انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
فرهنگ و هنر
  
صفحه  صفحه 5 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین »

تاریخ قرون عثمانی


زن

andishmand
 
سلطان عبدالحمید اول



دوران : ۲۱ ژانویه ۱۷۷۴ -
زادروز ۲۰ مارس ۱۷۲۵
مرگ : ۷ آوریل ۱۷۸۹
پیش از : سلیم سوم
پس از : مصطفی سوم
دودمان خاندان عثمان
پدر : احمد سوم
مادر : رابعه سلطان

عبدالحمید یکم (به زبان ترکی عثمانی:عبدالحمید اول) (۲۰ مارس ۱۷۲۵-۷ آوریل ۱۷۸۹) بیست و هفتمین سلطان امپراتوری عثمانی بود.او پسر سلطان احمد سوم (۱۷۳۶-۱۶۷۳) بود و در ۲۱ ژانویه ۱۷۷۴ جانشین برادرش مصطفی سوم (۱۷۷۴-۱۷۱۷) شد.مادرش رابعه سلطان بود. او مردی ملایم ، اهل شعر و ادب بود .
وی که در تمام مدت سلطنت برادرش اجازه خروج از قصر را نداشت، در سال 1187هـ پس از درگذشت برادر، به سلطنت رسید. در همین سال، روسیه نیروی زیادی را به سمت شهر فارنا در بلغارستان به سوی دریای سیاه فرستاد که بر عثمانی ها غلبه کرد. صدر اعظم درخواست صلح و گفت و گو کرده، کار صلح در شهر قینارجه در بلغارستان به سال 1187هـ/1774م تمام شده، دولت عثمانی پذیرفت تا تاتارستان قرم، بسارابی – منطقه ای در رومانی- و منطقه قوبان در قفقاز مستقل باشند؛ مشروط بر آن که دولت عثمانی مرجعیت امور دینی آن نواحی را داشته باشد. هم چنین اجازه کشتی رانی به ملاحان روسی در دریای سیاه داده شده و بر اساس همان معاهده، قرار شد تا عثمانی ها به روسیه غرامت جنگی بپردازند. در برابر، روسیه نیز حق حمایت از ارتدوکس ها را داشته باشد.

پیمان فاجعه بار کوچوک کینَرجه (1188هـ/1774م) که در روابط روس- عثمانی نقطه عطف محسوب می شد، دربار عثمانی را وادار به شناسایی رسمی تاتارهای کریمه، به عنوان یک امیر نشین مستقل کرد. آنها تنها در امور دینی تابع سلطان – خلیفه عثمانی باقی ماندند- و این اولین تأکید بین المللی بر حق سلطان بر مسلمانان خارج از مرزهای امپراتوری بود. روسیه بخش های شمالی سواحل دریای سیاه را به دست آورد – در حالی که عثمانی ها تا این زمان به آن به دیده یک دریاچه خودی می نگریستند – و دریانوردی تجاری خود را بی هیچ ممانعتی در آبهای ترکیه و از طریق تنگه های بسفر و داردانل از سر گرفت. با توجه به دین مسیحی و کلیساها، دربار عثمانی تعهدات خاصی را که تزارهای قبل نیز مطرح کرده بودند، نسبت به تحت الحمایگی دست نشاندگان یونان ارتدکسی مذهب سلطان به پیش کشید. قدرت نظامی روسیه در دریای سیاه با ضمیمه کردن کریمه (1197هـ/1783م) افزایش یافت. کریمه اولین منطقه مسلمان نشین بود که از حاکمیت سلطان خارج می شد و با توسعه نواحی غربی اش تا دنیستر صلح جسی 1206هـ/1792م پیش می رفت.

در این قرار داد، روسیه به اهدافش رسید؛ اما باز در پی دست یافی به اهداف و نتایج بالاتری برای خود بوده، همچنان به ایجاد فتنه و آشوب در بالکان بر ضد عثمانی مشغول بود. هم چنان که فتنه ای در قرم [کریمه] بر پا کرده، هر لحظه مترصد آن بود تا ضربه ای بر عثمانی می فرستاد. این مسئله سبب شد تا عثمانی در سال 1785هـ/1200م به روسیه اعلان جنگ دهد. اتریش و روسیه متحد شدند؛ اما هر دو در برابر عثمانی شکست خوردند.[4] زمانی که ناپلئون به مصر حمله کرد، ضعف دولت عثمانی بیش از پیش آشکار شد.
به هر روی، شکست های عثمانی، از هیبت و نفوذ آن دولت کاست و روز به روز، ترس اروپایی ها از دولت عثمانی کم تر شد. از زمانی که عثمانی ها وین را رها ساختند، تا وقتی که در قینارجه با روسیه صلح کردند، همه تحولات به صراحت نشان از آن داشت که عثمانی ها انسجام خود را به عنوان دولتی بزرگ، از دست داده اند. این مطلب در صلح یاسی بیش از پیش آشکار شد.

جنگ کریمه

فرانسه به دلیل داشتن امتیازات قنسولی، بر کلیساهای قدس اشارف داشت؛ روسیه نیز این امتیازات را در جریان جنگ ناپلئون به دست آورد. پس از جنگ، فرانسه قصد بازگشت به وضعیت پیش از جنگ و به دست آوردن حق اشراف بر کلیساها را داشت. اختلاف، به میان کاتولیک ها و ارتدوکس ها کشیده شد و دولت عثمانی، هیئتی از اصحاب کلیساهای مختلف را برای بررسی مسئله نظارت تشکیل داد. این هیئت حق یاد شده را برای فرانسه شناخت. در برابر، روسیه تهدید به جنگ کرد، خواستار احیای قرار داد خواندگار – اسکلاسی شد که سلطان عثمانی با آن موافقت نکرد. روسیه از انگلیس و فرانسه کمک خواست، اما آنان با این درخواست موافقت نرکدند. سلطان عثمانی نیز حق حمایت روسیه از نصارای مقیم سرزمین عثمانی را رد کرد. هم چنین سلطان، رشید پاشا را، که از دشمنان روسیه بود، به صدر اعظمی گماشت .

روسیه نسبت به اشغال بلغارستان و رومانی تهدید کرد و سپاه روس حرکت کرده، دو منطقه یاد شده را به اشغال خود در آورد. در این وقت، دولت های اروپاییشامل اتریش، آلمان، انگلیس و فرانسه مداخله کردند؛ اما وساطت آنان به جایی نرسید. جنگ میان روسیه و عثمانی ادامه یافت و تلاش های صلح بی ثمر ماند. مواضع فرانسه و انگلیس در برابر روسیه، به سبب مصالحشان بود، نه به قصد دفاع از مسلمانان. به همین دلیل دو کشور یاد شده توافق نامه همکاری و کمک به دولت عثمانی را در ضدیت با روسیه، با دولت عثمانی امضا کرده، راضی به ضمیمه شدن هیچ بخشی از سرزمین عثمانی به روسیه نشدند. این جنگ [که در تاریخ با نام جنگ کریمه شهرت دارد] ادامه یافت و کمک هایی که از ناحیه متحدین به عثمانی می رسید، روسیه را مجبور کرد تا از مناطقی که اشغال کرده بود، خارج شود و در برابر، متحدان وارد بخشی از خاک روسیه شوند. « در نتیجه شکست روسیه در جنگ کریمه که ظاهرا به علت اختلاف با فرانسه بر سر حشانت و سرپرستی اماکن مقدس مسیحی در فلسطین به وجود آمده بود، جاه طلبیهای تزار تا حدودی مهار شد.»[سپس] کار با معاهده پاریس در سال 1273هـ/1856م خاتمه یافت. در این معاهده آمده بود:

1. همه مناطقی که از سوی دو طرف اشغال شده است، تخلیه شود. اسرا آزاد شوند و فرمان عفو عمومیِ همه کسانی که به یکی از دو دولت کمک کرده اند، صادر شود.
2. کشتی رانی در دریای سیاه برای همه دولت ها آزاد باشد و هیچ گونه قوانین دریایی برای این دریا وضع و اجرا نشود.
3. کشتی رانی در رودخانه دانوب آزاد باشد.
4. بلغارستان و رومانی تحت الحمایه دولت عثمانی باقی بمانند.
5. صربستان تابعیت دولت عثمانی را داشته باشد و مستقل نباشد.

به مرور، دولت های اروپایی مسکلاتی را در صربستان، جبل اسود، و بوسنی هرزگوین به وجود آوردند تا این مناطق ار عثمانی جدا شوند. از یک سو، این شورش ها با حمایت دولت های اروپایی آغاز می شد و از سوی دیگر، مانع از اقدام دولت عثمانی برای سرکوب شورشی ها می شدند.

در اواخر سلطنت سلطان عبد الحمید، دروزی ها به مارونی ها حمله کردند؛ از طرف دیگر فتنه های طایفه ای در شام شدت یافت. در جریان جنگ داخلی لبنان شمار زیادی از مارونی ها کشته شدند. این احتمال وجود داشت که
شورش های یاد شده به تحریک اروپایی ها بوده باشد. دولت عثمانی توانست فتنه را آرام سازد؛ جز آن که دولت های بزرگ، به ویژه فرانسه، با ارسال نیروه بیروت را اشغال کرده، دولت عثمانی را مجبور کردند تا به جبل لبنان خود مختاری بدهد؛ به طوری که در رأس آن یک نصرانی برای سه سال انتخال شود و دولت عثمانی جز با اجازه دولت های اروپایی حق عزل او را نداشته باشد.
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
سلطان سلیم سوم



دوران : ۱۷۸۹-۱۸۰۷
زادروز : ۲۴ دسامبر ۱۷۶۱
زادگاه : قسطنطنیه
مرگ : ۲۸/۲۹ ژولای ۱۸۰۸
پیش از : مصطفی چهارم
پس از : سلطان عبدالحمید یکم
دودمان خاندان عثمان
پدر : سلطان مصطفی سوم
مادر : می ریز خاتون

سلیم سوم (به ترکی عثمانی:سلیم ثالث) (۲۴ دسامبر ۱۷۶۱ - ۲۸/۲۹ ژولای ۱۸۰۸) از سال ۱۷۸۹ تا ۱۸۰۷ سلطان امپراتوری عثمانی بود.او پسر سلطان مصطفی سوم بود و جانشین عمویش سلطان عبدالحمید یکم شد.او در قسطنطنیه بدنیا آمد.او تا زمانی ترور شدنش سعی در انجام اصلاحاتی زیادی در ساختار دولت عثمانی کرد.
وی پس از درگذشت عمویش عبد الحمید اول در سال 1203هـ عهده دار سلطنت شده، به اصلاح وضع داخلی و تقویت ناوگان نظامی پرداخت. این زمان، اوضاع سیاسی سخت آشفته بوده و جنگ میان عثمانی و روسیه ادامه داشت و او وقت و تلاش خود را صرف جنگ کرد؛ اما ضعف معنوی سپاه عثمانی از یک سو و اتحاد روسیه و اتریش بر ضد عثمانی از سوی دیگر به این دو دولت فرصت داد تا بر برخی از سرزمین های عثمانی تسلط یابند. روسیه، بلغارستان، رومانی و بسارابی را تصرف کرد و اتریش نیز صربستان را گرفت و بلگراد را اشغال کرد؛ جز آن که انقلاب فرانسه در سال 1789م پیمان روسیه – اتریش را بر هم زد و اتریش اتحادش با فرانسه را رها کرده، با عثمانی متحد گردید و طبعا صربستان و بلگراد به عثمانی بازگردانده شد.

اما روسیه به جنگ ادامه داده و بر برخی از شهرها دست یافت. در نهایت با میانجیگری انگلیس، هلند و آلمان صلحی منعقد شد که آن را معاهده یاسی نامیدند. به موجب این قرار داد که در سال 1206هـ به امضا رسید، روسیه، سرزمین قرم [کریمه] و بسارابی و بخشی از بلاد چراکسه را متصرف شد و رودخانه دنیستر حد فاصل مرزی دو دولت تعیین شد.

پس از پایان جنگ، سلیم سوم به سراغ اصلاح وضع داخلی شتافت و کار را از سپاه آغاز کرد تا از ینی چریان که منشأ فتنه و فساد بودند، آسوده شود. وی به تقلید از اروپا روی آورد که احساس می شد به مقدار زیادی از عثمانی پیشی گرفته است. از این رو به ساخت کشتی و اسلحه، به ویژه توپخانه به سبک فرانسوی مشغول شد. دوره وی شاهد نخستین دوره تعلیم نظامی به سبک غربی بود. هم چنین در روزگار وی، انقلاب فرانسه رخ داده، تغییراتی در نقشه اروپاه پدید آمد؛ تعدیلاتی که دامن دولت عثمانی را نیز گرفت و آن تصرف مصر توسط نیروهای ناپلئون بناپارت بود.

پس از حمله ناپلئون به مصر و تصرف آن، دولت عثمانی در برابر این حمله ایستاد و از حمایت انگلیس نیز برخوردار شد. نیروهای عثمانی در عکانیز حمله فرانسوی ها را به شکست کشاندند. فرانسوی ها پس از قرار داد عریش در سال 1216هـ/1802م مجبور به تخلیه مصر شدند. با وجود دشمنی فرانسه بر ضد دولت عثمانی، فرانسه توانست امتیازات قدیمی خود را حفظ کند. فرانسه و انگلیس در معاهده ای میان خود در سال 1217هـ/1802م با یکدیگر توافق کردند تا انگلیس از مصر خارج شود و فرانسه حق کشتی رانی در دریای سیاه را داشته باشد. در یونان نیز جمهوری مستقلی سر کار آید؛ اما تحت الحمایه دولت عثمانی باشد.

انگلیس کوشید تا با استفاده از اختلاف روسیه – عثمانی، برای رسیدن به خواست خود سیطره بر تنگه داردانل بهره برد. دولت عثمانی درخواست های انگلیس را رد کرد؛ پس از حمایت فرانسه از دولت عثمانی، انگلیس مجبور به خروج از تنگه داردانل شد. این شکست سبب شد تا نیروهای انگلیسی به فرماندهی فریزر در سال 1222هـ/1807م به مصر حمله کنند. این هجوم، با شکست روبه رو شد و انگلیس با مقاومت و جهاد مصری ها و کمک عثمانی در حمایت از مصریان، از این کشور خارج شد. محمد علی در دفاع از مصر، اخراج فرانسوی ها و انگلیسی ها نقش مهمی داشت و با حمایت مردمی، توانست حکومت مصر را به دست آورد.

عثمانی ها در اواخر قرن هجدهم، مجبور به رویارویی با حقیقتی تلخ شدند، آنها دیگر نمی توانستند دست تنها در مقابل یک قدرت بزرگ از خود دفاع کنند. آنها در صدد بر آمدند که به طور منسجم تر در مکانیسم پیچیده سیاست اروپایی داخل شوند، و بر وسواس اسلامی خود در مورد اتحاد با قدرتهای مسیحی غلبه کنند. اولین گام های تردید آمیز به سوی این هدف در قرن هجدهم برداشته شد. عثمانی ها در کنفرانسهای صلح کارلوویتس، پاساروویتس و بلگراد وساطت نمایندگان قدرتهای غربی دوست را پذیرفتند. بر عکس دربار عثمانی در سال 1745م دیپلماتهای غربی را با ارائه پیشنهادی بی سابقه و نا موفق، مبنی بر وساطت میان دول مسیحی در جنگ غافلگیر کرد. خطر رو به رشد روسیه، دولت عثمانی را به اتحاد با دشمنان این کشور، همچون بریتانیا (1740-1789م) و پروس (1790م) کشاند. تهاجم بناپارت به فلسطین و مصر عثمانی (1213-1214هـ/1788-1789م) که به طور موقت باعث قطع دوستی سنتی با فرانسه شد، به عقد پیمان اتحاد و همگاریهای نظامی میان این امپراتوری با روسیه و بریتانیا منجر شد. عثمانی ها عمیقا به وابستگی خود به قدرتهای بیگانه پی بردند، آن هم وقتی که در سال 1832-1833م و دوباره در سال 1839-1840م مورد تهدید یک دشمن مسلمان، یعنی محمد علی از مصر قرار گرفتند. آنها تنها با دخالت متحدان کافر خود- ابتدا روسیه و بعد بریتانیا و دیگران – از این مهلکه نجات یافتند.»

با توجه به تلاش های سلیم سوم برای اصلاحات و ایجاد سپاه جدید، سپاهیان پیشین و ینی چریان شورش کرده، با حمایت اعیان بر ضد نظام جدید بر آشفتند. به رغم این که سلطان دستوری در لغو ارتش جدید صادر کرد، شورشیان خواستار عزل وی و خلع او از سلطنت شدند.

پس از وی پسر عمویش مصطفای چهارم به حکومت رسید که البته آلت دست کسانی شد که وی را به قدرت رسانده بودند. مدتی نگذشت که فرامینی دایر بر لغو ارتش جدید، مدارس و مؤسسات و اصلاحات مربوط به آن صادر کرد؛ اما بحران ها خاتمه نیافت تا آن که دامن خود او را نیز گرفته و از سلطنت برکنار شد. و بعدها به امر مصطفی پسر عمویش با ریسمانی خفه شد .
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
سلطان مصطفی چهارم




دوران : ۱۸۰۷-۱۸۰۸
زادروز : ۸ سپتامبر ۱۷۷۹
زادگاه : قسطنطنیه
مرگ : ۱۵/۱۶ نوامبر ۱۸۰۸
پیش از : محمود دوم
پس از : سلیم سوم
دودمان خاندان عثمان
پدر : عبدالحمید یکم


مصطفی چهارم (به ترکی عثمانی: مصطفی رابع) (۸ سپتامبر ۱۷۷۹ - ۱۵/۱۶ نوامبر ۱۸۰۸) از سال ۱۸۰۷ تا ۱۸۰۸ سلطان امپراتوری عثمانی بود.او در شهر استانبول بدنیا آمد. پدرش سلطان عبدالحمید یکم و برادرش، سلطان محمود دوم بود.
پس از برکناری مصطفی چهارم از پادشاهی محمود دوم در ۱۲۲۳ق/ ۱۸۰۸م به سلطنت رسید. مصطفی چهارم هم‌عصر فتحعلی شاه قاجار، شاه ایران بود.
سلطان مصطفی چهارم پس از پسر عمویش «سلیم سوم» فرمانروا شد، اما در این دوره، خلافت عثمانی بازیچهٔ دست رهبران شورش‌گر شده بود. سلیم سوم کوشیده بود اقدامات اصلاح‌گرایانه‌ای را در قلمرو خود انجام دهد که این اصلاحات با ستیزه‌جویی اسلام‌گرایان و مخالفان نوگرایی روبه‌رو شد و به برکناری سلیم انجامید.
نیروهای واپسگرا و نیز افراد «ینی چری» که منافع خود را در خطر می‌دیدند، با هرگونه اصلاحی مخالفت می‌کردند. «ینی چری»ها بارها شورش کردند و حتی چند سلطان و چند صدر اعظم را به قتل رساندند و از جمله سلطان سلیم سوم را از پادشاهی برکنار کرده و به زندان انداختند و مصطفی چهارم را به جای او نشاندند.
مصطفی چهارم که آلت دست محافظه‌کاران بود، فرمان برچیده شدن نظام جدید و نهاهای وابسته به آن را صادر کرد، و بدین‌سان دوران نظام جدید نیز به سرآمد.
سپاهیانی که به سلطان سلیم وفادار بودند، رهسپار قسطنطنیه شدند تا بار دیگر او را به پادشاهی برسانند، اما هم‌زمان با ورود آنها به قسطنطنیه، مصطفی اجازه اعدام سلیم و برادر کوچکتر خود «محمود» را صادر کرد. سلیم را خفه کردند، اما سپاهیان، «محمود» را از نهانگاهش بیرون آوردند و در سال ۱۲۲۳ قمری به سلطنت نشاندند.
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
سلطان محمود دوم



دوران : ۱۸۰۸-۱۸۳۹
زادروز : ۲۰ جولای ۱۷۸۵
زادگاه : کاخ توپ‌قاپی در شهر قسطنطنیه
مرگ : ۱ جولای ۱۸۳۹(53سال)
پیش از : عبدالمجید
پس از : مصطفی چهارم
دودمان خاندان عثمان
پدر : عبدالحمید یکم
مادر : کنستانزینا( ترنج خاتون )


محمود دوم (به زبان ترکی عثمانی:محمود ثانی)(زاده ۲۰ جولای ۱۷۸۵- درگذشته ۱ جولای ۱۸۳۹) سی‌امین سلطان امپراتوری عثمانی بود که از سال ۱۸۰۸ تا زمان مرگش در ۱۸۳۹ حکومت می‌کرد. او در کاخ توپ‌قاپی در قسطنطنیه زاده شد. او پسر سلطان عبدالحمید یکم بود. دوره او بیشتر بخاطر انجام اصلاحات در امور اداری، نظامی و مالی و بویژه دوره تنظیمات اوست که توسط پسران وی عبدالمجید یکم و عبدالعزیز یکم نیز ادامه یافت.

زندگی نامه

محمود دوم فرزند سلطان عبدالحميد یکم بعد از عزل مصطفي چهارم در سال 1808 و در سن 24 سالگي قدرت امپراطوري عثماني را به دست گرفت .اولين اقدام وي انحلال تشكيلات قوات ويژه ( انكشاريه ) بود و آنها را كاملاً سركوب كرد . محمود در دوران قدرت خود شاهد جنگ خونيني در مرزهاي روسيه ، اتريش و روماني بود و مستقيماً با سه كشور مورد اشاره روبرو شد و از طرف ديگر با توجه به انقلاب صنعتي فرانسه و انقلابات ديگري كه به پيـروي از انقلاب فرانسه به وقوع پيوستند ، در كشورهاي اروپائي اوضاع كاملاً در حال تغيير بود و هر روز در اثر حمله و هجوم پياپي از طريق روسيه و نيروهاي داخلي ، استانبول تحت محاصره قرار مي‌گرفت و روسيه تا وسط تركيه پیش روی و شهر ادرنه را اشغال كرد . دولتهاي اروپايي از ترس اينكه استانبول در اشغال روسيه قرار گيرد شروع به ميانجيگري كردند و بين عثماني ها و روسيه آتش بس و صلحنامه در سال 1226 امضاء شد و روسيه با گرفتن امتيازاتي تا حد زيادي بر تركيه صاحب نفوذ گرديد.
ثبات امپراتوری عثمانی بعدا توسط واقعیت دیگری نیز مورد تهدید قرار گرفت، و آن اینکه سلطه این امپراتوری در اروپا هیچگاه مورد پذیرش جمعیت های غیر ترک و حتی غیر مسلمان قرار نگرفت و با آن دمساز نشدند. اکثر ملل بالکان، نه تنها دین مسیحی و هویت فرهنگی خود را حفظ کردند، بلکه خود مختاری داخلی شان را هم از دست ندادند. دول دست نشانده مسیحی که قانونا تحت عنوان ملت به رسمیت شناخته می شدند، هرگز با حکومت اسلامی عثمانی ها قانونا تحت عنوان ملت به رسمیت شناخته می شدند، هرگز با حکومت اسلامی عثمانی ها یکسان نشدند. آنها در این امپراتوری به عنوان شهروندان درجه دوم به حساب می آمدند. مفاهیم آزادی و ملی گرایی که وسیله انقلاب فرانسه مطرح شد، در میان این ملل دست نشانده بسیار جا باز کرد. این ملل غرب گرایی خود را خیلی زود تر از ترکان آغاز کردند، و توسط قدرتهای مسیحی به مبارزه برای کسب آزادی ملی خود ترغیب می شدند.

در زمان سلطنت محمود دوم (1808-1839م) دولت عثمانی به این خطر جدی داخلی واقف شد. اما به دلایلی که بعدا مورد بررسی قرار خواهیم داد، تمهیداتی که امپراتوری عثمانی برای مقابله با این خطر اتخاذ کرد، دیر هنگامتر یا سست تر از آن بود که مسیحیان را به دست نشاندگانی وفادار تبدیل سازد و یا از انشعاب موفقیت آمیز ملیت های بالکان جلوگیری کند.»

سلطان محمود مصطفی پاشای بیرق را به صدر اعظمی انتخاب کرد که وی کشته شد. سپس یوسف پاشا و پس از آن احمد پاشا را به دلیل بحران ها داخلی به این سمت گماشت. البته جنگ هایی که دولت با آنان روبه رو شد، همّت بالاتری را می طلبید.

محمود كه فردي ظالم و اهل خدعه و در باطن با اروپائيان تمايل داشت به حجاز حمله كرد و براي حرمين شريفين احترامي قائل نشد و بعد از قتل و تخريب زياد و ايجاد امنيت نسبي در حرمين فرزندش طوسون را به عنوان حاكم در حجاز تعيين و خود به مصر برگشت . طوسون به مركز حكومت سعودي ها در شهر درعيه حمله كرد و امير عبدالله يكي از حكام وقت آل سعود را دستگير و به استانبول فرستاد سه روز او را در استانبول در انظار مردم نمايش دادند و سپس او را اعدام كردند . سلطان محمود به تقليد از غرب دستور داد علماء به جاي عمامه از تربوش استفاده كنند سپس دستور داد لباس فرم غربي را به عنوان لباس رسمي نظاميان جايگزين كنند . در سالهاي اواخر قدرتش براي حفظ جايگاه خود خيلي كوشيد ولي اقدامات وي با توجه به تحريكات فرانسه و شيطنت هاي انگليس و روسيه و جنبش ملي و مذهبي داخلي به جايي نرسيد و در سال 1839 فوت كرد .
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
عبدالمجید یکم



عبدالمجید یکم (به ترکی عثمانی:عبد المجید اول) (۲۳/۲۵ آپریل ۱۸۲۳ - ۲۵ ژوئن ۱۸۶۱) سی و یکمین سلطان امپراتوری عثمانی بود که در ۲ ژولای ۱۸۳۹، جانشین پدرش سلطان محمود دوم شد. اهمیت دوران او بدلیل ظهور جنبش‌های ملی گرایی در سرزمین‌های عثمانی بود. او تلاش بسیاری کرد تا موضوع عثمانی‌گرایی را تقویت کند تا با جنبش‌های قوم‌گرایی درون امپراتوری عثمانی مقابله کند اما به رغم کوشش‌هایش برای ادغام غیر مسلمانان و غیر ترکان درون امپراتوری، نتوانست کاری به پیش ببرد.




سلطان عبدالمجید یکم و ملکه بریتانیا ویکتوریا


او سعی بسیاری کرد تا با قدرت‌های بزرگ اروپای غربی مانند انگلستان و فرانسه که در نبرد کریمه علیه روسیه با عثمانی همکاری کرده بودند، اتحاد ایجاد کند. در پی آن، در کنگره پاریس ۳۰ مارس ۱۸۵۶، امپراتوری عثمانی به جمع خانواده ملت‌های اروپایی اضافه شد. از دیگر دستاوردهای سلطان عبدالمجید، تعقیب دوره تنظیمات (اصلاحات) بود که توسط پدرش، محمود دوم، بنیان‌گذاری شده بود. او توانست در سال ۱۸۳۹ بطور موثری، اصلاحات درون امپراتوری عثمانی را آغاز کند.
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
عبدالعزیز یکم



دوران : ۲۵ ژوئن ۱۸۶۱ - ۳۰ می ۱۸۷۶
زادروز: ۹/۱۸ فوریه ۱۸۳۰
زادگاه :کاخ ایوب شهر استانبول ترکیه
مرگ: ۴ ژوئن ۱۸۷۶
پیش :از مراد پنجم
پس از: سلطان عبدالمجید
دودمان خاندان عثمان
پدر: محمود دوم



سلطان عبدالعزیز (۹/۱۸ فوریه ۱۸۳۰-۴ ژوئن ۱۸۷۶) سی و دومین سلطان امپراتوری عثمانی بود که از ۲۵ ژوئن ۱۸۶۱ میلادی تا ۳۰ می۱۸۷۶ میلادی سلطنت کرد. او پسر سلطان محمود دوم بود و در سال ۱۸۶۱، جانشین برادرش سلطان عبدالمجید شد.
او در کاخ ایوب شهر استانبول ترکیه زاده شد. او از بچگی با عقاید و ایده‌های عثمانی آشنا بود اما به تحسین و تبلیغ آداب و رسوم غربی پرداخت. او علاقه فراوانی به ادبیات داشت و در عین حال یک آهنگساز کلاسیک بود و موسیقی‌هایش توسط آکادمی موسیقی عثمانی لندن تحت آلبوم موسیقی اروپایی در دیوان عثمانی جمع آوری شده‌است.

زندگی

عبدالعزیز فرزند سلطان محمود است. در سال ۱۸۳۰ متولد و در سال۱۸۶۱ قدرت را به دست گرفت و در مسجد جامع صحابی جلیل ابو ایوب انصاری به وی بیعت شد.
عبدالعزیز با توجه به وضع غرب زده داخل و عنایت به تبلیغ عجیب و غریب به نفع انقلاب صنعتی فرانسه و سایر مسائل خود را ناچار به تسلیم در مقابل غرب دید. ابتدا در سال ۱۲۷۹ به مصر رفت و نسبت به اوضاع داخلی و موقعیت امنیتی مصر، حجاز و آفریقا مطالبی شنید و در سال ۱۲۸۴ به پاریس رفت و با یک دیدگاه تازه و به اصطلاح روز اصلاح طلبانه برگشت.
ضمناً در زمان عبدالعزیز طرح احداث کانال سوئز و وصل دریای سرخ به دریای سفید و بحر متوسط شروع شد و در سال 1868 میلادی جشن افتتاح آن برگزار شد.
سلطان عبدالعزیز عاقبت به اتهام اسراف و تبذیر در مقام سلطنت با فتوای مفتی اعظم عثمانی به تاریخ 1876 عزل گردید و به جای وی مراد پنجم جانشین گردید و بعد از چند ماه سلطان مراد خان نیز بلحاظ اختلال عقلی و مشکلات فکری با فتوای مفتی عزل گردید و به جای وی عبدالحمید دوم به عنوان سلطان عثمانی تعیین گردید. چنین به نظر می رسد که روی آوردن او به مشروب خواری، چندان بر وی اثر کرده بود که پس از به دست گرفتن قدرت، دچار اختلال فکری شد و به ویژه پس از خود کشی عمویش عبد العزیز و کشته شدن شماری از امرا به دست امیر یوسف عزالدین پسر عبد العزیز ، دشواری او بیش تر گردید. به دلیل همین اختلال فکری بود که مدحت پاشا و دیگر وزرا، سلطان مراد را از سلطنت خلع کردند. این کار در 31 اگوست انجام گرفت و پس از وی، برادرش عبد الحمید تحت عنوان عبد الحمید دوم به تخت نشست. این پس از آن بود که وی نظام مشروطه را پذیرفته بود.
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
سلطان مراد پنجم



دوران ۳۰ مه - ۳۱ اوت ۱۸۷۶ (۹۳ روز)
زادروز: ۲۱/۲۲ سپتامبر ۱۸۴۰
زادگاه: کاخ توپ‌قاپی, قسطنطنیه
مرگ :۲۹ آگوست ۱۹۰۴
پیش از :عبدالحمید دوم
پس از: عبدالعزیز
دودمان خاندان عثمان
پدر: سلطان عبدالمجید

مراد پنجم (به ترکی عثمانی:مراد خامس) (۲۱/۲۲ سپتامبر ۱۸۴۰-۲۹ آگوست ۱۹۰۴) سی و سومین سلطان امپراتوری عثمانی بود که از ۳۰ می‌تا ۳۱ آگوست ۱۸۷۶ میلادی سلطنت کرد.او در کاخ توپ‌قاپی استانبول (قسطنطنیه) بدنیا آمد.پدر او سلطان عبدالمجید بود.وی زمانی به سلطنت رسید که سلطنت عمویش، سلطان عبدالعزیز به پایان رسید.وی به شدت تحت تاثیر فرهنگ فرانسه بود.او فقط ۹۳ روز سلطنت کرد و پس از آن به بهانه مریضی روانی، از سلطنت خلع شد اما به احتمال بیشتر، دلیل خلع وی از سلطنت، انجام اصلاحاتی دمکراتیک بود که در ساختار حکومت عثمانی بوجود آورده بود.
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
عبدالحمید دوم




دوران: ۳۱ اوت ۱۸۷۶ - ۲۷ آوریل ۱۹۰۹
لقب(ها) پادشاه امپراتوری عثمانی
پیش از: محمد پنجم
پس از: مراد پنجم
دودمان خاندان عثمان

عبدالحمید دوم(ترکی عثمانی: عبد الحمید ثانی) سی و چهارمین سلطان و خلیفه امپراتوری عثمانی بود که در ۳۱ اوت ۱۸۷۶ تا ۲۷ آوریل ۱۹۰۹ در قلمرو عثمانی حکومت کرد.
صدراعظم او در تلاش برای اصلاح دولت به طراحی مشروطیت و ایجاد مجلس قانون‌گذاری اقدام کرد. قانون اساسی جدید، آزادی فردی را تضمین می‌کرد در حالی که هنوز اختیارات اساسی با سلطان بود. فشار از جانب اروپا سلطان عبدالحمید را وادار ساخت تا با قانون اساسی موافقت نماید، اما او در سال ۱۸۷۸ مجلس را منحل کرد و بار دیگر حکومت مطلقه را برقرار کرد. سلطان عبدالحمید با ساخت مدارس، مساجد، خطوط آهن و تلگراف در جهت پیشرفت ترکیه گام برداشت.
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
زندگینامه عبدالحمید دوم



عبدالحمید متولد سال 1842 و فرزند سلطان عبدالمجيد است در سن هفت سالگي مادرش را از دست داد و همسر دوم عبدالمجيد که عقيم بود عبدالحميد را خيلي دلسوزانه بزرگ كرد.
عبدالحميد فردي هشيار ، سياسي ، اديب ، شاعر و مسلط برزبانهاي عربي ، فارسي و تركي بود و بسياري از كتب ادبي و تصوف را مطالعه كرده بود.عبدالحميد بعداز عزل برادرش مراد در شعبان سال1293 در حالي كه 34سال سن داشت قدرت امپراتوري عثماني را بعهده گرفـت.و با توجه به عنايت ايشان به دين و شريعت اسلام او را بنام خليفه خطاب مي كردند و شخصيت هاي مذهبي ، سياسي و اجتماعي و روساي دينـــي مناطق مختلف مسئوليت و خلافت وي را تهنيت گفته و به‌محض در دست گرفتن قدرت شادي كنان توپهايي شليك كردند و در استانبول ســـه روز جشن و سرور برگزار گرديد و با حضـــور شيــــخ الاسلام و بزرگان دين در مسجد جامع ابوايوب انصاري(رض) مراسم نهائي بيعت برگزار شد.
زماني عبدالحميد زمام امور را بدست گرفت ، دولت عثماني غرق در بدهي هاي خارجي بود ودر جهت بهبودي وضعيت اقتصادي و پرداخت بدهي‌هاي خارجي اقداماتي را انجام داد.
عبدالحميد در جهت اصلاحات داخلي اقدام نمود وبه مسيحيان و غير مسلمانان تا حد زيادي آزادي اعطا كرد شايد از فشار اروپا بكاهد.
عبدالحميد حاضر به پيروي از تمدن غرب نبود و معتقد بود شرق و اسلام خود داراي تمدن قوي و مثال زدني هستند ونيازي به تمدن و فرهنگ غرب ندارند. وي به قدرت واليان خود در مناطق مختلف افزود و تغييراتي كمي و كيفي در ولايت واليان خود داد. در نظام قضائي و نظامي اصلاحات ملموسي معمول گرديد و دانشكده هاي مختلف را داير كرد و جوانان ترك را به علوم روز مسلح نمود. خطوط راه آهن را توسعه داد و راه آهن بين دمشق و مدينه منوره را احداث و داير نمود ، خانه سالمندان ، دارالفنون ، دارالنفوس عمومي و مدارس عالي تأسيس كرد.
در دوران عبدالحميد رشد فرهنگ چشمگير و نشر و چاپ كتب و ورود كتابها و مجلات كاملاً آزاد بود ، به همين دليل روزگار وي بعنوان دوره رشد فرهنگ و از بهترين دوران خلافت عثماني‌ها نام گرفت و زبان زد شد .
در دوران عبدالحميد انقلابات وشورش‌هايي در مناطق مختلف از جمله در منطقه هرزگوين شعله‌ور گرديد كه خواست اوليه آنها اصلاحات بود ليكن بعداً مشخص شد اصلاحات فقط يك بهانه بوده است.
روسيه به تركيه حمله كرد و در نهايت در شهر سان استفانوس در كنار درياي مرمره با امضاء قرار دادي جنگ به آتش بس مبدل گشت كه از مفاد صلحنامه مشخص است نتيجه به نفع روسيه تمام شده است.
از سال 1299 فرانسه تونس را اشغال و انگليس در سال1300 قبرس را اشغال كرد. دايره امپراتوري عثماني هر لحظه محدودتر گرديد عبدالحميد به اين نتيجه رسيد كه دولت وي توان مقاومت با غرب را ندارد مگر با يك تاكتيك و برنامه جديد. لذا با استفاده از مقام خلافت خود طرح جامعه اسلامي را مطرح كرد و مسلماناني كه معتقد بودند ضعف دولت عثماني در نتيجه دوري از اسلام و شريعت اسلام است از طرح جامعه اسلامي استقبال كردند و بزرگاني چون سيد جمال الدين اسدابادی و مصطفي كامل از مصر و ابوالهدي از سوريه و عبدالرشيد از سيبري و حركت سنوسيه در ليبي از تشكيل جامعه اسلامي پشتيباني كردند.
طرح جامعه اسلامي به سلطان عبدالحميد و دولت تركيه قدرت و قوت و شخصيت داد و در تمامي مساجد جهان اسلام بصورت خيلي آگاهانه فرهنگ محبت و وحدت احياء شد و علماء اسلام در گوشه وكنار دنياي اسلامي شروع به تبليغ وحدت كردند و با اين طرح مسلمانان موفق شدند و غرب در برخورد وبرنامه خود تجديد نظر كرد.
در دوران عبدالحميد تركان جوان آشفته غرب شدند و با روي كار آمدن مدحت پاشا بعنوان نخست وزير حركات ضد مسلمانان و جامعه اسلامي رشد كرد زيرا مدحت پاشا خود شيفته غرب و ماسوني و اهل خمرو ضد برنامه هاي اسلامي بود.
سپس به دسيسه غرب جمعيت اتحاد و ترقي در سا ل 1316 در پاريس تشكيل شد و در سال1323 جمعيت آزادي نيز تشكيل گرديد و سپس در هم ادغام شدند اين دو حزب سكولار در داخل و خارج شروع به مخالفت با دولت عبدالحميد نمودند.
عبدالحميد و دستگاه دولت خيلي به‌سرعت و آگاهانه با اين تشكيلات سكولار مبارزه كردند ولي با توجه به وضع داخل تركيه و پشتيباني دولت هاي اروپائي از اين تشكيلات دولت عبدالحميد به نتيجه اي نرسيد.
عبدالحميد از نظر فكر و جهان بيني خيلي آگاهانه فكر ميكرد و بارها مي گفت جنگ عثماني با ايران و اختلاف تركيه با ايرانيها نتيجه و ثمره آن براي انگليس بوده است وي معتقد بود اسلام و مسيحيت دو ديدگاه مختلف‌اند و وحدت وجمع آنها در يك تمدن غير ممكن است .
عبدالحميد به مسلمانان شرق آسيا از جمله مسلمانان چين توجه خاصي داشت . در سال 1883 ميلادي روزنامه هاي استانبول خبرهايي را در خصوص مسلمانان چين منتشر كردند از جمله نوشته بودند در پكن پايتخت چين 38 مسجد وجود دارد. و يك مسجد جامع مجهز بنام مسجد جامع حميديه كه با هزينه سلطان عبدالحميد احداث شده بود وجود دارد كه روزهاي جمعه در آن نماز جمعه برگزار و خطبه بنام سلطان عبدالحميد خوانده مي شود.
عبدالحميد از بي حجابي و آزادي زنان به سبك غرب به‌شدت جلوگيري كرد با آزادي مشروبات الكلي و مشروب خواران و فروشندگان مشروبات مبارزه جدي نمود.

عقاید ضد یهودی سلطان عبدالحمید دوم

سلطان عبدالحميد دشمن سرسخت يهود بود و در گوشه وكنار از رشد و پيشرفت آنها بشدت جلوگيري مي كرد. عبدالحميد در سال 1294 دستــور انتخابات را در اقاليم تحت نفوذ خود صادر كـــرد در نتيجه طي يك انتخابات آزاد 71 مسلمان و 44 مسيحي و 4 يهودي انتخاب و كار مجلس در همان سال شروع شد وبعد از11 ماه به دستور سلطان عبدالحميد تعطيل گرديد. انگليس و يهوديها در جهت سقوط قدرت عثمانيها برنامه‌ريزي كردند ، شريف حسين را در حجاز بعنوان خليفه مسلمانان مطرح و حزب اتحاد و ترقي را در داخل و خارج تركيه تقويت نمودند و اكثر افراد در اداره استخبارات و امنيت عثماني را با پول خريداري نمودند. جمعيت اتحاد و ترقي در بين دانشجويان ترك در اروپا و استانبول شروع به تحريك ناسيوناليست تركي نمودند و جبهه قومي‌تركي وجمعيت اتحاد و ترقي مشتركاً عليه جامعه اسلامي ايستادند و كلمه تركي را در جاي كلمه عثماني قرار دادند و در فاصله كوتاهي احزاب و تشكيلات غيره ديني و ضد ديني تشكيل شده همگي با هم متحد شدند و با شعار و هياهو ، بالاتفاق در خواست عزل سلطان عبدالحميد را كردند .
عبدالحميد در جهت جلوگيري از سقوط دولت و مبارزه با احزاب لائيك و وابسته به غرب اقدام به تشكيل دولت مشروطه و مجلس عمومي تازه‌اي با 280 نماينده از اقوام مختلف و مجلس اعيان كرد مع‌هذا غربي‌ها با تحريكات و هياهو و تبليغات شبانه روزي و وعده‌هاي توخالي كاري كردند كه مجلس عثماني را وادار به اتخاذ تصميمي ناعادلانه كردند و عبدالحميد كه به‌ظاهر منادي وحدت و مورد تأييـد بزرگاني چون جمال الدين اسد ابادی بود در سال 1326 هجري مصادف سال 1909 با فتواي شيخ الاسلام ضياءالدين افنــــدي عزل و بجاي وي محمدشاه را بعنوان سلطان عثماني تعيين كردند.

جواب سلطان عبد الحمیدبه درخواست یهودان برای تشکیل حکومت یهودی در فلسطین:

به دکتر هرتزل بگویید که در اینباره نقشه های جدیدی را طرح ریزی نکند، چرا که من نمی‌توانم حتی از یک وجب خاک فلسطین گذشت کنم. این سرزمین ملک من نیست بلکه ملک امت اسلامی است و این امت در حفظ این سرزمین تلاش بسیاری کرده است و آن را با خونش آبیاری کرده است. پس یهود پولهای میلیونی خود را نگه دارد و اگر روزی دولت خلافت پاره پاره گشت میتوانند فلسطین را بدون هیچ بهایی بدست بیاورند. اما تا زمانی که من زنده هستم اگر بدنم تکه تکه شود برای من آسانتر از آن است که ببینم فلسطین از دولت عثمانی جدا گشته است و این امریست که هرگز متحقق نخواهد شد. من هرگز نمی‌توانم راضی شوم که بدن ما در حالی که زنده هستیم تکه تکه شود.
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
محمد پنجم



لقب(ها) محمد رشاد
مرگ :سوم ژوئن ۱۹۱۸ (۷۳ سال)
پیش از: محمد ششم
پس از : عبدالحمید دوم
دودمان خاندان عثمان


محمد پنجم(ترکی عثمانی: محمد خامس) یا محمد رشاد پسر عبدالمجید و برادر عبدالحمید دوم بود که در بیست و هفتم آوریل ۱۹۰۹ میلادی، به عنوان سی و هفتمین سلطان و خلیفه امپراتوری عثمانی تاجگذاری کرد. او که سی سال در انزوا زیسته بود، به امور کشورداری آگاه نبود. او در اکتبر ۱۹۱۷ میلادی، متحدش در جنگ جهانی اول ویلهلم دوم را در استانبول پذیرفت. محمد پنجم در سوم ژوئن ۱۹۱۸ در ۷۳ سالگی مُرد. او بیشتر عمرش را در کاخ دلمه‌باغچه و کاخ ییلدیز گذراند. مقبره او در منطقه ایوب انصاری در استانبول واقع است. از او دو پسر به نام‌های محمد ضیاءالدین (۱۸۷۳-۱۹۳۸) و عمر حلمی (۱۸۸۸-۱۹۳۵) باقی‌ماند.
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
صفحه  صفحه 5 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین » 
فرهنگ و هنر

تاریخ قرون عثمانی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA