ارسالها: 23327
#1,521
Posted: 1 Jul 2014 11:34
لرد
لرد عنوانی است که عموماً برای نجیبزادهها در کشورهایی نظیر انگلستان به کار میرود.
معمولاً لردها مرد هستند، اگر چه لردهای مونث هم وجود داشتهاند، چنان که در جزیره من، ملکه الیزابت دوم را با عنوان لرد من (به انگلیسی: Lord of Mann) خطاب میکنند.
جزیره مَن (به انگلیسی: Isle of Man)، جزیرهای با جمعیت حدود ۸۰ هزار نفر واقع در دریای ایرلند است. رئیس دولت این کشور ملکه یا پادشاه انگلیس است ولی جزو بریتانیا نیست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,522
Posted: 1 Jul 2014 11:35
ناخارار
ناخارار(به ارمنی: նախարար) لقبی بودهاست ارثی، ویژهٔ اشراف ارمنستان در دوران باستان و سدههای میانه. ناخارار ریشه در واژهٔ پارتی نخوادَر دارد و به معنای نگاهدارندهٔ برتری است.
در زبان ارمنی به بزرگان و نجبای ارمنی ناخارار میگفتند.
دودمانهایی که عنوان ناخارار داشتند در ارمنستان در بخشهایی کوچک فرمانروا بودند. این فرمانروایی به گونهٔ ارثی منتقل میشد و اگر ناخاراری میمرد و جانشینی نداشت ناخارار از شاخهٔ دیگر که بستگیای با آن فرمانروا داشت بر قلمرواش فرمانروا میگشت. در میان ناخارارها پیوند زناشویی با خویشان رواج داشت. همچنین هر ناخارار برای پدافند از سرزمین خود سپاهی هم داشت.
پیشینهٔ ناخارارها هم به احتمال به روزگار اشکانیان و پیش از مسیحی شدن ارمنستان باز میگردد. سامانهٔ فرمانروایی ناخارارها بر ارمنستان پس از گرویدن ارمنیان به مسیحیت نیز پایدار ماند تا زمانی که دورهٔ مرزبانی ارمنستان آغاز شد و یک مرزبان جنگسالار از سوی ساسانیان برای فرمانروایی به این سرزمین گسیل میشد و نقش ناخارارها در تاریخ ارمنستان خاوری کمرنگ شد.
ولی در بخش باختری ارمنستان که در آن زمان زیر نفوذ روم بود ناخارارها پایدار ماندند، ولی نقش جنگاوری خود را از دست دادند. با این همه نظام ناخارارها تا تازش مغول بر جای ماند. حتی پس از حملهٔ مغولها هم نمودهایی از ناخارارها تا سدهٔ بیستم در جامعهٔ ارمنستان برجا بود تا آنکه با چیرگی بلشویسم از میان رفت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,523
Posted: 1 Jul 2014 11:36
نجیبزادگی
نجیبزادگی (به انگلیسی:Nobility) یک موقعیت ممتاز دولتی است که بیشتر ارثی میباشد.نجیبزادگی با اینکه امتیازهای بیشتری نسب به افراد غیر نجیبزاده دارد و افتخار بزرگی است اما بطور رسمی فقط توسط قانون و دولت ادامه مییابد یا تصدیق میگردد.با اینکه عنوانهای نجیبزادگی مربوط به پادشاهیهای امروزی یا قدیمی است اما در برخی از جمهوریها مانند استانهای هلندی، جنوا و ونیز نیز وجود داشته و به عنوان یکی از بخشهای ساختارهای اجتماعی سان مارینو باقی مانده است.
با اینکه عنوان نجیبزادگی یک عنوان ارثی است اما در بیشتر جامعهها این عنوان و عنوانهای ارثی دیگر، نشان نجابت بحساب نمیآیند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,524
Posted: 1 Jul 2014 11:44
واسال
اوماژ پروسی اثر یان ماتیکو. آلبرت و برادرانش دوکنشین پروس را به عنوان فیف از شاه لهستان دریافت میکنند.
نظام حکومتی فئودالیسم بر پایه وفاداری و خدمت نظامی استوار بود. در واقع وجه تسمیه فئودالیسم قول وفاداری میان نجیبزادگان در عهد باستان موسوم به سوگند فئودالی است. از دیر باز وقتی دو نجیب زاده چنین سوگندی یاد میکردند، آن که برتر یا قدرتمند تر بود، به عنوان لرد یا ارباب دیگری و طرف دوم نیز خادم یا واسال (به انگلیسی: Vassal) لرد شناخته میشد. واسال عهد میکرد که به لرد خود وفادار باشد، هرگاه که به دربار او فراخوانده میشود اطاعت کند و هر سال چند روز مشخص را، که معمولاً چهل روز بود، به خدمت سپاه او در آید.
لرد نیز در ازای این وعده، تیول یا بخشی از املاک موروثی خود را در اختیار واسال قرار میداد. تیول قطعه زمینی بود که واسال نیز به نوبه خود بر آن حاکم میشد. از دیرباز شان و قدرت هر نجیب زاده بر حسب وسعت و اهمیت تیولش تایین میشد. شهزادگان،کنت ها،دوک هاو دیگر لردهای بزرگ و واسالهای پادشاه بودند و تیول آنها سلطان نشینها، کنت نشینها یا دوک نشینها بود. این اعضای طبقه نجبای بلند پایه نیز با بستن عهد و پیمانهای فئودالی و تقسیم تیولشان به تیولهای کوچکتر، از وفاداری و خدمت نظامی لردهای کم اهمیت تر برخوردار میشدند. لردهای کم اهمیت تر نیز به نوبه خود با تقسیم املاک دریافتی به تیولهای کوچکتر٬سپاهیانی کوچک، متشکل از شوالیههایی وقادار تشکیل میدادنند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,525
Posted: 1 Jul 2014 11:47
نمایش کرامات
نمایش کرامات (به انگلیسی: Mystery play یا Miracle play) نوعی نمایش در اروپای سدههای میانه بود که بر اساس زندگی قدیسان و رویدادهای شگفتانگیز و مفاهیم انجیل اجرا میشد.
نمایش کرامات از قدیمیترین انواع نمایشنامه در اروپا است. این نوع نمایش در کلیساها و ابتدائاً برای مقاصد آموزش داستانهای انجیل به شاگردان آغاز شد. بعدها رفته رفته عناصر عامیانه نیز به آنها افزوده شد. به مرور در اینگونه نمایشها، اصناف و پیشههای مختلف هر یک بخشی از داستانهای انجیل را برعهده گرفته و نمایش کرامات ویژه آن را اجرا میکردند.
گسترش اجرای نمایش کرامات در سده پانزدهم میلادی به اوج خود رسید. اجرای کامل یک رشته داستان به هم پیوسته از کتاب مقدس ممکن بود ۲۰ ساعت به درازا بینجامد و بنابر این طی چند روز اجرا میشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,526
Posted: 1 Jul 2014 11:49
اِدای منظوم
روی جلد ترجمه انگلیسی ادای شاعرانه.
اِدای منظوم نام مجموعهای از اشعار به زبان اسکاندیناوی قدیم است. بیشتر این اشعار به زبان ایسلندی سروده شده و در آن از شخصیتهای تاریخی همچون آتیلا به نیکی یاد شده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,527
Posted: 1 Jul 2014 11:52
اسکات اریژن
جوهانس اسکوتوس اریجینا (Johannes Scotus Eriugena) (۸۱۵ یا ۸۱۰ میلادی - ۸۷۷ میلادی) دینشناس، فیلسوف نوافلاطونی و شاعر ایرلندی سده نهم میلادی بود. وی بیشتر بخاطر ترجمه و تفسیر اثر شبه دنیس (Pseudo-Dionysius) معروف است.
وی در حدود سال ۸۱۰ در ایرلند زاده شد و در صومعههای ایرلند تحصیل کرد. حدود سی سالگی به فرانسه رفت و هنگامی که بیش از ۵۰ سال داشت، مهمترین کتابش را با عنوان «درباره تقسیمات طبیعت» نوشت و در حدود ۶۵ سالگی نیز فوت کرد. از زندگی اریژن اطلاعات دقیقی در دست نیست و تنها کتابهای او در دسترس هستند. علاوه بر کتاب «درباره تقسیمات طبیعت»، ترجمههایی از آثار یونانیان به ویژه دیونیسوس و تفسیر انجیل یوحنا نیز از وی باقیمانده است. او به وسیله چارلز تاس به ریاست فرهنگستان ایرلند انتخاب گردید. آلفرد بزرگ او را رئیس خانقاه مامسبری کرد. اریجینا توسط راهبان خانقاه مزبور در سال ۸۷۷ کشته شد.
او از میان انجیلها، انجیل یوحنا را برای ترجمه انتخاب کرد، زیرا طبق سنت مسیحیان، این انجیل آخرین روایت از زندگی مسیح(ع) به حساب میآید و از معقولیت و استدلال بیشتری نسبت به سایر روایتها برخوردار است. اریژن چهار عنصر خاک، آب، هوا و آتش را در تفسیر انجیل یوحنا مبنا قرار میدهد. برای او، آب و خاک مربوط به علم تاریخ و خلقیات است. هوا نیز مربوط به طبیعیات میشود. آتش نیز با الهیات مرتبط است
فلسفه او شاعرانهاست. به نظر او خدا جوهر همه اشیاء است و هیچ کس قادر نیست او را مستقیماً بشناسد. طبق عقیده اریژن، وحی در فهم دین اهمیت بسیار دارد، اما این وحی نیز باید به عقل منجر شود و عقل و وحی باید با یکدیگر همکار شوند. هنگامی که درجه انسان در خداشناسی بالا میرود، عقل و وحی به اوج همکاری میرسند.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در بخش دیگری از سخنانش گفت: اریژن نیز مانند افلاطون و ارسطو، شناختن و علم را سعادت میداند. منظور اریژن از شناخت، شناخت عقلی است. عقل واقعی جستجوگر و پژوهشگر است که در مراحل پیشرفتهتر دست به ابداع میزند. برای او حکمت واقعی با علم تحصلی امروزی ما فرق دارد. او در برابر این علم کاربردی، حکمتی را قرار میدهد که از آن با عنوان «حکمت واقعی» یاد میکند و معتقد است همین حکمت ما را به خدا میرساند.
او را نخستین حکیم اسکولاستیک میدانند. او مدعیست که حکمت حقیقی با دیانت مخالف نیست و حکم خدا آن است که عقل به آن حکم میکند و در باب حقیقت خلقت متمایل به نظر افلاطون و وحدت وجود است. به مثل افلاطونی قائل و آنها را صادر اول و مخلوق بیواسطه خداوند و خلاق موجودات میشمارد. مخلوق را ناشی از ذات باری و مظهر او میداند. انسان را عالم صغیر و مرکز و خلاصه عالم خلقت میپندارد و میگوید در آغاز تن انسان، پاک و شبیه به ذات الوهیت خلق شده بود، سپس جدایی افتاد و از شباهت دور شد و باید با طی مراحل چند دوباره به خدا بازگشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,528
Posted: 1 Jul 2014 12:02
پلنگینهپوش
پَلَنگینهپوش (به گرجی: ვეფხისტყაოსანი) (تلفظ: وِپخیس تْقائوسانی) (به معنای: کسی که پوست پلنگ بر تن دارد) یک قصیدهٔ حماسی گرجی شامل حدود ۶٬۰۰۰ سطر است که در قرن دوازدهم میلادی توسط شاعر حماسه سرای گرجی شوتا روستاولی سروده شده است که خزانه دار دربار سلطنتی ملکه تامار بود. پلنگینهپوش اغلب به عنوان حماسهٔ منظوم ملی گرجیها محسوب میشود. این سروده به سبب زبان و وجه نمایشی خود مورد تحسین فراوان کارشناسان ادبی میباشد. پلنگینهپوش برای اولین بار در سال ۱۷۱۲ میلادی در تفلیس به چاپ رسید و تا کنون به ۵۰ زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده است.
"تاریل" (Tariel) و "آوتاندیل" (Avtandil)
پلنگینهپوش حاوی ۱٬۵۸۷ بند چهارپاره گون قافیه شده بوده و به وزن کلاسیک گرجی یعنی ابیات شانزده هجایی با ضرباهنگ درون مصراعی سروده شده است.
شوتا روستاولی برای گرجیها به عنوان بزرگترین شاعر آنان محسوب میشود. در مورد خاستگاه او اطلاعات کمی وجود دارد، اما همانطور که چهاربیتی هشتم شعر دیده میشود، شاعر خود را به عنوان "روستاولی" (کسی اهل روستاوی) معرفی میکند. سرنخهای دیگر موجود در شعر اظهار میکنند که روستاولی یک تحصیل کردهٔ فرهیخته و همچنین یک نجیب زادهٔ والامقام در دربار بزرگترین پادشاه گرجستان، ملکه تامار بوده و شاهکار خود را - که بین سالهای ۱۱۹۶ تا ۱۲۰۷ میلادی سروده بود - به ملکه تامار اهدا کرده است. در سال ۱۹۶۰، گروهی از تاریخدانان و باستانشناسان گرجی در اورشلیم یا همان بیت المقدس، تصویری از روستاولی را بر روی دیوارهای کلیسایی ساخته شده در قرن نهم میلادی پیدا کردند که نوشتهای به گرجی میانه تصویر مردی سالخورده را - که ریشهای سفید و بلند و قبای روحانی و با شکوه به تن دارد - شوتا روستاولی معرفی میکند. تاریخدانان اظهار میکنند که روستاولی قبل از مرگش سفری زیارتی به بیت المقدس داشته است.
روستاولی در پلنگینهپوش، پیرامون آرمانهای انسانگرایانه در قرون وسطی: عشق، دوستی، رشادت و ... میگوید. قهرمانان داستان شجاع، نوعدوست و بخشنده هستند. مکان وقوع اتفاقات داستان پلنگینهپوش منحصر به گرجستان نبوده و سرزمینهای عربی، فلات ایران، شبه جزیرهٔ هندوستان و همچنین فلات تبت نیز در آن وجود دارند.
پلنگینهپوش ماجراجوئیهای "آوتاندیل" (Avtandil) نجیب زادهای عرب و دوست او "تاریل" (Tariel) شاهزادهٔ هند را نقل میکند. آوتاندیل فرستادهٔ معشوقه اش، "تیناتین" (Tinatin)، – دختر فرمانروای عرب که پدرش به تازگی تاج و تخت را به او بخشیده – به مأموریتی برای پیدا کردن شوالیهای فراری و اسرارآمیز است که پوست پلنگ بر تن دارد. آوتاندیل شوالیه را پیدا میکند و پی میبرد که او همان تاریل است. تاریل از گم شدن "نستان دارجان" (Nestan Dariean) دختر پادشاه اش غمگین است. آوتاندیل، تاریل برای پیدا کردن نستان دارجان همراهی میکند. نستان دارجان توسط عدهای شرور در قلعهای نفوذناپذیر زندانی شده است. سرانجام آوتاندیل و تاریل به کمک شاهزاده "پریدون" (Pridon)، نستان دارجان را آزاد میکنند. داستان با دو ازدواج همزمان به پایان میرسد. آوتاندیل با تیناتین و تاریل با نستان دارجان.
پلنگینهپوش تا کنون به این زبانها ترجمه شده است: آبخازی، آسی، آلمانی، ارمنی، ازبکی، اسپانیایی، اسپرانتو، استونیایی، اسلواکیایی، انگلیسی، اوکراینی، ایتالیایی، ایسلندی، بلاروسی، بلغاری، پرتغالی، تاتاری، ترکمنی، ترکی آذربایجانی، ترکی استانبولی، چکی، چوواشی، چینی، روسی، رومانیایی، ژاپنی، سواحلی، سوئدی، صربی، عبری، عربی، فارسی، فرانسوی، فنلاندی، قرقیزی، قزاقی، کاتالان، کردی، لاتین، لوکزامبورگی، لهستانی، لیتوانیایی، مجاری، مغولی، ویلزی، هلندی، هندی و یونانی.
پلنگینهپوش برای اولین بار توسط فرشید دلشاد به فارسی ترجمه شده و در سال ۱۳۷۷ از سوی انتشارات ایران جام در تهران منتشر شد. و دومین بار هم توسط محمد کاظم یوسف پور به فارسی ترجمه شده و در سال ۱۳۸۱ از سوی انتشارات دانشگاه گیلان منتشر شد.
محمد کاظم یوسف پور به سبب برگردان این نگاشته به فارسی، بالاترین نشان ادبی گرجستان را از سوی ادوارد شواردنادزه رئیس جمهوری گرجستان دریافت کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23327
#1,529
Posted: 1 Jul 2014 12:05
تروبادور
تروبادور به افرادی گفته میشد که در اروپای قرون وسطی در محدوده کشورهای فرانسه، آلمان و ایتالیا خود شعر میسرودند و خود تغنی مینمودند . این افراد در سنّت آلمانی، به طور ِ خاص، به «مینِسینگِر» (Minnesinger) نامدار شدند. تروبادورها (سده ۱۱-سده ۱۲م) بربط مینواختند و در اشعارشان که بوی حماسه و عشق میداد ویژگیهایی از شعر عرب نمایان بود.
گرچه بعضی بر این گمانند که ریشه واژه تروبادور از کلمه طرب است، ولی برخی هم بر این گمانند که دلیلی برای گرفته شدن آن واژه از طرب عربی، وجود ندارد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23327
#1,530
Posted: 1 Jul 2014 12:09
سرگذشت نیال
سرگذشت نیال (Njálssaga) از معروفترین سرگذشتنامههای ایسلندی است. به این متن، روایت سوزاندن نیال (Brennu-Njáls saga) نیز گفته میشود.
این سرگذشتنامه که احتمالاً در حدود سده سیزدهم نوشته شده روایت قتل، کینهجویی و انتقامهایی است که در دشتها و تپههای پیرامون شهرک امروزی هولسولور در ایسلند روی داده است. این رویدادها مربوط به سال ۱۰۰۰ میلادی یعنی زمانی است که مسیحی شدن ایسلند جریان پیدا کردهبود. این داستان نشان میدهد که چگونه الزاماتی که ننگ و آبرو بر گردن افراد مینهد میتواند به رنجیدگیهای کوچک و سپس بالا گرفتن اختلافات و به خون و خونریزیهای طولانیمدت بینجامد. حضور رؤیاهای پیشگویانه و طالعبینی از ویژگیهای این داستان است.
در مورد مؤلف این متن اطلاعات کمی در دست است. از نشانهها چنین برمیآید که او از اهالی جنوب خاوری ایسلند بودهاست. تعدد موضوعات مورد بحث در کتاب و تعدد ارجاعات به آثار کلاسیک نشاندهنده سواد و دانش گسترده مؤلف است.
سرگذشت نیال از سه فصل تشکیل شدهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.