انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 6 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین »

جنده ترین زن جهان


مرد

 
پسر چقد خوب مینویسی. دمت گرم. خسته نباشی
     
  
↓ Advertisement ↓
↓ Advertisement ↓
↓ Advertisement ↓
مرد

 
قسمت بیست و دوم

نوشین اون شب بعد این که به منصوری داد دیگه رفت تو اتاق و درم بست. شبش داشت دوباره واسه رئیس عکس و ویدیو میفرستاد و حسابی جنده بازی درمیاورد. لای کسشو با دست وا میکرد و میگفت "کسمو ببین چه تپل و خوشگله ددی. دلت واسش تنگ نشده؟ مطمئنم حتی تو امریکا هم از این بهتر گیرت نمیاد." بعد موبایلو گرفت پشتش و همونطور که کونشو میلرزوند با صدای حشری گفت "دوست دارم وقتی امشب زنتو میکنی یاد کون من باشی" وای خدا واقعا جنده بود. داشت دیوونم میکرد. بعدم به من گفت بیام وایسم از پشت ازش فیلم بگیرم و یه اهنگ عربی گذاشت و همونطور لخت رو تخت نشست و با اهنگ کونشو واسه کامران قر میداد و میلرزوند و‌ با عشوه لبخند میزد. اون شب بعد این که حسابی جنده بازی دراورد و خودارضایی کرد دیگه به جز چندتا حرف کاری چیز زیادی بینمون رد و بدل نشد و همینطور گذشت تا فرداش که تعطیلی بود. بعد نهار بهم گفت "هنوزم نمیخوای زنگ بزنی به حمود؟" گفتم "عزیزم مسئله زنگ زدنش نیست. من که همه عالم و ادم دارن زنمو میکنن و رسما کسکشم. مسئله اینه که طرف همچین چیزیو قبول نمیکنه، چرا خودمونو کوچیک کنیم؟" نوشین با حالت تحقیرامیزی پوزخند زد و گفت "حالا دیگه تو واسه من نگران کوچیک شدنی کونی خان؟ وایسا امروز کاری باهات میکنم مث سگ پشیمون شی... جوری جنده گری میکنم روت نشه تو محل سرتو بلند کنی" گفتم "عزیزم تو محل خوب نیست. بریم بیرون محل هرچی بخوای" خندید و گفت "نه نترس. نزدیکه. تو همین محل خودمونه. قبلا رفتیم" پرسیدم کجا که خندید و گفت "وایسا میخوام سوپرایز شی" منم هیچی نگفتم تا بره حاضر شه و بیاد. وقتی اومد بر خلاف تصورم چیز خیلی عجیبی نپوشیده بود. من گفتم حتما میخواد جوری لباس بپوشه که گشت بگیرتمون. همیشه که یکم سکسی و بدن نما بودن لباساش ولی خب این بار چیز زیاد عجیبی نبود. یه شلوار جین تنگ با یه تاپ که یکم کوتاه بود و گردنش کمی معلوم میشد و روشم یه مانتو جلوباز ازاد. با همون لحن دستوری همیشگیش گفت بریم. تو راه بهم گفت "زیر لباسم شرت نپوشیدم سعید... دوست دارم شکاف کسم تو شلوار جینم بیفته بیرون و همه مردا بتونن قشنگ ببینن... شاید همینطور که داریم میریم یهو تاپمو بدم بالا تا همه سینه های زنتو ببینن... شایدم به یکی از این بچه خوشگلای محل تو ماشینش کس بدم. اون ارتین چطوره؟ ... اره به همون میدم" خوب میدونست من رو کی حساسم و باید چطور منو دیوونه کنه ولی نمیخواستم به خواستش برسه، به خاطر همین تو جوابش هیچ حرفی نمیزدم.

خلاصه تو سکوت من هی از رو حرصش از این حرفا میزد تا رسیدیم. فروشگاه شایان بود، همون پسره دوست کامی که زنمو قبلا تو زیر زمینش کرده بود. مغازش خالی بود و نشسته بود با گوشیش کار میکرد. یه شلوار جین تنگ پوشیده بود که رونای کلفتش و کیرش توش بیرون افتاده بود، با یه پیرهن مشکی تنگ که دکمه هاش باز بود و سینه های ستبرش توش خودنمایی میکردن. استیناشو تا زده بود و یه ساعت رولکس که فک کنم فیک بودم انداخته بود. با دیدن ما گل از گلش شکفت. پاشد اومد با نوشین دست داد و روبوسی کرد. بعد دستشو دراز کرد با من دست بده. وقتی دستمو بردم جلو دستشو کشید و سرشو خاروند و گفت "سوختی" و خندید. خیلی بیمزه بود ولی زنم مث جنده ها الکی خندید که دلشو به دست بیاره. وقتی دید من فقط دارم با تعجب نگاش میکنم خندش رفت و رو به ما گفت "شوخی کردم بفرمایید تو" بعد رو به نوشین گفت "چطوری شما؟ رفتی دیگه پیدات نشد... اون چیزی که اون روز بهت دادم خوب بود؟ از سایزش راضی بودی؟" زنم مث جنده ها خندید و گفت "اره... مممم سایزش خیلی خوب بود... یکم زیاد بزرگ بود فقط" که شایان خندید و گفت "نه خب جا باز میکنه، شما عادت ندارید" قشنگ خیلی واضح داشتن راجب کیرش جلو شوهرش حرف میزدن و شایان عوضی هم حسابی حال میکرد.

داشت به زنم میگفت "خب امروز چی میخوای؟ کارای جدید تابستونی از ترکیه اوردم که مطمئنم شوهرتونم..." که نوشین رفت جلو و دستشو از رو شلوارش گذاشت رو کیرش و گفت "مسخره بازی بسه دیگه، این همه چیو میدونه" و به من اشاره کرد. شایان با یه حالت جاخورده بم نگاه کرد. نوشین با اخم رو به من گفت "به اقا شایان بگو چرا منو اوردی اینجا" من با این که یکم از ترس و اضطراب لکنت داشتم سعی کردم یه چیزی بگم که حشریشون کنه و گفتم "اقا شایان زنمو اوردم خدمتتون واسم بکنیدش" شایان زد زیر خنده و گفت "جدی میگی؟ یا دارید منو سر کار میذارید؟" نوشین همونطور که کیرشو از رو شلوار میمالید گفت "نه عشقم سر کار چیه. کیرتو دربیار واست بوسش کنه تا بهت ثابت شه بیغیرته" شایان با تعجب از من پرسید "جدی؟ اخه چرا؟ حال میکنی اینطوری؟" اومدم چیزی بگم که نوشین به جام جواب داد "اره عشقم این فانتزی تمام زندگیشه. تا حالا جلوش به ده نفر دادم و ابش از جنده بودن زنش اومده" شایان که هنوزم با تعجب و پوزخند بهم نگاه میکرد کون زنمو با دستاش از پشت گرفت و گفت "پس منم یکی از اون یازده تام" شاید یادتون نیاد ولی اون موقع ها یه اهنگ از امیر تتلو بود که خیلی معروف شده بود. نوشین مث جنده ها زد زیر خنده و منم واقعا نتونستم جلوی خودمو بگیرم و بلند خندیدم. شایان بهم گفت "میخندی؟ کیرم تو کس زنت باشه و بخندی" نوشین گفت جون و ازش لب گرفت. شروع کردن از هم لبای کوتاه اما سریع و بااحساس گرفتن. زنم تخماشو از رو شلوار گرفته بود تو دستش و اروم میمالید و بهش لب میداد. شایان دستشو از پشت کرد تو شلوار زنم و شروع کرد گردنشو خوردن. زنم اه میکشید و خودشو به هیکل بزرگش فشار میداد. بعدم پیرهنشو دراورد و همونطور که نوک سینه های عضلانیشو میمکید کیرشو از شلوارش اورد بیرون و شروع کرد با دست براش جق زدن.

شایان بهش گفت "وایسا یه تاپ خیلی سکسی اوردم باید حتما اون تنت باشه و بکنمت" و رفت اوردش و داد به نوشین. زنم همه لباساشو دراورد. وقتی فقط شرتش پاش بود شایان یکی محکم زد در کونش و گفت خم شو و همینطور که قمبل کردی طرف من شرتتو دربیار. وقتی کامل لخت شد اون ست پیچیده که شبیه کشای باشگاه بدنسازی بودو برداشت و خیلی حرفه ای تنش کرد. اول بندای دور رونشو پوشید و دور رونای سفید و گوشتیش قفلشون کرد. بعد کشی که ضربدری رو نافش و دور کمرش گره میخوردو وصل کرد به اونا و بعدم شرتشو پوشید. وقتی پایین تنه اماده شد سوتینشو تنش کرد که بالای سینه هاش یه زنجیر داشت. شایان گفت "به به عجب چیزی شدی نوشین. بیا این کفش پاشنه بلندا رو پات کن یکم تو مغازه راه برو کیف کنم از این بدن سکسیت" نوشین همینکارو کرد و با عشوه شبیه مدلا در حالی که کونشو واسه شایان جونش تکون میداد دور مغازه قدم زد. بعد اومد قمبل کرد جلوش و اونم یکم کونشو اسپنک کرد و گوشا و گردنشو از پشت خورد و کامل لختش کرد. نوشینو خم کرد تا همونطور که قمبل کرده بو‌د کیرشو بخوره. شایان همونطور که کیرش تو دهن زنم بود بهش گفت "من هر دفعه که میرم استانبول اون خوشگلی که اون ماه از همه بهتر کیرمو خورده باشه با خو‌دم میبرم... دوست داری تو قرعه‌کشی شرکت کنی؟" نوشین کیرشو گرفت و همونطور که با دست براش میزد کیرشو یه لیس زد و بدون این که چشاشو از رو کیرش برداره گفت "من تو انبارت بهت کس دادم، رو پشت بوم خونتون کیرتو خوردم... فک میکنی از خدام نیست تو استانبول بخورمش؟" شایانم که معلوم بود حال کرده شروع کرد با کیرش تو دهنش تلمبه زدن.

سر زنمو محکم گرفته بود و گاهی گردنشو با دست سمت کیرش فشار میداد. نوشین دستشو میکشید رو خایه های بزرگ و اویزونش و قشنگ با لذت میمالیدشون. بهش گفت "عاشق اینم که هر بار کیرتو میخورم کیرت تو دهنم بزرگتر میشه" شایان گفت "اگه میخوای بزرگترین حالتشو ببینی باید خوب بخوریش تا قبل این که ابم بیادو ببینی" بعد رو به من کرد و گفت "داری حال میکنی؟" گفتم بله اقا. گفت "خوب کاری میکنی که رو زنت بیغیرتی...واقعا خودخواهیه اگه همچین کسی زنت باشه و نذاری بقیه بکننش..." زنم گفت "مخصوصا مردایی که کیرشون از ۷ سانت بزرگتره" و خندیدن. بعد نوشین به من گفت "بیا اینجا سرمو بگیر... شایان جون خسته شد" منم سریع رفتم جلو سر زنمو با دست گرفتم و واسش جلو عقب میکردم تا بتونه کیر شایانو بخوره. یه دستم رو سرش بود که موهاشو نگه دارم و یه دستم رو گردنش. با دستم حرکت گلوش موقع ساک زدنو قشنگ احساس میکردم. حسابی حشری شده بودم و دیگه هیچ حدی از تحقیر شدن واسم مهم نبود که هیچ، خوشمم میومد. گردن و عضله های صورتشو ماساژ میدادم و در گوشش میگفتم "اها همینه... افرین عزیزم... خسته که نشدی؟" نوشینم کیرشو دراورد و گفت "سعید میتونم کل روز کیرشو بخورم از بس خوشمزست" و دوباره شروع کرد خوردن کیرش. وسط خوردن شایان یه دونه محکم زد روی کمرش که صدای هق داد و کیرش از دهنش افتاد بیرون. نوشین سریع گفت ببخشید و دوباره کیرشو دودستی گرفت کرد تو دهنش و شروع کرد ساک زدن. شایان اینقد با این صحنه حال کرد که ابش همونجا تو دهنش اومد. موقع اومدن ابش دست منو محکم زد کنار و سر و موهای نوشینو محکم با دستاش گرفت تا یهو کیرشو درنیاره و اونم همشو تا اخر خورد. وقتی اوردش بیرون در حالی که نفس نفس میزد گفت "اومممم... چه خوشمزه بودددد... ممنونم" شایان بدون این که حرفی بزنه پاشد و فقط رفت سمت دستشویی.

منم که مث بدبختا رو زمین نشسته بودم به نوشین که داشت با دست دور دهنشو پاک میکرد گفتم "خوب بود عزیزم؟" با خوشحالی گفت "اوهوممم عالی بوددد... حیف که ارضا نشدم ولی... میخوام شبم باهاش برم خونه تا کیرشو بکنه تو کسم سعید" من که هنوز حشری بودم و نتونسته بودم جق بزنم گفتم "جون عزیزم... خیلی خوب میکنی... باید تا میتونی کس بدی...کست متعلق به همه مردای دنیاست" نوشین گفت "خوب بیغیرت شدیا... من میخواستم اذیتت کنم، تو حال کردی؟" خندیدم و بوسش کردم. پاشد لباساشو بپوشه. وقتی شایان اومد نوشین بهش گفت امشب میخواد بره خونش بهش کس بده و اونم با یه حالتی که انگار براش فرقی نداره قبول کرد. همونطور که اون دوتا داشتن بعد سکس باهم حرف میزدن و لاو میترکوندن به نوشین کمک کردم لباساشو بپوشه. گردنش که شایان خورده بود قشنگ کبود شده بود. شایان بهم گفت "عجب موجودی هستی تو پسر... هنوزم باورم نمیشه میتونی فقط با دیدن سکس زنت با یکی دیگه ارضا شی" گفتم "اقا شایان بیغیرتی و زن چندگی مث داشتن پورن استار شخصی خودته" خندید و گفت "فعلا که پورن استارت زیر کیر منه و هرکاری من بگم میکنه" گفتم بله اقا همینطوره. بعد به نوشین گفت "راستی از اردلان چه خبر؟" اردلان همون پسر بدنسازه بود که اومد خونمون نوشینو کرده بود. نوشین گفت "ای کثافت... به همه گفته؟" شایان خندید و گفت "دیگه این چیزا رو پسرا به دوستاشون میگن... میخوای امشب بگم اونم بیاد؟" نوشین که معلوم بود با پیشنهادش حال کرده چشاش خمارتر شد و لبشو گاز گرفت و پرسید "واقعا؟" شایان گفت "اره بهش یکی بدهکارم واسم کس زیاد جور‌ کرده. ولی باید قول بدی به من بیشتر حال بدیا" نوشین ماچش کرد و با لحن لوس گفت "باشه باشه قول میدم عشقم" اونم گوشیشو شروع کرد پیام دادن به اردلان.

یکم دیگه اونجا نشستیم. دوتایی با اردلان تکس بازی کردن و باهم لاس زدن و دستشون لا پاهای همدیگه بود تا این که شایان به نوشین گفت "ول کن امروز مشتری نمیاد، پاشو بریم" و پاشدن برن. شایان در مغازه رو قفل کرد تا بریم. بیرون مغازه من که خواستم دنبالشون برم شایان گفت "تو کجا به سلامتی؟" گفتم "اگه میشه منم بیام اقا شایان" شایان پوزخندی زد و گفت "بیخود. مهمونی سه نفرست دسته خر نمیخوایم" یه نگاه با التماس به نوشین کردم. نوشین شونه هاشو انداخت بالا و با پوزخند دست شایانو گرفت تا برن. بعدم با صدای بلند جلو شایان بهم گفت "یه پیام به کامران بده سراغشو بگیر. زشته این همه وقت هیچ خبری نگرفتی. ناراحت شده" منم گفتم چشم. خلاصه زنم بدون این که حتی خداحافظی کنه از همونجا همراه شایان رفت خونش و منم تنهایی با ناراحتی زیاد برگشتم خونه. تو راه دیدم حالا که نوشین نیست بهترین موقعیته که دوباره تینا رو ببینم. بهش زنگ زدم و خواهش کردم اگه میشه امشب همو ببینیم. گفت "نمیشه عزیزم امشب با برده خودمم" هرچی خواهش کردم اگه میشه منم برم قبول نکرد و گفت بردش کلی پول داده که امشب باهاش باشه. اخر وقتی زیاد اصرار کردم گفت حالا بذار بهش میگم اگه دوست داشت بهت میگم و تلفنو روم قطع کرد. من که حسابی دپرس شده بودم برگشتم خونه و میخواستم جق بزنم که دیدم نوشین بهم پیام داد. یه عکس قدی از خودش تو اینه دستشویی فرستاد و نوشت "اخرین عکسم قبل از این که دوتا کیر بزرگ پارم کنننن" من کیرم درجا دوباره راست شد. نوشتم "خواهش میکنم از سکستونم بده" که اون فقط اموجی خنده فرستاد. چند دقیقه بعد یه ویدیوی دیگه اومد که زیرش نوشته بود "زنت گفت ویدیو میخوای" وقتی ویدیو لود شد دیدم زنم رو تخت قمبل کرده و یکیشون که از کیر و بدنش حدس زدم شایان باشه جلوش بود و اون داشت کیرشو ساک میزد و اون پسره هم که دوربینو اورده بود از پهلو فیلم میگرفت داشت تو کسش تلمبه میزد. وای خدا اردلان اینو با گوشی زنم واسم فرستاده بود. همونجا درجا ابم اومد. نیم ساعتی بعد یه عکس از کون قلمبه و گرد نوشین که کیر توش بود اومد که زیرش نوشته بود "دوباره شروع کردیم... فک کنم کارم باهاش طول میکشه، باید امشب نگهش دارم... تو که مشکلی نداری؟" من که نمیدونستم حتی کدومشونه نوشتم "اقا شایان شمایید؟" که نوشت اره بنال. نوشتم "نوش جونتون هرچقد دوست دارید نگهش دارید" اونم اموجی خنده گذاشت و نوشت "باید هر هفته بیاریش خونم ابمو خالی کنه" من گفتم چشم و اموجی سگ فرستادم. دیگه جواب نداد.

من که کلی امیدوار شده بودم که امشب حضوری حال میکنم حسابی خورده بود تو ذوقم. نه نوشین و شایان اجازه داده بودن همراهشون برم نه تونسته بودم تینا رو ببینم. فقط یه چت کوتاه و یه ویدیو گیرم اومده بود. داشتم تلویزیون میدیدم و غذای ظهرو که گرم کرده بودم میخوردم که یهو دیدم یه شماره ناشناس بهم زنگ زد. تا جواب دادم صدای تینا رو شناختم. بهم گفت بردش گفته مشکلی نداره و سریع برم اونجا. منم که انگار دنیا رو بهم داده باشن سریع لباسامو پوشیدم و رفتم خونش. وقتی رفتم اومد درو واسم باز کرد و دستشو گرفت جلوم بوس کنم و دوباره رفت نشست رو مبل. اون بردشم یه قلاده انداخته بود گردنش و یه پوزبند زده بود و پایین مبل زانو زده بود. از ظاهر مجهز و مودبش معلوم بود برده حرفه ای و باتجربست. از اینایی که کارشون اینه. به برده سلام کردم که تینا گفت "هیسسس... امشب شما دوتا توله های منید. فقط من حرف میزنم شما گوش میدید. نبینم باهم حرف بزنید" گفتم چشم و عذرخواهی کردم. تینا گفت "افرین پسر خوب. حالا بیا اینجا این جورابا رو تنم کن... این توله سگ واسم کادو گرفته... فک میکنه میتونه با یه جوراب دودول چندش اورشو بهم بماله... نمیدونه کلی ادم گرون ترین کادوها رو واسه من میگیرن که فقط اجازه بدم بدن لختمو ببینن" من سریع رفتم زانو زدم جلوش و همزمان که پاهاشو نوازش میکردم اون جورابای شیشه ای تارو پاش کردم. بعد تسنت پاشد وایساد بین جفتمون و گفت "پاهام مال شماست خوشحالم کنید" ما که نشسته بودیم رو زمین کنار پاهاش هرکدوم از یه طرف شروع کردیم به خوردن و مکیدن و مالیدن پاهای فوق العادش. پاهاشو از ساق تا رون مک میزدیم و بدنشو مث ضریح امامزاده میپرستیدیم. بهمون گفت "زود باشید کاری کنید ارباب تینا حال کنه" و با دست زد تو سر من و گفت "لندهور درست بمک چرا تف مالیم میکنی؟ پاشو ببینم نمیخواد اه" و بهم گفت چار دست و پا بشینم رو زمین تا بشینه رو کمرم. من تا حالا همچین کاری نکرده بودم و نمیدونستم باید چیکار کنم. خودش با دستاش پاهامو گرفت رو زمین قمبلم کرد و یکی از رو شلوار زد در کونم. بهم گفت "همینجوری بشین تکون نخور وگرنه افتخار این که صندلی من باشیو از دست میدی" و نشست رو کمرم. من داشت خیلی بهم فشار میومد ولی باید تحمل میکردم. همونطور که رو کمر من نشسته بود پاشو داده بود اون بخوره. اون حسابی پاهاشو مک میزد و ساقشو با دست ماساژ میداد و با کف پاش میزد تو صورتش. تینا وقتی دید من دارم اون صحنه رو نگاه میکنم با دست زد تو سرم و گفت "جلوتو نگاه کن"

یکم بعدش بهمون دستور داد دوتایی لخت مادرزاد شیم. وقتی لباسامونو دراوردیم با دوتا دستش جفت کیرامونو گرفت و گفت "اوف چه دودولاتون راست شده برده های بی همه چیز من... وایسید الان نشونتون میدم" و جفتمونو کنار هم نشوند و گفت قمبل کنید ببینم. وقتی قمبل کردیم شلاقشو از رو مبل برداشت و شروع کرد با شلاق به کونمون ضربه زدن. خیلی درد داشت. من دوست نداشتم ولی سعی میکردم تحمل کنم، ولی اون برده هه خیلی داشت حال میکرد. با صدای بلند و با لذت داد میزد "مچکرم ارباب. خواهش میکنم بیشتر کونمو شلاق بزنید" تینا هم بلند میخندید و کون جفتمونو محکمتر شلاق میزد. بعدش اومد جلومونو به جفتمون گفت پاهاشو لیس بزنیم. همونطور که ما لیس میزدیم اون بازم شلاق زدنو متوقف نکرد و این بار از جلو کمر و کونمونو شلاق میزد. حسابی که کونمون سرخ شد یه پاشو بلند کرد گذاشت رو کمر اون برده بدبخت که هیچوقت اسمشم نفهمیدم و به من گفت "کسمو بلیس عوضی" من سریع نشستم رو زانوهام و سرمو کردم لای رونای ورزیدش. شروع کردم کس خوشگل و خوشبوشو با اشتها خوردن و دلتنگیمو حسابی برطرف کردم. اون برده بیچاره هم فقط قمبل کرده بود و تینا پاشو گذاشته بود رو کونش و هیچی نمیگفت. یکم که کسشو خوردم بش گفت "توله سگ بیا تو هم از پشت کونمو بخور" اصلا اسمشو نمیگفت و فقط به فحشای مختلف صداش میزد. طرف اومد وایساد پشت تینا و یکم زانوهاشو خم کرد و شروع کرد تو همون حالت از پشت کونشو خوردن. بعضی وقتا بدنمون و حتی زبونامون به هم میخورد و یکم چندش بود ولی حس این که جفتمون داشتیم به ارباب تینا خدمت میکردیم و اینطوری جفتمونو صاحب شده بود و از مردونگی انداخته بود خیلی حشری کننده بود.

حسابی که به کس و کونش لذت دادیم تینا نشست رو مبل و با دست به جفتمون اشاره کرد بریم. من رفتم بین پاهاش کسشو میخوردم و اون یکی یه پاشو کرد تو دهنش و شروع کرد خوردن. تینا با یه دستش سر منو گرفته بود به کسش فشار میداد و با یه دستش اروم چک میزد تو صورت اون بدبخت و همزمان بش میگفت "اها همینه... من با پولی که بم دادی یه ماه خوش میگذرونم ولی تو حتی نمیتونی با کسم تنها باشی... میدونی چرا؟ چون تو یه اشغال حقیری... تا اخر عمرت هیشکی بت نگاه نمیکنه... ارزوی این که دختر سکسی ای مث من حتی تو خیابون بدون پول دادن بت نگاه کنه رو باید به گور ببری... اگه کسی هم بت نگاه کنه میخواد مث این بیغیرت و زن جندت کنه... اخ بخورید برده های بی ارزش من، بخورید که ارباب داره میشه... آخ سعیددد کسمو بلیسسسس... وااااییییی" و شروع کرد زیر دهنم لرزیدن. سرمو جوری به کسش فشار میداد که داشتم خفه میشدم. حتی تا یکی دو دقیقه بعدشم منو همونجور نگه داشت. بم گفت زبونمو بیرون دهنم نگه دارم تا تو کسش بمونه. وقتی حالش جا اومد پاشد زد تو سر اون یارو و بش گفت "پاشو زنگ بزن غذا بیارن واسم" اونم گفت چشم و رفت. با لبخند ازم پرسید چطور بود؟ گفتم خیلی تجربه خوبی بود، ممنونم ارباب. گفت "من از زبون تند و تیز تو ممنونم کوچولو. خیلی خوب شدیا" که یهو گوشی من زنگ خورد. دیدم نوشینه. تینا پرسید کیه بش گفتم. گفت خب جواب بده. گفتم "اخه اگه بفهمه اومدم اینجا ممکنه ناراحت شه" گفت "اها بش نگفتی؟... بده من خودم بش میگم بابا چرا ناراحت شه؟" و گوشیو ازم گرفت جواب داد. اولش شروع کرد خیلی دخترونه و با همون چیزای لوس همیشگی خودشون حرف زدن ولی خیلی سریع لحنش عوض شد. با داد و بیداد میگفت "حالا مگه چی شده؟... با من درست حرف بزن نوشین... اها جنده خانوم ناراحت شدی شوهرت کس یکی دیگه رو لیس زده؟... مثلا چه غلطی میخوای بکنی؟ ... گم شو زر نزن" و گوشیو قطع کرد.

من که زرد کرده بودم ازش پرسیدم چی شد؟ که با عصبانیت گفت "جنده خانوم صداشو واسه من بلند میکنه... حرف مفت میزنه هیچی... امشب همینجا بمون تا فردا خودم ادمش کنم" من که میدونستم نوشین الان چقد عصبانیه و اگه امشبم اینجا بمونم دیگه واقعا پدرمو درمیاره به تینا گفتم اگه برم خونه بهتره و توضیح دادم. اونم گفت باشه هرجور خودت راحتی و پیغام پسغام داد که به نوشین بگم. من هرچی زودتر برگشتم خونه تا نوشین از اون بیشتر عصبانی نشه. اخلاقشو میشناختم. هرچی بیشتر میگذشت بیشتر عصبانی میشد. فک نمیکردم اصن شب برگرده وگرنه نمیرفتم. بعدا بهم گفت شایان اون شب بش گفته اگه اون باشه خوابش نمیبره و دوست داره کل تخت واسه خودش باشه و فرستادتش بیاد خونمون. اینم از بدبختی من بود که خانوم واسه همه جنده دوزاری لگدخور بود و واسه ما زن بابا.

خلاصه وقتی رسیدم یه دعوای مفصل باهام کرد و منم فقط معذرت خواهی میکردم تا عصبانی تر نشه. با جیغ و داد بهم گفت تو به من خیانت کردی و باید طلاقم بدی و منم ازش خواهش میکردم اروم باشه و معذرت خواهی میکردم. سر یکی از همین توضیح دادنای من خیلی عصبانی شد و اومد یقمو گرفت خوابوندم رو میز و گفت "تو از اون چیزی که فک میکردم بی رگ تر و عوضی تری، ولی میدونم چجوری ادمت کنم تا دست از پا خطا نکنی و هر کیریم خواستم واسم بیاری... همین دو سه روزه به اون پسره که ازش بدت میاد میدم. جلو‌ رو خودت. باید کیرشو با دستای خودت بذاری تو کسم. میخوام همش یاد اون پسره که اذیتت میکرد و خواهرتو میکرد بیفتی بدبخت" با زحمت بدنشو از رو خودم بلند کردم و گفتم "خواهش میکنم نوشین... همین امروز زنگ میزنم به حمود میگم بیاد. فقط اون نه" خندید و گفت "دیگه دیر شده... به حمود که زنگ میزنی حتما، ولی وقتی ادمت کنم دیگه یاد میگیری به من خیانت نکنی و هرچی هم میگم سریع انجام بدی" گفتم "تو رو خدا نوشین" زد تو تخمام و گفت "نوشین نه و ارباب نوشین... بهم بگو سرورم... اگه به حرفم گوش ندی نفر بعدی باباته... به بابات جلو خودت کس میدم... اصن به همه فامیلات میدم... کاری میکنم ابروت پیش هرچی اشنا داری بره" بعد صپرتمو کشید جلو و شروع کرد با کونش محکم تو صورتم تلمبه زدن "میرم تو‌ همین محل خودمون کنار خیابون وایمیسم تا مردا سوارم کنن. جنده میشم. یه جنده واقعی. ضایع ترین لباسامو میپوشم و به اولین کسی که پول بده کس میدم... اونم چون پولشو داده باهام مث یه جنده ارزون قیمت رفتار میکنه و کسمو سرویس میکنه... منم هرکاری میکنم تا ازم راضی شه... بعدم بهش میگم پدرتو دربیاره... ادمت میکنم سعید" من گفتم "باشه عزیزم هرچی تو بگی... فعلا عصبانی هستی. اگه میشه وقتی حالت بهتر شد راجبش صحبت کنیم" که یکی محکم زد تو گوشم و بدون این که چیزی بگه پاشد رفت تو اتاق. همونطور که داشت میرفت تو اتاق دوباره داد زد "ادمت میکنم عوضی" و درو محکم کوبید. خدایا گیر عجب زن دیوونه ای افتاده بودم. با خودم گفتم "سعید خان تو باشی دیگه اولین کسی که بهت پا میده رو نگیری. خاک تو سرت بکش که حقته" و اماده شدم که شبو رو مبل جلو تلویزیون بخوابم. هنوز نمیدونستم چی در انتظارمه.
     
  
مرد

 
عالییییییه

افرین همیطوری زود زود بزار
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
مرسی دویت عزیز ازاینکه زود قسمت جدید آپلود کردی و بازم مثل همیشه زیبا
فقط یه ایراد تو این قسمت داستان این بود که نوشین گفت زیر شلوار شورت نپوشیده تا خط کسش از رو شلوار معلوم باشه بعد وقتی تو مغازه داشت لخت میشد شورت پاش بود
همیشه میبینم شمابه جزییات داستانت دقت میکنی
لطفا همینجور زودبه‌زود آپلود کن. مخصوصا ایام عید
     
  
مرد

 
Cuckduck69
هر قسمت جذابتر میشه
سکس بدون محدودیت
     
  
مرد

 
قسمت بیست و سوم

خلاصه... جونم واستون بگه که بعد اون شب و به قول خودش "خیانت من" زنم دیگه انگار دیوونه شده بود و فقط فکرش دنبال تنبیه کردن من و سکس و بکن کیرکلفت بود و‌ برام کوچکترین ارزشی قائل نبود. جوری باهام حرف میزد انگار از اذیت کردنم لذت میبره. یه بار وسط حرفاش بهم گفت "تو منو یاد بابای بی عرضم میندازی که کل زندگی ما رو نابود کرد. الان میفهمم چرا مامانم اون کارا رو باهاش میکرد" الان که فک میکنم انگار همیشه تو ذهنش میخواست انتقام باباشو از من بگیره. هرچی بود اون هفته شیطانی ترین نقشه ای که تو زندگیش کشیده بو‌دو اجرا کرد و واسه همیشه مسیر زندگی جفتمونو تغییر داد. داستان از جایی شروع شد که نوشین تصمیم گرفت منو بابت نیاوردن بکن سیاهپوستش یعنی حمود و رفتنم به خونه تینا تنبیه کنه و به یه پسر نوجوونی تو محلمون بده که منو یاد یکی از همکلاسیای بدجنس دبیرستانم مینداخت که از همه ادما بیشتر ازش متنفر بودم، چون منو خیلی اذیت میکرد و خواهرمم میکرد. اون روز که داشتیم میرفتیم شرکت تو ماشین بهم گفت داره با آرتین چت میکنه و بینمون بحث شد که بهم گفت "خفه شو کونی من به هرکی بخوام میدم... ناراحتی طلاق بده" سعی کردم بازم با حرفام سر عقل بیارمش ولی این دفعه دیگه فرق داشت. انگار به سیم احر زده بود. وقتی رسیدیم من با حالت قهر رفتم نشستم سر میزم و شروع کردم کار کردن. نیم ساعت بعد نوشین گوشیشو اورد انداخت جلوم و گفت "این چتامونه اگه دوست داری بخون" و همونطور که لبخند میزد از اتاق رفت بیرون. مطمئن بود که میخونم و منم با این که دوست نداشتم مث همیشه به هدفش برسه ولی نمیتونستم در برابر همچین چیزی مقاومت کنم. اخر مقاومتمو شکستم و گوشیشو برداشتم پیاما رو خوندم و چیزایی دیدم که کیرمو درجا راست کردن.

از اونجایی که اورده بود نوشین عکسای سکسی لختی از کس و کونش واسش فرستاده بود و اونم عکس کیرش که الحق خیلی کلفت و دراز بودو فرستاده بود که بش نشون بده حشریش کرده. نوشین چندتا پیام واسش فرستاده بود "وای خداااا این چیه دیگهههه... هربار میبینمش دیوونه میشم... خیلی کلفت و خوشگلههه... مث یه اثر هنری میمونه... حاضرم به خاطر این کیر تو یه چشم به هم زدن به شوهرم خیانت کنم... خواهش میکنم بازم واسم عکس بده... واقعا هرکاری بخوای واست میکنم" ارتینم بیشتر واسش از کیرش و بدن ورزشکاریش عکس فرستاده بود. بعد کلی لاس و حرفای حشری ارتین یه جا واسش نوشته بود "نمیخواد فیلم بازی کنی من که میدونم به مرتضی میدادی... اون از ترس اون بکن پولدارت جرات نداره دیگه بت نزدیک شه ولی من هر ساعتی بگی میام در خونت اون کون گندتو میکنم" نوشین کثافت واسش نوشته بود "نمیترسی شوهرم جلوتو بگیره؟" اونم استیکر خنده فرستاده بود و نوشته بود "شوهرت که بوقه... وقتی مرتضی گفت چه کارایی باهات کرده و شوهرتم باش هماهنگ بوده اصن باورم نمیشد... اخر پیاماشونو بهم نشون داد وگرنه میگفتم کس میگه" و بعد کلی راجب کارایی که میخواست جلو من باهاش کنه حرف زده بودن. ارتین نوشته بود "وقتی اون نمیتونه ارضات کنه یکی مث من باید بیاد کس و کونتو مال خودش کنه، بد میگم؟" نوشینم جواب داده بود "نه عزیزم درست میگی. هر چند روز یه بار سکس میکنی؟" ارتین اموجی خنده گذاشته بود و نوشته بود "هرچی بدن میکنیم... بعضب روزا تا سه چاربارم سکس کردم" نوشین براش نوشته بود "جون... دوست دارم منو شبیه کس مصنوعی اونقد بکنی تا دیگه جون نداشته باشی" ارتین دوباره عکس کیرشو از بغل فرستاده بود که کلفتیشو نشون بده و نوشته بود "یکی از بچه ها کس مصنوعی اورده بود کیرم توش جا نمیشد... ولی تو رو انقد میکنم که کست اندازه کیرم بشه" نوشین نوشته بود "جون...شوهرم خیلی ازت بدش میاد ولی من دلم میخواد کسمو با کیر بزرگت داغون کنی" اونم گفته بود "کس ننش که بدش میاد... وقتی کیرمو تا ته بکتم تو کس زنش خوشش میاد" نوشین اینجا براش نوشته بود پاشه بیاد شرکت تا همین الان جلو من بش بده. پشمام خدایا چه جنده ای بود. وقتی ارتین گفته بود دست و پای منو میبنده و نوشینو جلوم میکنه نوشین خندیده بود و نوشته بود "نه تو بیا من یه نقشه بهتر دارم. فقط هرچی میگم همراهی کن تا دیوونش کنیم" به اینجا که رسیدم دیگه فهمیدم کارم تمومه. امروز قرار بود این یه الف بچه زنمو جلوم بکنه و منم نمیتونستم کاری کنم. گوشی نوشینو بستم گذاشتم رو میز جوری که فک کنه بازش نکردم. چند دقیقه بعد که برگشت تو اتاق پرسید "خوندی؟" بدون این که بش نگاه کنم گفتم "نه برام اهمیتی نداره" خندید و با لحن عصبی گفت "حالا اهمیتشو بهت نشون میدم کسکش عوضی" و رفت بیرون.

یه نیم ساعتی بعد بود که در اتاق باز شد و نوشین و ارتین دوتایی اومدن تو. ارتین حتی از دفعه قبلی که من دیده بودمش خوش هیکل تر و گنده تر شده بود. نوشین گفت "بفرمایید اینجا مصاحبه رو انجام میدیم... این شوهرمه سعید" من اب دهنمو قورت دادم و از پشت میزم بلند شدم تا با ارتین دست بدم. هنوز دستمو کامل دراز نکرده بودم که ارتین دستشو اورد جلو دستمو محکم گرفت فشار داد و با یه پررویی و رئیس بازی خاصی تو چشام زل زد. من که خیلی دستپاچه شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم یهو گفتم "خیلی خوش اومدید اقا از اشناییتون خوشحالم" اونم فقط یه پوزخندی زد و رفت نشست. زنم نشست رو صندلی کنارش و پاهاشو جوری که رونای بزرگ و سکسیش تو چشم ارتین باشن انداخت رو هم و گفت "خب گفتم که من میخوام شما همزمان که دستیار بخشی، چون ماشالا بزنم به تخته خیلی هیکلی وقوی هستی بادیگارد شخصی منم باشی... جدیدا مردا خیلی مزاحمم میشن" ارتین با نیشخند به من نگاه کرد و گفت "خب طبیعیه خانوم، شما خیلی جذابید" زنم گفت مرسی و بعد بهش گفت "خب الان شما برای مصاحبه استخدامی بهم نشون بده میتونی ازم خوب دفاع کنی... مثلا چطوره شوهرم بهت حمله کنه شما باهاش مبارزه کنی؟" ارتینم سر تکون داد و با همون نیشخند و نگاه پرروش به من نگاه کرد. من که خیلی تعجب کرده بودم گفتم "ولی اخه عزیزم درست نیست..." که نوشین با همون لحن محکمش گفت "همینی که من گفتم، شما تو تصمیمای مدیریتی دخالت نکن...پاشو زود باش دیگه داری وقت هممونو تلف میکنی" با عصبانیت گفتم "الان یعنی چی؟ چی کار کنم؟" زنم گفت "مثلا تو به من تیکه انداختی و وقتی ارتین بهت تذکر داده پرروبازی دراوردی و بهش حمله کردی... میخوام جفتتون کاملا طبیعی بازی کنید... بدو ببینم"

ارتین از جاش پاشد و با دست اشاره کرد برم سمتش. من اروم رفتم سمتش که فقط این کارو کرده باشم که یهو با دستتی پرزورش منو گرفت چسبوند به دیوار و گفت "چه غلطی کردی نفله؟" با ترس تو چشاش نگاه کردم و گفتم "دستتو بکش" که با مشت محکم گذاشت تو شیکمم و وقتی رفتم پایین با زانوش زد تو چونم و یه چک محکم زد تو صورتم. بهم گفت "از خانوم بابت این که مزاحمش شدی عذرخواهی کن ببینم" من که خیلی زیاد درد داشتم حتی نمیتونستم حرفی بزنم و فقط نگاهش کردم. دقیقا مث دعواهای دوران دبیرستان بود. پسری که ارش بدم میومد بازم داشت منو کتک میزد و من نمیتونستم کاری کنم. پیرهنمو دو دستی گرفت بلندم کرد و گفت "از این به بعد وقتی یه خانوم خوشگل میبینی زبونتو میکنی تو کونت وگرنه از حلقت میکشمش بیرون کسکش" و رو کرد به زنم. نوشین احتمالا با همون لبخند حشری و شیطانیش گفت "افرین محشر بودی". واقعا این زن مریض جنسی و روحی بود. من که یکم دردم قابل تحمل تر شده بود سرمو اوردم بالا. نوشین همونطور که کنارش وایساده بود به من گفت "عزیزم من اگه جا شما بودم از جام پا نمیشدم... اقا ارتین خیلی تو نقشش فرو رفته، یهو دیدی یه کاری دستت میده" و دونفری خندیدن.

بعد زنم بهش گفت "بشین یکم خنک شی، خیس عرق شدی. میخوای لباستو دربیاری یکم خنک شی؟" ارتین بچه پررو هم بهش گفت "اشکالی نداره؟" نوشین گفت نه بابا راحت باش.ارتین تیشرتشو کشید بیرون و هیکل بزرگش افتاد بیرون. هیکل عضلانی ای داشت ولی یکمم چربی داشت. ولی معلوم بود خیلی زور داره و ورزش میکنه. نوشین گفت "واو چه هیکلی... میتونم به عضله هات دست بزنم؟"ارتین لبخند زد و گفت "چه مشکلی داره؟ بفرمایید" نوشین دستشو میکشید رو سینه های عضله های شکمش و همونطور که انگار با نگاهش به من میگفت "ببین اقا ارتین چه هیکلی داره سعید... خیلی خوب میتونه ازم مواظبت کنه" و سرشو چرخوند و از پایین تو چشای ارتین نگاه کرد و با عشوه بش گفت "ولی شنیدم پسر بد محلی... از کجا بدونم نمیخوای با منم کارای بد بد کنی؟" ارتین با پررویی ای که تا حالا نظیرشو ندیده بودم همونطور که لخت رو مبل دفترمون لم داده بود گفت "بالاخره یکی باید با یه خانوم خوشگلی مث شما کارای بد بکنه" و با پوزخند به من اشاره کرد. دلم میخواست اب شم برم تو زمین. از خجالت و عصبانیت سرخ شده بودم. نوشین بلند بلند خندید و از جاش پا شد. کونشو گرفت طرف ارتین و گفت "پاشو بش نشون بده چطور باید کارای بد بکنه" آرتین بلافاصله پاشد یکی محکم زد در کونش و از پشت بغلش کرد. گردنشو بوسید و دستشو اورد جلو رو سینه هاش. نوشین به من که دهنم از تعجب وا مونده بود گفت "پاشو اون درو قفل کن کسی نیاد تو، بعدم بشین پشت میزت نگاه کن" منم که بار اولم نبود و میدونستم راه دیگه ای ندارم همین کارو کردم. راستش دیگه از مقاومت کردن خسته شده بودم و همین پنج دقیقه پیش ارتین کونمو پاره کرده بود.

خلاصه نشستم پشت میز و یه بار دیگه تماشاچی سکس زنم با بکن جدیدش شدم. ارتین مث وحشیا گردن و لبای نوشینو از پشت خورد و دکمه های پیرهنشو با یه حرکت باز کرد، جوری که من گفتم پیرهنش پاره شد. این کارو که کرد سینه های بزرگ و گرد و سفیدش افتاد بیرون و آرتینم که مث همه پسرای دبیرستانی حشری حتما سینه بزرگ دوست داشت شروع کرد محکم مالیدنشون. نوشین خودشو تو دستش رها کرد و سرشو از پشت گذاشت رو سینه لخت و پهنش و گفت "از این به بعد انرژیتو ذخیره کن به جای شوهرم به سینه های من مشت بزن. خدا رو خوش میاد به ضعیف تر از خودت گیر میدی؟" آرتین گفت "اخه مزاحم خانومم شده بود" زنم برگشت لبشو بوسید و با لحن حشری گفت "پس حقش بوده... خوب کاری کردی کتکش زدی اقایی" ارتین که انگار از این حرفش جوگیر و حشری شده بود شروع کرد محکمتر سینه های زنمو مالیدن که باعث شد دادش دربیاد. یهو از جاش پرید و گفت "آخ نه عزیزم، با من مهربون تر از این مرتیکه باش. بشین کیرتو بخورم" ارتین هم نشست رو مبل. نوشین گفت "بذار ببینم کیرت واقعا اینقد بزرگه یا از اینترنت عکس میدادی" و از رو شلوار دستشو کشید رو کیرش. همونطور که از رو شلوار دستشو دور قطر کیرش حلقه کرده بود با چشمای گرد شده به من نگاه کرد و گفت "خیلی بزرگه سعید... باورم نمیشه با این سنش همچین کیری داشته باشه. بیا ببین" من فقط با اخم بهش نگاه کردم و سر جام وایسادم.

وقتی زنم دکمه شلوارشو باز کرد و کیرشو دراورد ناخوداگاه پریدم عقب. نمیتونستم ازش چشم بردارم. خیلی بزرگ بود. بزرگ زشت هم نبود، بزرگ و خوشگل با طول و عرض متناسب و خایه‌های بزرگ و گرد. کیرش انگار یه بوی مردونه‌ای داشت که میتونستم از همونجایی که وایساده بودمم حسش کنم. من به لطف این زن جنده از نزدیک زیاد کیر دیده بودم و با این که وقتی با مال من مقایسه میکردی همه اون کیرا بزرگ بودن، ولی این یه سر و گردن از همشون بالاتر بود. نوشین گفت "پشمااام... جوووون" و سر کیرشو بوس کرد. هیچ تقصیری نداشت. واقعا کیرش اونقد ناز و بوسیدنی بود که منم دلم میخواست بوسش کنم. نوشین سرشو اروم یه مک کوچولویی زد و گفت "اوممم... اولین باری که یه کیر جدیدو میچشی بهترین قسمت سکسه" آرتین گفت "حالا مزشو دوس داری یا نه؟" زنم این بار محکمتر مک زد و تا نصف کیرشو کرد تو دهنش و وقتی دراورد گفت "جوابتو گرفتی؟" بعد دوتا دستشو رو همدیگه حلقه کرد دور کیرش و به من گفت "ببین سعید با یه دستم تهشو گرفتم با یه دستم وسطشو ولی بازم اونقد از کیرش که مونده از کیر تو بزرگتره" که آرتین زد زیر خنده. وسط خنده های آرتین نوشین بهم گفت "بیا اینجا ببینم" اروم گفتم نمیام. آرتین گفت "یه کاری نکن دوباره پاشما. هرچی خانومم میگه گوش کن... بدو حوصله ندارم" من که بعد اون کتکی که خورده بودم واقعا ازش میترسیدم دیگه چیزی نگفتم و رفتم.

زنم دقیقا مث فیلمای پورن منو وایسوند کنار مبل و کیر آرتین و منو باهم گرفت تو دستش انگار بخواد باهم مقایسشون کنه. با خنده گفت "وای خدا خیلی کیرش بزرگه. ببین کیر تو مث دول بچست جلوش... خاک تو سرت چند سال کوچیکتره ازت؟" آرتین سر تکون داد و بهم گفت "من اگه جای تو بودم با این همچین کیری سراغ همچین زن سکسی و حشری ای نمیرفتم" نوشین که حسابی رو ابرا بود با خنده گفت "حالا فهمیدی چرا تو دیگه نمیتونی کس منو بکنی ولی این بچه میتونه؟" و بعد شروع کرد ساک زدن واسش. منم همونجا رو دسته مبل نشستم و داشتم با عصبانیت و حشریت همزمان نگاه میکردم. همونطور که کیر ارتین تو دهنش بود به من نگاه کرد و گفت "داره حسودیت میشه بیبی؟ فقط یه مرد واقعی با یه کیر کلفت لیاقت دهن منو داره" بعد یهو بدون مقدمه و ناگهانی خم شد رو پام و یه لب طولانی ازم گرفت. دهنش مزه اب کیر میداد. گفت "مزش چطوره؟" با عصبانیت گفتم "مزه کیر میده" دوتایی خندیدن و نوشین گفت "دقیقا دیگه. کیر واقعی همچین مزه ای میده... دقیقا همون نیرویی که تو شرکت احتیاج داشتیم... خوب یادداشت بردار میخوام گزارش عملکردشو بهم بدی" و بعد با پوزخند بهش نگاه کرد و گفت "ناسلامتی تو رئیسشی" و بازم دوتایی خندیدن. همونطور که نوشین کیر غول ‌اساشو کرده بود تو دهنش و داشت میخورد، اونم دستشو کرده بود تو شلوار نوشین و از پشت با کون بزرگ و گردش ور میرفت و انگشتشو میکرد تو کسش. زنم با آه بهش گفت "آخ آرتین دلم میخواد با این کیر بزرگت خفم کنی" و کیرشو از پایین تا بالا زبون زد و با عشوه تو چشماش نگاه کرد. تا حالا ندیده بودم نوشین موقع خوردن کیر یه نفر همچین صداهایی دربیاره. واقعا از ته دل و واقعی ناله میکرد و تمام بدنش مث مار تکون میخورد که نشون میداد واقعا داره لذت میبره.

ارتین گفت "جون باید بدزدمت ببرمت زن خودم بشی" که نوشین با عشوه گفت "مگه کسی که خودش میخواد بیادو میشه دزدید؟... از این به بعد هرروز باید بیای اینجا منو با این کیرت بکنی. شغلت همینه... تا حالا کیری به خوشگلی و بزرگی کیرت ندیدم، از همه نظر عالیه... اخ نمیدونی چندوقته منتظر این لحظم" یهو از دهنم پرید و با همون عصبانیتم به نوشین گفتم "حالا نمیخواد اینقد خایه مالیشو کنی" که زنم گفت "عزیزم تو هم اگه همچین کیری داشتی از صبح تا شب خایه‌هاتو میذاشتم تو دهنم بمونه" ارتین با همون پوزخند در حالی که نوشین کیرشو میخورد بهم گفت "حالا حسودی نکن... باید اول خایه داشته باشی تا بتونن خایه مالیتو کنن" بعد با خنده های جنده طور نوشین انگار حسابی شیر شد و گفت "من کلی نقشه کشیده بودم که چطور زنتو راضی کنم و مخشو بزنم که زیرم بخوابه. فک نمیکر‌دم اینقد راحت باشه. فقط کافی بود واسش یه عکس از کیرم و هیکلم تو اینستا بفرستم تا ممه های بلوریشو واسم بندازه بیرون" نوشین یه لیس دیگه از پایین تا بالای کیرش زد و گفت "تو که نمیدونی یه زن شوهردار چجوری له له میزنه واسه همچین کیری... از همون اول که کیرتو دیدم گفتم من باید اینو مزه کنم" ارتین گفت "پس خوب بخورش" و اونم شروع کرد دارکوبی واسش ساک زدن. یکم که خورد ارتین کیرشو از دهن زنم کشید بیرون و گفت "بسه...همینطوری بخوری ابم میاد" و تو یه حرکت زنمو با اون هیکل قویش زد تو بغل و بلندش کرد انداختش رو مبل. افتخار میکردم که حتی پسرای کاربلد و باتجربه و قوی ای مث ارتین هم نمیتونن در برابر ساک زدن زنم مقاومت کنن و ازش میخوان بس کنه.

نوشین سریع لباساشو دراورد و سوتینشم باز کرد گذاشت رو میز که ارتین برداشت مث حشریا بوش کرد و گفت به به. نوشین شرتشو که دراورد پرت کرد تو بغل من و دوتایی خندیدن. ارتین پاهاشو باز کرد و شروع کرد کسشو خوردن. وقتی داشت کسشو میخورد زنم شروع کرد با انگشت سریع و محکم مالیدن و گفت "جون تو فقط اون بازوهای گندتو دور رونام حلقه کن من خودم ارضا میشم" ارتین سرشو میچرخوند رو کسش و حرفه‌ای میخورد و زنمم مثل مار به خودش میپیچید. دوتا پاهاشو با دستای خودش اورده بود بالا بغل گوشاش و رو به من گفت "میبیینی چقد حرفه ‌ایه؟ این مردیه که معلومه زیاد کس جلوش بوده" ارتین یکم که کسشو خورد برش گردوند کونشو قمبل کرد و زد در کونش و پرسید "این کون مال کیه؟" نوشین گفت "واسه هرکی که شوهرم نباشه" اونم گفت "جوننن... میخوام همونطور که صورت شوهرتو کبود کردم کونتم کبود کنم" نوشین با عشوه و حشر زیاد گفت "حیف این کون ژله ‌ایم نیست؟" ارتینم یکی محکم زد در کونش که مث ژله واقعی شروع کرد لرزیدن و تف زد کیرشو گذاشت دم کسش. نوشین یه نگاه کرد به من و در حالی که کونشو براش تکون میداد با ذوق گفت "میخوام کل کیرشو تو کسم جا بدم" من که دیگه عصبانیتم از بین رفته بود و کاملا حشری شده بودم و داشتم لذت میبردم اروم گفتم "فک نکنم بتونی عزیزم، کیرش خیلی بزرگه" ارتین رو به من گفت "نگران نباش، من میتونم فقط با سر کیرم زنتو واست ارضا کنم" نوشین گفت "جون عاشق این بازیم. قبوله" ارتینم خندید و سر کیرشو گذاشت تو کس نوشین و به منم گفت برم از نزدیک ببینم. شروع کرد سرشو یکم تو کسش جلو عقب کردن و سریع تکون دادن. نوشین چشاشو بسته بود و داشت فقط حال میکرد. شایدم تمرکز کرده بود که ارضا شه. هرچی بود دو سه دقیقه بعد ارتین موفق شد. واقعا فقط با سر کیرش زنمو ارضا کرد. زنم لرزید و آه بلندی کشید و سرشو گذاشت رو دسته مبل. ارتین رو به من با غرور گفت "حال کردی؟" منم گفتم بله خیلی زیاد.

بعد کمر نوشینو بوسید و گفت "اماده ای همشو بکنم تو؟" نوشین گفت "بکن لعنتی عاشق کیرتم" اونم شروع کرد اروم اروم کیرشو تو کس نوشین جا دادن. کیرش اینقد بزرگ بود که وقتی داشت میرفت تو کسش زیر شکم نوشین داشت هی برجسته تر میشد. با این که کس زنم زیاد کیر خورده بود و حسابی عادت داشت ولی به اخراش که رسید واقعا اخ و اوخ میکرد. ارتین شروع کرد اروم تلمبه زدن تا کیرش خوب تو کسش جا بیفته. کف دوتا دستاشو گذاشته بود رو کون زنم و تلمبه میزد. خیلی حالت ریاست داشت. یکم بعد همونطور که کسشو از پشت میکرد انگشتشم وارد سوراخ کونش کرد و با نهایت سرعت و قدرت از پشت تو کسش تلمبه میزد. ارتین بهم گفت "اگه دوست نداری هنوزم دیر نشده. میتونی زنگ بزنی نگهبان بیاد منو بیرون کنه" ولی من همینطور فقط بهش نگاه کردم و جق زدنمو قطع نکردم. خندید و گفت "دیدی زر میزنی پس؟" نوشین خندید و بهش گفت "عاشقتم بچه پررو همینطور بکن" و یکم بعد ارضا شد و افتاد رو مبل. ارتین این دفعه دیگه صبر نکرد و به پشت خوابوندش رو مبل و افتاد روش. همونطور که با هیکل گندش رو زنم خوابیده بودو بازوهای کلفتشو دور زنم حلقه کرده بود داشت لباشو میخورد و با کیرش تو کسش تلمبه میزد. نوشینم که دیگه تو حال خودش نبود دستشو میکشید رو کون عضلانیش ‌و محکم ازش لب میگرفت. عضله های پشتشو چنگ میزد و میگفت "بکن منو پارم کن" من که داشتم با خودم ور میرفتم با دیدن اینا دیگه نتونستم تحمل کنم. یهو ابم اومد و یه آه بلندی کشیدم. زنم یه نگاه به آرتین کرد و با خنده گفت "دیدی؟ بازم آبش زرتی اومد" و دوتایی تو همون حالت زدن زیر خنده.

دیدن ارضا شدن من انگار جفتشونو حشری تر کرده بود و داغ تر شده بودن. ارتین موقع تلمبه زدن کونشو کاملا میداد عقب و با قدرت تو کس زنم تلمبه میزد، زنمم پاهاشو دور کمرش حلقه کرده بود و محکم به خودش فشارش میداد. یکم که کرد نوشین برا بار سوم اومد. این بار ولی یه اتفاقی افتاد که تا حالا ندیده بودم بیفته. زنم ابش اومد. قشنگ اب کسش تو همون حالت پاشید رو شکم ارتین و خودش و مبل و کل شکم جفتشونو خیس کرد. تمام تنش داشت از شدت ارضا شدن میلرزید. ارتین دستشو گرفت جلو دهنش که صدای جیغ و دادش از اتاق نره بیرون ولی بازم صدای جیغای خفش خیلی زیاد بود. ارتین تلمبه زدنو متوقف نکرد و خودشم سی ثانیه بعد ارضا شد. کیرشو کشید بیرون و کل ابشو ریخت بالای کس نوشین. عجب صحنه ای بود. زیبایی محض. اب جفتشون با هم ترکیب شده بود. واقعا صحنه هنری ای بود . تا به امروز هربار یادش میفتم کیرم راست میشه. اونجا جایی بود که واسه اولین بار جلوی قدرت این بچه و کیر استثناییش سجده کردم. با خودم گفتم "کس زنم حلالش. هرکی بتونه اینطوری زن منو ارضا کنه حقشه بیاد مرد خونمون بشه اصلا. خودمم کیرشو واسش میخورم"

زنم مث دیوونه ها میخندید، انگار مواد زده باشه. هنوزم بدنش خفیف میلرزید. همونطور که رو همون مبل بغل هم خوابیده بودن ارتین مث گنجشک گرفتش تو بغل خودش و با خنده بهش گفت "خب حالا استخدامم یا نه؟" نوشین خودشو انداخت تو بغلش و ازش یه لب گرفت و گفت "پسره... تا وقتی اینطوری اب کسمو بچلونی استخدام که سهله، هرکاری بگی واسه کیرت میکنم... قربونتم میرم... وای مگه داریم اصلا؟" بعد به من گفت "دیدی با کسم چیکار کرد؟ مرد به این میگن سعید. تو جلوش باید شرت زنونه بپوشی" و دوتایی خندیدن. من لبخند زدم و گفتم "واقعا دهن منم وا مونده. مرحبا اقا ارتین. ممنونم ازتون" راستش احساس افتخار میکردم که زنم تونسته همچین هیکلی رو به زانو دربیاره. ارتین با پوزخند پاشد بره دستشویی و سر راهش لپ منو کشید و گفت "قابلتو نداشت پسرم" و رفت. نوشین به پشت دراز کشیده بود و فقط زل زده بود به سقف و نفس نفس میزد. انقد محکم نفس میکشید که شکمش همش بالا پایین میرفت. ارتین قشنگ رسشو کشیده بود. بهم گفت "آخ سعید کسم میسوزه...جر خوردم... همه اعضای بدنمو جابجا کرد با کیرش... یه خیار بردار بیا اینجا" منم حرفشو گوش کردم. از تو ظرف میوه های رو میز یه خیار برداشتم بردم دادم دستش. خیارو ازم گرفت خیلی اروم کرد تو کسش و اورد بیرون قشنگ اب بالای کسشو باهاش پاک کرد و گفت "بیا بخورش" گفتم "عزیزم اخه" که دهنمو با دست گرفت باز کرد و گفت "بدو تا ارتین نیومده بخور... دوست نداری ببینه داری خیارو با اب کیرش میخوری؟ بدو پسر خوب" منم گوش کردم م سریع خوردم تا حداقل ارتین نبینه و بیشتر از این ابروم نره. وقتی خیارو خوردم دست کشید رو سرم و بهم گفت "افرین...حالا چون پسر خیلی خوبی بودی میخوام بهت یه فرصت بدم که دوباره بم ثابت کنی شوهرمی و من مال توام" من که باورم نمیشد همچین چیزیو میشنوم با ذوق گفتم واقعا؟ گفت "اره، کیرتو دربیار" با شک پرسیدم "مطمئنی؟ اجازه میدی واقعا؟" با بی حوصلگی گفت "اره دیگه بدو" منم سریع شلوارمو دراوردم و جلوش وایسادم. گفت "حالا برو پشت من، پاهامو بگیر و کیرتو بذار بین دوتا ساق پام. دوست دارم همونطور که کسمو که ارتین شخم زده میبینی پاهامو بکنی. بدو مرد من" خیلی برام تحقیرامیز بود ولی فک کنم یه ماهی بود کیرم با بدنش تماس پیدا نکرده بود. همینم واسم خیلی خوب بود.

کیرمو که گذاشتم بین ساق پاش کسشو با دست مالید و گفت "گفتی نمیتونم کل کیرشو تو کسم جا بدم؟ پس این چیه؟ ها؟ حالا فهمیدی چقد جندم؟ پشیمون شدی از حرفت؟ دیدی کلشو تو کسم جا دادم؟" من از همین حرفش و تماس با ساق پاهای گوشتی و نازش ابم اومد. بهم گفت "خاک تو سرت پاشو...حقته کیرتو قفل بزنم... اره بذار به منصوری میگم واسم از اون قفلا بیاره" من ازش تشکر کردم که گذاشته ارضا شم و پاشدم لباسامو بپوشم. یکم بعد ارتین از دستشویی اومد و یکم با نوشین لاس زدن و قرار شد از شنبه بیاد شرکت مشغول به کار شه. اخر که میخواست بره زنمو دم در ماچ کرد و بهش گفت "خوشگله از این به بعد هروقت حشری شدی به خودم زنگ بزن" و گوشی نوشینو از دستش گرفت و باهاش به شماره‌ خودش زنگ زد. خداحافظی کردیم و رفت. به محض این که رفت نوشین دستشو کرد تو مانتوش که زیرش سوتین نبسته بود نوک سینشو گرفت و گفت "دیدی چیکار کرد سعید؟ حتی اجازه هم نگرفت... خیلی رئیس و مردونست همه کاراش... تو در مقایسه با اون واقعا باید شرت زنونه بپوشی" با ترس و لرز پرسیدم "حالا واقعا میخوای بازم بهش بدی؟ قراره این بکن جدیدت شه؟" نوشین دستشو تو مانتوش یکم جابجا کرد و لبشو گاز گرفت و گفت "هم خیلی خوشتیپه، هم مث رئیساست... واقعا نمیتونم جلو خودمو بگیرم سعید... مطمئنم اگه پسر خوبی باشی باهات خوب میشه... حالا دیگه شیطونی بسه. برو فایلای اون معامله جدیده رو بیار بذار رو میزم" و سر و وضعشو مرتب کرد و از اتاق رفت بیرون. به همین راحتی نوشین یکی از بی رحمانه ترین کارای تاریخ زندگی بیغیرتیمو باهام کرد. کاری که شروع فصل جدیدی از زندگیمون و البته سقوطش بود. اینجا بالای قله بود و از این به بعد فقط سراشیبی بود.
     
  
مرد

 
مرسی ک زود زود میزاری

جذابه قلمت
     
  
مرد

 
آفرین، مثل همیشه عالی
ممنون که زود اپ میکنی
     
  
مرد

 
قسمت بیست و چهارم

همونطور که گفتم بعد از این که زنم ارتینو اورد تو شرکت به عنوان "زیردست" من و بادیگارد خودش استخدام کرد و جلو من بهش کس داد و تحقیرش کرد دیگه همه چیز تغییر کرد. زنم دیگه دوتا بکن ثابت داشت که همه نیازاشو پوشش میدادن و دیگه هیچ احتیاجی به من نبود به جز برای خدمت کردن بهشون و تحقیر کردنم. دو سه نفرم که کنار اینا ‌واسه شیطونی داشت که بعضی وقتا بهشون میداد، دیگه همه چیز تکمیل بود. کامران بهش گفته بود تا یکی دو ماه دیگه برمیگرده. زنم حسابی براش از راه دور دلبری میکرد و خودشو لوس میکرد و حشریش میکرد. یه بار بهم گفت داره روش کار میکنه که ما رو هم ببره امریکا ولی من که چشمم اب نمیخورد و میگفتم هیشکی واسه یه کس این کارو نمیکنه، ولی جندگی و کاربلدی زنم و ضعف کس مردا رو دست کم گرفته بودم. من که خودم برده این زن شده بودم فک میکردم بقیه مردا رو نمیتونه زیر چنگ خودش بگیره. فردای اون روزی که ارتین اومد شرکت پنج شنبه بود و نوشین رفت باشگاه و بعدشم با دوستاش رفت بیرون. اون روز مجبورم کرد براش هر نیم ساعت یه بار لوکیشن و عکس و فیلم از خودم بفرستم که مطمئن شه جایی نرفتم. از اون روزی که مچ من و تینا رو گرفته بود دیگه حسابی روم حساس شده بود. رابطش علنا با تینا سر اون جریان به هم خورده بود. منم مواظب بودم حداقل فعلا کاری نکنم که بدترش نکنم.

شبش که برگشت خونه حسابی مست و پاتیل بود و شدیدا بوی الکل میداد. با خنده بهم گفت "پسر خوبی بودی؟ بیا اینجا ببینم" وقتی رفتم جلو بهم گفت لخت لخت بشم تا کیرمو بماله. من باورم نمیشد ولی گفتم حتما مسته و دلش به حالم سوخته. رفتم جلو کیرمو با یه دست خیلی بی تفاوت گرفت و همونطور خشک شروع کرد مالیدن. تو چند ثانیه کاملا راست راست شد. بهم گفت "امشب میخواهیم باهمدیگه یه بازی کنیم. من کیرتو میمالم و تو باید ده دقیقه مقاومت کنی. اگه ابت بیاد دیگه هرروز ارتینو میارم اینجا و شرکت جلوت منو بکنه و صاحب جفتمون بشه. اگه بتونی جلو خودتو بگیری بیخیال استخدامش میشم و دیگه مث یه زن واقعی بهت کس میدم" جفتمون خوب میدونستیم من نمیتونم ده دقیقه دووم بیارم و این نقشه واسه تحقیر منه ولی چاره دیگه ای نداشتم. از خداخواسته با خودم گفتم حداقل اینطوری یه بار با دستاش ابمو میاره و قبول کردم. نوشین یه خنده شیطانی کرد و پاشد لخت شد. زیر مانتوش یه تاپ و دامن مجلسی خیلی قشنگ و سکسی پوشیده بود. فک کنم با دوستاش رفته بودن مهمونی مختلط یا باغ کسی. سینه های بزرگ و سفیدشو از تاپش انداخت بیرون و شرتشو دراورد و بهم گفت کسشو بو بکشم. خوب میدونست من با این کار حسابی مست و حشری میشم. کسش حسابی بوی اب کیر میداد و منظره سفیدی اب تو کسش و اون بوش کافی بود که ابم میاد ولی سعی کردم به چیزای ضدحال فک کنم که ابم نیاد. بعد با گوشیش تایمر گذاشت و کیرمو حسابی خیس کرد و شروع کرد خیلی حرفه ای واسم جق زدن. من جلوش وایساده بودم و اون نشسته بود رو مبل. همونطور که کیرمو میمالید و با انگشتش با سوراخ کونم بازی میکرد با چشای مست و حشریش تو چشام زل زد و گفت "جات خالی نمیدونی تو مهمونی چه پسرای خوشتیپ و سکسی ای بودن... اینقد باهام لاس زدن که نگو... وسطای مهمونی دوس پسر مژده چششو دور دیده بود اومد وسط باهام رقصید... باورت نمیشه اینقد مست و حشری بود که همون وسط کونمو گرفته بود از رو شلوارش تلمبه میزد... کیرش کامل راست بود و با کونم حسش میکردم... در گوشم بهم گفت ای کاش تو زن من بودی نوشین و یکم بعدم دستمو گرفت منو برد تو اتاق... تا رفتیم تو لباسامو از تنم کند و با اون دستای قویش بلندم کرد چسبوندم به دیوار و همونطور که نگهم داشته بود کسمو کرد... خیلی حس خوبیه که اون بیرون صدای اهنگ و مهمونی بیاد و یه پسر هیکلی و تشنه محکم کستو بکنه، مگه نه سعید؟" من که داشتم همه تلاشمو میکردم که ابم نیاد فقط سر تکون دادم. نوشین خندید و گفت "کاش تو هم باهام بودی همشو از نزدیک میدیدی... مث اون شبی که به اراد دادم و دزدکی نگاه کردی و جق زدی"

به اینجا که رسید دیگه نتونستم تحمل کنم و ابم اومد. وسط اومدن ابم کیرمو ول کرد. خیلی حس بدی بود. انگار ناقص ارضا شدم. با التماس گفتم "تو رو خدا میشه یکم دیگه بزنی؟" خندید و گفت "نه دیگه زیر ده دقیقه بیای همینجوری ارضات میکنم" و خندید. وقتی اومدم خودم کیرمو بمالم زد رو دستم و گفت حق نداری. بعد گوشیشو برداشت و با خنده گفت "افرین خوب دووم اوردی... چهار دقیقه" من با شرمندگی گفتم ببخشید. سر کیرمو فشار داد و گفت "نه عزیزم ببخشید چرا؟ تو کیر به درد نخوری داری دیگه، باید باهاش کنار بیاییم... واسه همینه که تو این خونه به یه مرد احتیاج داریم... کامران که نیست و اینطور که میبینم معلوم نیست کی برگرده. حداقل آرتین بالاسرت باشه میتونه مث پدر بهت یاد بده مرد‌ شی یکم" من که از ارضا شدن ناقص و این حرفا خیلی حس بدی پیدا کرده بودم فقط سرمو انداختم پایین و هیچی نگفتم. نوشین پاشد روبروم وایساد و گفت "پس قرارمون این سد دیگه ارتین مرد این خونه بشه... تو هم باید بهش احترام کامل بذاری... از این به بعد هربار جلوی من کیرشو لخت میبینی باید زانو بزنی بوسش کنی" و قبل از این که من حرفی بزنم گفت "برام مهم نیست اگه دوست نداری یا تحقیرامیزه یا فک میکنی برای بقیه تعریف میکنه یا حتی ازت عکس میگیره نشون بقیه میده یا سواستفاده میکنه... اصلا شنبه وقتی منو حسابی کرد باید ابشو از سر کیرش بخوری تا نشون بدی بش احترام میذاری... فهمیدی؟" من که تو پست ترین و اسیب پذیرترین حالتم بودم قبول کردم. نوشین خیلی چموشانه به خواستش رسیده بود. بعد به ابم که ریخته بود رو کیرم اشاره کرد و بهم گفت "افرین... حالا بدو تو حموم خودتو کثیف کردی... دوست دارم همه موهای بدنتو بزنی، قشنگ سفید و برق انداخته کنی تمام پوستتو... موی بدن واسه مرداست، یه نفر بیشتر نباید تو خونمون بدنش مو داشته باشه" منم که دیگه هیچ غرور و اعتمادبنفسی واسم نمونده بود فقط اطاعت کردم. رفتم حموم قشنگ همه موهای بدنمو حتی موهای سوراخ کونمو زدم و نرم و پوست کنده اومدم بیرون.

وقتی از حموم اومدم دیدم نوشین با یه شرت بنفش تو دستش نشسته رو تخت و منتظر منه. بهم گفت "عزیزم اولین شرت زنونت مبارک... بیا همین الان بپوشش... خیلی دوست دارم کونتو تو این ببینم" فقط اطاعت کردم و پوشیدمش. بهم گفت "بچرخ کونتو ببینم" وقتی چرخیدم کونمو با دست گرفت و گفت "عالی شدی عزیزم، همون شوهر حرف گوش کن و خوبی شدی که من همیشه میخواستم... مطمئنم ارتین جونم اینطوری ببینتت رفتارش باهات بهتر میشه... میدونی که مردای قوی مث ارتین خوششون نمیاد یه مرد دیگه پیش خانومشون باشه... اینجوری کمتر روت حساس میشه" بعد از رو شرت لطیفم به کیرم دست کشید و گفت "فقط این دودولت تیپتو زشت کرده، باید یه فکری واسش بکنیم" و لبمو بوسید و گفت "عاشقتم که اینقد پایه ای و درک میکنی شوهر قشنگم" شاید باورتون نشه ولی تو اون سبک زندگی حتی همین بوس و تایید ساده منو خر میکرد و دلم میخواست برای تکرارش هرجوری نوشین میخواد باشم. بهم گفت دیگه همیشه این شرتو زیر لباسام بپوشم و موقع خواب و وقتی تو خونه ایمم هیچی روش نپوشم. خلاصه اون شب خوابیدیم و فردا بعدازظهرش گفت دوباره میره باشگاه. گفت "میخوام واسه آرتین جونم حسابی اسکات بزنم تا کونم بزرگتر و ورزیده تر بشه... معلومه از اون مرداییه که کون خوبو با هیچی عوض نمیکنن. تا من برمیگردم خونه رو تمیز کن. ببین حسابی همه جاش برق افتاده باشه ها سعید، تنبلی نکنی که عصبی میشم" منم با همون شرت بنفش بندی زنونه خونه رو تمیز کردم و منتظرش موندم تا برگرده. وقتی برگشت دیدم با منصوری اومد تو. سریع دویدم شلوارمو بپوشم که نوشین بهم گفت "عزیزم اقای منصوری که از خودمونه، نمیخواد... بیا اینجا یه کادو واست اورده" و دوتایی خندیدن. منصوری اومد یه دستی کشید به رونا و کون من و به نوشین گفت "چه خوب شده... هرکی از پشت ببینه فک میکنه دختره" نوشین خندید و گفت "پس مشکل جلوشم درست کن" منصوری گفت چشم و زد به کونم که شرتمو دربیارم. شرتو که دراوردم کیرمو محکم گرفت فشار داد که از دردش دادم رفت به هوا و از پلاستیکی که دستش بود یه قفل کیر دراورد. من که تا حالا از نزدیک ندیده بودم باورم نمیشد چقد کوچیکه. یه روکش پلاستیکی بود که دور کیر خوابیده ادم قفل میشد و نمیذاشت حتی دیگه درست کیر ادم راست بشه. منصوری منو محکم با دست گرفته بود تا قفلو بزنه، من با التماس به نوشین نگاه کردم. انگار فهمید و گفت "نگران نباش عزیزم هرموقع پسر خوبی باشی بازش میکنم تا جق بزنی... اینجوری واست بهتره باور کن... خیلی جقی شدی جدیدا"

خلاصه منصوری کیر کنو قفل زد و کلیدو داد دست نوشین. نوشین تشکر کرد و گفت بشینه تا من واسش چایی بیارم. منصوری گفت "باشه یه روز دیگه که بتونیم سکسم بکنیم" بعدش فهمیدم زنم الکی بهش گفته بود پریوده. نوشین گفت "خب اگه دوست داری بشین تا سعید کیرتو بخوره... امروز روز تمرینشه کیر شما رو هم نخوره قراره با دیلدو تمرین کنه" منصوری خندید و تشکر کرد و زنمو بوسید و رفت. وقتی رفت نوشین بهم گفت "مبارک باشههه... خیلی زود تاثیرشو تو زندگیت میبینی... حالا بدو دیلدو رو بیار تمرینمونو شروع کنیم" و خودشم زد ماهواره شبکه ای که پورن همجنسگرایی پخش میکرد. وقتی دیلدو رو اوردم بهم گفت شروع کنم و همونطور که ساک میزنم چشمم به تلویزیون باشه. یه مرد ترنس با کیر و سینه های زنونه بزرگ داشت کیر یه سیاهپوست هیکلی کیرگنده رو میخورد. نوشینم سر منو گرفته بود و‌ راهنماییم میکرد و وقتی خوب میخوردم بهم افرین میگفت. بهم گفت "میدونی همه چی از اون روزی شروع شد که مجبورت کردم این دیلدو رو برام بخری... همون بار اولی که اینو کردم تو کسم مطمئن شدم ازدواجمون تموم شده و تو دیگه هیچوقت انتخابم نیستی... الان شاید فک کنی مردونگیت تموم شده، وای بار اولی که خودت با دیلدو منو ارضا کردی و ابت تو شلوارت اومد مردونگیتو کامل تسلیم کردی... ببین چجوری کیر میخوره، من کاری میکنم همینطوری کیر ارتینمو بخوری... میبرم سینه هاتو عمل میکنم همینطوری سکسی و جیگر بشی" من با این حرفا خیلی حشری شده بودم ولی کیرم با اون قفل راست نمیشد. یکم درد داشت ولی حس جالبی بود. سعی کردم از روش بمالمش ولی نمیشد. نوشین که اینو دید قهقهه زد و گفت "چیه هیچی نشده میخوای دودولتو بمالی جقی؟ از این به بعد دیگه کلید ارضا شدنت دست منه... تا خودم بازش نکنم نمیتونی... دیگه از خودارضایی یواشکی و خیانت خبری نیس... فقط اگه پسر خوبی باشی و به من و بکنام همه جوره سرویس بدی اجازه میدم" خلاصه حتی وقتی خواهشم کردم اجازه نداد و اون شب با تخمای باد کرده خوابیدم.

فردا صبح گفت "من میخوام واسه بعد از ظهر که ارتین میخواد بیاد اینجا برم خرید، تو خودت تنها برو شرکت... حواست باشه تا همه کارا انجام نشده نیای خونه" منم تنهایی رفتم و برگشتم. وقتی درو باز کردم و اومدم تو خونه دیدم زنم با شرت و سوتین تو بغل ارتین نشسته رو مبل و در حالی که اون فقط یه شلوار جین پوشیده داره شکمشو بوس میکنه. انگار خجالت میکشیدم برم جلو، هنوز باورم نشده بود بچه شر محل شده بکن زنم. با صدای اروم سلام کردم. جفتشون سرشونو چرخوندن طرف من و نوشین داد زد "اینجا چه غلطی میکنی سر خر؟ همه کارا رو کردی که اومدی مزاحم من و عشقم شدی؟" عذرخواهی کردم و گفتم بله. بهم گفت "فقط بشین یه جا صدات درنیاد که حوصله ندارم خلوتمونو خراب کنی" و لب ارتینو بوسید. دستشو کذاشت رو سینش و بهش گفت "دوست داری امروز چیکار کنیم؟ هرکاری تو بگی میکنیم عشقم" ارتین با بی حوصلگی گفت "نمیدونم، حوصلمون سر رفته... بذا ببینیم ماهواره چی داره" زنم پاشد کونشو گذاشت رو کیرش و شروع کرد تکون دادن و یکم بالا پایین کردن و با عشوه بهش گفت "میخوای یه جور دیگه سرگرمت کنم؟"و یکم مث استریپرا کونشو رو کیرش تکون داد و اونم اسپنکش کرد. یهو گفت "این فیلمه خوبه بشین ببینیم" و نوشینم حسابی خورد تو ذوقش و نشست. وقتی دوتایی داشتن فیلم میدیدن نوشین بهم گفت "همینجوری بی مصرف اونجا نشین... بیا پاهامو ماساژ بده" وقتی رفتم و مشغول شدم ارتین یه نگاه تحقیرامیزی بهم کرد و پوزخند زد و برای این که بیشتر تحقیرم کنه شروع کرد از زنم لب گرفتن و سینه هاشو مالیدن. نوشین بهش گفت "عزیزم تو هم عضله هات از ورزش گرفته، میخوای ماساژت بده؟" ارتین گفت "فکر خوبیه، اره" نوشین بهم گفت "پاشو عشقمو ماساژ بده خستگیش دربره" وقتی دید من فهمینجوری دارم نگاه میکنم با لحن تنت گفت "لازمه بازم تکرار کنم؟" من گفتم نه و سریع رفتم دست به کار شم.

ارتین همونطور لخت نشسته بود رو مبل. من رفتم پشت مبل و شونه های قوی و عضلانیشو گرفتم و شروع کردم با دست ماساژ دادن. حس خیلی عجیبی داشت. بدن هیکلی و جذابی داشت و دوست داشتم نزدیک باشم و بهش دست بزنم ولی بازم خیلی عجیب بود. نوشین که شرتشو داده بود کنار و داشت کسشو میمالید بهم گفت "سینه ها و بازوهاشم قشنگ ماساژ بده، کاری کن استرس از بدنش بره" منم به خودم جرات دادم و دستمو بردم رو سینه های ستبرش و بازوهای کلفتش. زنم از تماشای منظره ماساژ داده شدن بکن قویش به دست من بینهایت حشری شده بود و کسشو محکم میمالید. صدای مالیده شدن کسش نشون میداد حسابی خیسه و از حشر اب افتاده. کیر ارتینم رفته رفته تو شرتش بزرگتر میشد تا این که اخراش دیگه مث یه چادر شده بود. اگه خودمون تنها بودیم مشکلی نداشت، ولی تحقیرامیزترین چیزش این بود که زنم داشت سرویس دادن من به یه مرد دیگه رو نگاه میکرد و از قدرت اون و ضعیف بودن من حشری شده بود. وسط ماساژ دادنم زنمم نشست پایین پاش و شلثار جینشو کشید پایین و مشغول شد. ارتین لش کرده بود رو‌مبل و دستاشو هم انداخته بود دوطرفش رو دستگیره مبل و زنم خایه‌ها و سوراخ کونشو میلیسید و من بدنشو ماساژ میدادم. از لذت با صدای بلند ناله میکرد. زنم کیرشو میمالید، خایه هاشو میخورد و کیرشو میذاشت وسط پستوناش که انداخته بود بیرون و بالا پایینش میکرد. با همه وجودش میخواست بهش حال بده. بهش گفت "شرت و سوتینتو دربیار اذیت نشی" و سوتینشو با یه حرکت از پشت باز کرد. بعد نوشین برگشت و‌ اون مث یه قهرمان شرتشو اروم اروم از کون بزرگش کشید پایین. زنم دوباره نشست وسط پاهاش و شروع کرد خوردن کیرش. ارتین دست منو زد کنار و زد به بازوی نوشین که بهش بفهمونه پاشه بکنتش که نوشین گفت "میشه یکم دیگه کیرتو بخورم؟ خواهش میکنم خیلی خوشمزست" ارتینم گفت باشه و لم داد رو مبل و زنم دوباره شروع کرد اروم و با ولع کیرشو خوردن. موقع ساک زدن اب دهنش میریخت رو تخماش و منظره حشری کننده ای ساخته بود. ارتین گوشیشو از توی جیب شلوارش که رو زمین افتاده بود اورد بیرون و از زنم که داشت کیرشو میخورد از بالا عکس گرفت. گفت "بچه های محل عاشق این میشن" با خودم فک کردم یعنی چندتا مرد دیگه همچین عکسا و فیلمایی از زنم دارن؟ پنج تاشونو فقط من خبر داشتم. یعنی هنوزم با عکسا و فیلماش جق میزنن؟ اگه گذاشته باشن تو اینترنت و همه دیده باشن چی؟ زنم که میگفت حتی اسم بعضی از کسایی که کردنشم یادش نمونده. لابد اون پسرای دختربازم همینطورین. این عکسا رو که تو گوشیشون میبینن فقط یادشون میاد که این زنه خوب کیرشونو خورده و ابشونو کشیده، حتی یادشون نمیاد کی بوده. اون اوایل از فکر این که این صورتی که من هرروز میبوسم صدتا کیر بهش مالیده شده ازار میدیدم، بعدش کم کم یاد گرفتم لذت ببرم، الان دیگه واسم قشنگ عادی شده بود. ولی بازم درست نبود که همه تو محل ببینن و ابرومون بره.

این شد که به خودم جرات دادم و گفت "اقا ارتین میشه این عکسو پاک کنید؟ ما رو ابرومون خیلی حساسیم" که سریع نوشین گفت "خفه شو سعید. عشق من حق داره هرگاری دلش میخواد بکنه. بدن من متعلق به ایشونه، اگه خودش صلاح ببینه حتی میتونه منو جنده کنه ازم پول دربیاره... خودش مواظبمه" ارتین گفت "بار اخرت باشه همچین زری میزنی، وگرنه دوباره جوری کتکت میزنم که این بار بستری شی... بعدم وقتی رو تخت بیمارستان خوابیدی میارم زنتو جلوت میکنم. دوست داری؟" اروم گفتم نه. گفت "پس همین الان عذرخواهی کن و دیگه هم تکرار نکن... یه بار دیگه ببینم میخوای قلدربازی دربیاری و واسه من خط و نشون بکشی بد بلایی به سرت میارم"زنم شرتشو چپوند تو دهنم و گفت "دیگه فقط ساکت باش... اگه فک کردی من دوباره ازت دفاع میکنم کور خوندی. تازه بهش جایزه هم میدم" بعد بهم دستور داد پاشم همه لباسامو به جز شرتم دربیارم. وقتی این کارو کردم و ارتین شرت زنونه و بنفشمو دید، غش کرد از خنده. بهم گفت "دهنت سرویس این چیه دیگه کونی؟ تو این شرته پات بود و همچین زری زدی؟" نوشین بهم گفت فیگ‌ر بگیرم و بازوهامو سفت کنم. بعدم از ارتین خواست وایسه بغلم همینکارو کنه. همونطور که حدس میزنید ارتین دو سه برابر من بود و نوشین حسابی تحقیرم کرد و مجبورم کرد بازوی ارتینو بوس کنم و بلند بگم "کس زنم حلالت" منم همین کارو کردم. بعدش خوابیدن تا سکس کنن. ارتین بهم دستور داد برم شرتشو بکشم پایین و کیرشو با دستای خودم بذارم تو کس زنم. وقتی بعد بوس کردن کیرش تنه کیر تنومندشو با دست گرفتم تا با کس زنم تنظیم کنم و بذارمش تو. نوشین گفت یه لحظه وایسا و پاشد رفت تو اتاق. دیدم دیلدوشو اورد و گذاشت کنار کیر ارین و گفت پشمام همونی که فک میکردم... کیرش از دیلدوی منم بزرگتره سعید" من که از ماساژ دادن و دست زدن به کیرش حشرم زده بود بالا گفتم "بله معلومه که از دیلدو هم بهتره"

زنم موقع بلند شدن یه لیس به کیرش زد و دوتایی خندیدن. بعد ارتین خودش نشست رو مبل و زنمم نشوند رو پاهاش و شروع کرد کون گنده و‌ نرم زنمو مثل پرچم تو باد به اهتزاز دراوردن. صدای زنم رفته بود به آسمون و دائم فقط میگفت خیلی خوبی ارتین جونم، بهترینی. سوراخ کون زنم که مث یه غنچه‌ جمع شده بود از لای تکون خوردن لمبرای کونش بهم چشمک میزد. خیلی دوست داشتم برم لیسش بزنم. با حالت عصبی ناخنای بلندش که لاک سفید داشتنو میکشید رو کونش و لپ چپ کونشو جمع میکرد انگار که سر راه کیر گندش باشه و دوباره ولش میکرد تا لمبر بخوره. اب کسش ریخته بود رو کیر کلفت ارتین و حالت ماسیده پیدا کرده بود و با هر تلمبه یکم بیشتر به سمت خایه هاش سر میخورد. زنم جوری با رغبت کونشو رو کیرش تکون میداد که انگار تشنه ایه که چند روزه تو بیابونه و اب نخورده. تو همون حین که از شدت تلمبه زدن و بالا پایین رفتن کل بدنش عرق کرده بود و سینه های قشنگش خیس شده بودن و منظره فوق حشری کننده ای ساخته بودن، دیلدوشو از رو مبل برداشت انداخت تو بغل من و گفت بیا. من خیلی مودبانه و اروم پرسیدم "چیکارش کنم؟" که زنم گفت "بکنش تو کونت... چه میدونم براش ساک بزن بیکار نباشی" و دوتایی خندیدن. بعد همونطور که با کون بی نقصش رو کیر ارتین بالا پایین میشد گفت "من که میدونم له له میزنه کیرتو بخوره ولی کور خونده. این کیر مال منه. تا وقتی من هستم هیشکی نزدیکش نمیشه" همونطور که نوشین رو کیرش نشسته بود واقعا دلم میخواست سینه هاشو بخورم. رفتم طرفشون ولی ترسیدم دوباره ناراحت شه و این بار کتکم بزنه و به جاش شروع کردم لیس زدن زیر بغلش. زنم خندید و همونطور که بالا پایین میشد دستشو گذاشت رو سرم و گفت خوبه بخور . یکم که خوردم بکنش زد به پهلوم و گفت "قشنگ لیس بزن" زنم بازوهاشو دور گردنش حلقه کرد و گفت "جون قربونت برم مرد من. عاشق اینم که بهش دستور میدی"

ارتین با شنیدن این انگار حشری شده باشه بلندش کرد و زد زیر بغل برد تو اتاق خوابوندش رو تخت. همونطور که کسشو میمالید و ازش لب میگرفت بهش گفت "تا حالا کسی به این گنگی کرده بودت ؟" که زنم گفت "نه عشقم تو بهترینی" بعد ارتین بهش "میخوام امروز گنگستری و هیپ‌هاپی سکس کنیم" و کیرشو با دست گرفت و اورد نزدیک صورت من. بهم گفت "بوش کن. قشنگ نفس بکش. دوست دارم بوش یادت بمونه... این بوی کیریه که همین الان از کس زنت بیرون اومده... خوبه که من بچه محلتونم، وگرنه زنت هیچوقت سیر نمیشد" نوشین گفت "آخ گفتییی" و کیرشو با دست گرفت کرد تو کسش. همونطور که کیرشو میکرد تو کس زنم بهش گفت "چطوره شوهرتو بندازم تو زندان و هرروز همه جای این خونه بگامت؟" زنم بهش گفت "عزیزم زندان چرا؟ این که کاریت نداره. تو تا هروقت دلت میخواد میتونی بمونی... اصلا اگه تو نباشی منم ازش طلاق میگیرم و میرم... من بدون این کیر نمیتونم" وسط تلوبه زدناش هی حرفای تحقیرامیز بهم میزد "آخخخ خیلی گنده و سکسیه سعیدددد... اینقد خوب میکنتم که دوست دارم گریه کنم... کیرش تو مردونگیت سعید...ارتییین... ارتییین... جون قربونت برم من... بکن منو ارتییین" مطمئن بودم همسایه هامونم دارن میشنون. همزمان با ارضا شدن زنم یهو ارتینم کیرشو تا خایه فرو کرد تو کسش و کیرش شروع کرد باد کردن و جمع شدن. معلوم بود داره حسابی اب داغشو میریزه تو کس زنم. اینقد فشار داد تو که خایه هاش قشنگ چسبید به کس زنم و اگه کسش مانع نمیشد میرفتن تو. یکم دیگه تلمبه زد تا اخرین قطره های ابشم بچلونه و خالی کنه تو کسی که دیگه مال خودش شده بود. وقتی کیرشو کشید بیرون یه قسمت از ابش با فشار از کس نوشین اومد بیرون و از شکاف کونش سر خورد ریخت رو تختمون. نوشین دوباره انگار از حال رفته بود. ارتینم به زحمت خودشو از روش انداخت کنار و خوابید کنارش.

یکم که حالشون جا اومد و ارتین رفت دستشویی، نوشین بهم گفت "بیا اینجا بشین... ببین ابش داره از کسم میاد بیرون... بذا کیرتو بیارو بیرون... چون پسر خوبی بودی اجازه میدم جق بزنی" و بهم گفت برم کلید قفل کیرمو بیارم و بازش کرد. من کس پر اب زنمو نگاه میکردم و با شدت جق میزدم. دستمو گرفت گذاشت رو سینه هاش و گفت "قدر این لحظه ها رو بدون، همیشه تکرار نمیشه" یهو چند ثانیه بعد گفت "ولش کن... خیلی پسر خوبی بودی این چندوقته میتونی بکنی تو کسم... ارتین یکم کثیف کاری کردخ، ولی خوب میدونم ارزو و افتخارته کیرت دومین کیری باشه که میره تو کسم" من که خیلی هیجان زده و حشری بودم معطل نکردم که یهو نظرش عوض شه. کیرمو سریع کردم تو کسش. هنوز اب ارتین تو کسش بود و خیلی لزج بود. همونطور که من با نهایت زورم و تا ته میکردم تو کسش بهم گفت "هیچی حس نمیکنم عزیزم، ارتین با کیر بزرگش کسمو داغون کرده". با این حرفش اینقد حشری شدم که ابم همونجا اومد. خندید و انداختم کنار و گفت "وای به همین زودی اومدی؟ کس دست دوم بیشتر حال میده نه؟" گفتم عاشقتم نوشین. خندید و گفت "حالا بدو تمیزش کن" سریع از رو دراور یه دستمال اوردم از پایین کسش کشیدم تا بالا و اب حسین و خودمو جمع کردم. داد زد سرم و بهم گفت "این چه کاری بود کردی؟ مگه نمیدونی باید اب بقیه و خودتو بخوری؟" من عذرخواهی کردم و قول دادم دیگه تکرار نشه. ارتین که طبق معمول دستشوییش طول کشیده بود بعدش اومد تو تخت بغلش کرد و دراز کشیدن رو تخت. نوشین با همون خوشحالی بعد از ارضا شدنش بهم گفت "عزیزم از امشب عشقم اینجا رو تخت پیش من میخوابه، تو میری رو مبل" گفتم چشم هرچی شما بگید. ارتین دست کشید رو سرم و گفت "افرین پسر خوب" و بعد کونمو که تو شرت زنونه بود با دست مالید و بهم گفت "تو هم خوب کونی داریا، خیلی مواظب باش" و دوتایی خندیدن. این برای ارتین و نوشین یه شوخی ساده بود، ولی من بعد از اون مدت زیادی با این حرف فانتزی درست میکردم و مطمئن بودم اگه کیرم ازاد بود، هربار شدیدتر از همیشه ارضا میشدم.
     
  
مرد

 
عالیه افرین
     
  
صفحه  صفحه 6 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

جنده ترین زن جهان


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA