انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 52 از 267:  « پیشین  1  ...  51  52  53  ...  266  267  پسین »

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)



 
از این‌جا

از این‌جا که بگویی
قلبِ شاعر اعدام می‌شود
کارد، که مزدور سلاخان است
مسرور و فاتح
مشغول می‌شود.

این‌بار
لغاتِ خوب را
سرِهم خراب می‌کنیم
دوست نداریم و کینه‌ایم
این‌جا کسی خنده خیرات نمی‌کند

برمی‌گردیم
خسته‌تر و با دشنامی
بر گورها
نامِ هم را می‌تراشیم
از یاد برده‌ایم انگار هم را
در خوابِ ابدی مرده‌گان، جا می‌مانیم.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
تا سرودن

برای خواندنِ شعری آمده‌ام
که سروده نشده
و نوشیدنِ جامی
که آورده؟!

تنهایی را چاره‌ای نیست
این واژه را نمی‌شود جمع بست

برای پرستویی آواز می‌خوانم
که حنجره‌اش را به من قرض داده است
و گنجشک‌های سردِ ترس‌خورده
هم‌آوازِ من می‌شوند
که باز بهار
مثلِ همیشه دیر
بر نعشِ پرستو می‌رسد

برای خواندنِ فاتحه‌ای آمده بود؛ رفت
شعری که سروده نمی‌شود؛ می‌میرد.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
خاک

آسمان را خاک، آینه‌ای خواهد شد
در نخست روز تابستان
باران اگر ببارد

دیشب، راهِ سفیدِ کهکشان پیدا بود
پروین با خرس‌هایش می‌گفت:
فردا ابری نیست

خاک، تشنه ماند
و آبی آسمان هرگز
دوپاره نشد.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
دیدار

چشم گشودمت و دیدم
دیدی، من‌را که ایستاده‌ام
و تو که
جایی در جغرافیای آغوشِ من جامانده‌ای
حالا که رفته‌ای

آری که تو را بر رحل می‌گذارم
مگرنه دیدار تو عبادت است؟

هرسپیده خورشید، می‌دانی؟
از نگاه من سر می‌زند
حالا که رفته‌ای، همین‌ام بس
که جای خالی تو
در قلبم تنهاست.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
سحرخوابی

نه‌برماندن به دوستی نشسته‌ایم، که تهی دست
و نغمه‌ی چرخانِ گرامی، تنهاست
نگاهایمان بر هم محو می‌شود و عبور می‌کند
یکی آرام سیاه می‌شود

پیاله‌ای که پر خواهد شد، تعلل ماندن است
ورنه نگاها که محو و سیاه

قمر، دیگر نمی‌چرخد که کوک گرامی هم تمام می‌شود
- آقا، صدا کنید نخوابد
دوستان نشسته‌اند
چشم آن یکی آرام، باز می‌شود به‌جمع
-‌‌ «سلام»
دستی دسته‌ی دستگاه را کار می‌گیرد
و قمر دوباره می‌چرخد و می‌خواند

تا کلامی جای پیاله‌های خالی، پر شود؛ صبح شده
و دوستان یک‌به‌یک رفته‌اند
آوازِ قمر نمی‌چرخد، دیگر
و نگاهی آرام سیاه می‌شود.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
سرخ ِ انار

اناری ترکیده از قرمزی شادِ لب‌های تو
آغوش گشوده‌ام بیایی
و صبح در دست‌های ما آغاز می‌شود.

می‌دانم، چشمانت پلی‌ست
به‌آشتی نشسته
وگونه‌هایت را حسِ شرمساری‌شان زیبا می‌کند
که سرخ رنگی نجیب است.

دستی صدا می‌زند از دور‌ « سلام »
و نگاهی که عبور می‌کرد، ایستاده بر من
ـ « اناری برایم بچین »
دست می‌کشم بر سایه‌ی آسمان
و اناری را که از شاخه افتاده برمی‌دارم
تو در آغوش گشوده‌ام می‌خندی و لکه‌ای انار
روی پیرهنِ ما جا می‌ماند تا بعد

چشم به شب‌بستن مانده هنوز در خواب
و سایه هم‌پای ما کوتاه است
جنون قضاوتی دیگر دارد از پیش
آب خود را می‌شوید در خورشید
و سرخی گونه‌های تو پاک می‌شود
آن‌گاه که بیدار می‌شوی و می‌بینی
لکه‌ی سرخ اناری جا مانده از شب
آن‌وقت می‌خندی
آن‌قدر می‌خندی
که بیدار می‌شوم و می‌بینم
اناری ترکیده از قرمزی شاد لب‌های تو.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
سیندرلا

آن‌هنگام که پرپر می‌شوند و می‌میرند
گل‌های کاغذی باغِ بی‌ریشه
تو سرودی می‌خوانی
که گوشِ کران را شفا خواهد داد.
من کورترین بیننده‌ی توام آن‌روز
که در بهترینِ جامه‌ها
حسادتِ ملکه‌ها را بیدار می‌کنی
و شادمان
نگرانِ کفشِ جامانده‌ات هم نیستی
آن‌روزکه
با چهره‌ی سیاهِ پسری، واکسی
منتظرِ توام
که برگردی برای گرفتنِ کفشِ جامانده‌ات
و تو غمگینی
چرا که رویا تمام شده و حالا فقط
دخترک فقیرِ زنِ کولی فالگیرِ چهارراه استانبول هستی
که با انگشتِ حسرتی به دهان
دیوارِ سفارتِ انگلستان را می‌بینی
و پسری را که غروب
منتظرِ بازگشتِ آخرین مشتری
زیرِ دیوار
خسته
نشسته.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
شبانه

به شب
سیگاری نکشیده تمام می‌شود
داغِ یک بوسه
لب‌هایم را آتش می‌زند
تا ستاره‌ها بی‌دار بمانند

سیگاری نکشیده، سوخته، تمام شده
صبح می‌شود
چشمانم بی‌ستاره‌ای
تنها می‌مانند

روز، یعنی این‌که غروب
مژده‌ی شب است؛ زیباست

شب، با ستاره‌هایی که اندازه‌ی بیداری من زیادند، می‌رسد
و باز دودِ سیگاری نکشیده
در افق خواهد رقصید.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
شعر ِ بی‌تو

زبان، توانِ خواندن ندارد
تو اگرش کام نگیری
و زمان ایستاده است
که انتظارِ تو در من نیست

چه‌گونه‌است که تو بی‌من زنده‌ای
و من باتو هم
همیشه می‌میرم؟!
این آتش، سرکش نبوده‌است
آن پسر هم این‌گونه عاشق
پیشوازِ گلوله‌ها نمی‌رفت

این جام را یاری نوشیدن نیست
بی‌تو این شعر زمستان است
درمن، این غم، آتش

این زمان
شعر، زبانِ دیگری می‌خواهد
بی‌تو بودن
بی‌زبانی است.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
عمری

بی‌هوده عمری در انتظار بوده‌ام
و خورشیدِ من طلوع کرده بود، در آخور گوسپندانی
که خود به نیرنگ
گرگانی بوده‌اند، میش پوش و من به‌خطا

آنک خطِ بی‌انتهای آهن
و این صدا‌های ممتد
که انتظارِ من‌را تصویر می‌کنند
بی حضورِ مقطوعِ من
بی‌هوده عمری در انتظار بوده‌ام
دو خط موازی هرگز به‌هم نمی‌رسند
و در آخورِ گوسپندان هنوز
ردِ خون بر‌جاست.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 52 از 267:  « پیشین  1  ...  51  52  53  ...  266  267  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA