود را به برقراي ارتـباط جنسي با شما از دسـت داده اسـت. شمـا هـنوز هـم هـمـان احساس اوليه را نسبت به او داريد و مي خواهيد در آغوش او باشيد، اما احساس مي کنيد که تغييراتي در وجود او رخ داده و ديگر مانند روزهاي گذشته به گرمي از شما استقبال نمي کند. در اين حالت با تعجب از خودتان سوال مي کنيد: "چه اتفاقي افتاده؟" نقش رابطه ي جنسي در زندگي مشترک رابطه جنسي به منزله ي نوعي گذرگاه احساسي به شمار مي رود که به واسطه ي آن مي توانيد هم از نظر روحي و هم از نظر جسمي با شريک زندگي خود ارتباط عاطفي برقرا کنيد. با اتکا به آن پيوندهاي عاطفي ميان شما دو نفر عميق تر شده و نزديکي و صميميت بيشتري احساس خواهيد کرد. حتي مي توان گفت که رابطه جنسي مانند چسبي است که سبب بهم متصل نگه داشتن زوجين مي شود. شايد برخي از افراد مخالف نظر من باشند، اما من معتقدم که اگر هر دو نفر در رابطه جنسي به اوج لذت خود دست پيدا کنند، همين عامل سبب مي شود که احساس نزديکي بيشتري پيدا کرده و نه تنها حس زناشويي در ميان آنها قدرت بيشتري پيدا مي کند، بلکه احساس دوستي نيز به اوج خود برسد. رشد يک چنين رابطه ي دوستانه اي ميان خانم و آقا سبب مي شود که ارتباط آنها از ثبات و دوام بيشتري برخوردار شود. به مرور زمان که سن افرا بالاتر مي رود، و نيازهاي جسماني آنها تغيير پيدا مي کند، همين پيوند دوستانه است که سودمند واقع شده و از زوال رابطه جلوگيري بعمل مي آورد. سکس تنها عاملي است که ارتباط زناشويي را از ساير روابط ديگر مجزا مي سازد. زندگي مشترک بدون وجود صميمت جنسي ديري نمي پايد و به مرور زمان کمرنگ و کمرنگ تر شده و نهايتاً نيز از بين خواهد رفت. چرا نبايد از ارتباط جنسي به عنوان ابزاري براي مجازات استفاده کرد؟ امتناع از برقراي رابطه جنسي در حقيقت بيانگر نوعي اعمال قدرت است. مي توان گفت که زوج يا زوجه اين کار را به دليل حس خشونت و عصبانيت زيادي که احساس ميکند، انجام مي دهد. کسي که براي مجازات طرف مقابل از برقراري رابطه ي جنسي خودداري مي کند، در واقع قصد دارد اثبات کند که چيزهاي زيادي براي گفتن دارد. البته با وجود تمام کارهايي که انجام مي دهد، نه تنها نمي تواند طرف مقابل را مجاب به پذيرش خواست هايش نمايد، بلکه در وجود او تخم کينه، کدورت، و نفرت نيز مي کارد. اين قبيل افراد تصور مي کنند که اگر در زمينه جنسي دست بالاتري داشته باشند، در نتيجه قدرتشان نيز در کل رابطه به طرف مقابل مي چربد. در اين حالت شما در مقام کسي قرار مي گيريد که هميشه بايد شروع ارتباط جنسي را از طرف مقابل طلب کند. در يک چنين شرايطي همسرتان هيچ کاري انجام نمي دهد جز خودنمايي. آنوقت تمام الزامات براي ايجاد ارتباط صميمي و دوستانه مي افتد به گردن شما. در اين حالت کسيکه از سکس خودداري مي کند، نسبت به ساير مسائل نيز بي اهميت مي شود و مسئوليت هيچ يک از مشکلاتي را که در رابطه با زندگي مشترک اتفاق مي افتد، به عهده نمي گيرند؛ و اگر نهايتاً هم ازدواج شما به مشکل برخورد کرده و به پايان برسد، وي انگشت اتهامش را به سوي شما نشانه رفته و بجز شما شخص ديگري را به عنوان مقصر اصلي اين نابودي نمي شناسد. عواقب خودداري از سکس خودداري از برقراري ارتباط جنسي به ويژه از سوي کسي که در ابتداي رابطه با شما عهد بسته که تا آخر عمر دوستتان بدارد و موجبات آرامش و امنيتتان را فراهم آورد غير قابل تحمل بوده و سبب ويران شدن بنيان ارتباط مي شود. شايد طرف مقابل احساس کند که به اندازه کافي خوب نيست که همسرش تمايلي به برقراري ارتباط جنسي با او ندارد، شايد تصور کند به اندازه کافي زيبا، جذاب، گرم و رضايت بخش نيست. يک چنين کاري سبب رشد عقايد منفي در ذهن او مي شود و ارزش هاي انساني اش را زيرسوال مي برد. در برخي موارد حتي احتمال افسردگي، و نااميد ي نيز وجود دارد. گاهي اوقات فرد خيلي پيش از آنکه موعدش از راه برسد پير مي شود و احساس شرمندگي سراسر وجودش را در بر مي گيرد. حس بدي به او دست مي دهد چراکه احساس مي کند حتي همسرش هم هيچ گونه تمايلي به او ندارد. همين حزن و اندوه باطني و حس شرمندگي سبب مي شود که او نتواند مشکلاتش را با کس ديگري درميان بگذارد. او به جايي مي رسد که خودش را در درياي مشکلات، غرق شده فرض مي کند و هچ گونه پشتيباني را نيز در کنار خود نمي بيند و احساس مي کند حتماً خودش يک مشکلي دارد. نجات زدگي مشترک عاري از ارتباط جنسي تنها راه نجات فرار از يک چنين رابطه اي است. من به ندرت به افراد توصيه مي کنم که طلاق تنها گزينه اي است که مي تواند مشکلات آنها را حل نمايد. در اين مورد خاص، تجربه به من اثبات کرده که باز هم جاي اميدواري وجود دارد. ابتدا مي بايست هر گونه اعتقاد بدي که نسبت به خودتان داريد، مانند: شرمندگي، نااميدي، افسردگي و ... را دور بريزيد و از دايره ي منفي بافي ها فرار کنيد. زماني که موفق شديد با خودتان کنار بياييد، يک رواندرمانگر پيدا کنيد تا در طي جلسات مشاوره ي دوره اي، قدرت از دست رفته تان در زندگي مشترک را مجدداً به شما بازگرداند. شايد انجام اين کار قدري دشوار باشد اما با صرف وقت و همچنين تلاش مکرر، دو مرتبه مي توانيد حس تمايل جنسي را در شريک زندگي خود ايجاد کنيد و گرماي گذشته را به رابطه باز گردانده و عشق آتشين روزهاي اول را از سر بگيريد.
خوشبختی توپی است که وقتی میغلتد به دنبالش میدویم
و وقتی می ایستد به آن ضربه میزنیم!!!
     
  
صفحه  صفحه 2 از 18:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  15  16  17  18  پسین » 
خانه و خانواده

Marriage | ازدواج

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA