انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 513 از 718:  « پیشین  1  ...  512  513  514  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۱۷۹

فتنه روز جزا درته سردارد عشق
نمک شور قیامت به جگر دارد عشق

گر چه از ساغر توحید ز خودبی خبرست
ازضمیر دل هر ذره خبر دارد عشق

نه همین جاده را سر به بیابان داده است
همه اجزای جهان رابه سفر دارد عشق

عشق، خورشید و جهان شبنم بی بنیاد است
از صف آرایی شبنم چه خطر دارد عشق؟

نیست چون برق تجلی که سرازطور کشد
چون شرر در دل هر سنگ مقر دارد عشق

نیست چون خضر گرانجان که خورد تنها آب
آب حیوان مروت به جگر دارد عشق

عقل را دل به سر بیضه گردون لرزد
چند ازین بیضه فزون درته پر دارد عشق

سر من چون سر خورشید به بالین نرسید
با من خسته بپرسید چه سر دارد عشق

چشم شبنم چه به خورشید جهانتاب کند؟
چه غم ازمردم کوتاه نظر دارد عشق؟

صائب ازدل خبر عشق هنرمند بپرس
عقل کج فهم چه داند چه هنر دارد عشق
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۱۸۰

مشرق سینه چاک است در خانه عشق
چشم بیدار بود روزن کاشانه عشق

صندل از بهر سر مردم بیدرد بود
چوب دارست علاج سر دیوانه عشق

عالمی حلقه صفت چشم براین دردارند
تا به روی که گشاید در میخانه عشق

نیست در صومعه عقل بجز فکر معاش
گنج برروی هم افتاده به ویرانه عشق

شور عشق است که در مغز جهان پیچیده است
گردش چرخ بود گردش پیمانه عشق

هر سر خار درین بادیه مجنون می بود
کعبه می داشت اگر حسن سیه خانه عشق

گر چه افسانه بود باعث شیرینی خواب
خواب ما سوخت ز شیرینی افسانه عشق

چون سیاووش مسلم گذرد ازآتش
اگر ازموم بود شهپر پروانه عشق

عقل اندیشه ز خورشید قیامت دارد
کرده صد داغ چنین به، سر دیوانه عشق

موسی از زلزله طور چه پروا دارد ؟
سنگ طفلان چه کند با سر دیوانه عشق؟

بستر از گرد یتیمی چو گهر ساخته است
عقل داغ است ز اوضاع غریبانه عشق

شارع کعبه مقصود شود زنارش
هرکه از صدق کند خدمت بتخانه عشق

از من آداب مجویید که چون سیل بهار
خانه پرداز بود جلوه مستانه عشق

عقل بیهوده به گرد دل ما می گردد
دیو راراه نباشد به پریخانه عشق

تا دل خون شده ات آب نگردد صائب
نیست ممکن که برومند شود دانه عشق
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۱۸۱

آسمان کهنه سبویی است ز میخانه عشق
بحر یک قطره تلخی است زپیمانه عشق

مکن ازداغ شکایت که ازین روزنه ها
می رسد پرتو خورشید به کاشانه عشق

عقل با مهره گل نرددغا می بازد
دل صد پاره بود سبحه صد دانه عشق

روی در دامن صحرای جنون آورده است
کعبه از حسن خدا داد صنمخانه عشق

جام عقل است که در میکده طرح افتاده است
بوسه فرسود نگردد لب پیمانه عشق

عشق ازان شوختر افتاده که پنهان گردد
چون شررمی جهد از سنگ برون دانه عشق

همه در خواب غرورند حریفان صائب
به چه امید کسی سر کند افسانه عشق؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۱۸۲

پای گستاخ منه بر در کاشانه عشق
سر منصور بود کنگره خانه عشق

حیف فرهاد که با آنهمه شیرین کاری
شد به خواب عدم از تلخی افسانه عشق

گر درآتش روی از خامیت آتش سوزد
تا سرت گرم نگشته است زپیمانه عشق

شیشه بندان ظرافت بهمش می شکنند
محتسب گر گذرد از دل میخانه عشق

با چه رو، روی به طوف حرم کعبه کنیم؟
نیست بر جبهه ما صندل بتخانه عشق

چو سبو شانه ندزدیده ام از باده کشی
کرده ام ازدل و جان خدمت میخانه عشق

من به معموره عقلم به پشیزی محتاج
گنج برروی هم افتاده به ویرانه عشق

قطره ای نیست هوایی نبود در سر او
می پرد چشم حباب از پی پیمانه عشق

شعله رابا خس و خاشاک بهم درپیچد
چون شود برق عنان گریه مستانه عشق

رفته ام دررگ و در ریشه دیوار چوکاه
نتوان کرد مرا دور ز کاشانه عشق

چشم زخمی به سبکدستی آن کس مرساد
که ز خاکستر دل ریخت پی خانه عشق

خون دل نیز شریک است درین آمیزش
نه همین اشک بود گوهر یکدانه عشق

سر پیچیدن دستار ندارم صائب
می روم گرد سر وضع غریبانه عشق
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۱۸۳

زبان مار بود خار آشیان فراق
که باد جلوه گه برق، خانمان فراق

چو آفتاب زبانهای آتشین خواهم
که الامان زنم از تیغ بی امان فراق

هزار شق شود از درد همچو خامه موی
زبان خامه فولاد از بیان فراق

چو برگ لاله شود داغدار پرده گوش
شود چو گرم سخن آتشین زبان فراق

حبابش از سر نوح است و موجش ازدم تیغ
برون میار سراز بحر بیکران فراق

نهشت با کمرش دست درمیان آریم
که بشکند کمر دوری و میان فراق

چو موج محو شدم در محیط وصل و هنوز
به روی بحر کشم مد داستان فراق

نمی رسد به پریشانیم، اگر صائب
ز تار زلف کنم مد داستان فراق
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۱۸۴

دل شکسته بود گوهر یگانه عشق
بود ز چهره زرین زر خزانه عشق

به زور عقل گذشتن ز خود میسر نیست
مگر بلند شود دست و تازیانه عشق

به هر چه دل نهی از پیش چشم بردارد
کناره سوز بود بحر بیکرانه عشق

ستاده اند به امید گوشه چشمی
هزار یوسف مصری برآستانه عشق

خم سپهر برین را به دست بردارند
سبو کشان ضعیف شرابخانه عشق

مگر ز سنگ بود پرده های گوش کسی
که ناخنش به جگر نشکند ترانه عشق

حدیث باده چه گویم، که آب می گردد
به هر دلی که زند برق شیشه خانه عشق

بیار جیب و ببر هرگهر که می خواهی
که قفل منع ندارد در خزانه عشق

چو آفتاب ز آتش بهم رسان رویی
که چهره سوز بود خاک آستانه عشق

کسی چگونه کند ضبط خویشتن صائب؟
که نه سپهر به وجدست از ترانه عشق
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۱۸۵

جان آرمیده می شود از اضطراب عشق
این رشته را دراز کند پیچ و تاب عشق

صبح قیامت از دهن خم کند طلوع
چون برلب آورد کف مستی شراب عشق

مغزش ز جوش پرده افلاک می درد
برهر سری که سایه کند آفتاب عشق

آتش چه میکند به سپیدی که سوخته است ؟
از آفتاب حشر نسوزد کباب عشق

از خاک اهل عشق نظر خیره می شود
از ابر پردگی نشود آفتاب عشق

نبض از هجوم درد شود بیقرارتر
ساکن ز کوه غم نشود اضطراب عشق

نظاره شکسته دلان وحشت آورد
سیلاب تند می گذرد از خراب عشق

صید مراد هر دو جهان درکمند اوست
در هردلی که ریشه کند پیچ وتاب عشق

اکسیر بی نیازی ازین خاک می برند
صائب چگونه پای کشد از جناب عشق؟

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۱۸۶

جان تازه می شود ز نسیم بهارعشق
از یک سرست جوش گل وخار خار عشق

در شوره زار عقل به درمان گیاه نیست
پیوسته سرخ روی بود لاله زار عشق

خاری است خار عشق که در پای چون خلید
نتوان کشید پا دگر از رهگذار عشق

از جان مگو که در گرو نقش اول است
سرمایه دوکون به دارالقمار عشق

رحمی به بال کاغذی خود کن ای خرد
خود را مزن برآتش بی زینهار عشق

عشقی که بی شمار نباشد بلای او
پیش بلاکشان نبود در شمار عشق

دایم به زیر دار فنا ایستاده ایم
بیرون نمی رویم ز دارالقرار عشق

اینجا مدار کارگزاری به همت است
از بحر آتشین گذرد نی سوار عشق

تکلیف بار عشق دوتا کردچرخ را
من کیستم که خم نشوم زیر بار عشق؟

صائب هزار مرتبه کردیم امتحان
با هیچ کار جمع نگردید کارعشق
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۱۸۷

نتوان به پای سعی رسیدن به طور عشق
خوابیده تر ز زلف بود راه دور عشق

دست ستیزه در کمر بیستون کند
درهر سری که هست می تازه زور عشق

از ظلمت وجود که می برد ره برون ؟
گر شمع پیش پای نمی داشت نور عشق

سیری ز شغل عشق ندارند عاشقان
چون آب شور تشنگی افزاست شور عشق

گر جای خار نشتر الماس سر زند
صائب قد نمی کشد ازراه دورعشق




·-☆·-·-☆·-·-☆·-·-☆·-·-☆·-·-☆




غزل شماره ۵۱۸۸

قامت ز آه شرط بود در نماز عشق
بی آب دیده نیست نمازی نیاز عشق

خونابه اش به صبح قیامت شفق دهد
ناخن به هر دلی زندشاهباز عشق

گر در نماز عقل حضور دل است شرط
غیر از حضور قلب نباشد نماز عشق

بیقدرتر ز اشک شرارست پیش شمع
نقد دوکون در نظر بی نیاز عشق

آن ساز نیست عشق که گیرند گوش ازو
از پرده های گوش کند پرده،سازعشق

شبنم چه عقده بر نفس بوی گل زند؟
لبهای سر به مهر چه سازد به رازعشق؟

چون سایه همای خرد نیست رایگان
تا بر سر که سایه کند شاهباز عشق ؟

منصور راببین که چه از دار می کشد
صائب خموش باش از افشای راز عشق
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۱۸۹

گردی است صبح ازنفس راستین عشق
داغی است مهر از جگر آتشین عشق

قفل درنشاط و سرورست قاف عقل
دندانه کلید بهشت است شین عشق

در چشم آفتاب کشد میل خوشه اش
هر دانه ای که غوطه خورد در زمین عشق

چون گل تمام پرده گوش است آسمان
از اشتیاق زمزمه دلنشین عشق

نزدیک گشته است که چون نار شق شود
این نه صدف ز شوکت در سمین عشق

حسن آنچنان که هست تماشای خود نکرد
آیینه دار حسن نشد تا جبین عشق

صائب هوای گلشن جنت نمی کند
در مغز هر که ریشه کند یاسمین عشق
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 513 از 718:  « پیشین  1  ...  512  513  514  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA