دوستان علاقمند به بوئیدن و بوسیدن و لیسیدن جوراب شیشه ایی خانومای خوشگل
سلام
روزتون خوش
عزیزانی که برای خوندن این داستان تشریف میارن قبل از هر چیز ازتون خواهش میکنم اگر این حس رو دارید بخونید اگر ندارید لطفا وقت خودتون رو هدر ندید جون برای کسایی که این حس رو ندارن شاید مسخره بیاد و ...

من بابک هستم 28 سالمه و از 7-8 سالگی بشدت به پاهای خانوما حس داشتم بالاخص بوئیدن جوراب شیشه ای خانوما ...البته نه هر خانومی .خانومایی که جوان باشند و پاهای زیبا و انگشتان ردیف و ناخن های صاف . حالا ادامه ماجرا :
خونه پدری من 6 طبقست و توی هر طبقه 2 واحد بنا شده یکی از واحدها دست منه و خونه مجردی منه که میشه واحد 2 در مجاورت من یعنی واحد 3 از بیمارستانی که توی شهرمونه برای پانسیون 2 تا خانوم دکتر اجاره شده
خانوم دکترا معمولا یکیشون همیشه هست و یکیشون رفت آمد داره اون یکی که همیشه هست گاهی برای کارهای ضروری منو صدا میکنه و براش انجام میدم مثلا کولری ....کلید برقی .....یا زمستون لوله بخاری و .. و ...
البته فقط زمانی که خانوم دکتره تنهاست این خانوم دکتره یه خانوم 32 سالست بسیار خوشگل که گویا 2 سالی رو به عقد گذرونده ولی جدا شده.
من اصلا قیافم به سنم نمیخوره و قیافم بچه تر نشون میده قد بلندی دارم و تغریبا به گفته دیگران خوش تیپم.
از بچگی من بوییدن جورابای خانومهای جوون رو دوست داشتم بیش از اندازه هم دوست داشتم و لذتی برام داشت وصف ناپذیر خلاصه این خانوم دکتر هم دست بر قضا جوراب پوش بود اونم از نوعی که منو دیوانه میکرد توی رفت و آمدها به خونش جهت انجام کارهایی که داشت یکی دوبار موفق شدم جورابشو بدزدم واااااااااای چه شبی داشتم اون شبایی که جورابشو میدزدیدم وسطای شب میرفتم کفششو هم میاوردم توی واحد خودم و تا صبح وااااااای.
تا اینکه توی یکی از این شبا که کفش جابجا میکردم این موضوع رو متوجه شد فقط نگاهم کرد و منم با خجالت سرمو انداختم و رفتم توی واحدم اون شب گذشت
یه 2.3 روزی افتابی نمیشدم جلوش تا اینکه وای فای خونش قطع شده بود البته خودم مسببش بودما ........اومد و زنگ واحد منو زد و منم رفتم و ماجرا رو گفت و گفتم باید بیام ببینم و چک کنم خلاصه رفتم واحدش و اون شب برای اولین بار دولا شده بودم زیر تختش به دنبال سیم تلفن مثلا اونم جلوم ایستاده بود و با تلفن حرف میزد و پاهاشم یکی رو به اون یکی تکیه داده بود و منم که دولاشده زیر تخت تونستم صورتمو بیارم نزدیک پاهاش
وااااااای که بوی پاهاش دیوونم میکرد نمیتونستم بلند شم
همونطوری انگار خشک شده بودم که وقتی که اون چرخید به طرف من قشنگ این صحنه رو دید یه قدم رفت جلوتر و منم دیگه ادامه ندادم و خلاصه وای فای رو براش درست کردم
و توی این فاصله آی دی تلگرامشو تونستم پیدا کنم بلافاصله از توی خونه خودم با یه آی دی غریبه شروع کردم باهاش چت کردن ابتدا نمیشناخت و منو با یکی اشتباه گرفته بود و ... و ...
تا جایی رسید که چون الان من یه غریبه بودم و روم هم باز بود حرفو رسوندم به پا و جوراب و .....البته 3.4 شب کشید تا به اینجا برسه و همه حالتهای خودمو در قالب اون غریبه عنوان کردم از سوالایی که ازم میپرسید مشخص بود که داره به ماجرای من فکر میکنه و از اونجایی که خودش پزشک بود یه چیزای کمی در مورد فتیش میدونست
تا اینکه چند روز گذشت یه شب من دیدم یه کفش پاشنه بلند مال خودش مشکی رنگ داخل جاکفشیشه و یه جفت جورابم داخلشه درب ورودی خونه من و ایشون کاملا کنار هم بود میدونستم که ممکنه تله باشه و اون شاید داره از چشمی در میبینه ولی من بی اعتنا بلافاصله کفشو و جورابارو آوردم خونه خودم ساعت حدود 11.30 شب بود
همین پشت در خونه خودم داشتم با ولع بو میکشیدم که یهو دیدم یکی داره با انگشت میزنه به در خونه من
سریع از چشمی نگاه کردم دیدم همین خانوم دکترست واااای حالا چی میگفتم اول خواستم باز نکنم ولی دیدم داره میزنه به در البته خیلی آروم درو باز کردم یه نگاه به من کرد
و اولین جمله ای که گفت .....کی پیشته ؟؟
گفتم هیچ کس درو خودش باز کرد اومد داخل
حالا من با دست راستم کفشش و جورابش توی دستم همینطوری هاج و واج گفت به به میبینم که کفش من اینجا مهمونی اومده ؟؟
قرمز شدم و دروباز کردم گذاشتم توی جاکفشیش تا اومدم درو ببندم گفت برش دار بیار چرا گذاشتیش حالا من خودمو به خنگی زده بودم دوباره گفت کفش و جورابمو بیار امشب باید ببینم چی میگذشته بین کفش و جورابای مفقودی من با تو !!!!!
آوردم و اونم روی کاناپه جلو tv نشسته بود یه چشمم به پاهاش بود که اون انگشتای ردیف و اون ناخن های ردیف و لاک خورده یه چشمم به کفش و جورابایی که جلو در بود
و توی ذهنمم به بوی جوراباش که چه لذتی به من داده بود
خلاصه شروع کرد و از من سوال و جواب و علت رو جویا شد و منم کامل توضیخ دادم گفت شنیده بودم ولی تجربه نکرده بودم برو جورابمو کفشمو بیار پام کن وااااااای اون لحظه شیرین ترین لحظه عمرم بود آوردم و به آرومی پاش کردم و کفششم پاش کردم و گفت حالا فرض کن من از بیرون اومدم ....
.
.
.
.
.
و ادامه ماجرا در قسمت دوم
.