ارسالها: 134
#641
  Posted: 22 Apr 2024 06:40
 
 
ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
هر کسی را که ملاقات می کنید
در حال جنگ در میدانی است 
که شما هیچ چیز درباره اش نمی دانید!
 
 ارسالها: 2228
#642
  Posted: 10 Jul 2024 04:49
 
 
شعر بسیار زیبای کوچه اثر زنده یاد فریدون مشیری رو احتمالا همه به خاطر داریم.
اما پاسخی که بانو هما میر افشار به این شعر دادن، که کمتر معروف شده، اما بسیار زیباست.
پیشنهاد میکنم اول شعر کوچه رو یک بار بخونین، بعد پاسخش رو بخونین:
بی تو طوفان زدهی دشت جنونم
صیدِ افتاده به خونم
تو چه سان میگذری غافل از اندوهِ درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطرهای اشک درخشید به چشمانِ سیاهم،
تا خمِ کوچه به دنبالِ تو لغزید نگاهم،
تو ندیدی!
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی...
چون در خانه ببستم،
دگر از پای نشستم،
گوئیا زلزله آمد،
گوئیا خانه فرو ریخت سرِ من
بی تو من در همهی شهر غریبم
بی تو کس نشنود از این دلِ بشکسته صدایی
برنخیزد دگر از مرغکِ پر بسته نوایی
تو همه بود و نبودی، تو همه شعر و سرودی
چه گریزی زِ برِ من؟
که زِ کویت نگریزم
گر بمیرم زِ غمِ دل،
به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدایی؟
نتوانم، نتوانم
بی تو من زنده نمانم ...
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!
 
 ارسالها: 2228
#643
  Posted: 10 Jul 2024 05:38
 
 
هوای روی تو دارم، نمیگذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که میسپارندم؟
مگر در این شب دیر انتظار عاشق کُش
به وعدههای وصال تو زنده دارندم
غمی نمیخورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بیغم نمیگذارندم
سَری به سینه فرو بردهام مگر روزی
چو گنج گم شده زین کنج غم برآرندم
چه باک اگر به دل بیغمان نبردم راه
غم شکستهدلانم که میگسارندم
من آن ستارهی شبزندهدار امیدم
که عاشقان تو تا صبح میشمارندم
چه جای خواب که هر شب محصلان فراق
خیال روی تو بر دیده میگمارندم
هنوز دست نشستهست غم ز خون دلم
چه نقشها که ازین دست مینگارندم
کدام مست، مِی از خون سایه خواهدکرد
که همچو خوشهی انگور میفشارندم
زنده یاد هوشنگ ابتهاج
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!
 
 ارسالها: 2228
#644
  Posted: 15 Jul 2024 06:34
 
 
سالها پیش ازین به من گفتی 
که «مرا هیچ دوست میداری؟»
گونهام گرم شد ز سرخیِ شرم
شاد و سرمست گفتمت «آری!»
سیمین بهبهانی
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!
 
 ارسالها: 2228
#645
  Posted: 14 Sep 2025 03:20
 
 
منتظرم
شبیه یک آهنگِ غمگینِ قدیمی
در آرشیو رادیو...
زنگ بزن
بگو که میخواهی مرا بشنوی ...
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!
 
 ارسالها: 2228
#646
  Posted: 29 Sep 2025 02:07
 
 
نه شاه و نه بیبی و نه سربازِ زشت
در طالعِ ما بُرد نخواهند نوشت
حالم چو حریفیست که در بازیِ حکم
دستش پُرِ دل بُوَد، طرف حکمش خشت
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!
 
 ارسالها: 2228
#647
  Posted: 29 Sep 2025 04:32
 
 
وقتی تویی و بغضِ طنزِ طنزِ بغض آلود
وقتی تویی و یک گله عالِم مردود
وقتی تویی و توبه و شعرهای دست به عصا
و تویی و فکرِ شاشیدنِ به این دنیا
*ضمن پوزش از استفاده از کلمه هایلایت شده
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!
 
 ارسالها: 2228
#648
  Posted: 29 Sep 2025 06:39
 
 
ما فراموش شدگانیم، جز نعره سلاحی نیست
ما زنده کفن شده گانیم، جز دریدن راهی نیست
خدای را ببر از یاد که بر او پناهی نیست
 
نه نه نه نه نه نه نه نه نه
 
معجزکی در کار نیست، ما کشتی شکستگانیم
ای باد شرطه برخیز
نجات دهنده مرده است
تاریخ را چشمان من می سازد
چونان عاصی ام که بر گرده ام بگذار تمامی معاصی جهان را
من برده ی آزادی ام
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!