انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
فرهنگ و هنر
  
صفحه  صفحه 2 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین »

تاریخ تمدن مصر باستان



 
مستخدمان خداوند
بعضی اشراف مثل کاهنان به فرعون خدمت می‌کردند و عنوان «مستخدم خداوند» را داشتند. آن‌ها علاوه بر ادارهٔ معابد شهر مناصبی دولتی نظیر معمار، ریاضیدان و اخترشناس نیز داشتند. در ابتدا، معابد بزرگ در ممفیس مانند معبد پتاح- خدای شهر که پس از پایتخت شدن ممفیس در پادشاهی قدیم خدای همگان شد- تعداد کمی کارکنان دایمی و تعدادی کارکنان موقتی داشتند. کارکنان دایمی شامل یک کاهن بزرگ و چند دستیار وی بودند و کارکنان موقتی کاهنانی بودند که سالی سه بار، هر بار به مدت یک ماه، خدمت می‌کردند. بعدها، در بعضی معابد بزرگ تعداد کارکنان دایمی بسیار زیاد شد.

برای تمام کسانی که در معابد انجام وظیفه می‌کردند، پاکیزگی مذهی لازم بود. براساس گفتهٔ هرودوت «کاهنان در حین انجام وظایفشان یکروز در میان تمام بدنشان را می‌تراشیدند تا در برابر وجود شپش یا هر پلیدی دیگری احتیاط کنند.» کاهنان معابد آیین مذهبی مهم را به نیابت از فرعون که در واقع تنها کسی بود که می‌توانست مستقیماً با خدایان ارتباط برقرار کند، انجام می‌دادند. این آیین شامل شستن مجسمهٔ پتاح، تعویض لباس‌هایش و آوردن غذا برای او بود. آدولف اِرمن، مصرشناس می‌گوید: کسی که احترام الهی به او گذاشته می‌شد- چه آمون بود یا ایزیس، پتاح یا فرعون درگذشته- همیشه می‌دیدیم که سرخاب تازه بر گونه اش مالیده شده و جامه‌های تازه بر تندیس‌اش پوشانده شده‌است و محراب مقدس که مجسمه در آن نگه داشته می‌شد همیشه پاکیزه و پر عطر است.

بیش تر غذاهایی که به عنوان هدیه برای خداوند برده می‌شد، از زمین‌هایی که فرعون به معبد داده بود، به دست می‌آمد؛ معبد به این ترتیب می‌توانست پتاح را تأمین و ستایش کند. به همین دلیل، کاهنان علاوه بر انجام آیین مذهبی، باید بر املاک معبد نیز نظارت می‌کردند. علاوه بر محصولاتی که از این زمین‌ها به پتاح می‌رسید، فرعون نیز قسمتی از درآمدش- غلات، شراب، روغن و عسل- را که از مالیات‌ها و زمین‌های سلطنتی اش جمع آوری شده بود، تقدیم می‌کرد.

برای احترام به پتاح، کاهنان به طور دوره‌ای جشن‌های مذهب، به خصوص جشن‌هایی برای وقایع مهم موجود در افسانه‌های الهی، تدارک می‌دیدند. کاهنان زن که معمولاً زنانی صاحب شأن و به طریقی از منسوبین کارگزاران حکومتی بودند در رقص و نواختن سازهای موسیقی شرکت می‌کردند. نانوایان، آبجوسازان، قصابان و آشپزانی که برای معبد کار می‌کردند صبح و شب برای تهیهٔ غذا زحمت می‌کشیدند و هنرمندان و صنعتگران معبد هدایای دیگری برای خدا می‌ساختند. تمام این هدایا «به خاطر زندگی، سعادت و سلامت» فرعون تقدیم می‌شدند. بعد از مراسم، مردمی که در جشن شرکت کرده بودند می‌توانستند در صرف اغذیهٔ تقدیمی شریک شوند؛ غذایی که در سایر اوقات توسط کاهنان و کارگران معبد مصرف می‌شد. در یکی از برنامه‌های جشن، مجسمهٔ پتاح را در قایقی مقدس می‌نهادند و به محرابی خارج از معبد می‌بردند. این کار به مردم ممفیس امکان می‌داد تا پتاح را عبادت کنند و از خدا نکاتی را بپرسند. مردم معتقد بودند خدا با نوسان کشتی در یک جهت خاص به سوالات آن‌ها پاسخ می‌دهد.

در دوره فراعنه دودمان پنجم و در پی گسترش باورهای مذهبی جدید بحرانی رخ داد.رع، خدای خورشید، جای هوروس را گرفت (جای خدایی را که فراعنه خود را همو می‌دانستند)رع خدایی بود که اثرش بر سراسر طبیعت و در نتیجه بر باورهای آن زمان آشکار بود و بر خلاف هوروس، مردم کوچه و بازار به راحتی حضور آن را درک می‌کردند و به همین دلیل، همه با رغبت آن را پذیرفتند.به این ترتیب فرمانروا از کسوت خداگونه اش بیرون آمد و میان او و جاودانان فاصله‌ای ایجاد شد و فرعون در حد موجودی فناپذیر و عادی افول کرد.از این گذشته استاندارها را دیگر فرعون منصوب نمی‌کرد بلکه به عنوان پاداشی برای خدمت صادقانه آنها اجازه داشتند که منصب خود را به پسرانشان واگذار کنند و هر چه فاصله آن‌ها تا مقر حکومت بیشتر بود، عملکردشان خودسرانه‌تر می‌شد.

و سرانجام، در کنار اشراف و کاهنان که پیوسته قدرت و اختیارات فرعون را محدود تر می‌کردند طبقه جدید قابل توجهی پدید آمد طبقه‌ای متوسط از کارکنان آموزش دیده و بلندپایه و صنعتگران با استعدادی که هر روز آگاه تر و مستقل تر می‌شدند و به این ترتیب، پادشاهی و دستگاه مرکزی هر روز ضعیف‌تر می‌شد. پس از دودمان ششم، کشور تا ۱۰۰ سال تحت تاثیر جنگ‌های داخلی و شورش‌هایی بود که شاه در ممفیس نمی‌توانست هیچ کدام از آن‌ها را کنترل کند.استاندارها و فرمانروایان محلی آشکارا در برابر فرمان‌های فرعون مقاومت می‌کردند و با یکدیگر می‌جنگیدند.همهٔ این جنگ‌ها بر سر قدرت بود.مالیات‌ها دیگر پرداخت نمی‌شد و قحطی‌هایی پدید آمد که در پی آن‌ها انبارهای غله خالی شدند و برای اصلاح این وضع از دست فرعون دیگر هیچ کاری بر نمی‌آمد. حدود اواخر دودمان دهم، دوباره اختلافات قدیمی میان شمال و جنوب زنده شد.استان‌های جنوبی علیه استان‌های شمالی می‌جنگیدند و هریک سعی می‌کرد ابتدا مناطق همسایه و سپس سراسر امپراتوری را به تصرف خود در آورد. و سپس آشوب سراسر مصر را فرا گرفت.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
هنر
مصریان دوران باستان میراث گران بهایی از خود به جا نهاده‌اند که فصل مهمی از تاریخ هنر را به خود اختصاص داده‌است. مقدمات شکل گیری این هنر از هزاره چهارم قبل از میلاد آغاز شد اما پیدایش ویژگی‌های آن مقارن با اتحاد مصر علیا و سفلی بود ویژگی‌های مزبور با اندکی تغییرات تا استیلای اسکندر مقدونی پایدار ماند. هنر مصر باستان را به لحاظ تاریخی و در ارتباط با دودمان‌های حاکم بر مصر به دوره‌های مختلف تقسیم می‌کنند:

  • دودمان‌های اولیه
  • پادشاهی کهن
  • دوره بینابینی اول
  • پادشاهی میانه
  • دوره بینابینی دوم
  • پادشاهی جدید
  • واپسین دوره

مصریان وجه خاصی برای هنر نداشتند و هنرمند هم نه یک فرد خالق و مستقل بلکه صنعت گری کار آزموده بود که لزوما باید با یک گروه کار می‌کرد. آنان جادو را به عنوان نیرویی بنیادی می‌انگاشتند و بر همین اساس معتقد بودند که اگر چیزی درست ساخته شود، می‌تواند با طی تشریفاتی خاص پا به عرصه حیات بنهد. تمام تلاش آنها در هنر هم برای رسیدن به همین هدف بود.

آنان با ساختن تصویری از فرعون، قالبی برای سکونت (کا)، یا روح او در دنیای پس از مرگ تدارک می‌دیدند و با تجسم مناسک مذهبی، آرامش خدایان را تامین می‌کردند. و حتی با ثبت رویدادهای تاریخی، استمرار قدرت فرعون و عظمت مصر را منظور می‌داشتند. به همین دلیل آنها از بازنمایی موضوعات ناخوشایند دوری می‌جستند و فقط جلوه‌های آرمانی و مطلوب زندگی را در آثارشان منعکس می‌کردند. هنرمند مصری سعی می‌کرد که همواره حقیقتی عینی و عقلانی و مستقل از زمان و مکان را بیان کند.

او اشیاء را نه بر اساس دریافت‌های بصری متغیر و اتفاقی، که بر آن صورتی که واقعی و ثابت فرض می‌شد، مجسم می‌کرد. صفات اساسی و کیفیت‌های انتزاعی را به صورت نمادین نشان می‌داد. (مثلا درجه اهمیت بر حسب اندازه، برای زنده نمایی از پیکرها از رنگ‌های قرار دادی و برای تزیین نکات مبهم از خط هیروگلیف بهره می‌برد). هنرمند مصری غالبا خط‌های مستقیم و شکل‌های یک پارچه به کار می‌برد که برای او جنبه کاملا عملی داشت، تا ذوق هنری.
باورهای دینی
رود نیل، رودی که مصریان آن را می‌پرستیدند.



به باور مصریان در ابتدا دریایی عظیم بود. از تلاطم آّب‌های بیکران، زمین آراسته پدید آمد. و از همان آب‌هایی که خدای آفتاب، راع، از آن‌ها متولد شده بود، تپه اولیه سر برآورد. این تپه چهار فرزند داشت: شو(هوا)، تفنوت(آب)، گب(خاک) و نوت (آسمان). فرزندان گب و نوت نیز اوزیریس (زندگی گیاهان)، ایزیس (زمین حاصلخیز)، ست(خشکسالی) و نفتیس (بیابان) بودند. بعدها، وقتی انسان پدید آمد، این خدایان خود را نامرئی کردند. علاوه بر آن‌ها خدایان کوچکتر بی شماری نیز بودند که البته در زمره خدایان تاریخ آفرینش به شمار نمی‌آمدند. آن‌ها همگی بدون استثنا، از مصر دوران اولیه ریشه می‌گرفتند. هر شهر و هر روستایی، که در آن زمان به اجتماعات بزرگتر می‌پیوست، خدایی خاص خود را داشت. وقتی منس در مقام شاه، مصر را متحد کرد، علاوه بر خدایان محلی هر استان، خدایان بزرگ نیز مورد ستایش قرار گرفتند. خانواده واقعی فرمانروایان همیشه از خدایان شهر یا روستا ریشه می‌گرفتند و در وجود آن‌ها مستقر بودند.
زندگی پس از مرگ
به باور مصریان، بعد از خاکسپاری، متوفی باید در دادگاه مردگان در مورد زندگی زمینی خویش پاسخ میداد-کسی که در آن محکمه مردود می‌شد، برای بار دوم می‌مرد و این مرگ به معنای نابودی قطعی بود. دادگاه مردگان در تالار حقیقت برگزار می‌شد. اوزیریس، داور اعظم این دادگاه بود و ۴۲ اهریمن پلید مرده را به شدت مورد بازجویی قرار می‌دادند. تحوت کاتب دادگاه بود و آنوبیس، ایزدی که سری شبیه سر سگ داشت، ترازوی داوری را اداره می‌کرد.

ابتدا آنوبیس مرده را به تالاری هدایت می‌کرد که در آنجا باید دفاعیاتی را ایراد می‌کرد که سوگندی بر بی گناهیش بود. بعد از این سخنرانی و بازپرسی اهریمنان، آنوبیس قلب مرده را درون یک کفه از ترازویی قرار می‌داد که در کفه دیگرش تندیس کوچکی از ماعت، ایزد بانوی حقیقت و عدالت قرار داشت. اگر کفه‌های ترازو در حال تعادل باقی می‌ماندند و ترازو نمی‌لرزید، آن فرد در امتحان پذیرفته شده بود و اجازه داشت به قلمرو مردگان وارد شود. برعکس اگر ترازو به سوی کفه بدی‌های فرد سنگینی می‌کرد و نا متعادل می‌شد او در امتحان مردود شده بود و عفریتی وی را تکه تکه می‌کرد و می‌بلعید.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
آداب و رسوم
برای مومیایی کردن مردگان، ابتدا همه بافت‌های نم را از داخل جسد بیرون می‌آوردند تا جداگانه مومیایی و در چهار کوزه مخصوص و در بسته به نام کانوپ نگهداری شوند. سپس جسد را تا ۵۰ روز درون پشته‌ای از جوش شیرین قرار می‌دادند این ماده همه رطوبت جسد را جذب می‌کرد و بیرون می‌کشید. بعد از این مرحله، جسد با پارچه‌های کتانی که گاهی مقدار آن به ۱۰۰ متر می‌رسید نوارپیچی می‌شد. برای آنکه هوا به این پوشش کتانی نفوذ نکند، آن را به مایع چسبناک و صمغ مانندی آغشته می‌کردند. در میان لایه‌های نوارپیچی، زیور آلات و طلسم‌های جادویی از طلا و سنگ‌های قیمتی قرار می‌دادند تا ارواح خبیث را دفع کند و همچنین مرده در دنیای آخرت با همان تجملاتی به سر برد که در زندگی خاکی این جهان از آنها بهره مند بود. آخرین وظیفه کاهن برای مومیایی، که حالا به حالت ایستاده قرار داشت. اجرای آیین دهان گشایی بود و هنگامی که مویه کنندگان ناله‌های هولناکشان را سر می‌دادند، تابوت، کوزه‌های دربسته و وسایل مربوط به متوفی را به درون مقبره اش می‌بردند. کارگران نیز ورودی مدفن اصلی را مسدود می‌کردند و سپس ضیافت ویژه آیین خاک‌سپاری آغاز می‌شد. زندگان در آخرین مرحله می‌توانستند سه وسیله کمکی را نیز با متوفی همراه کنند: کتاب مردگان، سوسک قلب و تعداد زیادی اوشابتی. کتاب اموات شامل تعداد زیادی متون خوش ترکیب بود که اگر فرد مورد بازخواست در دادگاه مردگان آنها را با خود داشت، گفته‌هایش بهتر اثر می‌کرد و سوسک قلب نیز می‌توانست به جای قلب مرده روی کفه ترازوی دادگاه مردگان قرار گیرد. این سوسک فهرستی از اعمال نیک مرده را با خود داشت، اما همه گناهان او را پنهان می‌کرد. اوشابتی یا شابتی‌ها مجسمه‌های چوبی یا سنگی کوچکی بودند که بعد از قبولی متوفی در امتحان آخرت، باید زندگی را برای او آسان می‌کردند. در جهان آخرت وقتی فرد درگذشته به همان کاری فراخوانده می‌شد که در این جهان خاکی انجام می‌داد می‌توانست به جای خودش یک اوشابتی را به انجام آن کار بگمارد.
خط
مصریان جهت حفظ کردن و ثبت رویدادها به صورت مکتوب خط هیروگلیف را اختراع کردند. فکر حفظ اسناد به صورت مکتوب از سرزمین همسایه، بین النهرین، به آنها رسیده بود. اما مصری‌ها خط هجایی اهالی بین النهرین را نپذیرفتند بلکه، نشانه‌های نوشتاری خاصی برای خود اختراع کردند. مجموعه علامت‌های هیروگلیف خطی تصویری را می‌سازد.دراین قسمت چندمثال برای شما می‌اورم: چیزی شبیه پله=پله--- چیزی شبیه عصا=پارچهٔ تاشده--- چیزی شبیه پارچ آب=کوزه


بعدها مصریان خط کاهنی را اختراع کردند که با آن می‌توانستند مطالب خود را روی پاپیروس بنویسند. این خطی نوشتاری بود که نشانه‌های تصویری نداشت به همین دلیل به سرعت گسترش یافت. نشانه‌های خط کاهنی با هم ادغام می‌شدند. برای نوشتن این خط از قلم نی، طومارهای پاپیروسی و همینطور از جوهر سرخ استفاده می‌شد، که کاتبان خود آن را می‌ساختند.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
عهد جدید یا دورۀ امپراطوری نوین مصر باستان


این گونه به نظر می رسد که انتقال قدرت از سلسلۀ هفدهم به سلسلۀ هجدهم مصر بدون هرگونه اصطکاکی صورت گرفته باشد. این جا به جایی در آغاز هیچ گونه پی آمدبحران زایی را نیز نداشت. در خط مشی سیاسی نیز ابتدا تغییری داده نشد. پادشاه (فرعون) «آموزیس» (آموزه، آموسه) به وسیلۀ مان تن که یک شخصیت روحانی بود و تاریخ مصر باستان را یک بار به طور کامل به زبان یونانی نوشته بود، بنیانگذار سلسلۀ هجدهم شناخته شده است. وی به احتمال قوی یکی از بستگان نزدیک فرعون سلف خود و شاید هم برادر وی بوده است. برادر وی که قدرت را به آموزیس تفویض کرد «کاموسه»نام داشته است. وی از خانوادۀ فرمانروایان محلی ناحیۀ تب بود و به روایتی این کاموس بود که هیکسوس ها را تا پشت دیوار پایتختشان آواریس دنبال و آنان را تارومار کرد. او با این کار بزرگ سرزمین مصر را از قید غارتگران و هجوم متجاوزان که سال های زیادی صدمات و ضربات سهمگین وارد کرده بودند نمود. آموزیس با به تصرف درآوردن پایتخت آنان حدود سال ۱۵۶۰ پیش از میلاد مسیح، دورۀ جدیدی از تاریخ مصر را رقم زد.

مان تن (مانِ تو) خروج هیکسوس ها از مصر به گونه ای مبالغه آمیز به تصویر کشیده است، که تا به امروز مورد تأیید همۀ مورخان قرار نگرفته است. مان تن در واقع دربارۀ دشمنان و رقبای مصر و فراعنۀ حاکم بر مصر مطالب زیادی را به رشتۀ تحریر درآورده است و موضعی بسیار خصمانه در برابر پارسیان اتخاذ نموده است. دشمنی مان تن با گروه یا ملت یا قوم و قبیلۀ خاصی نبود، او با آنان که با مصریان مناسبات دوستانه نداشتند، دشمنی می کرد. مان تن حکومت آموزیس را در واقع پیروزی نظم و قانون بربی نظمی، نا امنی و قانون ستیزی دانسته است. آنچه از متون ادبی مصری از دورۀ هیکسوس ها به جای مانده بود، عمیقاً مورد توجه این روحانی قرار گرفت. در آن مقطع زمانی ظلمانی بر هنر مصریان و هنرمندان چه در شمال و چه در جنوب مصر بی توجهی و ستم زیادی شد. اهالی تب برای آمون و کارناک حکومت خدایان یا «سلسلۀ الهی» قائل بودند.


به خاطر کمبود منابع و فقر آثار باستانی در مصر میانه، نمی توان دربارۀ عملکرد هیکسوس ها و دستاوردهایشان به درستی اظهارنظر و داوری کرد و تنها می توان با توجه به اندک یادمان های به جا مانده از آن زمان، چگونگی زمام داری آنان را به تصویر کشید. شماری از همین یادمان ها نام برخی از زمان داران این قوم را به ما معرفی می کنند. البته برخی از همین فرمانروایان که در تب و آواریس زمام دار بودند، نظم و قانون را به وجود آورده، آن را تثبیت و تحکیم نموده و رفاه را نیز به ارمغان آورده و گسترش داده اند، ولی این نظم و رفاه با همانند آن در عصر فراعنۀ پیشین متفاوت و ناپایدار بود. در مجموع مصریان هیکسوس ها را ویرانگرانی دانسته اند که مخالف سرسخت عمران و آبادانی بوده اند.

جنگ هایی که مصریان در پیش گرفته بودند تا هیکسوس ها را از مصر برانند، بخش بزرگی از کشور را نابود کرد، زیرا مقاومت هیکسوس ها در برابر سپاه فرعون نیز شدید و دامنه دار بوده است. بدیهی است که مصریان علی رغم همۀ مشکلات از زیر سلطۀ این بیگانگان نجات یافتند و به ویژه مصر میانه و مصر سفلا آرامش خود را به دست آوردند.

مردم تب به کمک زمام دارانشان بر آن شدند تا صلح و آشتی و آرامش را در مرکز مصر برقرار و نظم نوین و پایدار را تثبیت نمایند. از نظر سیاست داخلی در دورۀ زمام داری دو پادشاه نخستین عصر جدید یعنی آموزیس که از سال ۱۵۶۰ پیش از میلاد مسیح فرمانروا شد و آمنوفیس یکم که از سال ۱۵۲۷ تا ۱۵۰۶ پیش از میلاد مسیح فرمانروا بود، اطلاعاتی در دست است، ولی ای کاش اسناد و آثار بیشتری را در دست می داشتیم تا بیشتر و مطمئن تر و عمیق تر بتوانیم دربارۀ آن به ارزیابی و ارائۀ تحلیل بپردازیم. از جمله تدابیری که آموزیس برای پایداری سلسله ای که بنیانگذارش بود، این بود که پیش از به پایان رسیدن دورۀ فرمانروایی اش، به گونه ای زودهنگام تاج پادشاهی را بر سر آمنوفیس نهاد و دراین بارۀ کتیبه ای وجود دارد که این اقدام آموزیس را تأیید کرده است.

بدیهی است که باروی کارآمدن سلسلۀ جدید، بلافاصله آرامش کامل و مطلق در مصر برقرار نشد. آهمس پسر ابانا یکی از امیران لشکری مصر زندگی نامۀ خود را به رشتۀ تحریر درآورده و اطلاعات نسبتاً سودمندی در خلال آن به پژوهشگران داده است. او دربارۀ جنگ های آموزیس و حملات او به یاغیان مصر علیا جهت گوشمالی دادن آنان، مطالبی نوشته است که تنها سند مورخان در زمینۀ کشمکشهای نظامی مقارن تأسیس سلسلۀ هجدهم در مصر است. اسناد و مدارک دیگر را نمی توان پاسخگوی نیازهای پژوهشگران دانست، زیرا مطالب این اسناد با مسائل اداری و دیوانی مصر در هم آمیخته است و بیشتر ساختار حکومت و دولت مصر را ترسیم می کند. این اسناد و مدارک نه چندان واضح و شفاف و منقح، مربوط به سال های نخستین زمام داری فرعون بانوی مصر به نام هچپسوت است. آنچه از خلال منابع و اسناد مذکور می توان دریافت کرد، چگونگی بیرون راندن هیکسوس ها از مصر است که بقای امپراطوری جدید را موجب شد و تاریخ آن را ترسیم کرد و این سلسله به طور کلی براین پیروزی بزرگ بنیان نهاده شد. همین اسناد در بخش مطالب و گزارش های دیوانی خود نشان می دهند که تقسیم اراضی در عهد جدید چگونه صورت گرفته است. به سخن دیگر در این زمان تقسیم اراضی بیشتر به سود فرعون تاجدار، ارتش مصر و پیش از هر چیز و هر کس خدایان تب صورت گرفته است. یک پاپیروس مصری کشف شده در ابوسیر در رابطه با مطالب بالا و تأیید آن اطلاع داده است که مادر بزرگ آموزیس فرعون بنیانگذار دورۀ امپراطوری نوین مصر که با تأسیس سلسلۀ هجدهم کار خود را آغاز کرد و دختر کاموسه، زمینهایی را در نزدیکی ممفیس به مالکیت خود درآورده اند. یک گزارش قضایی متعلق به دورۀ زمام داری سلسلۀ نوزدهم نشان می دهد که چگونه آموزیس فرمانده ناوگان دریایی خود به نام نشی را مورد تقدیر و تشویق قرار داده و قطعه زمینی را به او هدیه کرده است.


این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  ویرایش شده توسط: paaaaaarmida   

 
ادامه

گفتنی است که قطعه زمینی که فرعون آموزیس به نشی فرمانده ناوگان دریایی مصر هدیه کرد در ناحیۀ حاصلخیز ممفیس واقع بوده است و این ناحیه کاملاً جدید و دارای امکانات پیشرفته گزارش شده است. خدایگونۀ نگهبان این ناحیه رب النوع جنگ با اندام شیر و سر قوچ به تصویر کشیده می شد. جای هیچ گونه تردید نیست که مناطق مسکونی واقع در مصر میانه در پناه «ست» ، خدایگونۀ به جای مانده از هیکسوس ها و آمون خدای جنگ که پیروزی را نوید می داد، قرار داشته است. معبد بزرگ آمون در این مقطع زمانی در شهر ساکا قرا داشته است با تسخیر مجدد و بیرون رانده شدن هیکسوس ها بسیاری از آداب و آیین مصریان نیز که به فراموشی سپرده شده بود، از نو احیا و برگزاری گردید. با روی کار آمدن سلسلۀ هجدهم، بسیاری از شهرها و مناطق ناحیۀ دلتای نیل به صورت مراکز بزرگداشت آمون خدای قدیم مصریان درآمد. از جملۀ این شهرها شهر بهدت بود که به قول مورخان تخت گاه فراعنۀ سلسله های مختلف مصریان بوده است. این شهر در شمالی ترین منطقۀ مرزی قرار داشت و نام پایگاه وحدت مصریان و عامل برقراری ثبات و استحکام تخت فراعنه داشته است.

در دورۀ زمام داری سوستریس و آمنمهت فراعنۀ برجستۀ مصر، هنوز آمون پس از مونتو، خدایگونۀ بزرگ هرمونت، دومین رب النوع مردمان تب بوده است. با روی کار آمدن سلسلۀ هفدهم، خدای کارناک به عنوان خدایگونۀ بزرگ و اصلی حکومت فرعون در جنوب مصر خود را مستقر و تثبیت کرد. گسترش پرستش و مراسم تقدیس و گرامی داشت خدای کارناک پس از عبور هیکسوس ها با تقدیم زمین های موقوفی به معبد این رب النوع و همچنین مراتع و احشام به اوج و مرحلۀ نهایی خود رسید. به این ترتیب این رب النوع پس از فرعون عامل تقویت و شکوفایی اقتصاد بنیان های رفاهی و تندرستی مصریان شد. در تصاویر و نقوش نیز این خدایگونه پیوست در پشت سر فرعون تجسم یافته است.

آموزیس مقارن به پایان رسیدن دورۀ زمام داری اش دستور داد تا در ناحیۀ تورا معادن سنگ های زیبا و محکم آهکی را استخراج کنند تا به نام خود او (فرعون آموزیس) در هلیوپولیس، ممفیس و لوکسور، معابد بسازند. او در ابیدوس نیز تأسیسات عظیم فرهنگی – دینی برقرار کرد. پس از آموزیس، آمنوفیس یکم نیز دستور داد تا اقدامات لازم را برای زیباسازی معابد که دستاوردهای زمان سلف او بود، مبذول داشته شود و به این ترتیب کلیۀ معابد در ناحیۀ تب از رونق و شکوه زایدالوصفی برخوردار شدند. این گونه اقدامات سخاوتمندانه و فرهنگ دوستانۀ این فرعون شامل حال ال- کاب (الکاب، ال – کابه)، ابیدوس و کارناک نیز شد و معابد آن نواحی نیز با زیبایی و جلال فوق العاده آراسته شدند. نقوش و تصاویر و کتیبه هایی که این بناها را معرفی می کرده اند، الهام گرفته از عهد میانۀ مصر است و از کیفیت، زیبایی و هنر فوق العاده ای برخورداربوده اند. آمنوفیس یکم که در تاریخ ملی مصر به عنوان زمام دار برجسته ای مورد تأیید قرار نگرفته است، در نظر مردم تب به عنوان شخصیتی مقدس و بنیانگذار نوین شهر آنان به شمار آمده است.

آمنوفیس یکم توسط مردم تب به همراه پدرش آموزیس (آمازیس)، مادرش آهموسه – نفرتاری، مادربزرگش آهوتپ و خواهرش آهموسه – مریتامون و دیگر شاهزادگان و پرنسس ها در هر دو بخش شهر مورد ستایش و تقدیس قرار گرفت. بر پژوهشگران روشن نیست که چگونه و به چه دلایلی این خانواده به صورت دسته جمعی توسط مردم تب به سلک خدایان پیوسته و مراسم بزرگداشت آمنوفیس یکم همانند خدایان برگزار می شده است.

محققان و دین شناسان پیوسته این سؤال را مطرح کرده اند که چرا مادر، خواهر و مادربزرگ فرعون نیز به درجۀ الوهیت نائل آمده اند، حال آنکه خدمات آنان در عرصۀ خدایان در هیچ سند و مدرکی منعکس نیست و لحاظ نشده است. شاید هنگامی که دستور آمنوفیس یکم برای زیباسازی و تأمین شکوه و جلال معابد فوق به اجرا درمی آمد، این اشخاص نیز ایفای نقش کرده و در اسنادی وجود داشته که به دست ما نرسیده است. متنی دربارۀ اجرای مراسم قربانی از ناحیۀ کارناک به دست آمده است که همراه با نقشی مهم است و می تواند مربوط به دورۀ زمام داری آمنوفیس یکم باشد. در کارناک شمار زیادی از سنگ های مقدس در جوار معابد و در لابلای خرابه های به جای مانده از آنها به دست آمده است. افزون براین در اطاقک های پیرامون معابد آثار و شواهدی کشف و مورد مطالعه قرار گرفته است که بیانگر اجرای باشکوه مراسم گرامی داشت و تقدیس آمون می تواند بوده باشد.

در دورۀ زمام داری سلسلۀ هجدهم مصر گسترش این منطقۀ مذهبی در برنامۀ کار فراعنۀ این سلسله قرار گرفت. یادمان های سخت آسیب دیده که به دست باستان شناسان و کاوشگران حرفه ای افتاده و به وسیلۀ صاحب نظران اهل فن مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است، نشان می دهد که هدف اصلی ساختن قصری باشکوه تحت عنوان «قصر خدایان» بوده است که تا آن زمان در مصر و کشورهای دیگر سابقه و همانند نداشته است. این کارتا چه مرحله ای پیش رفته است، بر کسی روشن نیست، زیرا ابعاد ویرانی ها به اندازه ای گسترده است که مطالعه در این زمینه را با موفقیت توأم نمی کند. از این رو می توان دریافت که فراعنۀ سلسله های هفدهم و هجدهم مصر خود را دوباره در شرایطی یافته اند که به کمک خدایان مصری و تبلیغات روحانیان و متولیان امور خدایان یعنی کاهنان معابد به بیشتر اهداف فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی خود دست یافته اند. محبوبیت شماری از فراعنۀ این دو سلسله در مناطق حساس پرجمعیت و زیبای مصر چون تب و ممفیس در بیشتر نوشته های تاریخی مصریان، کاهنان و مورخان غیر مصری به تفصیل درج و ضبط و ثبت شده است.

ساختن بنای قصور خدایان که از این زمان ساخته و باشکوه و عظمت پرداخته شده بود، به روایتی از این زمان آغاز گردید و پیش از این سابقه نداشته است. مورخان براین عقیده اند که این از افتخارات به یادماندنی فراعنۀ سلسلۀ هجدهم مصر بوده و به نام آنان در تاریخ مصز ثبت گردیده است. کاخ های مجلل دارای درهای متعدد، بزرگ و تودرتو بوده که در فاصلۀ درها تأسیسات گوناگون متعلق به قصر خدایان احداث شده است. از برخی جهات این ساختمان ها تقلیدی از معماری معابد مصر باستان بوده ولی دارای فضاهای باز و پردرخت و مناظر دیدنی با پلکان های سنگی و نقوش و کتیبه های برجسته بر دیوارها بوده است. در اندرون تندیس خدایان مورد نظر برپا داشته شده بودند و کاهنان همان خدمۀ دربار فرعون به فعالیت مشغول بوده اند. ارتفاع این گونه قصرهای خدایان را نسبتاً زیاد و مصالح ساختمانی به کار برده شده را مرغوب و مقاوم نوشته اند که بر اثر آسیب های گوناگون در طول تاریخ تنها قطعات پراکندۀ آن به دست آمده و در موزه های جهان پراکنده است. آمنوفیس گورستان خانوادگی فراعنه را کماکان حفظ کرد و به زیباسازی آن پرداخت. این گورستان مجلل در ناحبۀ درابوالنگا (درابوالنجا)قرار داشته است. این منطقه در واقع تپۀ بلندی بوده که مقابر فراعنۀ سلسلۀ هفدهم را در دامنه های آن می ساخته اند.

از نظر جهت جغرافیایی مصریان سر مردگان را در مسیر حرکت خورشید قرار داده و به خاک می سپرده اند و آنها را در پناه رع قرار می داده اند. از اهرام کارناک الگو گرفته و در ساختن مقابر با هزینه ای به مراتب کمتر تأسیسات گورستانی جالب و تحسین برانگیزی می ساخته اند. وی برجستگی بلندی همانند تاجی بربالای مقابر خانوادگی می ساخته است، ولی به خلاف پیشینیانش، جهت مقابر بیشتر به طرف پایین گراییده است. پیرامون این گورستان باغات میوه وجود داشته است که زائران از آن استفاده می کرده اند و بیماران از آن برای درمان می خورده اند. این میوه ها را میوه های مقدس و شفابخش و متعلق به حریم خدایان و فرعون – خداها می دانسته اند. به استناد منابع تاریخ و پژوهش های مصر شناسان این درختان روئیده در باغات گرداگرد گورستان تپه ای «درابوالنجا» برای هر فصل سال میوه های مناسب آن فصل را به زائران عرضه می کرده اند و این می رساند که آمنوفیس و فراعنۀ دیگر تا چه اندازه در این زمینه همت و تلاش کرده و با علاقه چنین فضای پردرختی را به وجود آورده اند. مصریان نیز همانند یونانیان و بابلیان قبرستان ها را آنچنان زیبا و باشکوه می ساخته و آرایش می کرده اند که مردم برای گذراندن اوقات فراغت شان به آنجا سفر می کرده اند و ساعاتی در آن فضا می گذرانیده اند. این مجلل ترین و بزرگ ترین گورستان در بخش چپ سرزمین تب بوده است. در ابن منطقه به زودی صدها و به تدریج هزاران خانه و تأسیسات فرهنگی و مراکز تفریحی بنا شده و میلیون ها مصری در آنجا سکونت گزیده و رفت و آمد می کرده اند. برخی از منابع تاریخی این عظمت بی نظیر را «معبد مردگان» نام نهاده اند.

معبد مردگان به نام خدای «آمون»، بزرگترین خدا ساخته شده، همان خدایی که فرعون در گذشته در پناه او به جهان باقی هدایت می شد و پیوسته در زندگی اخروی به وسیلۀ او همراهی شد. آمون در نظر مصریان آنگونه که در ادبیات دینی مصر باستان آمده است، «قاضی اموات» و یا «خدای مردگان» بوده است. کار ساختن این معبد در زمان زنده بودن فرعون به پایان رسید و با حضور شخص او افتتاح و مورد بهره برداری قرار گرفت. یادمان های این سلسله بی شمار بوده است و هر چند اندکی از این یادمان ها به صورت قطعات کوچک و پراکنده در دسترس و بخش های عظیمی از آن از میان رفته است، ولی در آثار و اسناد مکتوب مصر باستان به آنها اشاره شده است. این یادمان ها از همان آغاز روی کار آمدن فراعنۀ این سلسله در دستور کار این زمام داران قرار گرفت و در طول فرمانروایی شان به ساختن و پرداختن آنها پرداخته اند. بی تردید از هر فرعون چندین مجسمه و از خانواده های آنان نقوش زیبا به صورت برجسته و کنده کاری شده وجود داشته است، ولی هم اکنون آثار و نشانه های آسیب دیده و پراکندۀ معدودی از آنها در جهان وجود دارد که برخی از آنها به موزه های شخصی متعلق اند. از همین آمنوفیس یکم نقشی به جای مانده است که فرعون به وسیلۀ همسرش، مادرش و حتی سالخوردگان خانواده اش مشایعت می شود و همگی با نظم خاصی در محل های پیش بینی شده قرار گرفته و به تصویر کشیده شده اند.

در سیاست و کشورداری و امور دفاعی این فرعون اعضای خانوادۀ او نیز ایفای نقش می کرده اند، مثلاً «ملکۀ آهوتپ» در یک مقطع زمانی حساس بسیاری از خشونت ها را مهار و شورش ها را سرکوب و شورشیان را کیفر داده است. این همسر فرعون با گردآوری نیروهای نظامی و فراخوانی سرتاسری سربازان مزدور کمک رسان، توانست یکی از حملات برون مرزی که اگر اتفاق می افتاد امپراطوری را به کلی نابود و سرنگون می کرد، در نطفه خفه کرد و عاملان آن را ناکام گذاشت. بی جهت نبوده است که این ملکه و مادر فرعون و دیگر برجستگان خانوادۀ آمنوفیس را همانند خدایان گرامی داشته و تقدیس کرده اند.

این امر پیشینه دارد و مبسوق به سابقه است که در مصر باستان برعکس دیگر جوامع مشرقی، زن در خانواده، امور سیاسی – اقتصادی و حتی دستگاه حکومتی فرعون سهم و نقش داشته است. در میان زنان مصری در عهد باستان، هنرمندان، نقاشان، نویسندگان و از جمله بازرگانان ثروتمند وجود داشته که دارای مراکز تولیدی و کاروان های تجاری بوده اند. این گونه زنان هزاران کارگر، برده و سایرنیروهای تخصصی و غیر تخصصی را در کارگاه هایشان به کارها می داشته اند. شرکت زنان در زندگی اجتماعی و سیاسی کار را بر خانواده ها و فراعنه آسان تر می کرده است. شاید مصریان الهه های مصر باستان را مورد توجه و مطالعه قرار داده و به ویژه همکاری و تشریک مساعی و سهیم بون این الهه ها با خدایان مصری را مورد توجه قرار داده و از آنان الگو گرفته اند.

آموزیس سلف آمنوفیس بنیانگذار تفکر احترام به زنان درباری و به ویژه همسران فراعنه بود. وی آموز- نفرتاری (آموس – نفرتاری) همسر خود را آنچنان گرامی می داشت که دستور داد او را به کاهنۀ معبد آمون ارتقاء مقام دهند. آموز – نفرتاری مادر آمنوفیس و در واقع بزرگترین و دلسوزترین مربی او بوده است. این زن پس از کاهن اعظم معبد آمون که پیوسته در خدمت این رب النوع بود و نزدیکترین انسان به این خدایگونه بود، دومین کاهنۀ معبد آمون به شمار آمده است. این ملکه پس از آن عنوان «همسر خدا»را ایفت. این مقام به این فرعون بانو این امکان و اجازه را می داد که در اجرای مراسم بزرگی چون تقدیس ها، ادای سوگندها و همانند آن که فراعنه و صاحبمنصبان لشکری و کشوری و حتی کاهنان معابد ادا می کرده اند، شرکت کند و به عنوان مجری انجام وظیفه نماید. این پیشرفت و رسیدن به این مقام و منصب به این فرعون بانو نیرو می داد تا به یاری خدای آمون بتواند تخت فرعون را برای جانشینان همسرش و فراعنۀ آینده مستحکم و پایه های آن را تزلزل ناپذیر کند. این مقام با مرگ این فرعون بانو و با به پایان رسیدن دورۀ زمام داری سلسله هفدهم به بانوی دیگری به نام آموز (آموس) که پرنسس دربار فرعون شناخته شده و شاید هم یکی از خواهران آموزیس بوده است، انتقال یافت، از این پس زنان خانوادۀ فرعون یکی پس از دیگری براساس صلاحیت و موقعیتی که در دربار و مناسبتی که با فرعون داشتند به این مقام رسیدند.

یکی از موارد که باورنکردنی و شگفت آور تلقی شده است، ازدواج های خانوادگی در اواخر دورۀ زمام داری سلسلۀ هفدهم و آغاز دورۀ سلسلۀ هجدهم بوده است. این ازدواج ها تا آن زمان بی سابقه بوده و تنها میان خواهران و برادران در خانوادۀ فرعون صورت می گرفته است و در هیچ منبع و سندی به سر چشمۀ تقلید آن به توسط مصریان اشاره نشده است. مصریان به اندازه ای نسبت به این موضوع حساس بوده اند که حتی اجازه نمی داده اند خواهران و برادران ناتنی با یکدیگر ازدواج کنند. مصریان را نمی توان کسانی به شمار آورد که چنین عادت ناپسندی را از یونانیان یا سکاها و مردمان بین النهرین یاد گرفته اند. پس از گذشت قرن ها با سلطه یافتن یونانیان بر مصر در عصر حکومت بطالسه ، ازدواج خواهران و برادران به ادامۀ این شیوۀ زشت در انتخاب همسر پرداخته اند. بطلمیوس فیلادلفوس (خواهر دوست) در ده سالگی با خواهر خود کلئوپاترا که از نظر سنی از او بزرگتر بود، ازدواج کرد. از این به بعد بطالسه تا زمانی که در مصر زمام دار بودند، این کار را ترک نکردند، این آخرین بطالسه ینی کلئوپاترا درسال ۳۰ پیش از میلاد مسیح با نیش افعی خود را کشت. یونانیان آن را از مقدونیان آموخته و این یک عادت مقدونی – یونانی شناخته شده است و آنگاه که رومیان به جای یونانیان زمام دار بخش بزرگی از جهان شدید، این شیوه را گسترش داده و استمرار بخشیدند . رومیان ازدواج میان خواهران و برادران را محدود به خانوادۀ قیصران و دیگر مسئولان حکومتی نکردند، بلکه آن را در جامعۀ روم تعمیم داده و به اجرا درآوردند.

مصریان با تار و مار کردن هیکسوس ها و بیرون راندن آنها از مصرهای مصر، برآن شدند که تخت فرعون را تنها به کسانی واگذارند که از خون فراعنه بوده و مادر آنها نیز فرعون زاده بوده باسد و فراعنه پرورش یافتۀ دست چنین مادرانی باشند. از این زمان مقام فرعون با آنچه در رابطه با دربار فراعنه و بارگاه و درگاه خدایان اتفاق افتاده و پیوند یافته است، مقام الهی – سلطنتی و خلوص خون فراعنه به تأیید خدایان رسیده بود. بر این بر این بر این بر این بر این اساس و با این ضابطه ای که مصریان آن را از فرامین خدایان خود به شمار آورده اند، فراعنه ای که از زنان غیر از تبار فراعنه به دنیا آمده باشند، ولو اینکه پدر آنها فرعون بوده باشد و صرفاً به خاطر نبودن جانشین مناسب و منطبق با ضوابط اخیر بر تخت فرعون تکیه زده باشند، باید جداگانه کسب مشروعیت می کردند، در غیر این صورت غیر قانونی قلمداد شده و حق حکومت بر مصریان را نداشته اند. باز هم می توان دریافت که این امر ناشی از سلطۀ بیگانگانی چون هیکسوس ها بر سرزمین نیل است که آسیب های فراوانی نصیب مصر و مصریان گردید و از این به بعد فراعنه باید براساس ضوابط و شرایط فوق بر مصریان فرمانروا می شدند.

دو نقش بر دیوار معبد دیرالبهاری(دیر البحاری) و لوکسور به دست پژوهشگران رسیده است که مطالعه و تجزیه و تحلیل آن می رساند که ازدواج میان خواهران و برادران در عالم خدایان مصری نیز متداول بوده و این ضابطه بدان جهت مورد تأیید قرار گرفته است. که در صورت ازدواج فرعون زادگان بیرون از خانوادۀ فرعون ممکن است خلوص خون فرعونی را دچار اشکال و تردید نماید، لذا فرعون اصیل و ضابطه مند باید ثمرۀ ازدواج خواهر و برادری باشد که هر دو فرزند فرعون مصر بوده اند. این خطر و نگرانی وجود داشت که اگر فرعونی بدون دارا بودن این ویژگی مقام فرعونی را احراز کند، مورد تأیید آمون قرار نگیرد و هرگز نتواند در پناه او حکومت کند. ترکیب اندیشۀ مادرسالاری و خلوص خون حقیقتی است که در میان مصریان به هم پیوند خورده و منحصر به خود مصر است و مطلقاً جنبۀ تبلیغاتی ندارد. صحنه هایی را صاحبنظران بر روی نقوش مصریان مورد مطالعه قرار داده اند که باور کردنی نیست و به اسطوره و افسانه بیشتر شباهت دارد تا به واقعیت. از سویی این امر می رساند که نقاشان، حجاران، حکاکان و دیگر هنرمندان تا چه اندازه توانایی خود را صرف به ثبوت رساندن و به یادگار گذاشتن این اندیشه در مصر باستان نموده اند. مصریان براین باور بودند که هرگاه فرعونی بیرون از این ضابطه به قدرت برسد، خطر برافتادن حکومت را باید جدی گرفت. علی رغم این توضیحات و تشریح این ضوابط، برخی بر این باورند که کلیۀ این قوانین را مردان وضع کرده و زنان در تدوین آنها هیچ گونه نقشی نداشته اند.

مصریان بر این باور بودند که فراعنه ای که براساس این قوانین الهی و ضوابط دودمانی به قدرت برسند در ادارۀ امور موفق اند و به مصریان خدمت می کنند. خدایان نطفۀ آنها را پیش از به دنیا آمدن به عنوان فرعون آینده بسته است. کاهنان و پیشگویان مصری در این زمینه نقش داشته و خانوادۀ فرعون را از هر لغزشی باز می داشته اند. حضور کاهنان برجسته در مراسم به تخت نشستن و تاج گذاری فراعنۀ مشروع و قانونی، دلیلی بر تأیید آنها به وسیلۀ آمون بوده است. کاهن اعظم شخصاً مراسم تاج گذاری و ادای سوگند را اداره می کرده است. یکی دیگر از مشکلات در این زمینه همکاری برادر یا خواهر فرعون وقت همانند دورۀ زمام داری آموزیس، که به آن پرداختیم، با فرعون بود. این همکاری به این دلیل صورت می گرفت که این دستیار رموز کشور داری را زیر نظر فرعون فراگیر و در صورت وقوع و بروز مرگ ناگهانی برای فرعون حاکم ، وی بتواند زمام امور را در دست بگیرد تا هیچ گونه وقفه ای در امور کشور پیش نیاید و مصر به دست توطئه گران و بیگانگان نیفتد. به هنگام قرائت متن ویژۀ مراسم تاجگذاری، زندگینامۀ فرعون تاج گذاری شونده به دقت برای مردم حاضر در مراسم خوانده می شد و آنگاه سخنان آمون در این باره از زبان کاهن اعظم به استحضار حاضران می رسید و سرانجام گروه ویژۀ مأمور این کار که آنان نیز از اعضای خانوادۀ فرعون و درباریان صاحب نفوذ بودند، مراسم را با گذاشتن تاج بر سر فرعون به پایان می بردند.

در این مراسم پس از ادای سوگند توسط فرعون مادر وی نیز که درکنار او ایستاده بود، تأیید می کرد که این فرزند اوست و به این ترتیب مورد تأیید آمون قرار می گرفت. این فرعون در همان مراسم سلسله تعهداتی را عنوان می کرد و شخصاً می پذیرفت که به حل مشکلات جامعه بکوشد و مصریان را در رفاه، آزادی ، امنیت و آسایش نگهدارد. او خود را پدری که حافظ حقوق فرزندان و کلیۀ اعضای خانواده اش است، معرفی می نمود. اگر این فرعون دارای همسر و فرزندان بود، حضور اعضای خانوادۀ او در مراسم بلامانع ولی ورود آنها به صحن ویژه کاملاً ممنوع بود. پاره ای متون اخلاقی و دینی و حتی سیاسی به وسیلۀ کاهن ویژه دربار که متخصص در این امور بود، برای فرعون تاج گیر خوانده می شد و همین فرعون متعهد به اجرای آنها و حفظ و پای بندی به کلیۀ اصول وضوابط فرمانروایی بر مصر و مصریان می گردید. پیشگویان ، پزشکان دربار، مشاوران و سایر چهره های برجسته پس از پایان مراسم هدایایی را از دست فرعون جدید دریافت کرده و و فاداری خود را در صورت ادامۀ خدماتشان در دربار به او اعلام می کردند. فرعون دارای پیشگو، معبّر و غیب گوی ویژه ای بود که نزدیک ترین شخص به او محسوب می شد و از همۀ اسرار زندگی فرعون آگاه بود.

پس از آمنوفیس یکم، توتموزیس یکم جانشین او شد. وی از مادری به نام سنی سونب به دنیا آمده بود. کسی نمی داند که این توتموزیس، پسر، برادر یا یکی از خویشاوندان نزدیک آمنوفیس بوده است یا خیر؟ همینطور پیشینۀ همسر وی آهموز نیز برای کسی روشن نیست. متون بیوگرافیک که زندگی نامۀ فراعنه را در برمی گیرد، این زن را خواهر فرعون معرفی کرده اند، ولی او را دختر فرعون به شمار نیاورده اند. نشانه ای به صورت مکتوب در دست است که این امکان را به پژوهشگران داده است تا بپذیرند که ایت توتموزیس دستیار آمنوفیس در دورۀ فرعونی اش بوده و اصول و رموز کشورداری را از او یاد گرفته است. توتموزیس یکم از سال ۱۵۰۶ تا ۱۴۹۴ پیش از میلاد مسیح زمام دار بود. اوبه سلسلۀ جوان و جدید مصر ویژگی های ناسیونالیستی داد و آن را به جهانیان شناساند و به مصر اعتبار بین المللی داد. وی نیز در سوی چپ کرانۀ نیل در ناحیۀ تب گورستان خانوادگی مجللی برای خانوادۀ فرعون بنا نهاد. او نخستین فرعونی بود که شیوه و فرم جدیدی از آداب به خاک سپردن فراعنه را متداول کرد. نام آن گورستان را «تل پادشاهان» یا «تل فراعنه» گذاشته اند. مصریان همین امروز نیز به آن «جایگاه اموات» می گویند. به تدریج و با گسترش این مقابر که با یکدیگر نسبتاً فاصلۀ قابل توجهی نیز داشته اند، محل دفن مردگان به درون صخره ها برده شد، ولی در هر حال معبد آمون درآن منطقه کماکان مجلل و باشکوه ماند و به روایتی در دورۀ هر فرعونی که پس از توتموزیس یکم بر سر کارمی آمد، بنایی به ساختمان اصلی معبد افزوده و به نام فرعون وقت که کارفرمای آن بنا بود نام گذاری می شد.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  ویرایش شده توسط: paaaaaarmida   

 
ادامه...
این امر نشان می دهد که اساطیر و افسانه های خدایان در ناحیۀ تب واقع در در کرانۀ رود نیل تا چه اندازه حفظ شده و مورد احترام زمام داران مصری بوده است. مصریان منشأ و سر چشمۀ این اساطیر را معبد هلیوپولیس (شهر خورشید) می دانند که نام رع خدای آفتاب مصریان برآن نهاده شده است. بالا رفتن اعتبار و عظمت تب موجب شد که ممفیس از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در مقام دوم قرار گیرد. در دورۀ زمام داری توتموزیس نظام اداری و دیوانی نیز براساس ضوابط دینی مصریان و قوانین معابد سازمان دهی شده بود. برخی از مصر شناسان به اسنادی دست یافته اند که براساس آن شماری از کاهنان در ارکان عمدۀ دیوانی به مشاغل رایزنی و ریاست امور مشغول بوده اند.

این آغاز ورود روحانیان مصری را به طور علنی و رسمی به دستگاه های دولتی مصر نشان می دهد، در حالی که در دورۀ آموزیس و توتموزیس از کاهنان معابد تنها به عنوان رایزنان فرعون در امور فرهنگی و دینی استفاده می شده است. برخی براین باورند که توتموزیس دیگر به شهر ممفیس توجهی نداشته است، در صورتی که اسناد و آثار تاریخی آن را تأیید نمی کند.

ممفیس یک بار دیگر مورد توجه قرار گرفت تا به موفقیت و منزلت پیشین خود بازگردانده شود، از این رو توتموزیس (توتمس) کاخی زیبا و باشکوه را در آنجا بنا کرد. این کاخ به نام «قصر خصوصی توتموزیس» در منابع تاریخی از آن یاد شده است. او پسر خود را در غزه به سر می برد به سوی خود فراخواند و او را در ادارۀ امور کشور با خود شریک کرد و رموز کشورداری را به او آموخت. تأسیسات باشکوهی به تدریج برای گرامی داشت خدای خورشید برپا داشته شد و به این ترتیب ممفیس رونق پیشین خود را بازیافت. پیشرفت ها و جلال و عظمت ناحیۀ ممفیس هرگز به آن معنا نبود که ممفیس خود را از قلمرو مصر جدا کرده و حکومت پادشاهی تازه ای در آن بنیان نهاده شود. برخی بر این باور بوده اند که شرکت فرزند فرعون در ادارۀ امور مصر، شاید بدان معنا بوده است که ناحیۀ باشکوه و جلال آراسته شدۀ ممفیس را برای جانشین خود در نظر گرفته است و این کاخ باشکوه خصوصی اش را به او واگذار خواهد کرد، در حالی که توتموزیس هرگز تجزیه مصر را به هر صورت نمی خواست. فرعون برآن شد تا پس از این اقدامات ظاهری به سازمان دهی سپاه که اصلی ترین و مهمترین هدف اوباید می بود و در اولویت کار خود قرار می داد، بپردازد. فرعون برآن شد تا از سوی شمال سپاه خود را روانۀ منطقۀ فرات نماید و به فتوحاتی نائل آید.

پسر و جانشین توتموزیس یکم به نام توتموزیس(توتمنس) دوم که دست پروردۀ پدر بود و خوی جنگجویی و سیطره طلبی را از او به ارث برده بود، بر آن شد تا این سیاست را دنبال کند. او نیز چندین اردوکشی به سرزمین های دور و نزدیک را در پیش گرفت ولی به خلطر کوتاه بودن دوران زمامداری اش که تنها چهار سال از ۱۴۹۴ اتا ۱۴۹۰ پیش از میلاد مسیح بود، نتوانست نتیجۀ مطلوب را از این لشکرکشی ها به دست آورد. توتموزیس دوم از زنی به دنیا آمده بود که همسر قانونی پدرش توتموزیس یکم نبوده است. این زن «موتنوفرت» نام داشته است. توتموزیس دوم با خواهر ناتنی خود به نام هَچِپسوت (هَتچِپسوت) ازدواج کرد و لقب بزرگی به او داد و وی را همطراز با زن خدایان دانست. هچپسوت بزرگترین دختر توتموزیس یکم بود. مادر هچپسوت ، آهموز (آهمس) نام داشت که همسر قانونی فرعون معرفی شده است. هچپسوت روحیۀ نا آرامی داشت و هر چند او بزرگترین فرزند دختر فرعون و از احترامات شایسته برخوردار بود، ولی خود را لایق این مقام و منزلت نمی دانست. به وی اختیارات گسترده ای نیز داده شده بود، که وی آن اختیارات را هم در خور خویش نمی یافت. وقتی همسر او یعنی فرعون درگذشت، مقبره اش و معبدی که در شهر «هابو» در جوار آن ساخته بود، ناتمام مانده بود. پسر او توتمموزیس سوم به جای او نشست. او نیز فرزند یکی از زنان غیر رسمی فرعون بود. غیبگویان معبد آمون علی رغم اینکه وی با قوانین و ضوابط جانشینی فرعون سازگاری نداشت، به مقام فرعونی تأییدش کرده و مشروعیت او را به رسمیت شناختند . شاید این تأیید معابد آمون به مصلحت کشور بوده است، هر چند با قوانین مصریان مطابقت نداشته است.

توتموزیس سوم به هنگام جلوس به تخت فرعون و زمام دار شدن به جای پدرش، خیلی جوان بود. بیوۀ توتموزیس دوم که در واقع نامادری فرعون جوان بود، «نوفروره» دختر خود را برای همسری توتموزیس سوم در نظر گرفت. هچپسوت ندیمی داشت به نام «ایننی» که همۀ اسرار خود را با او در میان می گذاشت. او مرد سالخورده ای بود که از زمان توتموزیس یکم پدر بزرگ غرعون وقت در دربار خدمت می کرده است. این پیرمرد اوضاع کشور را مناسب می دید که به تدریج به اهداف خود نائل آید، لذا بی آنکه از آداب و آیین های مصریان عدول کرده باشد، بر هچپسوت لباس فرعون – بانو پوشاند و عنوان «فرعون» را نیز به او داد. از جمله کارهای دیگر او ساختن مقبره ای برای هچپسوت بود که شباهت زیادی به مقابر فراعنۀ پیشین داشته است. این مقبره در «دیر البهاری» ساخته شد. برای اولین بار نبود که زنی با مشخصات فوق عنوان «فرعون» را بر خود نهاده باشد. پیشتر در واپسین سال های حکومت سلسلۀ دوازدهم زنی به نام «سبه کنفرو» نیز فرعون بود. هچپسوت احساس می کرد که قدرتمند است و این واقعیت را در زمان زنده بودن همسرش و نیز در دورۀ زمام داری توتموزیس سوم به ثبوت رسانده بود. او براین باور بود که در مقایسه با فرعون بانوان قبل از خودش، کشورداری را بهتر می داند و مدیریت و سیاست را کانل تر و مطمئن تر به اجرا درآورده است.

او در سال ۱۴۸۹ پیش از میلاد به فرمان آمون که از سوی یکی از کاهنان غیبگو به او ابلاغ شد، از مقام همسری خدایان چشم پوشید و تاج فرعونی را طی مراسم باشکوهی بر سر او نهادند (گفتنی است که همۀ این اقدامات به وسیله «ایننی» برنامه ریزی شده بود).این مراسم باشکوه و گسترده که مصریان همانند آن را به یاد نمی آورده اند در کارناک برگزار گردید. غیبگویان معبد آمون با حضور در این مراسم مشروعیت و شکوه آن را به کمال رسانیدند. هچپسوت اظهار داشت که سرنوشت او به عنوان فرعون بانو از پیش رقم خورده است و برای مشروعیت وقداست مقامش ابتدا به همسرس خدایان در آمده است و به این ترتیب «تئوگامی» یا همسری خدایان در طالع او بوده است و این اسطوره را به خود منتسب کرد. وی افزون براین اظهار داشت که پدر او توتموزیس یکم در مجلس باشکوهی که در آن صاحبمنصبان، بزرگان و درباریان گردآمده بودند، او را به جانشینی خود برگزیده و به این جمع انبوه معرفی کرده است. او خود را از پیش شایستۀ مقام و عنوان فرعونی می دانست. او چهار فرعون بانوی پیش از خود را نام برده و خود را پنجمین فرعون بانودر تاریخ مصر تا زمان زندگی و حکومتش دانسته است.

در این شرایط مصر دارای دو فرمانروا شد، یکی توتموزیس سوم و دیگری نامادری اش هچپسوت که فرعون بانویی مقتدر شده بود. بخش بزرگی از بنای کاخ فرعون به نام هچپسوت تقدیس شده و بیست سال براین منوال گذشت. در نقوش و و تصاویری که بر دیواره های کاخ نقش بسته است، هچپسوت در ردیف جلو و توتموزیس سوم پشت سر او ایستاده است. این امر قلمرو اقتدار و میزان محبوبیت این فرعون بانو را در میان مصریان می رساند. مقبره ای نیز به دستور همین زن در درۀ سلاطین برای او ساخته شده است، که در آثار و نوشته های مصریان باستان مورد تأییدقرار گرفته است. شگفتی در اینجاست که این زن در نقوشی که پس از این هنرمندان خلق کرده اند، به گونه ای دیگر جلوه گر شده است. او دراین نقوش با چهره ای مردانه با ریش مصنوعی جلوه گر است. هچپسوت در تصویر تمام قد خود نیز به همین صورت از سوی هنرمندان به تصویر کشیده شده است. کسی نمی داند که در ارادۀ این فرعون بانو چه نهفته بوده است. در کتیبه های به جای مانده از آن زمان نیز دربارۀ این موضوع چیزی نیامده و به آن اشاره نشده است. دربارۀ این گونه اقدامات و موضع گیری اشراف و بزرگان لشکری و کشور نیز سخنی به میان نیامده است و در مجموعه او زنی با شهامت، مقتدر و مصمم بوده است. وی قوت اراده اش را بیشتر مدیون ایننی بوده است. باز هم نمی دانیم که اطرافیان وی تا چه اندازه از او در به تحقق رسانیدن اهدافش حمایت کرده اند مقبرۀ او در دیر البهاری دارای افزون بر شصت اطاق، اطاقک و سکوهای مجلل بوده است. وی در زمان زنده بودنش وصیت نکرده بود که در جوار مقبره اش معبد یا معابدی بسازند، و این گونه تأسیسات پس از به خاک سپردن او بر پا شده است.

روایتی نیز در دست است که قبر او ناتمام مانده و تابوت او را شکسته و راه ورود به مقبرۀ او را با دیواری محکم مسدود کرده بوده اند. مصریان می گویند او مورد غضب خدایان قرار گرفته لذا چنین سرنوشتی را تجربه کرده است. در مبحثی جداگانه دربارۀ مخالفت او با آیین های چندگانه پرستی مصریان و از جمله خرافه پرستی آن مردم، به تفصیل سخن خواهیم گفت.

تراژدی نویسان مصری همان زمان تراژدی هچپسوت را به رشتۀ تحریر در آورده اند که از سرنوشت این نوشتۀ بسیار مهم اطلاعی در دست نیست. بدیهی است که در خلال ادبیات تاریخی مصریان دربارۀ زمانداو در مقام دستیاری فرعون مطالبی به صورت پراکنده در دست است که تصویر واقعی از زندگی سیاسی او را نمایان نمی کند. پیشی گرفتن او بر رقیب خود توتموزیس سوم نشانه ای از هوشیاری و قدرت کم نظیر او بوده، ولی پس از این پیروزی ها قدرت بیش از حدش او را فریفت و به اقداماتی دست زد که خاطر مصریان را آزرده کرد و پس از مرگش مجسمه های او را شکسته و تصاویر او را پاره پاره کرده و بیشتر نقوش او را مخدوش و آسیب دیده کردند .

پس از مرگ این فرعون بانو، طرفداران وی تحت تعقیب قرار گرفته و خائنان به آرمان های مصریان به شمار آورده شدند. کلیۀ مقامات حکومتی که با او همکاری کرده بودند، تنزل مقام داده شده و کلیۀ اسناد، مدارک و نقوشی که به استناد آنها هچپسوت از سوی آمون و خدایان دیگر به مقام فرعونی منصوب و مشروع شناخته شده است، نابود گردیدند. تنها آثار و نقوشی که در آنها تصاویر توتموزیس یکم، توتموزیس دوم و توتموزیس سوم به چشم می خورده است، از آسیب مصون ماندند و در کلیۀ آثاری که اسامی مشترک این چند فرعون وجود داشته است، هر جا که نام هچپسوت بوده است یا جدا کرده یا شکسته و یا محو نموده اند. مصریان او را بر باد دهندۀ احترام و اعتبار فراعنۀ مصر به شمار آورده و وی را بد نام کننده و آسیب رساننده به تاریخ و فرهنگ مصر قلمداد کرده اند، صاحبنظران و مصر شناسان از خلال اسناد و مدارک دریافته اند که بیشتر این تحریکات از سوی طرفداران توتموزیس سوم بوده و از جمله چند تن از چهره های درباری چون خزانه داران و دبیران و محافظان کاخ فرعون از محرکان این توطئه بوده اند. برخی از اسناد مصریان مربوط به زمان های بعد در این باره بوده و مربوط به دورۀ زمام داری این فرعون بانو بلافاصله پس از مرگ او نمی تواند باشد. از نظر اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی اختلافات میان زمام داران خاندان توتموزیس گرچه به نظر برخی از مورخان بر جامعۀ مصر بی تأثیر نبوده است، ولی این گونه هم نیست که هیچ تأثیری نداشته و روند کارجامعه کماکان ادامه یافته است. این اختلافات به میان جامعه آورده شده و گروه بندی های موافق هچپسوت و موافقان توتموزیس علیه یکدیگر قد علم کرده و طغیان هایی را سازمان داده اند که تاریخ مصر آن را هرگز از یاد نبرده است.

زیان های وارد آمده در این مقطع زمانی به تأسیسات فرهنگی، دینی، اقتصادی مصر را نباید دست کم گرفت. هر چند این رویدادهای اسف بار پس ازمرگ هچپسوت به وقوع پیوسته است، ولی تحلیل گران این آسیب ها را کمتر از هجوم هیکسوس ها به مصر نمی دانند. بازسازی مصر هزینه بردار بود و مصریان برای احیای مواریث فرهنگی خود سختی های بسیار تحمل کردند. معابد زیبا و با شکوه در ناحیۀ هلیوپولیس به ویرانی گراییده بودند که از نو بازسازی شدند. از جمله چندین معبد از کوسه تا هبنو از نو ساخته شدند. معابد معروف و مجللی در ناحیه نوبی از بوهن تا سمنه همه تعمیر و با هزینۀ مصریان زیباسازی شدند. پایتخت از نو آراسته شد. نقوش و تصاویر تا آنجا که ممکن بود اصلاح و از آنها محافظت شد. گورستان بزرگ کورنا که مخروبه شده بود به یک فضای باشکوه و زیبایی مبدل گشت. در کارناک تأسیسات فرهنگی جدیدی بر پا شد. برای این گونه بازسازی ها، تعمیرات ، زیباسازی ها از سنگ های گرانبها و محکم و زیبا چون مرمر، گرانیت سیاه و کوارتس استفاده شده است. نمای ساختمان ها بهتر و زیباتر از گذشته پیش از تخریب شدنشان ساخته و پرداخته گردید.

هنرمندان با دلگرمی و اشتیاق به بازسازی مصر پرداختند. مصریان افزون بر دو قرن پیش یک بار تاخت و تاز هیکسوس ها را تجربه کرده و هنر بازسازی و اصلاح و از پیش پا برداشتن ویرانی ها را به خوبی می دانسته اند. این بار نیز دست به دست هم داده مصری زیبا را از نو ساختند. با تمام این تفاصیل باز هم به خوبی روشن نیست که واقعیات این قضایا به چه صورت بوده و چگونه پایان یافته است. مراسم آیینی دوباره به شکوه بیشتر از سرگرفته شد. در بزرگداشت خدای آمون مصریان از هیچ کوشش و تقدیم قربانی های سهمگین دریغ نکردند. معابد آمون از زمان دیگر مجلل تر شد. بر وسعت معابد و افزودن تأسیسات جانبی و تکمیل آن ها کوشیدند. تالارهای بزرگ که شمار ستون های آنها زیاد بود به وسیلۀ معماران، هنرمندان و مهندسان ساخته شد. دراین ساخت و سازها مرغوب ترین و زیباترین مصالح ساختمانی به کار گرفته می شد. همۀ این اقدامات در دفاترمخصوص و نیز به صورت الواح، کتیبه ها و نقوش منعکس و ثبت می شده است، در واقع هنر مصریان در این مقطع زمانی نیز به وسیلۀ هنرمندان به نمایش گذاشته شده است. هنر معماری مصریان در دوران کهن بی مانند و از شگفتی ها بوده است، در این گونه موارد نیز نقش خود را ایفا نموده است.

دورۀ زمام داری هچپسوت موجب جابجایی قدرت شد و در واقع قدرت در ناحیۀ نوبی تمرکز یافت. از راه دریا حملات متعددی به مصر صورت گرفت و این امر موجب رکود اقتصادی و کندی کار تجارت دریایی و خشکی مصریان شد، ولب پس از این واقعه دوباره تحولی بزرگ در این زمینه به وقوع پیوست و بیشتر کاستی های اقتصادی در کوتاه زمان ممکن برطرف گردند. تجارت از راه دریای سرخ، مدیترانه به سوی دریای سیاه از سرگرفته و بر رونق و رواج گذاشته اش افزوده گردند.

کشاورزی و دامداری متحول گردید، پرورش گاو و گوسفند و دیگر جانوران سودمند و خانگی و پرورش نخل رونق یافت. کشتی های باربری مصری همه جا در لنگرگاه ها باراندازی می کردند، شهر و منطقۀ دیرالبهاری به اندازه ای زیبا شده بود که مصریان و بیگانگان به دیدار آن می شتافته اند. برخی نوشته های مربوط به آن مقطع زمانی به صورت پاپیروس ها به دست آمده که این تحولات، اصلاحات و اقدامات را تأیید کرده است. از جمله تجارت مصریان که در جهان اشتهار داشته تجارت مواد معطر بوده است که از سرگرفته شد، در جهان باستان عطریات مصر و عربستان و هند زبانزد همگان بوده و بازرگانان به عطریات مصر علاقۀ فراوان داشته اند. در عرصۀ تجارت زمینی نیز وضع به همین کیفیت بوده و روزبه روز بر گسترش آن افزوده می شده است.

در همان روز که هچپسوت زمام دار بود و نیز پس از مرگ او دیدگاهی متفاوت با مخالفان او داشته اند. از این دیدگاه همین امروز نیز کارشناسان تاریخ مصر دفاع می کنند. شماری از روحانیان صلح طلب مصری نیز هچپسوت را فرعون بانویی انسان دوست به شمار آورده اند. وی خلاف منویات و ادارۀ آمون خدایگونه اسطوره ای گامی بر نمی داشت و مراسم بزرگداشت و تقدیم قربانی به او را با شکوه برگزار می کرد. هچپسوت آمون را خواهان صلح می دانست و شخصاً مواد معطر و بخورات عطر آگین را به معبد او هدیه می کرد و سخاوتمندانه از شرکت کنندگان در مراسم آئیینی آمون پذیرایی می نمود. این فرعون بانو خلاف بسیاری از فراعنۀ پیشین، سخت مخالف لشکرکشی به سرزمین های دیگر، غارت اموال، کشتار مردم و ویران کردن خانه و کاشانۀ آنان بود. ا وبرخلاف توتموزیس ها (توتمس ها) که پیش از او زمام دار بودند و کراراً به آسیا لشکرکشی کرده و غنائم زیادی رابا خود به مصر آورده بودند، صلح میان مردمان جهان از جمله آسیایی ها و آفریقایی ها را پیوسته توصیه می نمود. وی حتی با کسانی که شرح این پیروزی ها را با آب و تاب به رشتۀ تحریر در می آورده اند، موافق نبود و آن را افتخاری برای مصر و مصریان به حساب نمی آورد. او فروپاشی های حکومت ها، تجاوز و هجوم بیگانگان به مصر و به یغما بردن اموال و احشام مصریان، طغیان های زیان و بلایای آسمانی همانند قحطی خشکسالی و … را ناشی از همین اردوکشی های بیرحمانه به سرزمین هایی که به مصر و مصریان آزاری نرسانده بودند، می دانست. هچپسوت براین باور بود که این آمون است که از توان و اقتدار فرعون و سپاهیانش می کاهد و هرگاه صلاح بداند، به آنان باز می گرداند.

منابع تاریخ مصر به موازات این موضع گیری های این فرعون بانو آورده اند که توتموزیس سوم تنها در سال ۱۴۶۸ پیش از میلاد مسیح در حالی که بیست و دو سال از زمام داری اش می گذشت هفده لشکرکشی به کشورهای آسیایی انجام داده است و در هر لشکرکشی شماری از نیروهای مصری قربانی اهداف توسعه طلبانۀ خود نموده و غنائم، اسیران و دام های مردمانی را که هرگز با او سر جنگ نداشته اند با خود به مصر آورده است. پیش از توتموزیس سوم نیز اسلاف او توتموزیس دوم و توتموزیس اول جنگاوری و در عین حال جنگ طلبی خود را در تاریخ ثابت کرده اند. اگر کمی به عقب برگردیم خشت این بنا را در دوره های امپراطوری های باستان و میانۀ مصر گذاشته و اردوکشی های خونین به کشورهای چون لیبی و حبشه در آفریقا و فلسطین، سوریه و فنیقیه و آسیا را کراراً پشت سر گذاشته اند. مصریان هرگاه دچار طغیان ها و جنگ های داخلی می شده اند، پس از آن به فکر کسب غنائم می افتادند و با مجهز کردن سپاهیانشان به سرزمین های دیگر حمله ور می شده اند. ناگفته نماند که مصر پس از این رویدادهای اسف بار داخلی از نظر تولیدات نیز در مضیقه قرار می گرفت و به خاطر مشکل آبرسانی به زمین های کشاورزی، توان کشت و زرع و پرورش دام را نداشت و همینطور در عرصۀ تولیدات کارگاهی نیز پیشرفتی نداشت و فراعنۀ مصر لشکرکشی های خود را به این بهانه ها توجیه می کرده اند و پیروزی های خود را از خدای بزرگشان آمون طلب می کرده اند.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
اقدامات مصریان در استمرار هنر و فرهنگ مصر باستان
مصریان علی رغم تحمل زیان ها و صدمات و ضربات سنگین از ناحیۀ دشمنان خارجی و تهاجم و تجاوز بیگانگان، هرگز از بازسازی و ادامۀ وظایف سنگین هنری و فرهنگی باز نایستادند. مصریان از نظر هنر معماری پیوسته پیشتاز و سرمشق اقوام و ملل دیگر بوده اند. در هر مقطعی پس از تحمل آسیب های وارده به احیای فرهنگ و ضوابط اجتماعی خود پرداخته و از جمله حول محور قوانین نشأت گرفته از مفاهیم دینی و اخلاقی که فراعنه شخصاً و مستقیماً بر آن نظارت داشته اند، حرکت و زندگی می کرده اند. تمرکز قوانین، پی گیری و احیای اقدامات عمرانی، بازسازی ارتش، ایجاد امنیت و گسترش آن در سرتاسر کشور از جملۀ این اقدامات بوده است. به عنوان مثال می توان از سلسلۀ یازدهم مصر که از ۲۱۵۰ تا ۱۹۸۰ پیش از میلاد مسیح در مصر زمام دار بود، یاد کرد. فراعنۀ این سلسله ضمن پای بندی به مواریث کهن و حفظ سنن و آیین های دینی، به رفاه مردم توجه ویژه ای داشته و نظام اداری و امور دینی را براساس قوانین و ضوابط خدشه ناپذیر، زیرنظر داشته اند.

مصریان در دوره های انتقال قدرت از سلسله ای به سلسلۀ دیگر شاهد شورش ها و برخوردهای نظامی متددی بوده اند و این امر موجب به هم خوردن تعادل اقتصادی و نظم اجتماعی می شده است. در مقاطعی از تاریخ جهان باستان، کشورهای بین النهرین که به عنوان شرکای اقتصادی و تجاری مصر به شمار می آمده اند، به صورت رقیبانی در صحنۀ اقتصاد و تجارت خودنمایی می کرده اندو این امر گاهی به زیان مصریان بوده است. مثلاً هر گاه بر اثربروز بحران و یا وقوع درگیری های و یا تهاجمات و تجاوزات بیگانگان به قلمرو مصریان و از جمله تحمیل جنگ به مردم مصر، ارکان اقتصادی سرزمین های نیل دچار تزلزل می شده است، بدیهی است که از میزان صادرات مصر کاسته و به میزان واردات کالاها از سرزمین های دیگر به مصر افزوده می شده است. این امر موجب بهره برداری کشورهای بین النهرین می شده است.

مورخان براین عقیده اند که اقتصاد بین النهرین به هنگام شکوفا شدن اقتصاد در مصر به مراتب ضعیف تر و پایین از مصر بوده است، ولی رقابت های ناشی از عوامل بالا، مصر را در موضع ضعف اقتصادی قرار می داده است. مصریان پیوسته درصدد بودند که مشکلات ناشی از کمبود آب در زمینۀ کشاورزی را با فراگیری راه و روش های مناسب از سرزمین های دیگر، برطرف کرده و خود به کشت و زرع، باغداری و دامپروری و تولیدات کارگاهی بپردازند تا به این ترتیب از نیازهای مصریان در این زمینه ها کاسته گردد. بدیهی است که برخی از فراعنۀ تجمل پرست و خانواده های آنان سوابقی نه چندان درخشان در زمینۀ حیف و میل ثروت و اموال و املاک مصریان از خود به جای گذاشته اند که در تاریخ مصر آن را جزو عوامل رکود اقتصادی و گسترش فقر در مصر به شمار آورده اند.
نظام اجتماعی مصر به ویژه در رابطه با قوانین و پای بندی آحاد مردم به آن در جهان باستان زبانزده بوده است، به گونه ای که در منابع تاریخی از قوانین مصریان پس از قوانین پارسیان نام برده شده است. مصریان حقوق خانواده را به موازات حقوق اجتماعی به اجرا درمی آورده و به اعضای خانواده اعم از شوهر، زن و فرزندان توجه ویژه می داشته اند. هر چند اسناد و مدارک لازمی دربارۀ حقوق و امتیازات برای زنانی که در کارگاه ها و مراکز و تأسیسات تولیدی کارمی کرده اند، به درستی و به طور دقیق گزارش نشده و معلوم نیست، ولی حقوق زنان در جامعۀ صر باستان به طور کامل رعایت می شده است. مصریان در کارگاه ها و مراکز تولیدی کارهای سنگین و دراز مدت را به عهدۀ زنان نمی گذاشته اند. در کارگاه های بافندگی از زنان به عنوان نیروی کار و کارشناس استفاده می شده است.

مصریان از زنان هنرمند قدردانی نموده و از نظریات و تخصص آنان به خوبی بهره برداری می کرده اند. از وجود زنان در کارگاه ها و مراکز تهیه، تولید وتوزیع مواد خوراکی نیز بهره برداری می شده است. در نانوایی ها جهت تهیۀ آرد، خمیر و پخت نان از زنان استفاده می کرده اند.

مصریان بیشتر از خوراک هایی چون ماهی، سبزیجات استفاده می کرده اند، کفش، مصنوعات دستی و حصیری مانند سبد، بادبزن و مصنوعات چوبی زینتی و لوازم خانگی را به سرزمین های دیگر صادر می کرده اند.

تا زمانی که پول وجود نداشت، مصریان نیز مانند سرزمین های دیگر کالا را با کالا مبادله و به اصطلاح معاملات و مبادلات پایاپای بوده است. مصریان در برابر صادرات خود به کشورهایی چون سوریه، حبشه و سرزمین کرت و کشورهای بین النهرین، کالاهای زینتی و تجملی ویژۀ اشراف و درباریان و زیورو زینت آلات از هند، چین، عربستان و کرت وارد می کرده اند.

صنایع فلزی و چوب در مصر و در هر مقطعی از تاریخ آن سرزمین رونق داشته و بیشتر نیروی کار در کارگاه های صنایع فلزی و چوب اسیران و بردگان حبشی، لیبیایی، فلسطینی و سوری بوده اند. در طول زمام داری سلسلۀ چهارم فراعنۀ مصر از هفت هزار اسیر و برده سخن گفته شده است که این رقم به ده هزار تن و سرانجام به هفتاد هزار تن رسیده است.

به استناد منابع، ثروتمندان و اشراف و بزرگان قبطی که بر اثر بروز بحران های گسترده و خانمان برانداز، از عهدۀ ادارۀ امور اقتصادی و پرداخت دیون خود برنمی آمده اند، به بردگی می رفته اند. به سخن دیگر به دلایل فوق از شمارافراد آزاد کاسته شده و بر شمار بردگان افزوده می شده است. شورای زازات نه تنها بر تقسیم عادلانه آب بین کشاورزان نظارت داشت، بلکه ادارۀ محاکم قضایی را نیز به عهده داشته است. از آثار به جای مانده از مصریان و تحلیل ها و تفاسیر موجود دربارۀ جامعۀ باستانی مصر این گونه برمی آید که همۀ مردم مصر در برابر قوانین یکسان بوده و در محاکم قضایی بی هیچ تفاوت و تبعیضی با آنان رفتار می شده است. برخی از مورخان آورده اند که دیوانیان، نظامیان و کارکنان ادارات دولتی مصر در برابر قوانین بیشتر و عمیق تر و شدید تر مجازات می شده اند تا درس عبرتی برای دیگران بشود، این شیوه در نزد پارسیان نیز معمول و متداول بوده است.

به طور کلی مصر در بسیاری از مقاطع تاریخی خود از نظر اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و هنری، سرمشق و سرآمد بسیاری از کشورها در عهد باستان بوده است. هنر مصریان به اندازه ای جالب و پیچیده بوده است که تقلید از آن به آسانی برای هنرمندان سرزمین های چون یونان و کشورهای بین النهرین که در زمینه های هنری سوابق درخشانی داشته اند ممکن و میسر نبود. هنر معماری مصریان در نوع خود بی نظیر و هنرهای تزیینی مصر از محبوبیت زیاد برخوردار بوده است. در مصر نیز همانند بابل، سومر، ایران، یونان و … بهترین طراحان و برجسته ترین هنرمندان و نیز مرغوب ترین، زیباترین و با دوام ترین مصالح ساختمانی ابتدا در خدمت کاهنان معابد و فراعنۀ مصر قرار می گرفته است تا بهترین و بدیع ترین و در نوع خود با شکوه ترین بناها و آثار هنری را خلق کنند. مصریان این ابتکارات و نوآوری ها را ازهمان ابتدا و پیش از آنکه وارد عرصه های هنرهای گوناگون بشوند از خود نشان داده اند. ساختن خمره های زیبا و منقوش سفالین که از اقلام صادرات مصریان نیز به شمار آمده است، از جملۀ این آثار بدیع است. مصریان از این خمره ها که در اندازه های متفاوت در کارگاه های سفالینه سازی ساخته، پخت داده ومنقوش می شد، برای نگهداری و حمل مایعات از جمله روغن های گوناگون، حبوبات، غلات و سایر مواد خوراکی استفاده می کرده اند.

با اختراع چرخ توسط مصریان کار جنگ و حمل ونقل برای مصریان فوق العاده آسان شد و با ساختن ارابه های چند منظوره در امر جابجایی کالاها و حمل ابزار و ادوات جنگی بیشترین پیشرفت را مصریان در جهان باستان داشته اند. افزون بر این چرخ عامل شتاب دهنده به هنر و صنعت کوزه گری و سفالینه سازی و نیز در امر کشاورزی و خرمن کوبی بود. مصریان ابتدا با تیغه های سنگی در کارهای صنعتی و کارگاهی و حتی درو کردن محصولات خود می پرداخته اند، این تیغه ها دارای دسته های چوبین بوده و کار را برکشاورزان آسان می نموده است. به تدریج هنرمندان مصری در ساخت این تیغه ها و سایر ادوات کارگاهی و به ویژه در راستای ایجاد سهولت در امر کشاورزی، بر آن شدند تا از فلزات استفاده کنند. ناگفته نماند که چهارپایان که ثمرۀ دامپروری مصریان در طول تاریخشان بوده است، در همۀ امور از جمله در عرصۀ حمل و نقل کالا، انجام گرفتن امور کشاورزی چون حمل بار و آذوقه و محصولات زراعی و در امور دفاعی در خدمت مصریان بوده اند.

تهیۀ ابزار و ادوات فلزی به ویژه از مس و به تدریج از آهن به جای چوب و سنگ تحولی عظیم در قلمرو صنعت و اقتصاد مصر به شمار می آمده است. در واقع این یکی از پیشرفته ترین مراحل زندگی صنعتی و اقتصادی مصریان در همۀ عرصه های تولیدی بوده است. با متداول شدن کاربرد فلزات در جامعۀ مصر، شکل دادن فلزات و هنر چکش کاری، ذوب و قالب گیری هر چند در آغاز از زیبایی و پیشرفت برخوردار نبود، ولی به تدریج مصریان را رقیبان موفق و برنده در امور صنایع فلزی با سایر کشورها قرار داده است. هم اکنون فهرستی از محصولات کارگاه های فلزکاری مصریان که بر اثر کاوش های باستان شناسان به دست آمده است، در کنار سایر آثار کشف شده دردست مطالعه و بررسی و تشخیص قدمت آنهاست. مصریان مقاوم ترین و زیباترین ادوات دفاعی، چوب بری و نیز درامور صنعتی و کشاورزی را می ساخته اند. از آن جمله می توان از تبر مسین و اره ها و داس های آهنین مصریان نام برد که در نقوش و تصاویر باستانی آن سرزمین به چشم می خورد.

مصریان در عرصۀ کشاورزی و باغداری از پیشرفت های قابل توجهی برخوردار بوده اند. ناگفته نماند که مناسبات تجاری مصریان با سرزمین های حوضۀ مدیترانه و دریای سیاه، برای مصریان فواید بسیاری داشته است و به تدریج کشت بسیاری از محصولات که در مصر سابقه نداشته و به دست آوردن شماری از میوه ها که مصریان آنها را پیشتر نمی شناخته اند، از جمله این ره آورد ها است. تاک نشانی و کشت انواع انگور و پرورش تاکستانها که از کرت (یونان) و دیگر مناطق حوضۀ مدیترانه و دریای سیاه به مصر آورده شده بود، حاصل مناسبات تجاری بوده است. وجود تاکستان های بزرگ و پر محصول مصریان مربوط به اواسط عصر باستانی تاریخ آن سرزمین است. مصریان زیباترین سبدها را می بافته اند و در کارگاه های سبدبافی و حصیربافی بیشتر از زنان به عنوان نیروی کار استفاده می شده است. مصریان از الیاف درختانی چون کنف در امور صنعتی و تهیۀ ظروف و نیز از برگ درخت خرما و نی استفاده می کرده اند. کشت پنبه از سوابق کهنی در تاریخ مصر برخوردار است. هنر سنگتراشی در امر ساختمان سازی و نیز ساختن و تسطیح خیابان ها و معابر عمومی و ساختن و تجهیز و تأمین استحکام کاخ ها و عمارات دولتی و خانه های اشراف و اغنیا در شمار این پیشرفت ها است. مصریان از سنگ های آهکی به میزان و مقیاس زیاد در امور ساختمانی و زیبا سازی استفاده می کرده اند. وجود نقوش برجسته را باید ثمرۀ هنرمندی نقاشانی دانست که در مصر باستان و ادوار بعدی بر روی دیوارها و صفحات و سطوح ساختمانها و معابد به کار می رفته است.

مصریان هر کسی را در امور هنری و صنایع به هر کاری نمی گماشته اند، بلکه آنها به زودی مشاغل و هنرها را تخصصی کرده و متناسب با استعداد، ذوق، توانایی و سلیقه و ابتکار افراد آنان را تربیت و سپس به کار می گماشته اند. هنر دباغی و پرورش پوست در صنایع لباس، کفش و اشیاء زینتی و نیز هنر بافندگی در گونه های چشم نواز با نقوش زیبا بر روی پارچه ها و همچنین استفاده از چوب در امور صنعتی و ساختن قایق ها، کشتی ها و اسکله ها و همچنین دِر کاخ ها، معابد و خانه ها که عمدتاً منقوش وملون و زیبا بوده از جمله دستاوردهای مصریان در عرصه های هنری و صنایع است. به این ترتیب با توجه به گوشه ای از هنر، ابتکارات و صنایع مصریان که به استناد مدارک، شواهد و آثار به دست آمده است، نشان از علاقه، همت و توانایی مصریان در امر پیشرفت همه جانبه است.

از بایگانی های سلطنتی مصریان آثار، یادداشت و سالنامه هایی به دست آمده است که فهرست کارهای انجام شده و محصولات و ابزار و ادوات و آثار هنرمندانی را که در ساختن و پرداختن کاخ ها و انجام دادن تزیینات آنها به کار گرفته شده است نشان می دهد.

در برخی موارد براساس ارزیابی های هنرشناسان و کارشناسان تاریخ معماری جهان باستان، فراعنۀ مصر از معماری کم نظیر آشوریان نیز تقلید کرده و آن را به گونه ای بهتر، مقاوم تر و مبتکرانه می ساخته اند. کاخ سارگون آشوری در نینوا و کالاه نمونه هایی از این بناهای مورد توجه برخی از فراعنۀ مصر است. کاخ سارگون در دورشاروکین واقع در بیست و پنج کیلومتری نینوا که در تاریخ مشرق زمین از اشتهار برخوردار بوده است، می توانسته است از آن دسته بناهایی بوده باشد که برای فراعنۀ مصر ایجاد جاذبه کرده است. فراعنه از سنگتراشان هنرمند، پیکرتراشان، کنده کاران، دباغان و استخرسازان و نقش پردازان بر روی پارچه، چوب، سنگ و سطوح ساختمان ها بهره می گرفته اند.

در قلمرو هنری و هنر پروری و ساختن آثار هنری مصریان بردگان نیز فعالیت داشته و دارای دستاوردهای ارزشمندی بوده اند گاهی در میان بردگان و اسیران جنگی که فراعنۀ مصر به دنبال فتوحاتشان از سرزمین های دیگر به مصر می آورده اند، هنرمندان و متخصصانی در اکثر عرصه های هنری بوده اند که در مصر مورد توجه و احترام قرار می گرفته اند بی هیچ تردیدی فراعنۀ مصر تنها به کمک نمیروهای کار مصریان نمی توانسته اند بناهای عظیم و شگفت انگیزی چون اهرام ثلاثه را بسازند و قطعاً در این امر مهم بردگان، اسیرانو مهاجران به عنوان نیروهای کار، به کار گرفته شده واز خدمات هنرمندانی که در میان همین نیروها بوده است، بهره برداری کرده اند

هنرمندان مصری به شمار قابل توجهی نیز در خدمت معابد مصریان بوده و نقش خود را در خدمت به معابد و خدایان ایفا می کرده اند. این گونه هنرمندان زیر نظر کاهنان معابد، به آرایش این اماکن دینی و آفریدن نقوش برجسته بر روی دیوارهای اندرونی معابد، ترسیم وتجسم نقوش، تصاویر و پیکرۀ خدایان و مانند آن می پرداخته اند. هنر نیز در مصر باستان به تعبیری یک حرفۀ خانوادگی بوده و همۀ مصریان استعداد و شایستگی فراگیری آن را نداشته اند. استادان هنر مصر در نرکده های خود عموماً کسانی را پرورش می داده اند که دارای نبوغ و توان فراگیری هنر بوده و بتوانند برای جامعۀ مصر سودمند واقع شوند. فراعنۀ مصر نیز همانند امپراطوران آشور، زمام داران یونان و فرمانروایان ایران پیوسته به مناسبت هایی هنرمندان را به حضور خود پذیرفته و از آنان قدردانی می نموده اند.

از قبور بزرگان و صاحبمنصبان مصری شمار زیادی از ظروف منقوش بع دست آمده که نمایانگر هنر تحسین برانگیز هنرمندان مصر باستان است. مصریان در خلق آثار هنری خود با یکدیگر همکاری نزدیک داشته و هنرمندان در رده های مختلف هنری پیوسته در تکمیل و تزیین آثار یکدیگر می کوشیده اند. مثلاً سفالگران، لعاب کاران و نقاشان که از گروه هنرمندان پرطرفدار در تاریخ مصر بوده اند در ساختن ظروف سفالین، لعاب دادن سطوح آنها و نقاشی بر روی آن با یکدیگر تشریک مساعی داشته اند. مصریان نیز همانند پارسیان (هخامنشیان) ابتدا در هنر کاشی کاری مهارتی نداشته و آثار چشم گیری و قابل توجهی خلق نکرده اند و آنگونه که تاریخ شرق باستان نشان می دهد، بابلیان در این زمینه صاحبنظر و برجسته بوده اند. پس از آنکه مصر با کشورهای بین النهرین مناسبات تجاری برقرار کرد، علاقه مندان مصری به کنجکاوی در زمینه های گوناگون هنری در آشور، سومر و بابل پرداختند و از جمله عنصر هنری که توجه مصریان را به خود جلب کرده است، کاشی های زیبا و منقوش بابلیان بوده. باید علت عدم کاربرد کاشی های منقوش و زیبا در کاخ های مصریان و معابد آنان را در پیش از شکل گیری و برقراری این مناسبات، به همین دلیل دانست، زیرا مصریان پیش از ایجاد این ارتباطات، خود قادر به تهیۀ این گونه کاشی ها نبوده اند، ولی پس از آشنا شدن با هنرمندان بابلی در این زمینه، به ساختن و پرداختن آن به بهترین نحو و زیباترین قالب پرداختند. پارسیان نیز پیش از آنکه وارد بابل شوند در تهیۀ کاشی های خوش رنگ و منقوش ناتوان بوده اند پس از آن از هنرمندان بابلی آموختند و در ساختن کاخ های خود و آرایش آنها از این گونه کاشی ها استفاده می کرده اند.

در تاریخ هخامنشیان آمده است که کاخ شوش در زمان فرمانروایی اردشیر یکم دراز دست (۴۶۵ تا ۴۲۶ پیش از میلاد مسیح) دچار آتش سوزی مهیبی شده است و بخش های مهمی از این کاخ دیگر بلا استفاده مانده بود و در زمان داریوش دوم (۴۲۴ تا ۴۰۴ پیش از میلاد مسیح)، در زمینۀ بازسازی این کاخ اقدامات قابل توجهی صورت نگرفت، ولی با روی کار آمدن اردشیر دوم (با حافظه، ۴۰۴ تا ۳۵۸ پیش از میلاد مسیح) کار بازسازی آن آغاز و به بهترین نحو به پایان رسانده شد. د راین زمینه گزارش های تاریخ از منابع عمدتاً یونانی حاکی از آن است که اردشیر دوم در بازدیدی که از بابل به عمل آورده، کاشی های خوش رنگ و منقوش بابلیان توجه او را به خود جلب کرد، لذا دستور داد که کاخ شوش با این گونه کاشی ها زینت داده شود . بر این اساس پادشاه هخامنشی به همراهان خود دستور داد تا از هنرمندان و متخصصان بابلی در این زمینه کمک گرفته شود تا کاشی های مورد نظر در آرایش دیوارهای کاخ شوش مورد استفاده قرار گیرد.

مورخان یونانی از جمله هرودت که به تاریخ نظامی مصریان نیزپرداخته اند، به این نکته اشاره کرده اند که سربازان مصری لباس های نازک و زیبا به تن می کرده و دارای کفش های راحت و محکم و چشم نواز بوده اند. هرودت هر چند خود سربازان را در جبهه های جنگ از نزدیک ندیده است، ولی روایات پیشینیان و مورخان و گزارشگران دیگر را پذیرفته است. وی افزون بر این آورده است که مصریان اکثر دارای سرهای تراشیده و موهای بسیار کوتاه هستند. این مورخ یونانی سربازان مصری و پارسی را در این گونه امور ظاهری با یکدیگر مقایسه کرده است. مصریان در کشت پنبه مهارت داشته و این محصول را به مقیاس و میزان زیاد کشت کرده و از محصول آن به بهترین نحو استفاده می کرده اند. صنعت نساجی[۱۲] در مصر باستان تقریباً بدون رقیب بوده و مصریان پارچه های با دوام و زیبا در کارگاه های پارچه بافی تهیه می کرده اند. با توجه به جغرافیا و اقلیم مصر، مردم آن سرزمین در طول سال بیشتر با هوای نسبتاً گرم سروکار داشته اند، لذا لباس های آنها بیشتر از جنس کتان بوده است. هنرمندان مصری اعم از زن و مرد بر روی این پارچه ها نقوش زیبا با رنگ های چشم نواز می آفریده اند که در جهان باستان طالبان زیادی داشته است.

هر چند مصر به خاطر کمی آب، در عرصۀ کشاورزی در مقایسه با سرزمین های د یگر به ویژه مناطق حوضۀ دریای سیاه و کرانه های دجله، فرات و دریای مدیترانه در مقام پایین تری قرار داشته است، ولی پاره ای از محصولات مصریان از جمله پنبۀ مصری طرفداران زیادی داشته و مصریان پس از سپری شدن عهد باستان، بیشتر می کوشیده اندکه در کارگاه های نساجی پنبه را به نخ و سپس در کارگاه های پارچه بافی نخ ها را به پارچه تبدیل کرده و پس از رنگ آمیزی و منقوش کردن آن برای فروش عرضه کنند.

مصریان طراحان هنرمندی داشته اند که نقوش زیبا و چشم نواز را برای پارچه، چوب، فلزات و ظروف سفالین طراحی کرده و به کار می برده اند. پاره ای از الواح سومریان نشان می دهد که در این زمینه نیز میان مصر و سوم همکاری تنگاتنگ وجود داشته و سومریان از نظر کشت پنبه و تهیۀ لباس های کتانی هرگز به پای مصریان نمی رسیده و پیوسته به آنان وابسته بوده اند. هنرمندان مصری بر روی حصیر، بادبزن، سبد و انواع فرآورده های از این نوع با نقوش زیبا آرایش داده و آن را در کنار سایر کالاهای صادراتی خود به سرزمین های دور و نزدیک می برده اند. از قبور برخی از اشراف و ثروتمندان مصری ظروف بلورین و فلزی و سنگی به دست آمده است که بیانگر پیشرفت مصریان در این گونه صنایع بوده است. بیشتر این ظروف دارای نقوش زیبا ومزین به نوشته هایی با خط هیروگلیف و نقوش برخی از خدایان مصری بوده است. این ظروف بیشتر برای مردگان همراه با خوراکی و آشامیدنی در آنها بوده است.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
معماری اهرام مصـر

معماری مصریان که با دین پیوند نزدیک داشت، در ساخت اهرام شکوفا گردید، و از این راه به اوج خود رسید. اهرام مصر همواره از همان آغاز در میان عجایب هفت گانۀ جهان باستان قرار داشته است. در مصر هرم های فراوانی وجود دارد که مهم ترین آنها سه هرم بزرگ واقع در جزیرۀ جیزه (Gizeh) هستند. سه هرم موجود در جیزه متعلق یه «خفرن»، «خئوپس» و «منکورع» از فرمانروایان دورۀ سلسلۀ چهارم تاریخ مصر باستان هستند. مجموعۀ این اهرام همیشه مورد تحسین بوده و از لحاظ جلال و بزرگی تأثیر عجیبی در همۀ جهان گردان و مسافران داشته اند. بانیان این اهرام نام های زیبنده ای به آن ها داده بودند چنان که هرم نخست به «قبلۀ خئوپس»، هرم دوم به «خفرن بزرگ است» و هرم سوم به «منکورع الهی است» نامگذاری شده بودند. ( بهمنش، ۱۷۰ )

این اهرام به خاطر بزرگی، یکپارچگی و تقریباً دور دست بودن همواره توجه و کنجکاوی بشر را برانگیخته است. چنان چه در طول تاریخ نام های گوناگونی هم به خاطر این بزرگی به آنها داده اند. مثلاً در دوران هایی به «کوه های فراعنه» و «انبار غله های یوسف» معروف بوده اند. در بعضی ادوار به طور جدی تصور می شد که در طول هفت سال قحطی ای که در زمان یکی از فراعنه مصر روی داد و یوسف پیامبر آن را پیش بینی کرده بود، پس از خلاصی آن حضرت از زندان او از اهرام به عنوان غله استفاده نموده است. ( کلایتون، ۶۰ )

جدا از اهرام سه گانۀ جیزه اهرام دیگری نیز در مصر قرار دارند. نخستین هرم بزرگ مصر متعلق به سِنفرو (Senefrou) از فرمانروایان سلسلۀ سوم است. هرم خفرن از روی هرم سنفرو و به تقلید از آن ساخته شده است. هرم خفرن دارای قاعدۀ چهارگوش با تخته سنگ های بزرگ که هر کدام دو نیم تُن وزن داشته اند و حتی یک میلی متر بین آنها فاصله وجود ندارد ساخته شده اند. هرم خئوپس که بزرگترین هرم جیزه است نیز دارای همین جزئیات است. در این هرم دو میلیون و سیصد هزار قطعه سنگ با وزن دو و نیم تن به کار رفته است. این سنگ ها را از معدن سنگ گرانیت قرمز در سین (از شهرهای مصر باستان که امروزه آسوان نام گرفته است) واقع در مصر علیا که فاصلۀ آن تا اهرام ۱۱۲۰ کیلومتر بوده می آوردند. بلندی هرم بزرگ ۱۹۵ متر، درازی هر قاعده ۳۰۵ و مساحت قاعدۀ هرم ۹۳۶۳۶ متر است.

هرودوت که حدود دو هزار سال پس از ساختن اهرام از آن ها دیدن کرده، نوشته است که ساخت کانال ویژۀ مجرای آب که سنگ ها را با کشتی به نزدیکی اهرام می رساند ۱۰ سال و بنای هرم مدت ۲۰ سال طول کشیده است. برای این کار تعداد یکصد هزار نفر به کار گرفته شده بودند. ( هرودوت، ۱۷۱ )

جدا از توصیفات ظاهری و چگونگی ساختن اهرام آن چه اهمیت دارد این است که اهرام آرامگاه فراعنه بوده و برای نگاهداری همیشگی پیکر فرعون طراحی شده بودند. در این اهرام که دارای معماری منحصر به فرد و طراحی ویژه ای بود اتاق های گوناگونی قرار داشت. اتاق مرکزی ویژۀ تابوت فرعون بود. در کنار آن اتاقی ویژۀ نیایش وجود داشت و حلقه چاهی که معمولاً دهانۀ آن به اتاق اصلی جسد می رسید ساخته شده بود. در نیایشگاه میز ویژۀ هدایا را نیز قرار می دادند و فرعون مُرده پس از جدایی از این دنیا و با اذعان به دسترسی به همۀ خواسته های دنیوی در آن سکنی می گزید.

در نزدیکی اهرام مجسمۀ ابوالهول قرار داشت. مجسمه ای با بدن شیر و سری به شکل انسان یا حیوانی مانند قوچ. به نظر می رسد هدف از ساختن مجسمۀ ابوالهول نگاهبانی از روح موجود در درون اهرام بوده که در مواقعی که به سوی آسمان پرواز می کرد این نگاهبانی انجام می شده است، ولی در واقع هیچ کس هدف مصریان را از ساخت این مجسمه نمی داند.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
مصریان بیگانگان فضایی یا موجودات غیر اورگانیک؟کدام یک سازندگان اهرام مصر بودند؟

قدمت اهرام مصر بنا به گفته مورخین به ۴۵۰۰ سال می رسد اما ممکن است قدمت آنها هزاران سال پیش از این باشد.امام حتی با وجود هلیکوپتر و جرثقیل ساختن آن بسیار تعجب آور است و هزینه نزدیک به ۵ بیلیون دلار را در پی داشت.

هر ضلع هرم بزرگ جیزه ۲۳۰ متر و ارتفاع آن ۱۴۶ متر است. این هرم از ۲٫۳ میلیون قطعه سنگ هر کدام به وزن ۳ تن تشکیل شده و وزن کل هرم ۶٫۵ میلیون تن است. بر طبق داستان، هرم در طول ۲۰ سال ساخته شده است.. این یعنی که در هر پنج دقیقه از هر روز و هر شب، یک قطعه سنگ باید در جای خود قرار می گرفته است که این کار نیاز به هزاران برده داشته است. بر اساس نظریه ی قدیمی، هرم به وسیله ی یک سطح شیب دار بسیار بلند ساخته شده است. برای این که همچین سطح شیب داری برای بالا بردن سنگ ها مناسب باشد، حداقل باید ۱٫۶ کیلومتر طول داشته باشد و وزن آن هم دو برابر وزن خود هرم خواهد بود.

در حال حاضر می توان با استفاده از ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ کارگر و در طول ۵ سال و به وسیله ی هلی کوپتر، کامیون و جرثقیل و ۵ بیلیون دلار هرم را ساخت.

نکته جالب دیگر این است که آن سنگهای مورد نیاز در مصر وجود نداشته اند و باید از جاهای دیگر به مصر حمل می شدند کشور مصر به اندازه کافی نیز درخت برای تامین چوب مورد نیاز ساخت اهرام نداشت.
علاوه بر آن مصریان در آن زمان ابزار آلات لازم را برای حمل چوب و سنگهایی به آن بزرگی از کشور های دیگر در اختیار نداشتند.

نکات جالب دیگر در مورد اهرام مصر این است که که اگر ارتفاع هرم خئوپس را در عدد یک میلیارد ضرب کنیم برابر با ۱۴۹۵۰۴۰۰۰ یعنی فاصله زمین تا ماه می شود.نصف النهاری که از هرم خئوپس می گذرد ، قاره ها و اقیانوس ها را دقیقاً به دو قسمت مساوی تقسیم می کند.اگر محیط قاعده ی هرم را بر دو برابر ارتفاع آن تقسیم کنیم دقیقاً عدد پی یعنی ۱۴۱۶/۳ حاصل می گردد
در هرم بزرک ۲۶۰۰۰۰۰ بلوک سنگی به کار رفته است ، اگر این کارگران سخت کوش موفق می شدند در هر روز ده بلوک بیست تنی را به بالای هرم برسانند ودر محل خود نصب کنند باز هم
برای نصب ۵/۲ میلیون بلوک سنگی به ۲۵۰۰۰۰ روز یعنی ۶۶۴ سال زمان نیاز داشتند که البته این زمان در مقایسه با ۲۰ سالی که همه ی تاریخ نویسان برای ساختمان هرم قائلند\"archeology به یک شوخی بامزه بیشتر شبیه است.


بر طبق محاسبات کارشناسان نیروی لازم برای ساخت اهرام در آن زمان ۵۰ میلیون نفر بوده است در حالی که جمعیت آن روز کره زمین ۲۰ میلیون نفر بوده است.

اما در آن زمان حداقلا صدها هزار نفر باید بروی اهرام مصر کار می کردند تا اهرام ساخته شود ولی کشور مصر در آن زمان توانایی تامین غذای این تعداد کارگر را نداشته است.
اما افرادی که معتقد هستند اهرام مصر توسط نیروهایی غیر از انسانیا با کمک نیروهایی غیر از انسان معتقد هستند به دو نظریه معتقد هستند:۵

ساخت اهرام یا کمک به ساخت اهرام توسط خدایان باستان یا موجودات غیر ارگانیک نظر جن ساخته شده اند که این نظریه نیز برای خود محتمل است زیرا در افسانه های یهودی نیز موجودات غیر ارگانیک به سلیمان نبی برای ساختن کاخش کمک کرد.


ساخت اهرام به کمک موجودات فضایی که احتمال آن بسیار محتمل تر است.به احتمال زیاد موجودات فضایی در آن زمان می خواستند آثاری از خود روی زمین بگذارند مدرکی که این نوشته را اثبات می کند تصاویر متعددی است که از داخل دیواره های اهرام مصر از موجودات فضایی به ثبت رسیده است.

upload picture
تصویر یک بیگانه فضایی در میان مصریان در داخل اهرام مصر

keep photos online
تصویر یک مصری در حال غذا دادن به یک بیگانه فضایی

اما چندین تصاویر دیگر نیز در اهرام مصر وجود دارد که حاکی از استفاده مصریان باستان از نوعی سیستم الکتریسیته را دارد.

picture hosting
اما براستی مصریان باستان چگونه هزاران سال قبل از ادیسون به تکنولوژی تولید الکتریسته دست یافته اند آیا ممکن نیست که موجودات فضایی به آنها این تکنولوژی را داده باشند؟حقیقت ماجرا شاید این باشد که وقتی که ساکنان یک سفینه فضایی از زمین می گذشتند به فرعون دستور ساخت اهرام را دادند که شاید آثاری از خود بروی زمین بگذارند و خود نیز به فرعون در ساختن آن کمک کردند.نکته دیگر این است که عده ای معتقد هستند که هیچ گاه سنگ های رائس هرم بزرگتر تکمیل نشد ممکن است موجودات فضایی از این اهرام و اهرام موجود در آمریکای جنوبی بعنوان ایستگاهای مخابراتی خود استفاده کرده باشند.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
روحانیـون و خدایان مصـر
در معابد مصری عدۀ زیادی از روحانیون به کارهای مذهبی اشتغال داشتند و از دو طبقه تشکیل می شدند. یک دسته روحانیونی که فقط کارهای مادی را انجام می دادند که به آنها (پاکان) گفته می شد و دستۀ دیگر که به (غلامان خدا) شهرت داشتند و وظیفۀ آنها انجام اعمال مقدس بود و شعائر و آداب مذهبی به وسیلۀ این عده انجام می گرفت، بدون آنکه اعمالشان برای آنها جایگاهی ایجاد کند.

کاهنان از بین خانواده های محترم مصری برگزیده می شدند و در کارهای خود استقلال داشتند، یکی از مأمورین دربار با عنوان مدیر غلامان شمال و جنوب خدا که اغلب از بین روحانیون برگزیده می شد مسئول اداره عواید و موقوفات معابد بود.

هر روز که برای خدای ویژۀ معابد خوراکی آماده می شد کاهن بزرگ خوراک را نزد خداوند می برد و پس از آنن برای هر کدام از مجسمه های موجود در معبد نیز سهمی اختصاص می یافت، بقیه را میان اشخاصی که در معبد ساکن بودند تقسیم می کردند. باوجود وظایف شخصی کاهنان و انجام فرایض دینی در برخی از موارد آنان در کار حکومت نیز دخالت مستقیم داشتند، چنان که حتی در دوره ای گروهی از روحانیون در شهر تـب حکومت روحانیون تـب را بنیان نهادند.
مانند بیشتر جاهای جهان باستان در مصر نیز چند خدایی و پرستش خدایان متعدد (بُت پرستی) رواج داشت. درجه و اهمیت یک خدا بستگی به اندازۀ پرستش کنندگان و وجود معابد در شهرهای گوناگون داشت. این خدایان که به شکل حیوانات، پرندگان، گیاهان و گاه به صورت ترکیبی از اینها نشان داده می شدند، بعضی مواقع ویژگی محلی و در برخی جهات خدای ملی و جهانی به حساب می آمدند. هر شهر و روستا برای خود خدای ویژه ای داشت که مورد پرستش همگان بود. انتظارات مردم از این خدایان هم بی شمار و هم غیر قابل تصور بوده است. مردم همۀ سختی های زندگی، بیماری، قحطی، بلا، شکوفایی، تاریکی، روشنایی و… را از خدایان درخواست می کردند.

برخی از این خدایان مانند «آمون» رع خدای خورشید، به قدری ننیرومند بود که در بیشتر شهرها معابدی برای او ساخته بودند و حتی بیگانگان نیز او را پرستش می کردند.

«تات» خدای نگارش و کتابت بود، «سخمت» الهۀ جنگ و «ابونت» الهۀ درو بود. این خدایان در معابد ویژۀ خود زندگی می کردند و مردم روزانه و ماهانه برای آنان نذر و هدیه می بردند. «هانور» همسر رع ملکه و مادر بهشت و زمین بود، او فراعنۀ نوزاد را پرستاری می کرد و همیشه به شکل گاوی نشان داده شده است.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 2 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین » 
فرهنگ و هنر

تاریخ تمدن مصر باستان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA