انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 6 از 36:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  35  36  پسین »

Mohammad Shams Langeroodi Poems | اشعار محمد شمس لنگرودی


زن

 
اشعار محمد شمس لنگرودی
Mohammad Shams Langeroodi Poems



برهنه و مروارید

بر ارابه ی نیلوفران
ماه را می برند
با چشمانی تمام شده و سرودی یخ زده .

-کودکان زمین
چیست
این درخشش سوزان اعماق نا به هنگامی ها ؟

نعش زنی
گرسنه و عریان است
که خونش را به طلا بخشید و نگاهش را به گِرده ی نانی

-زنان زمین
کیست
این
پرنده ی خاموشی که لحن جهان را می شوردو
مردگان ستم را به دانش شورش
آگاه می کند ؟

مادر گمنامی هاست
سپیده دمی پا به راه ،
توفان آذرخش .

-دختران زمین !
کیست
این گرسنه که مرواریدی بر قلبش تاب می خورد ؟
(چهره ی ارابه را سویی می زنم
زنی در خلوت عظیم چشم برهم نهاده
گوهر سبزش
از پیرهن کهنه فرو ریخته .)

مادر آتش هاست ، در ظلماتی بی پایان
که آب در دهان کودکان هراسانش می ریزد .

بر ارابه ی نیلوفران
مــــــــــــــــــاه را می برند
و کودکان و زنان
در کوچه ها و خیابان ها
می گریند
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
در روشنا

در روشـــــــــــــــنای ماه
کبوتر تابانی
کفتار مرگ را دنبال می کند .

در روشنای ماه
بر بام خــــــــــــــــاک
خون می چکد


مــــــــــــیدان یاد بود

تابوتی از ستاره
تابوت روشنی.

تابوتی از بهار شتابان در نور
تابوت سبز.

تابوت ســــــــــــــــرخ
تابوتی از صدای روغنیِِِ کارخانه های بیست و هشتم مرداد ؛
(پیراهنی بسوده
با لکه های تازه ی خون)

تابوت موج.

نگاهش کنید !
این گورستان
خود
زادگاهی دیــــــــــــــــــــگر است .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
پرواز

پیراهن خونین تو بر کدام آسمان می گذرد
که ستارگان بی تابوت و بی کفن
حماسه ی فردا را
می سرایند

پیراهن خون آلود تو
بر کدام آسمان می گذرد
که چهار میخ بلند
تنم را
شخم می زنند
پیراهن سپید تو
بر کدام آسمان می گسترد
که پرندگان آزادی
بر فراز جزیره ی ما
پرواز می کنند.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
هوای سحر

۱

اکنون می توان بنشینم وشعر بنویسم ،
شعر ستارگان فروان
سوراخ شده از خنجر تاریکی .

پرنده ی پر ستاره چشمان زنان
بر شاخسار حیرت مردان .

ساقه های ترد درخشان
در سایه ی ما ران .

ذرت زرین
که موی افشان کرده قلب جهانی را به اتش می زند .

اکنون می توانم بنشینم
و شعر بنویسم
با دست های بی شمار مردگانی که به جانب من پیش می آیند
و قلم های سپیدی ،با جوهر آتش که به دامن من می ریزند .

اکنون می توانم بنشینم
و شعر بنویسم
اگر این همه باران و نور از برابر چشمانم به کناری روند

محبوب من
بگو نامت را چگونه می نویسند
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
۲

گفتم صدایت برهنگی آتش است
صدایت
بر تپه های سوخته ی باران است

و خنجر برهنه ی اتش
با نامت یگانه است

گفتم ، غوغای جاودانه ی بودن
در تو
رازی دیگرست ،
باغی
پروازی دیگرست.

و صبر ایوب وار با تو نبودن
دیگر
دیر ی ست
فرزانگان زمین را می اشوبد
گفتم ، گفتم ،گفتم

دیری چنین
بر تپه های گمانم
گمانه هایی افکندم
ناگاه
مهتاب نیمه شبان را دیدم
که خلوت نیمه شبان را می آشفت
و قطره های خونم را
بر گیسوان زیبایی روشن می کرد

نامت در جویبار زمان رازی شد.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۳

چون گریه می کنی
عطرِ نسیم آبنوس مردمِ چشمت
چون رشته عود سیاهی
می سوزد و شعله ورم می کند .

خاموش باش
باران ِٰخزان
این چنین است .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
۴

لغات ِ تیره
در تلفظِ شور انگیزت روشن می شوند .

چشمه ساران یخ زده
در بهار هوایت بال می زنند .

آه کبوتر تابانم
غرقه در اندوهت از دست می روم ،
از قله های گمشده برگرد !


چشمه ی خاموشم را یافته ام
خِضرِشکسته ، از ظلمات تنم بیرون شو !
بگذار تا جهان به زیبایی هایش ببازد
بهار در مقدم تو قربانی می شود
تا از قطرات گلویش شقایقی بروید .

نسیم زمان جاری شو !
پیراهن ِیوسف چشمانم را روشن می کند
بی حضور تو هیچ دفتری گشوده نمی ماند ،
بی گذار تو هیچ معبری را پایانی نیست .
تو الفبای جهان را دیگر کرده ای.
پرندگان شوریده در نفست ره گم می کنند
شوریدگان ِهوایت را دریاب !

نگاه کن
دو پرنده روحم را می برند
و جهان ،در عبور پرنده ها
شکل ترا می گیرد .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۵

از آن سبب که دلم را به آتش اندر فکنی
خلقی را به سایه میفکن
چهره مپوشان .
جانم به لب ،به آهم اویخته ، نگاهم مکن
چهر بپوشان


۶

به زمزمه یی چون نسیم در خوابم می کنی
به گیاهی آتشین
بیدارم .
آرام !
این سان که ماه در حنجره ات می درخشد
مردگان را در شب
بیدار می کنی .

آرام تر ببین ،
انبوه مردگان چگونه
در پای پنجره مان موج می زنند .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
۷

گیاهی در خونم می روید
گیاهی خزنده و توفانی

صخره ها را سویی می افکند
ماران را فرق می شکافد .
پروانگان را در سینه ی مردگان می نهد .
ستارگان جوان را می بلعد .
ومرگ
در نگاهش
حیران می شود .

فرزانه !این که در آوایم خون می گرید کیست ؟
بگذار دلم را بشکافم
بگذار سفره ی دنیا را برابر چشمت بگشایم ...


اما تو ،باید جهانرا خبر کنی
شاید مردگان غریب از گورستان فراموش شده ی گلویم بیرون خزند
شاید مرواریدها بدرخشند و
زنان مه آلود را حیران کنند

شاید دُرنا ها
در تابش ناگهان گمانم بی حس شوند .

فرزانه !تو باید جهان را خبر کنی .
مردگان تا گلوگاهم رسیده اند .
مرواریدها در لبانم می درخشند .
تابشِ آب دُرناهارا بی حس کرده است .

آه .گلوله در احشایم می چرخد
و خون زمین
در رگانم طغیان می کند .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
آزادی

مــــــــــــــــــــاه را در گلو پنهان می کنم
زمین را در گلو پنهان می کنم
خونابه را در گلوپنهان می کنم .
خنجر را در گلو پنهان می کنم .

گل سرخ در خشانی که در دل من می چرخد
ستاره ی شفافی که جنگل دلگیر را روشن می کند
موج عظیم تو اما !

آزادی !
در گلو پنهان نمی شود



مـــــــــــــــــــــور

قاطر خسته یی که با کمر شکسته از تپه ی سنگین بالا می رود .
کلاه مچاله یی که بر رودخانه زیر و زبر می شود .
کودک مرده یی که همه چیزی را بازی می پندارد .
خرگوش لوچ ،مارفلج
ورزای پیر ،درد کمر ،...
آه از این گوشه ی تاریک هم آیا بهاری خواهد تا بید؟
موری تکیده و عینکی
ساعت ها
با پلنگ مرده ی خشکی ور می رود
و سالها
آب دهان بی پایانش را قورت می دهد .
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 6 از 36:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  35  36  پسین » 
شعر و ادبیات

Mohammad Shams Langeroodi Poems | اشعار محمد شمس لنگرودی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA