رویایی که به حقیقت پیوست
من یه نویسنده نیستم اما بد ندیدم قسمت هایی از خاطراتم رو برای شما بگم که البته همه اینها واقعی نیست و من از تخیلاتم هم استفاده کردم که داستان جذابتر بشه اما تا جایی که میتونستم سعی کردم داستانم رو غیر واقعی نکنم و بیشتر به وقایعی که اتفاق افتاده رسیدگی کنم.این داستان در باره یه جونه که شاید خیلیا مثل اون باشن و درباره وقایعی هستش که در طول زندگیش رخ میده.داستانی که از به بلوغ رسیدنش شروع میشه تا سکس هایی که شاید هیچ کس تجربشو نداشته باشه و عشقی که زندگی اونو متحول میکنه.اینها همش واقعین اما چیزهایی رو هم برای جذاب تر شدن داستان براتون میگم اما اصلا فکر نکنید که همچین چیزی وجود نداشته.قسمت اول داستان رو بیشتر درباره خودم مینویسم و وضعیتم در اجتماع اما قسمت های بعدی سکسی تر هستش.در ضمن قسمت های آخر از نظر سکسی بهتره اما اگه کسی میخاد که تو داستان باشه پس بهتره که کل داستان رو بخونه چون من به چند نفر نشون دادم خوششون اومده.