انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 8 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین »

Kamran Rasoul zadeh | مجموعه اشعار كامران رسول زاده


زن

andishmand
 
۲۳۳

مرگ می تواند
زندگی آدم را عوض کند ،
از وقتی رفته ای ،
زنده گی م
عوض شده ...

۲۳۴

.
.
.


سرت را بدزد
اینجا
در تیر رس مستقیم است ،
می ترسم نگاه کسی
کاری تر از بخت من باشد ...

.
.
.

۲۳۵


این اختلاف سِنی ما
تقصیر توست ،
ساعت های خانه ی شما
سال هاست ایستاده اند
و به تو نگاه می کنم ...

.
.
.

۲۳۶


عکست را انداخته ای و رفته ای ،
من هیچ
گناه این دیوار چیست ؟...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
۲۳۷

این جا
کنار همین دوردست
دستی هست
که مرا می گیرد
پس من چرا دست خودم نیست
که بگیرم
از این دور
دستت را ؟...

.
.
.

۲۳۸


ببین کار شعرم به کجا کشیده
که هر کس که می خواندش
عاشقت می شود ...

.
.
.

۲۳۹


چشمت را نبند !
این چشم بندیهای تو
جهانم را محو می کند ...

.
.
.

۲۴۰


سرم پر از تفنگ های سر پر است ،
تکان بخوری ،
شلیک می کنم ...

ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
۲۴۱

دو بار مرده ام ،
و این بار آن چنان که حتی
زندگی
به گرد پاهام نمی رسد ،
من
این
از بی تو مُردن را
چه دوست دارم...

.
.
.

۲۴۲


کار خوبی نکردی که رفتی
حالا همه فکر می کنند
که نیستی ...

.
.
.

۲۴۳


پرم به پرت بگیرد ای کاش ،
که تو در من
این همه پرنده ای ...

.
.
.

۲۴۴


به هوای تو
کمی عطر دارچین
پراکنده ام ،
دم نوش این شعر را ،
روی مزارم بریز ،
من
در هوای تو
پَرآکنده ام ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
۲۴۵

هر صبح
کسی از خواب بیدار می شوم
که عاشق توست ...

.
.
.

۲۴۶


کسی به ابرها دلداری بدهد
سی شبیه باد
که به من دلداری می داد ...

.
.
.

۲۴۷


از لب های تو برخاسته ام
این مرد مُرده هنوز منم
که زهر رفتنت را چشیده ...

.
.

۲۴۸


شب ها که نمی گذاری بخوابم ،
لااقل عطرت را
به نسیم صبح نسپار ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
۲۴۹

اصلا برنگرد!...
به کجای این عالم بَر می خورد ،
جز بخت خرابِ من ...

.
.
.
۲۵۰


خودم را به تو سپرده بودم ،
فکر نمی کردم
آواره ی خیابان های شهر شوم ...

.
.
.

۲۵۱


تو را می بخشم ،
نه به خاطر اینکه رفته ای ،
فقط به خاطر گل رویت ...

.
.
.

۲۵۲


دست از خون من بشور !
این پلک که نمی زنم ، یعنی نَه مرده ام ،
یعنی مرا نَه کشته ای ! ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
۲۵۳

چطور دلت آمد؟...
من حتی دلم نمی آید
ادامه ی این شعر را بنویسم ...

.
.
.

۲۵۴


سر از تو در نمی آورم
بس که فرو رفته ای در سرم ،
از من سر در بیار !...

.
.
.

۲۵۵

پائیز رسیده به اینجام
دارم یکی یکی
به پات می افتم ...

.
.
.

۲۵۶


تنها میان غار
من
غار ،
غار
تنها صدای قار
من
غار
قار...
سیمرغ مهربان
به کلاغی قبول کن ،
من
قار ، قار
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
تصویر اول

فرو ریخته ام
فاتحان ، روی تلّی از من ایستاده اند
و عکس یادگاری می گیرند ...

تصویر آخر

عمارتی شده ام
که بین بند بند آجرهام
استخوان های شکست خوردگان را
درد می کشم

سفسطه

دایره ها ...
که مرا می بندند
که مرا می خندند ...
و دو رم یزندد
مرا
که دارم دور می زنم تو را
که داری دور می زنی مرا
که دور می زنم
دایره های بسته را...
که مرا می بندند
که مرا می خندند ...

ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 

(برای هزاران آفریقائی که همین تازگی از گرسنگی مرده اند !!! )

۱

دنیا باید ذغال فروش می شد ،
بس که مردم آفریقا را سیاه کرده است ...

۲

من برای تو می میرم ،
تو برای کسی که برای دیگری مرده ،
فرق ما با مردم آفریقا این است
که شکم هایمان سیر است ...

۳

نمی دانم اگر یک کودک آفریقائی بودم
باز هم
عاشق تو می شدم ،
یا فقط به سهم غذای تو فکر می کردم ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
( برای کودکان فقیر )

۱

من
کودک شیرخواره ای هستم ،
که شیر ، تریاک می خورم
تا قوی شوم
و زود بزرگ شوم
که بتوانیم روی پای خودم
سر چهاراه بایستم ...

۲

از چراغ های قرمز این شهر
که نمی گذارند رد شوم
دلگیرم ...
اینجا تمام کودکان فقیر جهان
هر روز
به من گل می فروشند ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

andishmand
 
( به یاد مردم " بم " و مردم زلزله زده ی شهر " وان " ترکیه )

۱

در " بم " زلزله می آید
و در من اینجا ، تهران ، باران ،
همه ی ما زیر سقفِ یک آواریم ...

۲

قلبم را به تو داده ام ،
وقتی زیر آوار " بم " بودیم ،
دستگاه گوارشم را به مردم آفریقا می دهم ،
شُش هایم را به پری دریایی سونامی زده ،
برای مردم وان فقط می توانم شعر بگویم ،
امضاء : شاعر یکه مرگِ مغزی شده ...
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
صفحه  صفحه 8 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین » 
شعر و ادبیات

Kamran Rasoul zadeh | مجموعه اشعار كامران رسول زاده

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA