انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 73 از 200:  « پیشین  1  ...  72  73  74  ...  199  200  پسین »

بحث سیاسی روز بی تعارف


زن

 
خوب دیگه دریا نداریم.شمال پر. زودتر ویلاهارو بفروشیدتا قیمتشون پایین نکشیده
تنها باش چون واست مفیده
     
  
مرد

 
کدام بازی را باختیم؟



گزارش های گوناگون به گوش می رسد. خزر پنجاه، خزر بیست، خزر یازده و ... همه در اندیشه اند که باختیم. گویی همین سه روز پیش سوت آغازین بازی را زده اند و پس از چند روز ماتم گرفته ایم که چه بود و چه شد. اگر بپذیریم اینجا واقعا باختی در کار بوده است، ریشه در گذشته دورتری دارد. روزی که چند بیسواد حکومتی بی توجه به نام باستانی و حتی نام کنونی اش در جغرافیای جهانی، دریای کاسپین Caspian sea را به دریای خزر شناساندند. اما این تمام ماجرای بازی بد ما نیست.


هنوز چند ماهی از دگرگونی سیاسی-اجتماعی موسوم به انقلاب پنجاه و هفت نگذشته بود که در فوتبال سیاست خارجی، نخست فورواردهایمان به لبنان و مراکش (جبهه آزادیبخش پولیساریو) رفتند. چندی پس از آن هافبک هایمان راهی سوریه شدند و به پیگردش دفاع آخرمان خودش را درگیر عراق کرد. فقط یک دروازه بان برای مان مانده بود که همین تازگی ها، یمنی شد و میدان سیاست خارجی مان در حوزه قفقاز و آسیای میانه یکسر افتاد دست این و آن. انتظار داشتید با این آرایش تیمی، گل بزنیم؟


اینکه امروز برای کاهش سهم ایران از دریای کاسپین ماتم گرفته اید، چه توجیهی دارد؟ مگر ما اساسا در زمین قفقاز و آسیای میانه بازی کردیم که سخن از برد و باخت می کنید؟ همه تخم مرغ هایمان را در یک سبد نهاده و بازیکنان مان را راهی مناطق عرب زبان کرده ایم. چه انتظاری هست جام قهرمانی را بالای سرمان، هوا کنیم؟


هوشنگ سامانی
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  

 
عجبا غزم داره سوت می کشه
❌❌ من کنجکاوم می شه کمکم کنید❌❌
     
  
زن

andishmand
 
یادداشتی از شاهزاده رضا پهلوی





در تازه‌‌‌ترین دور تظاهرات سراسری علیه جمهوری اسلامی، جوانی به نام «رضا اوتادی» به همسایگانش در خیابان‌های کرج ملحق شد. آنها با هم شعار دادند: «مرگ بر دیکتاتور» و «آخوند باید گم بشه!». رضا سپس توسط دستگاه امنیتی رژیم شناسایی شد و در شب دوازده مرداد در حالی‌ که به سمت خانه می‌رفت، نیروهای امنیتی رژیم، وی را به ضرب گلوله کشتند. او ۲۶ ساله بود.

اطلاعات زیادی درباره رضا اوتادی در دسترس نیست. می‌دانیم که مغازه‌دار بود و نامزد کرده بود. در صفحه توئیترش که فقط یک بار در آن توئیت کرد در روز اول خرداد نوشت: «تغییر رژیم ایران؛ برای آزادی، زندگی‌ بهتر، آرامش، امنیت اقتصادی و روانی‌، خنده‌‌های بدون استرس.» در این تنها توئیتِ غم‌انگیز ولی‌ مصمم، رضا اوتادی خواست اساسی یک ملت را ثبت کرد. او شاید این را می‌دانست و نیازی ندید که بیشتر از این بگوید.

تظاهرات اخیر در ایران، تازه‌‌ترین فصل از یک تلاش تقریباً چهل ساله است. این تظاهرات بر خلاف آنچه بعضی‌ طرفداران رژیم گفته‌اند صرفا به خاطر مشکلات اقتصادی مثل «قیمت تخم‌مرغ» نیست؛ بلکه حوزه گسترده‌تری را شامل می‌شود و اهداف آن بسیار عمیق‌تر از هر موضوع واحد اقتصادی و اجتماعی است.

جنبش اعتراضی ملی در ایران، بی‌عدالتی‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زندگی‌ زیر سایه جمهوری اسلامی را تشخیص می‌دهد و تقبیح می‌کند و آنها را نشانه‌های یک بیماری‌ واحد می‌داند: جمهوری اسلامی؛ هم ایدئولوژی و هم ساختار آن. جنبش اعتراضی ایرانیان، ریشه این بیماری را هدف قرار می‌دهد و نه صرفا نشانه‌های آن مثل فساد یا سرکوب را. هم‌میهنان من به دنبال پایان دادن به جمهوری اسلامی هستند نه فقط به خاطر اینکه رژیمی اقتدارگرا، فاسد و بی‌کفایت است بلکه به این دلیل که رژیمی است غیر ایرانی‌ و ضد ایرانی‌.

جمهوری اسلامی از همان آغاز به دنبال ویران کردن ایران با تبدیل آن از یک ملت به یک نهضت بود. جمهوری اسلامی پرچم کشور را که چندین قرن قدمت داشت عوض کرد؛ جلوی آموزش تاریخ و ادبیات ما را گرفت؛ از گرد هم آمدن مردم ما بر مزار قهرمانان‌شان مثل کورش کبیر و فردوسی‌ در مناسبت‌های خاص جلوگیری کرد؛ در نظام طبقاتی مبتنی بر آپارتاید مذهبی‌ و جنسیتی خود، هر ایرانی‌ را در جایگاه حقوقی و اجتماعی خاصی قرار داد به طوری که زنان و اقلیت‌های مذهبی‌، شهروندان درجه دوم و سوم یا پایین‌تر شدند؛ و در سرزمینی که به خاطر شعر و موسیقی‌اش شهره است، هم شعر و هم موسیقی را سانسور و گاه به طرز وحشیانه‌ای سرکوب کرد.

صبر ایرانیان به سر آمده‌ است. در خیابان‌های ایران و در شبکه‌های اجتماعی، شعار پرطرفدار "می‌میریم، می‌میریم، ایران رو پس می‌گیریم" با حسی سرشار از عزم راسخ و فوریت، طنین‌انداز شده‌ است. ایرانیان علاوه بر اینکه آزادی، عدالت و فرصت می‌خواهند، خواهان شکوه، افتخار و احترام برای کشورشان هستنند. آنها می‌خواهند جایگاه شایسته خود در جامعه جهانی‌ را باز پس بگیرند. آنها می‌خواهند به خاطر خدمات بزرگ علمی و فرهنگی تمدن باستانی‌شان شناخته و تحسین شوند. آنها هم‌چنان‌ که اداره کشورشان را به دست می‌گیرند و راهی درخشان به سوی توسعه و نوآوری می‌گشایند، می‌خواهند دوستانی نزدیک و شریکانی قابل اعتماد شناخته شوند. در یک جمله، هم‌میهنانم می‌خواهند ایران را از جمهوری اسلامی پس بگیرند.

در بهمن‌ماه گذشته، رژیم در حالی‌ سی‌ و نهمین سالگردش را «جشن» گرفت که هیچ‌گاه تا این اندازه نامحبوب و غرق در بحران نبود. رژیم به طور هم‌زمان با چندین چالش وجودی روبرو است که همه آنها را خودش به وجود آورده: یک اقتصاد آشفته، نابودی وسیع زیست‌محیطی‌، جدا شدن نیروهای امنیتی، تظاهرات سراسری و اعتصابات کارگری بی‌‌سابقه، و مهمتر از همه، جمعیتی نترس که به طور فزاینده درگیر فعالیت‌های روزانه مقاومت و نافرمانی می‌شوند.

‌هم‌چون بسیاری از رژیم‌های اقتدارگرا، جمهوری اسلامی با ترس از مردم حکومت می‌کند. رژیم به تازه‌ترین موج تظاهرات، همان پاسخی را داد که همیشه می‌دهد: توهین، تهدید، زندان، شکنجه و کشتن ایرانیان بی‌گناه. رژیم همچنین در تلاشی برای جلوگیری از هماهنگی‌ مردم، اینترنت و تلفن را در تهران، کرج، قم و شهر‌های دیگر کُند یا قطع کرد تا معترضان نتوانند مبارزه‌شان و پاسخ وحشیانه رژیم را با جهان خارج به اشتراک بگذارند.

من برای دهه‌ها از برقراری یک دموکراسی سکولار در ایران دفاع کرده‌ام و گفته‌ام که مسیر رسیدن به این هدف، با قبول دو واقعیت بنیادین شروع می‌شود: اول اینکه جمهوری اسلامی تهدیدی برای موجودیت ایران و ایرانیان است و دوم اینکه جمهوری اسلامی قابل اصلاح نیست. این مسیر به نافرمانی مدنی، تظاهرات عمومی‌ و اعتصابات ملی‌ نیاز دارد تا به سقوط ساختاری رژیم منتهی شود. این همان چیزی است که اکنون در ایران دارد اتفاق می‌‌افتد.

بعد از سقوط رژیم، این مسیر باید با برگزاری انتخاباتی آزاد و منصفانه برای تشکیل مجلس مؤسسان دنبال شود. و در نهایت، باید به یک همه‌پرسی‌ ملی‌ برای برقراری یک دموکراسی سکولار برسیم که در آن، حقوق انسانی یکایک شهروندان تضمین شده باشد.

مأموریت من این نیست که یک نقش رهبری شخصی را در حکومت آینده بر عهده بگیرم. بلکه، برای بیش از ۳۹ سال گذشته، ماموریتم این بوده و است که برای مردم ایران، منبع امید، صدایی برای اتحاد و وسیله‌ای برای تغییر باشم. وقتی‌ هم‌میهنانم به نقطه عطف برگزاری همه‌پرسی‌ ملی‌ رسیدند، و وقتی‌ ایرانیان توانستند برای اولین بار رهبرانی را که می‌خواهند انتخاب کنند، مأموریت من انجام شده است.

مانند انقلابیونی که ایالات متحده آمریکا را بنیان گذاشتند، رضا اوتادی در آرزوی «زندگی‌، آزادی و جستجوی خوشبختی‌» بود. جرم او تظاهرات مسالمت‌آمیز برای رسیدن به این آرزو‌ها بود. مانند عده بی‌شمار دیگری که جمهوری اسلامی را در تقریبا چهار دهه گذشته به چالش کشیدند، رضا برای رسیدن به این آرزو‌ها جانش را از دست داد. مثال او، ماهیت اعتراضات ایران را آشکار می‌سازد. ایران مملو از میلیون‌ها رضا اوتادی است، و من مطمئنم که آنها به زودی کشورشان را پس خواهند گرفت و آن را دوباره خواهند ساخت.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
مرد

 
تورم کنونی، تنها پس لرزه های یک زلزله بزرگ تورمی است که خود را در پاییز امسال نشان می دهد


در بهترین حالت، هنوز یک ماه دیگر تا رسیدن کالاهای خریداری شده با دلار ۱۱ هزار تومانی و عرضه در بازار ایران زمان مانده است؛ این بدان معناست که بازار هنوز تورم ۲۰۰ تا ۳۰۰ درصدی را مطابق با کاهش ارزش ریال تجربه نکرده و اوضاع بسیار وخیمی را در پاییز امسال پیش رو خواهیم داشت.

شاید شما نیز با توجه به القای رسانه‌ها فکر می‌کنید که تورم کاهش می‌یابد و اوضاع کشور به حالت قبل بر می‌گردد و یا فکر می‌کنید، بازار کشش تورمی بیش از این را نداشته و این اوج مصیبتی است که ما تجربه خواهیم کرد. متاسفم، اما بایست بگویم سخت در اشتباهید؛ تورمی که این روزها با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم تنها پس لرزه‌های یک زلزله بزرگ تورمی است که تا چند ماه دیگر کشور را فلج و به مرز فروپاشی اقتصادی می کشاند. برای درک عمق این مطلب کافی است به قیمت کالاهایی نگاه کنیم که از طریق نمایندگی‌ها و به شکل نسبتا انحصاری وارد ایران می‌شوند. گوشی‌های تلفن همراه، لوازم خانگی و اتومبیل‌های خارجی نمونه‌های بسیار خوبی هستند. همه شما به یاد دارید که چطور در همان روزهای افزایش قیمت دلار، قیمت این کالاها افزایش پیدا کرد. خب حالا قرار است همان افزایش سرسام‌آور را در قیمت همه کالاهای وارداتی تجربه کنیم. اما آیا تجربه کرده‌ایم؟ تورم کالاهای خارجی غیر انحصاری، با توجه به روند کاری واردات، ترخیص، پخش و فروش، در چند مرحله به افزایش ۲۵۰ درصدی مطابق با افزایش قیمت دلار واکنش نشان خواهد داد در حالیکه که هنوز افزایش قیمت‌ها به بیش از ۷۰ درصد نرسیده است.

برای درک این مطلب خوب است نخستین واکنش بازار را به یاد آوریم: در نخستین واکنش بازار به تورم، دیدید که موجودی انبارها با یک افزایش قیمت ۳۰ الی ۵۰ درصدی در بازار راکد و کساد فروخته شد، اما دیری نپایید که افزایش قیمت‌ها در مواد اولیه باعث تاثیر مستقیم بر قیمت کالاها و موج دوم افزایش قیمت‌ها گردید. حال در این روزهای آشفته و پر نوسان باید گفت بازار هنوز کالاهای خارجی خریداری شده بر پایه دلار ۱۱ هزار تومانی را به خود ندیده است؛ کالاهایی که به تازگی بر کشتی‌های ترانزیتی بار زده شده و زودتر از ۲ ماه دیگر به بازار ایران نخواهد رسید. پس با ورود این کالاها تورم خود را به شکل واقعی نشان خواهد داد.

مساله مهم دیگر که از شاید از نظرها پنهان مانده باشد، مساله شوک اقتصادی است. از نظر واردکنندگان، توان کم خرید مردم ایران که نمی‌توانند همسان با تورم واقعی درآمد خود را بالا ببرند، چنان بازار را راکد کرده است که عملا بازار از کشش کافی برای واردات جدید بر پایه دلار ۱۱ هزار تومانی برخوردار نیست. پس بازار جدای از تورم بالای ۲۰۰ درصد با کاهش عرضه نیز روبرو خواهد شد. این بدان معناست که بازار دچار قحطی عرضه و افزایش بیشتر قیمت کالاها تا مرز تورمی بالای ۴۰۰ درصد خواهد بود. مساله‌ای که به باورم می‌تواند وضعیت اقتصادی کشور را دچار شرایطی غیر قابل کنترل کرده و فروپاشی اقتصادی را رقم بزند.

بی‌تردید طرح ارائه ارز دولتی برای واردات که در همان روزهای نخست اجرای خود با شکست روبرو شد نیز در این ممانعت از واردات بی‌تاثیر نیست. واردکنندگان غیر دولتی از بیم اختلاف قیمت کالاهای وارداتی با واردات دولتی نیز از واردات منصرف شده‌اند و منتظرند تا قیمت‌های بازار، آرام و ثابت شود. نباید این نکته را فراموش کرد که مساله سیاست غلط فشار به انبارداران نیز واردکنندگان را تا عدم ثبات سیاسی دولت از واردات منصرف کرده است.


علی کثیری
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
به نظرم یهودی ستیزی و آمریکاستیزی بهونه و توجیهی برای حکومته
حکومت برای موندنش حاضره حتی اسرائیل را مظلوم و فلسطین را غاصب قلمداد کنه. مطمئن باشید فقط بهونه برای موندن
Gay
     
  
مرد

 


توجهتون رو جلب ميكنم به تيتر خبرهاي٧ ، ٨ سال پيش.

چقدر اشناس اين خبر ها

''سياه بازی هاي تكراری''





این دفعه فرق میکنه!
شرایط کنونی
اون دفعه رای ندادید که یه شخصی مثل احمدی نژاد اومد!!!

ایندفعه که رفتید رای دادید کی اومد؟؟؟!!

     
  
مرد

 



علی ربیعی از وزارت کار برکنار شد و بالاخره مصائب مردم را دید! بخش زیادی از مشکلات کشور از بی‌کفایتی ربیعی حاصل شده است

شاید روحانی هم سه‌شنبه بیکار شد و مردم را دید!
     
  
مرد

 
تاثیر تحریمها


چند روز پيش از جان بولتون نقل شد كه گفته تحریم‌ها بیش از آن‌چه ما انتظار داشتیم بر نظام اقتصادی ايران تأثیر گذاشته. اين جمله‌اي بسيار قابل تأمل بود كه به شكلي غيرمنتظره، كسي درباره‌‌اش چيزي نگفت و هيچ كدام از مديران كشور را به فكر نينداخت.


آمريكايي‌ها دارند به صراحت مي‌گويند محاسبه‌شان اين بوده كه تحريم‌ها تأثيري خفيف‌تر بر اقتصاد ايران بگذارد. پيش‌بيني خودشان كه طراح وضعيت فعلي بوده‌اند اين بوده ولي اقتصاد ايران بيش از فشاري كه در واقعيت متحمل شده واكنش نشان داده. چرا؟ شايد پاسخ را بتوانيم در بخشي از كتاب «انسان خردمند» نوشته‌ي يووال هراري پيدا كنيم: «يك اسكناس دلار را برداريد و به دقت به آن نگاه كنيد. مي‌بينيد كه فقط يك تكه كاغذ رنگي است با امضاي وزير خزانه‌داري آمريكا در يك طرف و شعار توكل ما به خداست در طرف ديگر. ما دلار را به عنوان وجه پرداختي مي‌پذيريم زيرا به خدا و به وزير خزانه‌داري آمريكا اعتماد داريم. نقش اساسي اعتماد روشن مي‌سازد كه چرا نظام‌هاي مالي ما به‌شدت با نظام‌هاي سياسي و اجتماعي و ايدئولوژيك‌مان پيوند دارند. چرا بحران‌هاي مالي اغلب ناشي از تحولات سياسي هستند و چرا بازار بورس ممكن است بسته به اين كه معامله‌گران يك روز صبح چه احساسي دارند صعود يا سقوط كند.»


بله، ماجرا به همين سادگي است: ارتباط پول با «اعتماد». از وقتي فشار آمريكا شروع شده، بيش از آن كه اتفاقات واقعي باعث بروز بحران در اقتصاد ايران شده باشد سست شدن «اعتماد»‌ مردم است كه شرايط را به جايي رسانده كه بچه‌مدرسه‌اي‌ها هم ترجيح مي‌دهند پول توي قلك‌شان را به دلار تبديل كنند. اين‌كه مديران در اين چند ماه مرتب مي‌گويند مشكل فعلي اقتصاد «رواني» است يعني همين. پس ظاهراً راه‌حل روشن است:‌ بازگرداندن اعتماد مردم و مهيا كردن شرايطي كه مردم احساس كنند هنوز مي‌شود به مملكت و مديرانش اعتماد داشت. آيا در تمام ماه‌هايي كه گذشته حتي يك نشانه‌ از چنين تلاشي مي‌بينيد؟ بي‌دليل نيست كه در اين اوضاع و احوال گاردين عكس يقه‌گيري نماينده‌هاي مجلس ما را مي‌برد روي جلدش. همه‌ دنيا حواس‌شان هست كه مديران مملكت، دسته‌جمعي و دوشادوش هم در همان زميني بازي مي‌كنند كه آمريكا مي‌خواهد. در شرايطي كه يك بچه‌محصل هم مي‌تواند بفهمد در اين جور موقعيت‌ها بايد الكي دست گردن ديگري بيندازد و عكس يادگاري بگيرد و نشان رقيب بدخواهش بدهد، ترتيب دادن جلسه‌ در مجلس، عزل چكشي دو وزير در هفته‌ گذشته، تجمع مدرسه‌ فيضيه با آن پلاكارد كذايي، تهديد به مرگ در استخر توسط آن مداح محترم و باقي حركاتي كه در اين هفته‌ها رخ داده قرار است كمك كند اينها در انتخابات بعدي رأي بياورند؟


يعني حتي نمي‌توانيم انتظار اين اندازه هوش از اينها داشته باشيم كه بدانند وقتي مردم دو سوم دارايي‌شان را در ماه‌هاي اخير از دست داده‌اند و به خاك سياه نشسته‌اند اين بازي براي‌شان موضوعيت ندارد كه شكست‌خورده‌هاي انتخابات قبلي بخواهند پوزه‌ پيروز‌شده‌ها را به خاك بمالند به اين اميد كه در انتخابات بعدي رأي بياورند؟ يعني نمي‌فهمند وقتي كشتي شكسته، مسافرها براي نجات جان‌شان است كه تكاپو مي‌كنند نه رأي دادن به ناخداي بعدي؟



محمد نظری
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  ویرایش شده توسط: mahdi75   
مرد

 
پرونده مرگ هاشمی، چرخش به راست روحانی و پیامدهای آن




اعتبار اجتماعی اصلاح‌طلبان کاهش یافته است. نه عمر سیاسی آنان پایان یافته آن‌گونه که برخی سرنگونی‌طلبان مدعی‌اند و نه آن طور که بعضی خوش‌باوران تصور می‌کنند دوباره آب رفته تماما به جوی بازخواهد گشت. بزرگترین ضربه به اصلاح‌طلبان را عملکرد دولت دوم روحانی زده است. حتی مهم‌تر از غلبه صدای جناح محافظه‌کار در اردوگاه اصلاح‌طلبان و یا دست بالا یافتن آنها در تشکل پیرامون خاتمی.

همزمان با مخالفت رأس هرم سیاسی با ارتباطات اقتصادی با آمریکا و برجام ۲ و ۳ و پس از روی کار آمدن جریان ناهنجار ترامپ؛ حسن روحانی سر یک دو راهی بزرگ قرار گرفت. یا باید بر رویکرد تعاملی‌اش در سیاست خارجی تاکید می‌کرد و یا به سمت سیاست بیت می‌رفت. او همچون دیگر چرخش‌هایش به سمت جریان مقابل رفت. جریان تندروی متکی به بیت که در انتخابات شکست خورده؛ هنوز ناامید نشده. آنها سوار بر موج نارضایتی اقتصادی بدنبال ریاست جمهوری و سپس رهبری ابراهیم رئیسی بودند (و هستند). مشکلات روزافزون اقتصادی و اعتراضات اقشار کم درآمد این جریان را دوباره به فکر احیای رویای قبلی‌اش انداخته است. آنها مانند کودتاگران در مقطع ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ دوباره فکر می‌کنند می‌توانند عملیات‌شان را این‌بار با استفاده از نارضایتی جامعه، در شکل تازه‌ای تکرار کنند.

راس هرم سیاسی تاکنون با این پروژه ماجراجویانه موافقت نکرده زیرا نیازی به برکناری دولت ضعیف و بلاگردان روحانی نمی‌بیند. ناشی‌گری جریان افراطی در حمله به مراجع و حوزه علمیه در تجمع اخیر در قم جهت مرعوب کردن آنها نیز فعلا نتیجه عکس داده است! اما تهدید رئیس‌جمهور و نوشته روی چوب پلاکاردها دم خروس مهمی بود که بیرون زد. مشکل اصلی مردم ایران اقتصادی اما راه حلش سیاسی است. کلیدش هم برخلاف دولت در جیب بیت قدرت است. تغییر افراد به جای تغییر سیاست‌ها و سرکوب قضایی راه به جایی نمی‌برد. اما می‌تواند آدرس اشتباهی باشد و یا دفع الوقت و دست و پا زدن‌هایی زیر سقف تحمل نظام. برکناری دو وزیر نشانی از این رویکرد و قربانی کردن معلول به جای علت و انجام معالجات سطحی به جای جراحی‌های عمقی داشت.

اگر مشکلات اقتصادی و نارضایتی و اعتراضات مردمی گسترش یابد این رویکرد می‌تواند ادامه یابد و حتی به شخص روحانی برسد. در این نقطه شاید دیگر رهبر نیز چیزی برای قربانی کردن برای توجیه مشکلاتی که مستقیما از سیاستهای او ناشی شده نداشته و بناچار به برکناری دولت حسن روحانی توسط مجلسی که فرصت‌طلبی در آن رو به رشد است، تن دهد. از او به یک اشارت از جریان افراطی به سر دویدن. فرصت‌طلبان مجلس (حتی از میان کسانی که به نام اصلاح‌طلبی رای گرفته و در استیضاح وزیر اقتصاد خودی نشان دادند) نیز برای فرار از فشارهای پایگاه رأی‌شان در اعتراض به مشکلات اقتصادی و یا برای سهیم شدن در خوان قدرت در این راستا همکاری خواهند کرد. در چنین شرایط فرضی دولت روحانی نیز جایی برای دفاع برای کسی باقی نخواهد گذاشت و قربانی خواهد شد.

چرا دولت دوم روحانی، دولت پس از مرگ هاشمی؛ این چنین به راست پیچید و تمام وزرای دولتش را با بیت قدرت هماهنگ کرد، به متحدان سابقش پشت کرد، با سپاهیان جلسه دربسته‌ای گذاشت که هنوز اخبارش منتشر نشده، وعده‌های خود حتی قول‌های کم هزینه‌ای چون وزارت زنان را زیر پا گذاشت، از دعوت مولوی عبدالحمید نماد اهل سنت چشم پوشید، بودجه سالیانه‌ای سراسر باج بست، در سیاست خارجی بر سیاق جریانی که در انتخابات علیه‌شان رأی جمع کره بود، به رجزخوانی‌های پر هزینه پرداخت، تصمیمات آشکارا فاسد و ویرانگر درباره بازار سکه و ارز و بورس گرفت و...؟

تا مدتی پیش من نیز راست‌رَوی دولت روحانی را عمدتا در رابطه با بی‌اصولی‌های شخصی و دورخیز او برای امتحان کردن شانس رهبری‌اش می‌دیدم (عنصر مهمی که هنوز نیز وجود دارد)؛ اما مدتی است که عامل مهم دیگری ذهنم را مشغول کرده است که قرائن زیادی نیز در تایید آن وجود دارد: پرونده مرگ هاشمی در شورای‌عالی امنیت ملی. این پرونده زیر نظر روحانی دنبال می‌شود. بعد از مرگ هاشمی اعضای خانواده و نزدیکانش بارها با تلویح و تصریح به قتل وی اشاره کرده‌اند. حال آیا علت اصلی کشیده شدن ترمز حسن روحانی اطلاع از نتایج تحقیق در همین پرونده نیست؟ آیا کسانی که متهمان آن پرونده هستند علائم آشکار و پنهان تهدیدآمیزی برای خود وی ارسال نکرده‌اند؟ این روزها با برخی تصاویر و فیلم‌ها دیگر اثبات این تهدیدها چندان هم نیازمند دلیل نیست.



رضا علیجانی
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
صفحه  صفحه 73 از 200:  « پیشین  1  ...  72  73  74  ...  199  200  پسین » 
سیاست

بحث سیاسی روز بی تعارف

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA