ارسالها: 362
#341
Posted: 27 Aug 2025 16:11
LouisDeFunes:
LouisDeFunes
امروز 05:43
ارسالها: 2108
با گرامیداشتِ مسافرانِ آسمانیِ پرواز ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین
خوشحال شدم دوباره کامنتتو خوندم دکی جان
معیادگاه ما انسان و آبادی !
تاریخ آینده میدان آزادی ...
جانی & واکر
jhanmii:
خوشحال شدم دوباره کامنتتو خوندم دکی جان
تاج سری شما دوست عزیز
منم خوشحالم که دوستانی مثل شما در اینجا هستند.
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!
joorabzanoone10:
روی دوش دیگران یک روز ترکت میکنم
اول صبحی ...
شعر زیبا و تلخی بود. سپاس دوست نازنین
اخوان ثالث در وصف مرگ فروغ فرخزاد
چه دردآلود و وحشتناک
نمیگردد زبانم که بگویم ماجرا چون بود
دریغا درد،
هنوز از مرگ نیما من دلم خون بود ...
چه بود؟ این تیر بیرحم از کجا آمد؟
که غمگینباغِ بیآوازِ ما را باز
درین محرومی و عریانی پاییز،
بدینسان ناگهان خاموش و خالی کرد
از آن تنها و تنها قمریِ محزون و خوشخوان نیز؟
چه وحشتناک!
نمیآید مرا باور
و من با این شبخونهای بیشرمانه و شومی که دارد مرگ
بدم میآید از این زندگی دیگر
ندانستم، نمی دانم چه حالی بود؟
پس از یک عمر قهر و اختیارِ کفر،
ـ چگویم، آه،
نشستم عاجز و بیاختیار، آنگاه به ایمانی شگفتآور،
بسی پیغامها، سوگندها دادم
خدا را، با شکستهتر دل و با خستهتر خاطر
نهادم دستهای خویش چون زنهاریان بر سر
که زنهار، ای خدا، ای داور، ای دادار،
مبادا راست باشد این خبر، زنهار!
تو آخر وحشت و اندوه را نشناختی هرگز
وَنَفْشُردهست هرگز پنجهی بغضی گلویت را
تو را هم با تو سوگند، آری!
مکن، مپسند این، مگذار
خداوندا، خداوندا، پس از هرگز،
پس از هرگز، همین یک آرزو، یک خواست
همین یکبار
ببین غمگین دلم با وحشت و با درد میگرید
خداوندا، به حق هرچه مردانند،
ببین یک مرد میگرید ...
چه بیرحمند صیادانِ مرگ، ای داد !
و فریادا، چه بیهوده است این فریاد
نهان شد جاودان در ژرفنای خاک و خاموشی
پریشادختِ شعرِ آدمیزادان
چه بیرحمند صیادان
نهان شد، رفت
ازین نفرین شده، مسکین خرابآباد
دریغا آن زن ِ مردانهتر از هرچه مردانند؛
آن آزاده، آن آزاد
تسلی میدهم خود را
که اکنون آسمانها را، زچشمِ اخترانِ دوردستِ شعر
بر او هر شب نثاری هست، روشن مثلِ شعرش، مثلِ نامش پاک
ولی دردا ! دریغا، او چرا خاموش؟
چرا در خاک؟
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!