انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 167 از 718:  « پیشین  1  ...  166  167  168  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۶۲

غبار هستی ما پرده دار سیلاب است
کتان طاقت ما شیر مست مهتاب است

دهان شیر بود خوابگاه وادی عشق
حصار عافیت این محیط، گرداب است

چنان ز سیر چمن خاطرم گزیده شده است
که شاخ گل به نظر آستین قصاب است

عیار آتش روی ترا چه می داند؟
هنوز دیده آیینه در شکرخواب است

اگر ز غیبت ما در حضور می افتند
حضور خاطر ما در حضور احباب است

ترا چه بهره ز رنگینی کلام بود؟
که همچو طفلان چشمت به سرخی باب است

به دور زلف تو کفر آنچنان رواج گرفت
که طاق نسیان امروز طاق محراب است

سر مشاهده عیب خود اگر داری
کدام آینه بهتر ز عالم آب است؟

چرا خموش نگردند طوطیان صائب؟
سخن شناس درین روزگار نایاب است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۶۳

ریاض هستی ما سبز از می ناب است
بنای زندگی ما چو خضر بر آب است

همین نه خانه ما در گذار سیلاب است
بنای زندگی خضر نیز بر آب است

ازان چو ناخنه در دیده می خلد قد خم
که در کشیدن دامان مرگ قلاب است

اگر چه موی سفیدست صبح آگاهی
به چشم نرم تو بیدرد، پرده خواب است

کجا خورد غم عریان تنان، خودآرایی
که تا به گردن خود در سمور و سنجاب است

سپهر در خم صاحبدلان عبث کرده است
نهنگ را چه غم از حلقه دام گرداب است؟

ز شور حشر محابا نمی کند عاشق
نمک به دیده حیران عشق مهتاب است

به حیرت از لب میگون آب پریرویم
که با چکیدن دایم مدام شاداب است

برون ز بحر تهیدست آید آن غواص
که در صدف طلبد گوهری که نایاب است

چرا ز ناله عشاق خویش بیخبرند؟
اگر نه شبنم گلزار حسن سیماب است

نمی شود دل آگاه از خدا غافل
همیشه قبله نما را نظر به محراب است

دهن به محراب مکن باز چون صدف صائب
درین زمانه که گوهرشناس نایاب است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۶۴

خراب حالی ما از درازی دست است
ز همت است که دیوار ما چنین پست است

ز نوبهار جهان رنگ اعتدال مجوی
که عندلیب تهیدست و غنچه زرمست است

دل تو چون گل رعنا دو رنگ افتاده است
وگرنه حسن خزان و بهار یکدست است

خلاصی دل ازان زلف آرزوی خطاست
که مرغ، بی پر و بال است و کوچه بن بست است

به زهد خشک قناعت نمی توان کردن
کنون که هر سر خاری پیاله در دست است

حساب دین و دل از ما به حشر اگر طلبند
بهانه ای چو سر زلف یار در دست است

نبست غنچه منقار عندلیبان را
فغان که چاشنی نوشخند گل پست است

چو غنچه سر به گریبان کشیده ام صائب
ز بس به چشم من این سقف نیلگون پست است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۶۵

هزار رنگ گل فیض در گل صبح است
اثر ز حلقه به گوشان بلبل صبح است

بهار عیش که سرسبزی نشاط ازوست
نمکچشی ز شکر خنده گل صبح است

طراوت رخ شبنم گل سحر خیزی است
بهار فیض هم آغوش سنبل صبح است

شبم که خون شفق را به روی مالیده است
ستم رسیده تیغ تغافل صبح است

ز باغ طبع تو صائب چه گل شکفت که باز
زبان خامه ات امروز بلبل صبح است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۶۶

مرا ز پیر خرابات این سخن یادست
که غیر عالم آب آنچه هست بر بادست

تهی است چشم تو از سرمه سلیمانی
وگرنه شیشه گردون پر از پریزادست

ز کلفت است خطر بیش سخت رویان را
که زنگ، تشنه آیینه های فولادست

ازان به زندگی خویش خلق می لرزند
که دایم از نفس این شمع در ره بادست

ز کار خویش هنرمند را نصیبی نیست
ز جوی شیر به جز خون چه رزق فرهادست؟

مشو ز دیدن رخسار نوخطان غافل
اگر چه مشق جنون بی نیاز از استادست

ز هر نسیم دلش همچو بید می لرزد
ز برگریز خزان سرو اگر چه آزادست

من از رسیدن روزی به خویش دانستم
که رزق مردم بی دست و پا خدادادست

زبان شانه درازست بر سر عالم
ز نسبتی که سر زلف را به شمشادست

ز بیم سیل خراب است خانه معمور
ز گنج، خانه ویرانه صائب آبادست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۶۷

مرا ز پیر خرابات نکته ای یادست
که غیر عالم آب آنچه هست بر بادست

گنه به ارث رسیده است از پدر ما را
خطا ز صبح ازل رزق آدمیزادست

فروغ صبح شکرخند را دوامی نیست
خوشا کسی که به زهر عتاب معتادست

مپوش چشم درین خاکدان ز رخنه دل
که این دریچه به جنت مقابل افتادست

علاج نیش ملامت نمی توانم کرد
مرا که سینه ز پیکان حصار فولادست

به طوق فاخته دارد علاقه خلخال
فسانه ای است که سرو از تعلق آزادست

بلاست وصل چو دل بیقرار می افتد
ز قرب شعله نصیب سپند فریادست

توان به خامشی از عمر کام دل برداشت
کمند آهوی رم کرده، خواب صیادست

چرا به نعل بها جان نداد گلگون را؟
به خون گرم تپیدن سزای فرهادست

سماع طایر بسمل بلند می گوید
که صبح عیدی اگر هست، تیغ جلادست

به یک دو مصرع بی مغز، کلک صائب را
دلش خوش است که داد سخنوری دادست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۶۸

نشاط عالم بی اعتبار درگردست
چو برق، خوشدلی روزگار در گردست

ز سیر دایمی مهر می توان دانست
که مهر عالم ناپایدار در گردست

مساز خانه درین خاکدان بی بنیاد
که همچو ابر در او کوهسار در گردست

قرار نیست به یک جای مهر تابان را
همیشه دولت ناپایدار در گردست

ز مهر و ماه تهی نیست کاسه گردون
همیشه مهره این بد قمار در گردست

به پیچ و تاب شود منتهی کشاکش حرص
به گنج تا نرسیده است مار در گردست

مریز رنگ اقامت درین خراب آباد
که خاک چون فلک بی مدار در گردست

بجاست تا حرم کعبه، همچو قبله نما
درون سینه دل بیقرار در گردست

بشوی گرد کدورت ز صفحه خاطر
درین دو هفته که ابر بهار در گردست

بگیر گردن مینا و رو به صحرا کن
که یک جهان قدح از لاله زار در گردست

غبار هستی عالم به گرد چون نرود؟
چنین که توسن آن شهسوار در گردست

اثر ز شعله هستی درین جهان تا هست
غم و نشاط چو دود و شرار در گردست

ز واصلان طریقت مجو قرار که موج
به قلزمی که بود بیکنار درگردست

به غیر کاسه دریوزه گدایی نیست
پیاله ای که درین روزگار درگردست

چگونه پای به دامن کشند حق طلبان؟
که نقش پای درین رهگذار در گردست

اگر چه راه طلب طی به جستجو نشود
مرا همان دل امیدوار در گردست

مساز برگ اقامت در آن چمن صائب
که همچو آب در او جویبار در گردست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۶۹

ز سادگی است به فرزند هر که خرسندست
که مادر و پدر غم، وجود فرزندست

دل درستی اگر هست آفرینش را
همان دل است که فارغ ز خویش و پیوندست

شب آنچه مردم غافل ستاره می دانند
ز آتش جگر ما شراره ای چندست

سخن شمرده و سنجیده گوی بی سوگند
که شاهد سخنان دروغ، سوگندست

به زیر خاک، غنی را به مردم درویش
اگر زیادتیی هست، حسرتی چندست

به شوربختی ازان دل نهاده ام که نمک
برای تلخی بادام بهتر از قندست

مرا به حلقه صحبت مخوان ز تنهایی
که نخل خوش ثمر من غنی ز پیوندست

مخور فریب شکرخند عیش چون طفلان
که روی صبح به خون شسته شکرخندست

به عشرت ابدی برده است پی صائب
به قسمت ازلی هر دلی که خرسندست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۷۰

نهال شمع ز سبزی ازان برومندست
که دایم از پر پروانه برگ پیوندست

شده است مرکز پرگار آهوان مجنون
اسیر عشق به هر جا رود نظربندست

چرا به تیغ شهادت نمی نهد گردن؟
به آب زندگی آن کس که آرزومندست

بشوی نقش خودی را که دیده خودبین
به آبگینه ز آب حیات خرسندست

گشاد قفل دل زنگ بسته عاشق
به یک اشاره ابروی یار در بندست

چو سکه دل به زر و سیم کم عیار مبند
که همچو برگ خزان دیده سست پیوندست

به خوردن دل خود باش قانع از روزی
که نان خلق گلوگیرتر ز سوگندست

دهن به خنده مکن باز همچو بی مغزان
که پر ز خون، دهن پسته از شکرخندست

کلام هیچ مدانان به مردم همه دان
هزار پله گرانتر ز کوه الوندست

به کام طفل مزاجان سنگدل صائب
شکستن دل ما چون شکستن قندست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۶۷۱

بنای صبر که همسنگ کوه الوندست
به یک اشاره موی میان او بندست

کجا ز دامن این دشت می تواند رفت؟
ز چشم آهو، مجنون ما نظر بندست

به یک اشاره گره می گشاید از ابرو
فغان که بند قبای تو سست پیوندست

قسم به مصحف خط غبار عارض تو
که پیش خط دلم از زلف بیشتر بندست

گلوی خامه ز وصفش چو شمع می سوزد
چه چاشنی است که با آن دهان چو قندست

به توتیا نکنم چشم التفات سیاه
به خاک پای تو چشمی که آرزومندست

تلاش بوسه نداریم چون هوسناکان
نگاه ما به نگاهی ز دور خرسندست

به پاره دل و لخت جگر قناعت کن
که نان خلق گلوگیرتر ز سوگندست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 167 از 718:  « پیشین  1  ...  166  167  168  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA