انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 7 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین »

Kamran Rasoul zadeh | مجموعه اشعار كامران رسول زاده


زن

andishmand
 
۱۹۱

فرصت نمی کنم از تو متنفر شوم ،
بس که این روزها
مُدام
دوستت دارم

.
.
.

۱۹۲


تنهائی ،
صدای آکاردئونی ست
که هیچ وقت نمی فهمم
از کجای خیابان می آید ...!

.
.
.

۱۹۳


می دانم در سطرهای بعدی این شعر
عاشق کسی می شوی ،
می روم برای خودم قهوه بریزم ،
راحت با ش...

.
.
.

۱۹۴


بین چشمانم جاده ای هست
که تا دو حادثه ی متروک می رود :
سرابی که تو را آورد
سرابی که تو را برد ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
۱۹۵

وطنم توئی ،
همین تو
که مرزهای مرا
برده ای با خودت ...

.
.
.

۱۹۶


لااقل بگو
به ترکیب شعرهای من دست نزند!
تا کی هر روز
موهایت را مرتب کنم ؟...

.
.
.

۱۹۷


لااقل بین شعر های من
با کسی نپَر !
بی انصاف
من خودم به تو
پر و بال داده ام ...

.
.
.

۱۹۸


من مرده ی فکر کردن به تواَم ،
فکر کن !
حتــی
مرده ی من به تو فکر می کند ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
۱۹۹

این آرایش جدیدت د رشعر هام
همه چیز را به هم ریخته
لااقل موهایت را ببند ،
که شعر هام به باد نرود ...

.
.
.

۲۰۰


"به تو هم می گویند معشوق!
برو از معشوق دیگران ..."
رفتی
و معشوق دیگران شدی ...

.
.
.

۲۰۱


سرت را روی سینه ام جا گذاشته ای
تو این همه سال
بدون سر
چگونه
زندگی می کنی ؟ ...

.
.
.

۲۰۲


پشتم به دشنه ی تو گرم است
وگرنه نمی دانم
چه بلایی سرم می آورد
رفتنت ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
۲۰۳

بهانه گیر شده ای ،
حتما" کسی
بهتر از من
تو را سروده است ...

.
.
.

۲۰۴


آن قدر می نویسمت
که
عاقبت
به دست کسی که لایق توست
برسی ...

.
.
.

۲۰۵


زیبائی تو اتفاق کمیابی ست
که در قاب ِ خالی ِ روی دیوار افتاده ،
تو از عکست هم زیباتر ی!

.
.
.

۲۰۶


من افتادن یک درختم
به فکر تبرها ،
وقتی تو
به آشیانه برنمی گردی ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
۲۰۷
باید از درد به خودم بپیچم ،
فکر کنم
کسی دارد موهای تو را می بافد ...

.
.
.

۲۰۸


این اسکله هنوز
دارد برای تو
دست تکان می دهد ،
چقدر این صحنه
تکان دهنده است

.
.
.

۲۰۹


سرم رفت
بس که در سرم صدا می کنی ،
تو که رفته بودی ...
نکند سر به سرم گذاشته باشی و
باشی ...؟

.
.
.

۲۱۰


دست از شعرهای من بردار
نمی بینی
دست به دست می چرخند
بین این همه
دست های نامحرم؟ ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
۲۱۱

تو را خودم چشم زدم ،
بس که نوشتمت میان شعر هایم
بی آنکه اسفند بچرخانم دور واژه ها ،
تو را خودم چشم زدم
می دانم ...

.
.
.

۲۱۲


این همه عاشقانه در جهان هدر می رود
و مسبب آن تویی
تو که از عاشقانه ی من جوشیدی
اما
معشوق دیگران شدی ...

.
.
.

۲۱۳


تو به قولت عمل نکردی ،
مدت هاست
خودم
ترو خشک می کنم
چشمم را ...

.
.
.
۲۱۴


به نبودنت ادامه بده !
این طوری
هیچ کس جز خودم
نمی تواند
نبودنت را حس کند ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
۲۱۵

انفجار ،
باروت ،
و این دود غلیظ
که فرو نشسته روی خیابان های ذهنم ...
کسی دارد شعرهای مرا می سوزاند...

.
.
.

۲۱۶


می فهمی با من چه می کنی!؟
این کار تو مثل نکُشتن کَسی ست ،
که فهمیده
دارد از شدت مرگ
می میرد ...

.
.
.

۲۱۷


باید رابطه مان را علنی کنیم ،
دیگر همه فهمیده اند...
روسری ات را سر کن
می خواهم
چراغ شعر را روشن کنم ...

.
.
.

۲۱۸


نگران من نباش !
هنوز زنده ام
زیر آوار شعر ،
فقط کمی
دچار مرگ مولف شده ام ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
۲۱۹

شعر
شب مَرگیِ تاریکی ست
که از چشم های تو
گاهی
در من روشن است ...

.
.
.

۲۲۰


عطرت را
روی طاقچه ی این سطر
جا گذاشته ای ،
شعر ،
هوای تو را دارد ...

.
.
.

۲۲۱


فرم چشمهایت عوض شده
از وقتی
آخر شعر ها را
با چم تو
می بندم ...

.
.
.

۲۲۲


تو باید مرگ را کشته باشی
حالا
مجبورم بی تو
تا ابد
زنده بمانم ...

۲۲۳

.
.
.


مُرده ی من به چه کار تو می آید؟
من مُرده ی همینم ،
که بی تو مُرده باشم
تا تو زندگی کنی ...

.
.
.

۲۲۴


رفته ای که برگردی ،
هیچ کس چز من و این راه
باور نمی کند
که رفته ای ،
که برگردی ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
۲۲۵

جان این بوسه را
به لب رسانده ای ،
بس که
لبالب این شعر
پرسه می زنی...

.
.
.

۲۲۶


از وقتی رفته ای ،
عجیب شده ای ...
چطور می توانی
همزمان
همه جای این خانه باشی ؟

.
.
.

۲۲۷


آسمان عزیز !
کمی آرام بگیر ،
من هی می خواهم فراموش کنم ،
تو هی ...
اسم این کار تو باران نیست ...

.
.
.

۲۲۸


به من نه ،
دست کم به این آدم ها
که خیال می کنند
تو در توهمات منی ،
خودت را نشان بده ،
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
۲۲۹

تو آدم را از هستی ساقط می کنی ،
مشکل من اینجاست
که سقط شده ام ،
اما هنوز
هستم ...

.
.
.

۲۳۰


ذهنم
کافه ی متروکی ست
که شب های بی تو را
پُر می کند از شراب و شعر .
تو مزه ی تلخ ترین شراب های عالمی ....

.
.
.

۲۳۱


از تو می ترسم ،
نگاهم که نمی کنی
شبیه دیگران می شوی ،
نگاه کن !
چقدر شبیه دیگران شده ای ...

.
.
.

۲۳۲


می دانم
این پرده که بیفتد
من می مانم و جای خالی تو
پس تو هم چنان سایه ی خودم باش
و روی این پرده بمان
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
صفحه  صفحه 7 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین » 
شعر و ادبیات

Kamran Rasoul zadeh | مجموعه اشعار كامران رسول زاده

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA