انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 83 از 193:  « پیشین  1  ...  82  83  84  ...  192  193  پسین »

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی



 
»غزل شماره 783«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آتشی از عشق او در بزم ما افروختند
عود جانان ، عاشقان در مجمر دل سوختند
پیر رندانیم و سرمستیم در کوی مغان
نوجوانان جهان رندی ز ما آموختند
وصله ای از خرقهٔ پشمینهٔ ما یافتند
کهنه پوشان ولایت خرقه ها بردوختند
عاقلان بسیار عقل اندوختند از عاقلی
عاشقان از عشق او بسیار ذوق اندوختند
بر سر بازار او چون سید ما روز و شب
نقد و نسیه این و آن در قیمتش بفروختند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 784«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
بر هر دریکه رفتیم بر ما روان گشودند
پرده چو برگرفتند روئی به ما نمودند
از هر دریچه ماهی با ما کرشمه کردند
و آن دلبران سرمست دلهای ما ربودند
نقشش خیال عالم باشد حباب بر آب
پیدا شدند و رفتند گوئی که خود نبودند
گوئی شراب خانه در بسته اند یا نه
آری درین زمانه آن در به ما گشودند
یاران رند سرمست در پای خم فتادند
سرها نهاده بر خاک گوئی که در سجودند
معشوق و عشق و عاشق باشد یکی و سه نام
گر اندکند و بسیار مجموع یک وجودند
مستانه جان و جانان با همدگر نشستند
اسرار نعمت الله گفتند و هم شنودند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 785«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عاشقان از بیش و کم آسوده اند
از وجود و از عدم آسوده اند
همدم جامند و با ساقی حریف
عارفانه دم به دم آسوده اند
سرخوشند و شادمان می می خورند
خرمند و هم ز غم آسوده اند
لطف ساقی می به رندان می دهند
این کریمان از کرم آسوده اند
بت پرستان در خرابات مغان
عاشقانه از صنم آسوده اند
لب نهاده بر لب جام مدام
از شراب جام جم آسوده اند
پادشاهان سیم بر هم می نهند
این گدایان از درم آسوده اند
غسل کرده در محیط عشق او
از حدوث و در قدم آسوده اند
در نعیم جاودان با سیدند
منعمانه از نعم آسوده اند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 786«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آفتابی را به مه بنموده اند
خم می در ساغری پیموده اند
این عجب بنگر که پنهان گشته اند
آفتابی را به گل اندوده اند
مجلس مستانه ای بنهاده اند
بر همه رندان دری بگشوده اند
باده نوشان در خرابات فنا
فارغ از عالم خوش و آسوده اند
تا خیالش می نماید رو به خواب
بی خیالش یک دمی نغنوده اند
عاشق و معشوق ما با همدگر
هر کجا بودند با هم بوده اند
در ولایت حاکمی اولیا
نعمت الله را عطا فرموده اند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 787«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
کشتگان از دم او زنده شدند
همچو ما زندهٔ پاینده شدند
ز آفتاب نظر روشن او
ماه رویان همه تابنده شدند
بنده را بندهٔ او می خوانند
زان همه بندهٔ این بنده شدند
به هوای لب او غنچهٔ گل
لب گشاده همه در خنده شدند
بی خبر غیبت ما می کردند
آمدند منصف شرمنده شدند
کور چشمان که ندیدند او را
از نظر رانده و افکنده شدند
از دم سید عیسی دم ما
ترک و تاجیک بسی زنده شدند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 788«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در ازل بر ما در میخانه را بگشوده اند
تا ابد این سلطنت ما را عطا فرموده اند
ما خراباتی و رند و عاشق می خواره ایم
عالمی پیمانهٔ پر می به ما پیموده اند
نقش غیرش از خیال ما به کلی برده اند
بنگر این آئینهٔ روشن که چون بزدوده اند
مجلس رندانهٔ ما بزم سرمستان بود
باده نوشان جهان از ذوق ما آسوده اند
عاشقان در حضرت معشوق رقصی می کنند
تا ز مطرب یک دو بیت از قول ما بشنوده اند
صورت و معنی عالم خوش به آئین بسته اند
در همه آئینه ها بر ما رخی بنموده اند
خلوت دیده مقام نعمت الله کرده اند
نور چشم ما به ما در چشم ما بگشودهاند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 789«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خاکساران که گو به پاکردند
کی توانند گرد ما گردند
عاشقانی که عشق می بازند
پیش معشوق جان فدا کردند
می خمخانهٔ حدوث و قدم
باده نوشان به جرعه ای خوردند
دُرد دردش به دست رندان ده
نه به آن زاهدان که بی دردند
گر صدند ار هزار اهل کمال
عاشقانه به عشق او فردند
زندگانی که کشتهٔ عشقند
نزد مردان مرد ما مردند
کرم حضرت خدا و رسول
نعمت الله به ذوق پروردند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 790«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
عاشقان اول ز جان باز آمدند
آن گهی در عشق جان باز آمدند
خون دل در جام جان کردند از آن
با لب معشوق دمساز آمدند
عاشقان رفتند از این عالم ولی
باز می بینم همه باز آمدند
نو عروسان سرابستان عشق
در حرم مستانه با ناز آمدند
جان و دل موسی صفت بر طور تن
با خدای خویش در راز آمدند
در هوای سایهٔ خورشید عشق
باز شهبازان به پرواز آمدند
سید و یاران سید می رسند
عاشقان خانه پرداز آمدند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 791«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
آفتابی را هویدا کرده اند
نور چشم ماه پیدا کرده اند
صورت و معنی به هم آراستند
این و آن گوئی که یکتا کرده اند
مجلس مستانه ای بنموده اند
دعوت رندان به آنجا کرده اند
چشم مردم دیدهٔ اهل نظر
خوش به نور خویش بینا کرده اند
عالمی را ساخته چون آینه
در همه خود را تماشا کرده اند
گنج اسما را به هر کس داده اند
رحمتی بر جمله اشیا کرده اند
نعمت الله را به ما بخشیده اند
این عنایت بین که با ما کرده اند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
»غزل شماره 792«
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
گنج پنهانی که پیدا کرده اند
از برای بخشش ما کرده اند
چشم ما را نور خود بخشیده اند
بر جمال خویش بینا کرده اند
جزو و کل را جام وحدت داده اند
بر همه خود را هویدا کرده اند
دل ز دست عالمی بربوده اند
عاشقانه ملک یغما کرده اند
لطف معنی را بصورت داده اند
این دوئی را باز یکتا کرده اند
تا عیان گردد چو سید عارفی
آنچه پنهان بود پیدا کرده اند
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 83 از 193:  « پیشین  1  ...  82  83  84  ...  192  193  پسین » 
شعر و ادبیات

Shah Nemat Allah Vali | کلیات شاه نعمت الله ولی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA