دختــــــــــرخــــــــــوب خــــــــــدا
پاییز را بهاری ترازهمیشه می بینم
عطروجودتو راخوش ترازهمیشه احساس می کنم
من هنوز بیدارم تادمیدن سپیده را ببینم
من هنوزبیدارم تا ببینم ...
که چگونه ماه بانوی من مهربانو می شود
کاش می توانستم رازهزاران سپاس رابنویسم
شاه بانوی من ! ماه بانوی من !..
تونزدیک تراز همیشه ای
تو فرداخواهی آمد
بازهم با محبت تو خارها گل خواهد شد
وکودک گرسنه آرام خواهد گرفت
وبرباد رفته به خاک سبزخواهد رسید
تو فرداخواهی آمد
باتو عشق هم می آید
بخشش می آید گذشت می آید
با تو زندگی به مردگان لبخندمی زند
ای مسیحای سرزمین ما !...
ای مریم پاییزی ما !..
ای بانوی صبر وصداقت!
بگو تو ازکدامین مکتبی
که درس زندگی و انسانیت را
آن جا بیاموزیم
زورق ها راآماده خواهیم کرد
وبه دریای اشک شوقمان خواهیم فرستاد
تا تو را به سلامت به ساحل انتظار برساند
هنورهم باورم نمی شود
که خداوند موجودی چون توآفریده باشد
وقتی چون تو می توان آفرید
چراشیطان آفریده می شود ؟!
چرا از فرشته می گوئیم ؟!
توادت مبارک ای همه رویای من
ای همه دین و دنیای من
آری همین روزها تو خواهی آمد
و من با تمام وجود
با سپاس و با عشق
بی هیچ تملق و انتظار
بردستانت بوسه خواهم زد
تولدت مبارک ای همه رویای من !
ای همه دین و دنیای من !...
ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود