انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 1 از 13:  1  2  3  4  5  ...  10  11  12  13  پسین »

Haiku and Karikalamator | هایكو و كاریكلماتور


مرد

 
دوستان گرامی در باره ی هایكو و خصوصیات اون در بخش سبكهای ادبی جهان توضیح دادم البته یك مختصری اینجا میزارم تا آشنا بشین.
هر كدام از دوستان شعری در این زمینه داره لطف كنه بنویسه تا بقیه هم لذت ببرن.
     
  
مرد

 
هایكو چیست ؟
هایكو از نظر پیشینه ساختاری به باور منتقدان و پژوهشگران از دل شعرهایی به هم پیوسته پنج سطری برآمده است .

بركه كهن ، آه جهیدن غوكی

آوای آب

شعر بالا یكی از مشهورترین «هایكو» های ژاپنی است كه شاعر و راهب مشهور ذن «ماتسو باشو» آن را سروده است. در زبان فارسی هایكوهای زیادی ترجمه شده اند ولی تنها كتابی كه به تحلیل هایكو و كنكاش در این قالب موجز می پردازد كتاب «هایكو» ترجمه و گردآوری احمد شاملو و ع. پاشایی است. كتاب های شعر معاصر ژاپن و شعر ژاپنی به قلم دكتر هاشم رجب زاده استاد ایرانی دانشگاه توكیو ما را به خوبی با تاریخچه شعر ژاپنی، پیشینه و شاعران امروز آن آشنا می كند؛ ضمن این كه اطلاعات آن در این زمینه دست اول و موثق است چون از زبان ژاپنی ترجمه شده، نه از زبان های دیگر. كتاب «شعرای بزرگ معاصر ژاپن» به فارسی نوشته ناهوكو تاوارتانی استاد زبان ژاپنی دانشگاه تهران نیز دریچه تازه ای به روی شعر ژاپن برای خوانندگان می گشاید. اما در هیچ كدام از اینها به صورت تخصصی به «هایكو» و فوت و فن ها و ملاحظات آن پرداخته نشده؛ به جز كتاب «هایكو». به راستی هایكو چیست؟ چگونه است كه این قالب سه سطری می تواند شاعرانگی حیرت انگیزی در خود داشته باشد كه به همین نام در شعر معاصر جهان جا بیفتد و نمونه های غیرژاپنی از آن سروده شود؟ در كار شاعرانی چون خوزه خوآن تابلادا، بورخس، اریش فرید و بسیاری دیگر ... .

هایكو از نظر پیشینه ساختاری به باور منتقدان و پژوهشگران از دل شعرهایی به هم پیوسته پنج سطری برآمده است . اما شاعر در این سه سطر چه می كند؟ چه تمهیداتی در كار می بندد كه چنین سحرانگیز است؟ پاسخ به همه این سؤالات شاید بتواند موضوع رساله ها و پژوهش های مختلف باشد اما با اندكی ژرف نگری در نمونه های برجسته این گونه ادبی می توان به معیارها و تمهیداتی رسید كه در دل این قالب موجز پنهان است.

تصویر :


نخستین اصلی كه معمولاً در بیشتر هایكوها دیده می شود، تصویر است یا ایماژ. تصویر بركه، باغ، درخت گلابی، شب مهتابی و ... این تصویرها برای تولید «امپرسیون» «تأثیر» یا «نقش»، آفریده می شوند. تصویرهای بسیار موجز با آماج معنایی وسیع و بی كران.

جنبش :


دومین عنصر هایكو، «جنبش» است، زیرا نمایش یك تصویر صرف «به ماهو تصویر» از یك موقعیت، زمانی جذابیت ایجاد می كند كه با حركت همراه باشد وگرنه شاعرانگی اش از دست می رود و خسته كننده است. هایكوی آغاز گفتار شامل بیشتر خصلت های یاد شده در این گفتار است كه شما می توانید هربار آن را مرور كنید تا این نوشته به درازا كشیده نشود.

كشش :


«كشش» سومین تمهیدی است كه میان «تصویر» و دو قطبی ایجاد می شود كه شاعر در دل شعر نهاده است. گاه نیز نوسان و تصویر دقیقاً در میان دو قطب صورت نمی گیرد. به عبارت دیگر در خط مستقیم از قطبی به قطب متقابل روی نمی دهد بلكه خصلتی پویاست كه در دل شعر اتفاق می افتد.

معنای نهان :


«معنای نهان» چهارمین خصلت هایكو است. این معنا گاه در سطرها گفته نمی شود بلكه شاعر، خواننده را بر سكویی می نشاند كه می تواند از آنجا او را به دنیایی فراتر از آنچه صورت شعر برپا می كند، رهنمون شود. از فراز همان سكویی كه خواننده به تماشای «فراسو» یی مبهم و مه آلود می نشیند. فراسویی كه در نظر خوانندگان مختلف صورتی مختلف دارد. كشش و جذابیت استتیك و جمال شناسانه یك امپرسیون كه در فضایی بسیار موجز رخ می دهد، اغلب در خدمت بازنمایی معنای نهفته قرار می گیرد. شاعر بازنمایی امپرسیون ظاهری تصویر را معطوف به آنچه گفته می شود می كند و كلام بازگفته مستقیماً دری به سوی ناگفته ها به رویمان می گشاید. ناگفته های هر هایكو هرچه بیشتر باشد، هایكو از شاعرانگی بیشتری مایه ور است. در این جا، در این قالب كوتاه، شاعر به امر «دسترس ناپذیر» چنگ می زند و اغلب این امر غیرقابل دسترس، از ذن بودیسم در هایكوهای ژاپنی نشأت می گیرد. این تكنیك در نقاشی های ژاپنی به صورت فضای تهی جلوه گر می شود كه سكوتی رازآمیز است و تهی فرزانگی و تأمل. گاه از گوشه چپ تابلو شاخه گیلاسی به درون تابلو آمده و هشتاد درصد دیگر تابلو، بیكرانی سفید، مه آلود و رازگون است و این درست قسمت اصلی تابلو است. همان بخش ناكشیده از سوی نگارگر! كه در موسیقی نیز سكوت های میان دو آوا است.

به جز ذن بودیسم مآلاً امر ناگفته از جهان نگری شاعر و تماشای شاعرانه برمی آید كه فردیتی ا ست نگرنده به جهان و اشیاء و اعیان و شناخت برآمده از دل همین نگرش. این جهان نگری و سویه های گوناگون آن در سپهر هنر و سرایش، همواره معلق و پویاست. سرشارتر می شود یا می كاهد و مسخ می شود. از این رو معنای نهفته در دل هایكو می تواند با توجه به «روح دوران» به معنای هگلی عبارت و حتی گردش زمانه و فصل ها دستخوش تغییر شود و وجوه مختلفی بیابد. راز حیات و روح زمانه در هایكو به بیان درمی آید و جد و جهد شاعر و میزان شاعرانگی اش معنای نهفته در آن و خلأ یادشده را دلپذیرتر و موسع تر می كند. كشش میان قطب های هایكو گاه آن چنان وسیع و گسترده است كه یك سر این قطب، «این سو» ، «این جا» اكنون و «امر روزمره» است و وجه دیگرش «فراسو» یا به سخن دیگر «پهنه ازل و ابد» .

گستره استعلای شاعرانه [ترانتندنس] ساحت شعر را فراخ تر می كند. شاعر، خواننده را بر سكو می نشاند اما فقط خود اوست كه باید تصمیم بگیرد در آب شیرجه بزند یا تنها گستره مه آلود آن سو را بنگرد. از آنجا به بعد دیگر او تنهاست با خودش. از آنجا كه شاعران ژاپنی ذن بودیست هستند با خلأ سرمدی مجموع می شوند زیرا معنای لغوی تائو یا دائو از سویی خلأ و تهیگی ابدی است اگر از درون بنگریم و از سوی دیگر سرشاری ادبی است ( اگر از برون بنگریم).
     
  
مرد

 
کاریکلماتور چیست؟
اینکه کاریکلماتور را ترکیبی از کاریکاتور و کلمه بدانیم و اینکه بگوییم به نوشته های پرویز شاپور اطلاق می شده و نخستین بار احمد شاملو آن را در مجله ی خوشه به کار برده ، توضیحی سطحی است که نه جامعیت و مانعیت کافی برای ممانعت از ورود انواع نثرهای دیگر به این حوزه را دارد ونه حتی می تواند کاریکلماتور را آنطورکه لازم است معرفی کند .
برای معرفی بهتر کاریکلماتور – از آنجائی که مسبوق به سابقه نیست – بهتر است در ابتدا به توضیح مختصر ایجاز که شرط اولیه و اساسی کاریکلماتور است ، و پس از آن به معرفی اجمالی نثرهای دیگری که موجزند اما کاریکلماتور نیستند بپردازیم .
و در ابتدا لازم به ذکر است که این پژوهش برمبنای نمونه های برتر کاریکلماتورهای چاپ شده تا سال ۱۳۸۸ می باشد ، و از آنجایی که تاکنون تعریف جامع و مانعی از این نوع ادبی نداشته ایم به ناچار تعریف آن در این نوشتار تاحدودی سلبی بوده و به ناچار با سلب مختصات نثرهای ایجازی دیگر به تعریف کاریکلماتور پرداخته ایم .
ایجاز / Brevity / Laconism در لغت به معنی کوتاه سخن گفتن ، کوتاه گویی ، خلاصه گویی ، و بیان مقصود در کوتاه ترین لفظ و کمترین عبارت است . ایجاز از صناعات بلاغی است و چنانست که ترتیب معانی بر الفاظ افزون باشد و مخل به معنی نباشد. ایجاز از ویژگی های ذوق سلیم و قریحه نامیده شده چنانکه شکسپیر گوید : « Brevity is the soul of wit » و خود بر دو نوع ایجاز قصر یا اشاره و ایجاز حذف است . ایجاز قصر یا اشاره / Brachiology به واسطه ی حذف اجزا پدید نمی آید بلکه از مجموع کلام حاصل می شود مانند این بیت از سعدی :
عشق دیدم که در مقابل صبر آتش و پنبه بود و سنگ و سبوی

که در آن چند مطلب جملگی و یکجا بیان شده است ؛ ضدیت میان پنبه و آتش / ضدیت میان سنگ و سبو / و تشبیه آن دو به ضدیت میان عشق و صبر .
در ادبیات انگلیسی ، این قسم ایجاز در مزدوجه های حماسی و اشعار متافیزیکی یافت می شود برای نمونه از John Donne:
and this / our marriage bed / and marriage temple is / This flea is You and I
( این کک ، من و تو هستیم ، و بستر وصل ما و معبد پیوند ما ) که در آن (و) به جای (این کک) آمده .
ایجاز حذف / Ellipsis آنست که جزئی از جمله برای نیل به فشردگی و اختصار حذف شود ، برای مثال در « همه ی شهر می دانند » کلمه ی مردم حذف شده است یا در بیتی از حافظ :
دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری جانب هیچ آشنا نگاه ندارد
حرف (و) در معنای دیدم و دانستم و فهمیدم و احساس کردم و بر من مسلم شد و ... عمل می کند . این قسم ایجاز در ادبیات انگلیسی در اشعار ازرا پاوند ، تی.اس.الیوت ، و.آدن دیده می شود ( داد ۱۳۸۷ : ۶۴ ) . برای نمونه سطوری از شعر سرزمین هرز نقل می شود :
Elizabeth and Leicester / beating oars / the stern was formed / a gilded shell / red and gold / the brisk swell / rippled both shores / southwest wind / carried down stream (T.S.Eliot
     
  
مرد

 
محمد حقوقی معتقد بود که یکی از تفاوت های کلی شعر و نثر در مسأله ی ایجاز است ؛ بدین معنی که در شعر ایجاز به عنوان کلیتی همه جانبه مطرح می شود و از وجوه ممیز شعر به شمار می رود در حالیکه نثر مبتنی بر اطناب است و معمولاً با ذکر جزئیات به طرف مقصد خود حرکت می کند ، مثلاً در این بیت حافظ :
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
حکمی کلی و فشرده مبتنی بر جزئیاتی مشروح و ضمنی بیان شده ، درحالیکه همین محتوا را عطار نیز درباره ی حلاج با شرح و بسط می نویسد :
« نقل است که شبلی گفت : آن شب به سر گور او شدم و تا بامداد نماز کردم و سحرگاهان مناجات کردم و گفتم : الهی این بنده ی تو بود ؛ مؤمن و عارف و موحد ، این بلا با او چرا کردی ، خواب بر من غلبه کرد و به خواب دیدم که قیامت است و از حق فرمان آمدی که این از آن کردم که سر ما با غیر گفت » .
چنانکه می بینید عطار برای رسیدن به « گریز » آخرین ، شرح و بسط مفصلی داده است در صورتی که در بیت حافظ تنها همین گریز را می توان دید چراکه حافظ خواسته آنهمه مطلب را به صورت یک کلمه ی کلی احیا و بازگو کند یعنی برای او کلمات « وسیله » نبوده اند ؛ بلکه چون به زبان شعر سخن می گوید ، همین نوع بیان « هدف » نیز بوده است . ( حقوقی ۱۳۸۰ : ۲۰ و ۲۱ )
چنانکه ذکر شد دکتر محمد حقوقی معتقدند که یکی از تفاوت های کلی شعر و نثر در مسأله ی ایجاز است ، اما نمی توان هر نثر موجزی را نثری دانست که در جهت تشبه به شعر گام بر می دارد . برای بررسی نثر از این حیث باید نثر را به دو گروه عمده ی ادبی و غیر ادبی تقسیم کرد و در حقیقت نثر موجز ادبی همان نثری است که تشبه به شعر می کند .
در نثرادبی / prose Literature نویسنده بر آن است که مطلب خویش را بهتر بفهماند یا هیجان درونی و حالتی از حالات نفسانی خویش را ثبت کند یا رحم و رقت خواننده را برانگیزد و یا خشم و غیرت او را تحریک کند ، و دکتر منصور رستگار فسایی معتقدند که این نوع نثر را باید با شعر یکسان دانست ( فسایی ۱۳۸۰ : ۱۰۶ ) که البته نمی توان این بیان را خالی از تسامح دانست . اما در ادبیات فارسی از قرن های پیش نثرهای موجزی داشته ایم که ( با توجه به این نکته که سهم قابل توجهی از نثرهای به جا مانده جزو پیشینه ی ادبی زبان فارسی محسوب می شوند ) اغلب ادبی بوده اند و برای شناخت بهتر کاریکلماتور ناچار از شناخت دقیق تر انواع نثر موجز ادبی در ادبیات قدیم و نیز انواع نثرهای موجز معاصر می باشیم :
کلمات قصار / Aphorisms گفته ای کوتاه و پر معنی است که اصول اخلاقی و حقایق عام را در خود بیاورد و معمولاً اظهارنظری درباره ی زندگی یا پندی اخلاقی است . کلمات قصار با اندرز اخلاقی ، ضرب المثل ، هجو و بذله خویشاوندی نزدیکی دارد ، زیرا همه ی اینها حقیقت عام یا حکمت پرمغز و عبرت آموزی را بازتاب می دهند . برخی از این قبیل جملات به عنوان عصاره ی یک فکر یا اندیشه ی مهم یا فشرده ی یک داستان و واقعه عمل می کنند و مورد توجه مردم قرار می گیرند . از کلمات قصار سعدی است :
خر باربر به که شیر مردم در .
اندکی جمال به از بسیاری مال .
برادر که در بند خویش است ، نه برادر و نه خویش است .
حکمت سخنی مشحون از پند و اندرز است ، نظیر : بهترین ثروت قناعت است .
     
  
مرد

 
مؤلفه ی طنز که از ویژگی های کاریکلماتور به شمار می رود ، کلمات قصار و حکمت را به راحتی از کاریکلماتور جدا می کند .
نکته / Epigram در لغت به معنی سخن لطیف و نغز آمده است و در اصطلاح ادبی کلام کوتاه و پرمعنایی است که ظرافتی در بیان و مضمون بکری در فکر داشته باشد . مثل این پاره از شعر سهراب سپهری :
من قطاری دیدم که سیاست می برد / و چه خالی می رفت
نکته ها از آنجایی که که اساساً به بیان مطالب ذهنی می پردازند ، از کاریکلماتورها به راحتی قابل تشخیص اند ؛ چراکه کاریکلماتورها به عینیت پرداخته و در راستای هرچه عینی تر کردن ذهنیات می کوشند .
مثل یا ضرب المثل / Proverb عبارتی است که از یک حادثه ی اتفاق افتاده گرفته شده و به هنگامی که حوادثی شبیه آن اتفاق افتد ، بر زبان آورده می شود . مثل ها متضمن ایجاز لفظ ، استواری و اصابت معنی ، حسن تشبیه ، و جودت کنایه اند که نهایت بلاغت است ، نظیر این کلام سعدی که در حکم مثل سائر به کار می رود :
زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری .
و ضرب المثل ها معمولاً قابل اشتباه با هیچ یک از نثرهای دیگر نیستند .
متل / Parable در لغت به معنی وصف الحال و حکایت و داستان و حدیث و قصه ی کوتاه است و در اصطلاح قصه ی موزونی است که به زبان عامیانه برای کودکان بازگو شود ، نظیر : اتل متل توتوله ....
وجه تمایز متل از دیگر نثرهای ایجازی - و نه تنها کاریکلماتور – حضور عنصر وزن است ، از طرفی متل ها با وجودی که در زمره ی نثرهای ایجازی طبقه بندی شده اند ، در برابر ایجاز کاریکلماتور آثاری مطنب به شمار می روند
حدیث / توقیعات / پروانه / رقعه / ملطفه / نامه ی توقیعی / تذکره / لطیفه / شطحیات و نیز خطابه ( که در ادبیات عرب از نثرهای ایجازی به شمار می آمده ) از دیگر انواع نثر موجز ادبی در ادبیات قدیم اند که به لحاظ تفاوت محتوایی چشمگیر ، به راحتی از کاریکلماتور قابل تمییزند .
از میان نثرهای ایجازی معاصر نیز می توان به انواع زیر پرداخت :
شعار / Motto جمله یا عبارتی است که خواست یا آرمان گروهی از مردم یا نهادی اجتماعی را بیان کند مثل « زنده باد ایران » و یا حتی ممکن است آرمانی نبوده و حاوی طرز تفکری بدبینانه باشد مثل « ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد » فروغ فرخزاد .
شعار از لحاظ درونمایه با کاریکلماتور تفاوت اساسی دارد و با آن قابل اشتباه نیست .
طرح / Sketch در اصطلاح ادبی شکل خاصی از داستان نویسی است که به طور مشخص جنبه ی توصیفی دارد . به تعبیری طرح ، داستان یا نمایشنامه و یا حتی شعری است که به لحاظ پیرنگ گسترش نیافته اش نمی تواند در جرگه ی هیچ یک از انواع ادبی قرار بگیرد . طرح در داستان غالباً حول محور صحنه ی مجرد یا شخصیت مجردی که خصوصیات ممتاز و قابل توجهی دارد می گردد و خصوصیات آن ها را توصیف می کند ، مانند قطعه ی ویلان الدوله در مجموعه ی یکی بود یکی نبود اثر محمد علی جمالزاده . و در شعر نیز طرح را می توان پیش شعرهایی دانست که زمینه ی مناسب - و نه کافی – برای شعر شدن دارند ، اما در حد یک دریافت ذهنی باقی مانده اند ، مانند :
دزدی در تاریکی / به تابلوی نقاشی خیره مانده است ( گروس عبدالملکیان )
طرح در میان دیگر نثرهای ایجازی معاصر بیش از همه به کاریکلماتور شبیه است و در موارد بسیاری برسر اینکه نوشته ای طرح است یا کاریکماتور اختلاف است . اما باید توجه داشت که طرح ها عموماً جنبه ی توصیفی دارند و حال آنکه نوشته های موجز مبتنی بر توصیفی که بر مبنای تشبیه شکل گرفته اند ، تنها یکی از گونه های کاریکلماتور اند . از طرفی کاریکلماتور از طرح موجزتر است و مؤلفه ی طنز که در کاریکلماتور کاربرد بالایی دارد در طرح به کار نمی رود و نیز پرداختن به جنبه های زبانی کلام ، برخلاف کاریکلماتور از دغدغه های طرح نیست .
هایکو / Haiku کوتاه ترین و موجزترین شعر غنایی در ادبیات ژاپن است که توسط سهراب سپهری به ادبیات فارسی نیز راه یافت . این نوع شعر در اصل از هفده هجا تشکیل می شود و برخورد آنی شاعر را با شیئی یا منظره ای طبیعی و حتی پیش پاافتاده منعکس می کند ؛ شاعر با دیدن شیء یا صحنه ای خاص دفعتاً به تجربه ای شهودی دست می یابد و به ادراکی عمیق از هستی و جان آن شیء یا صحنه می رسد . شعر هایکو رابطه ی تنگاتنگی با آئین ذِن در فرهنگ خاور دور و ژاپن دارد و ذِن نوعی تربیت ذهنی است که به موجب آن انسان به نوعی اشراق و ادراک عمیق شهودی نسبت به هستی می رسد که فارغ از معیارهای عقل و منطق عادی عمل می کند . به عنوان نمونه در :
کوه های دوردست / منعکس می شوند / در مردمک های سنجاقک ( ایسا )
شاعر یگانگی میان سنجاقک و کوه را به تصویر می کشد . این خاصیت انتقال شهود شاعرانه از راه تصاویر موجز به شدت بر اشعار ایماژیست ها مخصوصاً ازرا پاوند تاثیر گذاشته است . سعی ایماژیست ها بر آن بوده که بتوانند با تمرکز و فشردگی تصاویر ، به کیفیت قوی تصویرگری در شعر هایکو نزدیک شوند ( داد ۱۳۸۷ : ۵۳۲ )
در شعر کلاسیک فارسی و در سبک خراسانی دوبیتی های توصیفی ای یافت می شود که دکتر سیروس شمیسا آن ها را شعر « لحظه ها و نگاه ها » می نامد و قابل مقایسه با هایکو می خواند ( شمیسا ۱۳۷۸ : ۲۲ ) . در اینگونه اشعار مطلب خاصی بیان نمی شود ، بلکه شاعر نگاه خاص خود را به یکی از اجزای طبیعت در لحظه ای خاص بیان کرده و عموماً به کمک تشبیه به خواننده منتقل می کند . مانند شعری از منجیک ترمذی :
نیکو گل دورنگ را نگه کن دُر است به زیر عقیق ساده
یا عاشق و معشوق روز خلوت رخساره به رخساره برنهاده
اما علیرغم شباهت های شعر لحظه ها و نگاه ها و شعر هایکو ، تفاوت عمده ی آن ها در این است که در شعر لحظه ها و نگاه ها از تشبیه به عنوان رکنی اساسی برای تصویرگری استفاده می شود و حال آنکه هایکو بی نیاز از هرگونه مجاز است .
هایکو اصولاً شعر است و پیام واحدی دارد و حسی را به تمام و کمال القا می کند و به جنبه های زبانی امر توجهی ندارد ، و وجه تمایز آن از کاریکلماتور نپرداختن هایکو به جنبه های زبانی ، و اولویت شهود شاعرانه در آن است .
گزین گویه ها نیز از نمونه های نثر ایجازی است که در اروپا به وسیله ی لیشتنبرگ شهرت یافت . کلیسا خواندن نوشته های او را ممنوع کرد . دولت های وقت نیز هرجا توانستند مانع انتشار نوشته های او شدند . اما نیچه نام لیشتنبرگ را در صدر نویسندگان آلمان قرار داد و این باعث توجه بیشتری به نوشته های او شد .
وجدانم پاک است به این نشان که در نیمسال گذشته جیبم تهی بوده است.
لیلا کرد بچه
     
  
مرد

 
زندگي نامه
پرویز شاپور Mr. Parviz Shapor
زندگي نامه پرويز شاپور خالق كاريكلماتور و همسر فروغ فرخ زاد


پرويز شاپور متولد پنجم اسفند ماه 1303 شهر قم كه شناسنامه اش را در تهران گرفتند ، دوران ابتدائي را در مدرسه " دقيقي " گذراند . وي ديپلم خود را از دبيرستان " دارائي " گرفت . و در دانشگاه تهران به اخذ ليسانس اقتصاد نائل آمد .او در مدرسه صنعتي آن سالها شاگرد علي اسفندياري ( نيما يوشيج ) بود . بعدها با فروغ فرخ زاد كه در آن زمان شانزده ساله بود ازدواج كرد ( 1329 ) . بعدها فروغ از اين حادثه با عبارت " عشق و ازدواج مضحك " ياد كرد .
رابطه زناشوئي اين دو به خاطر دخالتهاي نزديكان در سال 1343 به جدائي ختم شد و حاصل اين ، پسري به نام كاميار بود ، كه فروغ در اشعار خود به او اشاره كرده ، و شاپور نيز از كامي به عنوان نام مستعار استفاده مي كرده .
شاپور در طي سالهاي 1330 تا 1344 معاونت دارائي اهواز را به عهده داشت . او كارش را ابتدا با مجله تووفيق در صفحات " دارالمجانين " و " سبديات " شروع كرد .يك بار هم در همان سالها داستان هفته نامه توفيق ، مال شاپور بود . در اين داستان ، يك ماهي گربه اي را تحت تعقيب قرار داده بود .
شاپور زماني كه ساكن خوزستان بود ، نوشته هايش در روزنامه هاي محلي آنجا چاپ مي شد ، حدود سالهاي 31و 32 .
در توفيق هم از سال 37 نوشته هايش با نامهاي مستعار كامي ، كاميار و مهدخت به چاپ رسيد .
تولد كاريكلماتور در 21 خرداد 1346 در نشريه خوشه به سردبيري احمد شاملو بود . و اين واژه را " كاريكلماتور " نيز شاملو نامگذاري كرده بود .
اولين كتاب كاريكلماتور را انتشارات نمونه چاپ كرد ، در سال 50 كه در برگيرنده طرحها و نوشته هاي شاپور از سال 37 تا 50 بود .
اين كتاب را انتشارات مرواريد در سال 55 تجديد چاپ كرد . كتابهاي ديگر شاپور از اين قرار است :
ــ‌ كاريكلماتور 2 انتشارات بامداد سال 1354
ــ‌ كاريكلماتور 3تحت عنوان " با گردباد مي رقصم " انتشارات مرواريد سال 1354
ــ‌ كاريكلماتور 4 انتشارات مرواريد سال 1356
ــ‌ كاريكلماتور 5 انتشارات پرستش سال 1366
ــ موش و گربه عبيد زاكاني با طرحهاي پرويز شاپور انتشارات مرواريد 1352
ــ فانتزي سنجاق قفلي انتشارات پويش 1355
ــ تفريحنامه ( طرحهاي مشترك بيژن اسدي پور و پرويز شاپور ) انتشارات مرواريد 1355
ــ شاپور در دو نمايشگاه نيز شركت داشته است ،يكي به طور مستقل در گالري زروان در سال 1354 ، و يكي هم به طور جمعي در نگارخانه تخت جمشيد در سال 1356 با بيژن اسدي پور و عمران صلاحي .
شاپور هرگز دوباره ازدواج نكرد و تا آخر عمر همراه با كاميار و دكتر خسرو شاپور برادرش در يك خانه قديمي زندگي مي كرد و سرانجام پير انرژيك طنز ايران در چهاردهم مرداد سال 1378 در بيمارستان طوس تهران درگذشت .
اصلا" بهتر است از نوشته هاي خود او درباره زندگي خصوصيش بدانيد ، پس متن زير را بخوانيد :
     
  
مرد

 
زندگي نامه شاپور به زبان خودش :

ما خانواده گربه دوستي هستيم . از قديم ، هميشه گربه توي خانه مان داشتيم . يادم مي آيد كه زمستانها اين گربه ها مي آمدند و با ژستهاي مختلف روي كرسي مي نشستند . گاهي خوابيده بودن ، يك وقت نشسته بودند و يك وقت هم با هم بازي مي كردند . اين است كه من با خطوط تن گربه خيلي آشنا هستم و ميتوانم بكشمش ، در صورتي كه فيل را نميتوانم بكشم .
گربه مثل يك لوكوموتيو است كه دو تا واگن دارد : موش و ماهي . ميتوانم بگويم كه كشيدن ماهي برايم آسان است چون خيلي ايستاده ام و ماهيها را توي تنگ يا حوض نگاه كرده ام.
توي نوشته هايم هم همينطور است . مثلا به" رنگين كمان" ميپردازم و درباره اش كاريكلماتورهاي زياد مي نويسم . بعد رهايش ميكنم . يك وقت يادم ميآيد كه در نوشته هايم تصوير چيزها خيلي وجود داشت . تصوير چيزها در آب . مثلا گفته بودم : وقتي تصوير گل محمدي در آب افتاد . ماهيها صلوات فرستادند يا فرض بفرماييد در زمستان وقتي تصوير درخت در آب افتاد آنقدر ماهي گلرنگ روي شاخه هايش نشست كه مثل درخت بهاري غرق شكوفه شد .
به طور كلي حس ميكنم كه توانسته ام خودم را بشناسم . از بچگي . خيام را از بربودم . از رباعيات خيام . كه از نظر حجم خيلي هم كم است . مفاهيم زيادي گرفته بودم . خيلي بيشتر از آنچه كه شايد آدم از خواندن يك ديوان پر از قصيده هاي بلند ميگيرد . هروقت چيزي ميديدم كه جلب نظرم را ميكرد و ميآمدم درباره اش با پدر و مادرم صحبت ميكردم . حرفم را نمي فهميدند . حتي چند بار سر اين موضوع كتك خوردم . حرفم را ميخوردم و جويده جويده صحبت ميكردم . خلاصه از همان اول عامل كوتاه نويسي و كوتاه گويي با من بود .
شاد هم سعي كرده ام كه" شاعرانه "ها در نوشته هايم بيشتر باشند. براي اينكه حس كرده ام كه هم گفتنشان برايم آسان تر است و هم مردم بيشتر دوستشان دارند . اما من خودم بيشتر آنهايي را دوست دارم كه جنبه طنزشان قوي تر است .
من هميشه نگران آن هستم كه از من بپرسند طنز يعني چه ؟ چه بسا شبها از ناراحتي و نگراني اين سئوال خوابم نبرده است .
در لحظه اي كه كار مي كنم ـ چه نوشتني چه كشيدني ـ احساس آرامش عجيبي دارم و لحظات جهنمي برايم به لحظات بهشتي تبديل مي شوند . مثلا" وقتي با سنجاق قفلي بازي مي كنم ، ديگر ياد بدهكاريهايم نمي افتم و كيف مي كنم از اينكه توانسته ام مثلا" 150 كار مختلف با يك سنجاق قفلي كوچولو بكنم .
وقتي آدم كار مي كند هم لحظات را خوش گذرانده و هم وقتي شب احيانا" در آينه نگاه مي كند ، مي تواند به خودش بگويد : " آفرين ، شاپور " !!
ــ يك روز اين مدادهاي « ماژيك » رنگي را ديدم و خيلي خوشم آمد . يك دسته خريدم و آوردم خانه . بعد ، يك روز مادرم و اهل خانه تصميم گرفتند بروند مسافرت ، به زيارت . چون قبلاً يك بار دزد به خانه مان زده بود ، قرار شد من بمانم و مواظب خانه باشم . تا آن وقت ، طرح هايم را بيشتر توي كافه ها و ترياها مي كشيدم . وقتي اجباراً توي خانه ماندم ، چون ميز بزرگتري وجود داشت و من هم جاي بيشتري داشتم كه ماژيكهايم را پخش كنم ، توانستم طرح هاي رنگي بكشم .اين طور بود كه رنگ به طرح هاي منراه يافت .
ــ من طرح كشيدن را با سنجاق قفلي شروع كردم ،‌هم از جهت اين كه واقعاً قيافه اش را خيلي دوست دارم ، هميشه در ذهنم هست ، و هم اين كه در واقع ،‌طراحي از آن كار نسبتاً آساني بود . سنجاق قفلي صورت ساده اي دارد و مي شود باهاش بازي كرد .
ــ چيزهاي هستند كه در ذهن من مي مانند ، مثلاً از جبري كه اجباراً در مدرسه خواندم ،‌چيزي كه بخاطرم مانده ، دسته راديكال است .
ــ يك مقدار اشياء ديگر هم توي ايستاده اند و نوبت آنها هم مي رسد . به طور كلي ،‌من ساختمانم طوري است كه نمي توانم درباره يك شيء حق مطلب را ادا نكنم . حالابه سنجاق قفلي پرداخته ام و تا آنجا كه امكان دارد ، حقش را تضييع نمي كنم !
     
  
مرد

 
میکروب کاریکلماتوری
نویسنده : امیر تنها -
میکروب


میکروب به عضویت تیم آزمایشگاه پذیرفته شد.

گلبولهای سفید به میکروب رای ندادند.

به میکروب به علت استمرار فعالیت در محدوده پزشکی، دکترای افتخاری اعطا شد.

میکروب عاشق پزشک ناشی است.

میکروسکوپ فعالیتهای میکروب را برجسته کرد.
     
  
مرد

 
کاریکلماتور
سهراب گل هاشم



۱ـ در جدال اعداد ، این صفر ها هستند که بی طرفند !

۲ـ در زندگی بعضی ها هم نفس هستند و بعضی ها هم قفس.

۳ـ قند خون مزه تلخی به زندگی می دهد.

۴ـ آن هایی که زبانشان دراز است ، شخصیتی کوتاه دارند.

۵ـ بیهوده متاز ، مقصد همه خاک است.

۶ـ بعضی ها اهل دلند و بعضی ها تندیسی از خاک و گل.

۷ـ سرشناس تر از آرایشگرها کسی را نمی شناسم.

۸ـ باتری خورشید شب ها زیر شارژر ماه است.

۹ـ بچه های فقیر ، فقط در زنگ انشاء کنار دریا می روند.

۱۰ـ برای فرار از ترافیک زندگی ، وارد کوچه علی چپ شد.

۱۱ـ در بیشتر سفیدی ها یک نقطه سیاه نفس می کشد.

۱۲ـ عدد یک را دست کم نگیرید،یک عمر،یک زندگی،یک...

۱۳ـ روزی که بخشیدن را یاد گرفت ، زندگی کردن را آموخت.

۱۴ـ کاش ماشین زندگی دنده عقب داشت !

۱۵ـ چون وقتمون خیلی کم بود ، همه چیز بین ما زود تمام شد.

۱۶ـ وقتی از کارخانه باز نشسته شد در کارخانه با همسرش شریک شد.

۱۷ـ وقتی آبله مرغان گرفتم ، بیش از همه ، از خروس ها وحشت داشتم.

۱۸ـفقط حرف های استاد ریاضیات حرف حساب بود.

۱۹ـ شیرین ترین بازی ها نامزد بازی است ، به شرطی که به ازدواج منتهی شود!

۲۰ـ گل شیپوری نوازنده بزرگ ارکستر باغ است.

۲۱ـ قبض آب را که دید ، برق از سرش پرید.

۲۲ـ کشاورز عصبانی ، بادمجان را زیر چشم دیگران می کارد.

۲۳ـ در مسابقه ماست خوری همه روسفید شدند.
     
  
مرد

 
برایت دسته ای گل زرد به هدیه فرستادم
تا پس از دوری ام و احساس گناهت
پی گل سرخی نگردی...
(خودم)
     
  
صفحه  صفحه 1 از 13:  1  2  3  4  5  ...  10  11  12  13  پسین » 
شعر و ادبیات

Haiku and Karikalamator | هایكو و كاریكلماتور

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA