انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شوخی و سرگرمی سکسی
  
صفحه  صفحه 1 از 15:  1  2  3  4  5  ...  12  13  14  15  پسین »

سوتی های سکسی


مرد

 
سوتی های سکسی


powerman1: چند سال پیش من حمام بودم و تو تو فضا سیر می کردم و هر لحظه داشتم تجسمم رو قوی می کردم و کف دستی می زدم که یهو دیدم در حمام باز شد و بابام با یه مرد روبروم هستن ، همونجا تخم فنگ شدم که نگو قرار بوده خونمون رو بفروشیم و بابام داشته خونه رو نشون اون مرد مشتری میداده و همون موقع دو تاشون سه گیری کردن جریانو ، ولی تا یه مدت حتی وقتی مجبور بودم با بابام صحبت کنم نگاش نمی کردم . دیگه بعد از اون در حمام رو از تو شش قفله میکنم .
siavash1390: یه روز که دختر خالم رو به زور داشتم می کردم دخترخاله کوچیکه اومد به کمک دخترخاله بزرگه کوچیکه رو هم زور گیر کیردیم خدایی چیز درستی بود جیغ میزد چه جوری من داشتم دیگه ارضا می شدم یه هو شوهر خالم سر رسید منم از پنجره در رفتم و تا حالا خونه خالم نرفتم
emp: من تو اموزشگاه یه دخترو لخت كردم

اینغدر مالوندمش كه حشری بشه

دیدم هشری شده از اتاق رفتم بیرون
emp: من تو اموزشگاه یه دخترو لخت كردم

اینغدر مالوندمش كه حشری بشه

دیدم هشری شده از اتاق رفتم بیرون
منم اولین كسی كه كردم 15 سالم بود.كوس ندیده بودم تا حالا . با دختره رفتیم خونه (من اون زمان خدای فیلم سوپر بودمو روزی تا 8 بارم میزم ) دختره لخت شد من كیرم بلند نشد اقا ما دخرو خوابوندیمو شرو كردیم كوس لیسی (بگم حالتون بهم نمیخوره؟) دختره پریود بود می گوفتا من كه حالیم نبود یعنی نمیدونستم .شبش برا بچه ها تعریف كردم دو نفری مارو زدن از اون موقعه تا الان ما كوس نخوردیم كه نخوردیم.
در این دنیا هیچ کس گرسنه نیست
همه روزی چند وعده گول میخورند......
     
  
مرد

 
یك بار وقتی تو حموم بودم و به قول دوستان داشتم كف دسی میرفتمو دیگه آبم شروع كرده بود به اومدن مادرم از بیرون حموم صدام كرد و من با هزار بد بختی یه جوری وسط اورگاسم گفتم بله كه نفهمه دارم چی كار می كنم. خیلی حالم گرفته شد. سیستم عصبیم واسه چند لحظه از كار افتاد. خودتون تصور كنید چی میشه. اونم یه پسر شونزه ساله كه تو آتیش سكس می سوزه.

MisiHisi: یبار من با دوس دخترم رفتیم سینما که اونجا راحت همو بمالیم.خیلی خلوت بود.کلا 10 نفر بودیم.چراغا که خاموش شد شروع کردیم.حسابی حال کردیم.وقتی فیلم تموم شد بلند شدیم که بریم دیدم 2تا دختر 3ردیف عقبتر بشت سرمون بودنو حسابی مارو دید زدن.داشتیم از خجالت آب میشدیم
sajed: یه روز دختر دائیم اومده بود خونمون با زن دائیم و خواهرش كه شوهر داره. منم به هر ترتیبی كه شد دختر دائیم رو بردم تو حمامون كه باهاش یه حالی بكنم. ولی نمی دونم چی شد كه یه دفعه همه نگران دختر دائیم شدن كه كجاست. حالا تا اون موقع سالی یه بارم كسی سراغ اینو نمی گرفت. منم وقتی متوجه سر و صداها شدم دیگه نمی تونستم كه با دختر دائیم از حمام بیام بیرون. فقط تنها شانسی كه آوردم این بود كه مامانم اومد تو حموم و ما رو دید و یه جوری هم جریان رو ماس مالی كرد كه كسی نفهمه.
abialmasi: تو ماشین دم غروب دوست دخترم داشت ساك میزد منم داشتم تو یه جاده خلوت میروندم
آبم كه اومد
تازه فهمیدم یه موتور وار داره همینجور كنارمون میاد و چشم از داخل ماشین برنمیداره
sheryy: دوست دخترمو داشتم میكردم رفته بودم خونشون یهو زنگ درو زدن قرار بود باباش 2 ساعت دیگه بد اومده بود چیزی برداره از خونه من 15 مین زیر تخت بودم 10 تا سكته لاپایی زدم تا بره
omiiid: اول های دوران نامزدی مون بود به هر بهانه ای میرفتم خونه شون یه روز موقع ناهار كه رفتم دیدم كسی نیست چنان خیزی برداشتم خلاصه گرفتمش زیر خودم تو همین لحظه پدرش در و باز كرد و امد داخل بیچاره همش سعی میكرد به من بفهمونه كه چیزی ندیده ولی من چنان طپش قلبی گرفتم كه اگر كسی از بوركین افاسو هم میاومد و منو میدید میدونست كه كار كار سوتیه
centerino: تو پاركینگ طبقاتی داشتیم میمالوندیم و لب و... یه دفعه همسایه زرتی اومد جلومون پارك كرد...تا مدتها روم نمیشد بهش نگاه كنم
aryo_khan: یه روز داشتم دختر عمه جندمو میكردم خونه مكان همه چی اروم هرضا شدم ابمو ریختم رو سینهاش رفتم دستشویی یهو صدا در خونه اومد صدا عمم بود با یه مشتری كه میخواست خونارو بخره بد بخت دخترعمم نفهمیدم چجوری خودشو با اون همه اب من رو سرو سینهش خودشو جم كرد حالا من لخت تو دستشویی .یارو مشتریه هم منتظر من بود كه من بیام بیرون سرویسه دستشوییو ببینه اصلان نفهمیدم چجوری دختر عمم دكشون كرد من امدم بیرون آدم نشدیم باز پریدیم بقله هم داشتم تلنبه میزدم كه عمم یواشكی برگشته بود خونه وایساده بود نگامون میكرد وقتی باز ارضا شدم رفتم تو حال دیدم نشسته نگام میكونه منم لخت وای سرخ شدم از خجالت لباس پوشیدم برگشتم خونه فردا دیدم زنگ زده بود خنمون به بابام گفته بود كه من برم خونشون .با كلی ترس رفتم جاتون خالی وقتی در باز كرد سرم پایین بود وقتی گرفتم بالاعمم لخت جلومه دگه هیچی الان هم شوهر عمم هستم هم شوهر دختر عمم یادم رفت بگم عمم از شوهرش طلاق گرفته بود الان1ساله كه من هفته ای 1 بار بیشتر خونه خودمون نمیرم همش اونجا هستم هر شبم هم عممو میكنم هم دخترشو اخه پردشو خودم زدم بزرگترین اتفاقه زندگیمه الانم در روز میخورم میخوابم میكنم پولم ازشون میگیرم
esfboy64: یبار رفته بودیم مشهد با یكی از دوستای مامانم كه خیلی حزب الهی بودن با دخترش اومده بود. خود دختره بهم راه داد رفتیم تو راه پله تو كار لب و لوچه بودیم مامانم سر رسید ولی دمش گرم چیزی نگفت ولی كونمو پاره كرد بعدش
ashkan19901990: خب من حالا میگم
یه روز بعد كلی 2لا شدن از این جور حرفا واسه دختر خالم نمی دونم این كارو بكن این كارو نكن
بلخره مخش زدم اساسی بردم تو اتاقم كه سیستم كامپیوتر رو انجا گذاشتم آقای من شما باشید بعد كلی لب گرفتن سینه در اوردم یه دفعه پسر دائی اومد تو خب شد در یكم مشكل داشت وگرنه ده هیچی نشد كه نشد آخر سری تو حسرت سینه ها و كس دختر خالم موندم تا همین الان
kiyarash: یه بار تو پاركینگ آپارتمانمون داشتم به یكی از بچه ها لا پایی می دادم ( اون موقع ها گی بودم ) یه دفعه زن یكی از همسایه هامون اومد تو از ترس جفتمون مردیم دمش گرم به هیشكی هیچی نگفت
vahid_69: من ام از دوست ام بگم كه یه جورای فامیل ام هست البته پسر .داشتم از كون می كردماش كه مامانه خودم و مامانه اون پسره از در وارد شدن كلی ابرومون رفت و تا 8 ماه نمی تونستیم باهم بگردیم
assal: یه بار منم داشتم به بچه خواهرم میدادم البته از عقب اونم از من یا یكسالی بزرگتره یهو بابام اومد نمیدونی دوتایی چجوری در رفتبیم. البته اون موقع من 11 سالم بود بچه خواهرمم تازه ابش میومد. از اونموقع من هنوز تو فكرشم ولی نمیدونم چرا اون هیچی نمیگه؟
     
  

 
چند وقت پیش بود خلاصه پسر خالم واسم کلیپ سکس بلوتوث کرده بود اونم چندتا! خلاصه ما هم گوشی رو گذاشته بودیم رو میز و رفته بودیم حموم نگو داداشم رفته کلیپا رو نگاه کرده چون رفتم تو اتاقم یه جوری بهم نگاه میکرد و رفتم تو پلیر گوشیم دیدم بله کلیپ ها یکی پس از دیگری پخش شده. تا چند روز از هم خجالت می کشیدیمو و البته بگما منم ازش دلگیر بودم که بی اجازه به گوشیم دست زده . از اون موقع دیگه فیلم یا عکس تو گوشیم نمیریزم.


Poltan: 4 ماه آخر خدمت منو تبعید کردن یه جای بی آب و علف و حکم دادن تا آخر خدمتم بهم مرخصی هم ندن.
هم خدمتیام هم تا میفهمیدن بچه تهرونم ازم میگورخیدن و فرار میکردن

رفته بودم حموم دستم که به کیرم میخورد هوس میزد بالا و آقا من شروع کردم به کف دستی
مسئول حموم یه دفعه اومد تو.بنده خدا دقیقا" وقتی اومد که من داشتم به ارگاسم میرسیدم
تا اومد تو منم چرخیدم سمت در که ببینم کیه....آبم پاشید روووووش
یارو تا موهای سرش سرخ شده بود
عوضش من داشتم کر کر میخندیدم
ali_dexter: منم یه بار داشتم فیلم سوپر نگاه میکردم,فیلمو استوپ کردم که برم دستی بزنم وقتی برگشتم دیدم خواهرم اومده خونه و با تعجب صفحه تلویزیونو نگاه میکنه و نیشخند میزنه.از اون موقع هم دیگه نمیتونم تو روش نگاه کنم
kohestan: یه روز رفتم باشگاه دیدم بچه ها دارن سر بسر یكی از این تازه به باشگاه امده ها میذارن.گفتم جریان چیه؟ گفتن این كسخل رفته 100 تومن داده به یه زنه كه شب بره خونشون و تا صبح با هم باشن ولی همینكه رفته توخونه زنه امده استقبالش و اینو بغل كرده و بوسیده ارضا شده و ولو شده كف سالن پذیرایی . زنه هم نامردی نكرده و با یه تیپا انداختتش بیرون. وای خیلی ضایع بود
azartagi: یه بار مخ یكی از دخترای دانشگاه رو زدم . هر چی اینور و اونور زدیم كسی مكان نداشت . دختررو تو پاركینگ دانشگاه یكمی دستمالی كردم حشری شد . منم كه از اون بدتر . یهو نگام افتاد به نیزار بغل دانشگاه ( من دانشگاه یادگار امام شهر ری میرفتم . روبروی بهشت زهراست . كنارشم اونموقع مزرعه ذرت بود كه نیزارش اندازه قد یه ادم بود .) خلاصه خرش كردم بردم تو نیزار داشتم میكردم كه دیدم یكی از حراستیا داره از پنجره طبقه سوم نگاه میكنه و با بیسیمش صحبت میكنه . سه سوت كشیدم بالا دختر رو رد كردم رفت تو پاركینگ و خودمم داشتم جیم میزدم كه دیدم 3 - 4 تا حراستیا دارن میدون سمتم . همون موقع یه نیسان داشت از جلوم رد میشد پریدم پشتش و گفتم جون مادرت برو . خلاصه داشتم سرویس میشدم .
baghlava: من با دوست پسرم سوار ماشین بودیم.تو یه جاده بین شهری.دنبال یه جای خلوت میگشتیم كه بزنیم كنارو یكم تو ماشین حال كنیم.یه ساختمون خرابه دیدیم،رفتیم سمتش و پارك كردیم و شروع كردیم به كار هنوز تو قسمت لب گرفتن و مالیدن از رو لباس بودیم كه یهو یه لندهور اومد سمت ماشین درو گرفت كه باز كنه،دوستمم سریع گازشو گرفت که فرار كنیم ولی طرف سوار شد.نگو اون ساختمون خرابه هه پایگاه بسیج بوده!!!!!!!!!
فقط شانسی كه آوردیم طرف خودشم اهل حال بود.دوست پسرم و رد كرد رفت من و سوار ماشینش كرد.عوضی بهم میگفت اون جوجه كیه باهاش دوست شدی یه جا نداره تو رو ببره اونجا.بیا با من دوست شو هم غذای درست حسابی بخور هم جای درست حسابی داشته باش.انگار كه داشت به جنده قیمت میداد.فقط خدا خیلی دوسم داشت كه سالم ازون اتفاق بیرون اومدم.
ازون به بعد هم توبه كردم كه دیگه ازین غلطا نكنم.
با اون پسر ترسو هم كه منو با اون لندهور تنها گذاشت و رفت هم همون لحظه به هم زدم.
vanho: من 1سالی میشد كه تو كف زن همسایمون بودم ویه روز كه خونمون هیچكی نبود وطرف هم تو حیاط مشغول فرش شستن بود از پنجره پریدم ورفتم تو حیاطشون واز بغلش زدم داشتم حال میكردم كه یهو جیغ زد ومن فرار كردم وبعد از چند روز قضیه رو به مادرم گفت ومن تایك هفته از خونه فراری بودم وشانسی كه آوردم مادرم یه جورایی قضیه رو ماسمالی كرد
sam3350: یبار تو سایپا داشتم جلغ میزدم در حین رانندگی..وقتی ارضا شدم یه پیچ جلوم بود........بله چپ کردم
hi dr!
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
منم چندبارى سر قضىه ى فىلم سوپر گىر افتادم ىه بار هم داشتىم با بچه ها داستان سکسى مىخوندىم که دىدم استاد پشت سرمونه همه چىرم شنىده
اونروز چىزى نگفت ولى اخر ترم دهنمون رو گائىد

nima267: وقتی ۱۴سالم بود یه زن همسایه داشتیم که من خیلی تو کفش بودم و تو اون سن بزرگترین آرزوم کردن اون بود،توی همون حالو هواها زندگی میکردم که یه روز عکس سکس یه مرد بایه زنو ته دفتر ریاضیم کشیدم وجالبتر ازهمه اینها روی عکسه مرده اسم و فامیل وپلاک خونه خودمونو نوشتم وروی عکسه زنه هم اسم و فامیلو پلاک خونه زن همسایمونو نوشتم، بعد تقریبا یک ماه یه روز مادرم دفتر ریاضیمو بدونه اینکه من بدونم باز کرده بودو این عکسو دیده بود خلاصه حسابی آبروم جلوی مامانم رفت .
What I've felt
What I've known
Never shined through in what I've shown
Never free
Never me
So I dub the unforgiven
     
  
زن

 
خونه تنها بودم دوست پسرم اومده بود پیشم كه یهو زنگ خونه رو زدن دیدم مامانمه
قرار نبود به این زودی برگرده خلاصه شانس اوردم زنگ خونه رو زده بوده زودی پسره رفت تو راه پله ها تا مامانم بیاد تو و اونم بره


saeedshoti: یروز دوست دخترمو اوردم خونه راند اول کردم راند دوم میخواستم بکونم مامانم از در اتاقم اومد تو جفتمونو لخت توی بغل هم دید من از خجالت سرخ شدم
bijanbeh59: مرسی از همهیكبار توی یه خونه مجردی بودیم آقا ما شب حشری شدیم دیدم كه همه خوابن منم شروع كردم به جلق زدن یه ربعی محكم زدم تا ابم اومد
صبح روز بعد دیدم دوستم میگه دیشب چقدر دای خش خش از طرفت می اومد
sulfly: راستش این جریان واسه خیلی قبله
یعنی تقریبا 21 یا 22 سالگیم
اقا یكروز مادر ما پرده های خونه رو جمع كرده بود ببره بشوره
منم اونروز تو كف بودم
چون اتاقم رو به بیرون بود و كامپیوترمم دقیقا صفحه ی مانیتورش از بیرون دیده میشد
كلی فكر كردم چجوری جق بزنم اینجا با این وضع كه نمیشه؟
همه هم كه خونه هستند جای دیگه نمیشه رفت و جق زد؟
هی با خودم كلنجار می رفتم بزنم ؟ نزنم؟
خلاصه گفتم میزنم كس خواره عالم
كامو روشن كردم سوپر گذاشتم و شلوارمم كشیدم پایینو مشغول شدم
اقا 3 تا اپارتمان روبروی اتاق من
از فرداش رو نمیشد تو محلمون راه برم همه چپ چپ نگاه میكردنو زیر لب یا فحش میدادند
یا می خندیدند
یكی از رفیقامم طاقت نیاورد چند روز بعدش بهم گفت كیرت راست میشه ابرو حالیت نیست نه؟

hamedjigili: یه روز خالم با دختر خالم اومدن خونه ما و خالم دختر خالمو كه 10سالش بود سپرد به ما من بودم با داداش بزرگم یهو نازنین(دختر خاله) گفت بیاید چشم قایم بازی برادرمم گفت حامد تو چشم بزار من كه چشم گذاشتم برادرم با نازنین زفتن تو اتاق خواب پشت مبل من پای برادرمو دیدم رفتم با سرشون دیدم نازنین رو پاهای علی نشسته داره بالا و پایین میكنه كه نازنین منو دید و رفت
من كه اینو دیدم گفتم چرا من نكنمش بعد من با نازنین رفتیم تو حیاط منم از فرصت استفاده كردم نازنین رو بردم دستشویی حیاط داشتم مخ میزدم كه مادرم گفت حامد و من هم یه لحظه سكته رو زدم
samiSh63: بچه که بودم رفته بودیم شیراز خونه یکی از دوستامون.
یه روز رفته بودم دستشویی که دیدم دختر دوست بابام داره از سوراخ در نگاه میکنه و بهم میخنده.
وقتی اومدم بیرون اون رفت تو و منم واسه اینکه هم تلافی کنم و هم یه حالی کنم رفتم از سوراخ در نگاش کنم که یهو مامانم صدام زد و گفت هوووی داری چه غلطی میکنی...
nima_rayanrh: یكروز قرار بود همه برن تهران ( من كرج زندگی مبكنم) من زنگ زده بودم كه كسه بیاد اونوقت كه اینا رفتن بیرون كسرو بیارم بالا اما چشتون روز بد نبینه اونا رفتن و من كسرو اوردم بالا بردم تو اتاقم تازه داشتم لخت میشدم كه صدای كلید كه تو در چرخونده میشد به گوش رسید من بدو فاطی کس قلونبه بدو مامانم اومده بود برا خالم وسایل برداره(یک چیزی جا منده بود)مادرم از اون آدمایی که مدام جلسه قرآن بره همه رو خونمون دعوت کنه ختم انعام بندازه بعد مادرم که دید من لختمو یکی تو اتاقه شروکرد به فش دادن تو عمرم اونو انقدر عصبانی ندیده بودم الان که فکر میکنم میگم اون لحظه من چه جوری در رفتم ؟ مادرم به زور بردم تو اتاقش در قفل کردم کسرو رد کردم تو خیابون بعد در بازکردم و بعدشم فرار کردم
saaeeed: این سوتی مربوط میشه به داداشم,
یه روز داداشم تو خونه تنها بود داشت فیلم سوپر میدید كه من یهو در حال و باز كردم و رفتم تو,در به در هل كرد اومد كانال بزنه ولی كنترله رو سر و ته گرفته بود و كانال نخورد اونم كنترلارو پرت كرد اون طرف و خودشو زد بخواب كه یعنی خوابه منم خودمو زدم به كوچه علی چپ كه یعنی چیزی ندیدم رفتم تو اتاق و فیلمه هم داشت واسه خودش پخش میشد,تا یكماه روش نمیشد با من حرف بزنه...
saaeeed: یه روز هم خودم داشتم از پنجره دختر همسایه مونو كه تو حال خونشون بود دید میزیدم كه یهو در حال كه رو به حیاط بود و باز كرد و گفت دیدمت دیدمت منم سكته رو زدم گفتم حالاست كه بیاد در خونه ولی نیومدش دمش گرم,منم تا دو ماه تو كوچه افتابی نمیشدم تا اینكه بعد 4 ماه باهاش رفیق شدم و ...
junky: یه شب که مامان بابام تو حیاط خواب بودن منم مثلا داشتم واسه کنکور میخوندم تو نت بودم با 20 30 تا سایت عکس سوپر باز روی صفحه ما رو میگی کم کم حشر زد بالا و شلوارو کشیدیم پایین دست بردم به کیر مبارک شروع کردم به مالوندن که یهو صدای در اومد دیدم مامانم داره میاد تو سریع شلوارو کشیدم بالا دکمه خاموش کامپیوترو هم زدم که لا مصب پیام داد خاموش نشد مامانمم بالا سرم وایستاده چشاش گرد شده منو میگی پریدم سیم برقو از پریز کشیدم یکی زد تو سرم گفت اینا چی بود نیگا میکردی منم الکی گفتم یه سایت بود همینطوری رفتم توش ببینم چی داره خلاصه تا 2 هفته مجبور بودم 12 بگیرم بخوابم.
     
  
مرد

 
اوه اوه من یه باررفتم خونه دوست دخترم مشغول بودیم كه یهوصدای ماشین امد وسط كارگفت صداماشین داداشمه من گفتم داره شوخی میكنه بازتلمبه میزدم كه یهوصدازنگ امد پشمام فرخورد كیرم خوایبد گفتم مگه نكفتی تاشب تنهایی گفت چمیدونم گفتم چه غلطی بكنیم گفت بروتوحمام منم رفتم اونم امد شیرابو بازكرد داداشش اول زنگ زد روگوشی خونه دید برنمیداره زنگ زد روگوشی خودش بعد چندتازنگ برداشت گفت من توحمامم داداشه هم گفت باشه ورفت گفتم چرا نگفت بازكن گفت داداش بزرگشه هرروز قبل از اینكه بره خونه خودشون یه سرمیاد یه چایی میخوره بعد میره خونه خودش نترس منم برااینكه كم نیارم گفتم ترس كجا به زور یه بارشدم لباساموپوشیدم دفرار اماخدایش خیلی حال دادمن استرسودوست دارم


aldang: دوم ابتدایی بودم. تازه داشتم کار با کامپیوتر رو یاد می گرفتم، نشسته بودم پشتش به کنجکاوی که رفتم رو recent files (اون موقع ویندوزمون 998 بود)، چند عکس بود با اسم های دنباله دار، یکی یکی بازشون کردم، دیدم بله، عکس زنای لختِ با فیگور مختلف. از همه باحال ترش یه کلاه کابوی سرش بود و یه شیش لول هم به کمرش بسته بود و دیگه هیچی! نا خودآگاه دست برم به کیرم (اینگار این دست به کیر بردن تو ژن پسرهاست!). مدام هم زیر لبم می گفتم زن من میشی، زن من میشی! اما خب، اون موقع بیشتر از دست زدن بلد نبودم! فهمیدم اینا شیطونی های بابامه. بعد تهشو در آوردم که این جور چیزا رو کجا قایم می کنه. یه هفته بعد دوباره رفتم سراغ کامپیوتر، تو اتاق بودم، مامانم داشتم تو آشبزخونه سبزی پاک می کرد. رفتم چند تا فیلم پیدا کردم. یکی رو که باز کردم، شروع شد. دوربین از دور داشت (از گوشه بالا اتاق) داشت نزدیک می شد و یه مرد و زن هم داشتن همدیگه رو می کردن (مرد پشت زنه بود و داشت تملبه می زد، اما فقط استیلشون معلوم بود و نه چیز دیگه)، اما خب، درسته چیزیشون دیده نمیشد اما صداشون که هوا بود، منم حواسم نبود. نگو مادرِ صدا رو شنیده پرید تو اتاق، فوری فیلم رو بستم، یه آهنگ گذاشتم با صدای خشن، که مثلا اون آه و اوه مال این بود. اما مامانم تو کتش نرفت. هی نگفت نه اون این نبود! من ساده ی بچه هم وا دادم گفتم یه فیلمی بود که یه مرد و زن داشتن بچه می ساختن! (یکی از بچه های فامیل که بزرگتر بود، گفته بود که زن و مرد که دودولشون رو می ذارن رو هم یه جورایی میشه که بچه می سازن، تازه اون موقع فکر می کردم زنا هم دودول دارن، بعدش هم همین فکر رو می کردم، چون تو فیلم هم فرصت نشد ببینم چی به چیه!) مادرم اخم کردن و چیزی نگفت، بعد یه بار بابام صدا کرد، گفت اونا رو از کجا پیدا کردی، منم گفتم شانسی، یادم نیست! دیگه به روم نیووردن
aldang: بعد این قضیه به دخترای فامیل یه جور دیگه نگاه می کردم، هی می بردمشون جای خلوت می گفتم اونجاشون نشون بدن، اون پخمه ها هم یه ذره ناز می کردن، بعدش ولی باز می کردن!
(اون موقع فهمیدم دخترا دودول ندارن)
بعد از چند وقت دیدن سیرم نمی کردم، می مالیدمشون. یه بار که به دختر فامیل که دو سال از خودم بزرگتر بود، اما چهار سال پخمه تر (!)، می مالوندم که یکی از فامیل هامون سر رسید. بنده خدا زن دایی بابام بود، خیلی دوستم داشت. خیلی. دختر رو ردش کردم، به من گفت دیگه از این کارا نکن.
جون من مرام رو حال کردین؟

(البته الان که تو کفم، حسرت می خورم که اون موقع ها چرا استفاده های بهتری نمی کردم؟!!!)
aldang: یه بار هم دوم راهنمایی بودم، ته بچه مثبت. بچه خلافا داشتن آدرس سایت پورن درد و بدل می کردن، منم بین حرفاشون آدرس سایت جیگر رو زدم، فقط راستش اون موقع آدرسش mazloom.net بود، منم فقط آدرس رو شنیدم و اینکه خیلی تعریفش رو می کردن. اما نفهمیدم موضوع سایت چیه (یکی نبود به من بگه آخه [...] بچه خلاف مگ سراغ چه سایتایی می ره؟)، آدرسش غلط انداز بود، فکر کردم در مورد (نعوذ و بالله) امام حسین و از این صحبت هاست. آقا ما رفتیم خونه، آدرس سایت رو زدیم. دیدم فیلتره. شک کردم. اما شیطان رجیم قلقلکم می داد. با فیلترشکن زدم، رفتیم تو. دیگه این دفعه شیطان رجیم انگشتم می کردم حسابی، منم گول خوردم. یکی یکی عکس صفحه ها رو باز می کردم عکس هاش رو save می کردم. اینم اسم عکس ها تو همه صفحه ها 1، 2، 3 و ... بود. یعنی اسم اکثرشون یکی بود. آقا ما داشتیم اینا رو save می کردیم، پنجره save هم باز بود، که مامانه اومد تو. منم هول شدم خواستم ببندم، گفتم اول دکمه save رو بزنم. error اسم تکراری داد. دیگه تا بیام جمع و جورش کنم مامانه رسید بالا سرم. شما بگو، انگار یه سطل آب یخ تگری ریختن رو سرم. اول گفت اینا چیه؟ هیچی نگفتم. بعد گفت کامپیوتر خاموش کن. بعد رفت. خاموش کردم. یه ساعتی موندم تو اتاق و وقتی داستان مورد نظر رو ساختم، مامانمو صدا کردم. اومد. زدم زیر گریه. گفتم بابا امتحان زیست شناسی کم گرفتم (او سمپادم و راهنمایی هم زیست داشتیم) می خواستم تحقیق پیدا کنم. تو اینترنت داشتم دور و بر موضوع های زیست شناسی می گشتم، دیدم یه سایت نوشته آناتومی بدن انسان! من رفتم سراغش، دیدم اونجوری. بعد داشتم می بستم تو اومدی. مامانم بعید می دونم باور کرده باشه، اما چون خیلی کامپیوتر سرش نمی شد، نرفت مچم رو بگیره. فکر کنم به بابام گفته بود، اما دیگه به روم نیاوردن.
e3030a: یه بار داشتم با دوستم كه پسرم هست حال می كردم . ما طبقه بالا بودیم دستشویی پایین بود
وقتی كارم باهاش تموم شد همینجوری با شلواره نیمه پایین اومدم از پله ها پایین كه دیدم باباش داره میاد از راهرو .
منو نیمه دید . سریع دویدم بالا شلوارمو پوشیدم نشستم پشت كامپیوتر ، اونم خودشو جمع و جور كرد كه باباش فكر اون دختر آورده خونه ... تیز بازی دراورد اومد بالا دید منم پشت كامپیوتر.
ولی شك كرد
شانس آوردیم
ولی كلی بازم بعدش سكس كردیم
Ellipses: یه بار خونه خالم بودم،هوس کردم شیر کاکایو بخورم.
خلاصه رفتم در یخچال و شیرو درآوردم تا گرم کنم و بعد پودر کاکایو رو توش بریزم.
خالم صدا زد داری چیکار میکنی،منم هول شدم و بلند گفتم هیچی خاله دارم کیر کاکایو درست میکنم.
دختر خالم تو سالن افتاده بود خنده،منم تا موقع رفتن روم نشد با خالم اینا حرف بزنم.
آره دیگه.
selvarfb: ما تو یه آپارتمان زندگی می كنیم كه آپارتمان بغلیمون تقریبا یكو نیم متر با ما فاصله داره كه البته فقط پنجره های حموم به اون ور باز میشه و آپارتمان ما یه كمی از بغلی بالا تره یه روز تو حموم بغلی دو تا دختر داشتن حموم میكردن كه تقریبا 12 13 سالشون بود منم دیگه داشتم میمردم خیلی حشری شده بودم رفتم یه چهار پایه اوردم و رفتم روش كه بهتر ببینمشون لامصب چه كسهایی بودن دیگه داشت آبم میومد كه یهو مامانم اومد گفت چیكارمیكنی و خلاسه رید تو حالمون و منم یه جور ماست مالیش كردم !
     
  
مرد

 
یه باردیگش دختره رو اورده بودم توخونه كارمون تموم شده لباس پوشیدیم امدم از دربیام بیرون دیدم بابام ماشینوتوكوچه پارك كرده میخواد بیاد تو دختره هم پشتم بود گفتم الانه كه سه بشه الكی هیچی به مخم نمیومد بابام امد جلوگفتم یكی از دوستام میخواد بیاد خونه روبلد نیست میری سرخیابون بیاریش بابام یه نگاه به من كردگفت باشه رفت منم دختره رودك كردم رفت بعد یه ربع زنگ زد گفت بیام گفتم نیومد دیگه حرفی نزد امد بعدافهمیدم كه یكی ازهمسایه ها فضولی كرده بود به بابام گفته بوددختراوردم اونم به روخودش نیورد بود

sam3350: صبح ساعت 4 قرار داشتم..... دو طبقه آپارتمان جی افمو مثه گربه رفتم بالا ...رفتم تو تراس در زدم..مامانش بیدار شد داد زد دزد دزد...زنگ به مامانش زدم گفتم منم اونم درو باز کرد و بهم گفت گمشو زود گورتو گم کن
booo12368: من به یک بد بختی بود واسه اولین بار یک دختره راضی کردم که ازش لب بگیرم اونک کسی نبود جز دختر داییم.
تازه داشتم لب گرفتن تمرین میکردم که یک هو داداشم امد ما خودمون جمع کردیم ولی فک کنم فهمید به روی خودش نیاورد

arasharcher6: دوس دخترم داشت تو یه کوچه خلوت برام ساک میزد بعد تا ابم اومد دیدم یه زنو شوهر از جلومون رد شدنو مارو دیدن! فک کن.... حتمابا خودشون فکر میکردن دارن تو خیابونای سنفرانسیسکو قدم میزنن!
mojtaba_70: منم یه با دوستم كه همسایمون میشد (پسر)تو اتاقم واسم ساك میزد ازش فیلم گرفتم از شانس بدم پاكش نكردم كارمون تموم شد داشتیم از كوچمون میرفتیم دوتا از دوستام گوشی گرفتن ازم كه آهنگ و فیلم بلوتوث كنن فیلمه ساك زدن دیدن !!!!واای خدا كلید كردن به این كه به دوستت بگو به ما كون بده خلاصه قسم دادم فیلمو پاك كنن منم مجبور شدم یكیشون ببرم خونه دوستم تو اتاق بكنن بدبخت دوستم مجبور شد با اصرار من رازی شه
kingoffly: داشتم تو ماشین با دوست دختر حال میكردم بعد جامونو عوض كردیم رفتیم جلوتر بین ماشین پارك كردیم كه كسی متوجه نشه بعد من بهش گفتم تو اینورو نگاه كن من اونور بالاخره افتادیم تو سینهاش و لب گرفتن كارمون كه تموم شد و استارت ماشینو زدیم تا حركت كردیم دیدیم ماشین جلویمون هم استارتو زد نكنه اینا داشتن ما رو میدیدن بالاخره اون روز از خنده روده بر شدیم
INNA2000: ما دانشجوی یكی از استان های شمالی كشور بودیم.با زیدم یه جا درس می خوندیم و از قضا هر دو بچه تهران بودیم.اون یه خونه اجاره كرده بود تنها و منم با 3-4 تا دسته تبر یه خونه گرفته بودم.خیلی دوست داشتم برم پیش زیدیه و پیشش بمونم.این كارو بارها و بارها انجام دادم.خیلی استرس داشتم.همیشه اون جلوتر می رفت و موقعیت سنجی می کرد.بعد من می رفتم.حالا چجوری؟
یه دوست دارم که میگه: خونه ی طبقه اول مکانه! بخدا راست میگه! خونه ی دوستم دو در بود.من یکی دوبارریسک کردم از در جلو رفتم.خیلی خایه داشتم.چون خونشون تو شهرک بود و نگهبان هم داشت.اما قیافه ی من بچه + بود و کسی شک نمی کرد.اما بعد همش از در پشتی می رفتم تو. اون شهری که توش بودیم خیلی ملت فوضولی داشت.واسه همین همه ی جوانب رو باید می سنجیدم.حالا رفتنش کلی مصیبت بود.شب ساعت 10-11 می رفتم خلوت کسی نباشه. زیدیه هم نگهبانی میداد و در رو باز می کرد واسم.بیرون اومدنش هم همیشه یا 9 شب بود یا 5 صبح که کسی نیست.اما سوتی من: یه بار که 3-4 روز خونه زیدیه بودم و کلی حال کردم، اومدیم بزنیم بیرون بریم سر امتحان که بلهههههههه.زن صاحب خونه که طبقه دوم می شینه اومده بود تو حیاط و داشت به گل ها آب میداد.اقا ما یه ساعتی منتظر شدیم بره.اما فایده نداشت.امتحان هم شوخی بردار نبود.خیل دیر شده بود.تو یه لحظه تصمیم کبری رو گرفتم و وقتی زنه رفته بود گوشه ی حیاط و به در پشتی دید نداشت، جست زدم از خونه بیرون و در پشتی رو باز کردم و الفرااااااااااااررر. دوستم هم پشت بند من از در جلو زد بیرون که حواس زنه رو پرت کنه.وای خیلی وحشتناک بود.هنوز وقتی به اون روز فکر می کنم قلبم میاد تو دهنم.اما در کل استرس پیچوندن صاحبخونه و کار خلاف اون هم بارها و بارها خیلیییییییی حال داد.هههه بیچاره زنه.
INNA2000: یه بار هم که ساعت 5 صبح از در پشتی زدم بیرون، یه مرتیکه اونور کوچه منو دید که دزدکی دارم میرم بیرون.دو روز بعد که داشتم وسط روز می رفتم خونه زیدیه(ریسک کردم)، یارو منو دید و با تعجب نگام کرد و افتاد دنبالم.منم زرنگ دو زاریم افتاد که می خواد یارو مچ منو بگیره.شروع کردم با تلفن حرف زدن و از جلو خونه زیدیه رد شدم پیچیدم کوچه تو کوچه تا یارو منو گم کرد! بعدش رفتم شب اومدم.اما حالا دیگه نمیشد ذرتی رفت و ذرتی اومد.هم باید هوای صاحب خونه رو داشتم هم هوای این مرتیکه رو که مارو دید نزنه! در کل تا مرز گیر افتادن می رفتم اما نمی دونم چه تخمی داشتم دست بر نمی داشتم و هی می رفتم اونجا! خدا رحم کرد کسی نفهمید وگرنه گردن کوچولو رو می رفت بالای دااااااااااااااارررررررررر.
INNA2000: یه بار هم تو اتوبوس خلوت چون سرد بود پتو انداخته بودیم رو پاهامون.كسی هم نمی دید دیگه خیلی باحال بودم. مشغول كار خیر بودیم و آبه اومده بود بیرون كه بلهههههههه.كمك راننده یهو اومد سراغ ما! آقا مارو میگی هی زیدیه رو نیشگون می گیرم اما نمی فهمید! تا بالاخره تو فاصله ای كه كمك راننده داشت از جلو میومد عقب، ابه بجای اینكه بریزه رو دستمال و اینا، در اثر تكون خوردن های من ریخت روی شلوارو پیرهن و ... همه رو بگا داد! حالا خدا خدا می كردم یارو چیزی نگه .یا نگه اقا پاشو بشین اونور. زیدیه هم كه فهمیده بود خودشو زد به خواب! یارو اومد گفت: چایی می خواین؟ منم كه حسابی زرد كرده بودم گفتم نه مرسی.گفت: سردتونه؟ گفتم آره.گفت الان بخاری رو روشن می كنم و رفت! آقا مارو میگی انگار یه لحظه مردم و زنده شدم! پتو و تی شرت و شلوار و دست و بالمون همه بگار رفته بود.یه بوی گندی هم میومد كه نگو! خلاصه تا استراحتگاه منتظر شدیم و بعد با كلی مصیبت پیاده شدم و رفتم دستشویی و به خودم رسیدم.اما مجبور شدم تمام مدت سفر كاپشن بپوشم چون پیرهنم خفن تابلو شده بود! همش تقصیر این ... خدا رحم كرد! دیگه هیچوقت تو سفر از این گوها نخوردم!
hamidxperia: یه بار از بی مكانی رفتیم تو ماشین كردیم پلیس اومد به فنا رفتیم كتكم خوردیم بدددددددددجججوووووررررر
     
  
مرد

 
یه بارتواداره که خیلی حشرم زده بودبالا زنگ زدم به دوست دخترم واون اومد رفتیم توماشین واون داشت برام ساک میزد که یدفعه دیدم که یکی از همکارام زد به شیشه وگفت خسته نباشی

حدودا 10-12سال پیش اون موقع بیشتر تو کار عکس سوپر و از این چیزها بودم که خواهرم تمام عکسهام روگرفت نزدیک 200تای میشدکه رفت وبه مادرم خبر داد که چشمتون روز بد نبینه چه کتک مفصلی نوش جون کردم

erfanxxx: یه سری نشسته با كیر سر بالا جقیدم .......... پاشید تو صورتم! كلم كشیدم اونور لامصب تموم نمی شد كیرم رو عین دنده این ور اون می كردم خلاصه ریده شد به ارگاسم رفت
moeinjoon: جالا من یه بار رفتم دوست دخترم رو همینجوری جلو در ببینم یهو مامانش زد بیرون تا نون بخره بعد گیر دادم بیام تو گفت راه پله فقط مادر بزرگم خونس رفتم مشغول لب بودم دوستم كه همرام بود بیرون وایساده بود زنگ زد منم فك كردم میخواد كرم بریزه قطع كردم بعد از چند دقیقه مامانش اومد جلو در كه كلید بندازه قلبم داشت میفتاد تو شرتم یهو كنتر آب رو دیدم پریدم روش كه من معمور آبم ننش اومد چندتا كس شعر گفتم كه كنتر خرابه فلان بسار خودمو كشیدم بیرون جیم زدم مامانش فهمیده بود واسه همین كوشیشو كرفت و دیگه نتونستیم همدیگرو ببینیم
eshghepa: منم یه بار داشتم زن همسایه رو كه لباس عوض میكرد دید میزدم(پنجره اتاقم درست روبروی اتاق اوناس با فاصله 5 متر كه منو دید !!! كیر تو دستم چولسید ااونم خنديد و رفت.بعدا فهميدم خانوم چون شوهرش معتاده كس ميده اونم وقتي فهميدم كه زن گرفتم ريدم به اين شانس
     
  
زن

 
منم یه بار تو اتاقم با دوست پسرم بودییم
یكم شیطونی میكردیم

نگو صدام رفته بود پایین

مامانم بعد بهم گفت كی بود بالا ؟؟
اینا چه صداهایی بود میومد؟؟؟


erfanzz: یه روز با دوست دخترم تویه کوچه مون خلوت بود با هم جلویه یه در لب میگرفتیم که همسایه مون پشت در مارو میپایید . دست اخر هم رفته بود پیش همسایه ها گفته بود. هر وقت تویه کوچه رد میشدم همه یه جوری منو نگاه میکردن انگار که ......
reza2587tg: این خاطره ماله سه چهار سال پیشه . در كل زندگی ما كه پر سوتیه و لی این از همه خفن تره .
یه روز خونه ما مهمونی بود من با پسر خاله بزرگترم داشتم تو اتاق فیلم سوپر میدیدم كه یهو در باز شد پسرخاله كوچیكم اومد تو منم سریع فیلمو بستم شما فكر كن تو تا جوون نشستن دارن به صفحه خالی زل میزنن پسرخاله كوچیكم گفت چی میبینید كثافتا منم گفتم هیچی .
آدم با جنبه ای بود و كاری نكرد ما هم كه كیره داشت شلوارو جر میداد دوباره فیلمو گذاشتم به پسرخالم گفتم كونده بیا دم در واستا كسی اومد تو بگو . 5 دقیقه گذشت ما همچنان تو كف و آه اوه كنان عمم اومد تو تال بخوام ببندم یكم دید به رو خودش نیاورد و رفت بیرون . پسرخالم گفت دهنتو گاییدم دید منم گفتم ای كیرم به كونه لختت هواست كجا بود . خلاصه اون روز قرار بود كه برای عمم آیدی یاهو بسازم عمه اومد تو دیدم ناراحته و سربالا جواب میده --- خلاصه به كسی نگفت وكون ما به گا نرفت
Lamusua: یه روز که دختر خالم رو به زور داشتم می کردم دخترخاله کوچیکه اومد به کمک دخترخاله بزرگه کوچیکه رو هم زور گیر کیردیم خدایی چیز درستی بود جیغ میزد چه جوری من داشتم دیگه ارضا می شدم یه هو شوهر خالم سر رسید منم از پنجره در رفتم و تا حالا خونه خالم نرفتم
این دیگه خدایی خیلی ضایعه
bardiyaaa: اين سوتی رو كه دارم می‌نويسم من ندادم، دوست دخترم داد ولی گفتم بنويسم شايد برای شما جالب باشه

چند سال پيش برای اولين بار منو دعوت كرد برم خونشون
هر دوتامون فكر نمی‌كرديم كار به سكس برسه
اولش ديدم داره فرار می‌كنه از اينكه شرتش رو در بياره
بعد از اينكه درآورد ديدم بـــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــه... پايين انقدر مو داره كه اصلاً هيچی معلوم نيست
از اينكه خيلی خجالت كشيد دلم سوخت و كلی معذرت خواهی كرد
behzadim96: تو كافی نت كیرمو در آورده بودم دوس دخترم گرفته بود دستش حسابی مالید و رفت زیر میز و خورد روبرومون 3 تا دختر بودن بد كه بلند شدیم دیدم میزه پوشش نداشته اونا از روبرو همه چیو دید زده بودن نامردا
areya98: یکی از دوس دخترام هی زنگ زد گفت بیا خونمون بهش گفتم کسی خونتون نیس گفت امن و امان بیا ما هم رفتیم تا اومدیم حال کنیم بابای دختره اومدم خونه نا هم 5 ساعت زیر تخت بودیم اونا که خوابیدن ما هم در رفتیمولی زیر تخته کم مونده بود بمیریم
majid_65r: چندسال پیش من با یه دختر تو اینتر نت اشنا شدم و قرار بود من چند تا عکس از کیرم برای دختره بفرستم و از شانس من شارژ ای دی اس ال من تمام شده بود و مجبور بودم برم از کافینت براش بفرستم صاحب کافینت هم 2تا دختر بودن که واقعا نازو خشگل بودن منم نشستم پشت سیستم و همین جور که عکس هارو میفرستادم که دیدم دارن به مانیتور جلوشون نگاه میکنن و دستشون رو مییگرن جلو دهنشون و میخندن احساس کردم راجب من حرف میزنن خلاصه کار من تمام شده بودو فلش رو در اوردمو پول رو حساب کردم و رفتم بعد چند وقت تازه فهمیدم که صاحب کافینت میتونه مشرف باشه به تمام سیستم ها و میتونه همه سیستم هارو تو سیستم خودش ببینه و من تازه فهمیدم علت خنده اونا چی بوده ودیگه روم نشد به اون کافینت برم -چند بارم دختره رو بیرون مغازه دیدم تا منو میبینه لبخند میزنه و خندش میگیره فکر میکنم خوشش امده بوده
     
  
مرد

 
3 ماه پیش كه با دوست دخترمو مامانش و مامانم رفته بودیم رستوران یكهو بابای دوستم زنگ زد به مامانش كه می خوام برم بیرون كجایین شما می خواستن برن كه مامانم گفت پس بزاری شهرزاد (همون دوست دخترم)اینجا بمونه غذاشو كه خورد خودم میارمش بعدش مامانش كه رفت 15 بعد كه ما اومدیم بریم مامانم رو فرستادم اول بره رستوران هم 2 طبقه بود منم وسط راه پله ها از شهرزاد لب گرفتم وقتی كارمون تموم شد دیدم مامانم پایین پله ها داشته ما رو نگاه میكرده قلبم وایستاده بود اونجا

omidsasuke: با یه دختره دوست شده بودم یه روز رفتم خونشون بکنمش داشتم تلمبه میزدم که یهو مامانو باباش اومدن تو خونه منم یه چند دقیقه ای با مامانو باباش قایم موشک بازی میکردم تا منو نبینن بعد آخر سر تونستم بیام بیرون ولی اصلا حال نداد چون آبم نیومده بود
nasi12: منم موقعی كه مجرد بودم یه شب وقتی كه همه خواب بودم بد جوری تو كف بودم بلند شدم دیدم همه خوابن به سرم زد و رفتم اتاق خواهرم و یواشكی دستو گذاشتم تو شلوارش و داشتم با كوسش ور می رفتم كه دیدم یه دفعه بابام اومد تو اتاق گفت داری چیكار می كنی منم گفتم اومدم پتو رو بكشم سر خواهرم از اون موقع به بعد دیگه هیچ وقت خواهرم رو با من تنها خونه نمی زاشتن
z5040302010: یه باز تو ماشین دستمو کرده بودم تو شرت دوست دخترم که یهو دیدم ماشین پلیس کنارمون وایساده و دارن مارو دید میزنن خلاصه پیادمون کردن و کلی سرزنش ولی بالاخره ولمون کردن بریم.
amirxxx: تا دلتون بخواد دارم جوری كه مامان و بابام هیچوقت منو خونه تنها نمیزارن ولی من اونا رو میپیچونم

یه روز دوست خواهرم دوستشو اورده بود خونه كه اقا ما رو میگی همون كه دیدمش سیخ كردم اقا ما رو میگی سر صحبت و با دختره باز كردیم بهش گفتم برو تو اتاق من بشین سر كامپیوتر فیلم ببین منم میام اون كه رفت منم 10 دقیقه بعد بشت سرش رفتم تو اتاق دیدم نشسته داره فیلمه _كینه_میبینه
اولش كلی خندیدم بعدش صندلی گذاشتم پیشش شروع كردم مالوندن سینش بعدش لباس و سوتینو با هم دادم بالا مشغول خوردن شدم خداییش چه فازی داد دیدم صداش داره زیاد میشه كوچولو رو دادم دستش گفتم بخور تا كسی نیومده 1دقیقه نگزشته بود كه اقا دیدم داره صدای پا میاد اقا ما رو میگی یه ان كپ كردم دیدم دوست خوارم دمه اتاقه داره ما رو میبینه سریع خودمو جمع و جور كردم دختره با دوست خواهرم رفت پیش مادرم
اقا ما رو میگی شاكی كمرو و تخمم درد گرفته بود به شدت 3 هفته باهاشون قهر بودم كه چرا به من اعتماد ندارید
بعدش كه ته قضیه رو در اوردم فهمیدم صدامونو فهمیده بودن مادرم دوست خواهرمو فرستاده دنبال دوستش
nimi69: وقتی نوجوون بودم تو حیاط خونه داشتم زن همسایه رو که بیرون بود دید می زدم و دستم به .. حال می کردم کنارمون هم یه خونه داشتن می ساختن! یهو برگشتم دیدم هرچی اوستا و بنا و کاگره ریخت جلوی پنجره و من رو می بینن! دیگه تا اونا کارشون تموم نشه بیرون نرفتم از خونه... یادش بخیر...

کاش عاشقم بودی کاش
     
  
صفحه  صفحه 1 از 15:  1  2  3  4  5  ...  12  13  14  15  پسین » 
شوخی و سرگرمی سکسی

سوتی های سکسی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA