انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 1 از 4:  1  2  3  4  پسین »

من و فامیل زنم



 

داستانهای سکسی من و فامیل زنم بیشتر از ده قسمت.


داستان سکسی، داستان سکس فامیلی،‌ داستان سکس محارم.


     
  

 

داستان های من و فامیل زنم


من محمد هستم بالای ۴۰سنمه هیجده ساله هم متاهلم بدون اغراق کیرم بدجور کلفت وگندس وخودمم شهوتی یکشب درمیون باسد یکنم اگه نکنم شق دردو دیگر مسایل برا هینم بدنم لاغره بگذریم داستان منم گاییدن تک تک فامیل های زنمه بدجور کوس تشریف دارن وچون زنم کردن منو براشون تعریف کرده ومیدونن بد بکن هستم واسه همین برام قرو قمیش میان وهرکدام که راه ندادن به کمک قطره شهوت به راهشون اوردم البت بینشون مادرم زنم فوت شده ولی زنده بود مالیدمش ابش اومد البت خودموزدم خواب اونم دونست ولی رو خودش نیاورد ابشو ریخت بریم شروع داستان یک خاله های خانمم باهم.


خانمم دوتا خاله داره نزدیک ۶۰سنشونه ازاون زنایی هستن که هیکل درشت صورت تپل کون گنده سبزه وهنوز نبض کوسشون میزنه خوب میدن یه روز تابستان همه خونه مادرزنم جمع بودیم برا یه مراسمی اخر شب همه رفتن ما موندییم و خاله ها چون خونمون شهر دیگس خلاص موقع خواب من تو هال جلو اشپز خونه جا انداختم اونا هم همگی تو هال دیگه که با یه در بزرگ از هم جدا میشن تابستان و هوا گرم منم لخت با یه شورت که جلو دکمه ای دکمش باز باشه راحت کیرم می افته بیرون ج. چون جام عوض بود خوابم نمی گرفت همون طور لخت خوابیده بودم کیرمو انداخته بودم بیرون باهاش بازی می کردم سیخ سیخ بود یه دف در باز شد منم فرصت نکردم ملافه بندازم روم خودمو زدم خواب به خاطر نور لامپ حیاط تو هال روشن روشن بود .مادرزنم با خاله بزرگه البت از خودش کوچیکه امدن برن تو حیاط برا دستشویی حالا کیر منم سیخ سیخ خودم لخت زیر چشمی هم اونارو می پام خاله فاطی یه نگاه به کیرم کرد و یه نگاه به مادر زنم باهم یه لبخندی زدن مادر زنم ملافه رو انداخت رو گفت محمد جان چرا اینطور خوابیدی سرما نخوری منم حرفی نزدم انگار خوابم خلاصه رفتن بیرون اومدن رفتن اشپز خونه بدون در با هال یکیه منم قشنگ میدیمشون نشستن هندوانه خوردن هردوتاشون یه لباس خوب نازک با شلوارک تنشون بود خاله فاطی روبرو هال بود مادر زنم سرپا وسایل میذاشت تو سینی دستمو طوری گذاشته بودم نمس دونستن بیدارم شروع کردن یواش حرف زدن خاله گفت ابجی محمد بر عکس بدنش چه چیزیم داره ادمو هوسی می کنه مادرزنم گفت وای خاک عالم این حرفا چیه مگه مال شوهرت می مونه ازین گفت اره بابا این خیلی کلفته مونا چطور می کشدش مادرزنم گفت ماشاالله کونی که اون در گنده ترشم جا میشه خاله گفت پ نگو کیرش کلفته کونش گنده شد ه دخترای من جر می خورن این کیر بره توشون مادرزنم لبشو خوردگفت فاطی زشته محمد بیدار میشه میشونه توهم مثل اینکه حالت خرابه میخوای خیار بدم بهت اونم گفت اره بده مادرزنم به شوخی گفت کوفت پاشو بریم تا خودتو خراب نکردی منم طاق باز ملافه روم ولی کیرم مثل قله وایساده بود از کنار من رد شدن برن جاشون منم حشری از حرفشون چشمو باز کردم یه دف فاطی برگشت نگاه کنه کیرم دید بیدارم ولی زودی سرشو برگردوند رفتن تو اون یکی اتاق درو نبستن منم برگشتم طرف دیگم روبرو اتاق اونا به ردیف که خوابیده بودن جا فاطی قشنگ معلوم بود طاق باز خوابید زانوشو خم کرد ملافش افتاد رو شکمو زانوش ولی لاپاش مشخص بود دستشو برد تو شورت وشلوارش داشت خودشو می مالید دیگه ندونستم ریخت یا نه خوابم گرفت صب همه خواب بودن رفتم دستشویی حیاط درش اهنی بود واز پشت جفت نمیشد بد جور حشری بودم موقع دسشوییم که هرچی فکر وخیاله سکسی میاد کیرم سیخ سیخ بلند شدم شلوارمو بکشم بالا یه دف در باز شد خاله اومد تو وبا یه ببخشید برگشت نگو عمدا اومده تو خلاص باز کیرمو دید سر صبحانه همش توجش به من بود من حرف می زدم می خندید با زنم شوخی می کرد بعد صبحانه ما میخواستیم بر گردیم خونه خاله فهمید به اون یکی خواهرش سودابه گفت کاش ما هم بامونا و محمد بریم دیگه حاجی نیاد دنبالمون اونم حرفشو تایید کردو ساعت ده چهار نفره راه افتادیم خانمم به احترام اونا رفت عقب سه نفره نشستن تو دو ساعت راه همش سربه سر زنم میذاشتن وپچ پچ می کردن ولی خندشون بلند بود یه بار شنیدم گفت مونا بساط اقامحمد فکرکنم خیلی گندس سودابه یواشکی پرسید تو از کجا میدونی گفت از حال و روز کون مونا اونا هم می خندیدن طوری شد که اونا رو پیاده کردیم برکشتیم خونه تا نرسیده.


مونا گفت زود باش که بد جور کیرتو میخوام اون روز چنان کردم زنمو که ابش مثل فواره میزد بالا موقع کردن همش مادر و خاله هاشو گفتتم اونم خیلی حشری بود همش گفت باشه ببنم داری می کنی خاله همو خودم میشینم رو کمرت تا ته بره خلاصه یهده روزی گذشت باز خونه مادر خانمم بودیم برا عروسی پسر خواهر خانمم من میخواستم بر گردم شهر برا کارم دوباره شب برگردم اون جا خانمم گفت محمد کاش خاله فاطی و سودابه رو هم بیاری دلم یه طوری شد جرقه کردنشون افتاد تو مغزم در گوشش گفتم میارم ولی می کنم میارم گفتش باشه برو تو بکن بیار البت به شوخی گفتم پس بگو اماده شن رفتم شهر ولی همش نقشه می کشیدم چطور بکنم یه قرص تراو سیلد انداختم انگار یکی می گفت می کنمشون بعد کار عمدا زود رفتم در خونشون برا مراسم ابمیوه گرفته بودم دوتا برداشتم تو یکی دشون از قطره اسپانیش زنم ده بیست تا با سرنگ خالی کردم ولی بعدا دونستم اونم از خداش بوده لازم به قطره ریختن نبوده رفتم جلو در ایفونو زدم گفت محمد جان بیا بالا حاضربشم بریم رفتم تو انگار تازه بیدار شده بود لباس خواب و چادر تنش بود از شوهر بچه ه هاش پرسیدم گفت بازارن ناهار نمیان خونه ابمیوه دادم بهش گفتم مال عروسیه دهنتو شیرین کن اونم گرفت شروع کرد مگ زدن بعد جور حشری بودم قرصه ثر کرده بود تو فکرم انگار کیرمو مگ می زنه گفتم خاله حاضر نیستی گفت خاله یه استراحتی بکن منم دیشب تا دو بیدار بودم( عمدا می گفت ینی دیشب دادم ) تا یه دوش بگیرم موناهم دیر گفت وگرنه زود حاضر میشدم یا اصلا بعد ناهار بریم دیگه تیر خلاصو زد گفتم من یکم دراز بکشم خاله سودی هم بیاد گفت باشه منم رفتم رو کاناپه اونم رفت تو اتاق برا حموم حالا یه نیم ساعتی از خوردن ابمیوه گذشته قرصه هم اثر کرده تو این فکر بودم که یه صدا افتادن و جیغ خاله در اومد دویدم جلو حموم صداش زدم گفت خاله افتادم پام که عمل کردم نمیاد گفتم بزنگم دخترت بیاد گفت نه نگران میشه بعدشم زشته بیاد ببینه تو اینجایی من حمومم فقط لطف کن اون حوله تنی منو از جلو در بده در بازه منم دادم نمی تونست بگیره بیشتر باز کردم سر وتن لختشو دیدم تازه ارایشگاه رفته حاضر برا عروسی معلومه چیه دیگه حوله رو گرفت بزور پوشید ولی نمی تونه بلند شه نگو عمدی کاراش گفت نمی تونم بیا کمکبا یه ببخشید رفتم تو زیر بلغشو گرفتم بزور بلند شد البت مثلا خودشو طوری گرفته بود که بجز زیر زانوش جاییش معلوم نباشه موقع بلند کردن از بغل کوسش تا پایین پاش معلوم شد منم انگار ندیدم بلندش کردم اومدیم تو حال رو یه مبلی نشوندمش یواش یواش زانوشو می مالیدم اونم اخ اوووف نازی می کرد میگفت یواش بکن دردم میاد دردم میاد از بدبختی این پامو که تازه عمل کردم منم یواش یواش پاشو باز وبسته می کردم چیزی نشده بود وگرنه یه ذره هم همی شد تکون بده از بس بالا پایین کردم حولش رفته بود لا پاش موقع بلند کردن کوس گنده وسیاش معلوم میشد مادرزادی بدنشون بی موه صاف صاف فقط موهای زرد و کم پشت دیگه دستم رو زانو و رانش بود می مالیدم براش اونم اوووخ اوووف می کرد دیگه دلو زدم به دریا دستمو بردم رو کوسش با حالت حشری گفت اونجام درد نمی کنه منم بدون توجه انگشتمو کردم تو پر اب وداغ اگه قرص نخورده بوذم ابم امده بود خوابوندمش رو مبل رفتم لا پاش بلندش کردم انگار نه انگار که درد می کنه شروع کردن لیسیدن کوسش خوردن ممه هاش برا همین خوابیدم روش من می خوردم اونم پیرن شلوار منو باز می کرد می گفت زود باش عوضی مردم برا کیر گندت تورو خدا فقط یواش بزار بلند شدم شلوار و شورتمو در اوردم با جووونی کیرمو گرفت دستش جوووون بلاخره بهش رسیدم جوووون زیر شوهرم فقط به عشق این خوابیدم وجریان اون شبو تعریف کرد منم گفتم اره بیدار بودم لنگاشو از پشت بلند کردم زانو زدم رو فرش سر کیرمو تنظیم کردم اونم نیم خیز هنش چشمش به کارام بود حواسش نبود یه دف کوبیدم توش از بالا جیغ کشید و از زیر گوزیدن با اوووووخ اووووووی نفس بریده گفت کیر اسب تو زن ومادرت جرمم دادی عوضی کم کم جا باز کرد حالا بکن کی بکن یه دف صدا گوشیش در اومد کیرم تو کوسش ساکت شدیم سودابه بود گفت پشت درم گفتش دستم بنده زنگ واحد بغلیو بزن میشناسن کیرمو در اوردم بلند شم لباس بپوشم داد زد چرا در اوردی گفتم سودی گفت بزار توش باد کشید سرد شد دوباره کردم تو کوسش...


بقیه کار و سودی برا قسمت بعد
     
  

 

داستان منو فامیل زنم ۲ (خاله های خانمم باهم)


بعد اینکه فاطی داد کشید چرا دراوردی فوری کیرمو تپوندم تو کوسش صدا فرت فرت کوسش در ااومده بود یه دف در باز شده وسودابه اومد تو مارو دید دهنش باز مونده بود نمتونست حرف بزنه فاطی گفت سودی چرا خشکت زده بیا دیگه اینم کیرمحمد کیرمو از تو کوس فاطی در اوردم صدا فرت کوسش دراومد سودی با جوووونی اومدجلو( نگو اینا تو هرچی باهمن حتی با مادر زن من تو دوران دختریشون به اسب هم رحم نکردن برام تعریف کردن که چطور گذاشتن کونشون و سوراخشون از عقب گشاده )لب تو لب با من فاطی هم زیر پام تخمامو انداخته بود دهنش مثا ابنبات چوبی مگ و لیس می زد منم سودی رو لختش کردم خوابید رو مبل و لنگاشو داد بالا فاطی رفت برا کوسش دوسه تا لیس ابدار زد سودی تازه چمشش افتاد کیرم یه وای ترس و تعجب کشید فاطی گفت جوووونم ترسیدی گفت اره ابجب بد جور کلفته من نمی تونم فاطی گفت می تونی فکر کن دوبا شب زفاف داری اونم بعد ۴۰سال چه شود گرفتم از رونای سودی و بردم بالا اروم و یواش گذاشتم تو کوسش وسطاش گیر بود یه فشار دادم جیغش در اومد ووااای ماااامان یواش اووووووف اووووخ اووخ فاطی نازش می کرد شروع کردن لب گیری کیرم دیگه کامل تو کوسش بود یواش شروع کردم تلمبه زد ن سرش می رفت جای جدیدی چه کیفی میداد فاطی ممه هاشو مگ می زدسودی گفت بببببکوب ببکوب منم تندترش کردم ابش امد شلو بی حال ولو شد کنارش فاطی قمبل شد و داشت کونشو می لرزند رفتم پشتش دادم تو کوسش دیگه باز شده بود هی من می زدم اونم از جلو عقب می گوزید سودی که دید دوباره اومد پیش فاطی قمبل کرد کونش سفید ترو لاغرتر از فاطی بود گذاشتم تو کوسش لبه هاش با کیرم می اومد بیرون کشیدم بیرون کوسش باز مونده بود فاطی یه تف انداخت توش تااون بیخش رفت پایین دوباره گذاشتم توش اوووووف چه صدا کیفی میداد جفتشون قمبل بودن کنار هم سودی رو از کمر گرفتم بلند شد خوابید رو کون فاطی شروع کردم تو کوس دوتاشون زدن فاطی سودی فاطی سودی سوراخ کونشون چه خوشگل و باز بود انگشت کردم کون سودی گفت نه جرمی خورم یه روز سرفرصت ابم داشت میومد چن تا تلمبه زدم تو کوس هر دوتاشون نصف ریختم تو فاطی نصفم تو کوس سودی فشار اخرو که دادم سودی نتونست تحمل کنه ولو شد پشت فاطی یه گوز بلندی زد فاطی خندش گرفت گفت جووونم ابجی گشاد شدی گفت اره والا دیگه نمی تونم راه برم سه تایی افتادیم کنار هم بیحال چشمامو باز کردم دیدم فاطی با حوله بالا سرمونه گفتم خاله جوووون پات خوب شد گفت اره جیییگر پمادت خوب اثر کرد ویلان بمونه این خارش ادمو به چه کارا وادار نمی کنه همش فیلم بود منو بکنی خلاصه گاییدشون تموم شد با شوهی خنده رسیدیم به خونه مادرزنم اونجا ازپشت چسبیده بودم کون فاطی که سارا تازه عروس دید ولی روم نیاورد کسری بعد داستان گاییدن اونه دختر باجناقم.


     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
     
  

 

داستان سوم گاییدن سارا دختر باجناقم



بعد گاییدن خاله ها خونه مادر زنم سارا دید که چسبیدم کون فاطی رفتیم تو سارا نامزد بود داشت عروسی میکرد قبلا دوس پسر داشت ومنم موچشو گرفتم زنم بیمارستان بود گوشیمو گرفت گفت کار دارم بعدش که گوشیو داد یکی اس داددم غروب منتظرم حواست باشه مامانت نفهمه کاندوم گرفتم تو نگیر دیگه اینارو به سارا نگفتم خجالت نشه ولی گفتم سارا یکم کر مامانت باش تو کجا دوس پسر کجا دیگه بقیشم حتما دونسته بود وپسره گفته که چی فرستاده از اون تاریخ از من یه جوری حساب می برد ومنو دوس داشت که قضیه رو لو ندادم یا به شوهرش نگفتم شب عروسیش چیزای خوبی دیدم قر دادن عمه سارا موقع رقص امدنش با ما به شهر بعدش گاییدنش دیدن کون مرجان خواهر زنم که تازه عروس بود از لادر دسشویی واتفاقات دیگه که باعث شد زنمو تو خونه مامانش طوری بگام که فرداش مامانش اعتراض کرد و گفت دیشب مونا جاییش درد میکرد جیغ می کشید خواستم بیام گفتم زشته شاید راحت باشین جریانه طوری شده بود که خودشو مالیده بود وبعد اون رو من بدجور حشری شده بود اینو خاله ها تعریف کردن که خودش یه داستانیه برگردیم سارا.


خلاصه عروسیش راه افتاد شد عروس زن منم همراش بودبرا ینگیش تعریف می کرد شب اول نداشتن کیر داماد سیخ نشده بوده سارا گفته بود برین نشده خلاصه گذشت می واست بچه دار بشه نمیشد نگو شوهرش اهل مشروباته نطفش ضعیف شده اینارو به زنم می گفته اونم برا من تعریف می کرد یه شب موقع کردن زنم گفت بمیری سارا چقدر رودار شده میگه عزیز نمی دونم چرا همش خواب اقا محمدو می بینم داره با من بازی می کنه تو خواب راحت میشم دونستم برا من میخواره گفتم خب چه اشکال داره ثواب داره یادش بدم زنم زد سینم گفت زیادیت نشه منم به عشق سارا از کوس و کون گاییدمش تو صحبت هامون با زنم یه راه حلایی برا حاملگی سارا میادم اونم به سارا می گفت یه روز تو مغازه بودم گوشیم زنگ خورد دیدم ساراس به گرمی حال واحوال کرد وبعدش گفت اقا محمد شرمنده یه سوال داشتم خاله گفت بالش بزارم زیرم من متوجه نشدم گفتم سارا طولانیه وقت داری گفت اره اگه مزاحم نباشم ولی روم نمیشه حرفشو بزنم گفتم برات تو گوشی می فرستم نوشتم براش به پشت می خوابی یه بالش زیر باسنت می زاری وقتی کارتون تموم شد باهاتو می بری بالا حالت دوچرخه رکاب می زنی تا اب شوهرت کامل و سریع بره داخل اونم اخرش گفت اوکی تشکر و قطع کرد منم موندم با کیر سیخ شب باز زنم جورشو کشید زد سارا با این راه حل من حامله شد.


البته به شوهرش نگفته بوده من گفتم راهشو بعد اون به هر راهی به من حال می داد و راحت بود زنم گفت بمیری سارا کیر شوهرش افتاده بهش بببین چی شده منم گفتم از بالابه عمش کشیده از پایین به خاله هاش زنم گفت داره خودشم می گفت عزیز چه کیفی میده دلم نمی خواد از زیر پویا در بیام ولی حیف زود ابش میاد دونستم مثل اینکه سیر نمیشه اینم باید یادش بدم اون موقع ها تلگرام و واتس اپ و اینا نبود به بهانه اینکه شوهرش جواب نمیده زنگیدم گفت با دوستاش رفتن ارمنستان منم تنهام گفتم چرا نمیای خونه ما گفت راحت ترم مزاحم شما نمیشم عزیزازخوبیای شما تعریف کرده دلم نمیاد خلوت شما رو بهم بزنم گفتم نترس تو بیا ما همون خلوت می کنیم خنده ای کرد گفت دروغ گوشو بگم گفتم بگو گفت اگه نتونستی باید یه چیز خوب بهم بدی گفتم چی مثلایکم منگ منگ کرد گفت روسری خوشگل گفتم باشه تو بیا خلاصه به زنم گفتم سارا تنهاس بگو بیاد خونمون پرسید از کجا میدونی گفتم با شوهرش کار داشتم نبود زنگ زدم سارا اونم گفت باشه فردا ظهر رسیدم خونه درو باز کردم سارا اومد جلو سلام حال و احوال سراغ زنمو گرفتم.


گفت حمومه مثل اینکه شب جشن دارین متعجب پرسیدم جشن کی کجا دوباره یادم افتاد پریود زنم تموم شده امشب بکن بکنه رو خودم نیاوردم گفتم چه خبر پویا کی میاد اونم با حالت دلخوری گفت چی می دونم والا منو ول کرده با دوستاش رفته تفریح اقا محمد یکم زبونش بگیر بلکه این دوست موستاشو ول کن گفتم باشه رفت اشپزخونه برا اماده کردن ناهار بغل اجاق گاز ایستاده بود سیب سرخ می کرد طوری که نفر دوم به بغل باید رد میشد رفتم دست صورت بشورم از پشتش رد شدم عمدا داد عقب چسبیده به من یکون گنده و نرمش کیرمو سیخ کرد گفت پوای ببخشید ندونستم شما رد نشدین نگاش همش رو کیرم بود دوباره اومدم بیرون یکم راه داد ولی باز چسبیدم رفتم سراغ زنم پرسیدم طول داره دوشت گفت اره یه هفتش لیف نکشیدم رفتم پیش سارا باز حرفمو کشوندم به دوستی باهم پرسیدم سارا با پسره چی کردی یه نگاه به اتاق کرد که خالش نیاد گفت هیچ همون موقع تمومش کردیم ولی ممنونم ازت خیلی بزرگی کردی منم با خواهشی جوابشو دادم دوباره پرسیدم راسی از بچه چه خبر ‌گفت تو راهه گفتم حواست باشه سوالی چیزی خواستی به خودم بگو گفت چشم ولی خوش به حال عزیز ادم حسودیش میشه بهش با شوهر خوبی مثل شما منم به شوخی گفتم قابل ندارم مال شما اونم خندید و گفت امان از دست شما مردا با یکی راضی نیستین ‌گفتم بد جنس منم اینطورم اونم گفت مگه اینکه رد نباشین خندید فرار کرد اشپزخونه گفتم سارا مگه تنها گیرت نیارم گفت مثلا چی می کنی گفتم بماند به وقتش دیگه عملا بهم نخ میدادیم که زنم اومد حرفمون قطع شد.


     
  

 
ژانر داستان کمدیه؟؟؟
     
  
مرد

 
Blacksss777
دوست داری چی باشه عمو جون بگو همینطوری بنویسه کمدی دوست داری ملودرام درام کامیک چی دوست داری خوجکله
     
  

 

داستان سوم: گاییدن سارا دختر باجناقم


بعد گاییدن خاله ها خونه مادر زنم سارا دید که چسبیدم کون فاطی رفتیم تو سارا نامزد بود داشت عروسی میکرد قبلا دوس پسر داشت ومنم موچشو گرفتم زنم بیمارستان بود گوشیمو گرفت گفت کار دارم بعدش که گوشیو داد یکی اس داددم غروب منتظرم حواست باشه مامانت نفهمه کاندوم گرفتم تو نگیر دیگه اینارو به سارا نگفتم خجالت نشه ولی گفتم سارا یکم کر مامانت باش تو کجا دوس پسر کجا دیگه بقیشم حتما دونسته بود وپسره گفته که چی فرستاده از اون تاریخ از من یه جوری حساب می برد ومنو دوس داشت که قضیه رو لو ندادم یا به شوهرش نگفتم شب عروسیش چیزای خوبی دیدم قر دادن عمه سارا موقع رقص امدنش با ما به شهر بعدش گاییدنش دیدن کون مرجان خواهر زنم که تازه عروس بود از لادر دسشویی واتفاقات دیگه که باعث شد زنمو تو خونه مامانش طوری بگام که فرداش مامانش اعتراض کرد و گفت دیشب مونا جاییش درد میکرد جیغ می کشید خواستم بیام گفتم زشته شاید راحت باشین جریانه طوری شده بود که خودشو مالیده بود وبعد اون رو من بدجور حشری شده بود اینو خاله ها تعریف کردن که خودش یه داستانیه برگردیم ساراخلاصه عروسیش راه افتاد شد عروس زن منم همراش بودبرا ینگیش تعریف می کرد شب اول نداشتن کیر داماد سیخ نشده بوده سارا گفته بود برین نشده خلاصه گذشت می واست بچه دار بشه نمیشد نگو شوهرش اهل مشروباته نطفش ضعیف شده اینارو به زنم می گفته اونم برا من تعریف می کرد یه شب موقع کردن زنم گفت بمیری سارا چقدر رودار شده میگه عزیز نمی دونم چرا همش خواب اقا محمدو می بینم داره با من بازی می کنه تو خواب راحت میشم دونستم برا من میخواره گفتم خب چه اشکال داره ثواب داره یادش بدم زنم زد سینم گفت زیادیت نشه منم به عشق سارا از کوس و کون گاییدمش تو صحبت هامون با زنم یه راه حلایی برا حاملگی سارا میادم اونم به سارا می گفت یه روز تو مغازه بودم گوشیم زنگ خورد دیدم ساراس به گرمی حال واحوال کرد وبعدش گفت اقا محمد شرمنده یه سوال داشتم خاله گفت بالش بزارم زیرم من متوجه نشدم گفتم سارا طولانیه وقت داری گفت اره اگه مزاحم نباشم ولی روم نمیشه حرفشو بزنم گفتم برات تو گوشی می فرستم نوشتم براش به پشت می خوابی یه بالش زیر باسنت می زاری وقتی کارتون تموم شد باهاتو می بری بالا حالت دوچرخه رکاب می زنی تا اب شوهرت کامل و سریع بره داخل اونم اخرش گفت اوکی تشکر و قطع کرد منم موندم با کیر سیخ شب باز زنم جورشو کشید زد سارا با این راه حل من حامله شد البت به شوهرش نگفته بوده من گفتم راهشو بعد اون به هر راهی به من حال می داد و راحت بود زنم گفت بمیری سارا کیر شوهرش افتاده بهش بببین چی شده منم گفتم از بالابه عمش کشیده از پایین به خاله هاش زنم گفت داره خودشم می گفت عزیز چه کیفی میده دلم نمی خواد از زیر پویا در بیام ولی حیف زود ابش میاد دونستم مثل اینکه سیر نمیشه اینم باید یادش بدم اون موقع ها تلگرام و واتس اپ و اینا نبود به بهانه اینکه شوهرش جواب نمیده زنگیدم گفت با دوستاش رفتن ارمنستان منم تنهام گفتم چرا نمیای خونه ما گفت راحت ترم مزاحم شما نمیشم عزیزازخوبیای شما تعریف کرده دلم نمیاد خلوت شما رو بهم بزنم گفتم نترس تو بیا ما همون خلوت می کنیم خنده ای کرد گفت دروغ گوشو بگم گفتم بگو گفت اگه نتونستی باید یه چیز خوب بهم بدی گفتم چی مثلایکم منگ منگ کرد گفت روسری خوشگل گفتم باشه تو بیا خلاصه به زنم گفتم سارا تنهاس بگو بیاد خونمون پرسید از کجا میدونی گفتم با شوهرش کار داشتم نبود زنگ زدم سارا اونم گفت باشه فردا ظهر رسیدم خونه درو باز کردم سارا اومد جلو سلام حال و احوال سراغ زنمو گرفتم گفت حمومه مثل اینکه شب جشن دارین متعجب پرسیدم جشن کی کجا دوباره یادم افتاد پریود زنم تموم شده امشب بکن بکنه رو خودم نیاوردم گفتم چه خبر پویا کی میاد اونم با حالت دلخوری گفت چی می دونم والا منو ول کرده با دوستاش رفته تفریح اقا محمد یکم زبونش بگیر بلکه این دوست موستاشو ول کن گفتم باشه رفت اشپزخونه برا اماده کردن ناهار بغل اجاق گاز ایستاده بود سیب سرخ می کرد طوری که نفر دوم به بغل باید رد میشد رفتم دست صورت بشورم ازپشتش رد شدم عمدا داد عقب چسبیده به من یکون گنده و نرمش کیرمو سیخ کرد گفت پوای ببخشید ندونستم شما رد نشدین نگاش همش رو کیرم بود دوباره اومدم بیرون یکم راه داد ولی باز چسبیدم رفتم سراغ زنم پرسیدم طول داره دوشت گفت اره یه هفتش لیف نکشیدم رفتم پیش سارا باز حرفمو کشوندم به دوستی باهم پرسیدم سارا با پسره چی کردی یه نگاه به اتاق کرد که خالش نیاد گفت هیچ همون موقع تمومش کردیم ولی ممنونم ازت خیلی بزرگی کردی منم با خواهشی جوابشو دادم دوباره پرسیدم راسی از بچه چه خبر ‌گفت تو راهه گفتم حواست باشه سوالی چیزی خواستی به خودم بگو گفت چشم ولی خوش به حال عزیز ادم حسودیش میشه بهش با شوهر خوبی مثل شما منم به شوخی گفتم قابل ندارم مال شما اونم خندید و گفت امان از دست شما مردا با یکی راضی نیستین ‌گفتم بد جنس منم اینطورم اونم گفت مگه اینکه رد نباشین خندید فرار کرد اشپزخونه گفتم سارا مگه تنها گیرت نیارم گفت مثلا چی می کنی گفتم بماند به وقتش دیگه عملا بهم نخ میدادیم که زنم اومد حرفمون قطع شد.


زنم گفت سارا جوون سفره رو بنداز تا منم لباساموبپوشم سارا ناهاو اورد زنم هم اومد با یه تاب و شلوار خونگی نشست کنار سفره نگو خشتک شلوارش پارس یادش رفته بدوزه من اکثرا شلوار یا شورتشو پاره می کنم یکم با شورت وشلوار پاره می کنمش طوری نشسته بود که هم من دید داشتم هم سارا زنم شورت نداشت قشنگ کوس شیو کردش با لبهای بزرگ معلوم بود دیدم سارا یه نگاه لا پا زنم کرد یه نگاه به من دوتایی باهم دیدیم گفتم مونا برو شلوارتو عوض کن خودشم یه نگاه کرد و گفت وای خاک عالم خوبه غریبه نیود وگرنه ابروم می رفت بلند شد رفت سارا یه لبخندی به من زد گفت اقا محمد هر وقت رفتی مغازه منم ببر گفتم ببرمت مگه من مس برم گفت خونمون گفتم اها واضح داشت می خارید و دلش میخواست خلاصه ناهارو خوردیم و خواب کوتاه و اماده شدم برم مغازه سارا گقت عزیز منم برم مونا گفت کجا امشبو بمون گفت نه دیگه شب دیگه بود می موندم شما هم کار دارین ویه چشمکی زد بهش اونم گفت تو به کار ما چیکار داری سارا گفت باشه یرم سر بزنم اگه شد می زنگم محمد اقا بیاد دنبالم خدافظی و رفتیم سووار ماشین شدیم سارا دیگه شلوار نداشت با دامن بود موقع نشستن دامنش جمع شد بالا ساق و بالا زانوش از بغل معلوم بود سفید سفید مثل برف کیرم ان واحد سیخ شد ناخوداگاه گفتم چطوره بکنمش راه افتادیم گفت خندید گفت عزیز خیلی عجله داشت من نبود کارتو ساخته بود داشت علنی بیپرده حرف می زذ گفتم اره خدا به دادم برسه گفت خوش به حال عزیز گفت سارا می خوای ؟گفت چی گفتم سکس یه نگاه صورتم کرد گفت میشه گفت اگه بخوای اره ولی دوس ندارم به عزیز خیانت کنم گفتم نترس عزیزت بفهمه تو کف کیری خودش پیشنهادشو میده گقت نه دیگه اون طورا هم نیس گفتم اگه بود چی گفت هر چی تو بخوای گفتم یه کون پیش عزیزت گفت هرچند نمیشه ولی باشه ولی اگه نشد باید عزیزو پیش من جر بدی رسیدیم در خونه باز کرد رفتیم تو کیفشو انداخت زمین اومد بغلم لب گیری و ملچ وگردن لباساشو کندم ممه هاش سفتر از مال خالش بود انداختم دهنم اون سرپا کم کم رفتم پایین کوسشو انداختم دهنم مثل رقصاص هندیا تاب می خورد گفت بسه بریم رو تخت رفت رو تخت منم شورت و رکابی تنم مونده بود در اوردم چشمش لفتاد به کیرم گفت وای همونی که خوابشو می بینم لنگاشو بردم بالا سر کیرمو دادم داخل دستشو اورد جلوم که یواش بزارم دستشو جمع کردم گفت تورو خدافقط یواش حواسشو نبود یه دف تاته گذاشتم توش نفسش برید بریده بریده گفتت اوووخ عوضی جر خوردمکیر اسب تو کونت خاله اینو چطور می کشی بعد یکم جا واز کرد شروع کردم زدن لبه های کوسزشتهش با کیرم می اومد بیرون لنگاشو برد بالاترگفت واییییی منم این کیرو کشیدم گفتم اره تازه می خوام با شوهرت بکنمت بدتر حشریش می کردم اونم هرچی می گفتم می گفت باشه ببببببکوووب ببببکووووب وایییییی چرا اینطور شدم اونووون ملافه رو بنداز زییرم زود باش دیگه به ملافه انداختن نرسید چنان ابش زد بیرون که منم خیس کرد وکمی هم ریخت پایین تخت دوباره گذاشتم توش کشیدم بیرون بازم زد بیرون دوسه بار تکرار شد واخرش بیحال و سست افتاد گفت زود باش ابتو بیار نمی تونم چرا اینطور شدم فکر کنم به مثانم فشار اومد گفتم نه دیووونه خالت همیشه اینطور می ریزه با ارامش می کردم حرف می زدیم گفتم ینی تا حالا اینطور نشدی گفت دو دقیقه دیگه یه این کارا نمی رسه گفت خودم نوکرت هروقت خواستی بیا فول فولت کنم کم کم داشت ابم می اومد شروع کردم گفتن فک و فامیلاش عمه هاش خاله هاش زن داداش مادرش همون باجناق خودم همشو می گفت اره برات درست می کنم ریختم تو کوسش بی حال افتادم اوونم می گفت وااای چه داغه سوووختم سووووختم باز م ابش اومد زور زد یکی گوزید گفتم چون اون طفلی موند خب گفت باشه دفعه بعد گقتم سارا عمه م زن داداشتو جور کن بکنم گفت می کنی گفتم اره تو راست ریس کن کردنش با من یکم حالم خوب شد گفتم یه زنگ بزن خالت بگواگه زحمتی نیس محمدو بفرس دنبالم شب می ترسم اونم زنگ زد بعد چن دقیقه خالش زنگید گفت محمد امدنی سارارو هم بیار رو اسپیکر بود گفتم شبدپس چی گفت بیارش میدم بهت حتی پیش سارا گفتم اگه اومد جلو چی گفت عیبی نداره یه بارم اون برام من جبران می کنه گفتم ا‌ی وای زنم خراب شد رفت گفتم بهرحال سارا بفهمه من باهم می کنمتون گناه داره ما بکنیم اون شوهرش نیس خودشو بماله زنم گفت باشع بابا قط کردم کلی خندیدیم یه لب از سارا گرفتم رفتم مغازه بعد غروب رفتم دنبال سارا دیدم یع شیشه دستشه گفتم اون چیه گفت از مشروبای پویاس می ترسم عزیز بزنه زیرش گفتم جدی گرفتی گفت اره همه حرفام جدیه گفتم حتی عمت و زن داداشت گفت اره اتفاقا من فانتزیم چن نفرس رسیدیم خونه رفتیم بالا درو باز کردم مونا با شورت و سوتین رفت اتاق سارا یه چشمکی زد بعد شام مشروبو اوردم مونا پرسید اون چیه گفتم ابجو برا کلیه خیلی خوبه سارا حرفیرنمیزد گفتم سارا تو چی میخوری گفت اگه عزیز ناراحت نشه مونا گفت نه عزیزم فقط زیاد نخور برا بچه ضرر داشته باشه خلاصه مشروب زیادی به جا ابجو دادیم مونا منم یه سیلد و ترا انداختم بالا دیدیم مونا داره لخت میشه گفتم مونا چیکار می کنی گفت داغ داغم گفتم زشته گفت سارا از خودمونه منم مثلا مستم گفتم نه طورو خدا پیش سارا بهم بده گفت میدم مگه چیه سارا خودش داره میاد می کنتش سارا گفت عزیز کوتا شوهرم بیاد مونا مستانه گفت باشه حالا شاید گذاشتم از کون یه فیضی بردی محمد خیلی کون میخواد منم نمتونم مونا زد رو کوسش گفت اینو فقط عشقه به سارا یه چشمکی زدم ینی کونتو اماده کن دستمو بردم تو شورت مونا گفتم پاشو گفت حالشو ندارم همین جا هر کاری می خوای بکن منم از خدا خواسته شورتشو در اوردم سارا داشت لباشو می خورد مونا گفت عزیزم بیا سینمو بخور چرالبتو می خوری سارااومد جلو مپنارو لخت کردیم من از زیر سارا از بالا افتادیم به جونش طوری شد که مونا داد می زد عوضیا ولم کنین فقط بکنین دیگه لخت شدیم سارا فقط با شورت و سوتین بود لنگای مونا رو دادم بالا تپوندم توش دیگه عادت کرده بود بدون اخی تا خابجیه هام جا مردم توش سارا ازپشت نگاه می کرد ببینه چقدش مونده دستش خورد یه خایه هام گفت افرین عزیز هیچ چی نمونده انگشت کردم کون مونا با اینکه مست بود نذاشت گفت کون نه تا صب کوس میدم جایزتم می زارم لاسینه سارا بریزی گفتم پس چی شد می گفتی میزارم سارا رو بکنی گفت خب حالا حرف زدم بزار کونش سارا گفت بدجنس تو نمی تونی من می تونم گفت برو یه خیار بیار سارا رفت خیارو اورد دادمونا اونم گذاشت تو کوسش چربش کرد گفت قمبل کن سارا هم مثل برده گوش می کرد مونا خیارو کم کم کرد کون سارا خودشم قمبل بود از پشت گذاشتم کوسش من تو کوسمونا اونم تو کون سارا تلبمه می زدیم کون سارا خوب باز شده بود خیارو در می اورد کونش می گوزید و مونا جوووون جووون می کرد کوبیدنم شروع شد یه دف مونا در رفت خیار پ کشید بیرون کوسشو گذاشت سوراخ سارا شروع کرد ابشپ ریختن کون ساراتموم که شد بیحال افتاد کناری رفتم سراغ کون سارا کونش خیس و باز مونده بود فشار که دادم نه راحت ولی بدوندرد رفت تو شروع کردم تلمبه زدن سارا دیگه باز شده بود زرت زرت می گوزید عصری ریخته بود م و قرص هم نمیزاشت ابم بیاد سارا چن بار ارگاسم شد.


مونا با خماری گفت تموم نشد جرش دادی بدبختو سارا گفت بسه مستیش بره ممکنه ناراحت بشه دیگه راهشو باز کردی با عمم یا زهرا میدم البت طوری که مونا نفهمه ابم نیومد گذاشتم تو کوس سارا دوسه تا زدم سارا بازم ریخت ابشو دراوردم بعد کمی گفتم سارا برو تو حال بخواب اون رفت ماهم خوابیدیم تو خواب ناز بودم که مونا بیدارم کرد لخت لخت بودم گفت پاشو ببینم دیشب چیار کردیم گفتم چی گفت سارا هم پیشمان بود گفتم کو بابا خواب دیدی هرچی دلیل اورد قبول نکردم گفتم یا خواب دیدی یا مست بودی اونم دوبه شک قبول کرد رفت سراغ سارا اونم که لتگار گیج خوابه قبول نکرد و در اخر از دست عزیزش ناراحت شد منو صدا کرد گفت محمد اقا خدا فظ به زور نگهش داشتیم با معزت خواهی مونا قضیه تموم شد تا ببینیم در قسمت بعد سارا عمش نیلوفرو میاره یا ژن داداش مرجان رو.


     
  

 
David691: داستان سوم گاییدن سارا دختر باجناقم
بعد گاییدن خاله ها خونه مادر زنم سارا دید که چسبیدم کون فاطی رفتیم تو. سارا نامزد بود داشت عروسی میکرد قبلا دوس پسر داشت ومنم موچشو گرفتم .اون موقع زنم بیمارستان بود گوشیمو گرفت گفت کار دارم بعدش که گوشیو داد یکی اس داد دم غروب منتظرم حواست باشه مامانت نفهمه کاندوم گرفتم تو نگیر دیگه. اینارو به سارا نگفتم خجالت نشه ولی گفتم سارا یکم فکر مامانت باش تو کجا دوس پسر کجا دیگه بقیشم حتما دونسته بود وپسره گفته که چی فرستاده .از اون تاریخ از من یه جوری حساب می برد ومنو دوس داشت که قضیه رو لو ندادم یا به شوهرش نگفتم .شب عروسیش چیزای خوبی دیدم قر دادن عمه سارا (نیلوفر)موقع رقص امدنش با ما به شهر بعدش گاییدنش، دیدن کون مرجان خواهر زنم که تازه عروس بود از لادر دسشویی واتفاقات دیگه که باعث شد زنمو تو خونه مامانش طوری بگام که فرداش مامانش اعتراض کرد و گفت دیشب مونا جاییش درد میکرد جیغ می کشید. خواستم بیام گفتم زشته شاید راحت باشین اونم به خاطر صدا اله و جیغ مونا خودشو مالیده بود .بعد اون رو من بدجور حشری شده بود اینو خاله ها تعریف کردن که خودش یه داستانیه ،برگردیم داستان: ساراخلاصه عروسیش راه افتاد شد عروس. زن منم همراش بودبرا ینگیش تعریف می کرد شب اول نداشتن کیر داماد سیخ نشده بوده سارا گفته بود برین نشده. خلاصه گذشت می خواست بچه دار بشه نمیشد نگو شوهرش اهل مشروبه نطفش ضعیف شده، اینارو به زنم می گفته اونم برا من تعریف می کرد. یه شب موقع کردن زنم گفت بمیری سارا چقدر رودار شده میگه عزیز نمی دونم چرا همش خواب اقا محمدو می بینم داره با من بازی می کنه تو خواب راحت میشم .دونستم برا من میخواره گفتم خب چه اشکال داره ثواب داره یادش بدم .زنم زد سینم گفت زیادیت نشه. منم به عشق سارا از کوس و کون گاییدمش. تو صحبت هامون با زنم یه راه حلایی برا حاملگی سارا می دادم اونم به سارا می گفت. یه روز تو مغازه بودم گوشیم زنگ خورد دیدم ساراس به گرمی حال واحوال کرد وبعدش گفت اقا محمد شرمنده یه سوال داشتم خاله گفت بالش بزارم زیرم من متوجه نشدم .گفتم سارا طولانیه وقت داری گفت اره اگه مزاحم نباشم ولی روم نمیشه حرفشو بزنم گفتم برات تو گوشی می فرستم .نوشتم براش به پشت می خوابی یه بالش زیر باسنت می زاری وقتی کارتون تموم شد باهاتو می بری بالا حالت دوچرخه رکاب می زنی تا اب شوهرت کامل و سریع بره داخل اونم اخرش گفت اوکی تشکر و قطع کرد. منم موندم با کیر سیخ شب باز زنم جورشو کشید. زدو سارا با این راه حل من حامله شد البت به شوهرش نگفته بوده من گفتم راهشو بعد اون به هر راهی به من حال می داد و راحت بود. زنم گفت بمیری سارا کیر شوهرش افتاده بهش بببین چی شده منم گفتم از بالابه عمش کشیده از پایین به خاله هاش. زنم گفت داره خودشم می گفت عزیز چه کیفی میده دلم نمی خواد از زیر پویا در بیام ولی حیف زود ابش میاد. دونستم مثل اینکه سیر نمیشه اینم باید یادش بدم. اون موقع ها تلگرام و واتس اپ و اینا نبود به بهانه اینکه شوهرش جواب نمیده زنگیدم گفت با دوستاش رفتن ارمنستان منم تنهام گفتم چرا نمیای خونه ما ؟گفت راحت ترم مزاحم شما نمیشم عزیزازخوبیای شما تعریف کرده دلم نمیاد خلوت شما رو بهم بزنم. گفتم نترس تو بیا ما همون خلوت می کنیم خنده ای کرد گفت دروغ گوشو بگم گفتم بگو گفت اگه نتونستی باید یه چیز خوب بهم بدی گفتم چی؟ مثلایکم منگ منگ کرد گفت یه روسری خوشگل گفتم باشه تو بیا خلاصه به زنم گفتم سارا تنهاس بگو بیاد خونمون پرسید از کجا میدونی ؟گفتم با شوهرش کار داشتم نبود زنگ زدم سارا گفت .زنم گفت باشه. فردا ظهر رسیدم خونه درو باز کردم سارا اومد جلو سلام حال و احوال سراغ زنمو گرفتم گفت حمومه مثل اینکه شب جشن دارین متعجب پرسیدم جشن کی کجا؟ دوباره یادم افتاد پریود زنم تموم شده امشب بکن بکنه. رو خودم نیاوردم گفتم چه خبر پویا کی میاد ؟اونم با حالت دلخوری گفت چی می دونم والا منو ول کرده با دوستاش رفته تفریح اقا محمد یکم زبونش بگیر بلکه این دوست موستاشو ول کنه. گفتم باشه رفت اشپزخونه برا اماده کردن ناهار بغل اجاق گاز ایستاده بود سیب سرخ می کرد طوری که نفر دوم به بغل باید رد میشد. رفتم دست صورت بشورم ازپشتش رد شدم عمدا داد عقب چسبیدبه من کون گنده و نرمش کیرمو سیخ کرد. گفت وای ببخشید ندونستم شما رد نشدین نگاش همش رو کیرم بود دوباره اومدم بیرون یکم راه داد ولی باز چسبید.رفتم سراغ زنم پرسیدم طول داره دوشت ؟گفت اره یه هفتش لیف نکشیدم رفتم پیش سارا باز حرفمو کشوندم به دوستی باهم پرسیدم سارا با پسره چی کردی ؟یه نگاه به اتاق کرد که خالش نیاد گفت هیچ همون موقع تمومش کردیم ولی ممنونم ازت خیلی بزرگی کردی منم با خواهشی جوابشو دادم. دوباره پرسیدم راسی از بچه چه خبر ‌؟گفت تو راهه گفتم حواست باشه سوالی چیزی خواستی به خودم بگو گفت چشم ولی خوش به حال عزیز ادم حسودیش میشه بهش با شوهر خوبی مثل شما .منم به شوخی گفتم قابل ندارم مال شما اونم خندید و گفت امان از دست شما مردا با یکی راضی نیستین. ‌گفتم بد جنس منم اینطورم؟ اونم گفت مگه اینکه مرد نباشین خندید فرار کرد اشپزخونه .گفتم سارا مگه تنها گیرت نیارم گفت مثلا چی می کنی؟ گفتم بماند به وقتش دیگه عملا بهم نخ میدادیم که زنم اومد حرفمون قطع شد.

زنم گفت سارا جوون سفره رو بنداز تا منم لباساموبپوشم.سارا ناهارو اورد زنم هم اومد با یه تاب و شلوار خونگی نشست کنار سفره نگو خشتک شلوارش پارس یادش رفته بدوزه .من اکثرا شلوار یا شورتشو پاره می کنم یکم با شورت وشلوار پاره می کنمش طوری نشسته بود که هم من دید داشتم هم سارا زنم شورت نداشت قشنگ کوس شیو کردش با لبهای بزرگ معلوم بود. دیدم سارا یه نگاه لا پا زنم کرد یه نگاه به من دوتایی باهم دیدیم. گفتم مونا برو شلوارتو عوض کن خودشم یه نگاه کرد و گفت وای خاک عالم خوبه غریبه نیستت وگرنه ابروم می رفت. بلند شد رفت .سارا یه لبخندی به من زد گفت اقا محمد هر وقت رفتی مغازه منم ببر .گفتم ببرمت ؟مگه من می برم ؟گفت خونمون رو میگم.خندیدم گفتم اها .واضح داشت می خارید و دلش میخواست خلاصه ناهارو خوردیم و خواب کوتاه و اماده شدم برم مغازه. سارا گقت عزیز منم برم مونا گفت کجا امشبو بمون. گفت نه اگه شب دیگه بود می موندم شما هم کار دارین ویه چشمکی زد بهش .اونم گفت تو به کار ما چیکار داری ؟سارا گفت باشه برم سر بزنم خونه اگه شد می زنگم محمد اقا بیاد دنبالم. خدافظی و رفتیم سوار ماشین شدیم سارا شلوار نداشت با دامن بود موقع نشستن دامنش جمع شد بالا ساق و بالا زانوش از بغل معلوم بود سفید سفید مثل برف کیرم ان واحد سیخ شد. به خودم گفتم چطوره بکنمش راه افتادیم .خندید گفت عزیز خیلی عجله داشت من نبودم کارتو ساخته بود داشت علنی و بی پرده حرف می زد. گفتم اره خدا به دادم برسه. گفت خوش به حال عزیز گفتم سارا می خوای ؟گفت چی؟ گفتم سکس یه نگاه صورتم کرد گفت میشه ؟گفتم اگه بخوای اره. گفت ولی دوس ندارم به عزیز خیانت کنم .گفتم نترس عزیزت بفهمه تو کف کیری خودش پیشنهادشو میده .گقت نه دیگه اون طورا هم نیس. گفتم اگه بود چی ؟گفت هر چی تو بخوای .گفتم یه کون پیش عزیزت .گفت هرچند نمیشه ولی باشه ولی اگه نشد باید عزیزو پیش من جر بدی .رسیدیم در خونه باز کرد رفتیم تو کیفشو انداخت زمین اومد بغلم لب گیری و بوس وگردن لیسی
.لباساشو کندم ممه هاش سفتر از مال خالش بود انداختم دهنم اون سرپا کم کم رفتم پایین کوسشو انداختم دهنم مثل رقصاص هندیا تاب می خورد. گفت بسه بریم رو تخت رفت رو تخت منم شورت و رکابی تنم مونده بود در اوردم چشمش افتاد به کیرم. گفت وای همونی که خوابشو می بینم لنگاشو بردم بالا سر کیرمو دادم داخل دستشو اورد جلوم که یواش بزارم دستشو جمع کردم .گفت تورو خدافقط یواش حواسشو نبود یه دف تاته گذاشتم توش نفسش برید و یکی گوزید.بریده بریده گفتت اوووخ عوضی جر خوردم کیر اسب تو کونت خالم اینو چطور می کشه .بعد یکم جا واز کرد شروع کردم زدن لبه های کوسش با کیرم می اومد بیرون لنگاشو برد بالاتر ودید چطوری تو کوسش کیر میره .گفت واییییی منم این کیرو کشیدم .گفتم اره تازه می خوام با شوهرت بکنمت بدتر حشریش می کردم هرچی می گفتماونم می گفت باشه ببببببکوووب ببببکووووب وایییییی چرا اینطور شدم اونووون ملافه رو بنداز زیرم زود باش دیگه به ملافه انداختن نرسید چنان ابش زد بیرون که منو خیس کرد وکمی هم ریخت پایین تخت. دوباره گذاشتم توش کشیدم بیرون بازم زد بیرون دوسه بار تکرار شد واخرش بیحال و سست افتاد گفت زود باش ابتو بیار نمی تونم. چرا اینطور شدم فکر کنم به مثانم فشار اومد گفتم نه دیووونه خالت همیشه اینطور می ریزه با ارامش می کردم وحرف می زدیم .گفتم ینی تا حالا اینطور نشدی ؟گفت دو دقیقه دیگه یه این کارا نمی رسه .گفتم خودم نوکرت هروقت خواستی بیا فول فولت کنم .کم کم داشت ابم می اومد شروع کردم گفتن فک و فامیلاش عمه هاش خاله هاش زن داداش مادرش همون باجناق خودم. همشو می گفت اره برات درست می کنم. ریختم تو کوسش بی حال افتادم اوونم می گفت وااای چه داغه سوووختم سووووختم باز م ابش اومد زور زد یکی گوزید، گفتم جووووون اون طفلی موند خب. گفت باشه دفعه بعد. گفتم سارا عمه و زن داداشتو جور کن بکنم. گفت می کنی گفتم اره تو راست ریس کن کردنش با من. یکم حالم خوب شد گفتم یه زنگ بزن خالت بگواگه زحمتی نیس محمدو بفرس دنبالم شب می ترسم .اونم زنگ زد بعد چن دقیقه خالش زنگید گفت محمد امدنی سارارو هم بیارگوشی رو اسپیکر بود ،گفتم شب پس چی؟ گفت بیارش پیش سارا میدم .گفتم اگه اومد جلوگفت منم بکن چی؟ گفت عیبی نداره یه بارم اون برام من جبران می کنه شوهرشو برامن جور می کنه. گفتم ا‌ی وای زنم خراب شد رفت بهرحال سارا بفهمه من باهم می کنمتون گناه داره ما بکنیم اون شوهرش نیس خودشو بماله.(البت با خنده وشوخی) زنم گفت باشع بابا قطع کردم کلی خندیدیم .یه لب از سارا گرفتم رفتم مغازه. بعد غروب رفتم دنبال سارا دیدم یه شیشه دستشه گفتم اون چیه گفت از مشروبای پویاس می ترسم عزیز بزنه زیرش نزاره منو بکنی. گفتم جدی گرفتی؟ گفت اره همه حرفام جدیه .گفتم حتی عمت و زن داداشت ؟گفت اره اتفاقا من فانتزیم چن نفرس. رسیدیم خونه رفتیم بالا درو باز کردم مونا با شورت و سوتین رفت اتاق سارا یه چشمکی زد ینی اماده امادس زنت. بعد شام مشروبو اوردم مونا پرسید اون چیه؟ گفتم ابجو برا کلیه خیلی خوبه. سارا حرفی نمی زد گفتم سارا تو چی میخوری ؟گفت اگه عزیز ناراحت نشه مونا گفت نه عزیزم فقط زیاد نخور برا بچه ضرر داشته باشه. خلاصه مشروب زیادی به جا ابجو دادیم مونا .منم یه سیلد و ترا انداختم بالا .دیدیم مونا داره لخت میشه گفتم مونا چیکار می کنی؟گفت داغ داغم گفتم زشته ،گفت سارا از خودمونه. منم مثلا مستم گفتم نه طورو خدا پیش سارا بهم بده گفت میدم مگه چیه سارا خودش شوهر داره میاد می کنتش. سارا گفت عزیز کوتا شوهرم بیاد، مونا مستانه گفت باشه حالا شاید گذاشتم از کون یه فیضی بردی محمد خیلی کون میخواد منم نمی تونم مونا زد رو کوسش گفت اینو فقط عشقه. به سارا یه چشمکی زدم ینی کونتو اماده کن .دستمو بردم تو شورت مونا گفتم پاشو بریم رو تخت .گفت حالشو ندارم همین جا هر کاری می خوای بکن. منم از خدا خواسته شورتشو در اوردم سارا داشت لباشو می خورد مونا گفت عزیزم بیا سینمو بخور چرا لباتو می خوری؟ سارااومد جلو مونارو لخت کردیم من از زیر سارا از بالا افتادیم به جونش طوری شد که مونا داد می زد عوضیا ولم کنین فقط بکنین. دیگه لخت شدیم سارا فقط با شورت و سوتین بود. لنگای مونا رو دادم بالا تپوندم توش دیگه عادت کرده بود بدون اخی تا خایه هام جا کردم توش ،سارا ازپشت نگاه می کرد ببینه چقدش مونده دستش خورد یه خایه هام گفت افرین عزیز هیچ چی نمونده. انگشت کردم کون مونا، با اینکه مست بود نذاشت گفت کون نه، تا صب کوس میدم جایزتم می زارم لاسینه سارا بریزی. گفتم پس چی شد می گفتی میزارم سارا رو بکنی؟ گفت خب حالا حرفی زدم بزار کونش .سارا گفت بدجنس تو نمی تونی من می تونم؟ گفت برو یه خیار بیار سارا رفت خیارو اورد دادمونا اونم گذاشت تو کوسش چربش کرد گفت قمبل کن سارا هم مثل برده گوش می کرد مونا خیارو کم کم کرد کون سارا خودشم قمبل بود از پشت گذاشتم کوسش من تو کوس مونا اونم تو کون سارا تلبمه می زدیم. کون سارا خوب باز شده بود خیارو در می اورد کونش می گوزید و مونا جوووون جووون می کرد .کوبیدنم شروع شد یه دف مونا در رفت خیار و کشید بیرون کوسشو گذاشت سوراخ سارا شروع کرد ابشو ریختن کون ساراتموم که شد بیحال افتاد کناری. رفتم سراغ کون سارا کونش خیس و باز مونده بود فشار که دادم نه راحت ولی بدون درد رفت تو .شروع کردم تلمبه زدن سارا دیگه باز شده بود زرت زرت می گوزید عصری ریخته بود م و قرص هم نمی زاشت ابم بیاد سارا چن بار ارگاسم شد مونا با خماری گفت تموم نشد جرش دادی بدبختو .سارا گفت بسه مستیش بره ممکنه ناراحت بشه دیگه راهشو باز کردی با عمم یازهرا میدم البت طوری که مونا نفهمه. ابم نیومد گذاشتم تو کوس سارا دوسه تا زدم سارا بازم ریخت ابشو. دراوردم بعد کمی گفتم سارا برو تو هال بخواب اون رفت ماهم خوابیدیم .تو خواب ناز بودم که مونا بیدارم کرد لخت لخت بودم گفت پاشو ببینم دیشب چی کار کردیم گفتم چی؟ گفت سارا هم پیشمان بود .گفتم کو بابا خواب دیدی؟ هرچی دلیل اورد قبول نکردم گفتم یا خواب دیدی یا مست بودی. اونم دوبه شک قبول کرد ولی رفت سراغ سارا اونم که انگار گیج خوابه قبول نکرد و در اخر از دست عزیزش ناراحت شد، منو صدا کرد گفت محمد اقا خدا فظ به زور نگهش داشتیم با معذرت خواهی مونا قضیه تموم شد تا ببینیم در قسمت بعد سارا عمش نیلوفرو میاره یا زن داداش زهرارو
     
  

 

داستان چهارم: خواهر باجناقم (سکس سه نفره)


درقسمت قبل سارا قول داد عمش نیلوفر یا زن داداشش زهرا رو بیاره بکنم یا به قول معروف سکس سه نفره داشته باشیم.یه روز پنج شنبه تو مغازه بودم گوشیم زنگ خورد سارا بود گفت میای پیشم پویا (شوهرش) نیست تنهام قراره عمه نیلو هم بیاد گفتم باشه میام.


زنم هم رفته بود خونه مادرش شب میخواست بمونه زنگیدم گفتممن نمیام فردا مشتری دارم اونم گفت باشه بعدش بیا دنبالم.مغازه رو بستم رفتم خونه سارا در و باز کرد با شورت و سوتین بود البت گفتم بهش که دارم میام درو که بستیم لب گیریو لیس و بوسو شروع کردیم .گفت خودتو اماده کن نیلو میاد اینجا.گفتم بهش گفتی ؟گفت نه خودم درستش می کنم تو فقط بکن.گرفتم از ممه هاش گفتم چشم جنده کوچولوی من سارا هم یکم قدش کوچیک بود وهم تازه عروس بود برا همین جنده کوچولو می گفتم.یه دستمو انداختم لا پاش یکین گرفتم پشتش بلندش کردم بردم اتق خواب یا کوس ستان.انداختمش رو تخت شورتشو از وسط پاره کردم افتادم بجون کوسش اونقد لیسیدم خوردم که یه بار ابش اومد گفت بسه دیگه لنگاشو برم نزدیک سرش کیرمو یه ضرب فرستادم تو دیگه وارد شده بود اولش چطور می کنم .در حالی که نفس می زد گفت چیکار می کنی ابت دیر میاد گفتم ذاتا کمرم سفته گفت دروغگو ینی اونقد که دونفرو بکنی اخرشم ابت نیادجون من راستشو بگو گفتم باشه فقط پیش پویا نگی شک کنه که تو از کجا میدونی گفت باشه فقط خودت یه طوری بهش بگو اونم انجام بده یه چن دقیقه ای بکنه .گفتم باشه یه قرص چها تایی به اسم سیلد نافیل که کیرو سیخ نگه میداره یه قرص ترا که کمرو سفت می کنه قرص ترا تنهایی بخوره کیرش سیخ نمیشه.گفت پس بگو عزیز کوس و کونش جنیفری شده .گفتم سارا دوس داری دونفره بدی مثلا من و شوهرت ؟گفت اره ولی بیشتر دوس دارم با یه زن دیگه باهم باشیم من اون زنه رو با دیلدو بکنم تو هم بزاری کونم سه نفری ردیف بشیم .پرسیدم داری مگه گفت اره پویا یکی اورده برام کیرش سیخ نمیشه می بنده کمرش می کنه تا منم یکم حال کنم.گفتم میخوای با عمت این کارو بکنیم؟گفت باشه البت همش میکردم و حرف می زدیم.دوسهتا محکم زدم اونم جیغش در اومد بکوووووب بکووووب ااااه ااااه ابمون دوتایی باهم اومد.بیحال افتادیم گفت چه عجب زوذ اومد ابت.گفتم قرص نخورده بودم بعدشم دیگه لازم نیس یه با که بیاد بعدش خیلی دیر میاد یا اصلا نمیاد.یکم که حالمون خوب شد گفت وقتی نیلو اومد برو اتاق اشاره که کردم بیا.گفتم باشه یکم با خوراکی وشربت خودمون رو تقویت کردیم .دیگه هوا تاریک بود زنگ ایفون صداش در اومد گفت نیلوفره برو اتاق شامم بمونه بعد کردنمون .رفتم تو اتاق سارا درو قفل کرد یه وقت نیلو نیاد منو ببینه ولی از پنجره بالا تخت که حالت تهویه وروشنایی داشت هم صدا می اومد هم میشد تو هال رو دید .رفتم بالا تخت یه نگاه انداختم اوووووف نیلو چی شده کون کنده سینه۸۵ هیکل بزرگ و گوشت شل اینو وقتی کردمش فهمیدم با سیلی می زدم کونش مثل ژله می لرزید.داشت لباسشو در می اوردوبا سارا حرف می زدن.پرسید پویا کجاس گفت مسافرت طبق معمول به شوخی گفت نکنه عوضی زیر سرش بلند شده سارا گفت عمه کاش ازاین عرضه عا داشت دو دقیقه نشده فیسش میخوابه.نیلو:اخی عزیزم توهم داغ می مونی او خماری سارا:بس چی که می مونم راسی عمه چزا دیگه باشگاه نمی ری بدنت از ریخت افتاده.نیلو:مگه امیر عوضی میزاره حال و حوصله بمونه امروزم حرفم شد اومدم اینجا بخدا زندگی دیگران رو می یینم حسرت یه ساعتش مونده دلم.سارا:اره والا بخدا منم هیچی نمی خوام فقط یه ساعتی جا عزیز مونا باشم. نیلو:گفتی مونا راسی ببین چی شده طفلک شوهرشو اب کرده.سارا:اره میگه یه شب در میون داریم اونم دو قبضه هم جلو هم عقب از بس مال شوهرشو تعریف می کنه ادم میگه برم بهش بدم ببینم راس میگه نیلو:خخخخخخخخ نکنه خالت هوسیت کرده .سارا:راسش اره از بس گفته از دادنو کردنشون حالمو خراب کرد اومدم یکدست رفتم با دیلدو. نیلو:اووووف جنده کوسو کوسشو میده تعریفشم می کنه نگفت یه شب خونه بابات با خیار حال کردیم .سارا:اون نمی گه ولی هی سراغتو از من می گیره حالا چطوری کردین؟


     
  
صفحه  صفحه 1 از 4:  1  2  3  4  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

من و فامیل زنم


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA