انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 8 از 16:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  15  16  پسین »

فانتزی های زیبای من و خانوم خوشگلم


مرد

 
سلام و درود
فانتزی های شما جالب و خوندنیه ، منتظر ادامه اونها هستیم
     
  
مرد

 
kianmehr48
سلام ممنونم از کامنت زیباتون
متاسفانه اونطور که انتظار داشتم بازخورد خوبی نداشت و مدتی دست مگه داشتم برای ادامش ولی یه قسمت دیگه آماده کردم که بزودی اضافه میشه
     
  
مرد

 
mehranfakher
سلام و درود
دستمریزاد دوست عزیز و عرض خدا قوت دمت شما سرور گرامی !
     
  
↓ Advertisement ↓

 
دیگه یادمون رفته داستان چی بود قسمت بعدی رو که بذاری دوباره باید از اول بخونیم ولی داستانت خوبه
     
  
مرد

 
mehranfakher
درود مهران عزیز.. کم پیدایی... دل مون برای نوشته هات تنگ شده.. راستی قراربود تصاویر خودتون رو هم با نوشته بعدی تون بگذاری
f2
     
  
مرد

 
sallar555
ممنونم از پیغامت
حق دارین کمی فاصله افتاد البته یک کمی بخاطر بازخورد ضعیف داستان بود احساس کردم جواب نیست و کسی نمیخونه
ولی بزودی قسمت بعدی رو میزارم
     
  
مرد

 
farshadsafa
خیلی ممنونم
چشم قسمت بعدی رو بزودی اپلود میکنم
     
  
مرد

 
ماجرای خانوم خوشگلم و دوستش با دوست پسرای جدیدشون توی قسمت وی ای پی کلاب شبانه
قسمت پنجم
همینطور که داشتم ویسکی رو‌مزمزه میکردم و فکرم پیش رویا بود یه دست رو روی شونم حس کردم و برگشتم و تازه یادم افتاد جریان صحبتم با شاهین رو . با یه لبخند معنی دار بهم گفت آقا مهران خیلی تو فکری ؟ گفتم نه خوبم و سعی کردم خودم رو آروم و نرمال نشون بدم و سعی کنم یادم بیارم که چه صحبتی کمی قبل باهاش کرده بودم. سریع یه مرور کردم و همه چی یادم اومد . بهم گفت قرار شد دخترا رو بیارین سر میز من ! یجوری گفت که خودشم فهمید انگار بد مطرح کرده حرفش رو و بلافاصله گفت البته عذر میخوام میدونم شما دارید کارتون رو انجام میدین ولی لطفا کمکم کنید چون خیلی دوست دارم باهاشون آشنا بشم و شاید دیگه هیچوقت فرصتش پیش نیاد باهاشون آشنا بشم . گفتم عیب نداره و منم از این مورد ها داشتم و درک میکنم . یه جرعه از ویسکی رو دوباره خوردم و برای اینکه خیالم راحت بشه دقیقا منظورش رویا هست دوباره ازش پرسیدم که منظورش آشنایی با کدوم یکی از دخترا هست که با جزییات بیشتر مشخصات رویا رو داد ، فهمیدم که یه مورد خوب پیدا کرده خانوم خوشگلم و شاید امشب یجورایی به یادموندنی ترین شب ما توی این فانتزی بشه . ازش پرسیدم کدوم هتل اقامت داری که گفت هتل نیستم و با یکی از دوستام یه ویلا نزدیک دریاچه اجاره کردیم . شرایط خوبی داشت و اگر دخترا اوکی میشدن میتوستیم بریم ویلا . بهش گفتم صبر کن برنامه دخترا رو بپرسم ببینم چیه و بگم . با یه شعف خاصی تشکر کرد و منتظر موند. پرسیدم راستی دوستتون هم اینجاست که میز‌گوشه سالن رو نشون داد و گفت تازه اومده و الان اینجاس و اگر جور بشه اونم میخواد با یکی از دخترا اوکی بشه . شرایط هر لحظه داشت پیچیده تر و هیجان انگیزتر میشد و نمیدونستم چی قراره پیش بیاد و فقط نسبت به شرایط پیش میرفتم . به رویا پیغام دادم و خیلی کوتاه شرایط رو براش توضیح دادم و منتظر جوابش موندم . زود جواب داد و گفت میتونن پسرا رو بپیچونن و اینکه خودشونم خسته شدن از اینا و یکی که بتونن باهاشون راحتتر صحبت کنن خوب میشه . گفتم زود جواب بده تا این پسرا رو براتون اوکی کنم و بهشم گفتم که ویلا دارن و اگر اوکی شدین میشه رفت ویلا و بساط مشروب رو اونجا ادامه داد. از پیشنهادم استقبال کرد و گفت خودشونم قصد نداشتن تا صبح کلاب بمونن ظاهرا مینا استرس داشت که یوقت کسی ببینه و به گوش دوست پسرش برسونه و اصرار داشته به یه کلاب خارجی بریم . گفت تا حد اکثر نیم ساعت پسرا رو رد میکنن ولی گفت که باید پسرای ایرانی هم برن سر میز اینا و نمیتونن بخاطر شرایط مینا قسمت عمومی کلاب بشینن. سرم رو آوردم بالا و دیدم شاهین ذل زده بهم و منتظر یه خبر خوب هست ناخودآگاه یه لبخندی زدم و بهش گفتم ظاهرا داره اوکی میشه ولی باید صبر کنی مهموناشون برن و بعدشم شما باید برید سر میز دخترا و اونا پایین نمیان . خوشحال شد با اشتیاق گفت : حتما چرا که نه و رفت سر میز خودشون پیش دوستش . از دور دوستش رو هم دیدم که‌اونم کمابیش از نظر ظاهر و تیپ شبیه شاهین بود . منتظر پیغام رویا بودم و توی فکر که الان دارن چیکار میکنن. زیاد طول نکشید که دیدم پسرا از قسمت وی ای پی کلاب و از پله ها پایین اومدن و مستقیم سمت خروجی رفتن . رویا پیغام داد که زود بیا بالا سریع دو پله یکی رفتم بالا و سمت دخترا خیلی نرمال کنار هم روی کاناپه نشسته بودن هر دوشون یه پاشون روی اون یکی پاشون انداخته بودن و لم دادن بودن و رویا قلیون میکشید و مینا سیگار داشت دستش . داشتن یه چیزی پچ پچ میکردن و بهم لبخند میزدن . رویا با همون لبخند و یه لحن شهوتناک و کشیده بهم گفت بشین آقا پسر تعریف کن مشتری ای جدیدمون چی میخوان و کی هستن ؟ بهش گفتم اول شما از خودت شروع کن و تعریف کن چیکارا کردین تا منم بگم . با یه اخم بهم گفت مهران اذیت نکن و پسر خوبی باش بعدا سر فرصت تعریف میکنم برات و گفت ضمنا برات یه سورپرایز دارم که اگر اذیت کنی از دستش میدی . منم انگار مسخ شده باشم و هیچ اراده ای نداشته باشم روبروشون نشستم و همه چی رو مفصل توضیح دادم با اینکه توی حال خودم نبودم و مستی و هیجان و استرس و شهوت حسابی مغزم رو از کار انداخته بود ولی کاملا متوجه بودم که با دقت به حرفام گوش میدن و هر لحظه حالت چشماشون و صورتشون تغییر میکنه . صبر نکردن حرفام تموم بشه و انگار به حدی که لازم داشتن اطلاعات گرفته بودن . باهم بلند شدن و رویا بهم گفت ما میریم دستشویی تا آرایشمون رو تازه کنیم و برمیگردیم بالا حواست باشه برگشتیم بگو بیان بالا و خودتم بیا تا ما رو معرفی کنی ولی بعدش خودت یه عذری بیار و برگرد پایین . شاید براتون سوال باشه که با اینکه قرار نبود پیش رویا باشم و اینطور بهم امر و نهی میکرد که تنهاشون بزارم آیا ناراحتم نمیکرد ؟! شاید طبیعی نباشه ولی من با این طرز برخورد رویا بیشتر تحریک میشدم و لذت بیشتری میبردم انگار رویا توی جندگی خودش هر چقدر بیشتر پیش میرفت و بیشتر میدیدم که خودش علاقه داره به این نوع رابطه و این فانتزی لذت منم بیشتر میشد . به هر حال اونا کیف هاشون رو برداشتن و رفتن سمت دستشویی و منم پشت سرشون رفتم پایین سمت شاهین و دوستش . نشستم پیششون و اول شاهین منو به دوستش که کامران بود معرفی کرد بعدش منتظر شد تا من صحبت کنم . جریان رو بهشون گفتم و از اینکه شنیدن اوکی شده و دخترا قبول کردن باهاشون بشینن خیلی خوشحال شدن . شاهین اسم دخترا رو از روی مشخصات ظاهریشون پرسید و با یه خنده موزیانه به کامران گفت که حواست باشه رویا مال خودمه و سمتش نری و خندیدن منم ناخوآگاه همراهیشون کردم و در عین حال حواسم به سمت دیگه کلاب بود تا دخترا که رفتن بالا شاهین و کامران رو هم ببرم پیششون .
     
  ویرایش شده توسط: mehranfakher   

 
میگم لگر داستان دیگه ای داری بگو بریم اونو بخونیم تا قسمت بعدی رو آپلود کنی
     
  
مرد

 
‎ماجرای خانوم خوشگلم و دوستش با دوست پسرای جدیدشون توی قسمت وی ای پی کلاب شبانه
‎قسمت ششم
همینطور که حواسم به رویا و مینا بود که برن بالا شاهین و کامران همینطور صحبت میکردن ولی اصن حواسم به اونها نبود و نمیدونستم چی میگن. داشتم با خودم فکر میکردم که الان دقیقا دارم چیکار میکنم و به اتفاقاتی که افتاده بود و قرار بود بیافته فکر میکردم . اینکه الان دارم دو تا پسر برای خانومم و دوستش ردیف میکنم و خودم دارم خانومم رو بسمت یه رابطه جدید هدایت میکنم که احتمالا پایانش به همبستری و‌سکس خانوم خوشگلم با یه مرد غریبه ختم میشه . با این تصورات دوباره قلبم بشدت شروع به تپش کرد و حس کردم کیرم دوباره سفت شده خیلی خوشحال بودم و در‌عین‌حال نیمتونستم خودم رو آروم کنم و یه هیجان و استرس شیرینی رو داشتم تجربه میکردم . همینطور که غرق تصوراتم بودم متوجه شدم رویا و مینا از دستشویی اومدن بیرون ولی بجای اینکه برن سمت راه پله مستقیم بسمت من اومدن . رسیدن پیشم و رویا بی مقدمه رو بمن و با یه لحن کشدار و پر عشوه گفت مهران جان ما رو با دوستات آشنا نمیکنی ؟! شاهین منتظر من نشد و دستش رو بسمت رویا دراز کرد و گفت شاهین هستم و ایشون دوستم کامران هر چهار تا باهم دست دادن و احوال پرسی کردن . رویا خودش پسرا رو دعوت کرد سر میز خودشون و شاهین هم که از قبل میدونست همه چی رو از دعوت رویا تشکر کرد و گفت باعث افتخاره همنشینی با دو تا خانوم زیبا ولی گفت اگر اجازه بدین میهمان ما باشید و هزینه میز و کلاب رو ما پرداخت کنیم . دخترا با خنده های طولانی از پیشنهادش تشکر کردن و پیش افتادن و پسرا هم دنبالشون دیگه کسی به من توجهی نمیکرد انگار کارشون با من تموم شده بود . بالا که رفتیم رویا انگار تازه متوجه حضور من شده بوده برگشت سمت من و کمی آروم (مثلا جوری که فقط من بشنوم ولی احساس میکنم خودش تعمدا جوری گفت که بقیه هم متوجه بشن ) بهم گفت که شما میتونی پایین منتظر باشی و اگر کاری داری برو انجام بده زنگ میزنیم بیا 🤨😠😳 . از این برخوردش ناراحت شدم ولی اطاعت کردم و بدون هیچ حرفی رفتم پایین جلوی بار و هونجا نشستم . یکم بعد پیغام داد که ازم ناراحت شدی ؟ چون خودش پرسید گفتم اره کمی . گفت مهران خودت مگه اینو نمیخواستی فکر میکردم خوشت میاد اینجوری باهات رفتار کنم و اگر میخوای پسرا رو میپیچونم خودت بیا پیشمون . دیدم راست میگه و از رفتارم پشیمون شدم و گفتم درست میگی و ازش معذرت خواهی کردم . گفت آفرین پسر خوب اگر میخوای زنت یه جنده تمام عیار باشه و تو هم به لذتی که میخوای برسی باید بزاری جوری پیش بره که من دوست دارم . یه بوس براش فرستادم و گفتم قبول و بازم ازش معذرت خواهی کردم و یه بوس جواب گرفتم . چاره ای نداشتم واقعا اگر میخواستم به چیزی که میخوام برسم دقیقا همینی بود که رویا داشت انجام میداد و واقعا نمی فهمیدم چرا ازش ناراحت شده بودم و به اون حالت چند دقیقه قبل خودم میخندیدم. دوباره پیغام اومد از رویا که نگران نباش و حواسم بهت هست . خوشحال بودم و اعتراضی نداشتم . یه سیگار دیگه روشن کردم و با اینکه برخلاف همیشه که زیاد مشروب نمیخورم تا همین الانشم زیاده روی کرده بودم یه ویسکی دیگه خواستم و منتظر موندم . جام‌خوب بود و هم راحت داشتم از محیط لذت میبردم هم میتونستم در صورت نیاز سریع برم پیش رویا . حدود بیست دقیقه گزشت و همش چشمم به گوشی بود که پیغام بیاد برام و گاهی با فیلم هایی که رویا قبلا برام فرستاده بود سرمو گرم میکردم و گاهی پیغام هاشو از اول شروع میکردم میخوندم .زیاد طول نکشید تا رویا بازم پیغام داد : کس کش قراره رانندگی کنی برامون حالت خوبه ؟ مست نیستی ؟ پسرا اصرار کردن یه مقدار خوراکی و مشروب بخریم و بریم ویلاشون ما هم قبول کردیم . قرار شد تاکسی بگیریم که ما گفتیم راننده داریم و تو میرسونیمون . از حال خودم خبر نداشتم ولی سریع نوشتم که خوبم و خودم می رسونمتون . گفت پس ماشین رو بیار نزدیکتر زنگ بزن بیایم سوار شیم . مشروب و سیگار رو نصف و نیمه گزاشتم و یه قهوه تلخ و غلیظ گرفتم از بار و سریع رفتم سمت ماشین . قهوه‌رو خوردم و ماشین و رو حرکت دادم و نزدیک در ورودی کلاب منتظرشون موندم . کمی بعد دخترا هر کدوم دست تو دست یکی از پسرا داشتن میومدن سمت ماشین .از همین فاصله هم خیلی خوب میشد فهمید که الانشم خیلی مست شدن ‌و توی حال خودشون نیستن . رویا وقتی مست میشد کلا تو یه عالم دیگه ای میرفت و بی حیا تر و‌دریده تر حرف میزد و رفتار میکرد و منم از این حالتش خیلی خوشم میومد. رسیدن و رویا و شاهین و مینا عقب نشستن و کامران پیش من . پسرا خودشونم ادرس رو خوب بلد نبودن لوکیشن زدن و راه افتادیم ولی من ادرس رو یه بار دیگه پرسیدم و گفتم میشناسم ادرس رو و از یه مسیری میرم پلیس نباشه . یه نیم ساعتی فاصله داشت و زود میرسیدیم. توی راه همش سعی میکردم از اینه ببینم عقب چه خبره ولی توی تاریکی چیزی نمیدیدم ولی از سر و صدایی که میشنیدم معلوم بود شاهین و رویا دارن شیطونی میکنن و مینا هم گاه گداری به شوخی بهشون میگفت خجالت بکشید و توی ماشین آخه و میخندید . داشتم رانندگی ماشینی رو میکردم که صندلی عقبش زنم بغل یه مرد دیگه مست و پاتیل ولو شده بود و داشتن همدیگه رو میمالیدن . اینکه همه اینکارها رو زن خوشگل و جندم در حضور دوست صمیمیش مینا داره انجام میده برام یه حس خیلی بهتری داشت و پیش خودم این کارش رو حد اعلای جندگی رویا معنی میکردم .کمی از شهر خارج شدیم و توی یه مسیر کوهستانی که به یه دریاچه میرسید پیش رفتیم و جلوی یه ویلای مشرف به دریاچه گفتن نگه دارم . ویلا استخر هم داشت و منم با خودم فکر میکردم اگر تابستون بود از استخر هم استفاده میکردیم و به بهانه نداشتن مایو هممون لخت میرفتیم استخر . همه که پیاده شدن رویا اومد سمت من و گفت اقا مهران شما زحمت میکشی یکم خوراکی بخری از مارکت برامون ؟ رسما داشت منو میفرستاد دنبال نخود سیاه ولی اعتراضی نداشتم الان دیگه من فقط رانندشون و راهنماشون بودم نه شوهر رویا . کامران در حد تعارف پیش اومد که منم باهات میام تنها نباشی که مینا گفت چه کاریه مهران همه جا رو میشناسه زود میره و میاد . کامران هم گفت باشه پس من پول میدم شما زحمتش رو بکش اقا مهران و به زور ۲۰۰ دلار چپوند تو جیبم . سریع راه افتادم که زود برگردم و چیزی رو‌از دست ندم . سر راه یه مارکت دیده بودم همونجا خوشبختانه هم ‌ویسکی خوب داشت هم تنقلاتش کامل بود . زود حساب کردم و برگشتم . توی راه همش داشتم با خودم فکر میکردم تا الان تا کجا پیش رفتن پسرا و دارن چیکار میکنن فکرای مختلفی میومد سرم و لحظه به لحظه که نزدیک میشدم کیرم سفت تر و سفت تر میشد . دم در ویلا که رسیدم اول خواستم یواشکی برم داخل یه سرک بکشم ببینم چه خبره ولی منصرف شدم اگر متوجه میشدن خیلی بد میشد . ماشین رو پارک کردم و وسایل رو برداشتم و در باز بود رفتم داخل . ورودی ساختمان هم با یکم سر و صدا رفتم داخل ورودی یه در فلزی داشت و یه در دیگه بود تا وارد پزیرایی بشی . در رو هم یکم محکم بستم که بفهمن رسیدم . خدا خدا میکردم رویا بازم نگه آوردی ممنون برو بهت زنگ میزنیم و اینا . کلی فکر توی سرم میچرخید و از استرس و هیجان یخ کرده بودم و قلبم بشدت میزد . آروم در ورودی پذیرایی رو باز کردم و رفتم داخل ولی کسی نبود اولش جا خوردم ولی فکر کردم شاید رفتن طبقه بالا و احتمالا از اونی که فکر میکردم سریعتر پیش رفتن . با اون وضع رویا و دوستش و اونقدر که مست بودن و گئورگ و دوستش حسابی حشریشون کرده بودن بعید نبود رسیده نرسیده دخترا رفته باشن روی تخت و الان زیر دو تا کیر حسابی حال میکنن . شاید هم برنامشون همین بوده و برای همین منم فرستادن برم !!! با این فکرا حالم بد شد و احساس کردم کلا کنار گزاشته شدم و هیچ توجهی بهم نمیشه ، کاریش نمیشد کرد مجبور بودم صبر کنم و ببینم چی میشه . رفتم سمت آشپزخونه و خوراکی ها رو چیدم داخل بشقاب ها و یخ آماده کردم و کنار وسیکی و انرژی زاها گزاشتم ( رویا ویسکی رو با انرژی زا مخلوط میکنه و میخوره ) و بردم چیدم روی میز بزرگی که وسط پزیرایی بود . نشستم روی کاناپه و یه سیگار روشن کردم و برای رویا نوشتم که من رسیدم و ویلا هستم . خیلی منتظر شدم ولی نه سین کرد نه جوابی اومد . کمی بعد با صدای باز و بسته شدن در به خودم اومدم و برگشتم سمت راه پله و دیدم مینا در حالی که لخت بود ‌و فقط یه ملافه به خودش پیچیده بود اومد پایین و بدون اینکه متوجه من بشه رفت سمت دستشویی کمی بعد وقتی اومد بیرون میخواست برگرده بالا منو دید و کمی ترسید انگار ، با یه حالتی که مشخص بود کمی شوکه شده از دیدن من گفت : آقا مهران کی اومدی ؟ این پسرای عوضی حتی در ویلا رو هم قفل نکردن ؟!؟ انگار با خودشون حساب کرده بودن که اگر منم بیام نمیتونم بیام داخل و کسی مزاحمشون نمیشه . با اینکه میدونست رویا زنمه و همه این اتفاقات با اطلاع من داره رخ میده ولی شاید اونم مثل پسراکه فکر میکردن من راننده دخترا هستم منو امشب در نقش راننده شخصی خودشون میدیده . گفتم در باز بود هم ورودی ویلا هم ورودی ساختمون منم اومدم دیدم نیستین میز رو آماده کردم . بعد با کمی مکس و حالتی که متوجه بشه ناراضیم از رفتارشون گفتم : شما هم که معلومه چیکار میکنید . با این حرفم بلند خندید و گفت ما کاری نمیکنیم آقا مهران و بدون هیچ حرف دیگه ای راهش رو کشید و رفت . پشت سرش نگاه کردم و دیدم کدوم اتاق رفت . نتونستم بیشتر از این منتظر بشم و رفتم بالا پشت در اتاق و گوش وایسادم ببینم چه خبره . با خودم گفتم فهمیدن هم فهمیدن کار دیگه از این حرفا گزشته . خوب که گوش دادم صدای خنده های رویا رو هم تشخیص دادم باورم نمیشد هر چهار تاشون توی یه اتاق بودن و اونطور که از سر و وضع مینا دیدم حتما همشون لخت هستن و توی یه اتاق دارن سکس میکنن. یعنی دارن گروپ سکس میکنن!؟ یا هر کدوم با یکی از دخترا ؟! شایدم دخترا رو عوض میکنن! شایدم نوبتی و دو نفره با دخترا سکس میکنن ! با این فکرا بدنم داغ شد و هر لحظه میتونستم در رو باز کنم و برم داخل . یه حس قویی بهم میگفت الان بری داخل چیزایی رو از رویا میبینی که تا الان ندیدی و همیشه آرزوش رو داشتی تو اون حالت ها ببینیش . خیلی سعی میکردم به خودم مسلط بشم و یه تصمیم درست بگیرم . شرایط خیلی سخت و پیچیده ای بود ...
پایان قسمت ششم
     
  
صفحه  صفحه 8 از 16:  « پیشین  1  ...  7  8  9  ...  15  16  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

فانتزی های زیبای من و خانوم خوشگلم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA