ارسالها: 3
#131
Posted: 16 Jan 2019 22:24
ﺩﺭ ﺍﺷﻌﺎﺭﻡ ﺯﻧﺎﻧﮕﯿﺖ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺗﻮرا.ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺸﺎﻧﻢ
ﺁﺗﺶ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﻮﺕ ﭼﻨﺎﻥ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺮﺍﭘﺎﯼ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺧﯿﺲ ﻋﺮﻕ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ
ﻭﻣﻦ ﻻﺑﻪ ﻻﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﯿﺎﻝ
ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ،ﺗﻮﺭﺍ ﻣﯽ ﺟﻮﯾﻢ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑُﺖِ ﺁﺗﺸﯿﻦِ ﺍﯾﻦ ﺁمیزشی
من نه عاشق بودم.و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من نه عاشق بودم.و نه دلداده به گیسوی بلند.و نه الوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگی م میفهمید
ارسالها: 3520
#138
Posted: 23 Jul 2021 19:35
غزل شماره ١
الا يا ايها كوني كه تخم مارا بفشردي
كه كير اسان رود كونت ولي بعد كون درد ها
به بوي چون كصِ نازت همه شورت هارا بشكافتم
ز تاب چون كونه ماهت چه خون اوفتاده در دل ها
مرا در منزل جانان چه عيشي و چه نوشي بود
زهي ناله و كش و قوس عجب احوال خوبي بود
به كون گر سجده كرد گاهي،ز گوزت سر به سامان شد
كه سوراخ بي خبر نبود از راه و رسم اين كيرها
شبِ تاريك و يار و تو چنين سكسي
كجا دانند حال ما سبك گويان و كسكش ها
همه كارم به كص كردن به بد نامي كشيد جاكش
نهان كي ماند آن رازي ازين كونت در اين محفل
كير و گر تو ميخواهي از او غايب نشو جنده
با اين احوال كيري ات برو تو كونت را بده
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 3520
#139
Posted: 23 Jul 2021 19:38
غزل شماره ٢
صلاح كار كجا و توي جنده كجا
بين تفاوت راه از سوراخ به سوراخ
ز مشتم بگرفتم زان ممه هاي خويش را
كجاس كير كلفت و كجاس آن شراب ناب
چه نسبت است به اين كونده،صلاحِ كص در اين دعوا
اغوش گرم يار كجاعو سوراخ نغمه و رباب كجا
ز روي كون دلِ دلبر چه دريابد از این سوراخ
آن كصِ بي مو كجاعو بوسه ي يار كجا
چون كير ما در اين بينش،آستانِ شماس
ساك پر توف كجا و ساك مجلسي كجا
مبين به كصِ خندان كه در اين راه باطل شد
در زير زمين دهي يا ساحل فرق اين دو به كجا
باشد كه كص خوشش آید در اين باد وصال
آن كص كرشمه كجا رفت و كص ناب به كجا
قرار و خواب ز كير طمع مدار اي كص
قرار چيست صبوري كدام بخواب بگو بكن لاپام
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...
ارسالها: 3520
#140
Posted: 23 Jul 2021 19:39
غزل شماره٣
اگر آن جنده ي روسي به دست آرد كيره مارا
به كصِ مادرش بخشم دوتا تخم هاي ميرزا را
بده كص را تو اي جنده تا كه يابي درِ جنت
بخور تو آبه اين كير را در اين دشت و صحراها
فغانِ كونِ لوطي ات،شوخِ شيرينيه لا پات
چنان كردن و هي بردن،سوزه سولاخ سوزه سولاخ
ز سكس نا تمام ما،جمال كير پنهان شد
ب آب و رنگ و خط و خال،كصه زيبات پیدا شد
من آن كه دست به تخم ها روز،شبا كونش خرامان شد
كه عشق از پرده ي كص هم برون ايد زليخا را
اگر دشنام فرمابي و اين كون را تو نگايي
جوابت بوي اين چُس باد در اين انظار و مشكل ها
نصيحت گوش كن اي جانا كه دوست دارم كون تورا
سولاخت سعادت مند بگير حرف اين دانا را
حديث از كص محبوبت طرب ِشعر و شاعر داشت
كه كص بدين و بكنين سعادت در همين شب هاس
كونو دادي و در رفتي،بيا عو خوش خوشانت باد
كه در كون تو افشاند فلك عقد ثريا را
جلوی خَط چين ها اختيار را بِكُنيم...