انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 196 از 718:  « پیشین  1  ...  195  196  197  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۵۳

جام شراب مرهم دلهای خسته است
خورشید مومیایی ماه شکسته است

از صد هزار خانه خراب است یادگار
گردی که در عذار تو از خط نشسته است

غافل مشو ز پاس دل ما که بارها
زنجیر زلف را به تپیدن گسسته است

ابروی دلفریب تو عیار پیشه ای است
کز چین کمر به بردن دل تنگ بسته است

بر چهره تو خال زمین گیر شاهدست
کز آتش تو هیچ سپندی نجسته است

مجنون ز بخت تیره ندارد شکایتی
زیر سیاه خیمه لیلی نشسته است

زنهار اعتماد مکن بر حجاب حسن
کز شرم، باز دیده خود را نبسته است

از ناتوان عشق مدد جو، که می کند
کار دم مسیح نسیمی که خسته است

شبنم به شخ عرق شرم یار نیست
بر روی آفتاب قیامت نشسته است

معلوم می شود ز کمر بستگان اوست
هر غنچه ای که طرف کله بر شکسته است

شیرین تر از غبار شکر می رود به باد
هر چند بال طوطی ما زنگ بسته است

زنجیر آهنین چه کند با جنون ما؟
مجنون ما ز کشمکش فکر رسته است

دارد هزار چرخ و فلک را به یاد عشق
این سیل صد هزار چنین پل شکسته است

تمهید در خرابی صائب ضرور نیست
تا دست می زنی به زمین نقش بسته است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۵۴

باد بهار مرهم دلهای خسته است
گل مومیایی پر و بال شکسته است

شاخ از شکوفه پنبه سرانجام می کند
از بهر داغ لاله که در خون نشسته است

وقت است اگر ز پوست برآیند غنچه ها
شیر شکوفه زهر هوا را شکسته است

این سبزه نیست بر لب جو رسته، نوبهار
بر زخم خاک، مرهم زنگار بسته است

زنجیریی است ابر که فریاد می کند
دیوانه ای است برق که از بند جسته است

پایی که کوهسار به دامن شکسته بود
از جوش لاله بر سر آتش نشسته است

افسانه نسیم به خوابش نمی کند
از ناله که بوی گل از خواب جسته است؟

از جوش گل، ز رخنه دیوار بوستان
خورشید در کمین تماشا نشسته است

صائب به هوش باش که داروی بیهشی
باد بهار در گره غنچه بسته است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۵۵

این خار غم که در دل بلبل نشسته است
از خون گل خمار خود اول شکسته است

این جذبه ای که از کف مجنون عنان ربود
اول زمام محمل لیلی گسسته است

پای شکسته سنگ ره ما نمی شود
شوق تو مومیایی پای شکسته است

بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست
شبنم به روی گل به امانت نشسته است

از خط یکی هزار شد آن خال عنبرین
دور نشاط نقطه به پرگار بسته است

بر سر گرفته ایم و سبکبار می رویم
کوه غمی که پشت فلک را شکسته است

آسوده از زوال خود آفتاب گل
تا باغبان به سایه گلبن نشسته است

برقی کز اوست سینه ابر بهار چاک
با شوخی تو مرغ و پر و بال بسته است

پیوسته است سلسله موجها به هم
خود را شکسته هر که دل ما شکسته است

تا خویش را به کوچه گوهر رسانده ایم
صد بار رشته نفس ما گسسته است

داغم ز شوخ چشمی شبنم که بارها
از برگ گل به دامن ساقی نشسته است

خون در دل پیاله خورشید می کند
سنگی که شیشه دل ما را شکسته است؟

در کام اژدهای مکافات چون رود؟
آزاده ای که خاطر موری نخسته است

برهان برفشاندن دامان ناز اوست
گرد یتیممی که به گوهر نشسته است

تا بسته است با سر زلف تو عقد دل
صائب ز خلق رشته الفت گسسته است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۵۶

پیری اگر چه بال و پرم را شکسته است
پای جهان نورد خیالم نبسته است

گر بشنوی زمن دو سه حرفی چه می شود؟
راه سخن به مور، سلیمان نبسته است

در تنگنای خاک کند سیر لامکان
آزاده ای که دام علایق گسسته است

خون می چکد به هر لبی انگشت می زنی
از زیر تیغ چرخ، مسلم که جسته است؟

با سوزن مسیح نمی آرم برون
خاری که در ره تو به پایم شکسته است

زلف تو در گرفتن دلهاست بیقرار
هر چند از گرانی دلها شکسته است

از قیل و قال تیره شود وقت اهل حال
از عکس طوطی آینه ام زنگ بسته است

صائب ز سیل حادثه از جا نمی رود
چون کوه هر که پای به دامن شکسته است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۵۷

عیش دل شکسته به آزار بسته است
جوش بهار آبله در خار بسته است

گرد کدورت از دل من دار می برد
دور نشاط نقطه به پرگار بسته است

دل در برم چو برگ خزان دیده می تپد
آرام من به ساغر سرشار بسته است

روی زمین ز سبزه بیگانه ساده است
آیینه نگاه تو زنگار بسته است

گرد یتیمی گهر شاهوار من
راه نگه به چشم خریدار بسته است

روی توجه دل شیرین به کوهکن
پاداش همتی است که بر کار بسته است

دیوانه ام، ز وسوسه رزق فارغم
رزقم به سیر کوچه و بازار بسته است

در پرده حسن از نگه شوخ چشم ماست
یوسف دکان ز جوش خریدار بسته است

مرگ از تعلق تو به اسباب مشکل است
از سر گذشتن تو به دستار بسته است

جوش بهار، رخنه به دیوار می کند
بیهوده باغبان در گلزار بسته است

تسبیح، گل به روزن توفیق می زند
سر رشته نجات به زنار بسته است

صائب چگونه منع کند عشق را ز دل؟
راه طبیب را که به بیمار بسته است؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۵۸

از رفتن تو باغ پریشان نشسته است
گل در کمین چاک گریبان نشسته است

دامن کشیدن از کف عشاق سهل نیست
یوسف ازین گناه به زندان نشسته است

در روزگار کشتی عاشق شکست ما
دریا به خواب رفته و طوفان نشسته است

شوریده ای کجاست قدم در میان نهد؟
شد مدتی که شور بیابان نشسته است

در راه خاکساری ما چوب منع نیست
این گرد بر بساط سلیمان نشسته است

شد مدتی که داغ سیه روزگار ما
در انتظار صبح نمکدان نشسته است

از حال دل مپرس که با اهل عقل چیست
دیوانه ای میانه طفلان نشسته است

تا آمده است سینه صائب به جوش فکر
از جوش، بحر قلزم و عمان نشسته است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۵۹

آن کس که تاج را به فریدون گذاشته است
سودای عشق در سر مجنون گذاشته است

بهر خراب کردن روی زمین بس است
چشم تو گردشی که به گردون گذاشته است

شد سالها و آتش ازو می چکد هنوز
دستی که لاله بر دل مجنون گذاشته است

مجنون گذشت و از جگر لاله ها نرفت
داغی که یادگار به هامون گذاشته است

وصف دهان تنگ تو آفاق را گرفت
در نقطه ای که این همه مضمون گذاشته است

دارد ز بخت سبز دل خضر را کباب
خطی که لب بر آن لب میگون گذاشته است

در دل خیال چشم تو در خواب رفته است
آهو سری به دامن مجنون گذاشته است

صائب چو نیک در نگری هست حکمتی
پیر مغان که خم به فلاطون گذاشته است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۶۰

یک دل هزار زخم نمایان نداشته است
یک گل زمین هزار خیابان نداشته است

کنعان ز آب دیده یعقوب شد خراب
ابر سفید این همه باران نداشته است

جز روی او که در عرق شرم غوطه زد
یک برگ گل هزار نگهبان نداشته است

بر عندلیب زمزمه عشق تهمت است
عاشق دماغ سیر گلستان نداشته است

خود را چنان که هست تماشا نکرده است
هر دلبری که عاشق حیران نداشته است

خوان سپهر و سفره خاک و بساط دهر
پیش از ظهور عشق نمکدان نداشته است

خواهی شوی عزیز، ز چاه وطن برآی
یوسف بهای آن به کنعان نداشته است

صد جان بهای بوسه طلب می کنی ز خلق
دیگر مگر کسی لب خندان نداشته است؟

صائب اگر چه قلزم عشق آرمیده نیست
در هیچ عهد این همه طوفان نداشته است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۶۱

عارف به اختیار خود از سر گذشته است
این رشته ناگسسته ز گوهر گذشته است

از ترکتاز حادثه، صحرای سینه ام
کشتی است بی حصار که لشکر گذشته است

گردن مکش ز تیغ شهادت که این زلال
از جویبار ساقی کوثر گذشته است

یک دل به جان رساند من دردمند را
از بار دل چها به صنوبر گذشته است

فریاد می کند خط و خالت که کلک صنع
بر صفحه رخ تو مکرر گذشته است

دل با صفا ز علم و هنر صلح کرده است
آیینه من از سر جوهر گذشته است

آسوده باش ای فلک از انتقام ما
کاین شیر از شکاری لاغر گذشته است

فرداست استخوان تنش توتیا شده است
بر روی خاک هر که بلنگر گذشته است

تکرار را به طوطی نوحرف داده است
صائب ز گفتگوی مکرر گذشته است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۱۹۶۲

بر گلشن آنچه زان گل خودرو گذشته است
بر زخم های تازه کی از بو گذشته است؟

امروز هیچ فاخته کوکو نمی زند
گویا به باغ آن قد دلجو گذشته است

اوقات من به اشک ندامت شده است صرف
چون سرو، عمر من به لب جو گذشته است

صد پرده شوختر بود از چشم خال تو
این نافه در دویدن از آهو گذشته است

ظلمی که بر تو رفت ز کوتاه دیدگان
بر ماه مصر کی ز ترازو گذشته است؟

از سردی زمانه نهال امید ما
مانند نخل موم ز نیرو گذشته است

از ما سراغ منزل آسودگی مجو
چون باد، عمر ما به تکاپو گذشته است

صائب گذشته است ز افلاک آه من
هر گاه در دل آن قد دلجو گذشته است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 196 از 718:  « پیشین  1  ...  195  196  197  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA