استرسش ادمو دیوانه میكنه.

salse7en30: یه بار تو فصل امتحانات درگیر بودم و به خودم نمی رسیدم یه روز صبح كه بیدار شدم دیدم بدجوری حرارتم زده بالا، هیچ جوری نمی تونستم فكرم رو منحرف كنم و عجیب تر اینكه به خود ارضایی هم راضی نبودم اون روز، یه چیزه بیشتر می خواستم. دیدم باید برم یه سری برگه كپی بگیرم، بدون شرت شلوار لی گشادم رو پوشیدم یه تی شرت بلندم روش و پریدم تو ماشین.كپی كه گرفتم رفتم اول شهر.تا شهر بعدی 1 ساعت فاصله بود. زدم كنار و تو ماشین شلوارمو دادم پایین و تی شرت رو كشیدم رو اونجام و زدم به جاده.از شانس ما 10 كیلومتر رفتم دیدم تصادف شده و پلیس و اینابریدگی اتوبان دور زدم برگشتم. حالا ترس و شهوت با هم بهم هجوم می اوردن،كیرم كوچولو شده بود ولی وحشتناك میل جنسیم زده بود بالا..انداختم تو كمربندی كه پر رفت و امدم بود.هر ماشینی كه از بغلم رد می شد چشام سیاهی می رفت و نفسم حبس می شد. حالا راست كرده بودم و تی شرتم رو زده بودم پس، دهنم خشكه خشك شده بود.اگه ماشینی كه بغلم رد می شد یا از جلو می یومد زن یا دختری توش بود، به شدت دلم و زیر دلم خالی می شد ضعف می رفت.كم كم جرات كردم برم تو خیابونای نیمه اصلی، تی شرتم رو اول تا بالا نافم و بعدش تا زیره بغلم دادم بالا.لذت بخش ترین قسمتش وقتی بود كه از بغل پیاده رو می رفتم كه زن ها یا دخترا ازش رد می شدن و نگاشون بهم می افتاد. از اون لذت بخش تر وقتی بود كه می خواستم از كنار یه موتوری رد بشم كه یه مرد جوون سوارش بود و یه زن یا دختره حدودا 20-25 ساله پشتش نشسته بود.اونا تو موقعیتی بودن كه غیر از سینه و شكمم می تونستن اونجام رو هم ببینن و از طرفی اگه مرده می دید و عصبانی می شد می افتاد دنبالم و از طرف دیگه تنها آرزوم این بود كه دختره منو ببینه، تو همین فكرا و پاییدن چشم مرده بودم كه سر پیچ با یه وضعیت خیلی خطرناكی از بغل یه نیسان جون سالم بدر بردم و همزمان از كنار اونام گذشتم..تو آیینه جفتشون به ماشین من خیره شده بودن و پشت سرم می اومدن، ولی نفهمیدم منو دیدن یا نه...بهر حال تا یه ربع بعدش نبض اونجام می زد تا یه گوشه پارك كردم و خودم رو خالی كردم و دیوونه وار ارضا شدم، اونقدر موقع ارضا شدن كمرم و باسنم بالا پایین شد و چشام رو به هم فشار دادم كه انگاری فشارم افتاد...اون چند ساعته، یكی از اون چند ساعتایی بود كه تو عمرم ارزش زندگی كردن رو داشت
واقعا لذت بخش بود