ارسالها: 6216
#22
Posted: 29 Aug 2012 13:45
۱-
آیا تصور میكنید كه اطرافیان ، شما را شخصی بسیار مثبت تلقی میكنند؟
بلی
خیر
امیدوارم
2-
آیا دوست دارید در یك اتوبان خلوت با نهایت سرعت برانید؟
بله، عاشق سرعت زیاد هستم
خیر، چون رانندگی با سرعت زیاد مرا به وحشت میاندازد
گاهی اوقات در اتوبانها و آزاد راه ها سرعتم از حد مجاز فراتر رفته است
3-
در تصمیم گیری هایتان تا چه حد اعتماد به نفس دارید؟ آیا به تصمیمی كه می گیرید، اطمینان دارید؟
خیلی زیاد
هیچ گاه در این زمینه اطمینان ندارم، چراكه همیشه نگران این هستم كه آیا تصمیم درستی گرفتهام یا نه؟
معمولاً با اطمینان تصمیم میگیرم
4-
اگر از شما بخواهند که در مراسم جشن فارغ التحصیلی دانشگاه ( یا مدرسه ) برای همکلاسانتان سخنرانی کنید، تا چه حد احساس نگرانی می کنید؟
به هیچ وجه احساس نگرانی نمیكنم
به شدت احساس نگرانی بر من مستولی میشود
تا حدی نگران میشوم
5-
تاکنون چند بار در یك جلسه و نشست اظهار تشكر كردهاید؟
به دفعات
هیچ گاه
فقط یك مرتبه
6-
در اجتماعات و گردهماییهای اجتماعی ، ترجیح میدهید كه چرخی در اطراف بزنید و با غریبهها صحبت كنید ، یا این که مایلید در كانون دوستان و آشنایان خودتان باقی بمانید؟
ترجیح میدهم كه چرخی در اطراف بزنم و با همه احوال پرسی كنم
فقط در كانون دوستان خودم باقی میمانم
برایم فرقی ندارد، هر دو كار را انجام میدهم
7-
آیا از تصور ملاقات و دیدار با افراد سرشناسعصبی میشوید؟
نه، به هیچ وجه
كاملاً عصبی میشوم و خویشتنداری ام را از دست میدهم
تا حدی عصبی و نگران میشوم
8-
چند وقت یك بار در مورد سر و وضع ظاهریتان احساس نگرانی به شما دست میدهد؟
هرگز
به وفور و اغلب اوقات
گاه و بیگاه
9-
اگر به شما پیشنهاد كنند كه در مورد مسئلهای كه در موردش اطلاعات زیادی دارید، با مؤسسه ذیربط صحبتی داشته باشید، چه احساسی پیدا میكنید؟
مشكلی نیست، با كمال میل اطلاعاتم را در اختیار آن مؤسسه قرار میدهم
به هیچ وجه مایل به انجام این كار نیستم
اگرچه از این كار خوشم نمیآید، ولی اگر از من درخواست كنند، پیشنهادشان را می پذیرم
10-
معمولاً برای پیروزی و برنده شدن به ورزش میپردازید و یا صرفاً برای تفریح و سرگرمی؟
من همیشه برای برنده شدن ورزش میكنم
صرفاً برای تفریح و سرگرمی
به خاطر هر دو عامل
11-
آیا تا به حال برای شركت در یك مسابقه اطلاعات عمومی فرم پر كردهاید؟
بلی
خیر، حتی یك لحظه هم راجع به آن كارفكر نكردهام
اگرچه گاهی اوقات راجع به آن اندیشیدهام، ولی هرگز اقدامی در آن باره صورت ندادهام
12-
آیا مایلید در هر فرصت به دست آمده ، گفتگویی با افراد با نفوذ داشته باشید؟
بلی
خیر
برای هم صحبتی با چنین افراد متنفذی زحمتی به خود نمیدهم، ولی اگر فرصتی پیش آید از آن استقبال میكنم
13-
آیا به قدرت مثبت اندیشی معتقد هستید؟
بلی
خیر، چون دست تقدیر و سرنوشت بدون در نظر گرفتن آرزوها و آرمانهای ما عمل میكند
گاهی اوقات
14-
آیا تا به حال برای شركت كردن در یك مباحثه در مورد موضوع روز با یك ایستگاه رادیویی یا تلویزیونی تماس حاصل كردهاید؟
بلی
خیر و تصور هم نمیكنم كه هرگز به انجام چنین كاری مبادرت كنم
خیر، ولی احتمال انجام چنین كاری را در آینده بعید نمیدانم
15-
تا به حال چند مرتبه به رئیس تان گفتهاید كه با شیوه كاری او موافق نیستید؟
به دفعات
هرگز
خیلی به ندرت
16-
از این كه دیگران شما را با لباس های نامناسب مشاهده كنند، تا چه حد عصبی میشوید؟
اصلاً عصبی نمیشوم
به شدت عصبی و مضطرب میشوم
تا حدی عصبی و نگران میشوم
17-
آیا شیرین كاری یا هنر نمایی را بلد هستید كه بتوانید آن را در تجمعات خانوادگی انجام دهید؟
بلی
خیر
نه به آن صورت، ولی اگر وادار به انجام آن شوم، به خود جرئت میدهم و به تنهایی آوازی میخوانم و یا لطیفهای تعریف میكنم
18-
زمانی كه بلیط بخت آزمایی میخرید و یا در یك قرعه كشی شركت میكنید، تا چه حد به برندهشدن امیدوار هستید؟
اگرچه احتمال برنده شدن را زیاد نمیدانم، ولی آرزوهای بزرگی دارم و میدانم كه قطعاً روزی برنده جایزه اول خواهم شد
به هیچ وجه امیدی به برنده شدن ندارم ، ولی اگر چنین شود، كاملاً غافلگیر خواهم شد
كاملاً امیدوارم كه دست كم یك جایزه كوچك را برنده شوم
19-
فرض كنید كه در بحثی با افراد مختلفی درگیر شدهاید كه همگی نقطه نظراتی كاملاً متفاوت با عقاید شما دارند. اگر حتم داشته باشید كه حق با شماست، چه واكنشی از خود نشان میدهید؟
از ادامه بحث استقبال میكنم ولی همچنان بر سر نقطه نظرات و عقاید خود استوارمیایستم
از ادامه بحث خودداری میكنم و به این فكر میافتم كه شاید اصلاً حق با من نباشد
از نقطه نظرات خود دفاع میكنم، ولی با بیان جملاتی به سرعت مسیر بحث را عوض میكنم، مثل: قطعاً در فرصت بهتری در مورد مسئلهای كه اختلاف نظر داریم، به توافقخواهیم رسید
20-
آیا حاضرید، به نفع امور خیریه دست به كارهای خطرناك بزنید؟
بلی
خیر
ممكن است، ولی لحظهای ترس و وحشت دست از سرم بر نمیدارد
21 -
فرض كنید مدت یك ساعت برای خریدن بلیط قطار در صف ایستادهاید و زمانی كه مقابل باجه میرسید، متوجه میشوید كه متصدی، شخصی فوق العاده منفی و فاقد حس همكاری است. چه واكنشی از خود نشان میدهید؟
فوراً به دیدن مدیر مافوق او میروم و از دست متصدی باجه شكایت میكنم، حتی اگرچه ممكن است این عمل در مقابل عده زیادی از افرادی صورت بگیرد كه هنوز پشت سرم در صف ایستادهاند
نه تنها لب به گله و شكایت باز نمیكنم ، بلكه در كمال آرامش و خونسردی صبر میكنم تا متصدی كاملاً منظورم را درك كند، حتی اگر مجبور شوم نیم ساعت دیگر وقت تلف كنم
شكایت و مشكل خودم را با متصدی در میان میگذارم و به او میگویم كه فاقد حسهمكاری است
22-
تاكنون چند بار در بحث و مذاكرهای مغلوب شدهاید؟
به دفعات و همیشه اگر تصور كنم كه حق با طرف مقابل است، كوتاه می آیم
خیلی به ندرت، چون من معمولاً از شركت جستن در بحث و مذاكرات جدی به شدت دوری میگزینم
گاه و بیگاه
23-
آیا از هم صحبتی با دیگران خشنود میشوید؟
بله ، خیلی زیاد
راستش، خیر
بله، گاهی اوقات
24-
آیا به نظر شما سفر با هواپیما نگران كننده است؟
خیر، چون به لحاظ آماری سفر با هواپیما یكی از بی خطرترین اشكال حمل و نقل به حساب میآید
چیزی فراتر از نگران كننده، میتوانم به جرئت بگویم كه كلمه وحشت زده توصیف خوبی از حال و احوالم در حین سفر با هواپیما است
بله، وقتی راجع به آن میاندیشم نگران و عصبی میشوم
25-
اگر به شما بگویند كه قرار است در محل كارتان تغییر و تحولات و تجدید سازمانی صورت بگیرد، چه احساسی پیدا میكنید؟
اگر امكان داشته باشد مایلم در این تغییر و تحولات شركت كنم، چون ممكن است شغل بهتری عایدم شود
به شدت وحشت زده و مضطرب میشوم ، چون این تجدید سازمان به معنای اخراج عده زیادی از كارمندان است و در نتیجه احتمال دارد كه تغییر و تحولاتی هم در كار من صورت گیرد
تا حدی نگران میشوم، چون از اوضاع فعلی رضایت دارم
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....
ارسالها: 24568
#23
Posted: 8 Nov 2012 11:39
اعتماد به نفس زمانی خوبه که واقعی باشه نه کاذب . و شخص با تکیه بر قابلیتها و توانمندیهای اخلاقی این اعتمادو در خودش بوجود بیاره و پرورش بده . والا کسی که شخصیت درستی نداره . هیچی نداره که بقول معروف بهش بنازه و فقط لاف میزنه دچار اعتماد به نفسیه که به غرور و خود بزرگ بینی تبدیل شده .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 489
#24
Posted: 5 Dec 2012 21:32
من اعتماد به نفس ندارم چی کار کنممممممممممممممممممممم
همه از آدمای عوضی بیزارن غافل ازاینکه خودشون آدم عوضی قصه زندگی یکی دیگه ن.
ارسالها: 129
#25
Posted: 5 Dec 2012 22:00
کتابی که واقعارومیزان اعتمادبه نفس من تاثیرگذاشت این بود:
اعتمادبه نفس
نوشته دکترپل هاک
امتحان کنید
مرسی ازتایپیک خوبت
برنده می گوید مشکل است، اما ممکن
و بازنده می گوید ممکن است، اما مشکل ...
ارسالها: 196
#26
Posted: 28 Jul 2013 22:28
اینهمه شرایط که گفتی ادم بایداعتمادبه نفس داشته باشه تابتونه انجام بده
پادشاه رم به کوروش گفت:
مابرای شرف می جنگیم وشمابرای ثروت.
کوروش گفت:هرکس برای نداشته هایش می جنگد
ارسالها: 2890
#28
Posted: 25 Jun 2015 18:28
اعتماد به نفس بالا خوب است؟
همیشه شنیده میشود که روانپزشکان و کارشناسان، افراد را به داشتن اعتماد به نفس تشویق میکنند، اما مطالعات اخیر نشان دادهاند ممکن است دست یافتن به این اعتماد به نفس بالا، به هر قیمتی، چندان هم چیز خوبی نباشد.
تحقیقات جدید روانپزشکان نشان داده است کسانی که دارای اعتماد به نفس بالا، اما شکننده و آسیبپذیر هستند، در مقایسه با کسانی که اعتماد به نفس کمتر، اما شخصیت پایدارتری دارند، در مواجهه با انتقادات، واکنشهای شدیدتری نشان میدهند.
نتایج این مطالعات که در مجله «شخصیت» - یک مجله تخصصی روانپزشکی- منتشر شده است در واقع ابعاد گستردهتری از اعتماد به نفس را توضیح داده است.
دکتر مایکلکرنیس، استاد دانشگاه جورجیا در آمریکا میگوید: «انواع مختلفی از اعتماد به نفس وجود دارد و در این مطالعه متوجه شدیم کسانی که اعتماد به نفس بالا، اما شکننده و سطحی دارند بهتر است که اصلا اعتماد به نفس نداشته باشند.»
او علت این مساله را اینطور توضیح میدهد: «کسانی که دارای این نوع اعتماد به نفس هستند، یک رفتار جبرانی برای مقابله با انتقادات پیش میگیرند که در آن به طور اغراقآمیزی علاقه به دفاع از خود و تواناییهای خود و همچنین بیان ارزشهای فردیشان دارند.»
به گفته این روانپزشک، نتایج این مطالعات به هیچوجه داشتن اعتماد به نفس را که لازمه احساس خوشحالی و موفقیت و همچنین پیشرفت در زندگی است، رد نمیکند، بلکه فقط جنبههای دیگری از این وضعیت شخصیتی را مشخص میکند.
تحقیقات جدید روانپزشکان نشان داده است کسانی که دارای اعتماد به نفس بالا، اما شکننده و آسیبپذیر هستند، در مقایسه با کسانی که اعتماد به نفس کمتر، اما شخصیت پایدارتری دارند، در مواجهه با انتقادات، واکنشهای شدیدتری نشان میدهند.
بهطور کلی، افراد دارای اعتماد به نفس بالا و شخصیت مطمئن، یک «من حقیقی» از خود را به دیگران نشان میدهند.
مردی خوشحال
آنها به طور کلی خوشحالترند و خودشان را با نقطهضعفهایشان قبول دارند، اما افراد دارای اعتمادبهنفس بالا با شخصیت شکننده، اغلب روز به روز یا حتی در طول روز روحیهشان تغییر میکند و اگر تایید مداوم از خودشان یا دیگران دریافت نکنند، احساس میکنند ارزشهای وجودیشان کم شده است.
دکتر کرنیس و همکارانش این مطالعه را روی 100 دانشجو و بعد از انجام یک ارزیابی کلی روانی و احساس رضایت از زندگی و همچنین اعتماد به نفس، به این صورت انجام دادند که از آنها خواستند واکنش خود را در چند موقعیت مختلف توضیح دهند. افرادی که شخصیت مطمئن و اعتماد به نفس بالا داشتند، در موقع انتقاد کمتر موضع دفاعی می گرفتند و در مقابل، افراد دارای شخصیت شکننده، کلمات تندتری را به کار می بردند.
علاوه بر نکات فوق روانپزشکان متوجه شدند، بهطور کلی کسانی که در مواجهه با انتقادات یا موقعیتهای رقابتی کلمات تندتری به کار میبرند یا واکنش دفاعی کلامیشان شدیدتر است، احساس رضایت از زندگی کمتری دارند و یا از نظر وضعیت روانی متزلزلترند.
از نظر روانپزشکان، بین دانشجویان شرکتکننده در این تحقیق، افرادی که دفاعیتر برخورد کرده بودند، بیشتر این سئوال و پرسشها را تهدیدی علیه ارزشهای شخصیتی خود و اعتماد به نفسشان قلمداد کرده بودند و به همین دلیل واکنش های جبرانی آنها، خارج از کنترل و اغراق شده بود.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#29
Posted: 25 Jun 2015 18:30
زنانی كه با اعتماد به نفس زندگی نكرده اند
مدت هاست كه در بعضی از كلاس های خودباوری می بینم هر بحثی كه می شود ، بچه ها یك جوری تمایل دارند بحث را به سمت ارتباط، عشق و عاشقی بكشانند. شاید اولش شاكی بودم كه چرا این قدر بحث به بیراهه می رود اما بعد از مدتی بررسی و تحلیل به این نتیجه رسیدم كه حتماً این موضوع یكی از چالش های روز آنهاست و برای همین نمی توانند از آن بگذرند. این بود كه با كمی بررسی و تحلیل، پنج شنبه ها كلاسی تحت عنوان عشق و ازدواج را تشكیل دادم.
ولی خوب از صبح تا شب، حتی یك وقت ها هم شب تا صبح در خواب و رؤیا ، روی این موضوع فكر می كنم و دنبال داده ها و اطلاعات و نشانه ها هستم. خلاصه مثل یك غواص در یك اقیانوس بزرگ و عمیق یك سفر اكتشافی تا اعماق وجود ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه را طی می كنم. به معنایی به هر چیزی كه نگاه می كنم، هر چیزی را كه می شنوم، به دنبال نشانه هایی از موضوع مورد مطالعه خود هستم و آن را با این سؤال شروع كردم كه چرا دختران ما این قدر در مورد عشق و عاشقی، انتخاب و زندگی مشتركشان مشكل دارند؟
برای بهتر درك كردن علت این موضوع از جماعت این دختران جوان گذشتم و یك نسل بالاتر رفتم و روی تربیت كنندگان آنها، الگوهای اولیه تربیت و مادرانشان مكث و تأمل نمودم. مادرانی كه در حال حاضر سنی از آنان گذشته و بسیاری از آنها پستی و بلندی های زندگی را پشت سر گذاشته اند و به مرور زمان كم كم عبارت ها و واژه های قشنگ عشق و عاشقی را فراموش كرده اند یا كه نه، سعی می كنند به جای استفاده از این عبارت ها از واژه های گذشت، ایثار، فداكاری و ... استفاده كنند. شاید این طوری درد خلاء عاطفی را هم كمتر حس كنند و هم با این واژه های زیبا و دهن پركن برای وجدان و غرور صدمه دیده شان مرهمی داشته باشد. (البته واژه های گذشت، ایثار و فداكاری اساساً كلمات ارزشی هستند، اما در مورد این تیپ افراد حكم نقاب را دارد.)
شاید بپرسید چرا این قدر بی رحمانه و عریان شخصیت این افراد را به نقد كشیدم؟
حق با شماست وقتی از خودم پرسیدم چرا این دختران جوان این قدر با موضوع عشق و عاشقی مشكل دارند. یاد مادرانشان افتادم و این جمله به شدت و قوت در ذهنم شكل گرفت كه كمتر زنی در زندگی خانوادگی اش خانمی كرده است. در واقع، زنی كه خانمی نكرده است، یعنی زنی كه با عزت نفس و مناعت طبع و اعتماد به نفس زندگی نكرده است، یعنی عشق و یكرنگی، وحدت و یكپارچگی را با همسر یا بخش مكمل روح و زندگیش تجربه نكرده است، این افراد مشخصاً دخترانی مجهول النفس كه با ارزش و تجربه های گرانقدر اساسی شخصیت مانند خودباوری بیگانه است و نمی تواند استقلال روحی روانی را تجربه كند، تربیت خواهد كرد.
وقتی انگیزه ازدواج یك نسل عقب تر و یا حتی جاری را مورد بررسی قرار می دهیم:
- از آنجا كه در برخی خانواده ها جایگاه دختران در خانواده در رده سوم به بعد است،
- از آنجا كه تقریباً ماهیت دختران در خانواده مصرف كننده است،
- از آنجا كه در برخی خانواده ها وجود دختران در خانواده از دید جنسیت تنش زا و خطرآفرین است
- از آنجا كه تقریباً نقش دختران در خانواده نقش ظرافت و دلبری زنانه است،
- از آنجا كه در برخی خانواده ها سرنوشت دختران در خانواده پدری كوتاه و حساب نشده است و سرنوشت اصلی آنها در خانه شوهر تعیین می شود،
- از آنجا كه تقریباً هدف زندگی دختران در خانواده اگر هم تعریف شود با درصدی ناخالصی برای ایجاد رقابت منفی با مردان و ایجاد جایگاهی در كنار آنهاست.
- از آنجا كه تقریباً ارتباطات دختران در خانواده با دختران هم سن و سال خود تنها از جایگاه سرگرمی و خاله بازی است،
- خوب آیا دختران در خانواده دختری كرده اند؟ ارزش های زنانه خود كه سمبل عقل و خرد و دانایی است را تجربه كرده اند؟ می گویند جمع گرایی از انرژی های زنانه است. اگر این ویژگی جمع گرایی و ویژگی اول خرد و دانایی را در كنار هم بگذاریم، آیا محفل های زنانه ما محفل علم و ادب و هنر است؟
آیا دختران ما در خانواده یاد گرفته اند كه روی ارزش های روحی روانی خود زندگی كنند یا كه به ظواهر زنانه خویش بسنده كرده اند و در همان حد توقف نموده و خودشان را مشغول نموده اند؟
نقل می كنند: مردان به دنیا می آیند تا در مسیر تكامل رشد كنند و به كمال وجودی خویش دست یابند حال آن كه زنان به طور تكامل یافته خلق شده اند و در اثر غفلت و به مرور زمان ارزش های بنیادین خود را از دست می دهند.
شاید خیلی چرایی كردم. علما و دانشمندان معتقدند هر علم جدیدی با یك یا چند چرا شروع می شود. اگر ما هم توفیق پیدا كنیم كه به پاسخ های درست این چراها دست یابیم به طور مسلم می توانیم خیلی خانم تر یا به معنایی، با ارزش تر زندگی كنیم و نسل آتی خود را نیز صحیح تربیت كنیم.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#30
Posted: 25 Jun 2015 18:35
افزایش اعتماد به نفس در دو مرحله
اعتماد به نفس و اطمینان به این که "من آدم توانمندی هستم"، کلید بسیاری از موفقیتها در برخوردهای اجتماعی هرکسی است.
اعتماد به نفس به خودی خود در کسی به وجود نمی آید، بلکه مستلزم کسب مهارت هایی است که هم آن را به وجود بیاورد و هم آن را تقویت کند.
شما می توانید از این دستورالعمل دو مرحلهای برای کسب اعتماد و برطرف کردن ترس در خود استفاده کنید:
1- ترس خود را مهار کنید:
برای انجام این کار به طور دقیق مشخص کنید که از چه چیز هراس دارید. سپس دست به عمل بزنید. برای هر نوع ترس، راه حلی وجود دارد. به یاد داشته باید که دست روی دست گذاشتن فقط ترس را بزرگ تر و هراس انگیزتر میکند. سریع اقدام کنید. مصمم باشید.
در بیشتر موارد نداشتن اعتماد به نفس به استفادههای غلط از حافظه ارتباط دارد. برای اداره حافظه باید یاد بگیریم فقط افکار مثبت را به بانک ذهنی خود بسپاریم. به عبارت دیگر، اندوخته ذهنی ما باید از افکار مثبت تشکیل شده باشد. این کار اعتماد به نفس را روزافزون می کند، به حفظ تندرستی شما کمک می کند و در شما این احساس مطبوع را برمی انگیزد که "من خیلی سر حال هستم."
همچنین باید تمرین کنیم تا فقط افکار مثبت را از بانک ذهن خود برداشت کنیم و برای خود هیولاهای ذهنی نسازیم. افکار ناخوشایند را از بانک حافظه خود بیرون آوریم. هنگامی که تجربیاتی از هر نوع را به یاد می آوریم، روی قسمتهای خوب آن متمرکز شویم.
خاطرات بد را فراموش کنیم و اگر متوجه شدیم که جنبههای منفی را مرور می کنیم، ذهن خود را به سوی دیگری منحرف کنیم.
باید دید چرا آدمها از یکدیگر وحشت دارند؟ چرا بسیاری از افراد نسبت به دیگران حساسیت دارند؟ علت آن چیست؟ برای رفع کم رویی چه می توان کرد؟
ترس از دیگران ترس بزرگی است، ولی راهی برای غلبه کردن بر آن وجود دارد. اگر یاد بگیرید که درک درستی از مردم داشته باشید، می توانید بر ترس خود از آن ها غلبه کنید.
برای دست یافتن به درک صحیح از مردم:
نظر متعادلی نسبت به مردم پیدا کنید. این دو نکته را ضمن برخورد با مردم در نظر داشته باشید:
اول این که دیگری آدم مهمی است. و بی شک آدم مهمی است، چرا که هر انسانی مهم است.
ولی به یاد داشته باشید که شما هم مهم هستید. پس هنگامی که شخص دیگری را ملاقات می کنید، این فکر را مد نظر داشته باشید که هر دوی ما مهم هستیم که داریم راجع به منافع مشترک خود گفتگو می کنیم.
2- نگرش عاقلانه ای اتخاذ کنید:
رو راست عمل کردن، وجدان تان را آسوده نگه می دارد و در شما اعتماد به نفس ایجاد می کند. وقتی کاری را که به بدی شهرت یافته است انجام می دهیم، دو اتفاق منفی رخ می دهد: اول این که احساس گناه می کنیم و در نتیجه اعتماد به نفس مان را از بین می بریم و دیگر آن که مردم دیر یا زود متوجه خطای ما می شوند و از ما سلب اعتماد می کنند.
درستکار باشید و اعتماد به نفس خود را حفظ کنید. این همان کمکی است که از فکر خود برای موفق شدن می گیرید. پس برای آن که اعتماد به نفس را در خودتان تقویت کنید، با شجاعت عمل کنید.
برای تقویت اعتماد به نفس تان این دستورات را با دقت بخوانید. سپس سعی کنید آن را تمرین کنید و اعتماد به نفس خود را افزایش دهید:
همیشه در ردیفهای جلو بنشینید.
نگاه کردن به چشمان دیگران را تمرین کنید.
سرعت راه رفتن تان را بیست و پنج درصد تندتر کنید.
بلند و جدی حرف زدن را تمرین کنید.
خندان باشید. نیروی خنده را به اختیار خود درآورید.
اقدام، ترس را از بین می برد. ترس خود را مهار کنید و سپس دست به اقدام مؤثر بزنید. هر روز سعی کنید که فقط افکار مثبت را در بانک حافظه خود بگذارید. مردم را درست بشناسید. کارهایی را انجام دهید که وجدان تان می گوید درست است.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود