انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 79 از 114:  « پیشین  1  ...  78  79  80  ...  113  114  پسین »

غزل سرا شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
کنار این همه مهمان چقدر تنهایم!؟

بهار آمده اما هوا هوای تو نیست
مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست

به شوق شال و کلاه تو برف می آمد...
و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست

نسیم با هوس رخت های روی طناب
به رقص آمده و دامن رهای تو نیست

کنار این همه مهمان چقدر تنهایم!؟
میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست

به دل نگیر اگر این روزها کمی دو دلم
دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست

به شیشه می خورد انگشت های باران...آه...
شبیه در زدن تو...ولی صدای تو نیست

تو نیستی دل این چتر، وا نخواهد شد
غمی ست باران...وقتی هوا هوای تو نیست...!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
چشمت خیال خام تمام شراب هاست


مثل غمی که بر دلِ دیوانه ریخته
پاییز، در حوالی این خانه ریخته

تکراری است منظره ی کوه و آبشار
هر جا که گیسوان تو بر شانه ریخته

پیراهن تو بستر رویای رنگها
انگار بر تنت پِر پروانه ریخته

چشمت خیال خام تمام شراب هاست
در کاسه های چشم تو میخانه ریخته

بیهوده خانه خانه به دنبال من مگرد
در کوچه های شهر تو دیوانه ریخته...!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
بوی توست ...


قفلی شکست و در شب زندانم آمدی
از عمق شعرهای پریشانم آمدی

شوقت درون سینه ی من بود سالها
آغوش بازکردی و در جانم آمدی

بغضم گرفته بود و خیابان ادامه داشت
در بی قراری شب بارانم آمدی

پاییز، پشت پنجره ام قد کشیده بود
مثل بهار، تا لبِ ایوانم آمدی

این عطر شمعدانی من نیست...بوی توست
انگار تا حوالی گلدانم آمدی

نزدیکِ صبح، بالش من،خیس اشک بود
شاید کنار بستر عریانم آمدی

انگار سالهاست کنارم نشسته ای
هرچند سالهاست که می دانم آمدی...
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
هر چند از تو خاطرم آزرده باشد


هر چند از تو خاطرم آزرده باشد
بگذار لبخندت دلم را بُرده باشد

مثل لب دریا عطش می آورد باز
عشقی که آب از بوسه هایت خورده باشد

وقتی سرت بر شانه ام باشد غمی نیست
بگذار عشقت خنجری بر گُرده باشد

فرقی ندارد آشیانی هست یا نه
در چشم گنجشکی که جفتش مُــرده باشد

آیینه در آیینه در آیینه ها... تو....
نشکن! فقط بگذار ماتم برده باشد

گاهی صدایم کن که این دیوانه ناگاه
در خواب آغوش تو جان نسپرده باشد...!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
دلش گرفته ...همین ست کار هر روزش


نشسته خسته و خاموش،گوشه ی ایوان
غمی به وسعت انــــدوه مادران جهـــان

دلش گرفته ...همین ست کار هر روزش
دم غروب...غریبانه...با کمـــی باران...

بیــــاید و بنشیــــــند در آستــــــانه ی در
و باز چشم بدوزد به کوچـه ای که درآن ـ

نشست و بدرقه ات را نگاه کرد و شکست
غروب جمعه ای از روزهــای تابستان...

به فکـــــــر می رود آنقـــــدر تا بیاوَرَد ت
به خـــود می آوَرَد ش غربت صـدای اذان

به خود می آید از این کوچه باز می گردد
کنــــار حوض...دلش باز... نم نم باران...

هـــوای کهنه ی این حـــــوض را بشوراند
وضو بسازد از این موج های سرگـــردان

ـ که شب می آید روشن کنـــم اتاقــــش را
چقدر زمزمه با قاب عکــس با گلــــدان!؟

شب است و خلوت ایوان...دوباره می شکند
دلی به وسعت انــــدوه مادران جهـــــان...!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  ویرایش شده توسط: anything   
زن

 
از خواب می پرم


از خـــــواب چشمهای تو تا صبح می پرم
این روزها هـــــــــــوای تو افتاده در سرم

هر سایه ای که بگـــــــذرد از خلوتم تویی
افتاده ای به جــــــان غزل های آخــــــرم

گاهی صــــدای روشنت از دور می وزد
گاهـــــــــی شبیه مــــــــاه نشستی برابرم

یا روبه روی پنجـــــــــره ام ایستاده ای
پاشیده عطـــــــر پیرهنت روی بستـــرم

گاهی میان چــــــادر گلـــــدار کودکی ات
باران گرفته ای سر گلــــــــــدان پرپرم

مثل پری در آینه ها حــــرف می زنی
جز آه...هرچه گفته ای از یاد می برم

نزدیک صبح، کنــــــج اتاقم نشسته ای
لبخند می زنی و من از خواب می پرم...!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
بگیر از من بگیر این دستـــــهای لاابـــالی را


کجــاها را به دنبالت بگـــــــردم شهر خالی را...!؟
دلم انگـــــار باور کــــــرده آن عشق خیالی را

نسیمی نیست... ابری نیست... یعنی:نیستی در شهر
تو در شــــــهری اگر باران بگیرد این حوالی را

مرا در حسرت نارنجــــزارانت رها کـــــردی
چراغان کن شبِ این عصــــــرهای پرتقالی را

دلِ تنگِ مــــــــرا با دکمه ی پیـــــراهنت واکن
رها کن از غم سنــــجاق، موهـــــای شلالی را

اناری از لبِ دیوار باغت ســــــرخ می خنــدد
بگیر از من بگیر این دستـــــهای لاابـــالی را

شبی دست از سرم بردار و سر بر شانه ام بگذار
بکش بر سینه این دیوانه ی حــالی به حــالی را

نسیمی هست... ابری هست... اما نیستی در شهر
دلم بیهوده می گردد خیابان های خالی را...!
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
نگاهِ سرکش تو شیهه می کشید از من


تمام شب را در بادها وزیده تنم
هوای بوی تو را کرده بود پیرهنم

چقدر پیرهنم شوق بادبادک داشت
برای دکمه ای از دستِ خود، رها شدنم

کنار تو پُرم از موج و کوه و دشت و درخت
ولی بدون تو حس می کنم چقدر منم

در امتداد رگ و ریشه ام عطش جاریست
نفس- بُریده ی صحرایی از شن و گَوَنم

نسیم موی تو آشفته دشت خوابم را
تو باز آمده ای... مادیان ترکمنم!

نگاهِ سرکش تو شیهه می کشید از من
که در جوابِ تو خوابت پرید از دهنم...
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
تو شاعــــــرانه ترین هفت سین عمر منی


به جای گندم از امروز، سیب می کِشمت
هــــــــــزار مرتبه آدم- فریب می کشمت

نه آنقَدَر که به دوزخ کشـــــانی ام این بار
به رغـــم وسوسه هایت نجیب می کشمت

پر از سکوت نیایش، پر از شکــــوه دعا
وضو گرفته به امــــــن یجیب می کشمت

برای این که بدانی چه می کشم... گــاهی
میان این همه آدم، غـــــــریب می کشمت

و مثل پنجـــــــره هایی که رو به دیوارند
از آسمان و زمین، بی نصیب می کشمت

بایست! دار مسیحــــــم به پا شود حـــــالا
شبی که بال گشـــــودی صلیب می کشمت

تو شاعــــــرانه ترین هفت سین عمر منی
میان سفره فقط هفت سیب می کشمت...!


پایان
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 
شاعر : صنم میرزازاده نافع
دفاتر شعر
غزل
ما اگر انتخاب می کردیم
محل سکونت
تهران
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 79 از 114:  « پیشین  1  ...  78  79  80  ...  113  114  پسین » 
شعر و ادبیات

غزل سرا شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA