انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 97 از 112:  « پیشین  1  ...  96  97  98  ...  111  112  پسین »

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


مرد

 
کون دادن سحر در حال مستی آنال سکس

سلام من اسمم سحره و اولین باره دارم داستانمو مینویسم 22 سالمه خیلی حشریم 170 قدمه 55 وزنمه لاغرم ولی بدن سکسی دارم سایز سینه هامم 70



یه روز با دوستان بیرون بودیم با ماشین میچرخیدیم که یه ماشینی با دوتا پسر اومدن بغل ماشین ما و شروع کردن به تیکه انداختنو لاس زدن مام که تنمون میخوارید شروع کردیم به لاسیدن بعد تو خیابونا ویراژ میدادیمو لایی میکشیدیم ( از خود تعریف نباشه دست فرمونم خوبه ) پسره که سمت شاگرد نشسته بود که بعدا فهمیدم اسمش امیره خواست شمارشو بزنم منم شمارشو گرفتمو رفتیم خونه زنگ زدم بهشو برای شب قرار گذاشتیم بریم بیرون یه چرخی بزنیم خلاصه تا 11 شب بیرون بودیمو یکمم لب بازی کردیم یکی دوروز گذشت زنگ زد گفت بیا بریم بیرون منم شبش پریود شده بودم حال نداشتم ولی با این حال قبول کردم رفتیم بیرون داشتیم تو خیابون میچرخیدیم گفت خونمون کسی نیس بریم گفتم نه حالم خوب نیس گفت کاری نمیکنیم بریم مشروب بخوریم منم چند وقت بود بدجور هوس مشروب کرده بودم گفتم باشه رفتیم اول کلی مزه گرفتیم بعد رفتیم تو خونه داداشش خونه بود اول یخورده قلیون کشیدیم پیش داداشش لب بازی کردیم که بیچاره داداشش پاشد رفت بیرون مشروبارو اوردو نشستیم به خوردن پیکارو هی پر میکردو میخوردیم دقیقا نمیدونم چندتا خوردم سرم حسابی داغ شده بود امیرم همش با سینه هام ور میرفتو بازیشون میداد من تو حالت عادی حشریم چه برسه وقتی مست باشم
حالم خیلی بد شده بود امیرو انداختم زمینو خوابیدم روش لبامو گذاشتم رو لباشو شروع کردم به خوردن اونم از خداخواسته عین وحشیا لبامو میخورد و گردنمو گوشمو لیس میزد تیشرتمو از تنم دراوردو از رو سوتین سینه هامو مالید خیلی حشری بودم داشتم میمردم از شدت شهوت



سوتینمو باز کردو شروع کرد به خوردن سینه هام آهو نالم همه جارو برداشته بود دست انداختم به کیرشو از رو شلوار گرفتمشو بازیش دادم کلفتو سفت بود شلوارشو در اوردمو کیرشو کشیدم بیرون با دستم اول بالا پایینش کردم بعد کردمش تو دهنم امیرم میگفت بخور کسکش تو جنده ی منی تا ته بکن تو دهنت کیرمو قورت بده منم تا ته کیرشو کرده بودم تو دهنمو براش ساک میزم درمیوردم همه جاشو لیس میزدم دوباره میکردم تو دهنم خایه هاشو میکردم تو دهنم میکشون میزدم همینجور میخوردم که گفت بسه حالت سگی شو بکنمت گفتم پریودم اخه گفت از پشت میکنم به حالت سگی خوابیدم کیرشو گذاشت دم سوراخ کونمو با یه فشار کوچیک کردش تو اولش خیلی درد داشت چون خیلی وقت بود از کون نداده بودم یخرده که بالا پایین کرد راش باز شد تند تند تلمبه میزد میگفت کونی تو این کونتو به من نمیخواستی بدی تو مال منی دیگه هروقت بخوام میکنمت هفته ای سه بار باید بهم از کون بدی منم میگفتم باشه عشقم جووووووووون بکن تندتر بکن کونمو جر بده اخ فدای کیرت بشم کونمو جر بده محکم تر بکن اونم تندتر ضربه میزدو محکم سیلی میزد به لپ کونم که بیشتر بهم حال میداد



همینجور میکردو سیلی میزد میگفت باید قول بدی بهم هروقت خواستم بیای بهم بدی تو مال منی جوووووووون عشق منی تا حالا کجا بودی پس بعد چند دقه گفت ابم داره میاد چیکارش کنم گفتم بریزش تو کونم میخوام داغیشو تو کونم حس کنم اونم همه ی ابشو خالی کرد تو کونم بعداز اون یه راند دیگه ام حال کردیمو دوباره قلیون کشیدیمو اومدیم
بووووووووس دوستون دارم
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
همکلاسی سکسی زن شوهردار

حدود 4سال پیش به واسطه شغلی که دارم باید به کلاسهای بهداشت میرفتم منم که حوصله این چیزها رو نداشتم بلاخره با کلی تاخیر رفتم قبل از همه بگم که من 31سالمه اسمم هم رهاست روز اول که رفتم یه خانمی که با بچش اومده بود نظر منو به خودش جلب کردچون تا دیدمش دلم هری ریخت پایین خیلی ناز وسکسی بود مخصوصن با اون پالتو قرمز و چسبونی که پوشیده بود بچش خیلی شیطون بود وکلاس و رو سرش گذاشته بود

بلاخره یکی دو روز همین طور گذشتو منو اون یه وقتهایی چشم تو چشم میشدیم که من یواش یواش یه حس خوبی بهش پیدا کردم یه چند تایی اشاره بین ما رد وبدل شد و دیدم بعله خانم امار میده ولی از اونجا که اون با چند تا از فامیلهاش اومده بودن نمیشد اونجا کاری کرد یه روز بعد کلاس دنبالش راه افتادم تا شمارم رو بهش بدم ولی چون اون از یه مسیرهایی میرفت که با ماشین نمیتونستم دنبالش برم و جای پارک هم گیر نمی اومد یه چند باری گمش کردم تا یه جا از جلوش در اومدم بهش گفتم بیا سوار شو که قبول نکرد و منم ریده شد به حالم





تا اینکه فردا سر کلاس دیدم که نیومده منم یه جا پیدا کردم نشستم که یه یک ربع که شد دیدم بعله خانم تشریف اوردن اومد کنار دستم رو یه صندلی نشست منم که از کار دیروزش ناراحت بودم چیزی نگفتم که دیدم داره میزنه به پهلوم دیدم تو گوشیش شماره خودش رو نوشته و داره بهم نشون میده منم سریع شمارش رو گرفتم و یه تک براش انداختم البته بماند که یه چند تا از این آویزونها که پشت سرم نشسته بودن شمارش رو که داشت بهم نشون میداد دیده بودنو شمارش رو گرفته بودن که براش مزاحمت ایجاد میکردن این یکی دیگه از عادتهای بد ما ایرانی ها که ادعای فرهنگ و تمدن 2500ساله میکنیم

اون روز بعد کلاس زنگ زدو یه خورده سلام وعلیک واز این حرفها کردوگفت که من شوهر دارم وبعدش گفت که فکر بد نکن من یه خورده شیطون هستم ولی فکر نکن که اهل اون حرفام منم گفتم که اول اشناییه من که چیزی نگفتم ولی از همین حرفش اول کار فهمیدم که اره ...





یه چند روزی گذشت که همدیگه رو تو کلاس میدیدیم و یه روز که تعطیل بود و منم داشتم به اتفاق دوستان میرفتم استادیوم دیدم که زنگ زد و گفت کجایی میخوام ببینمت منم رفتم دنبالش و گفت که داره میره سر کارو یه چند ساعتی وقت داره که با هم باشیم یه چند ساعتی با هم دور زدیم و تو ماشین با هم مشغول صحبت شدیم واخرش که داشت پیاده میشد یه دستی به بازو ها ودستم کشید وگفت که خیلی سکسی هستی و من مردای اینجوری رو دوست دارم و از این حرفها .ما هم که خیر سرمون یه موقعی ورزش میکردیم بدنمون یه خورده عضلانی وورزشکاری بود بعد بهش گفتم که اگه میشه یه موقعیتی جور کنه که همدیگه رو بیشتر ببینیم که اونم گفت ببینم چی کار میکنم یه سه چهار روزی که گذشتو ما با هم تلفونی در ارتباط بودیم ازش خواستم که ببینمش که واسه فرداش با هم قرار گذاشتیم منمزنگ زدم به یکی از دوستام برای مکان که جزو بزرگترین مشکله جوونهای ما هستش .اونم اوکی داد و فرداش رفتم سر قرار و رفتیم خونه دوستم که این بنده خدا هم که دید ما اومدیم سلام علیک کردو گذاشت رفت حالا من موندم این خانم سکسی رفتم پیشش نشستمو دستم کذلشتم دور کمرشو گفتم چه خبرا که اونم بغلم کردو رفتیم تو لب و لب بازی...





از استیل این خانم بگم براتون که قدش حدود 175پوست سفیدوکونهای خوش فرم وسینه های سایز 75وگردو خوش فرم البته خیلی تپل نبود ولی سایز کون وسینش خیلی ردیف بود دستش رو گرفتم و بردمش تو اتاق خواب و گفتم لباسهات رو در بیار و راحت باش که اونم همون پالتو قرمزه رو که روز اول که دیدمش تنش بود رو پوشیده بود چون میدونست من تو اون لباس خیلی باهاش حال میکنم پوشیده بود رو در اوردو روسریشم برداشت من بغلش کردمو رو تخت خوابوندمشو افتادم روش و ازش لب میگرفتم و با سینه هاش ور میرفتم یه کم که با هم ور رفتیم خواستم شلوارش و بلوزش رو در بیارم که دیدم میگه نه اینم یکی دیگه از عادتهای بد خانمهای ایرانی که معضلی شده برا خودش اخه هر چند بار دیگه هم که اومد همین برنامه رو داشتیم اولش میگن نه اخرش ول نمیکنن بپوشن برن بالاخره قبول کردو لباسش رو در اورد یه شرت و کرست ست سرمه ای خوش رنگی تنش کرده بود که منو دیوونه میکرد منم سریع لباسام رو در اوردم فقط شرتم تنم بود رفتم روش که رفته بود رو تخت دراز کشیده بود و سوتینش رو زدم کنار و سینه هاش رو از زیرش در اوردم که مثل بلور سفید بود با یه رنک قهوه ای نوک ممه ای زیبا که دیگه نتونستم طاقت بیارم شروع کردم به خوردن سینه لهاش که خیلی تپل و ناز بودن همین تور که داشتم سینه هاش رد میخوردم از روی شرت با کسش که پف کرده و تپل بود ور میرفتم که دیدم اخ و اوخش رفته هوا و خودش رو خیس کرده چه جورشم که تخت رو هم خیس کرده من که کیرم دیگه داشت منفجر میشد سریع شرتش رو از پاش در اوردم و با یه صحنه ناب مواجه شدم یه کس سفید و تمیز که عین کون قاچ داشت سوراخشم اون تو قایم شده بود واقعا معرکه بود



وقتی لپاش رو از هم وا کردم یه سوراخ خوشکل و صورتی رو دیدم منم دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و با شرتش کسش رو خشک کردم و رفتم شروع کردم به خوردن کسش یه بوی خوبی هم میداد که منو مست میکرد زبونم رو فرو میکردم تو کسشو میچرخوندم اونم دیگه تو اوج بود سر وصداش همه جا رو برداشته بود یه 10 دقیقه ای مشغول خوردن کسش بودم چون واقعا خوشکل و نازو خوشمزه بود در ضمن خیلی دوست دارم تو سکس به طرف مقابلم حال بدم یواش یواش دیدم داره پاهاش رو جمع میکنه و به سرم یه کم فشار میاره منم ریتم کارو تند تر کردم که دیدم سرمو محکم با پاهاش فشار داد و یه جیغی کشید و به خودش لرزید و شل شد ابش تمام تخت رو خیس کرده بود یه کم که گذشت واروم تر شد گفتم حالا نوبت تویه اونم بلند شدو شرتم رو کشید پایین و کیرم و گرفت تو دستش و یه جون گفت و شروع کرد به ور رفتن یه خورده که ور رفت سرش رو به سمت پایین هل دادم که اونم یه نگاهی بهم کرد که یعنی دوست ندارم منم دوباره اروم سرش رو هل دادم که اونم رفت پایین و شروع کرد سر کیرم رو زبون زدن و یه خورده از سرش رو میکرد تو دهنشو دوباره در میاورد یه چند بار که این کار رو کرد یکدفعه همه کیرم رو کرد تو دهنش و تا حلقش میبرد بعد چند بار سرش رو میک میزد خیلی حال میداد واقعا خوب ساک میزد یه چند دقیقه که ساک زد بلند شد منم یخورده با کسش ور رفتم ودمر خوابوندمش و رفتم پشتش و کیرم رو گذاشتم در کسش و اروم کردم تو کسش خیلی داغ و تنگ بود کیرمو تو کسش یه خورده جلو عقب کردم و شروع کردم به تلمبه زدن اونم هی اخ و اوخ میکردو منو حشری تر میکرد منم که دیگه تا ته داشتم تو کسش میکردم عاشق این کارم اونم هی جون جون میکرد...



بعد برش گردوندمو از جلو کردم تو کسشو روش دراز کشیدمو در حال کمر زدن لاله گوشش رو هم میخوردم اونم دیگه واقعا تو اوج بود و همش میگفت بکن بکن جرم بده کیرتو میخوام کیره کلفتت تو کسم اینم بگم کیرم خیلی خیلی بلند نیست به نسبت کلفتیش ولی تا دلتون بخواد کلفته منم همینطور در حال کمر زدن بودمو تندتر میزدم بعد حالت رو عوض کردیم و اون اومد رو کیرم نشستو بالا پایین میکرد خیلی حال میداد وقتی که سرم رو بالا میاوردم و میدیدم چطور کیرمو تا ته تو کسش فرو میکنه و کیرم تمام کسش رو پرکرده احساس خیلی خوبی بهم دست میداد اونم با یه ریتم خاصی این کار رو انجام میداد که من خیلی دوست داشتم دیگه تو اوج بودم خیلی حال میداد اونم خسته شده بود دوباره خوابوندمش و کیرم را با یه فشار تا ته کردم تو کسش وتند تند بالا پایین میکردم واقعادیوارهای کسش به کیرم فشار میاورد اونم هی بازوهام رو فشار میداد میگفت بکن تندر تندر قربون کیرت برم دارم میمیرم بکن بکن بکن اوف جون بکن منم با حرفاش حشری تر میشدم و تندتر میکردم که دیدم داره به خودش میپیچه منم تند تر میزدنم که دیدم یه جیغی کشید و کسش تنگ تر شد ولرزید منم که دیگه ابم داشت می اومد با تنگتر شدن کسش دیگه نتونستم خودم رو نگه دارم و دیدم ابم داره میاد درش اوردم و روی سینه وشکمش خالی کردم واونم جیغ میکشید وارضا شده بود و میلرزید واقعا که اب زیادی از هر دومون اومده بود همون طوری روش دراز کشیدم و یه 10 دقیقه ای همون طوری موندیم و بعد بلند شدیم رفتیم حمام و یه دوش سرپایی گرفتیم واومدیم اطاق رو مرتب کردیم البته برای تخت نمیشد کاری کرد بعد رسوندمش موقع برگشتن ازم تشکر کرد و گفت که تا حالا همچین سکسی نداشته و شوهرش سکس بلد نیست واولین باره درست و حسابی ارضا شده و کیرم کلفته و دوسش داره و از این حرفها ولی نمیدونم چرا فرداش زنگ زد و گفت عذاب وجدان داره البته یه چند بار دیگه هم با هم سکس داشتیم ولی متاسفانه سر یه سوتفاهم با هم بهم زدیم امیدوارم هر جا هست سالم و سر حااااااااااااااال باشه .
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکس با هم مدرسه ای پسرم سکس مامان

سکس با هم مدرسه ای پسرم

میخوام داستان خودم رو با یکی از هم مدرسه ای های پسرم که بر میگرده به ۱۴ سال پیش براتون تعریف کنم ، اسم اون شخص مهدی بود که یک سال از پسرم بزرگتر بود ، اسم پسرمم محمد کاظمه ، من در این داستان برای خودم از اسم مستعار شیما استفاده می کنم .

...

اسم من شیماست ، از ظاهرم براتون بگم که قدم حدود ۱۶۵ سانت ، کمر باریک و موهای بلوندی دارم ، داستان از اونجا شروع میشه که یه روز دم در خونمون وایساده بودم و داشتم با یکی از خانومای همسایه صحبت می کردم ، بعد از اون که از هم خداحافظی کردیم و اون رفت ، دیدم دوباره دارن در خونمونو می زنن ، رفتم به هوای اینکه دوباره خانوم همسایس با همون لباس آستین حلقه ای و دامن جلو که دیدم یه پسری تو سن و سال پسرمه ، بهم گفت سلام شیما خانوم ، با تعجب یه نگاهی بهش کردم و گفتم ببخشید شما ؟ گفت من دوست پسرتون محمد کاظم هستم ، اسمم مهدیه ، همون طور که لبخند بر لب داشتم گفتم با محمد کاظم کار داری ؟ گفت بله ، گفتم الآن خونه نیست رفته جایی تا شبم نمیاد ، اونم که معلوم بود مسحور نگاهم و قد و بالام شده ، بهم گفت الهی قربونت برم میتونم بیام تو راجب پسرتون باهاتون صحبت کنم ، منم که خوشم اومده بود با یه عشوه خاصی بهش گفتم مرسی پسرم آره بیا تو ، بعد رفتم براش چایی دم کردم و لباسامو عوض کردم و با یه تاپ قشنگ اومدم پیشش ، بعد رفتم چایی آوردم و با هم خوردیم . وقتی که نشسته بود من متوجه برآمدگی شلوارش و شقی کیرش شده بودم و یه جوری با مهربونی و لبخند به خشدک شلوارش نگاه می کردم ، اونم که موقعیت و جور دید بهم گفت الهی قربونت برم شیما جونم ، دوسش داری ؟ گفتم چیو ؟ گفت کیرمو ، گفتم آره خیلی .



اونم که دید این طوریه دوید به سمتم و شروع کرد به بوسیدن و نوازش کردن من و همون طور که ازم لب میگرفت و جاهای مختلف بدنمو میمالید یه سره هم قربون صدقم می رفت ، بعد تاپمو از تنم در آورد و لباسای خودشم درآورد و با یه شرت جلوم وایساد و ازم خواست که شرتشو براش دربیارم و منم خواستشو اجابت کردم و همین که چشمم به کیرش افتاد گفتم اوه عجب کیری داری مهدی جون قربون کیرت برم ، قربون این کیر کلفتت برم و شروع کردم به مالیدن و بوسیدن و لیسیدن و خوردن و بازی کردن با کیرش ، اونم که حسابی غرق لذت بود و یه ریز داشت قربون صدقم میرفت ، بعد سونینمو برام باز کرد و از تنم درآورد و شروع کرد به بازی کردن با پستونام و حسابی اونا رو برام مالوند و خور ، بعد شرتمو برام درآورد و دیدم که بدجوری زل زده بود به کسم و داره با حرص و ولع شدیدی نگاش می کنه ، بعد بهم گفت قربون کست برم عزیزم ، قربون کس خوشگلت برم جیگر طلا ، قربون این کس نازت برم شیما جون خوشگلم ، بعد شروع کرد به مالیدن و منم همون طور که آه و ناله می کردم می گفتم مرسی عزیزم ، بعد ازش خواستم که کسمو بخوره ،



اونم که معلوم بود تا اون زمان هنوز چنین چیزی رو نشنیده گفت خوشم نمیاد ، منم بهش گفتم بخور خوشمزس یه خرده بخوری همچین خوشت میاد که دیگه هیچ جوری دلت نمیخواد دست از خوردنش برداری و روش خوردنشو بهش یاد دادم ، یه مقدار که کسمو خورد دیگه معلوم بود که بدجوری خوشش اومده و هیچ جوریم به ناله ها و جیغام توجهی نمی کرد و همین طور داشت به کارش ادامه می داد تا این که یه جیغ نازی کشیدم و آروم شدم ، بعد بهم گفت چی شد جیگرم ؟ گفتم هیچی ارگاسم شدم ، بعد بهش گفت حالا موقشه که منو بکنی ، اونم کیر شق شدشو کرد تو کسم و شروع کرد به تکون دادن و تلمبه زدن و حسابی تا تونست منو از کس در حالتای مختلف کرد ، منم که حسابی حشری شده بودم هی می گفتم آه آه ... مهدی جونم منو بکن ، قربون کیرت برم ، فدای کیرت بشم ، منو بگا ، اوف ، اوه ، جون ، منو بکننننننن ، بعد کیرشو درآورد و کرد تو کونم و حسابی اون تو هم تلمبه زد و به لطف اسپریی که من به کیرش و تخماش زده بودم آبش هیچ جوری نمیومد ، وقتی که بار اول می خواست کیرشو تو کونم کنه اولش من نمیذاشتم و می گفتم تو رو خدا این کارو نکن درد میاد ، اونم بهم گفت یه خرده بخاطر من تحمل کن عزیزم اولش درد داره یه خرده که بگذره انقد خوشت میاد که دیگه دلت میخواد قربون کیرم بری ، منم قبول کردم و اونم حسابی تا تونست تو کونم تلمبه زد و حسابی قربون صدقه خودم و کونم می رفت ، جون جونم عزیزم عجب کونی داری ، قربون کونت برم ، فدای این کونت بشم ، آه آیییی ...بعد کیرشو از کونمم درآورد و گذاشت لای پستونام و بعد از چن دقیقه ای که باهام لاپستونی رفت ، دوباره کرد تو کسم و حسابی تا تونست اون تو تلمبه زد و جفتمون حسابی خیس عرق شده بودیم و عرق از سر و رومون می بارید و و هی ناله می کردیم و قربون صدقه هم می رفتیم ،



منم که حسابی خوشم اومده بود و غرق لذت بودم بهش می گفتم مهدی جونم قربون کسم بری ، فدای کسم بشی ، اونم همون طور که حسابی داشت تلمبه میزد و منو می کرد می گفت جونممممم ، آره عزیزم ، فدات بشم ، قربونت برم ، قربون کس قشنگت برم ، قربون کس خوشگلت برم ، قربون کس رعنات بشم ، فدای این کس زیبات بشم ، قربون کس نانازت برم ، فدای کس نازت بشم ، قربون این کس تپل مپلت برم ، محمد کاظم بیا ببین که چجوری دارم مامانتو میکنم ... و حسابی تو کسم تلمبه میزد و قربون صدقم می رفت ، وقتی که احساس کرد که هر آن ممکنه که آبش بیاد کیرشو از تو کسم در آورد و کرد تو دهنم و منم بعد از مقداری که براش ساک زدم و با دست براش جلق زدم آب کیرش اومد و همه رو تو دهنم خالی کرد و منم همه رو با سر و صدا و ملچ مولوچ زیادی که راه انداخته بودم و با لذت زیادی خوردم ، بعد از اون خودمونو شستیم و تمیز کردیم و مقداری تنقلات آوردم تا خودمونو تقویت کنیم ، وقتی که می خواست ازم خداحافظی کنه و بره بهم گفت الهی من فدای خودت و اون کس خوشگل و نازت بشم ، من دوست محمد کاظم نیستم ، پسرت باهاش کاری نداشتم بی خودی بهم فحش خوار و مادر داد منم انتقاممو گرفتم تا دیگه برای بزرگتر از خودش حروم زاده بازی درنیاره ، چون که من از اون مادر جنده یه سال بزرگترم ، منم خیلی خوشم اومد از اینکه بهم گفت جنده و گفتم آره عزیزم من جنده ام جنده تو جنده مهدی جونمم .



بعد همین طور که بهش لبخند میزدم گفتم ای ناقلا خوب انتقام گرفتی ، بعد از مدتی با دخترمم دوست شد و هر وقت که خونمون خالی میشد بهش خبر میدادم اونم میومد و حسابی ما رو میکرد . این رابطه من و دخترم و مهدی جونم تا پنج سال به طور پیوسته ادامه داشت تا اینکه مهدی اینا خونه شونو عوض کردن و از اون محل رفتن ولی بازم گاهی با هم در تماس بودیم تا اینکه دیگه چون اونم دانشگاهم تموم شد و مشغله کاریشم زیاد شده بود ، ولی ما هنوزم تلفنی با هم در ارتباط بودیم و یاد این خاطرات شیرین و زنده می کردیم .
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
سکس خودم و شوهرم بگم

این جا که داستان ها رو می خونم به نظرم خالی بندی توش زیاده . یه سری ها که دیگه ته خالی بندیه ولی بی خیال
حشری کردن یه مرد توسط یه زن اصلا کار سختی نیست . فقط یه اشاره لازم داره! همسر من ادم خیلی حشری هستش. هیکل من کاملا رو فرمه(نمی خوام از خودم تعریف کنم ! ولی واقعا این طوره) 4ساله که ایروبیک و بدنسازی رو با هم کار می کنم . چیز اضافه ای توی هیکلم نیست .
خودم ادم کاملا سکسی هستم و همینه که به همسرم حال می ده.
یه شب خیلی عادی داشت تی وی نگاه می کرد. نمی دونم چرا ! ولی حالم واقعا بد بود. هوس یه سکس جانانه کرده بودم. دستشو گرفتم و بردمش روی تخت . دراز کشیدیم و خودم توی بقلش جا کردم . یه لباس خواب توری و تنگ پوشیده بودم که تن خورش حرف نداره. شروع کردم ازش لب گرفتن. خودم رو تکون می دادم و همش به خودم می لولیدم و خودم رو بهش می مالیدم. شروع کردم به خوردن گردنش و دوباره هجوم می اورم روی لباش. شوهرم گفت:" حالت بده هاااااااااا! "
من: اره! تو حالت بد نیست؟
همسرم: چرا گلم !
دستاش رو دور کمرم حلقه کرده بود اروم اروم داشت می اومد بالا . به سینه ها که رسید طاقت نیاورد و دستش رو کرد زیر لباسم . کیرش و گرفته بودم توی دستم می مالیدم. تا می خواست لباسم و در بیاره نمی ذاشتم . می خواستم خیلی حشریش کنم . تی شرتش رو در اوردم و از گردنش شروع کردم به خوردن . زبونم رو از گردنش تا کیرش روی بدنش کشیدم. کیرش عین استخوون سفت شده بود. گرفتم توی دستام و شروع کردم به ساک زدن.
پاهاش می لرزید و بعضی موقعا با اون صدای مردونه اش می گفت: اووووووف
چشاش مست شده بود و تعادل مردمک چشمش دست خودش نبود. زورش خیلی زیاد شده بود . بازم می خواستم مقاومت کنم و نذارم لباسم و در اره اما نتونستم . به طرز وحشیانه و خیلی سکسی لباسم و در اورد و پرتم کرد روی تخت . لبام رو داشت می بلعید. وقتی رفت روی گردنم بیشتر گازم می گرفت . سینه هام توی دستش بود و نوک سینه هام رو با دستاش تحریک می کرد. صدام خیلی در اومده بود. اه وناله م بالا گرفت. تا یه اه می کشیدم با چشمای خمارش نگاهم می کرد و می گفت : جووووووووون!
نوک سینه هام و با زبونش بازی می داد و با دستش با کوسم بازی می کرد! کل بدنم بالا می رفت و پایین می اومد . بعدش رفت لای پاهام و شروع کردن به بازی کردن با کیلیتوریسم اونم با زبونش. دیگه جیغ می کشیدم از شدت لذت. زبونش و می کرد توی کوسم و داد من و در می اورد.
بعدش کیرش رو اورد جلوی چشای من و گفت خیسش کن جیگرم. منم که از خدا خواسته یه چند تا ساک هم براش زدم و کیرش رو کشید بیرون. دستاش رو کرد توی موهام و ازم خواست دهنمو باز نگه دارم . کیرش و می کرد توی حلقم و در می اورد. اشکم داشت در می اومد. تا ته حلقه م می کرد توووو
بعدش من و برگردوند به شکم و پاهام بست و به زور من و خودش کیرش و کرد توی کوسم . یه اه بلند کشیدم و اون شروع کرد به زدن. با هر اه و ناله ی من داد می زد جوووووووووووون. جیگرتووووووووووووو. همین بود که باعث می شد صدای من بالاتر بره. بعدش کیرش رو در اورد و منو برگردوند. خودش دراز کشید و بر عکس نشستم روی کیرش . یعنی پشتم بهش بود. من بالا پایین می شدم و اون با سوراخ کونم بازی می کرد.خیلی حالم بد بود. با سینه هام بازی می کردم و بالا و پایین می کردم خودمو. اون هم می گفت: بی شرففففففففف! این جوری نکن الان ابم می اددددد!
تا می خواست ابش بیاد کیرش رو می کشیدم بیرون و یه کم ازش لب می گرفتم و یه پوزیشن دیگه.
این سری من رو خوابوند و پاهام و تا کرد و قفل کرد توی دستاش. من کاملا دو لا شده بودم . همون جوری گذاشت توی کوسم . جیغی بود که می کشیدم. اون هم که طبق معمول می گفت: جوووونم! عزیزمممممممم! جووووون!
یه چند تا این جوری زد و خواست که چهار دست و پا بشم. چهار دست و پا که شدم دستاش و دور کمر حلقه کرد و کیرش و کرد توو. از کمرم گرفته بودم و تکونم می داد و خودش تلمبه میزد. کم کم خم شد روم و سرش رو رسوند به سر من . سرم و برگردونم و با هم لب بازی کردیم . اون قدر بهم حال می داد که نمی تونستم صدام در نیاد! همین جوری که لب بازی می کردیم و کیرش توی کوسم بود صدای اه و ناله هم می اومد.
دیگه کم کم داشت اشکم در می اومد. جیگرم داشت ابش می اومد . تند تر و تند تر شروع کرد به تلمبه زدن و یه داد مردونه کشید و کیرش و کشید بیرون . سریع برگشتم و گفتم بریز روی شکمم . اون هم ریخت. اون قدر جهشش زیاد بود که تا چونم ریخت! همون لحظه شروع کردن با ور رفتن با کوس من و خوردن سینه هام. من هم که حشرییییییییییییی در کسری از ثانیه ارضا شدم و ول شدم روی تخت. جفتمونم خیس عرق شده بودیم .
لبام و بوسید گفت: همیشه کاری می کنی که بگم! بهترین سکسم بود...! دوستت دارم گلم!

ارسالی ا یکی ا بچه های لوتی
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
خودم خواستم زن شوهردار

تا وارد دانشگاه شدم با یکی از همکلاسیام ازدواج کردم.از نظر ظاهر و مالی از بقیه یه سر و گردن بالاتر بودم.شوهرم هم همینطور.همه چیز خوب بود جز سکس که هیچ وقت نتونست ارضام کنه.تا وقتی که با اون آشنا شدم.یه آدمی که شاید همتون هم بشناسید.
دوستی ما کاملا ساده و در حد تلفن و چت بود.
یه روز بهم زنگ زد و گفت بیا ببینمت.بیرون نمیشد همدیگرو ببینیم.نه من میتونستم و نه اون.رفتم خونش.
تا رسیدم منو چسبوند به دیوار و شروع کرد لبام رو خوردن.باور نمیکردم ولی نمیدونم چرا مقاومت هم نکردم.بعد از چند دقیقه تو چشام نگاه کرد و گفت ببخشید.قلبم داشت از سینم میزد بیرون.
نشستیم و یکم حرف زدیم.برای اولین بار بحث سکس پیش اومد و بهش گفتم که شوهرم تو سکس اونی نیست که میخوام.واقعا دلم میخواست باهاش باشم ولی میترسیدم.بهم گفت بیا یه بار باهم باشیم.یکم ناز کردم ولی میدونست از ته دلم چی میخوام.


دوباره شروع کرد لب گرفتن و اینبار همراهیش میکردم.همه بدنم میلرزید.گفت چرا اینجوری شدی.حتی نمیتونستم جواب بدم.چشام رو بستم و خودم رو سپردم بهش.
وحشی بود ولی پیشش آروم بودم.وقتی به خودم اومدم هر دو لخت تو بغل هم بودیم.
گفت میخوام جرت بدم جنده کوچولوی من.فقط نگاش میکردم.گفتم قبلش بده بخورم.کیرش رو گذاشت دهنم.شروع کردم ساک زدم.حالم بهتر بود.داشتم حال میکردم.یه دفعه کیرش رو تا ته کرد تو حلقم.اوق میزدم و چشام پر از اشک بود.خندید و گفت دوست دارم.پدرتو در میارم.سریع پاهامو داد بالا و کل کیرشو کرد تو کسم.دادم رفته بود هوا.شروع کرد محکم تلمبه زدن.منتظر بودم آبش بیاد چون اینجوری عادت کرده بودم ولی خبری نبود.دیگه تو حال خودم نبودم و آخ و اوخ میکردم.جوووووووووووون محکمتر.بکن که تا حالا کسم همچین کیر کلفتی ندیده.


اونم همونجور که تلمبه میزد سینه هام رو فشار میداد و میگفت داد بزن جنده.خودم جندت کردم کوچولو.تو جنده منی.میگفت چرا انقدر کست تنگه مگه تا حالا کس ندادی.حرفاش حشریم میکرد.میخواستم تا صبح بکنه منو.یه دفعه کشید بیرون و گفت برگرد.گفتم نه از کون نه.گفت میگم برگرد.التماسش کردم اما فایده نداشت.حسابی کیرش و سوراخ کونم رو چرب کرد هنوز سر کیرش تو نرفته بود که از درد به خودم میپیچیدم.فقط میگفت آروم باش حواسم هست.وای حتی نفس نمیتونستم بکشم.کم کم کل کیرشو کرد تو کونم و نگه داشت تا جا باز کنه.ولی من فقط درد میکشیدم و ناله میکردم.هیچ لذتی نداشت.اونم فقط میگفت عجب کونی داری.دیدی کونیت کردم.


ولی وقتی دید درد دارم کشید بیرون و از پشت کرد تو کسم.یه نفس راحت کشیدم و همراهش شدم.واااااااااااای سکس این بود و من ازش محروم بودم.صدای شلپ شلوپ خوردن کیرش به کسم با آه و ناله هامون کل خونه رو پر کرده بودم.بهم گفت آبمو میخوری گفتم آره.کشید بیرون و آبشو پاچید تو دهنم.همشو قورت دادم.بغلم کرد و گفت ببخشید.گفتم خودم خواستم.بعد از اون هر چند ماه یه بار باهم سکس داریم.ولی خیلی داغتر از دفعه اول....
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
مهدی و میترا خانوم

‫من مهدی همکلاس بودیم یر روز که تو کلاس نشسته بودم مهدی امد به من گفت (راستی ا ینم بگم اسم منم‬ ‫مهدی اشتباه نکنید) مهدی اگه میشه برای امتحانای ترم بیای باهم درس بخونیم من گفتم موردی نداره فقط کجا‬ ‫درس بخونیم مهدی گفت معلومه میریم خونه ما گفتم باشه بریم قرارشد از فردای اون روز شروع کنیم‬ ‫بالاخره روز موعود فرا رسیدساعت ده صبح رفتم خونه مهدی اینا درو زدم یدفه دیدم یه دختره خوشگل‬ مامانی درو باز کرد وقتی اون دیدم جاخوردم چون نمی دونستم که مهدی خواهر داره خلاصه گفت بفرماید‬ ‫گفتم با مهدی کار دارم گفت شما من گفتم مهدی هستم یدفه دیدم مهدی امد گفت بیا تو من با کله رفتم تو عجب‬ ‫خونه ای از خونه ما هم بزرگتر بود من فکر می کردم ما خر پولیم خلاصه رفتیم تو اتاق مهدی شروع کردیم‬ ‫به درس خوندن ولی من همش فکرم پیش دختره بود وای چه اندامی چه سینه های یدفه از مهدی پرسیدم مهدی‬ ‫شما چند نفرید مهدی تعجب کرد گفت چطور گفتم همینجوری گفتش سه تاخواهردارم ومنه پسر من گفتم ولش‬ ‫کن درستو بخون. تقریبا یه ساعتی درس خوندیم که یدفه درو زدن دیدم خواهر مهدیه برامون میوه اورده بود یه‬ ‫نگاهی به من انداخت گفت این خنگه درس می خونه یا نه خندیدم گفتم نه یدفه مهدی گفت کسشعر نگو بعد‬ ‫درس که تموم شدمن از مهدی خداحافظی کردم رفتم خونه وقتی رسیدم خونه انقدر که تو کف بودم سریع رفتم‬ ‫حموم یع جق توپ زدم همش فکرم پیش خواهر مهدی بودم ومی خواستم که یه سکس با اون بکنم فردای اون‬ ‫روز دوباره رفتم خونشون این سری رفتیم درس بخونیم مهدی می گفت رفتن پدرومادر شون هم رفته بودن‬ آنکارا تا دو هفته هم نمی امدن مهدی به من گفت مهدی امروز حس درس خوندن ندارم مهدی گفت بیا بریم‬ ‫استخر گفتم باشه رفتیم پاین یه استخر نسبتا کوچیکی بود من مهدی لخت شدیم پریدم تو اب من یه مایو سفید‬ ‫پوشیده بودم که نصف تخمام از لبه شرت بیرون بود ولی خودمونیم مهدی هم خوب کونی بود کلی کیف کردم‬ ‫داشتم به مهدی نگاه می کردم که یدفه نگاهم افتاد به میترا داشت من نگاه می کرد یه لحظه خجالت کشیدم‬ ‫سریع رفتم تو اب یدفه دیدم اون خندید مهدی اون دید ولی اصلا براش مهم نبود خلاصه یخورده نگاهمون کرد‬ ‫رفت من مهدی بعد از این که شنا کردیم از استخر امدیم بیرون ورفتیم دوش بگیریم وقتی من رفتم دوش بگیرم‬ ‫تو حموم یه جق مشدی زدم یه چند روزی گذشت قرارشد دوشنبه هم برم منم صبح تیپ زدم سوار ماشین شدم‬ ‫رفتم خونه مهدی اینا وقتی رسیدم زنگ زدم میترا ایفون ورداشت گفت بفرماید داخل بهش گفتم مهدی هست‬ ‫گفتش رفته فروشگاه شما بفرماید الان میاد منم که از خدام بود سریع رفتم تو رفتم رو کاناپه تو پذیرایشون‬ ‫نشستم میترا رو دیدم که رفت یه شربت برام اورد وامد کنارم نشست وای چی بگم یه تاپ سفید رنگی که سینه‬ ‫هاش از زیر معلوم بود با یه شلوار تنگ که کسش از رو شلوارش پف کرده بود اصلا قابل وصف نیست منم‬ ‫که از شق دردی میموردم یهو میترا بمن گفت آقامهدی شنیدیم که شما با اینترنت کار می کنید اگه میشه یه ای دی‬ ‫برام بسازید گفتم:با کمال میل . رفتیم تو اتاق میترا کامپیوتر روشن کردم کانکت شدم زدم سایت یاهو امد یه ای‬ ‫دی براش ساختم بعد نشست کنار منو پرسید مهدی میتونی به سایتای که فیلتر داره وارد بشی گفتم اره ولی‬ ‫میخوای چی کار دیدم یه لبخند زد گفت بالاخره ماهم دل داریم گفتم حالا کدوم سایت گفت سکس 4 داشتم شاخ ‫در میوردم پیش خودم گفتم که فرصت خوبیه زدم سایت امد دیدم که با یه ولع خاصی به صفحه مانیتور نگاه ‬می کرد بهش گفتم میترا عکس سکسی دوست داری ببینی . گفت اره . گفتم برو تو سایت‬ ‫این سایت خوراکه دیگه نمی تونستم طاقت بیارم حشری شده بودم به میترا گفتم میترا با سکس ‫چطوری گفت میمرم برای سکس بهش گفتم مهدی کی میاد گفت شب میاد فکر کنم با دوست دخترش رفته ‫بیرون شب میاد بهش گفتم میترا مخوام باهات حال بکنم گفت من از خدامه اومد تو بغلم لباش گذاشت رو لبام‬ ‫شروع کرد به لب گرفتن هی زبونش میزاشت تو دهنم منم که حشری شده بودم شروع کردم به لیس زدن گردن. ‫لب وای چه حالی میداد میترا هم داشت اه می کشید دستم بردم رو سینه هاش فشار میدادم که یه اه کوچیک‬ ‫کشید که منوحشری کرد تابشو یواش در آوردم. وای چه سینه های فکرشم نمی تونید بکنید سینه های نسبتا‬ ‫کوچیک ولی سفت گرفتم شروع کردم به لیس زدن وای چه حالی میداد تو فضا بودم صدای اونم درومده بود اه‬ ‫اه مکرد من دستم یواش از رو شلوار کشیدم رو کسش شروع کردم به مالوندن وای چه نرم بود یه دفه دیدم‬ ‫اونم د ستشو میکشه رو کیرم وای احساس قدرت میکردم یه لب جانانه ازش گرفتم که کم مونده بود خفه شم.‬ ‫دستم رو کسش بود داشتم می مالیدم با لبام داشتم پستونای قشنگشو مخوردم دیگه طاقت نداشتم دستم انداختم‬ ‫شلوار میترارو یواش پاین کشیدم وای مثل اینکه شیطون میدونست داستان چیه شورت نپوشیده بود وقتی شلوار‬ ‫کشیدم پاین یه کس تمیز بدونه مو سفید یه دست کشیدم روش خیلی دلم میخواست که مزش کنم. زبونم انداختم‬ ‫لای کسش یواش یواش شروع کردم به لیسیدن و صدای میترا درامده بود فکر کنم خیلی داشت حال‬ ‫میکردکسش خیس شده بود من سرعت زیاد کردم تند تن لیس میزدم صدا ی نالش همه جارو ورداشته بود بعد‬ ‫دیدم شروع به لرزیدن کرد فهمیدم که به ارگاسم رسیده ولش کردم حالا نوبت اون بود بهم حال بده بهش گفتم‬ ‫میترا برام ساک میزنی گفت نه من بدم میاد من کلی دمغ شدم کس کش.......... کلی بهش حال داده بودم خیلی ‫کونم می سوخت اگه برام ساک نمی زد. بهش گفتم باشه اونم دید من ناراحت شدم گفت باشه منم شلوارم دروردم‬ ‫دستشو انداخت تو شرتم کیر نازنینم گرفت دستش یواش گذاشت تو دهنش وای چه حالی میداد گفتم یکم سریع‬ ‫خوب نمی تونست ساک بزنه احساس کردم دارم ارضا می شم کیرم از دهنش کشیدم بیرون میترا هم رفت تو‬ ‫تختش دراز کشید من که فکر می کردم میترا پرده داره کیرم گذاشتم رو کونش ولی میترا یدفه چرخید گفت‬ ‫از اونجا نه. من موندم پیش خودم گفتم که مهدی به کاهدون زدی یدفه میترا گفت کس من مگه خار داره بهش‬ ‫گفتم آخه گفت آخه نداره بازه منم که اینو شنیدم گفتم اخ جون الان جرت میدم کیرم کذاشتم رو لبه کسش با یه‬ ‫فشاره کوچولو کیرم کردم تو کس میترا وای چه گرم بود میترا یه آه از رو لذت کشید وای من دیگه دیونه شده‬ ‫بودم شروع کردم به عقب جلو کردن وای چه حالی میداد بعد چرخوندمش به طرف من قمبل کرد. من که خیلی‬ ‫دوست دارم کس از پشت بکنم بهش گفتم که پاشو بهم بچسبونه تا کسش تنگتر بشه بعد کیرمو کذاشتم رو کسش‬ ‫یه فشار آروم کردم توش وای تو فضا بودم شروع کردم به تلمبه زدن ودستام انداختم پستوناشو کرفتم مالیدم‬ ‫میترا از شدت درد صداش درومده بود یه خرده که کردم دلم می خواست که یه حالی به اون کون تنگ سفیدش‬ ‫بدم. به کیرم کرم ببک زدم خوب چربش کردم یکمم به در کون میترا مالیدم سر کیرم گرفتم گذاشتم روکونش‬ ‫میترا مگفت مهدی نه درد داره گفتم یواش میکنم یواش فشار میدادم ولی کونش خیلی تنگ بود فقط کلاهک‬ ‫کیرم داخلش رفته بودبا یکم فشار کیرم تا نصف کردم تو کون میترا ....میترا از شدت درد داش داد میزد‬ ‫میگفت جر خوردم منم ترسیدم فورا کیرم کشیدم بیرون (ولی واقعا حق داشت کیر من زیاد دراز نیست ولی‬ ‫کلفت تنومنده) گفتم باشه میترا سرخ شده بود کیرم دوباره کردم تو کسش تلمبه زدم بعد از چند دقیقه دیدم داره‬ ‫ابم میاد کیرم در اوردم بیرون و ریختم رو پستونای میترا وای تو اغما بودم بعد یه لب مشدی از میترا گرفتم‬ ‫دراز كشیدیم بعد میترا گفت بریم حموم رفتیم حمومو یه دوش مشدی باهم گرفتیم بعدش من لباسام پوشیدم گفتم‬ ‫میترا من میرم تا اون داداش کس کشت نیومده میترا گفت خیلی حال داد ممنون بعد ازون قضیه من هر چند وقت با میترا سکس داشتم‬
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
دكتر زنان

چند وقت بود مشكل داشتم ( مریضی های زنونه ) خیلی اذیت میشدم چند دفعه دكتر رفتم و كلی دارو مصرف كردم اما هیچ فایده ای نداشت بهترین دكترها به من معرفی میشد و منم بهترین ویزیت و پول دارو رو میدادم اما دریغ از یك ذره نتیجه تا انكه یه روز مهین ( خواهر بزرگم ) اومد خونه ما و بعد از خوش و بش معمول گفت مهناز برات یه دكتر پیدا كردم ماه.میگن معجزه میكنه و كلی تعریف و تمجید از دكتر گفتم خوب حالا آدرسی تلفنی چیزی داری ازش گفت آره از تو كیفش یه كارت به من داد روش نوشته بود دكتر امیرهوشنگ... فوق تخصص بیماریهای زنانه ؛ نازائی ؛ زایمان وكلی تبلیغ دیگه كه نمیدونم استاد یار دانشگاه لندن و از این چیزا.تا اسمش رو دیدم بی اختیار جیغ زدم وای نه من برم پیش دكتر مرد اگر بمیرم پیش دكتر مرد نمیرم مهین گفت چرا گفتم برم به مرتیكه بگم چمه گفت بابا دیوونه دكتر محرمه اون روزی 100 تا مریض ویزیت میكنه از اون اصرار از من انكار تا اینكه مادرم با میوه وارد اتاق شد ( من هنوز مجرد بودم اون موقع ) گفت چیه صداتون تا آشپزخونه میاد مهین بهش گفت قضیه چیه مادرم یه كم فكر كرد گفت راست میگه بره پیش یه مرد خودش رو نشون بده زشته مادر! مهین همون حرفی رو كه به من گفته بود به مادرمم گفت بابا دكتر محرمه اون روزی 100 تا مریض ویزیت میكنه مادرم یه نگاه به من كرد گفت البته مهینم راست میگه دكتر محرمه تو هم كه پیش این همه دكتر زن رفتی برو بلكه دستش خوب باشه نتیجه بگیری تو هم كه دیگه اون رو نمیبینی سرتون رو درد نیارم منی كه جلوی برادرام با دامن نمیگشتم مجبوری رفتم پیش آقای دكتر البته با كلی خواهش از منشی كه به من یه وقت بین مریض داده بود باورم نمیشد كلی زن جوون و خوشگل اومده بودن و همه تعریف میكردن از تخصص دكتر.همه نالون میرفتن داخل و خندون میومدن هر مریض هم حدود 20دقیقه كارش طول میكشید مهین هم با من بود كه من تنها نباشم ولی اجازه بهش ندادن كه بیاد تو اتاق دكتر و من تنها رفتم تو یه آقای 37 - 38 ساله خیلی خوشتیپ و متین با یه كت و شلوار خاكستری البته كتش پشت صندلیش بود یه روپوش سفید تنش كرده بود با یه پیرهن روشن یه كراوات قرمز هم بسته بود.خیلی قشنگ باهام سلام علیك كرد و پرسید مشكلتون چیه هر چی بود و نبود گفتم و اون روی كاغذ یادداشت كرد بعد با لبخند گفت برید تو اتاق ( یه اتاق دیگه تو اتاق دكتر بود ) خودش هم پشت سرم اومد تو وقتی من رو نشوند روی اون صندلی مخصوص معاینه داشتم از خجالت آب میشدم نزدیك بود پس بزنم برگردم بگم اصلا خوب شدم ولی چاره ای نبود یه جفت دستكش دستش كرد و شروع كرد معاینه همچین با دقت من رو بررسی میكرد كه انگار تا اون موقع رنگ زن رو ندیده بود بعد از كلی مكافات بلند شد گفت تمومه و از اتاق رفت بیرون نشست پشت صندلیش من كه رفتم داشت نسخه مینوشت تو همون حین گفت هرروز لباس زیرت رو عوض میكنی كثیفها رو تو آب جوش بذار یك ربع بذار بجوشه بعدم لباسات رو تو آفتاب پهن میكنی و آخرش هم با اتو قشنگ اوت میكنی یه محلول نوشتم هر شب قبل از خواب میری حموم به اندازه ای كه داروخانه روش مینویسه میرزی تو یه لگن و 20 دقیقه لخت توش میشینی و یه پماد هم هست كه طبق بروشور بعد از حموم استفاده میكنی هفته آینده بازم برای معاینه تشریف بیارین.گفتم ببخشید آقای دكتر مشكلم چی هست یه لبخندی زد و گفت چیز مهمی نیست یه عفونت ساده بوده كه به خاطر سهل انگاری كهنه شده و با مصرف دارو ایشالا برطرف میشه خداحافظی كردم اومدم بیرون.دیدم منشی هم رفته مهین بلند شد گفت چی شد براش تعریف كردم یه خنده ای كرد و گفت دیدی نخوردت بعد با دهن كجی گفت من پیش دكتر مرد نمیرم سر راه داروها رو خریدیم مهین من رو تا خونه رسوند بعد رفت خونه خودش از همون شب شروع كردم وقتی تو لگن آب و اون محلول نشستم از سوزش چنان جیغی زدم كه مادرم پرید تو حموم گفت چی شدی از خجالت سرش داد زدم مامااااااااااااااااااااااااانننننننننننننن هیچی برو بیرون اونم كه كمتر از من خجالت نكشیده بود رفت بیرون شب اول -دوم - سوم تا اینكه روز چهارم احساس كردم بهتر شدم دیگه از دستشویی رفتن گریه ام نمیگرفت.سر شش روز خوب خوب شدم روز هفتم خودم رو آماده كردم و تنها رفتم پیش دكتر دلم میخواست دستش رو ماچ كنم كه از اون مصیبت نجاتم داده بعد از اینكه نوبتم شد رفتم تو اتاق بازم مثل هته قبل یه دست لباس شیك رنگ تیره و همون لبخند و متانت دكتر بعد هم صندلی مخصوص دكتر بازم شروع كرد معاینه و گفت خوب خیلی بهتر شدید حالا بگو ببینم با خودت چیكار كرده بودی گفتم یعنی چی آقای دكتر هیچ كاری یه نگاه به من كرد گفت خانم... شما ازدواج كه نكردید گفتم نه گفت پس به سلامتی بعد از ازدواجتون یه عمل جراحی كوچیك هم دارین گفت عمل برای چی من خیلی بهتر شدم اصلا فكر كنم كه خوب خوب شدم. گفت بكارت شما نمیدونم چیه ( اصطلاح پزشكی ) گفتم یعنی چی گفت به زبون عامیانه پرده بكارت شما حلقویه و با نزدیكی هیچ آسیبی نمیبینه و باید با عمل جراحی اون رو از میون برداشت. گفتم یعنی من شوهر كنم بازم دختر میمونم یه لبخندی زد و گفت بله.منی كه خجالت میكشیدم بیام پیش دكتر مرد با شنیدن این حرف و تعجبی كه كرده بودم با لنگ باز و لخت نشستم جلوی آقای دكتر و دارم باهاش در مورد پرده بكارت حرف میزنم راستشم من هیچی نمیدونستم الان خوبه دخترای 15 - 16 ساله كلی اطلاعات دارن بهش گفت آقای دكتر مگه چنین چیزی ممكنه گفت بله شما میدونید كه وقتی پرده بكارت پاره بشه نشونه اش چی هست گفتم دقیقا نه ولی میدونم خونریزی داره گفت درسته بعد چرخید از توی كشوی میزی كه كنارمون بود یه استوانه پلاستیكی فرم دار بیرون آورد حدود 20 سانت بود تهش جای دست داشت یه مواد ژل مانند هم داشت كه حسابی مالید بهش و گذاشت جلوی من آروم آروم فرو كرد تو بدن من از ترس و درد خفیفی كه داشتم زبونم بند اومده بود كه دیدم تقریبا تا تهش فرو كرد تو بعد با همون احتیاط بیرون آورد حس عجیبی بهم دست داده بود میخواستم بازم تكرار كنه.وقتی بیرون آورد گفت خوب دیدی خونریزی نداشتی یه فكری كردم گفتم شاید چون با احتیاط این كار رو كردید خون نیومد گفت نه دیدم بازم اون استوانه رو ژل مالید و گذاشت جلوم و سریع كرد تو و چند بار تا نصفه بیرون كشید و محكم حولش داد تو وای چه حالی داشتم با دستش هم لبه های چیزم رو باز كرده بود تو همون حالت كه داشت این كار رو میكرد گفت خوب دیدی چیزیت نشد تا به صورتم نگاه كرد گفت خانم... حالتون خوبه با زور گفتم بله. گفت برای اطمینان یه بار دیگه انجام میدم بعد بازم اون استوانه رو بیرون كشید و محكم زد تو فشار داد و گفت این آلت مصنوعی هستش.فكر نمیكنم طبیعیش خیلی بزرگ تر از این باشه. تازه فهمیدم كه اون استوانه همون كیر مصنوعی بوده.گفت برای اطمینان میتونید با نفر مورد اطمینان نزدیكی كنید كه هم مطمئن بشید هم لذت طبیعیش رو بفهمید هر عواقبی هم داشت تشریف بیارن من جوابگو هستم. گفتم وای نه یعنی با كی اینكار رو انجام بدم؟ من دخترم! خندید گفت بازم كه میگین دخترم ببینید خانم... از دید یه آدم معمولی غیر از پزشك بكارت ندارین و مثل یه زن هستید. بعدشم شما نگران نباشید خیلیا هستن كه میتونن به شما كمك كنند و شما رو به لذت واقعی برسونن. من فكر میكنم شما تو این سن هنوز طعم شیرین اورگاسم رو نچشیدین درسته؟ سرم رو انداختم پائین خودش جوابش رو گرفت گفت میخواین من كمكتون كنم؟ گفتم وای نه دكتر! دیدم بازم داره مثلا معاینه میكنه. همش من رو دستمالی میكرد سرم داشت گیج میرفت دیگه با صدای لرزون گفتم دكتتتتتترررررررررر گفت جان دكتر دیدم بلند شد جلوم ایستاد داره كمربندش رو باز میكنه نزدیك بود از ترس سكته كنم دستم رو گرفتم جلوم گفتم دكتر میخوای چیكار كنی؟ گفت نترس اذیتت نمیكنم من یه پزشك هستم و كارم رو بلدم.همون موقع دیدم وای یه چیزی شبیه همون استوانه ولی طبیعی بیرون افتاد. دستم رو گرفت گفت بلند شو بیا روی تخت. انگار اختیارم دست خودم نبود بلند شدم روفتم سمت تخت مانتو رو از تنم بیرون آورد شرت و شلوارم هم كه رسیده بود به مچ پام من رو خوابوند لبه تخت و از تو كشوش یه دستمال بیرون آورد با یه محلول حسابی من رو با اون مالید و تمیز كرد بعد دیدم خم شد زبونش رو گذاشت روی... خجالت میكشم بگم... زبونش رو گذاشت روی كسسسسم و شروع كرد لیس زدن.بی اختیار ناله میكردم اونم سرعتش رو بیشتر كرده بود بعد دیدم سرپا راست شد و كیرش رو نزدیك كسم كرد و یه كم مالید بهش و بعدم فشار داد تو وای چقدر فرق بین طبیعی و مصنوعیش بود داغ داغ بود خیلی خوشم اومده بود دكترم شروع كرد به حركت و دیگه تند تند خودش رو عقب جلو میكرد دستشم از زیر لباسم گذاشته بود روی پستونم داشت اونم میمالید دیگه نتوستم خودم رو نگه دارم شروع كردم لرزیدن و با صدای بلند ناله آه آه سر دادم یه دفعه توی كسم داغ شد و بدنم سست شد دكتر هم تند تند تكون میخورد دیدم داره تیشرتم رو بالا میزنه یه دفعه كیرش رو بیرون آورد گذاشت روی كسم با یه آههههههههههههههههه بلند كلی آب غلیظ شیری رنگ ازش بیرون ریخت ترسیده بودم. گفتم چی شد دكتر؟ دیدم خم شد روم لبم رو بوسید گفت هیچی عزیزم مرسی كه اجازه دادی من تحقیقم رو كامل كنم. بعد با لبخند یه بوس دیگه از لبم كرد و با دستمال من رو تمیز كرد و بلندم كرد كمكم كرد لباسم رو پوشیدم و خودم رو مرتب كردم خودشم مرتب شد با هم از اتاق معاینه بیرون اومدیم بله دكتر من رو كرده بود و من مزه سكس رو چشیده بودم از بابت پرده بكارتم كه خیالم راحت بود دیگه شیطونی های من شروع شد یه دوست پسر خوبم پیدا كرده بودم كلی با هم خوش بودیم یه بار هم كه توی شركتی كه كار میكردم با رئیس شركت شیطونی كردیم!
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
خیانت دوست بخاطر کس

سلام اسم من حسین 28ساله قد170وزن 80مجرد قیافه معمولی اسم دوستم شهاب 28ساله قد170وزن 70متاهل بدقیافه داستان از اونجا شروع شد که برادر شهاب با یه زن دوست بودکه بعد مدتی زنه خواهر کوچکترشو باشهاب دوست میکنه شهاب تقریبا1سال بود که با صباخواهر دوست برادرش آشنا شده بود و باهم سکس میکردن و منم با شهاب یه مغازه موبایل باز کرده و از اونجاخرجمونو درمیاوردیم که بعدا بدست ارشادپلمپ شد من و شهاب از زمان خدمت باهم دوست بودیم صبا یه زن 26ساله بااندام لاغر سینه معمولی سفیدو دو تابچه داشت بعضی وقتاکه شهاب جواب تلفن صبا رونمیدادمیومد مغازه و سراغ شهاب رو ازم میگرفت منم یجوری جوابشو میدادم که از دست شهاب ناراحت نشه میدونستم که شهاب نخواسته ببینه واسه همین جوابشونداده صبا خیلی حشری بود که وقتی به اون زنگ میزد میگفت بیا خونه خودمو واست آماده کردم بیا سکس کنیم .



مادر صبا خونشون نزدیک محله ما بود اما خودش از ما فاصله داشت یروز دیدم صبا باپسرش داره ازخونه مادرش میره شماره منو میدونست گاهی وقتا زنگ میزد ازم سراغ شهاب رو میگرفت منم مثل زن شهاب باهاش رفتار میکردم خیلی وقتا شهاب که پیشم بود گوشی رو میدادم بهش باهاش حرف میزد ولی از این کارم ناراحت میشدکه نمیخوام باهاش حرف بزنم منم بهش میگفتم اگه صبارو نمیخوای رو راست بهش بگو دیگه بمن زنگ نزن این بچه بازی چیه در میاری آره میگفتم دیدم صبا داره میره خونه منو دید هیچی نگفت نگام کرد و رفت منم رفتم خونه بعد1ساعت دیدم بهم زنگ زدگفت کجای گفتم خونه ازم سراغ شهاب رو گرفت بعد گفت وقتی میخواستم برم خونه یه پسرمعتادجلومو گرفت میخواست کیفمو از دستم بگیره منم هلش دادم دیگه دید آدم داره میاد ول کرد و رفت گفتم نشناختی گفت نه میخوام بیای خیابون منم الان میام اونجا اگه ببینم بهت نشون میدم شاید تو بشناسی منم به شهاب زنگ زدم خاموش بود رفتم بیرون صبا زنگ زد بیا فلان جا منم میام اونجا گفتم باشه منتطر بودم دیدم ازتاکسی پیاده شد اومد بعد سلام و احوالپرسی دوباره جریانو ازش پرسیدم وقتی گفت دیدم داره دروغ میگه میخواسته منو ببینه نیم ساعت تو کوچه چرخیدیم که کسی نبینه از شهاب حرف میزد میگفت من دوسش دارم اون بهم توجه نمیکنه بعدگفت هر وقت مغازه میاد تو خودت بهم زنگ بزن بگو منم باخبرشم وقتی جوابمو نداد میام اونجا رفت از مغازه واسم شارژ گرفت میدونست که خط دایمی ام یکطرفه شده بعد باهم رفتیم تا نزدیکی خیابون رسوندم گفت به شهاب هیچی نگو رفت خونه؛شهاب رو دیدم بهش جریانو گفتم حس کردم اگه نگم بخاطر ی زن به دوستم خیانت کردم.



فردای اونروز صبا بهم زنگ زد گفت به شهاب گفتم فردا ظهر واسه نهار مهمون من هستین حتماباید بیای من گفتم نمیشه گفت به شهاب گفتم گفت زنگبزن خودت بهش بگو میادگفتم اگه خواهرت بفهمه ناراحت میشه گفت اون از کجا میدونه فرداش ساعت 12 اومد مغازه سه تایی رفتیم خونشون نهار آورد خوردیم بعد ی آهنگ رقص گذاشت رقصید شهاب هم باهاش میرقصیدبعد صبا اومددستمو گرفت گفت بیا توام بایدبرقصی گفتم من رقص بلدنیستم خلاصه بزور دستمو ول کرد بعد رقص اومدن نشستن من جلوی پنجره نشسته بودم سیگار میکشیدم چون میدونستم شوهرش سیگاری نیست وقتی میومد میگفت کی اومده بود؟هر دو اومدن پیشم نشستن شروع کردن به حرف زدن از کار مغازه واینجور چیزا گاهی وقتا میدیم صباداره منو نگاه میکنه لبای خودشو لیس میزنه شهاب دید نداشت من میدیدم خلاصه هر دو پاشدیم که بریم گفتم صبا خانوم ببخشین ک زحمت دادیم گفت بازم تشریف بیارید رفتیم تو راه به شهاب گفتم بابا این صبارو جورش کن منم بکنمش قبلا ی بار گفته بودم گفت نمیتونم بهش بگم روم نمیشه عصر ساعت 7صبا بهم زنگ زد گفت شهاب کجاست گفتم نمیدونم گفت پس پیشت نیست گفتم نه گفت شب ساعت 10بیا خونه ما گفتم واسه چی گفت کار واجب دارم گفتم کارواجبت چیه؟گفت پشت تلفن نمیشه بایدبیای حضوری بگم هرچی اصرار کردم نگفت اما بهم قسم دادبه شهاب چیزی نگم اما من رفتم به شهاب گفتم صبا زنگ زده گفته بیاخونه ماخودم حس میکردم منو واسه سکس دعوت کرده چون کار دیگه ای بود بهم میگفت بعد که به شهاب گفتم گفت برو گفتم اگه راضی نیستی خجالت نداره رو راست بهم بگو نرو بخدا ناراحت نمیشم گفت نه تو بهم میگفتی جورش کن حالاخودش زنگ زده پس برو بعدباهم خداحافظی کردیم رفتم جلوی خونه رسیدم به صبا زنگ زدم گفت در رو باز میذارم صبر کن وقتی دیدی محله آرومه بیا تو .





رفتم تو دیدم بچه ها روخوابونده آرایش میلایمی کرده خودشو آماده کرده واسه سکس تو راه که میومدم باخودم میگفتم حتما شهاب راضی نبود روش نشد بهم بگه نرو باصبا رفتیم اتاق خواب نشستیم روی تخت گفتم خوب صبا کارواجبت چی بودگفت میخواستم ببینمت بیرونم میتونستی ببینی دستموگرفت منوبلندکردصبامنو بغل کرده بود ازم لب میگرفت دیدیم زنگ تلفن خونه بصدا دراومد صبا رفت برداره بعداومد گفتم کی بود گفت خواهرم بودشهاب بهش زنگ زده گفته حسین خونه صباست مگه بهت نگفتم به شهاب نگو الان باید چیکار کنیم گفتم نترس من حلش میکنم نگران نباش گفت که خواهرم میگه شهاب جلوی خونتون وایساده فهمیدم وقتی اومدم اون نامرد پشت سرم اومده اینجا بهش زنگ زدم گفتم میخواستی منو خراب کنی به آروزت رسیدی بیا خونه کارت دارم صبا رفت دررو بازگذاشت اومدداشت گریه میکرد ترسش از این بود شهاب رو از دست میده بهش دلداری دادم شهاب وارد خونه شد 30تومن از صبا قرض گرفته بود پرت کرد روش گفت دیگه اسم منو نیار شمارمو از ذهنت پاک کن.



صبا با گریه رفت طرف آشپزخانه شهاب گفت تو بهم قول داده بودی بجز من باکسی نباشی منم به تو قول داده بودم دروغ میگفت من خودم شاهد زن و دخترای که باهاش سکس میکردن بودم و جریانو میدونستم ولی هیچی نگفتم صبا اومد پیشمون دیدم 2 3 بسته قرص دستشه همش خالیه فهمیدم همشو خورده خورد زمین دستشو گرفتم بردم آشپزخونه گفتم انگشتتو بکن تو قلوت بالا بیاری قرصا بیان بیرون نتونست بالا بیاره شهاب اومد گفت بالا آورد گفتم نه باید ببریم بیمارستان صبا گفت اگه شهابو از دست بدم خودمو میکشم نمیدونم صبا عاشق چیه این شهاب شده بود خیلی دوسش داشت ب شهاب گفتم حالا که هردومونو خراب کردی ی خواهشی دارم حرفمو زمین ننداز گفت بگو گفتم رابطه با صبا رو قطع نکن ی اشتباهی کرده منو دعوت کرده منم هیچ کاری نکردم دوستیتونوادامه بدید ازخداش بودگفت بخاطرتوباشه صبا گریش قطع شده بودخوشحال بودازصبا پرسیدم حالش خوبه گفت بدک نیست شهاب رفت دستشویی صبا ازم تشکر میکرد میگفت لطفتو هیچوقت فراموش نمیکنم شهاب اومد باهم خداحافظی کردیم اومدیم خونه تو قسمت بعد سکس منو صبا رو واستون میذارم بای!
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
عاطفه در بوتیک سکس با مشتری

سلام به همه

میخوام یکی ازبهترین خاطره ی زندگیموبراتون بنویسم.اسمه من محسنه 23سالمه،واین موضوع برای تقریبا10ماه پیشه که من تازه ازخدمت مقدس سربازی خلاص شده بودم،نزدیکای هشت روزخونه بودم بعدبا اصرار زیاد برادرم که ازم همش یه سال ازم بزرگتربود،اسمشم سعیده،سعید قفل کرده بودبه من که بیام پیشش که باهم کارکنیم،اون توی بازارکارمیکردیه مغازه اجاره کرده بود.کارش پوشاک اسپرت مردونه بودبه منم گفته بیادمه مغازه وا یسافروشندگی کن،منم اصلا تجربه توی اینکارنداشتم،ولی بازبونم مارروازسوراخش میکشم بیرون،گفتم باشه،خلاصه بعده چندوقت قلقه کار اومد دستم،فکرکنم پنجشنبه بودداداشم سعید رفت بیرون ناهاربگیره منم توی مغازه داشتم کوس موش چال میکردم بعد دوتادخترخانوم داف اومدن توبعدش. ی پسره هم باهاشون اومد داخل،خلاصه پسره ی شلوارجین خریدوموقعی داشت شلواروپروف میکردیکی ازاون دخترارفتش پیش پسره داشت صحبت میکرد،این یکی دختره هم کلا رفته بود تونخ من.دیدم خیلی بد نگاه میکنه رفتم سمتشو مخشوکارگرفتم،کارت مغازه رو دادم بهشو اونم ازخداخواسته کارتو از دستم قاپید،که پشتش شمارمو نوشته بودم،خواستن برن همونجا میس انداخت،خلاصه من خوشم اومده بود اسمش عاطفه بود2سال ازخودم کوچیکتر بود فقط دوست داشتم بکنمش...



7 ماه رفتم تومخش تیریپ ازدواج برداشتیم تاحدی که من رفتم بامادرش صحبت کردم،اخلاقشم طوری بودکه زیاد راه نمیداد،رابطمون خیلی باهم خوب بودحتی من بعضی موقها میرفتم خونشون،بعدازاین رابطه خشک دیگه خسته شده بودم تصمیم گرفتم همه چیروبهش بگم،یه روزدمه پارک باهاش قرارگذاشتم بهش گفتم توبه من توجه نمیکنیوازاین جورچیزا،اونم گریش گرفتورفت،خلاصه داشتم ازهمونجامیرفتم سرکار،،که عاطفه دوساعت بعدازاون قضیه که نگذشته بودزنگ زد،گفت نمیتونم ازت بگذرم،باشه،منم که توی کونم عروسی بوددودقیقه دیگش باهاش قرارگذاشتم بردمش خونه مادربزرگم که طبقه بالاش.



خلاصله باکلی مکافات رفتیم طبقه بالا بعدعاطفه روبغلش کردم دستاش سردبودنگاش کردم اروم لبموبه لباش نزدیک کردم که. گفت قول میدی همیشه باهام باشی؟گفتم اره این چه حرفیه عزیزمووونذاشت حرفم تموم.شه خودش جلوترلب دادیکی دودقیقه گذشت احساسش قیرقابل توصیفه اروم اروم تمام لباساشودراوردم به غیرازشرتشو،خجالت کشیدبعدش خودم درعرض یک ثانیه لخت شدم خوابوندمش روتختوافتادم روش شروع کردم کنارگردنشوخوردم دستموگذاشتم رو کوسش میمالیدم،ازش یه لب دیگه گرفتمورفتم سینهاشوکه مثل دوتاپرتغال بودمیک زدم اه و نالش دراومده،ی دفعه دیدم دستم که روکسش بودخیس شده فهمیدم ارضاشده،شرتشودراوردموداشتم دیونه میشدم بی اختیارکوسشولیس زدم ،اولین بارم بودکوس میخوردم،ولی خیلی حال دادمزه خوبی داشت،نالهش داشت بلندمیشد میترسیدم به گابرم خیلی بیجنبه بازی درمیووردبهش گفتم نوبته توعه کیرموگذاشتم روصورتش دیدم رنگش سفیدشدگفت زیادنمیخورماا،گفتم باشه کیرمن 17سانته،یه چیزه کلاسیک ،



،خلاصه خوردنش تموم شد زیرشکمش یه بالش گذاشتم کونش اومدبالا،سوراخ صورتی رنگه کونش مثله غنچه زد بیرون بهم محسن تروخدامواظب باش،گفتم عشقه من چیزیت نمیشه نترس!تف انداختم سرکیرم گذاشتمش دمه سوراخش اروم فشاردادم سوراخش خیلی تنگ بودکله کیرم قرمزشده بودرفت برام ازتوی کیفش یه کرم بهم دادمنم خالیش کردم روکیرم،کلشوگذاشتم دمه سوراخش فشاردادم سرش رفت تودیدم صدای نفس کشیدنش زیادشد،ی خورده که گذشت ی فشاردیگه دادم 3سانت دیگش رفت لباشوبهم بست توی خودش دادکشیددستموگرفت،بهش گفتم اگه دردداشت دستموفشاربده،منم تادسته اروم فروکردم چندلحظه صبرکردم جابازکنه بعدشروع کردم تلمبه زدم اونم کم کم داشت حال میکردحدود20دقیقه کردمش ابم اومدخالیش کردم توکونش،کلی حال کرد،خلاصه زودجمع وجورکردیم ازخونه زدیم بیرون،بعدهابازم سکس کردم باهاش،الانم داره دانشگاه میره.بهم گفت ترم دومش تموم شد برم خواستگاریش،منم تودلم گفتم وایسا الان میام!
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
من و زن بیوه ی چتی

قضیه از اون روزی شروع شد که من برای حضور در دانشگاه،عازم تهران شدم.اسم من مهدی، 29سالمه و اصالتم اهوازیه،چون هیکل و قیافم خوب بود راحت میتونستم با خانوما ارتباط برقرار کنم،چه دانشگاه چه اف بی و...انقد حریص بود که از هر راهی وارد شدم.تو دانشگاه یه رفیقی داشتم که با یه خانومه بیوه دوست شده بود.عکسشو نشونم داد اب دهنم اب رفت.گفتم از کوجا آشنا شدین؟گفت نت.اسم برنامه رو گرفتم و شب دانلودش کردم.خوشم از فنچ و کم سن نمیومد.سرچ زدم روم سکس.یه چندتا روم اورد.ولی سوژه هاش سره کاری و ضایع بودن.سرچ زدم متاهل.رفتم تو یه روم که اکثرا زن بودن.رفتم رو مخ چندتاشون.خونه هم آوردمشون.قضیه ای که میخوام تعریف کنم درباره یه زنه به اسم شهنازه.یه زن بیوه 35ساله.وقتی رفتم تو روم.دیدم بیقراره و دا ه قضیه زندگیشو میگه.میگفت شوهرم یه ساله تصادف کرده و فوت شده.من تو مخم گفتم به چپم.ولی رفتم رو مخش.تریپ دلسوزی برداشتم.



یه روز.یه هفته یه ماه چت کردیم.بد غلق بود.ولی هر زنی یه روز زانو میزنه جلوت.خ بهم وابسته شد.انقد که شمارمو گرفت و صبح تا شب حرف میزدیم.یه صبح پا شدم.بدجور حشر بودم.اس دادم بیا نت.اومد.منم کم کم رفتم رو مخش.خ عاشقم شده بود.گفتم کاش تو بغلم بودی الان عشقم.اروم میبوسیدمت.میمالیدمت.گفت مهدی برم شیره ترانه رو بدم میام.گفتم منم میخوام.گفت ای شیطون.خلاصه با حرف حشریش کردم.گفتم اون ممه کوچولوتو بخورم.تو دهنم بمکمش.لبتو بلیسم.دست بمالم رو شکمت و بمالمت.دست کنم تو شرتت و اروم چچولتو بمالم.بدجور حشر شده بود.اونم گفت منم محکم بغلت میکردم.منم گفتم شرتتو در بیارم با دندون.لب بزارم رو لب کوست.بمکمش.آب کوست دهنمو گس میکنه.بعد ازین سکس چت.هرشب ارضاش میکردم.اول خیلی ادا تنگا رو در میاورد.ولی فیلمش بود.یه روز خواستم دل رو بزنم ب دریا و مخشو ب نم ببرمش خونه.بهش گفتم.تصور نمیکردم انقد روشن فکرانه جواب بده.گفت تو خونه ی خودت نه.ولی یه شب دعوتی خونم.



شب جمعه شد.ز زد گفت بیا ونک.گفت سواره یه پراید سفیدم.منم لباس پوشیدمو و تیزی رو گذاشتم تو جورابمو رفتم سرقرار.سوار شدم.یه عطره تلخ زده بود.موهاشو مش کرده بود و یه مانتو نازک سفید تنش بود.رفتیم سمته خونشون.ویلایی بود.یه حیاط بزرگ داشت.یه طرفش تاب بود و یه طرف درخت.رفتیم سمته دره ورودی .صدای گریه ی ترانه رو شنیدم که از خواب بیدار شده بود.رفتیم تو پذیرایی نشستم.گفت برم لباس عوض کنم.یه تاپ مشکی کوتاه و دامن کوتاه پوشیده بود.موهاشو با کلیپس بسته بود.زنگ زد از بیرون غذا اوردن.خوردیم.ساعت شد 11.ترانه خوابید.شهناز برام لباس اورد.گفت بیا شرت و تی شرت مرحومو بپوش.با خنده گفت.باینکه حالم بهم خورد از لباسای اون مرده.ولی پوشیدم.گفت بیا جلو خودم بپوشش.از زیره تاپش نک سینه اش سیخ شده بود.یه نم عرق کرده بود و صورت سفیدش سرخ شده بود.لخت شدم.بدنمو که دید گفت.واو بنازم به عضله و سیکس پک.انگشتشو اورد لتی سینه و عضله هام.اروم نوازش کرد.منم بلندش کردم چسبوندمش دیوار.لبمو گذاشتم رو لبش و مک زدم لبو زبونشو.دستام تو دستاش بود و فشارش میداد.ناخنای بلندش فشار میداد رو دستم.سینه اشو از رو تاپ مک زدم.تاپشو دادم بالا.سینه هاش نوکشو خوردم.اروم میمالیدم زبونمو رو موک ریز و قهوه ایش.تاپشو در اورد.منم شلوارمو.از رو شرت کیرمو میمالید.خیلی کلفت شده بود.بلند و بی پروا آه میکشید.منم دست زدم لای پاهاش.تپول بودن و داغ.دستمو فشار دادم رو لب تپول کس اش.خ داغ و خیس بود.انداختمش رو تخت.کسشو لیس میزدم.چچولشو با زبونم میدادم بالا و پایین.زبونمو میکردم تو کوس داغش و میخوردم کوسشو.دستمو قفل کردم دور کونش.کون تپولی داشت.خوب میمالیدمش لوپاشو.اروم میخوردم کوس و کونشو.کمرشو داد بالا.



کونشو گذاشت رو زبونم.مک زدم تو کونش.کوسش خیلی گشاد بود.معلوم بود خدا بیامرز هرشب روش بوده.کیرمو در اورد.رو تخت زبونشو اورد رو کله ی کیرم.اروم مکش زد و خوردش.کله کیرمو کرد تو دهنش.رژ لبش کیرمو سرخ کرد.تا ته خوردش.معلوم بود حسابی حرفه ایه.دستم تو موهاش بود و عقب جلو میکردم کله اشو سمته کیرم.شب قبل دو تا ترامادول خوردم تا دیر آبم بیاد.مثه جنده ها داد میزد اون کیرو بزار تو کوسم بیشرف.پاشو باز کردم.کوس گشادشو فشار داد سمت کیرم.هول بود.سریع کردمش.انقد سریع عقب جلو میکردم که جیغش کل اتاقو گرفت.آبم داشت میمود.صورتشو اورد جلو.کیرمو مالیدم تا ابم بپاشه رو زبونش.آبم طوری فوران کرد که صورتش کامل سفید شده بود.خسته افتادم رو تخت.اونم افتاد.با کیر خواب رفته ام ور میرفت.یه سیگار روشن کرد و کشید.نصفه شب رفتم دوش گرفتم و صبح نشده زدم بیرون که سه نشه.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 97 از 112:  « پیشین  1  ...  96  97  98  ...  111  112  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA