ارسالها: 2517
#21
  Posted: 19 Mar 2013 14:01
 
 
 حماسه و محبت در ادبیات شفاهی آذربایجان ( جلد 3 )  
نویسنده: علیرضا ذیحق
علیرضا ذیحق
 
سومین جلد از مجموعه آثار "حماسه و محبت در ادبیات شفاهی آذربایجان"
 
فهرست :
باز نویسی داستان های عامیانه ی آذربایجان :
 
1- بهرام و گل خندان ... 4
 2- میرمحمود و سارا ... 11
 3- شیرین و بیرچک ... 17
 4- نگار و عاشق اصلان ... 23
 5- واله و زرنگار ... 28
 6- نوروز و قنداب ... 34
 7- احمد و ابراهیم ... 44
 8- بابالِسان و پریزاد ... 49
 9- عاشق علسگرو دلی عالی ... 57
 10- محمود و قیزنگار ... 64
 11- طاهر و زهره ... 71
 12- سَدَت و صیاد ... 83
 13- محمد و گل اندام ... 90
 14- عالی خان و پری ... 98
 15- نورَش ایمان و ملکه آفاق ... 106
 16- دیلغَم و دوستی ... 112
» حجم: 2.51 مگابایت؛ زمان لازم برای دریافت 6 دقیقه و 15 ثانیه با Dial-up
» نوع فایل کتاب: PDF
» تعداد صفحات: 117
   
 
 
دانلود از ۴شیرد
دانلود از مدیافایر 
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
 
 ارسالها: 2517
#22
  Posted: 19 Mar 2013 14:07
 
 
 دیلغَم و دوستی  
نویسنده: علیرضا ذیحق
داستان عامیانه ی آذربایجان
 
دیلغم و دوستی 
علیرضا ذیحق
 
قسمتی از داستان :
 
" ...علویه خانم " دید که پسرش همه ابیات عاشقانه سرهم می کند و اشک از چشمانش چون سیلاب روان است و از او خواست اسمی از این ورپریده ببرد که ببیند کیست و دیلغم گفت :
 " رویایی شده ام مادر، شاید هم دیوانه ! دیدم که پیری از آیینه بردمید و باده ای دستم دادو وقتی به آن چشم دوختم ، دختری دیدم مثل طاووسِ مست آراسته و هفت قلم مشاطه ی جمال کرده و می گوید که جانان تو دختر عمویت " دوستی " هستم و باید در وصالم بکوشی . "
 القصه حاج ابراهیم خلیل و علویه خانم فی الفور دست به کار شدند و با عبور از رود آراز، به خواستگاری " دوستی " رفتند و ..."
» حجم: 167.81 کیلوبایت؛ زمان لازم برای دریافت 24.55 ثانیه با Dial-up
» نوع فایل کتاب: PDF
» تعداد صفحات: 7
   
 
 دانلود از ۴شیرد
دانلود از مدیافایر 
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
 
 ارسالها: 2517
#23
  Posted: 19 Mar 2013 14:12
 
 
 نورَس ایمان و ملکه آفاق 
نویسنده: علیرضا ذیحق
داستان عامیانه ی آذربایجان
 
نورَس ایمان و ملکه آفاق
 
علیرضا ذیحق
 
"..." نورس ایمان " تا خوابید ، در رؤیایش دختری رعنا دید مثل قرص زرین آفتاب و آراسته چون کبک خرامان . با دیدن اش عقل و هوش تاراج شد و وقتی از احوال اش پرسید و فهمید " ملکه آفاق " است و دختر سلطان مراد ِ رومی ، پریشان از خواب برخاست و فوری پا دررکاب اسب گذاشت و به جویایی دخترِآفتاب روی ِ موطلا ، ترک تفلیس کرد . اسیر چرخ گردون از کوههای پر پلنگ و دریاهای پر نهنگ گذشت ووقتی به دیار سلطان مراد پانهاد ، قصر ها چون خورشید تابنده بودند و شهر ، بهشتی از حور و غلمان . چند صباحی به تفرج و عیش پرداخت و روزی که از دیوار باغ ملکه آفاق بالا رفت ، خود را به زیر درخت کاجی رساند وبا زمرمه ی ساز و نوایش ، ملکه آفاق از قصر بیرون آمد و جوانی دید قَدَر و خوش سیما که خطاب به او می گفت : ..."
» حجم: 167.51 کیلوبایت؛ زمان لازم برای دریافت 24.5 ثانیه با Dial-up
» نوع فایل کتاب: PDF
» تعداد صفحات: 7
   
 
 دانلود از ۴شیرد
دانلود از مدیافایر 
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
 
 ارسالها: 2517
#24
  Posted: 19 Mar 2013 14:23
 
 
 میرمحمود و سارا  
نویسنده: علیرضا ذیحق
داستان عامیانه ی آذربایجان
 
میرمحمود و سارا
 
علیرضا ذیحق
 
بخشی از قصه :
 
"به شما بگویم از قصبه ی " وَرزَقان " در قره داغ ِ آذربایجان و سیّدی دیندار به نام ِ" میرغفار" . او همه ساله به مکه می رفت و از دارِ دنیا یک پسر داشت و اسم اش میرمحمود . دریکی از سالها دید که پیری رُس اش را کشیده و وقت اش است که میر محمود ، در سفر پخته گردد و با سرد و گرم روزگار بستیزد .پسرش را راهی مکه کرد و اما سفارش نمودکه سر راه اش در شهر نجف، به بارگاه مولا علی رفته ..."
» حجم: 199.3 کیلوبایت؛ زمان لازم برای دریافت 29.16 ثانیه با Dial-up
» نوع فایل کتاب: PDF
» تعداد صفحات: 7
   
 
 دانلود از ۴شیرد
دانلود از مدیا فایر 
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
 
 ارسالها: 2517
#25
  Posted: 19 Mar 2013 14:28
 
 
 زن سرکش ( داستان کوتاه )  
نویسنده: علیرضا ذیحق
علیرضا ذیحق
 
زن سرکش
 
داستان کوتاه ( طنز )
 
بخشی از قصه :
 "...ماجرا مربوط به زنی سرکش است که شوهر ش بارها سعی کرده او را بکشد و اما در هردفعه ای دستانش لرزیده است . اما نه که مرد آدم بدی باشد و یازن ، کاری بکند که عفت عمومی جریحه دار شود ، نه ! هر دوی آنها آدمهای سربراهی هستند که هر گز از مجاری قانونی خارج نشده اند . بدبختی شان فقط مهرِ زیادی است که نسبت به هم دارند و این عشق ، ..."
» حجم: 153 کیلوبایت؛ زمان لازم برای دریافت 22.38 ثانیه با Dial-up
» نوع فایل کتاب: PDF
» تعداد صفحات: 3
   
 
 دانلود از ۴شیرد
دانلود از مدیافایر 
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
 
 ارسالها: 2517
#26
  Posted: 19 Mar 2013 14:33
 
 
 شوهر اجباری ( داستان کوتاه )  
نویسنده: علیرضا ذیحق
علیرضا ذیحق
 شوهر اجباری
 داستان کوتاه (طنز)
 
بخشی از قصه :
 " ...هفت – هشت ماهی بدین منوال گذشت و تا که روزی گفت : " تو به زن من چشم بد داری و پدرت را در خواهم آورد . دیروز که تو رودخانه آب تنی می کرد دیدم که چشمت به اوست . حیف آن پس مانده غذاهایی که تو این مدت به حلقت ریختم و دریغ ازآن همه محبت هایی که به تو کردم و از طویله آوردمت به اصطبل . بشکند این دست که نمک ندارد. " تا در آمدم و گفتم که او از کی ناموس تو شده و وقتی جلوی همه می رود تو آب و من هم یکیش ، چکی خواباند بغل گوشم و قسم خورد که همین فردا مرا لو بدهد . من که می دانستم او باز به کله اش می زند و همه چیز را خراب می کند ، افتادم به دست و پاش و اینکه ..."
» حجم: 206.4 کیلوبایت؛ زمان لازم برای دریافت 30.19 ثانیه با Dial-up
» نوع فایل کتاب: PDF
» تعداد صفحات: 7
   
 
 
دانلود از ۴شیرد
دانلود از مدیافایر 
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
 
 ارسالها: 2517
#27
  Posted: 19 Mar 2013 14:40
 
 
 عاشق کُشی ( داستان کوتاه)  
نویسنده: علیرضا ذیحق
عاشق کُشی
 
داستان کوتاه ( طنز ) 
بخشی از داستان :
 
"خبرها خیلی ناگهانی پیچید و " قادر"وقتی فهمید که کار از کار گذشته بود . پدرش در یک برنامه ی تلویزیونی که زنده پخش می شد ، طالب زنی بود که هفته ی پیش خود را کاندیدای ازدواج کرده بود وحالا آن دو را می خواستند رودر روی هم قرار بدهند . زن که شصت ساله بود و نامش " نورتَن " ، دل اش سخت می تپید و ..."
» حجم: 233.05 کیلوبایت؛ زمان لازم برای دریافت 34.09 ثانیه با Dial-up
» نوع فایل کتاب: PDF
» تعداد صفحات: 11
   
 
 
دانلود از ۴شیرد
دانلود از مدیافایر 
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
 
 ارسالها: 2517
#28
  Posted: 19 Mar 2013 14:45
 
 
 شاعر جمعه و اسم پنهان  
نویسنده: علیرضا ذیحق
نوشته علیرضا ذیحق
 علیرضا ذیحق ( متولد 1338 ه.ش - خوی)از نویسندگان معاصری است که مجموعه آثار وی در زمینه های ادبیات داستانی از ویژگیهای خاصی برخوردار است . زبان و بیانی غیر متعارف که خلاقیت او رادرگستره ی تخیل و جنس روایت ،متمایزترمی کند .وی در کارنامه ی فرهنگی اش، سردبیری نشریات زیر را نیز برعهده داشته است : 1- ماهنامه " دَده قورقود " در سالهای ( 1359- 1362 - محل انتشار : تبریز)2- هفته نامه " اورین خوی "( محل انتشار: شهرستان خوی ). همچنین مؤلفِ آثار متعددی در زمینه های نقد ادبی و فرهنگ مردم می باشد که به زبان های فارسی و ترکی آذری منتشر شده اند . 
» حجم: 93.24 کیلوبایت؛ زمان لازم برای دریافت 13.64 ثانیه با Dial-up
» نوع فایل کتاب: PDF
» تعداد صفحات: 5
   
 
 
دانلود از ۴شیرد
دانلود از مدیافایر 
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
 
 ارسالها: 2517
#29
  Posted: 19 Mar 2013 14:51
 
 
 سَدَت و صیاد  
نویسنده: علیرضا ذیحق
داستان عامیانه ی آذربایجان 
علیرضا ذیحق
 
بخشی از داستان " سَدَت و صیاد " : ...صیاد همچون چکاوکی که به مهمانی ارغوان بشتابد ، با طی منازل و قطع مراحل ، به قصر فرخ میرزا رسید و تا فهمید که چی شده و سدت به کجا رفته ، همراه کاروانی که به استانبول می رفت ، تا شهر گنجه رفت ودر رسیدن ، جنتی دید سبز و با شکوه و با غلبه بر اضطراب درون ، به کاخ اصلان بیگ رفت و در هرگامی که بر می داشت ، جشن و شادمانی مردم می دید و وقتی از ماجرای این دست افشانی ها پرسید گفتند :
 " امشب راشهزاده سدت با شاهزاده محمد به حجله خواهند رفت و مردم نیز در پاکوبی و شادی اند ."
» حجم: 0.25 مگابایت؛ زمان لازم برای دریافت 37.36 ثانیه با Dial-up
» نوع فایل کتاب: PDF
» تعداد صفحات: 8
   
 
 دانلود از ۴شیرد
دانلود از مدیافایر 
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
 
 ارسالها: 2517
#30
  Posted: 19 Mar 2013 14:57
 
 
 برف های لگد کوب شده  
نویسنده : علیرضا ذیحق
 در غروبی تیره با گیسوانی آشفته در باد، تکیه داده بر چکاد کوه، دشت گسترده به زیر پایش را می نگریست و اما سواری پیدا نبود. پسِ هر گردبادی که در اعماق دشت بلند می شد شعلة شوقی در دلش زبانه می گرفت و هر آن، انتظار گامهای آن آشنایی را داشت که روزی چون باد، به اعماق دشت ره سپرده بود... 
» حجم: 0.46 مگابایت؛ زمان لازم برای دریافت 1 دقیقه و 8 ثانیه با Dial-up
» نوع فایل کتاب: PDF
» تعداد صفحات: 45
   
 
 
دانلود از ۴شیرد
دانلود از مدیافایر 
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7