انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 79 از 193:  « پیشین  1  ...  78  79  80  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 743«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
هر در که به روی ما گشایند
حسن دیگری به ما نمایند
هر دم به پیالهٔ شرابی
ذوق دگرم همی فزایند
در میکده دلبران عیار
صد دل به کرشمه ای ربایند
رندان مستند و لاابالی
مستانه سرود می سرایند
دیدیم جمال ماهرویان
آئینهٔ حضرت خدایند
بینند همه که ما چه دیدیم
گر پرده ز روی بر گشایند
بزمی سازند هر زمانی
تا سید و بنده خوش برآیند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 744«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عارفانی که ما به ما جویند
گاه در بحر و گاه در جویند
دیدهٔ روشن خوشی دارند
در همه حال ناظر اویند
نور او را به نور می بینند
وحده لاشریک له گویند
بندهٔ حضرت خداوندند
لاجرم بندگان نیکویند
نقش غیری خیال کی بندند
غیر چون نیست غیر چون جویند
آینه کو هزار می نگرند
همچو ما با هزار یک رویند
بندهٔ سید خراباتند
بندگان تمام آن جویند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 745«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ذوقیست دلم را که به عالم نتوان داد
تا بود چنین بوده و تا باد چنین باد
یادت نکنم زان که فراموش نکردم
ناکرده فراموش چگونه کنمت یاد
چشمی که منور نشد از نور جمالش
گر نور دو چشمست که او از نظر افتاد
از دولت ساقی که جهان باد به کامش
از لعل لبت جام بخواهیم بسی داد
عمریست که بر حسن و جمالش نگرانیم
یا رب که چنین عمر بسی سال بماناد
ساقی و حریفان همه جمعند درین بزم
بزمی است ملوکانه نهادیم به بنیاد
سلطان بود آن کس که بود بندهٔ سید
صد جان بفدایش که بود بندهٔ استاد
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 746«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
رندان همه مستند و می از جام ندانند
بی نام و نشانند از این نام نشانند
در صومعه گر زاهد رعناست مجاور
رندان به سراپردهٔ میخانه روانند
خوش آینه دارند در آن آینه روشن
بینند جمال خود و بر خود نگرانند
اسماء الهی است که ظاهر شده بر خلق
یک چند چنین بوده و یک چند چنانند
عشاق برآنند که معشوق بر آنست
ما نیز بر آنیم که عشاق برآنند
این گفتهٔ مستانهٔ ما از سر ذوق است
بی ذوق نخواهیم که یک بیت بخوانند
از غافل مخمور مجو مستی سید
کز ذوق می و مستی او بی خبرانند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 747«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دست چپ را یسار می خوانند
کنج را هم یسار می خوانند
عاشقانی که محرم رازند
یار را دوستدار می خوانند
ذاکرانی که ذکر می گویند
روز و شب آن نگار می خوانند
در همه آن یکی همی جویند
گر یکی ور هزار می خوانند
بیست و هشت حرف اگر همی خوانی
عارفان بی شمار می خوانند
هر که بینند و هر چه می خوانند
خدمت آن نگار می خوانند
نعمت الله را چو می یابند
مظهر کردگار می خوانند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 748«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
سیدم روح اعظمش خوانند
آب ارواح و آدمش خوانند
روح اعظم به اعتبار بدن
جام گویند و هم جمش خوانند
صورت اسم جامع است از آن
معنی جمله عالمش خوانند
همدم او اگر دمی باشی
حاصل عمر آن دمش خوانند
غم او راحت دل و جان است
حیف باشد اگر غمش خوانند
عارفان جز کلام حضرت او
قصه این و آن کمش خوانند
نعمت الله را اگر یابند
صورت اسم اعظمش خوانند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 749«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
مده به باد هوا جان خویشتن بر باد
بنوش جام شرابی که نوش جانت باد
در آ به خلوت میخانه فنا بنشین
چه می کنی تو در این خانقاه ب بنیاد
هزار جان عزیزم فدای غم بادا
که خاطرم ز غم عشق می شود دلشاد
دلم ز دست بیفتاد در سر زلفش
اسیر گشت چه چاره کنم چنین افتاد
دمی که بی می و معشوق می رود باد است
دریغ عمر عزیزی که می رود بر باد
درم گشاد و گشادم از این درست که او
دری نماند که آن در به روی ما نگشاد
به جان سید رندان که از سر اخلاص
غلام خدمت اوئیم و بندهٔ آزاد
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 750«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ساغر و می مدام در کارند
همدم عاشقان میخوارند
می پرستان مدام می نوشند
زاهدان زان خبر نمی دارند
خاکساران کوی میخانه
فارغ از نور و ایمن از نارند
سر زلف بتم پریشان شد
جان و دل در هوای زُنارند
منع رندان مکن که سرمستند
پند آنها بده که هشیارند
عاشقان سالها به سر کردند
تا دمی جام می به دست آرند
جان سید فدای رندان باد
که دل هیچکس نیازارند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 751«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آنها که نگار را نگارند
پیوسته نگار را نگارند
جانی یابند هر زمانی
هر دم جانی بدو سپارند
این طرفه که زاهدان مخمور
از مستی ما خبر ندارند
ای عقل برو که بزم عشقست
اینجا چه توئی کجا گذارند
هر لحظه ز غیب در شهادت
طرح دگری ز نو بر آرند
عالم دانی که در نظر چیست
نقشی که بر آب می نگارند
مستیم و حریف نعمت الله
بیچاره کسان که در خمارند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 752«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عمر ما رفته بود باز آمد
کار بی ساز ما به ساز آمد
جان هجران کشیده دلخوش شد
مژدهٔ وصل دل نواز آمد
هر که ابروی یار ما را دید
یافت محراب و در نماز آمد
عشق سرمست ملک دل بگرفت
لشگر او به ترکتاز آمد
شادمانیم و عاقبت محمود
غم نداریم چون ایاز آمد
دل به دلبر سپرده ایم دگر
خاطر از هر چه بود باز آمد
ناز آغاز کرد باز آن یار
نعمت الله در نیاز آمد
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 79 از 193:  « پیشین  1  ...  78  79  80  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA