انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 83 از 85:  « پیشین  1  ...  82  83  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد



 
[b]metaldevil90[/b
من اين حست رو خيلي خوب درك مي كنم
     
  
مرد

 
sanaazz1373
دمت گرم داستان قشنگی بود
     
  

 
سیزده سالگی من با کلی ماجرا تموم شد. با ورود به 14 سالگی احساس و تجربه من نسبت به سکس تغییر کرده بود. منی که از یازده سالگی با به به و تعریف از خوشگلی و سفیدی و نرمی کونم، ترتیبم رو دادن و بعدش ظرف دو هفته تبدیل شدم به یه پسر بچه یازده ساله کونی که همه فقط می خواستند با توهین بکننم و البته تقریبا همیشه بدون رضایت خودم و زوری انجام می شد. انگار داشت باورم می شد که زوری کون دادن جزئی از زندگیم شده. کون دادن تنها زمانی برام لذت بخش بود که طرف با ضربه های محکم کیرش، همه آبش رو تو کونم خالی می کرد و بعد رهام می کرد به حال خودم. انگار به این حالت اعتیاد پیدا کرده بودم و بعد از اون زود خودم رو به خونه می رسوندم و با آبی که توی کونم بود با بادمجون و یا چیزای مشابه که در دسترس بود حسابی از خجالت سوراخم در میومدم.
نجیب افغانی اولین مردی بود که منو توی سن یازده سالگی کرد و سوراخ کوچولوی کونم رو پر از آب منی کرد. پسرای محل که می کردند یا هنوز آب نداشتند و یا به اندازه یکی دو قطره بیشتر نبود. دومین نفری که حسابی آبیاریم کرده بود، آقا امرالله چوپان دهی بود که قبلا براتون تعریف کرده بودم که خودش، الاغش و گوسفندش آبم داده بودند. اعتیاد به آب کیر و لذت فرو کردن توی سوراخم باعث شده بود هر روز دنبال یه چیز تازه باشم که بتونم وارد سوراخم کنمش و از ورودش به کونم حالی به حالی بشم.
توی یکسال تنها کسایی که منو می کردن، ملا و دوستای افغانیش بودند که همگی کارگر ساختمونی بودند و عملیات گائیدنم رو با تموم وجود و بدون رحم انجام می دادند. انگار هممون به روزای جمعه عادت کرده بودیم. اولش با درد و فشار شروع می شد، اما یواش یواش لذت دادن برام بیشتر می شد و از کون دادن بیشتر حال می کردم. حتی جمعه هم که کونی ملا بود با اومدن من تبدیل به یکی از بکن های من شده بود و من عملا به یک کونی دیگه هم کون می دادم.
یه روز جمعه طبق عادت همیشگی رفتم تا به ملا کون بدم. آخه کیر ملا خیلی خوب بود. هم کلفت بود. هم وحشی بود. هم خیلی آب داشت به طوری که از لحظه شروع گائیدن کونم مدام از کیرش پیش آب و منی خارج می شد تا زمانی که کیرش به ته کونم می چسبید و با دل دل های خاص خودش شروع به تخلیه آب منی تو سوراخم می کرد. هم سر کیرش خیلی بزرگ بود. ملا عادت داشت همیشه کیرش رو کامل از توی سوراخم بیرون بکشه و دوباره واردش کنه. هیچ وقت پشت سر هم عقب جلو نمی کرد. حتما باید کامل در می آوردش و دوباره فروش می کرد. چون سر کیرش بزرگ بود موقع ورود دوبارش باعث می شد از درد ناله کنم و یا آخ و اوخ بگم و این ملا رو وحشی تر می کرد. اون روز هم به هوای دادن به ملا رفتم سر ساختون. یه افغانی جدید اونجا بود. سراغ ملا رو گرفتم گفت نیستش. پرسیدم کجاست؟ گفت بیرونه. بعدش پرسید تو همونی هستی که ملا سفارشش رو به من کرده؟ پرسیدم ملا چه سفارشی کرده؟ گفت هیچی. گفته مواظبت باشم. شک کردم. ازش پرسیدم از کجا میدونی من همونی هستم که ملا گفته؟ گفت آخر ملا از خوشگلی تو خیلی بر ما تعریف کرده است. می خواستم برگردم که اومد جلو و گفت برو داخل تا بیادش. این رو با یه خنده مرموز و معنی دار بهم گفت. نمی دونم چرا اصلا خوشم نیومد ازش. خودشم انگار متوجه شد. راه افتادم سمت در خروج کارگاه. دنبالم اومد و گفت کجا می خواهی بروی؟ ملا الان برمی گردد. گفتم باشه می رم و دوباره بر می گردم. اما تو همین فاصله اومد و مچم رو گرفت. جثه لاغری و ریز نقشی داشت. به نظر بین 35 تا 40 سالش بود. اما دستش خیلی قوی بود. مچم توی دستش بود و محکم فشار می داد. می خواست زورش رو به رخ یه پسر بچه خوشگل بکشونه. پسر بچه ای که از یازده سالگی گائیده شدن و زوری دادن رو خوب تجربه کرده بود. دیگه شک نداشتم که کیرش واسه گائیدنم راست شده. توی همین فاصله یک خاور اومد جلوی در. آجر آورده بود براشون. مرد افغان گفت جایی نرو تا این خاور بارش رو خالی کند و برود. من تلاش می کردم مچم رو از دستش بیرون بکشم. راننده پیاده شد. یه مرد جا افتاده بود که با لهجه لری حرف می زد. گفت: موسی مچگیری کردی؟ چیکار کرده؟ مرد افغان که اسمش موسی بود گفت: چیزی نیست. بر تو می گویم بعدا. انگار دوباره توی دردسر افتاده بودم. با اشاره موسی به سمت اتاقشون راه افتادم. دلم گواهی می داد امروز کونم به طرز فجیعی گائیده می شه. ترسیدم. واسه همین دور از چشمشون راهم رو به سمت ساختمون های نیمه کاره کج کردم و به سرعت وارد یکیشون شدم. خودم رو به زیر زمین رسوندم و زیر راه پله نشستم تا در فرصت مناسب فرار کنم. من برای کون دادن اومده بودم. اما در چنین شرایطی که حس خوبی نداشتم تموم حسم رفته بود و اصلا دوست نداشتم بدم. صداشون رو می شنیدم. راننده به موسی گفت باید آجرها رو با دست خالی کنین که نشکنه. موسی گفت الان کسی نیست کمک کنه. طول می کشه. راننده گفت: موسی این پسر خوشگله کی بود؟ بگو بیاد کمکت. کجا رفت؟ موسی گفت اون بچه برای کار دیگری اینجا آمده است و بعد خندید. راننده گفت: پس اینجا بچه بازی هم می کنید. به ما هم می ماسه؟ موسی گفت: شما که زن و بچه دارید. مشکلی بر شما نیست. اما کی از شما بهتر. ما باید به فکر خود باشیم که کسی را ایران نداریم. راننده گفت دو هفتست خونه نرفتم. دیگه لبریز شده. این بچه خوشگل از هیچی بهتره. دل توی دلم نبود. خیلی ترسیده بودم. موسی گفت رفته داخل اون ساختمون. نوش جانتون. من فکر می کردم که یواشکی در رفتم. موسی دیده بود کدوم طرفی رفتم. صدای پای راننده که نزدیک ساختمون می شد رو می شنیدم. صدای قلبم هم می شنیدم. اصلا هیجان دادن نداشتم. فقط دوس داشتم فرار کنم. راننده وارد شد صدای پاش رو روی وسایل طبقه بالایی می شنیدم. بعد شنیدم که داره می ره سمت طبقه بالاتر. تصمیم گرفتم وقتی رفت طبقه بالا منم فرار کنم از زیرزمین و به سمت در خروج کارگاه ساختمانی بدوم. دیگه صدای پاش نمیومد. واسه همین یواش از زیر راه پله ها بیرون اومدم و به سمت بالا حرکت کردم. توی پاگردی که به سمت در ساختمون بود یواش حرکت می کردم. نزدیک در بودم که یک دفعه یکی از پشت بغلم کرد و دهنم رو گرفت. مثه پر کاه از زمین بلندم کرد و محکم تو بغلش نگهم داشته بود. هیچ حرکتی نمی تونستم بکنم و فقط از ترس گریه می کردم. همونطوری رو هوا رو کیرش بالا و پایینم می کرد و می گفت نترس روله (به زبان لری معنی پسر و فرزند رو می ده). اگه تقلا نکنی زودی تموم می شه. من با سر می گفتم نه ولی اون محکم تر کیرش رو به کونم فشار می داد و از نرمی کونم می گفت. تقلا فایده ای نداشت. انگار باید یبار دیگه طعم کون دادن زوری رو می چشیدم. به سینه چسبونده بودم به دیوار و کونم رو با کیرش از رو شلوار می مالید. در حالیکه دهنم رو گرفته بود منو زمین گذاشت و با یه دست دیگش دستش رو وحشیانه کرد تو شلوارم. همه چیز داشت به سرعت اتفاق می افتاد. انگشتش رو به سوراخم رسوند و گفت دیگه تموم شد. دیگه سوراخت مال خودمه. بریم توی زیرزمین بکنمت یا توی اتاق کارگرها کونت بزارم؟ با نگاه اشکی بهش التماس می کردم بزاره برم. گفت می برمت زیرزمین. دوباره رو کیرش بلندم کرد و در حالیکه انگشتش رو به سوراخم فشار می داد به سمت زیر زمین راه افتاد. از ترس سوراخم جمع شده بود. محکم لپای کونم رو به هم فشار می دادم. همین باعث شد که راننده بگه با این کون تنگت چطوری کون می دی به این افغان ها؟ تو که اینقدر خوشگلی چرا به ایرانی ها کون نمی دی؟ اصلا بیا بشو شاگرد خودم. بهت حقوق هم می دم. من فقط با حسرت به بلاهایی که سر خودم آورده بودم و امیر که منو کونی کرده بود فکر می کردم و اشک می ریختم. توی زیر زمین یه پتو بود که کارگرها واسه ناهار و چایی ازش استفاده می کردن. گفت اینو بردار بریم اونطرف. دولا شدم برش دارم انگشتش رو خشک فشار داد به سوراخم. از جا پریدم. گفت جفتک ننداز. پتو رو بردیم گوشه تاریکتر زیرزمین. انگشتش هنوز تو کونم بود که رو زمین خوابوندم. دوباره خاطره زیرزمین هایی که کرده بودنم برام زنده شده بود. اما اینا باعث نمی شد کونم باز بشه. با تموم قدرت به هم فشارش می دادم و این بدجوری راننده خاور رو عصبی کرده بود. رو شکم خوابونده بودم و خودش روی رونهام نشست. با همون دستش که تو کونم بود، شلوار و شورتم رو پایین کشید و از سفیدی کونم مبهوت مونده بود. یه پسر 14 ساله خوشگل با یه کون گلابی زیرش خوابیده بود. مثه وحشی ها به کونم چنگ می زد و اوف اوف می کرد. می گفت اگه دو هفتست که حال نکرده اما حالا یه هلو زیر کیرش خوابیده. توی همون حالت زیپش رو پایین کشیده و کیرش رو از شورت دراورد و گذاشت لای لپای به هم چسبیده کونم. اون فشار می داد که از هم بازشون کنه و من فشار می دادم که نتونه. نمی تونستم بفهمم کیرش چقدره. ولی اونقدر داغ بود که فقط فشار می داد تا به سوراخم برسونتش. وقتی دید موفق نمیشه روی کونم نشست و یه دونه زد تو سرم و گفت فکر کنم باید اول بزنمت تا کونت وا بشه. بعد یکی دیگه محکم زد تو سرم و گفت شل کن کس کش. بعد با دستای مردونش انداخت چاک کونم و لپاش رو از هر طرف می کشید. سوراخم که نمایان شد وسط کونم رو تف انداخت و لپای کونم رو محکم به هم می مالوند تا تفش لای پام و سوراخم رو لیز کنه.
من در زیرش هیچ شانسی نداشتم. چون اصلا حس کون دادن از سرم رفته بود. ولی اون فقط فکر کردن من بود. شلوارش رو یه کم کشید پائین و کیرش رو فرستاد لای کونم. کیرش به سوراخم رسیده بود اما من محکم سفت کرده بودم و نمی ذاشتم بفرستش داخل. دوباره دهنم رو گرفت و درحالی که زور می زد گفت مادر جنده شلش می کنی یا جرت بدم؟ نمی خواستم تسلیمش بشم. اما نفسم بند رفته بود. تو یه لحظه که می خواستم جابجا بشم تا کمی نفس بگیرم زیپ شلوارش توی لپ کونم فرو رفت و همزمان با پریدن من، یک دفعه کیرش با یه صدای قااااااارت تو کونم فرو رفت. اونم از فرصت استفاده کرد و تا تهش رو به سوراخم فرو کرد. تخماش رو کونم بود. از درد داد می زدم اما دهنم بسته بود و صدام در نمیومد. زیرش دست و پا می زدم. گفت می دونم دردت اومده و داری جررررررر می خوری اما درش نمیارم تا دفعه بعد مثه بچه آدم کونتو بدی. واقعا از درد به خودم می پیچیدم. اونایی که کون می دن می دونم چی می گم. مهم نیست کونت چقدر باز یا گشاد باشه. اولش که می خوای بدی وقتی سر کیر وارد سوراخت می شه یه دردی تو ناحیه سوراخ و وسط کونت می پیچه. این حالت هم خیلی درد آور و هم خیلی لذت بخشه. به شرط اینکه وقتی یبار کیر رفت توووووش، درش بیاری و بمالییییییش تا دردش آروم بشه و آماده بشه واسه ادامه گائیده شدن. اما راننده اصلا به این موضوع توجه نداشت و دهنمم ول نمی کرد. از دست و پایی که زیر کیرش می زدم لذت می برد و کیرش رو تو کونم نگه داشته بود و فشار می داد. حدود چهار یا پنج دقیقه توی همین حالت فشار می داد و من از درد زیادش دست و پا می زدم که یک دفعه انگار مواد مذاب تو کونم فوران کرد. کیرش به شدت ته کونم دل دل می کرد و هر بار موجی از آب منی رو ته سوراخم خالی می کرد. با تخلیه آبش از روم بلند شد و گفت کس کش هم کون خوبی داری هم تنگی و هم خوشگل. اولین باره یه پسر مثه تو رو می کنم. انگار دختر زیر کیرم بود. من نای بلند شدن نداشتم. از بس دست و پا زده بودم سر زانو و آرنجم از پوست رفته بود. از بس داد زده بودم و دهنم بسته بود گلوم درد گرفته بود. با صدای موسی که بالا سرم ایستاده بود و داشت با راننده صحبت می کرد به خودم اومدم.
موسی بدون هیچ مقدمه ای و با همون دستای خاکیش اومد و روم خوابید. با التماس بهش می گفتم الان نه. الان نمی تونم بهت بدم. اما انگار هیچی نمی شنید. راننده هم داشت تماشا می کرد. موسی کیرش رو فرستاد لای کونم. انگار آتیش لای لپای کونم فرو کرد. دوبار از ترس کونم رو جمع کردم. حس کردم سر کیرش خیلی بزرگه. حتی شاید از کیر ملا هم بزرگ تر. به اون جثه کوچیک نمی خورد همچین کیری داشته باشه. وقتی مقاومت منو دید از روم بلند شد و شروع کرد به کونم کشیده زدن. لپای کونم در اثر فشارای پنجه های راننده و سیلی های موسی سرخ سرخ شده بود. دوباره روم خوابید. اما قرار نبود کونم از هم وابشه. موسی فحش می داد که چرا کونت رو سفت کردی. راننده گفت دهنشو بگیر بکنش مادر جنده کونی رو. موسی دهنم رو که گرفت دوباره نفسم بند اومد. سرم رو محکم به عقب می کشید و در حالیکه روی رونهام نشسته بود سعی می کرد کیرش رو تو کونم فرو کنه. راننده با دیدن کیر موسی گفت: چیکار می کنی؟ اگه کیرت بره بهش جر می خوره بچه. این سر کیر آدمه یا سر کیر خر؟ چرا اینقدر پهن و بزرگه؟ اینارو که می گفت بیشتر دل من خالی می شد و می ترسیدم. موسی گفت نترس من جایش می دهم. این کونی ماست. باید بتواند کیر ماها را برخود فرو کند. راننده گفت آخه این فقط چهارده سالشه. کیرت چقدره اندازش؟ گفت 20 سانت. راننده گفت بیست سانت فرو بره به این بچه روده هاش می ترکه. بیست سانت طولشه. یه 5 شش سانتی کلفتیشه. سرش هم که اندازه مشت دست خوشه. جر می خوره موسی. لاپایی بکنش. موسی که از نرفتن کیرش تو کون من و حرفای راننده عصبانی شده بود با داد به راننده گفت چه می گویی تو. می میرد که می میرد. می خواست کون ندهد و در یک لحظه که سرم رو با شدت به عقب می کشید سر کیرش رو به سوراخم وارد کرد. از سر و کلش عرق می ریخت. منم خیس عرق شده بودم. تموم زیر زمین رو بوی کیر و آب منی و هوس و کون دادن زوری پر کرده بود. گردنم داشت می شکست دهنمم بسته بود که بتونم حرف بزنم. واسه همین شل کردم که تموم بشه. با شل کردن من یک دفعه کیر موسی با قدرتی که داشت وارد می کرد و مقاومت من شکسته شد تا ته بهم فرو رفت و مثه دفعه قبل قااااارت صدا داد. وقتی موسی این صحنه رو دید بر شدت ضرباتش اضافه کرد و از روی حرص تو کونم تلمبه می زد. صدای قارت و قورت کونم که با هر ضربه موسی به هوا می رفت تبدیل شده بود به صدای شالاپ شولوپ که نتیجه آب راننده بود که تو کونم ریخته شده بود. با دیدن و شنیدن این صحنه ها راننده کیرش رو بیرون کشید و داشت بالا سرم می مالییییدش. انگار قرار نبود اون روز تموم بشه. موسی روم خوابید و با هر ضربه که می زد چند سانت به جلو پرت می شدم. دیگه کامل رو خاک ها رفته بودم که موسی لای کونم رو با دستاش باز کرد و کیرش رو به ته کونم رسوند و شروع به تخلیه آبش تو کونم شد. یک بار دیگه بوی آب منی توی فضای زیرزمین پیچید. موسی کیرش رو بیرون کشید. سر کیرش با صدا از کونم خارج شد. راننده گفت پاشو من یبار دیگه بکنمش. سریع نشست رو کونم و با شورتم کونم و خشک کرد و کیرش رو فرستاد تو کونم. اونقدر حشری شده بود که با چند تا ضربه پشت سر هم، دوباره آبش تو کونم جاری شد و روم ولو شد. با هزار زحمت از زیرش خودم رو بیرون کشیدم. شلوار و شورتم رو بالا کشیدم و با چشمی اشکی و کونی پاره راهی خونه شدم. جلوب در خروج موسی دوباره مچم رو گرفت منتظرتم بر گردی و بعد رهام کرد.
خونه که رسیدم یه راست رفتم توی حموم. آینه رو گذاشتم زیر کونم و داشتم سوراخم رو نگاه می کردم. احساس کردم از همه دفعه های قبل کونم داغون تر شده. سوراخم کاملا باز بود. با خروج اولین قطره های آب از سوراخم بوی کون دادن و آب منی فضای حموم رو پر کرد. تازه داشتم مزه دو تا کیری که اون روز کونم و پاره کرده بودن رو حس می کردم. دستم رو زیر سوراخم گرفته بودم و آب ها رو خالی می کردم توی مشتم. منی ها رو روی باسنم و تخم هام و کیرم می مالوندم. پشمای نرم و کمی که بالای کیرم درومده بود از آب منی دو تا مرد غریبه پر شده بود و کیرم هم لیز لیز شده بود و با مالیدن آب به همه جاش، داشت کف می کرد. همون طور که خودم رو انگشت می کردم و ازم آب بیرون میومد، یک دفعه احساس کردم کیرم یه طوری داره میشه. رو زمین نشستم. دست و پاهام سفت و کشیده شدن و حالم یه طوری بود. خیلی حس خوبی بود که بعد از دادن زوری تجربه می کردم. یه کم بعد بی حال کف حموم دراز کشیدم. دوس داشتم همونجا بخوابم. دیگه نا نداشتم. سوراخمم جمع شده بود. به شدت احساس ادرار داشتم. توی همون حالت که خوابیده بودم و هنوز کیرم راست بود شروع به شاشیدن کردم. شاشم اوج می گرفت و روی بدنم بر می گشت و پاشیده شدنش، یه حس خیلی خوب در پایان سکس هام بهم می داد.
اون روز برای اولین بار من ارضا شدم. تجربه ای که هیچ وقت قبلا به دست نیاورده بودم. بعدها فهمیدم که این کار من جق بوده و در حین جق زدن ارضا شدم و فهمیدم وقتی آبشون رو می ریزن تو کونم و از روم بلند می شن و می گن تمومه، یعنی ارضا شدن که آبشون اومده.
اتفاقایی که تعریف می کنم تماما واقعی هستن و من تجربشون کردم. اگه کسی دوست داشت می تونم توی خصوصی هم براش توضیح بدم. اما دوست دارم توی جمع هم نظرتون رو بهم بگین. منتظر نقطه نظراتتون هستم و خوشحال می شم برام بفرستین.
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
این داستان واقعیه و در ضمن من گی نیستم. ولی این داستان شاید یه کمی گی باشه.
دو سال پیش شونزده سالم بود و یه رفیق خیلی خوب تو دبیرستان داشتم که اسمش مراد بود. مث همه هم سن و سالای خودمون فکر و ذکرمون همش زن و سکس بود. من و مراد از عکس بیشتر از فیلم سوپر خوشمون میومد. نه اینکه سوپر نگاه نکنیم ولی خیلی دوست داشتیم عکسای سکسی که تو اینترنت پیدا میکنیم به هم نشون بدیم و برا هم بفرستیم. انقدر من و مراد با هم از سکس و پورن حرف زده بودیم که کم کم از چیزای مشترک خوشمون میومد. عکسای مورد علاقه ما بیشترش عکس زن با پستونای بزرگ بود، عکسای ساک زدن و ریختن آب کیر رو پستونا و صورت رو هم دوست داشتیم. تو فیلما هم بیشتر زوم میکردیم مالیدن آب کیر رو بدن زن. هر دو هر روز عصر وقتی از دبیرستان میرسیدیم خونمون با عکسایی که به هم نشون داده بودیم جق میزدیم
خونه مراد اینا دو تا کوچه با خونه ما فاصله داشت و بعد از ظهر ها با هم مترو میگرفتیم و بر میگشتیم خونه.
یه روز که مترو طبق معمول خیلی شلوغ بود و همه به هم چسبیده بودن من و مرادم اجبارا چسبیدیم به هم. من یکی از میله های جلوی در مترو رو گرفته بودم و رو به در ‌واستاده بودم. نیمرخ من رو به مراد بود که کنار من بود و اونم میله رو گرفته بود. انقد مترو پر بود که ما با فشار چسبیده بودیم به هم. من یهو حس کردم که یه چیز گرم و نرمی داره کنار رون من سفت میشه. فهمیدم که کیر مراده که راست کرده و از بغل چسبیده به من. یه جوری شدم، راستش بدم نیومد کیر سفت مرادی روی رونم حس کنم، خیلی حال میداد. انقد حال میداد که منم راست کردم. مراد که متوجه دستپاچگی من شده بود در گوشم گفت "عکسای که تو مدرسه نشونم دادی منو حشری کرده". یواش در گوشش گفتم "آره منم شق کردم". اینو که گفتم خودمو حسابی چسبوندم به میله. انگار میله رو بغل کردم پاهام دو طرف میله بود و کیرم بهش میمالید. کیر مرادم از بغل به رونم میمالید. اینطوری بودیم تا ایستگاه طالقانی پیاده شدیم. راستش بنظرم هیچکدوم نمیخواستم به مقصد برسیم. وقتی پیاده شدیم مراد گفت "پسر نزدیک بود تو مترو آبم بیاد". گفتم "آره منم نزدیک بود آبم بیاد داشتم عاشق میلهٔ تو مترو میشدم" هر دو خندیدیم و هرکدوم رفت خونشون.

فردای اون روز، وقتی میخواستیم مترو بگیریم به مراد گفتم بزار این مترو بره، شاید بعدی بازم شلوغ تر باشه" مراد فهمید منظورم چیه و تو متروی شلوغ بعدی هر دو جوری وارد شدیم که مث روز قبل بچسبیم به هم. اینبار دیگه مراد رسما خودشو به رون من فشار میداد.
خلاصه اینکه این شد کار هر روز ما موقع برگشتن از مدرسه به خونه. قبلشم همدیگه رو تو مدرسه حسابی با عکس و فیلم سوپر حشری میکردیم. گاهی من میچسبوندم به مراد گاهی مراد به من. راستش من بیشتر دلم میخواست که مراد بچسبونه به من، اینطوری بیشتر شهوتی میشدم.

حدود چهار ماهی اینطوری گذشت. دیگه وقتی به هم میگفتیم "بریم مترو بگیریم" معناش این بود که بریم بمالیم به هم. البته گاهی هم مترو خلوت بود و ما دست از پا دراز تر میرسیدیم خونه. یه روز وقتی سوار متروی شلوغ شدیم من میله رو با دست چپ گرفتم و دست راستم کنارم آویزون بود همون طرفی که میدانستم مراد وا میسته. دلم میخواست کیرشو با دستم حس کنم. وقتی مراد چسبید به من کیرش رو رو پشت دستم حس کردم که سریع شق شد. شرو کردم به تکون دادن آروم انگشتام رو کیر مراد. خیلی نرم و داغ بود. کیرشو میگرفتم بین دو تا از انگشتام و میمالیدم جوری که هیچ کسی دور و بر ما متوجه نمیشد. بعد از ده دقیقه از تکون خوردن غیر طبیعی مراد فهمیدم که آبش اومد.
اون روز به محض رسیدن به خونه با چنان شهوتی جق زدم که آبم در یه دقیقه اومد.
فرداش بازم تمام روز شهوتی بودم و نتونستم جلو خودمو بگیرم و صبح به مراد گفتم "بیا بریم مترو بگیریم" مراد گفت "آره باشه، امروز عصر" جواب دادم "نه همین الان، بریم تو توالت مدرسه مترو بگیریم" هر دو راست کرده بودیم و ظهر وقتی کلاس تموم شد رفتیم تو توالت مدرسه مراد رفت تو کابین آخری و منم وقتی مطمئن شدم کسی نمیبینه رفتم پیش مراد. مراد در رو بست و خودشو چسبوند به من و شروع کرد مالیدن. خیلی خیلی حشری شده بود. همونطور که نیمرخ رو به مراد بودم شلوارمو کشیدم پایین و به مراد گفتم "در بیار و بمال". وقتی کیر داغ مراد و روی رون لختم حس کردم داشتم از لذت دیوونه میشدم. اون از پهلو به رون من میمالید منم برا خودم جق میزدم. آب هر دو تقریبا با هم اومد.
از اون روز روی ما به هم دیگه حسابی باز شد و دو ساله که همینطوری هر روز جق میزنیم: کیرامونو میمالیم به بدن هم و اینطوری جق میزنیم. مدتی که سعی میکنم اول آب مراد بیاد و آب کیرش بریزه رو بدنم. بعدش آبشو میمالم به خودم، انگشتامون میلیسم و با آبش جق میزنم
Mirilop
     
  

 
بعد از گائیده شدن کونم توسط موسی و راننده خاور، تجربه جدید من ارضا شدن بود. در حالیکه آب منی اون دو نفر رو از کونم خالی می کردم و روی کونم و کیرم و تخمام می مالیدم، برای اولین بار ارضا شدم. این اتفاق بعد از سه سال از شروع کون دادنم می افتاد. تا قبل از اون فقط می دیدم که هر کی منو می کنه آبشو تو کونم خالی می کنه و می گه تموم شد. اما اونروز که راننده خاور دوبار بهم تجاوز کرد و موسی هم یبار و با آب منی های اون دو نفر برای اولین بار جق زدم، سکس های من یه رنگ دیگه به خودش گرفت.
واسه همین تصمیم گرفتم بازم برم پیش موسی و یبار دیگه کیرش رو امتحان کنم. شاید ملا هم باشه و دو تا کیر کلفت افغان با هم جرم بدن. پنجشنبه عصر بود که راه افتادم به طرف کارگاه ساختمونی که بارها توش کونم به گا رفته بود. ساختمون خلوت به نظر می رسید. وارد کارگاه شدم. دو تا کارگر افغان که تقریبا هم سن خودم بودن توی محوطه داشتن ماسه جابجا می کردن. یکیشون گفت دنبال کیستی؟ گفتم موسی. اشاره کرد به اتاقک کارگرا و گفت اونجاست. در اتاق باز بود. موسی دراز کشیده بود و داشت استراحت می کرد. تا چشمش به من خورد برقی تو چشاش زد و گفت بیا تو ببینمت. وقتی می خواستم بشینم یه انگشت بهم کرد و گفت ملا درست گفته بود. گفتم چیرو؟ گفت ملا می گفت این بچه کونی کفتر همین ساختمونه. یبار که بکنیش دیگه زیر خواب خودت میشه. گفتم ملا کجاست. گفت رفت افغانستان. از حالا به بعد تو کونی خودمی. اینارو که می گفت مدام کیرش رو از رو شلوار خاکیش می مالوند. همه هواسم پیش کیر موسی بود. آخه دفعه قبل نتونسته بودم کیرش رو ببینم. فقط وقتی راننده خاور داشت اندازش رو می گفت فهمیدم که موسی هم کیر کلفته. البته از ملا لاغرتر و نحیف تر بود. موسی گفت اونروز خوب حال کردی؟ گفتم نه دو نفری بهم تجاوز کردین. موسی دستش رو از رو شلوار رسوند به چاک کونم و با قدرت به سوراخم فشار می داد. از چنگ زدنش به لپای کونم و انگشت کردنش معلوم بود خیلی حشریه. واسه همین صداش کمی میلرزید و با حالتی خاص گفت: مادر کونی کس کش، توقع داشتی نازت کنیم و در همون حال دستش رو کرد تو شلوارم و سعی کرد بکشتش پایین. گفتم در بازه کسی می بینه. گفت فقط اون دو تا بچه هستن. بزار ببینن که موسی چطور کون یه پسر بچه ایرانی میزاره و پارش می کنه. بلند شدم که خودم در رو ببندم که یه انگشت محکمم کرد و شلوار و شورتم رو با هم کشید پایین. انگار خون جلوی چشمش رو گرفته بود. بعدشم مثه پر کاه از زمین بلندم کرد و گذاشتم رو کیرش. حجم چیزی که لای کونم قرار گرفته بود خیلی زیاد بود. برعکس دفعه قبل که سعی می کردم فرار کنم، اینبار شهوت همه وجودم رو گرفته بود. دوست داشتم هرچه زودتر کیر موسی رو ببینم. اما موسی انگار خیال نداشت کیرش رو در بیاره. توی همون حالت ایستاده، منو سمت خودش چرخوند و با یه حرکت دستاش رو انداخت زیر رونم و از زمین بلندم کرد. از پشت چسبوندم به دیوار و کیرش رو از رو شلوار محکم به سوراخم فشار می داد. بعد از این همه کون دادن این اولین باری بود که یه نفر اینطوری رو کیرش بلندم کرده بود. انگار دیگه طاقت نداشتم. دستم رو بردم زیر کونم و کیر موسی رو گرفتم تو دستم. موسی لبخند زشتی زد و به نشانه پیروزی گفت کیر می خواهی کس کش؟ با سر بهش فهموندم آره کیر می خوام. واسه اینکه منو دیوونه کنه گفت امروز فقط از رو شلوار گایشت می کنم. گفتم چرا؟ گفت چون از کونت خوشم نمیاد. داشتم می مردم واسه کیرش و آبش. دستم رو بردم توی شلوارش و کیرش رو از رو شورت گرفتم. عجب کیری بود. به جرات می تونم بگم سرش از کیر ملا بزرگتر بود. موسی که دید دارم از حال می رم گفت باید بر من خواهش کنی تا کونت را باز کنم. کیر من حیف سوراخ گشاد تو بچه کونی است. گفتم موسی اگه نمی خوای برم. منو زمین گذاشت و گفت گمشو. نمی کنمت. جا خوردم. دستم رو از تو شورتش درآوردم و نگاهش می کردم. موسی گفت چرا نمیری؟ به سمت در راه افتادم و شلوار و شورتم رو می کشیدم بالا. جلوی در اتاق یک دفعه دیدم پرید روم. کمرم رو محکم گرفت. دستام رو زد به دیوار. توی یه چشم به هم زدن شلوارم رو کشید پایین. خودش رو که چسبوند بهم داغی و کلفتی کیرش رو لای کونم حس کردم. یه کم با کیر خشکش به سوراخم فشار آورد. بعد دولا شد و دو سه بار وسط لاچ کونم تف انداخت و قبل از این که بفهمم چی شده و یا خودم رو آماده کنم، کیرش رو تا دسته تو سوراخم فرو کرد و نگه داشت. همه این ها مثل برق اتفاق می افتاد. آنچنان بهم فرو کرد که با تمام وجودم آخ گفتم و صدام از اتاق رفت بیرون. موسی کمرم رو محکم گرفته بود و با تمام قدرتش کیرش رو تو کونم فشار می داد. فکر می کردم تا کمر تو کونم فرو رفته. از شدت درد چشمام رو بسته بودم و فقط داد می زدم آخ بکش بیرون. دیگه توان نداشتم خودمو نگه دارم. با فشار موسی خوردم به دیوار روبرو و موسی هم که میدید دیگه راه فراری ندارم فشارش رو بیشتر کرد. با همین فشار بود که توی سوراخم آتیش گرفت. انگار مواد مذاب توش فوران می کرد. در همین حال هم اون دوتا پسری که توی محوطه بودن، خودشون رو به اتاق رسوندن و با صحنه گائیده شدن من مواجه شدن. موسی هم انگار خیال نداشت کیرش رو بکشه بیرون. من فقط داد می زدم تورو خدا بکش بیرون دارم میمیرم. موسی کمرم رو محکم گرفته بود و حدود یک دقیقه کیرش تو کونم منقبض می شد و احساس می کردم همه روده ام رو آب گرفته. از شدت درد و ضعف رونم و زانوهام داشت می لرزید. موسی که کیرش رو کشید بیرون بی اختیار رو زمین ولو شدم. از یه طرف کونم جر خورده بود و ناگهانی گائیده شده بود و از یه طرف دلم درد گرفته بود. موسی کنارم ایستاده بود و داشت کیرش رو روی کونم تکون می داد تا آخرین قطره های آبشم روم بریزه. اون دوتا پسر هم در حالیکه داشتن به سوراخ باز منو اندازه کیر موسی نگاه می کردن، دستشون رو کیراشون بود و داشتن می مالوند. موسی از اتاق رفت بیرون. یکیشون که کوچیکتر به نظر می رسید اومد کنارم نشست. یه کم به سوراخم نگاه کرد بعد آهسته انگشتم کرد. توان نداشتم بهش بگم نکنه. سوراخم می سوخت و اون پسر که جسورتر هم شده بود تند تند انگشتم می کرد و کیرش رو می مالید. یواش یواش درد کونم کمتر شد و دوباره حس شهوت داشت میومد سراغم. بعد از مدتها دوباره یه هم سن و سال خودم گیر داده بود بهم. واسه همین دستم رو بردم و کیرش رو گرفتم تو دستم. اصلا قابل مقایسه با کیر موسی نبود. پسره کیرش رو درآورد که راحت تر باهاش بازی کنم. اون یکی هم اومد و کنار اولی نشست. کیرش اندازه کیر امیر بود. دوباره منو برد تو دورانی که امیر روزی دو سه بار میبرد و تقم رو میزد. واسه همین با اشتیاق کیرش رو براش می مالوندم. دیدم اون یکی هم کیرش رو درآورد. به هم یه چیزایی می گفتن که من متوجه نمی شدم. بعد هم هر دو می خندیدن. کیر دومی هم مثل اولی کوچیک بود. اولی بلند شد و اومد روم. بدون این که حرفی بزنه کیرش رو کرد تو و شروع کرد عقب جلو کردن. فقط صدای نفس نفس زدانش رو دم گوشم می شنیدم. بعدشم سرعت تقه زدنش رو زیاد کرد و کیر کوچولوش تو کونم به دل دل افتاد. وقتی از روم بلند شد دیدم یه قطره آب از سر کیرش آویزونه. داشتم آب اون رو میدیدم که دیدم دومی هم کیرش رو از دستم جدا کرد و افتاد روم و کیرش رو فرو کرد تو سوراخم. یه دقیقه بعد اونم حشری شد و یکی دو قطره آب تو کونم خالی کرد و از روم بلند شد و از اتاق رفتن بیرون. من تازه داشتم حشری می شدم. واسه همین بدون اینکه شلوار و شورتم رو بالا بکشم پاهام رو از هم باز کردم تا هم سواخم خنک بشه و هم موسی که برگشت دوباره حشریش کنم. آخه بار اول هر سه نفرشون کلا پنج دقیقه هم نشد که کردنم. تو همین افکار بودم که موسی وارد اتاق شد. منو که تو اون حالت دید گفت کس کش هنوز سیر نشدی؟ گفتم نه. گفت کیر می خوای؟ با سر گفتم آره. کیرش رو کشید بیرون و اومد جلوم نشست. سرم رو بلند کرد و گذاشت رو پاش. با کیرش می زد تو صورتم. گفت باید بلندش کنی. دستم رو بردم زیر تخمای آویزونش. هنوز داغ بود. اولین باری بود که یه نفر کیرش رو میداد دستم تا خودم بلندش کنم واسه کونم. کیرش اصلا بوی خوبی نمی داد. واسه همین نشستم تا کمتر بوش رو حس کنم. یواش یواش کیرش تو دستای سفید و کوچولوم قد می کشی. اصلا قابل مقایسه با حالت خوابش نبود. فک کنم چهار پنج برابر شد. مثل کنترل تلویزیون کلفت و دراز بود. اگه دستم رو مشت می کردم، اندازه سر کیر موسی می شد. چطوری این کیرو یه ضرب زد تو سوراخم نمی دونم. کیرش که کامل راست شد منو خوابوند و نشست روی رونم. به کیرش تف زد و یه تفم انداخت وسط سوراخ من. یه کم به لپای کونم چنگ زد و گفت: مادر کونی لاچ کونت رو با دستات باز کن می خوام وقتی میره توش ببینم. با دستام لای کونم رو از هم باز کردم و موسی کیرش رو گذاشت دم سوراخم. داشتم بهش می گفتم یواش بکن تو که یکدفعه همه کیرش رو تا ته زد تو سوراخم. ناخودآگاه کونم رو ول کردم و به جلو پریدم. اما موسی فوری روم دراز کشید و نذاشت در برم. و بی وقفه شروع کرد به تلنبه زدن. حالا دیگه کمرش هم سفت بود و با تموم قدرت تو کونم تقه می زد. دوباره نشست و گفت لاچ کونت رو باز کن. کیرش دیگه به راحتی تا ته میرفت و تو و در میومد. فقط وقتی سرش رو می کشید بیرون صدای نالم بلند می شد. بعد بلند شد و دوباره مثل دفعه قبل از جلو بغلم کرد و از پشت چسبوندم به دیوار. کیرش رو می خواست برسونه به سوراخم. خودم کیرش رو گرفتم و روی سوراخم تنظیم کردم. پاهام رو یه طوری بالا گرفته بود که انگار انداخته روی شونه هاش. وقتی دید کیرش رو خودم واسه گائیدن کونم تنظیم کردم، حشریتش زد بالا. واسه همین با قدرت کیرش رو تو سوراخم کوبید و تا ته فرو کرد. من که از درد و لذت رو ابرا بودم با ناله ها و آخ و اوخهای خودم هم به اون حال می دادم و هم خودم بیشتر کیف می کردم. همزمان اون دوتا پسر هم وارد اتاق شدن و مشغول تماشای پسر بچه ای شدن که هم سن خودشون بود و داشت رو کیر هموطنشون آخ و اوخ می کرد و کون می داد. موسی همونطوری که کیرش توم بود، منو به پشت رو زمین خوابوند و پاهامو انداخت رو شونه هاش و به شدت ضربه ها و تقه هاش اضافه کرد. طوری که صداش تو اتاق می پیچید. سرعت و شدت ضربه ها که بیشتر شد فهمیدم که قراره واسه بار دوم کونم آبیاری بشه. به شدت منتظر این لحظه بودم که دیدم موسی روم خم شد. کتفام رو محکم گرفت و کمرش رو با همه توانش تو کونم فشار داد. احساس می کردم کیرش داره از گلوم می زنه بیرون. وقتی آبش اومد تا تو دهنم بوی آب منی پیچید. من زیر کیرش بالا و پایین می کردم تا همه آبشو توم خالی کنه و از این لحظاتی که کیر کلفتش تو کونمه بهترین لذت رو ببرم. یه دقیقه بعد همه چیز تموم شد. موسی بلند شد و کیرش رو تمیز کرد. منم شلوارم و کشیدم بالا و با عجله به طرف خونه راه افتادم. نمی خواستم حتی یه قطره آب هم از دست بدم. بنابراین تا رسیدم خونه پریدم تو حموم و شروع کردم به تخلیه آب منی اون سه نفر. توی مشتم خالی می کردم و به سوراخم و کونم و کیرم می مالیدم. دلم واسه کیر خودم می سوخت. تا چند دقیقه قبل کیر سه تا آدم که دو تاشون هم سن خودم بودن و اندازه کیرشونم با کیر خودم برابر بود، تو کونم تقه زده بودن و آب به کونم داده بودن، اما کیر من به جای تجربه چنین حسی، باید با همون آب مالیده می شد و از لیزی آب منی غربیه ها به وجد میومد. این حالت واسه تخمام هم بود. چرا که اونا هم با آب کیر دیگران مالش داده می شدن. با یاد کیر موسی و لحظه های گائیدنم و آبی که به بدنم مالیده بودم و بوش تو حموم پیچیده بود شروع کردم به جق زدن و با لذت هرچه تمام تر ارضا شدم و بعدش چند دقیقه ای کف حموم دراز کشیدم و از اینکه هم کون خوبی دادم و هم با آب منی صفر زنام برای دومین بار جق زده بودم احساس رضایت می کردم.
     
  
مرد

 
شایان قسمت اول

من شایانم و 17 سالمه، ماجرایی که میخوام براتون تعریف کنم از خیلی وقت پیش شروع شده و هنوز هم ادامه داره. من از بچگی خوشگل بودم و کون گوشتی و تپلی داشتم، همین ویژگی ها ، از سن پایین باعث جلب توجه همجنسهام بهم شده بود، موقع دکتر بازی با پسرهای همسنم، من همیشه مریض بودم و حتما هم باید بهم امپول میزدن تا خوب میشدم. تا حدود 9 سالگی، شیطنتمون در همین حد بود، یعنی به پایین کشیدن شلوار و نشون دادن به همدیگه خلاصه میشد. 9 سالم بود که موضوع کمی جدی شد، من یه دایی داشتم که اون موقع سی سالش بود و هنوز مجرد بود. یه بار با مامانم رفته بودیم خونه ی مادربزرگم، من شب اونجا موندم چون روز بعدش قرار بود پسر خاله ها و پسر دایی هام هم بیان و دور هم باشیم. اون شب مامان بزرگ تو اتاق خودش خوابیده بود و من و دایی تو پذیرایی خوابیده بودیم. نصفه های شب بود که با یه حس عجیب از خواب بیدار شدم. وقتی حواسم جمع شد، متوجه شدم که رو شکم خوابیدم و یه نفر هم رومه، شلوارم پایین بود و از روی شورت یه چیز کلفت به کونم مالیده میشد. اروم گفتم دایی؟ گفت اره منم، ساکت باش، مثل یه پسر خوب اطاعت کردم. خودشو روی دستاش نگه داشته بود و کیرشو از رو شورت، به کونم فشار میداد. کمی بعد، دایی بلند شد و رو پاهام نشست. انگشتاشو انداخت زیر کش شورتم و سعی کرد بکشه پایین ولی جلوی شورت زیرم مونده بود، واسه همین گفت شکمتو بلند کن. وقتی از زمین جدا شدم، شورتمو تا زانوم پایین کشید، دستای زبر و بزرگشو روی کون تپل و لطیفم گذاشت و کمی مالید. وقتی دوباره روم خوابید، یه چیز استوانه ای گرم و بزرگ روی چاک کونم قرار گرفت. دایی دم گوشم گفت اگه به حرفام گوش کنی زود تموم میشه. گفتم باشه. کیرشو بیشتر لای کونم فشار داد و گفت خودتو سفت کن، کونمو سفت کردم، چند ثانیه بعد گفت شل کن. چند بار خودمو سفت و شل کردم، بعد دایی شروع کرد به جلو عقب کردن کیرش لای کونم و نفس نفس زدن دم گوشم. رفته رفته یه مایع اسرارامیز باعث روونتر شدن حرکت کیرش لای کونم میشد، یه چند دقیقه بعد، خان دایی بلند شد و نشست و چند ثانیه بعد، یه مایع داغ روی کونم ریخت. مقدارش انقدر زیاد بود که از چاک کونم سرازیر شد و روی تخمام و کیرم اومد. دایی گفت تکون نخور. بعد از روم بلند شد و یه دستمال اورد و شروع کرد به پاک کردن کونم. بعد از اینکه تا حدودی تمیزم کرد، شورت و شلوارمو بالا کشید و گفت حالا بخواب. خودش هم رفت سر جاش گرفت خوابید. احساسات متناقضی داشتم. اول بخاطر تجاوزش ناراحت بودم، ولی از کیر داغ و گنده اش لای کونم حس خوبی بهم داده بود. روز بعد بقیه ی فامیل هم اومدن. دایی جوری رفتار میکرد انگار اتفاقی نیفتاده، منم به روی خودم نیاوردم. چند روز بعد تو خونه ، سر جام دراز کشیده بودم و بهش فکر میکردم. بلند شدم و از اشپزخونه یه هویج گنده برداشتم، با اب گرم شستمش تا گرم بشه، خشکش کردم و بردمش تو اتاقم. شلوار و شورتمو پایین کشیدم، مثل همون شب رو شکم خوابیدم و هویج رو لای کونم گذاشتم. مثل کیر نبود ولی هنوز حس خوبی داشت، تو دستم تف کردم و مالیدم لای کونم و شروع کردم به حرکت دادن هویج، وقتی به سوراخم میخورد اون حس خوب بیشتر میشد. یه مدت خونه ی مامان بزرگ نرفتم چون نمیخواستم با دایی رو به رو بشم. ولی هر چی بیشتر با کونم ور میرفتم و چیزهای مختلف رو به کونم میمالیدم، عطشم واسه کیر داغ و کلفت و احساسش لای کونم بیشتر میشد. بالاخره طاقت نیاوردم. یه روز 4 شنبه که فرداش هم تعطیل بودم، به مامان اصرار کردم که بریم اونجا، قرار هم شد که تا جمعه بمونم و جمعه مامان اینا بیان دنبالم. تنگ ترین زیر شلواریمو هم برداشته بودم تا کونمو به خوبی نشون بده. دایی اون روز سر کار بود و شب اومد خونه. شام رو که خوردیم، کمی تلوزیون تماشا کردیم و بعد مامانبزرگ رفت تو اتاقش تا بخوابه. دایی رختخواب من و خودشو چسبیده به هم پهن کرد. چراغ و تلوزیون رو خاموش کردیم. من خودمو به خواب زدم. حدود نیم ساعت بعد، دایی بهم نزدیک شد، ضربان قلبم بالا رفت. پتو رو از روم کنار زد، خیلی زود دستشو گذاشت رو کونم و از رو شلوار تنگ شروع کرد به مالیدن. کمی بعد بلند شد و نشست، شلوار و شورتمو باهم گرفت، کمی خودمو بلند کردم و تا مچ پام کشیدشون پایین، بعد با دستهای زبر و محکمش شروع کرد به مالیدن کون لختم، خم شد و لپهای کونمو بوسید، انگشتشو توی چاک کونم فشار داد و با نوک انگشتش، سوراخ کونمو مالید، بدجور هیجان زده بودم. بعد از چند دقیقه ور رفتن و دست کشیدن به کون سفید و تپلم و رونهام، اومد و رو پاهام نشست، لای کونمو باز کرد و یه تف انداخت روی سوراخم. بعد سر کیرشو فشار داد لای کونم و شروع کرد به حرکت دادنش، یه حسی مثل خارش یا قلقلک، توی سوراخ کونم ایجاد میشد. چند دقیقه تو اون حالت کیرشو به در کونم مالید، بعد کمی عقب رفت، سعی کرد دستشو ببره زیرم، کمی خودمو بلند کردم، وقتی دستش رفت زیر شکمم، منو بالا کشید و به حالت سجده دراورد. هنوز خودمو به خواب زده بودم. دایی یه تف به سوراخم مالید، بعد نوک انگشت کوچیکه ی دستشو گذاشت رو سوراخم ، کمی مالید و شروع کرد به فشار دادن. یه بند انگشتش رفت تو کونم، حس عجیبی داشت، وقتی سعی کرد بیشتر فشار بده، دردم گرفت و گفتم ای. دیگه فشار نداد و همون یه بند انگشتشو تو کونم نگه داشت، کمی چرخوندش، بعد کشیدش بیرون. بعد سر کیرشو لای کونم و پاهام بالا پایین میکرد تا اینکه بالاخره چند دقیقه بعد، ابش اومد و پاشیدش رو کونم. دوباره تمیزم کرد، رو شکم خوابیدم و شورت و شلوارمو بالا کشید، بعد خوابیدیم. روز بعد حدود ساعت 11 بیدار شدیم. اون روز دایی شیفت شب بود و قرار بود ساعت 8 بره سر کار. نهار که خوردیم، مامان بزرگ دوباره رفت بخوابه، کمی بعد، دایی گفت یه بازی سگا دارم، بیا بریم ببینیم تو زیر زمین می تونیم پیداش کنیم. واسه بازی ذوق کرده بودم. وقتی رفتیم پایین، زیر زمین پر از خرت و خورت بود. گفتم از کجا شروع کنیم؟ گفت عجله نکن، پیداش میکنیم. بعد روی یه صندلی نشست و گفت فعلا بیا بشین تو بغلم. پشتمو بهش کردم، دایی کمرمو گرفت و درست روی کیرش نشوند. اول از رو شلوار کمی به پاهام دست کشید، بعد دستشو برد زیر تیشرتم و به شکمم دست کشید، کیرشو به کونم فشار میداد. کمی بعد بلندم کرد و شلوار و شورتمو پایین کشید، کمی به کونم دست کشید، بعد گفت بچرخ. وقتی برگشتم، شلوار و شورتشو پایین کشید و کیرش افتاد بیرون، یه کیر تقریبا سیاه شق و گنده که رگهاش بیرون زده بود. گفت بگیرش تو دستت. دستم به سختی دور کیرش حلقه شد. بهم گفت تف بمالم و براش جق بزنم، خودش هم داشت کونمو میمالید. کمی بعد، رو صندلی لم داد و به حالت نیمه دراز کش دراومد، دوباره ازم خواست رو کیرش بشینم. کیرش بین شکمش و چاک کونم مونده بود، کمرمو گرفت و شروع کرد به بالا پایین کردنم رو کیرش، همش آه و اوف میکرد. کمی بعد گفت کون تو هم از کون محسن ( پسرخاله ی 15 ساله ام) هم از کون میلاد ( داداش محسن که یه سال از من بزرگتره) بهتره. من و میلاد گاهی باهم دکتربازی میکردیم ولی تا بحال بهم نگفته بود که با دایی از این کارا می کنه. کمی بعد، دایی بلندم کرد و خودش هم بلند شد. ازم خواست روی صندلی زانو بزنم و خودش اومد پشتم. فقط زانوهام رو صندلی بود و دستامو به پشتی صندلی گذاشته بودم. دایی یه تف به لای پاهام مالید، کیرشو لای پام فرو کرد و گفت پاهاتو سفت به هم بچسبون. بعد شروع کرد به لاپایی کردن. کونم به شکمش میخورد و شاالاپ شلوپ میکرد. سر کیرش به تخمام میخورد واسه همین دستشو اورد جلوم و کیرم و تخمامو گرفت تو دستش و بالا اورد. ناله هاش بلند شده بود و مدام قربون صدقه ی کونم میرفت. چند دقیقه بعد، کیرشو کشید بیرون، تند تند واسه خودش جق زد و ابشو پاشید رو زمین. شلوار و شورتمو بالا کشیدم، دایی هم کیرشو انداخت تو و از یه جعبه سگا رو برداشت و رفتیم بالا، وصلش کرد تا من بازی کنم، خودش هم رفت استراحت کنه و شب هم رفت سر کار. روز بعدش هم رفتم خونه. یه بار خاله با میلاد اومده بودن خونه ی ما. ما تو اپارتمان زندگی می کردیم، طبقه ی بالای ما خالی بود و در خونه هم همیشه باز بود، من و میلاد به مامان اینا می گفتیم میریم تو کوچه بازی کنیم ولی میرفتیم بالا و درو میبستیم و تو امنیت شیطونی میکردیم. اون روز وقتی رفتیم بالا، شلوار و شورتمونو پایین کشیدیم و شروع کردیم به بغل کردن همدیگه از پشت، میلاد از پشت کیرشو گذاشته بود لای کونم که گفتم میلاد نگفته بودی دایی با تو از این کارا می کنه. میلاد ازم جدا شد و با تعجب گفت تو از کجا میدونی؟ گفتم خودش گفت، تازه گفت با محسن هم از این کارا میکنه. میلاد گفت پس با تو هم از این کارا میکنه؟ گفتم اره. گفت از کی؟ تعریف کن. ماجرا رو واسش تعریف کردم. گفتم حالا تو تعریف کن. میلاد گفت دایی از خیلی وقت پیش با محسنو میکنه، محسن هم از دوسال پیش با من از اینکارا میکرد. بعد یه سال پیش وقتی رفته بودیم اونجا، سه تایی رفتیم تو زیر زمین، محسن نگهبان وایساد تا دایی بامن از این کارا بکنه. بعد من نگهبان وایسادم، دایی هم چیزشو کرد تو کون محسن. گفتم توی کونش؟ گفت اره، گفتم اخه مال دایی خیلی بزرگه، گفت اول باید با انگشت کردن کون باز بشه بعد، محسن هم چند ماه منو انگشت کرد، بعد کیرشو کرد تو کونم. واقعا تعجب کرده بودم. تا چند دقیقه پیش حتی نمیدونستم که ممکنه کیر کسی بره تو کون کس دیگه، حالا فهمیده بودم که نه تنها داییم کون پسرخاله ی بزرگم میذاره، بلکه پسرخاله بزرگه هم کون داداشش میذاره. گفتم دردت نیومد؟ گفت اولش چرا ولی الان خیلی حال میده. تو تا حالا خودتو انگشت نکردی؟ گفتم نه، یه بار دایی انگشت کوچیکه اشو یذره کرد تو کونم دردم گرفت. گفت انگشت دایی کلفته، خودت قشنگ انگشتتو تف یا کرم بزن، بعد بکن تو، جلو عقب کن. ببین، بعد پشتشو کرد بهم و ازم خواست لای کونشو باز کنم. پشتش نشتم و لای کونشو باز کردم، میلاد انگشتاشو کرد تو دهنش، بعد اول یه انگشتشو کرد تو کونش و جلو عقب کرد، کمی بعد، دوتا انگشتشو کرد تو کونش. سوراخش قشنگ باز شده بود، گفتم دایی هم میکنه تو کونت؟ گفت نه کیر دایی خیلی کلفته، یه بار فشار داد از درد جیغ زدم، دیگه از اون وقت تا حالا فقط لاپایی میکنه. میلاد گفت میخوای من انگشتت کنم؟ گفتم میترسم، گفت اگه درد اومد دیگه نمیکنم. گفتم باشه، برگشتم و لای کونمو واسش باز کردم. کمی بعد نوک خیس انگشتشو رو سوراخم حس کردم و شروع کرد به فشار دادن. انگشتش کم کم وارد کونم شد، یذره درد داشتم ولی نه انقدر که جیغ بزنم یا فرار کنم. وقتی شروع کرد به جلو عقب کردن انگشتش، دردش کمی بیشتر شد. میلاد کشید بیرون و گفت هر روز خودتو انگشت کن، وقتی دیدی دیگه دردت نمیاد، انگشت کلفتتر رو بکن، وقتی دیدی با یدونه انگشت دردت نمیاد، دوتا انگشت بکن تا بالاخره انقدر باز بشه که کیر بره توش. مطمئن باش خیلی حال میده. گفتم باشه. یکم دیگه باهم ور رفتیم و بعد رفتیم پایین. از اون روز شروع کردم به انگشت کردن کونم. همچنان دایی منو لاپایی میکرد. چند وقت بعد، ما و خاله اینا خونه ی مادربزرگ بودیم، محسن و میلاد هم بودن. مامان و خاله و مامانبزرگ سرشون گرم بود، محسن گفت بیاین بریم تو حیاط، وقتی رفتیم تو حیاط، محسن گفت بریم تو زیر زمین. محسن گفت خوب شایان جون، دایی میگفت یه کارایی باهم میکنین، از محسن خجالت می کشیدم و سرمو انداختم پایین. گفت نترس من به کسی نمیگم. به میلاد گفت دم در وایسا. بعد اومد کنارم و گفت میخوای باهم از اون کارا بکنیم؟ چیزی نگفتم و به زمین نگاه کردم، گفت خوش میگذره. بعد دستشو از رو شلوار گذاشت رو کونم. کمی مالید، بعد شلوار و شورتمو پایین کشید و با کونم ور رفت. بعد کیرشو دراورد. کیرش سفید بود، از مال دایی کوچیکتر بود ولی هنوز به نظرم خیلی بزرگ بود و نمیدونستم چطور تو کون میلاد جا میگیره. محسن گفت بگیرش تو دستت. دستمو دور کیرش حلقه کردم. داغ و لطیف بود. کمی کیرشو مالیدم. بعد رفت پشتم و شروع کرد به مالیدن کیرش لای کونم. خیلی حال میداد، مخصوصا از وقتی شروع کرده بودم به انگشت کردن کونم، سوراخم حساس تر شده بود و هربار چیزی بهش میخورد، دل دل میزد و خیلی حال میداد. محسن لای پامو خیس کرد و کیرشو کرد لای پام. خودم پاهامو سفت به هم فشار دادم. چند دقیقه لاپایی تلنبه زد، بعد کیرشو تا ته فشار داد و وقتی سر کیرش از لای پام بیرون اومد، ابشو از جلو پاشید رو زمین. بعد خودمونو مرتب کردیم و رفتیم بالا. شیطنت من با اون سه تا ادامه داشت و خودمو هم انگشت میکردم. یه بار که با میلاد رفته بودیم بالا، میلاد گفت تا حالا کیر کسی رو گرفتی تو دهنت؟ گفتم نه بابا، گفت خوبه ها، حال میده، گفتم پس بیا مال منو بگیر تو دهنت، میلاد گفت به شرط اینکه تو هم مال منو بخوری، دو دل بودم ولی قبول کردم. میلاد جلوم نشست و کیرمو گرفت تو دهنش، به من که خیلی حال میداد، کیرم تو دهن خیس و نرمش جلو عقب میرفت. گفت دقت کن من چجوری میخورم، تو هم اونجوری بخور. حواست باشه دندونات نخوره. کمی دیگه کیرمو خورد و گفت حالا نوبت توئه. نشستم جلوش، اول با نوک زبونم کمی کیرشو مزه کردم، مزه ی خاصی نداشت، بالاخره کیرشو گرفتم تو دهنم. حس جالبی داشت، کمی کیرشو تو دهنم جلو عقب کردم. میلاد گفت کونت باز شده؟ گفتم اره، دوتا انگشت میکنم، گفت میخوای من بکنمت؟ گفتم به شرط اینکه من هم تو رو بکنم. گفتم من که دوست دارم، الان میبینی که چقدر حال میده، دولا شدم و لای کونمو با دوتا دست باز کردم، میلاد اول کمی انگشتم کرد، بعد بلند شد و یه تف به کیرش مالید و به سوراخم فشارش داد، چون کیرش کوچیک بود، حدودا نصفش رفت تو. تا وقتی ثابت نگهش داشته بود، چیز خاصی احساس نمیکردم، ولی وقتی شروع کرد به تلنبه زدن، تازه فهمیدم که چی میگه، اصلا لذت انگشت با کیر واقعی قابل مقایسه نبود، کیر داغ و لطیف که به سوراخم مالیده میشد و تو کونم جلو عقب میرفت. میلاد کمی تو کونم تلنبه زد و گفت حالا نوبت توئه، منم مثل خودش، کیرمو کردم تو کونش، کردن هم حال میداد ولی واسه من ، دادن لذتش بیشتر بود. من و میلاد هر دو به دادن علاقه ی بیشتری داشتیم. معمولا پسرایی که با هم از این کارا میکنن، دعواشون سر کردنه، مثلا تو بیشتر کردی و منم باید همونقدر بکنم، ولی دعوای من و میلاد اینطوری بود که مثلا من میگفتم من بیشتر کردمت، تو هم باید همونقدر منو بکنی. یه مدت گذشت، یه روز من و مامان رفتیم خونه ی خاله اینا، مامان و خاله قرار بود جایی برن و ما سه تا تنها موندیم. به محض رفتن اونا، هرسه لخت شدیم. محسن دراز کشید و به میلاد گفت بخورش، میلاد کنارش نشست و خم شد و شروع کرد به خوردن کیر محسن. منم تماشاش میکردم. محسن یه نگاه بهم کرد و گفت تو هم میخوری؟ گفتم باشه. محسن به میلاد گفت بذار شایان بخوره. کیرشو گرفتم تو دستم و اب دهن میلاد رو تا حدی پاک کردم، وقتی گرفتمش تو دهنم، تازه لذت ساک زدن رو فهمیدم، در مقایسه با کیر محسن، خوردن کیر میلاد مثل مکیدن مداد بود. کیر کلفت محسن دهنمو پر کرده بود، رگهای کیرشو با لبام و زبونم حس میکردم، زبونمو به کیرش میمالیدم، اب زیادی تو دهنم جمع شده بود و کیرشو حسابی خیس کرده بود. محسن گفت تو خودت خوب میخوریا ناقلا، کمی بعد گفت بسه برین خودتو تمیز کنین زود بیاین. رفتیم دستشویی، با شلنگ کونموپر از اب کردم و با فشار خالیش کردم تا کونم خالی و تمیز بشه. میلاد هم خودشو تمیز کرد و برگشتیم. محسن میلاد رو رو شکم خوابوند و کیرشو راحت کرد تو کونش و شروع کرد به تلنبه زدن. منم کنارشون دراز کشیده بودم و خودمو انگشت میکردم. صدای ناله و شالاپ شلوپ تو اتاق پخش میشد. کمی بعد محسن کیرشو از کون داداشش بیرون کشید ، منو به پشت خوابوند و زانوهامو تو شکمم جمع کردم. پشتم نشست و سر کیرشو گذاشت رو سوراخم، استرس زیادی داشتم چون اولین بار بود که یه کیر درست و حسابی میخواست بره تو کونم، قبلا با خیار و هویج تمرین کرده بودم ولی بازم میترسیدم. محسن شروع کرد به فشار دادن، ولی سرش تو نمیرفت و درد داشت. به میلاد گفت کرم رو بیار. میلاد سریع کرم اورد و محسن کون من و کیر خودشو کرم مالی کرد. اینبار با کمی فشار سر کیرش رفت تو کونم، درد تیزی تو کونم پیچید و یه اخ بلند گفتم و سعی کردم عقب برم ولی نذاشت و گفت یکم صبر کن الان دردش میخوابه، با ناله گفتم اخه خیلی درد داره. گفت فقط سرش اینطوریه، الان عادت میکنی. کمی سر کیرشو تو کونم نگه داشت، درد کونم کم کم ساکت شد. گفت هنوز درد داری؟ گفتم نه چندان. شروع کرد به فشار دادن. راست میگفت چون فقط سر کیرش دردم اورد و بقیه ی کیرش به راحتی تو کونم جا شد، کرم هم زده بود و وقتی شروع کرد به تلنبه زدن، کیرش راحت تو کونم عقب و جلو میرفت. حسش قابل وصف نیست. حرکت کیرشو تو شکمم میتونستم ببینم. ناله ام در اومده بود و عرق کرده بودم، دلم نمیخواست هیچوقت تموم بشه، رفت و امد کیرش تو کونم فوق العاده لذت بخش بود. چند دقیقه تو همون حالت تلنبه زد، بعد اروم کیرشو کشید بیرون. به من و میلاد گفت کنار هم چار دست و پا بشینیم و کونمو بدیم بیرون. من و میلاد کنار هم قنبل کردیم و کونمون از بغل به هم چسبید. محسن پشت میلاد نشست، کیرشو کرد تو کونش و کمی تلنبه زد، سوراخم باز مونده بود و هوا میکشید . بعد کیرشو کشید بیرون و اومد پشت من، اینبار سر کیرش هم به راحتی رفت تو، وقتی کیرشو کرد تو کونم، یه صدای گوز اومد که باعث خنده امون شد. بعد به تلنبه زدن ادامه داد. انقدر حال میداد که خودمو عقب جلو میکردم تا کیرش بیشتر بره تو. چند دقیقه بعد، محسن گفت ابمو بریزم تو کونت؟ گفتم حامله نمیشم؟ خندید و گفت نه خنگ جون، فقط دخترا حامله میشن. گفتم باشه بریز. سرعت تلنبه زدنش خیلی زیاد شده بود و کونم کمی میسوخت. بالاخره یه اه بلند کشید و احساس کردم کونم اتیش گرفت، ضربان زدن کیرش و اب داغی که تو کونم میریخت رو به خوبی حس میکردم. چند تا تلنبه زد تا کیرش کاملا خالی بشه، بعد کیرشو کشید بیرون و گفت برو دستشویی. دستمو دم کونم گذاشتم و دویدم سمت دستشویی، با فشار اب سفیدشو از کونم بیرون ریختم و یه بار هم با اب کونمو شستم. بعد اومدم بیرون و لباسامونو پوشیدیم. محسن گفت دایی اگه خواست کیرشو بکنه تو کونتون، نذارین هاااا، کونتون پاره میشه. گفتیم باشه.
ادامه دارد
     
  
مرد

 
شایان قسمت دوم

بعد از ساک زدن واسه محسن، به گوش دایی هم رسیده بود و تو اولین فرصت ازم خواست واسش ساک بزنم. فقط سر کیرش تو دهنم جا میشد و زبونمو دور سر کیرش میچرخوندم و میمکیدمش، بعد هم لاپایی باهام حال میکرد. دو سال گذشت، واسه دایی زن گرفتن و دیگه با ما پسرا کاری نداشت، من و میلاد و محسن مونده بودیم و که اون هم دیر به دیر همدیگه رو میدیدیم. بدجوری تو کف کیر بودم و خیار و هویج هم جوابگوی نیازم نبود، دلم کیر واقعی میخواست، کیر داغی که بتونم ساک بزنم، اب اولیه اش رو مزه کنم، توی کونم حسش کنم و موقع ارضا شدن، توی کونم ضربان بزنه و ابشو تا ته تو کونم خالی کنه. چند تا گزینه رو در نظر گرفته بودم و میخواستم روشون کار کنم. محتمل ترین و در دسترس ترین گزینه سیامک بود. بچه محلمون که 4 سال ازم بزرگتر بود. باهم فوتبال بازی میکردیم و تو محل وقت می گذروندیم ولی به حدی صمیمی نبودیم که مستقیما ازش بخوام. واسه همین شروع کردم به کار کردن روی مخش. اوایل زیاد باهام راحت نبود ولی کم کم داشتیم صمیمی میشدیم. سعی میکردم واسش جک های سکسی تعریف کنم تا رومون به هم باز بشه. بعد از یه مدت، ازش فیلم سکسی خواستم و اونم بهم داد. بعد از اینکه چندبار ازش فیلم گرفتم، بهش گفتم سیامک میخوای باهم فیلم سوپر نگاه کنیم؟ تعجب کرد و گفت واسه چی؟ کمی دستپاچه شدم و گفتم همینطوری دیگه، گفتم شاید جالب باشه، گفت باشه حالا ببینیم چی میشه. چند روزی گذشت، تو این چند روز مدام بهش نزدیک میشدم، پامو به پاش میچسبوندم یا خلاصه سعی میکردم که تماس بدنی باهاش برقرار کنم. سیامک خودشو عقب نمیکشید. بالاخره یه روز بعد ازظهر قبل از اینکه بقیه ی بچه ها بیان تو کوچه، سیامک رو دیدم. بعد از احوالپرسی و کمی حرف زدن، سیامک گفت کمی سوپر زدم رو گوشیم، میخوای نگاه کنیم؟ گفتم اره، کجا بریم؟ گفت بریم انباری ما. گفتم باشه، رفتیم دم ساختمونشون، سیامک سر و گوش اب داد که از همسایه ها کسی نباشه، بعد رفتیم تو. یه صندلی کهنه اونجا بود، سیامک نشست و سوپر رو پلی کرد، صداشو هم کاملا کم کرد که بیرون نره، دستمو رو شونه اش گذاشته بودم و کمی خم شده بودم، کمی بعد، سیامک گفت میخوای بشینی رو پام؟ گفتم باشه، بین پاهاش ایستادم و رو پای چپش نشستم. سیامک گفت بیا گوشی رو تو نگه دار. بعد از اینکه گوشی رو ازش گرفتم، دست راستشو گذاشت روی رونم و دست چپشو پایین کمرم، یه گرم کن پارچه ای نرم پوشیده بودم. داشت رونمو میمالید، کم کم دست چپشو برد پایین و گذاشت روی کونم، گفت خوشت میاد؟ گفتم اره، گفت از فیلم چطور؟ گفتم اره اون هم خیلی خوبه، سیامک شروع کرد به چنگ زدن کونم. کمی بعد حس کردم میخواد دستشو از پشت ببره توی شورتم، چیزی نگفتم و دستش کمی رفت تو ولی چون نشسته بودم، کامل وقت انگشتاش توی شورتم بود. دست راستمو انداختم دور گردنش و یه طرف کونمو بلند کردم، تقریبا تو بغلش به پهلو شده بودم و کونم بالا بود، سیامک دستشو به راحتی برد تو شورتم و شروع کرد به مالیدن کون لختم، من فقط به گوشی زل زده بودم تا راحت هرکاری دلش میخواد باهام بکنه. انگشتشو لای کونم فرو کرد و کمی سوراخمو مالید. چند لحظه بعد گفت شایان پام درد گرفت یه لحظه پاشو، بلند شدم و پشت بهش ایستادم، صدای باز کردن کمربند و زیپش رو شنیدم و بعد شلوار جینشو پایین کشید. بعد خیلی عادی از دوطرف شلوار و شورت منو گرفت و تا زانوم پایین کشیدشون. کمی با کون لختم ور رفت و بعد گفت بشین، عقب رفتم و اینبار کونمو صاف تو بغلش گذاشتم و بلافاصله کیر کلفت و داغش روی چاک کونم قرار گرفت. اخ که چه حس خوبی داشت. داشتم کونمو به کیرش فشار میدادم، فقط نمیدونستم چجوری باید حالیش کنم که میخوام منو بکنه. کمی بعد، سیامک دوباره بلندم کرد و خودش هم بلند شد. وقتی کنار رفت، بدون اینکه ازم بخواد گوشی رو گذاشتم رو صندلی، خم شدم و دستامو گذاشتم رو صندلی. سیامک پشتم وایساد و شروع کرد به بالا پایین کردن کیرش لای کونم، بعد سر کیرشو رو سوراخم گذاشت و همینجوری خشک خشک کمی فشار داد. گفتم خیسش کن. ازم جدا شد تا کیرشو خیس کنه، تو همین فاصله، تف کردم تو دستم و به سوراخم مالیدم. وقتی دوباره سر کیرشو رو سوراخم گذاشت، خودمو تا حد امکان شل کردم. از دو طرف کونمو گرفته بود و کیرشو فشار میداد، واسه همین کیرش لیز خورد و رفت لای پام. اینبار کیرشو گرفته بود، منم دستمو بردم پشتم و وقتی کیرشو گرفتم، خودش ولش کرد. کیرشو رو سوراخم نگه داشتم و همزمان با فشار سیامک، خودمو به عقب فشار دادم. خیلی زود، سر کیرش، وارد سوراخم شد، سیامک گفت رفته تو؟ گفتم فقط سرش، اروم فشار بده، سیامک فشارشو کمی بیشتر کرد، کم کم مقدار بیشتری از کیر کلفتش وارد کونم شد، تو اسمونا بودم، سیامک ظاهرا میترسید زیاد فشار بده، واسه همین خودمو به عقب فشار دادم تا بالاخره کیرش کاملا تو کونم جا گرفت. سیامک شروع کرد به تلنبه زدن و خیلی زود اه و اوهش در اومد. البته سعی میکرد زیاد سرو صدا نکنه. کیرش کمی خشک شده بود و یه ذره میسوزوند، واسه همین گفتم یه لحظه دربیار. کیرشو کشید بیرون و گفت دردت اومد؟ گفتم نه، خشکه، یه تف تو دستم انداختم و به سوراخم که باز مونده بود مالیدم. سیامک دوباره کیرشو کرد تو و شروع کرد به تلنبه زدن. هردومون حسابی عرق کرده بودیم. کمرمو گرفته بود و تو کونم تلنبه میزد، کیر داغ و کلفتش تا زیر نافم بالا میومد و وقتی می کشیدش عقب، جای خالی کیرشو حس می کردم. فیلم تموم شده بود و صفحه ی گوشی تاریک بود. یه تف به کیر کوچولوم مالیدم و شروع کردم به جق زدن واسه خودم. سیامک حسابی سرعت تلنبه زدنشو بالا برده بود، کیرش به مثانه و پروستاتم فشار میاورد و کم مونده بود جیش کنم، سیامک چندتا تلنبه ی محکم زد و کیرشو تا ته تو کونم فرو کرد و نگه داشت، دوباره همون ضربان های کیر و اب داغی که تو کونم جاری شده بود باعث شد ارضا بشم، البته هنوز ابم نمیومد. سیامک کیرشو از کونم بیرون کشید، سوراخم باز مونده بود، شورت و شلوارمو بالا کشیدم و گفتم بریم؟ گفت بریم. سیامک هم خودشو مرتب کرد و زدیم بیرون. تا به خونه برسم، مقدار زیادی از ابش از کونم بیرون اومده بود و تو شورتم ریخته بود. واسه همین مستقیم رفتم تو حموم. از وقتی سکس با بزرگترهارو شروع کرده بودم و کیر کلفتشون رو چشیده بودم، دیگه تمایلی به بچه های همسن و سالم نداشتم، دو سال هم با سیامک بودم و حسابی حال میکردیم تا اینکه سیامک هم دانشگاه یه شهر دیگه قبول شد. بازم تو کف مونده بودم.
یه دکتر نسبتا جوون حدود 35 ساله تو محلمون بود که شنیده بودم بچه بازه و دوست داره با پسرا ور بره ولی چون همیشه با مامانم رفته بودم اونجا، کاری با من نکرده بود. یه بار که کمی سرما خورده بودم، به فکرم رسید که برم پیشش، به مامانم گفتم لازم نیست اون بیاد و خودم تنهایی میرم. تنگترین شلوار و تیشرتمو پوشیدم، از روش کاپشن پوشیدم و رفتم به مطبش. زیاد شلوغ نبود و فقط دو نفر قبل از من اونجا بودن. منتظر موندم تا نوبتم بشه، وقتی رفتم تو، گل از گلش شکفت. کنارش رو صندلی نشستم، گفت مشکل چیه گل پسر؟ گفتم سرما خوردم، صندلی رو کشید جلو، یه چوب بستنی برداشت، یه دستشو روی رونم گذاشت و با دست دیگه چوب بستنی رو روی زبونم گذاشت، بعد با گوشی به سینه ام گوش داد، تمام مدت دستش روی رونم بود و به ارومی فشار میداد. بالاخره شروع کرد به نوشتن نسخه، گفتم اقای دکتر، امپول هم نوشتین؟ گفت اره عزیزم، دوتا نوشتم که یکیشو امروز و یکی رو فردا باید بزنی. گفتم میشه امپولمو خودتون بزنین؟ یه لبخندی زد و گفت چرا؟ گفتم امپول زن بد می زنه دردم میاد، گفت عیبی نداره، برو داروهاتو بگیر بیا واست بزنم. گفتم ممنون و رفتم بیرون، سریع از داروخونه نسخه رو پیچیدم و برگشتم، یه نفر تو اتاق دکتر بود واسه همین منتظر موندم بیاد بیرون، بعد برم تو. رفتم تو، دکتر گفت داروهاتو بده به من، برو پشت پرده اماده شو. رفتم پشت پرده، شلوار و شورتمو تا زانو پایین کشیدم و دولا شدم رو تخت معاینه. کونمو حسابی دادم عقب. چند لحظه بعد وقتی دکتر اومد و منو تو اون حالت دید گفت به به می بینم که حسابی اماده ای، گفتم بله فقط یواش بزنین که دردم نیاد، گفت باشه عزیزم، یه جوری میزنم که متوجه نشی. کنارم ایستاد و گفت دوست داری از کجا بزنم؟ گفتم فرقی نداره، نوک انگشتشو رو لپ کونم گذاشت و گفت اینجا خوبه؟ گفتم اره، به چاک کونم نزدیکتر شد و گفت اینجا چطور؟ گفتم اره، انگشتشو لای کونم فرو کرد و گذاشت رو سوراخم و گفت اینجا چطور؟ گفتم خوبه، گفت جوووون، دوست داری از اینجا بهت امپول بزنن؟ گفتم اره، گفت قبلا هم از اینجا بهت امپول زدن؟ گفتم اره. گفت امپولش کلفت بود؟ گفتم اره. گفت جوووون، وایسا الان میام، رفت و چند ثانیه بعد برگشت، گفت بذار اول اماده ات کنم که دردت نیاد، گفتم باشه، گفت لاشو باز کن، پیشونیمو رو تخت گذاشتم و با دوتا دست لای کونمو باز کردم. دکتر گفت به به چه خوشگله، یه ژل خنک مالید به سوراخم و انگشتشو اروم فرو کرد تو. شروع کرد به عقب جلو کردن انگشتش و گفت خوشت میاد؟ گفتم اره. کمی بعد، انگشت دوم رو هم اضافه کرد، گفت دردت میاد؟ گفتم نه، گفت امپول کلفت دوست داری؟ گفتم اره. گفت باشه الان بهت یه امپول کلفت می زنم، انگشتاشو کشید بیرون و بعد صدای باز شدن زیپش رو شنیدم. چند لحظه بعد، سر کیرشو که حسابی چرب کرده بود، گذاشت رو سوراخم و گفت خودتو شل بگیر، خودمو شل کردم و شروع کرد به فشار دادن، کلفتی کیر دکتر تقریبا با کیر سیامک یکی بود، شاید کمی کلفتتر. دکتر شروع کرد به فشار دادن . کیرش وارد کونم شده بود و هرچی فشار میداد، مقدار بیشتری از کیرش میرفت تو کونم، انگار تمومی نداشت، بالاخره انگار توی روده ام به بن بست خورد و هر چی فشار داد بیشتر تو نرفت، ولی هنوز قسمتی از کیرش بیرون مونده بود چون بدنمون بهم نچسبیده بود. دکتر گفت کون کوچولوت تا همینجا جا داره. مونده بودم که کیرش چند سانته. دستامو ول کردم و گذاشتم رو تخت. دکتر کونمو از دو طرف گرفت و اروم کیرشو عقب کشید و دوباره فرو کرد تو کونم. چندبار اروم کیرشو جلو عقب کرد و گفت دردت نمیاد که؟ گفتم نه. گفت خوبه، بعد سرعتشو بیشتر کرد، حسابی داشتم گاییده میشدم و از هر لحظه اش و از هر سانتیمتر کیرش لذت می بردم. تو عمرم کیر به این درازی و کلفتی تو کونم نرفته بود. دکتر اروم اه و اوف میکرد و از کون سفید و تنگم تعریف می کرد. ناله های من هم در اومده بود. دکتر چند ثانیه دستاشو از رو کونم برداشت، کیرشو تا ته فرو کرد تو کونم و نگه داشت، به یه طرف کونم الکل مالید و امپولم رو زد، گفت دردت اومد؟ گفتم نه زیاد، گفت راهش همینه، باید یه کیر کلفت تو کونت باشه تا درد امپول رو جس نکنی. دوباره به تلنبه زدن ادامه داد. به ارومی داشتم کیر خودمو میمالیدم. دکتر هم قشنگ با سرعت تو کونم تلنبه میزد، کمرش حسابی سفت بود، 10 دقیقه ای میشد که تو کونم تلنبه میزد و هنوز خبری از ابش نبود. من هربار به ارضا نزدیک میشدم دستمو از کیرم میکشیدم چون اگه ارضا میشدم، بعدش کمرم درد میگرفت و نمیتونستم کون بدم. حدود 5 دقیقه دیگه به تلنبه زدن ادامه داد، بالاخره نفس هاش تندتر شده بود و تندتر تلنبه میزد، تو یه لحظه کیرشو کشید بیرون و ابشو رو کونم ریخت، منم با چند بار مالیدن کیرم، ابمو اوردم و ریختم رو زمین، تو همون حالت مونده بودم، کمی بعد دکتر کونمو تمیز کرد، وقتی چرخیدم، برای اولین بار کیرشو دیدم که خوابیده اش، 10 ، 12 سانتی میشد. دکتر کیرشو انداخت تو، منم شورت و شلوارمو بالا کشیدم. دکتر شماره اش رو بهم داد و گفت فردا قبل از اومدن یه زنگ بزن، بعد از این هم هر وقت دلت امپول خواست بیا پیش خودم، گفتم چشم و با یه لبخند گوش تا گوش از مطبش بیرون رفتم.
     
  
مرد

 
nicenightgay
داستانت قشنگنه منم هوس کردم برم پیش ملا
حیف سنم بالا رفته و الا حتما واسه خودم پیدا می کردم
دوستدار روابط آزاد خانومم هستم
     
  

 
یبار آزادی سوار اتوبوس brt شدم. اون موقع اتوبوس های آکاردئونی توی این خط بود. اگه صندلی خالی نبود من همیشه می رفتم جلوی پنجره نزدیک قسمت خانم ها می ایستادم. اون روز هم نزدیک غروب بود و اصلا جا نبود و من رفتم جای همیشگیم. یه آقای پیری هم اومد کنارم ایستاد. اتوبوس پر شده بود و همه تو دل هم بودن. یه پسر و دختر کم سن هم اومدن بالا و خودشون رو رسوندن نزدیک پنجره. بالاخره اتوبوس راه افتاد. توی راه این پسر و دختره همش تو سر و گردن هم بودن و از شلوغی اتوبوس استفاده می کردن و حسابی پسره دختره رو می مالوند. دیدم پیرمرده هم کلید کرده روشون. وقتی دید منم حواسم به اون دوتاست آروم در گوشم گفت خوش به حالشون. گفتم چرا؟ گفت حتما داره می برش خونه. گفتم خوب اشکالش چیه؟ گفت اشکال که نداره همش عشق و حاله. کاش منم جوون بودم یا کسی رو داشتم. گفتم خوب مگه نداری؟ گفت همسرم فوت کرده و توی ساختمونشون با خواهرش زندگی می کنه. هر کدوم توی یه طبقه. فقط چندتا دوست هم سن داره که گاهی باهم می رن پارک و پیاده روی.
اینارو که تعریف می کرد یواش یواش خودشو چسبوند به من. یه کم عقب رفتم. اما پشتم بدنه اتوبوس بود. دیگه جایی نداشتم که برم. اونم کامل اومد جلو و خودشو به من می مالوند. از ترس آبروم چیزی نمی گفتم. البته بدمم نمیومد بعد از مدتها مالیده بشم. چون برای اولین بار بود که یه پیرمرد بهم گیر داده بود و می خواست انگشتم کنه. وقتی دید من حرفی نمی زنم، یواش یواش با دستش کیرمو مالوند. دوس نداشتم دست به کیرم بزنه. ولی هرچی دستشو رد می کردم بازم کارشو تکرار می کرد.
گفتم شاید اونم کونیه. واسه همین برگشتم به سمت پنجره که نتونه به کیرم دست بزنه. اما انگار از خدا خواسته از پشت چسبوند به کونم.
بعد تو اون شلوغی کمرمو با دستش گرفت و یواش یواش کونمو با کیرش می مالید. مدام در گوشم از اون دختر و پسره می گفت و از تنهایی خودش. یه کم خودمو تکون دادم که ازم فاصله بگیره. آخه می ترسیدم کسی متوجه بشه که داره با من چیکار می کنه و ضایع بشم. اما فکر کرد منم خوشم اومده. واسه همین کونم و توی مشتش فشار داد و در گوشم گفت جوووون. خوشت میاد؟ منم دیگه رها کردم کارشو بکنه. دل تو دلم نبود. هم هیجانی شده بودم و هم می ترسیدم کسی ببینه. پیرمرده دوباره کمرم رو گرفت و چسبید به کونم. تو همین فاصله احساس کردم یه دست دیگه هم اومد رو کونم. یه کم سرمو برگردوندم دیدم یه مرد کوتاه قد کنارم بهم لبخند زد و وقتی دید گیر افتادم و اعتراضی نمی کنم شروع کرد به انگشت کردنم. سعی می کرد پیرمرد رو کنار بزنه و بچسبه به کونم. نزدیک پیچ شمرون پیرمرده گفت من پیاده می شم. تو هم باهام پیاده شو. گفتم چرا؟ گفت می خوام خونمون رو بهت نشون بدم. برای بار اول بود که یه پیرمرد می خواست مخمو بزنه. به محض اینکه پیرمرده به سمت در چرخید، اون یکی مرده جاشو گرفت و کیر راس شدش رو گذاشت لای کونم. از روی شلوار سر کیرشو حس می کردم. واسه فرار از این شرایط تصمیم گرفتم منم از اتوبوس پیاده بشم. وقتی مرد فهمید می خوام پیاده بشم یه انگشت محکم بهم کرد و در گوشم گفت: خاک تو سر کونیت. نرو پایین.
قبلا خیلی کون داده بودم. از پسر ۱۰ ساله تا مردای بزرگ و افغانی. اما تا به حال به پیرمرد نداده بودم.
یه طورایی وسوسه شده بودم. مردد بودم باهاش برم یا بیخیال دادن بشم. وقتی دید منم پیاده شدم یه خنده کرد و با سرعت به سمت خونشون راه افتاد و به منم گفت پشت سرم بیا. تصمیم گرفتم امتحانش کنم. بعد از چندتا کوچه رسیدیم به یه خونه دو طبقه قدیمی. در رو باز کرد و اشاره کرد بیا تو. قشنگ معلوم بود که دیگه طاقت نداره. از راه پله ها که می خواستیم بریم بالا در طبقه اول باز شد و یه خانم تقریبا ۶۰ ساله اومد بیرون. سلام دادم. پیرمرده گفت خواهرمه. خواهرش که وضع داداششو دید و سن و سال منو، با صدای کلفتی گفت: داداش خوش بگذره. چه تیکه ای رو هم تور کردی. بعد زد زیر خنده.
حس بدی بهم دست داد. هم دوس داشتم امتحانش کنم و هم دوس داشتم برگردم. تا اینجا اومده بودم. واسه همین ترجیح دادم ادامه بدم.
تا رسیدیم بالا همون پشت در پیرمرده کشید پایین و کیرش رو درآورد گفت بخور. علیرغم سنش کیرش کاملا راست بود. تپل و سفید و کوتاه. تخمای بزرگی داشت که کاملا زیر کیرش آویزون بود. بزرگترین تخمایی بود که دیده بودم. وقتی دید دارم کیر و خایه هاشو نگاه می کنم منو نشوند جلوی خودش و کیرشو بی مقدمه هل داد توی دهنم. سر کیرش خیس خیس بود. فضای راه پله رو بوی کیر پر کرده بود. سرمو گرفت تو دستش و تو دهنم تلمبه می زد. هر بار که می کرد و در میاورد با حرص می گفت کیرم تو دهنت. دهنتو گاییدم. تخماش اونقدر بزرگ و آویزون بود که با هر تکون می خورد تو چونه و گلوم. بعد از چندتا تلنبه تو دهنم یک دفعه دیدم سرمو محکم تو دستاش نگه داشت، چشاشو بست و داره کیرشو تو دهنتم فشار می ده. قبل از اینکه بتونه آبشو تو حلقم بریزه، خودمو کشیدم عقب و آبش ریخت روی زمین. با صدای خواهرش سریع بلند شدم. با اعتراض گفت که راه پله ها رو کثیف کردین. از حالت صداش معلوم بود که عصبانی شده. بعد هم با ناراحتی ادامه داد: حداقل می بردیش تو این بچه کونی رو. حسابی جا خوردم. تا حالا اینطوریش رو دیگه ندیده بودم. پیش خودم گفتم نکنه اینم مرده. الکی گفته خواهرمه. گفتم من دیگه می رم. پیرمرده گفت حالا زوده یه کم منو از تنهایی در بیار غممو بخور بعد برو. گفتم خوردم دیگه. خواهرش که رسیده بود به ما گفت نه درست نخوردی ریخت بیرون زمین رو کثیف کرد. جریمت اینه که غمشو درست بخوری. پیرمرده درو باز کرد و رفت تو. من مردد بودم. به خواهرش که پشت سر من بود گفتم اول شما. اما در کمال تعجب دیدم یه انگشت بهم گذاشت و گفت برو تو.
ناخودآگاه پریدم بالا. گفتم چیکار می کنی؟ گفت تو اومدی کون بدی به داداشم، من چیکار می کنم! برو تو حسابی به داداشم برس. دوباره کونمو گرفت تو مشتشو هولم داد تو اتاق. به پیرمرده گفت عجب کون نرمی تور کردی.
اومده بودم به یه پیرمرد کون بدم و امتحانش کنم، حالا یه پیرزن هم مدعی کونم شده بود. به داداشش گفت: کونش خیلی نرمه داداش نوش جونت.
بعد دستشو کرد تو شلوارمو کونم و یه کم چنگ زد و با ناخونش کشید رو سوراخمو انگشتشو فشار می داد. گفت شلوارتو بکش پایین و روی مبل قنبل کن. همه چیز داشت به سرعت اتفاق می افتاد. از این که یه خانم داره کونمو می ماله و انگشتم می کنه به وجد اومده بودم. سوراخ کونم دل دل می کرد. انگار بعد از مدتها دیگه طاقت نداشتم مقاومت کنم. شلوارمو کشیدم پایین. شورتمو خودش کشید پایین. لای کونمو باز کرد. یه کم با انگشتش کشید رو سوراخم. یه تف کرد لای کونم و انگشتشو فرو کرد تو سوراخم. بعد دوتا انگشت و بعد هم سه تا رو با هم فرو کرد. یه دونه زد رو کونم و به داداشش گفت واقعا کون نرمی داره، اما کونیه. قبل از تو صفرش رو حسابی باز کردن. بعد در حالیکه داشت از اتاق می رفت بیرون گفت درسته بچه کونی؟ و در رو بست.
داداشش داشت با کیرش بازی می کرد تا دوباره راست بشه. اومد جلو و گفت بخورش. دوباره کیرش رو کردم تو دهنم.
بخورش تا راست بشه جنده. بعد هم شروع کرد از دختره توی اتوبوس یاد کردن. حسابی حشری شده بود. در حالیکه کیرشو توی دهنم عقب جلو می کرد بهم گفت: تو رو به جای دختره می کنم. واسه همین بلندم کرد و روی همون مبل قنبلم کرد و کیرشو کامل تو سوراخم فرو کرد و شروع کرد به دختره فحش دادن. بعد از مدت ها دوباره داغی یه کیر آبدار رو روی سوراخم حس می کردم. دل دل سوراخم شروع شده بود. له له می زد واسه درد اولش. وقتی شکمش چسبید به کونم، از درد پریدم جلو و با یه آخ بلند که هم از درد بود و هم از لذت، کیرشو از کونم درآوردم. دستمو روی سوراخم گذاشتم و می مالیدمش تا دردش آروم بشه. دوباره جلوش قنبل کردم. کیرشو تو دستم گرفتم و رو سوراخم تنظیمش کردم. آماده شدم واسه ورود کیر تپلش تو کونم. بهش گفتم بکن. کیرشو فرو کرد. اما به سختی می تونست کمر بزنه. واسه همین خودم کونمو عقب جلو می کردم تا کمکش کنم. با یادآوری چهره دختره و اندامش به شدت و قدرت ضربه هاش اضافه شد. با هر ضربه ای تخمش می خورد زیر کونم و صدا می داد. دستمو از لای پام بردم و تخماش رو می مالوندم. کمرمو محکم تو دستش گرفت و سرعت تقه هاشو برد بالاتر. بعد هم با یه آخ بلند شروع کرد آبشو تو کونم خالی کردن. چقدر آب داشت کیرش. فوران آبش توی کونم حسابی حشریم کرد. واسه همین وقتی کیرشو کشید بیرون، دستم رو بردم زیر سوراخم و آبشو تو مشتم خالی کردم و مالیدم رو کیرم. دوس داشتم همونجا جلوی صفر زن جدیدم جق بزنم و نشون بدم چقدر از گاییدنم خوشحال و حشریم. پیرمرده با تعجب نگاه می کرد. گفت چکار می خوای بکنی؟ گفتم قربون اون کیر سفید و تپلت بشم که کونمو با آبش سرحال آورد. حالا می خوام با آب منی تو، به کیرم حال بدم. رفتیم توی دستشویی. جلوش قنبل کردم و دوباره کیر نیمه راستش رو تو کونم فرو کردم و شروع کردم جق زدن. کمتر از یه دقیقه آبم با فشار پاشید بیرون. بعد از اون باری که تو بچگی کیر داود تو کونم بود و آبم اومد، دیگه تجربش نکرده بودم. خیلی بهم حال داد.
وقتی داشتم می رفتم، ازم قول گرفت که بازم برم پیشش و با دوستاش هم آشنا بشم.
پایین پله خواهرش ایستاده بود. با اون صدای کلفتش گفت: بازم بیا پیش داداشمو غمشو بخور.
اون شب از شدت لذت تجربه جدیدم خوابم نمی برد. به کاری که کرده بودم فکر می کردم. چطور تونستم برم زیر کیر یه پیرمرد و بزارم یه خانم سن بالا بهم انگشت کنه و بگه کونی. ولی بازم کونم دلش کیر می خواست. همش فکر می کردم هنوز کیرش تو کونمه و عقب جلو می کنه.
دوس داشتم دوباره تموم آبشو تو کونم بریزه و کونم و سیراب کنه.
     
  

 
بعد از دادن به سه نفر توی بیابون های مهرآباد، جای جدیدی برای تکرار دادن هام به غریبه ها پیدا کرده بودم. تقریبا حدود ساعت 7 شب هر هفته و یا دو هفته یبار می رفتم تو اون بیابونی ها و توی تاریکی بین کوپه خاک ها پرسه می زدم تا یکی رد بشه و بهش پیشنهاد دادن بکنم. بار دوم که رفتم بعد از تقریبا نیم ساعت، یه پسر تنها توی تاریکی پیداش شد. با پرسیدن ساعت سر صحبت رو باهاش باز کردم. بچه خوزستان بود و توی همون باشگاه فتح خدمت می کرد. گفت توی این تاریکی اینجا چه می کنی؟ گفتم همینطوری اومدم یه دوری بزنم. گفت اینجا تو بیابون دور بزنی؟ گفتم اینجا بهتره. خلوت تره. گفت: مگه می خوای چکار کنی که خلوت تره؟ صحبت هامون داشت به همون مسیری می رفت که من دوست داشتم. با یه کم پا دادن بهش جواب دادم: خوب دیگه. یه کم بهش نزدیک شدم و ادامه دادم: توی تاریکی و خلوت بهتره. با کمی تعجب و پرسید چی می خوای؟ حاشیه رو گذاشتم کنار و یه راست رفتم سر اصل مطلب. بهش گفتم: راسته که می گن کیر عرب ها بزرگه؟ پسره که دیگه کامل متوجه موضوع شده بود گفت: می تونی امتحانش کنی. منم از خدا خواسته دستم رو بردم و گذاشتم رو کیرش. با یه کم مالش، کیرش توی شلوارش جون گرفت و راست شد. بهش گفتم درش بیار. بدون هیچ مکثی کیرش رو از لای زیپ شلوارش کشید بیرون. من که دیگه طاقت نداشتم جلوش نشستم و یه راست کیرش رو کردم تو دهنم. دو بار که کیرش رو تو دهنم عقب جلو کردم یه آخی گفت و سرم رو با دستاش گرفت و کیرش رو تو دهنم فشار داد. ناخودآگاه دندونم گرفت به سر کیرش. کیرش رو از دهنم کشید بیرون و با یه کم حالت عصبانی گفت: کس کش دندون نکش به کیرم. تو دهنت رو باز نگه دار تا خودم دهنت رو بگام. همینطور که تو دهنم می چپوند پرسید کونی هستی؟ گفتم نه. گفت فقط ساک می زنی؟ گفتم آره. ضربه هاش رو محکم تر کرد و گفت من می خوام کونت بزارم. می خوام مزه کیر عربی رو بهت بچشونم. دیگه خبر نداشت که خودم یه کلکسیون کیر رو امتحان کردم و اجازه دادم تا قطره آخر آبشون رو تو کونم خالی کنن. واسه اینکه حشری ترش کنم گفت نه کون نمی دم. گفت اگه ندی به زور می کنمت. دست و پام شل شد. یعنی می شد به زور بکنتم و دوباره مزه زوری گائیده شدن رو بچشم؟ واسه همین یه کم مقاومت کردم که یعنی دیگه ساک هم برات نمی زنم. کیرشو کشید بیرون. دستشو برد سمت کمرم و شروع کرد به باز کردن کمر شلوارم. گفتم چیکار می کنی؟ گفت بکش پایین زررر نزن. بهش گفتم من فقط ساک می زنم. اما اون کار خودش رو می کرد. دستشو انداخت تو شورتمو با شلوارم جفتشو تا زیر کونم کشید پایین. با کیرش یه کم به کونم مالید و گفت قنبل کن. مثه دیوونه ها به کونم چنگ می زد و می گفت قنبل کن تا کسی نیومده. اینجا بیان ببینن یکی تو محلشون کون می ده بقیه رو هم خبر می کنن و تا صبح می کننت. بعد کمرمو گرفت و با آرنج می زد روش که کونم قنبل بشه. داشتم می مردم. دوس داشتم هرچه زودتر تقمو بزنه و کیرشو تو کونم فرو کنه.

همونطور که کیرش رو خورده بودم فهمیدم که کیر حشری وتپلی داره. تو دلم می گفتم کاش کیرش آبدار هم باشه.

جلوش قنبل کردم و آماده ورود یه کیر داغ دیگه تو کونم شدم. گفت با دستت لای کونتو باز کن. به کیرش تف مالید. یه تفم انداخت لای کون من و کیرش رو گذاشت رو سوراخم. از دل دل کردن سوراخ کونم فهمید که چقدر منتظر ورود کیرشم. واسه همین یه ضرب کیرشو تو کونم فرو کرد. یهو آتیش گرفتم و به جلو پریدم. پسره که پیش بینی این حالتو کرده بود محکم کمرم رو نگه داشت و با تموم قدرت کیرشو رسوند به ته کونم. داشتم جر می خوردم. با این که هفته قبل کون داده بودم، اما شدت ضربه و ورود کیرش اونقدر بود که داشتم خفه می شدم. تقلا می کردم که درش بیارم. اما کمرم محکم توی دستای پسره بود و رهام نمی کرد. بهش گفتم آتیش گرفتم بکش بیرون یه کم دردش کم بشه. اما اون روم خم شد و در حالی که با شدت کیرش رو تو کونم فشار می داد بازوهاش رو دور کمرم حلقه کرد و با یه آخ محکم شروع کرد تو کونم آب منی ریختن. آرزوم برآورده شد. کیرش پر از آب بود. تموم آبشو ته کونم خالی کرد. با هر جهش کیرش احساس می کردم آب منیش وارد روده هام میشه. فشار دستاش و کیرش و سنگینی وزنش توان پاهام رو گرفته بود. بهش گفتم خیلی نامردی. جر خوردم. پاشو دارم می افتم. با زانوهاش به پشت زانوهام ضربه زد تا پاهام خم بشه. بعد هم فشار داد تا روی زمین زانو زدم. حالا دیگه کاملا بهم مسلط شده بود و روی کونم سوار شد.

بدون این که کیرشو در بیاره، دوباره شروع کرد تو کونم تلنبه زدن. بهش گفتم چکار می خوای بکنی؟ گفت بعد از مدتها یه کونی زیر کیرمه. می خوام تلافی همه روزهایی که کیرم انتظار می کشید رو در بیارم. اینارو می گفت و محکم تو کونم تقه می زد. کیرش رو حس می کردم که تا کونم فرو رفته. وقتی دید کیرش تو کونم جا باز کرده گفت: بچه کونی، تو گفتی کونی نیستی. پس این کونت واسه چی اینقدر گشاده. گفتم کیر تو جرم داد و گشادم کرد. همونطور که می کرد پرسید: بازم می آی بکنمت؟ گفتم الان داری می کنی دیگه. گفت: نه می خوام تا وقتی تهرانم زیر خواب کیر خودم بشی. الحق هم خیلی خوب می کرد. با این که یبار کونم رو آب داده بود، اما بدون این که کیرش بخوابه و درش بیاره، با همه توانش تو کونم تلنبه می زد.

نفس نفس هاش تندتر شد. گفت آبم داره میاد. چکارش کنم؟ گفتم قبلی رو چکار کردی؟ گفت تا قطره آخرش و ریختم تو کونت کس کش. در حالیکه منم حشری شده بودم با حالت کشدار گفتم: بازم بررررررررز توووو کووووووونننننننننم. و برای بار دوم تموم آبش رو ته روده هام خالی کرد. وقتی مطمئن شد دیگه آبی تو کیر و خایه هاش نمونده، کیرشو کشید بیرون و یه سیلی به کونم زد و گفت: کون خیلی خوبی داری. از این به بعد بیا خودم درت بزارم. بعدشم زود برو از این جا تا کس دیگه ای نیومده و کونت نذاشته. اینو گفت و تو تاریکی گم شد.

شلوارم رو کشیدم بالا. یه دستمال گذاشتم لای کونم و راهی خونه شدم. وقتی راه می رفتم حرکت آبش رو توی روده هام حس می کردم. کون خوبی داده بودم. حالا باید خودمو به خونه می رسوندم و با آب پسره یه جق حسابی می زدم.

اگه خوشتون اومده از خاطره م برام پیغام بزارین.
     
  
صفحه  صفحه 83 از 85:  « پیشین  1  ...  82  83  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA