انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
پارسی زبانان غیر ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین »

اقوام افغانستان


مرد

 
ظهور میر ویس خان



میر ویس پسر شاه عالم از بزرگان عشیره هوتک از قبیله غلجائی در سال ۱۶۷۳ میلادی متولد شد. گرگین خان، میرویس را به عنوان کلانتر قندهار برگزید و مردم جهت دادخواهی نزد او می‌رفتند. میرویس نامه‌ای خطاب به سلطان حسین صفوی نوشته و در آن از مظالم گرگین دادخواهی شده بود. گرگین از این اقدام آگاه شد و میرویس از کلانتری عزل و به همراه سایر امضاکنندگان عریضه شکایت، تحت‌الحفظ به دربار اصفهان فرستاده شدند.

پس از مدتی که میر ویس به عنوان تبعید در اصفهان گذراند، اجازه یافت تا به سفر حج مشرف گردد. در این سفر او از ملایان مکه فتوایی دربارهٔ مشروعیت عدم اطاعت از حکومت صفوی به علت ایجاد اختلال در فرایض مذهبی اهل سنت و ستمکار بودن آن حکومت دریافت کرد.



قیام علیه گرگین



میر ویس به قندهار بازگشت و با گرگین ظاهر را رعایت می‌نمود و باطناً با روسای قبایل اعم از ابدالی و غلجائی و غیره در داخل و خارج قندهار مشغول مذاکره و طرح یک قیام عمومی بود. این فعالیتهای میر ویس تا ۱۷۰۹ طول کشید. در همین سال قیام علیه گرگین صورت گرفت و تمامی سپاه صفوی و گرجی در یک روز از بین رفتند.

در سال ۱۷۱۲ سپاهیان اعزامی از سوی دربار صفوی طی دو حمله تلاش کردند قندهار را تصرف کنند؛ اما موفق نشدند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
حکومت امیر عبدالعزیز خان



میرویس در سال ۱۷۱۵ در سن ۴۱ سالگی درگذشت.
در جرگه خانهای قندهار، میر عبدالعزیز -برادر میر ویس- به جانشینی او و امیری قندهار انتخاب شد.
میر عبدالعزیز از شاه سلطان حسین خواهش نمود حکومت او را از مالیات معاف نماید و به سوی قندهار، قشون نفرستد و حکومت او را تأیید نماید.
حکومت میر عبدالعزیز مستعجل بود و میر محمود پسر میرویس او را خلع نموده و بکشت.



سلطنت شاه محمود



هنگام جلوس شاه محمود به سلطنت، حکام ابدالی هرات به فراه -که تحت حکومت قندهار بود- حمله کردند. محمود به فراه لشکر کشید و اسدالله ابدالی فرمانده لشکر مهاجم کشته شد و فراه به قلمرو هوتکیان بازگشت. در این دوران، دولت صفوی در اوج ضعف قرار داشت. مردم به قدری از فساد دستگاه اداری متألم و منزجر بودند که به شورش و اغتشاش دست می‌زدند. برخی قبائل لزگی ساکن شیراز در این زمان قیام کرده و این شهر را اشغال کردند. در سال ۱۷۲۰ م. لرها و پس از آن نیز بلوچها شورش کردند و بندر عباس را تصرف نمودند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
حمله به اصفهان



شاه محمود پس از تثبیت حکومت خود و با توجه انحطاط شدید حکومت صفوی به فکر حمله به سایر نقاط کشور افتاد. در سال ۱۷۲۱ محمود با ۲۸ هزار تن نیرو پس از تصرف کرمان و بم به سوی اصفهان حرکت کرد. مردم که از مظالم صفویان به جان آمده بودند از حکومت دفاع نکردند و سپاه هوتکی تا گلناباد اصفهان رسید.

در این زمان سپاه صفوی به فرماندهی عبدالله خان با پنجاه هزار نیرو به مقابله آمد. جنگی شدید درگرفت و ۲۵ هزار تن از سپاه اصفهان کشته شدند. اصفهان به دست لشکریان هوتکی محاصره شد و مردمان دچار قحطی گشتند. محاصره هشت ماه طول کشید و بالاخره شاه سلطان حسین به همراه درباریان به اردوی شاه محمود آمده تقاضای صلح کرد. شاه صفوی به دست خود تاج شاهنشاهی را بر سر امیر محمود نهاد و بدو تبریک گفت.



شاهنشاهی محمود و بیماری او




شاه محمود پس از چیرگی بر اصفهان همان‌جا اقامت گزیده و این شهر را همچنان پایتخت ایران قرار داد؛ ضمناً وی برادرش -میر حسین- را بر ایالت قندهار حاکم گردانید. محمود در آغاز سلطنت، سپاه خود را از هر گونه تعرض به مال و جان مردم در همه شهرها بر حذر داشت. مدتی بعد تهماسب میرزا فرزند شاه سلطان حسین ادعای سلطنت نموده و قزوین را پایتخت خود اعلام نمود. پس از این، محمود به سوی قزوین قشون اعزام کرده و تهماسب به سوی آذربایجان گریخت؛ اما مردم قزوین علیه سپاه او قیام کرده و به اردوی سپاه شبیخون زده و عده زیادی از لشکر هوتکی را کشتند. این حوادث به تدریج باعث بروز بیماری دماغی در شاه محمود گردید و او به همه دربار حتی اعضای خاندان هوتکی بدگمان گردید. چنان‌که میر اشرف و امان اله سرداران افغان، به قندهار فرار کردند. او اکثر فرزندان شاه سلطان حسین (به جز دو تن) را که در اصفهان تحت نظرش بودند در دوران بیماری (و به دلیل بدگمانی) کشت و نیز تعداد زیادی از درباریان را بی جهت از میان برد. بالاخره در سال ۱۷۲۵ میلادی، شاه محمود پس از حدود سه سال شاهنشاهی ایران در سن ۲۸ سالگی به علت بیماری عصبی و ابتلاء به فلج در گذشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سلطنت اشرف شاه





پس از درگذشت محمود، دربار هوتکی به اتفاق آرا، میراشرف را به جانشینی برگزیدند. در این دوران، تهماسب میرزا به تلاشهای خود برای دستیابی به حکومت ادامه می‌داد؛ ولی ملت عموماً از او حمایت نمی‌کردند؛ زیرا توده‌های مردم از روش حکومت صفوی دل پری داشتند. تهماسب که از حمایت مردم ناامید گردید برای رسیدن به تاج و تخت به دولتهای همسایه روی آورد. تهماسب، ولایات غربی ایران را به دولت عثمانی واگذارد و آنان هم بلافاصله همدان، ایروان و تبریز را اشغال کردند.در این رابطه، اسماعیل بیگ- نماینده تهماسب در روسیه- نیز در تاریخ ۱۲ سپتامبر ۱۷۲۳ در پتروگراد اولین عهدنامه بین ایران (دولت تهماسب دوم) و روسیه را امضاء کرد. به موجب بند دوم این معاهده: "اعلیحضرت شاه (تهماسب) شهرهای دربند و باکو را با تمام زمینها و جاهایی که به این دو شهر بسته است و در کنار دریای خزر جای دارند و نیز ایالات گیلان، مازندران و استرآباد را برای تصرف و تصاحب ابدی به اعلیحضرت امپراتور سراسر روسیه (پتر) واگذار می‌کند و این سرزمینها از این زمان تا جاودان متعلق به اعلیحضرت امپراتور سراسر روسیه و در تابعیت او خواهد بود..."صرف نظر از تهماسب میرزا، دو مدعی دیگر تاج و تخت صفوی به نامهای صفی میرزا و سلطان محمد میرزا هم شروع به شورش و سرکشی و تشکیل قوای مسلح نمودند.

از سوی دیگر، «دولت هوتکی قندهار» راه ارتباط و امداد با شاه اشرف را قطع کرده و نیز برخی سرداران غلجایی از او روگردان شده به قندهار بازگشتند؛ حتی امان اله خان هم از جمله کسانی بود که از اتحاد با اشرف دست کشید.

اشرف توانست طی جنگهایی نه تنها سپاه تهماسب را شکست دهد؛ بلکه قزوین، تهران، قم و ساوه را تصرف نمود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
روابط اشرف شاه با خلافت عثمانی



با آغاز سلطنت اشرف، همچنان بخشهای بزرگی از ایالات غربی کشور در تصرف دولت عثمانی مانده بود. اشرف سعی کرد تا رابطه خود را با آل عثمان بهبود بخشد؛ به همین جهت در سال ۱۷۲۶ میلادی نامه و نماینده‌ای به نام عبدالعزیز به اسلامبول فرستاد و از آنها خواست سرزمینهای اشغالی را تخلیه کنند؛ دولت عثمانی نه تنها این تقاضا را رد کرد بلکه از شاه اشرف خواست تاج و تخت را به شاه سلطان حسین برگرداند.

پس از پاسخ تند عثمانی به نماینده دولت هوتکی، حکومت عثمانی به این اکتفا ننموده و سپاهی متشکل از شصت هزار نیرو و هفتاد عراده توپ بزرگ تحت فرماندهی احمد پاشا والی بغداد و حسین پاشا والی موصل به سمت اصفهان گسیل نمود.

در این زمان به دستور اشرف، شاه سلطان حسین -که خطری برای سلطنتش محسوب می‌شد و در کاخی تحت نظر بود- کشته شد. سپس اشرف شاه خودش فرماندهی سپاه ایران را علیه قشون عثمانی بر عهده گرفت. در این جنگ، لشکریان عثمانی شکست خوردند و بیش از دوازده هزار نیروی عثمانی کشته شدند؛ در ضمن، بیشتر سامان و لوازم قشون ترک بر جاماند و بقیه سپاهشان از میدان نبرد گریختند.

پس از این پیروزی، سلطان اشرف دستور داد غنائم جنگی به جامانده از جنگ به اردوی عثمانی برگردانده شود؛ ضمناً در سال ۱۷۲۷ میلادی سفیری به نام اسماعیل خان به سوی عثمانی فرستاد و به آنان پیغام داد که ما با ترکها برادران هم دین هستیم و مال برادران مسلمان بر ما حرام است؛ همچنین ما احترام خلافت اسلامی را بر خود واجب می‌شماریم و با برادران ترک، صلح دائمی را خواهانیم. این رفتار اشرف شاه موجب بهبود رابطه با عثمانی شده و متعاقباً در سال ۱۷۲۸ میلادی خلیفه عثمانی با اعزام سفیری به نام راشد پاشا به اصفهان، شاهنشاهی هوتکی را به رسمیت شناخته و به ایشان پیشنهاد صلح نمود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
روابط اشرف شاه با روسیه



در زمان سقوط شاه سلطان حسین، دولت روسیه از هرج و مرج پس از این سقوط استفاده نموده و بخشهای زیادی از شمال ایران را تصرف کرد؛ پس از آن نیز به موجب قراردادی که با تهماسب میرزا بسته بود، قسمتهای بیشتری را به خاک خود ملحق ساخت. در سال ۱۷۲۸ در جنگی که در رودسر بین سپاه ایران به فرماندهی «سیدال خان» و قشون روس به قیادت «ژنرال اولوف» واقع شد، سپاهیان ایران غالب شدند. روسها پس از این شکست خواستار مصالحه شدند. معاهده‌ای در فوریه ۱۷۲۹ در شهر رشت بین نمایندگان شاه اشرف و تزار پتر دوم به امضاء رسید. به موجب بند دوی این عهدنامه، ایالتهای مازندران و استر آباد -که توسط تهماسب میرزا به روسیه بخشیده شده بود- مجدداً به ایران ملحق گردید.


حمایت نادر قلی افشار از تهماسب میرزا



در سال ۱۷۲۷ نادر قلی افشار به کمک تهماسب آمده و سپهسالاری لشکرش را به عهده گرفت و در همان سال ایالت خراسان کنونی و سیستان را از ملک محمود سیستانی ضبط نموده و سه هزار تن نیروی او را بکشت. نادر در سال ۱۷۲۹ طی چند جنگ، حکومت ابدالیان بر هرات را پایان بخشید. در همین زمان، اشرف در صدد مقابله برآمد و سمنان را محاصره کرد. نادر نیز به سرعت از هرات به سمت سمنان حرکت نمود؛ اما سپهسالار شاه اشرف-سیدال خان- اردوی نادر را در بسطام مورد شبیخون قرار داد که توفیقی حاصل نکرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
نبرد مهماندوست



در سال ۱۷۲۹ بالاخره اشرف و نادر، در نزدیکی روستای مهماندوست مستقیماً رو در روی هم قرار گرفتند. سپاه اشرف به سوی قشون نادر حمله آغازیدند؛ اما توپخانه نیرومند نادر، مهاجمین را مثل برگ بر زمین می‌ریخت. در حین جنگ، به غیر از قندهاریان بقیه نیروی اشرف از معرکه گریختند و سپاه اشرف دوازده هزار تن تلفات داد. اشرف باقیمانده نیروی خود را جمع کرده و به ورامین عقب نشست. نادر او را تعقیب نمود و دوباره در ورامین جنگی درگرفت که اشرف باز هم رو به هزیمت نهاد و به اصفهان بازگشت.


نبرد مورچه خورت و قتل اشرف



بعد از آن که شاه اشرف به اصفهان رسید و تجدید قوا نمود، با ۲۴ هزار سپاهی بازگشت و در محل مورچه خورت جلوی قشون نادر را گرفت. باز هم بیشتر سربازانی که از جاهای دیگری غیر از قندهار بودند گریختند و چهار هزار تن هم در حین جنگ کشته شدند. از لشکریان اشرف، کمتر از دو هزار تن باقی ماند. اشرف عقب‌نشینی کرده و به اصفهان و سپس به شیراز گریخت. نادر اصفهان را تصرف کرده و افراد باقیمانده هوتکیان در آنجا را از میان برد. توقف نادر در اصفهان چهل روز طول کشید.

نادر سپس با سپاه بزرگی به سوی شیراز حرکت کرد. اشرف در موضع زرغان به او حمله کرد؛ اما باز هم شکست خورد و به شیراز پناه برد. نادر هم به تعقیب پرداخته و شیراز را محاصره کرد. از سوی دیگر، حرم اشرف در قزوین تحت محاصره قشون نادر بود. اشرف، سیدال خان و ملا زعفران را جهت مذاکره نزد نادر فرستاد و نادر پذیرفت که زنان دربار اشرف را در ازای آزادی زنان اسیر خاندان صفوی - که نزد اشرف گروگان بودند- رها نماید. اشرف شبانه با دویست تن نیروی خودش از شیراز به سوی لار رفته و پس از چندی، به سوی بم و سیستان رفت. حاکم قندهار شاه حسین هوتکی -برادر زاده اشرف- از قندهار به سیستان آمد که او را بیابد. بالاخره قشون قندهار در زردکوه از توابع شورابک سفلی، اشرف را با گروه کوچکی از هوادارنش یافته و با آنها زد و خورد نمودند و اشرف با شلیک گلوله کشته شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
لودی




شش‌گنبد، آرامگاه ابراهیم لودی در باغ‌های لودی، دهلی نو.



لودی نام سلسله‌ای حکمران دهلی در هند از پشتون تبارهای مسلمان است که از ۱۴۵۱ تا ۱۵۲۶ میلادی حکمرانی کردند. این سلسله پس از هجوم امیر تیمور به هند در سال ۸۰۱ ه‍. ق. بعد از سلسلهٔ تغلقیه روی کار آمد و با هجوم بابر از میان رفت.

لودی‌ها از ولایت غزنه بودند که در دوران امپراطوری غزنویان توسط سلطان محمود غزنوی برای گسترش نفوس مسلمانان به شبه قارهٔ هند کوچانیده شده بودند که این سلسله مهاجرت‌ها با مرگ سلطان محمود خاتمه یافت.

اسامی امرای این سلسله چنین است:



  • بهلول لودی (ح:۱۴۵۱–۱۴۸۹ م) (۸۵۵ ه‍. ق).
  • سکندر لودی ابن بهلول (ح:۱۴۸۹–۱۵۱۷ م) (۸۹۴ ه‍. ق).
  • ابراهیم لودی بن سکندر (ح:۱۵۱۷–۱۵۲۶ م) (۹۲۳–۹۳۰ ه‍. ق).

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
درانی





  • پایتخت قندهار
  • پایتخت تغییر یافته کابل
  • زبان‌(ها) فارسی و پشتو
  • دین اسلام
  • دولت پادشاهی
  • تاریخچه
  • - تأسیس ۱۷۴۷
  • - انقراض ۱۸۲۶

دُرّانی یا ابدالی نام قومی از افغانان (پشتون) است که در اطراف و حوالی قندهار سکونت دارند. گفته می‌شود که بسبب کشیدن مروارید در گوش به این لقب ملقب گشتند و این قوم را ابدالی نیز می‌نامند. این طایفه اصلاً ابدالی نام داشت و پس از برآمدن احمدشاه درانی نامش به درانی تبدیل گردید. طایفهٔ ابدالی به چند تیره تقسیم می‌شد که از مهم‌ترین آنها پوپلزایی یا پوپلزی و بارکزایی یا بارکزی بود. بعد از قتل نادرشاه افشار (۱۱۶۰ ه‍. ق)، شعبهٔ سدوزایی (سدوزی یا صدوزایی) از تیره‌های پوپلزایی و سپس تیرهٔ بارکزایی در افغانستان حکومت کرده‌اند. امرای شعبهٔ سدوزایی بترتیب عبارت بوده‌اند از:

  • احمدشاه درانی (۱۷۴۷–۱۷۷۳)
  • تیمورشاه درانی (۱۷۷۳–۱۷۹۳)
  • زمان شاه درانی (۱۷۹۳–۱۸۰۱)
  • شاه‌محمود درانی (۱۸۰۱–۱۸۰۳)، (۱۸۰۹–۱۸۱۸)
  • شاه شجاع درانی (۱۸۰۳–۱۸۰۹)، (۱۸۳۹–۱۸۴۲)
  • سلطان‌علی‌شاه درانی (کابل) (۱۸۱۸–۱۸۱۹)
  • ایوب‌شاه درانی (پیشاور و کشمیر) (۱۸۱۹–۱۸۲۳)
  • کامران میرزا (هرات)


در زمان امرای اخیر خاصه محمودشاه درانی و کامران میرزا، جنگهای هرات بین ایران و افغانستان واقع شد. سلسلهٔ سدوزایی بدست دوست محمدخان افغان منقرض شد و فرمانروائی به تیرهٔ بارکزائی منتقل گردید. پس از قتل نادرشاه افشار (۱۱۶۰ ه‍. ق)، و دسیسه انگلستان افغانان از تابعیت ایران بیرون رفتند و احمدخان را که رئیس قبیلهٔ درانی بود به پادشاهی برداشتند. وی مقام وزارت را به جمال‌خان رئیس قبیلهٔ بارکزایی – که با قبیلهٔ درانی رقابت داشتند – واگذاشت. از این تاریخ تا یک قرن بعد، این ترتیب برقرار بود؛ یعنی شاه از قبیلهٔ درانی و وزیر از قبیلهٔ بارکزایی اختیار می‌شد. احمدشاه سلسلهٔ درانی را (که از ۱۱۶۰ تا ۱۲۴۲ ه‍. ق. حکومت کرده‌اند) تأسیس نمود و تمام افغانستان را مطیع کرد و چند بار به هند حمله برد و قسمتی از هند را ضمیمهٔ افغانستان نمود. زمان‌شاه نوادهٔ احمدشاه به قتل عام قبیلهٔ بارکزایی پرداخت، ولی این امر بر نفوذ افراد بارکزایی افزود و وسیلهٔ انقراض سلسلهٔ درانی شد. پس از چند سال هرج و مرج – یعنی در سال ۱۲۴۲ ه‍. ق. / ۱۸۲۶ م. – دوست محمدخان برادر وزیر مقتول (فتح‌خان بارکزایی) به تخت پادشاهی افغانستان جلوس کرد.

در محاصره قلعه هرات توسط محمدشاه، پاتینجر نزد کامران میرزا رفت و او را از تسلیم شدن بازداشت و مطمئن کرد که دولت انگلستان به ایران اعلان جنگ خواهد کرد و نیز متعهد شد که تا هفت ماه قشون ایران را از دور هرات پراکنده‌ سازد. او در هرات شروع به پرداخت وجه کرد و مبالغ گزافی پرداخت و موجب شد اهالی قلعه بیشتر مقاومت کنند.

«مستر مک نیل» سفیر انگلستان در ایران نیز اطلاعات اردوی ایران را برای او [پاتپنجر] می‌فرستاد. عملیات پیچده انگلیسی‌ها در افغانستان علیه ایران با نقش آفرینی پاتینجر و مانکجی که وابستگی مستقیم به سرویس اطلاعاتی بریتانیا داشتند، منجر به جدا شدن هرات از خاک ایران شد. انگلیسی‌ها با غارت ذخایر و منابع کشور و استثمار صنعتگران و تحصیل‌کردگان ایرانی و مدیریت بر آنان، صنعت خودشان را به ایرانیان نمایاندند.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
خراسان در زمان احمدشاه درانی




احمدشاه ابدالی، در سال ۱۷۴۷ میلادی دولتی در خراسان تشکیل داد. و در آن‌جا اعلام پادشاهی کرد. در واقع، هدف وی، همانند دیگر امپراتوران، سلطنت بر تمام ایران بود. اما، پس از چندی، قلمروی که او بر آن فرمانروایی می‌کرد، افغانستان نام گرفت.

احمدشاه درانی در فرمانی که در تاریخ ۱۶ شوال ۱۱۶۷ هجری قمری مطابق ۱۷۵۳ میلادی توسط او صادر شده و در نشریهٔ فرهنگ ایران زمین منتشر گردیده است، کلمه افغانستان را به کار نبرده و در عوض آرزو کرده است تا به یاری خداوند سراسر ایران را به زیر فرمان خود آورد:

... در این وقت که پروردگار عالم این دولت خداداد را به نواب همایون ما ارزانی فرموده است، منظور نظر اقدس چنان است که به فضل قادر لم‌یزل اسرای مسلمان که در عهد نادرشاه گرفتار گردیده نجات از ارض قدس دهیم و در عرض راه تون و قاین و غیره ولایات که به تصرف امنای دولت قاهره درآمده، هرچه اسیر مسلمان بود نجات یافته و حال قلعه مشهد را محاصره داریم. انشاالله همین که قلعه فتح شد به کلی کل ایران به تصرف آمد.

دانشنامهٔ بریتانیکا، شاهنشاهی احمدشاه درانی را آخرین امپراتوری افغان خوانده است.

این دانشنامه می‌افزاید، شاهنشاهی احمدشاه درانی پس از امپراتوری عثمانی، دومین امپراتوری جهان اسلام در نیمهٔ دوم قرن هجده بود که حدود قلمرو آن را از مشهد تا دهلی و از آمودریا تا دریای عرب دربر می‌گرفت.

وقتی که احمدشاه درانی به سلطنت رسید، در خراسان کنونی، شاهرخ نوادهٔ نادرشاه افشار به حمایت شاه افغان حکومت می‌کرد. دکتر محمود افشار در این باره می‌نویسد:

شاهرخ نوه نادرشاه افشار که در مشهد جانشین جد خود شده از حمایت احمدشاه درانی برخوردار بود.

به‌ همین‌ سان، عبدالرضا هوشنگ مهدوی می‌نویسد:

سپاه احمدشاه درانی پس از تصرف هرات به‌سوی مشهد روانه شده و آن شهر را بدون زد و خورد تصرف کرد، اما به احترام نادرشاه تصمیم گرفت خراسان را برای شاهرخ باقی بگذارد، مشروط بر این که او توافق افغانها را تصدیق کند. شاهرخ قبول کرد و سکه به نام احمدشاه زد و دستور داد در مساجد خطبه به نام او خواندند. احمدشاه یکبار دیگر در سال ۱۷۵۱ م. (۱۱۶۴ه‍. ق) به خراسان آمد و این بار نیشابور و تربت جام و باخرز و خواف و ترشیز را هم تصرف کرد. بار سوم در سال ۱۷۶۹ م. (۱۱۸۳ ه‍. ق) وقتی نصرالله میرزا فرزند شاهرخ علم طغیان برافراشت و به دربار کریم‌خان زند پناهنده شد، احمدشاه در رأس یک سپاه بیست هزار نفری به مشهد آمد و توانست علیمردان‌خان حاکم تون و طبس را که طرفدار شاهزادهٔ یاغی بود شکست دهد.

و در کتاب تاریخ وقایع و سوانح افغانستان، که نخستین کتاب از آثار ایرانیان عصر ناصری دربارهٔ افغانستان و حوادث آن است، و در سال ۱۲۷۳ هجری قمری/۱۸۵۷ میلادی تألیف شده، آمده است:

شاهرخ شاه پسران خود را با جمعی از سادات و علما روانهٔ اردوی احمدشاه نمود و به مصالحه‌اش راضی ساخت، مشروط و مقرر شد که در ارض اقدس سکه و خطبه به‌نام وی زده و خوانده شود و مهر فرامین، احکام و ارقام به‌نام او کنند چنانچه سجع مهر شاهرخی بعد از قبول مصالحه این بود:

یافت از الطـاف احمـد پادشاه

شاهرخ بر تخت شاهی تکیه گاه

الفنستون، محقق نامور انگلیسی، هنگامی که جامع‌ترین کتابش را در مورد افغان‌ها می‌نوشت، ضمن بحث در بارهٔ افغان‌های جنوب غرب، از احمدشاه درانی به‌عنوان مؤسس افغانستان معاصر چنین یاد می‌کند:

احمدشاه خرد مندانه، اساس یک امپراتوری بزرگ را نهاد. هنگام در گذشت او متصرفاتش از غرب خراسان تا سر هند و از آمو تا دریای هند گسترش داشت و این‌همه را یا با انعقاد پیمان به‌دست آورده بود و یا در عمل (به زور شمشیر) تصرف کرده بود.

الفنستون می‌افزاید:

«به‌راستی اگر شاهی در آسیا سزاوار احترام ملت خویش باشد، جز احمدشاه کس دیگری نیست».
آنچه از تاریخ استنباط می‌شود، حکومت خراسان کنونی، از آغاز شاهنشاهی احمدشاه درانی تا دورهٔ سلطنت زمان شاه درانی، همیشه تحت‌الحمایه دولت افغانستان بوده است. هوشنگ مهدوی می‌نویسد:

پس از مرگ احمدشاه درانی پسرش تیمورشاه جانشین او شد (۱۷۷۳–۱۷۹۳ م) تیمورشاه هم سه بار به خراسان لشکر کشید و هربار پس از تصرف مشهد و اخذ خراج و مالیات به افغانستان مراجعت کرد. به‌این ترتیب شاهرخ به‌صورت تحت‌الحمایه و خراج‌گزار افغان‌ها درآمده بود و مدت نیم قرن بر خراسان سلطنت کرد.

مهدیزاده کابلی دربارهٔ سنگ‌بنای جدایی خراسان کنونی از افغانستان می‌نویسد:

اما، در سال ۱۲۱۰ ه‍. ق، آقامحمدخان، بنیانگذار سلسلهٔ قاجاریه، پس از تاج‌گذاری، به ظاهر جهت زیارت امام رضا عزم خراسان کرد و در واقع هدف وی تصرف گنجینه‌ها و جواهرات نادرشاه از بازماندگان او بود. شاهرخ به پیشباز خان قاجار رفت؛ ولی خان سنگدل او را به‌دست شکنجه سپرد. شاهرخ بر اثر این شکنجه‌های سخت جان داد. اما فرزندش نادرمیرزای افشار که چنین عقوبت سختی را در مورد پدرش شاهد بود، به افغانستان پناهنده شد و با حمایت شاه افغان مجدداً موفق به تصرف مشهد گردید.

علی‌اکبر بینا، دانشمند ایرانی، در این باره چنین می‌نگارد:

آخرین حریف مهم فتحعلی‌شاه، نادر میرزا پسر شاهرخ نوهٔ نادر افشار بود. هنگامی که آغامحمدخان در خراسان شاهرخ را شکنجه می‌داد، پسرش پدر را در چنگ دشمن تنها گذاشته به افغانستان پناه برد. نادر میرزا همین که خبر قتل اولین سلطان قاجار را شنید به تحریک زمان‌شاه افغانستان را ترک کرده به خراسان آمده و مشهد را تصرف نمود. فتحعلی‌شاه برای اخراج نادر میرزا و استقرار نفوذ دولت مجبور شد به سمت خراسان لشکرکشی کند. شهرهای نیشابور و تربت حیدریه در مقابل حملات سپاهیان فتحعلی‌شاه تسخیر شد و وقتی قوای دولتی به دروازه‌های مشهد رسید، نادر میرزا در نتیجهٔ فشار متنفذین شهر را رها کرده و در حین فرار دستگیر شد و او را غل و زنجیر کرده به تهران آوردند و در آن‌جا به فرمان فتحعلی‌شاه خفه شد (۱۷۹۹ م. /۱۲۱۴ ه‍. ق).

پس از تسخیر خراسان کنونی توسط دولت قاجاریه، دولت افغانستان با فرستادن سفیر به دربار شاه قاجار خواهان واگذاری مجدد خراسان به‌دولت افغانستان می‌گردد. رضاقلی‌خان هدایت، مورخ دورهٔ ناصرالدین‌شاه قاجار، این ماجرا را چنین تعریف می‌کند:

در آغاز سال ۱۲۱۴ هجری، طره‌بازخان افغان به اشاره زمان‌شاه افغان از جانب وفادار خان وزیر اعظم او به‌عزم ملاقات صدراعظم ایران اعتمادالدوله حاجی ابراهیم خان شیرازی وارد دارالسلطنه ری که تختگاه پادشاه قاجار بود گردید. پس از ملاقات و مقالات معلوم شد که شاه‌زمان توقع کرده که خراسان را به‌وی بازگذارند و سایر بلاد ایران چنان‌که در عهد حسن‌خان قاجار و کریم‌خان زند در تصرف پادشاهان ایران بوده برقرار باشد. چون این‌گونه تمنا زیاد از شأن شاه‌زمان بود، باعث تغییر مزاج هاج صاحب تخت و تاج گردیده، جواب مقرر شد که منظور نظر ما آن است که هرات و مرو و قندهار و بست و قصدار و سیستان و زمیندار چنان‌که در دولت صفویه از اضافات و ملحقات دولت علیه ایران بوده اکنون از تصرف متغلبان انتزاع فرماییم. خراسان خود خانه قدیم آبا و اجداد ما است. اگر خراسان نه از اجزای ایران بودی چه واقع گردیده که مزار جد بزرگوار ما در خارج طوس معروف اهالی روم و روس است.

زمان‌شاه در نامهٔ خود در خصوص ادعای فتحعلی‌شاه بر سرزمین خراسان که در نوشته‌های مقام‌های انگلیسی آن روزگار «خراسان مستقل» نامیده شده، این‌گونه پاسخ می‌دهد:

آنچه دربارهٔ مضجعهٔ جد خود در خراسان خاطرنشان داشته‌اید، پیداست که این ملک محروس و موروث من و تست، اما فی‌الحال رفعت و منزلت سیف و سنان اگر شأن تو را سزاست از آن تو خواهد بود و اگر بر شأن سکندرنشان ما گوارا است به جوهر ثبات و عزم من تعلق خواهد گرفت. تو از خدعه و هرزه‌درائی عزم تصاحب داری و من از جوهر سیوف و جانبازی آن را در تصرف دارم. این ملک محصول شمشیر اجداد خجسته بنیاد من است. نشانهٔ قبر جد تو، ملک محروسهٔ خراسان را در قید و ضبط و عمل و دخل تو نمی‌آورد.

عزیزالدین پوپلزایی، در ادامه می‌افزاید:

سرانجام نیروهای فتحعلی‌شاه در سال ۱۲۱۶ ه‍. ق/۱۷۹۹ م. مشهد را گشود و حاکم دست‌نشاندهٔ از سوی افغانستان را از میان برداشت.

و غلام‌محمد غبار، جدایی خراسان کنونی از قلمرو درانیان را در سال ۱۸۰۳ میلادی می‌داند:

خراسان کنونی در دورهٔ شاه‌محمود ابدالی (در سال ۱۸۰۳ م) به‌دست حکومت قاجاریه ایران افتاد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
صفحه  صفحه 4 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین » 
پارسی زبانان غیر ایرانی

اقوام افغانستان

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA