انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 1 از 27:  1  2  3  4  5  ...  24  25  26  27  پسین »

ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش


مرد

 
درخواست ایجاد تاپیک با عنوان ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش
نویسنده : مسعود
در تالار خاطرات و داستانهای سکسی
تعداد پستها : بیشتر از ۱۰ تا پست
کلمات کلیدی : سکس با زنم، زنم، ضربدری، فوت فتیش،سفر شمال، ساحل لختی ها، زیر دامن، زن دوستم
     
  
مرد

 
ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش (قسمت اول)

من سامانم ۳۰سالمه زنم هم الناز ۲۷ سالشه ماجرا مربوط به یک سال پیش میشه و اتفاقات و خاطراتی که از یه سال پیش واسمون پیش اومده رو تعریف میکنم.
ساعت ۴ بعداز ظهر بود از شرکت برگشتم خونه . رسیدم خونه خسته بودم رفتم اتاق خواب دیدم الناز هم خوابیده روی تخت رفتم یه دوش گرفتم و اومدم کنارش دراز کشیدم . بغلش کردم .همیشه وقتی الناز رو بغل میکنم احساس ارامش خاصی بهم دست میده . همینطوری که از پشت بغلش کرده بودم یه بوس از گونه و گردنش کردم و اونم چشمای قشنگشو که غرق خواب بود باز کرد و صورتشو به سمت من چرخوند و گفتش امدی عزیزم خسته نباشی یه لب از هم گرفتیم و خوابیدیم. از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۷ شده . هوا هم کم کم داشت تاریک میشد بلند شدم رفتم تو حال دیدم الناز نشسته داره ماهواره نگاه میکنه . رفتم صورتمو شستم و برگشتم کنار الناز نشستم و اونم وقتی منو دید خیلی خوشحال شد و پرید بغلم و مشغول لب گرفتن شدیم. تو این یه سالی که با هم ازدواج کردیم من و الناز عاشق همدیگه بودیم و هستیم همیشه هر وقت میام خونه کاملا وقتمو به الناز اختصاص میدم شب ها یا روز های تعطیل همیشه باهاش میرم بیرون یا خونه دوستامون یا داخل خونه باهم خوش میگذرونیم.
همینطوری جلوی تلویزیون از هم لب میگرفتیم که الناز گفت من میرم یه دوش بگیرم و برمیگردم . من و الناز همیشه قبل از سکس دوش میگیریم چون من بدن و پاها و کوس و کون الناز خوب لیس میزنم و میخورم. الناز از حموم اومد بیرون و اومد سمت من . یه حوله دور خودش پیچیده بود سینه هاشو به زور داخلش جا داده بود و از پایین هم تا وسط روناش اومده بود پاهاش رو کامل خشک نکرده بود هنوز خیس بودن و ساق پاهاش مثل الماس میدرخشید من عاشق پاهای النازم .کلا با دیدن پاهای سکسی و خوشگل و ناخن های خوش فرم و بلند پاهای زن ها حس و حال شهوتی بهم دست میده همیشه تو مهمونی های دور همی با دوستامون هم به پاهای زن هاشون نکاه میکنم و حال میکنم . من روی کاناپه نشسته بودم و الناز که به من نزدیک میشد و پاهاش که از دور میدرخشید منو کاملا شهوتی کرد و وقتی اومد بغلم نشست سریع رفتم سراغ لباش و از هم دیگه لب گرفتیم لب هاش رو میخوردم و زبونم رو میکردم داخل دهنش و اونم زبونم رو با لباش میخورد منم زبون اونو کامل میک میزدم و میخوردمش صورتش رو کاملا غرق بوسه کردم و رفتم سراغ گردنش و کاملا گردنش رو میخوردم النناز هم رفته بود تو عالم هپروت و داشت حال میکرد و هیچی حالیش نبود . کم کم اومدم پایین تر و بدنش رو میبوسیدم حولش و باز کردم و سینه هاشو شروع کردم به خوردن نوک سینه هاشو کاملا میکردم تو دهنو و با انگشتم نوک سینه دیگشپ میدادم بالا و میمالیدمش الناز هم رفته بود رو ابرا کاملا حال میکرد و آه و ناله میکرد .پنج دقیقه با سینه هاش ور رفتم . الناز رو روی کاناپه درازش کردم و رفتم سراغ پاهاش .به الناز گفته بودم که همیشه ناخن های پاتو بلند نگهه دار و لاک هم نزن چون من وقتی انکشت های پا رو با همون حالت طبیعی خودش میدیم و سفیدی ناخن ها رو خیلی شهوتی میشدم . از نظر من اینطوری سکسی تره. پاهای الناز رو گرفتم تو دستم و کاملا از نوک انگشتاش شروع کردم به خوردن تمام انگشتای پاشو که مثل الماس با ناخن های براق و سفید میدرخشید میکردم داخل دهنمو و میلیسیدم , کف پاشو لیس زدم و رسیدم به ساق پاهاش ,هر دو تا پاشو باهم جلو میرفتم, پشت زانوهاشو و پشت روناشو اومد جلوی روناش رو هم شروع کردم به لیسیدن و بوسیدن تا رسیدم بالاتر به کوسش که مثل برق میدرخشید,تازه همون موقع شیو کرده بود, شروع کردم به خوردن کوسش کاملا لب های کوسشو میکردم تو دهنمو و میکشیدم بالا با چوچولش با زبونم بازی میکردم و حسابی الناز رو تحریک کرده بودم حسابی صداش در اومده بود و اه و اووه میکرد و با دستش سر منو به کوسش فشار میداد و میگفت بخورش که دارم میمیرم, زبونمو میکردم داخل کوسش و بالا و پایین کوسشو میک میزدم, رفتم سراغ سوراخ کونش, با اینکه رنگ پوستش دور سوراخ کونش یکم تیره تره ولی باز هم دوست دارم اونجا رو هم بلیسم,با اینکه الناز نمیزاره از کون بکنمش ولی باز هم من به خاطر ارضا کردن و تحریک کردن حسابی الناز دور سوراخ کونش رو میلیسم, کاملا زبونمو لای پاش حرکت میدادم و لیس میزدم و کوسش رو هم که کامل میکردم داخل دهنم, انگشتم رو میکردم داخل کوسش و کوسش رو باز میکردم و باهاش باز ی میکردم,با انگشتم به سقف کوسش فشار می اوردم و جلو عقب میکردم که دیدم صدای الناز بلند تر شد و یه آه بلند کشید و معلوم بود که ارضا شده و همینطوری آب از کوسش میریخت بیرون که آبش تا سوراخ کونش جاری شده بود, منم عاشق خوردن آب کوس النازم ,تموم ابشو خوردم ,النازم عاشق اینه که بعد از اینکه من ابشو میخورم برم دوباره باهاش لب بگیرم,ابشو تو دهنم جمع کردم ولی قورتش ندادم رفتم سراغ لب هاش و ابشو ریختم تو دهنش و دوباره شروع کردیم به لب گرفتن و زبون همدیگه رو خوردن ,حالا نوبت الناز بود که به من حال بده,الناز ازروی کاناپه بلند شد و من به جاش دراز کشیدم,شلوارکمو در اورد پیراهنم رو هم دراورد و شروع کردیم به لب گرفتن,گردنمو خورش و بوس های ریز میکرد اومد پایین تر سینه هامو بوس کرد و رفت پایین تر تا رسید به شورتم ,شورتم رو در اورد و کیرم که داشت اون داخل منفجر میشد رو گرفت و شروع کردن به خوردن,همونطوری که من واسه الناز سنگتموم میزارم و کوسش رو میخورم اونم واسه منو میخوره,تخمامو میکرد تو دهنشو و با اب دهنش کاملا کیرمو میمالید و میکرد تو دهنش تا جایی که جا داشت شانس اورده بودم که اسپری تاخیری رو زده بودم واوگرنه تو ۳۰ ثانیه اول ابم میومد,پنج دقیقه کیرمو خورد و بعدش روی کاناپه نشست و پاهاشو داد بالا که بکنمش,منم که کیرم حسابی راست راست شده بود بردم دم سوراخ کسش یکم بالا پایین کردم و دور کوسش بازی دادم که بیشتر حال کنه,بعدش ارروم ارووم فرو کردم داخل کوسش و کم کم جلو عقب کردم و بعد از چند بار جلو و عقب کردن کامل رفت داخل و حسابی تلمب میزدم و صداش حسابی کل خونه رو گرفته بود,النازم حسابی اهه و اووه میکرد و کمرش رو میداد بالا معلوم بود که حسابی بهش حال دادم,از این حالت خسته شدیم و الناز بلند شد و من این دفعه روی زمین دراز کشیدم و الناز اومد روی کیر من نشست صورتش به سمت من بود و بالا پایین میکرد خودشو روی کیر من,کیرم حسابی میرفت داخلش و فک کنم به دهنه رحمش میخورد,چون کیر من ۱۸ سانتی میشد.حسابی داشتیم حال میکردیم بعد از یه ربع کردن کم کم داشت ابم میومد که به الناز گفتم داره ابم میاد که سریع از روم بلند شد و کیرم و گرفت تو دستاشو بالا پهایین کرد و کرد تو دهنش و تمام ابم با فشار تمام ریخت تو دهنش و تا قطره اخرش رو خورد.منم حسابی بیحال شدم و همونجا دراز کشیدم تا حالم جا بیاد, الناز هم بلند شد و رفت دوش بگیره و خودش رو بشوره چون حسابی عرق کرده بودیم بعد از اون منم دوش گرفتم و شام رو خوردیم و از خستگی زیاد نتونستم تحمل کنم رفتم خوابیدم.[/align]
     
  
زن

 
منتظر ادامه داستان هستیم لطفا سریعتر قسمتهای بهدیو اپ کن
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
خوبه منتظر بقيش هستم
     
  
مرد

 
از زوج های خوب و داغ از تهران و کرج من درخدمتشون هستم پیام بدن مرسی
     
  
مرد

 
از زوج های خوب و داغ از تهران و کرج من درخدمتشون هستم پیام بدن مرسی
     
  
مرد

 
ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش (قسمت دوم)



ما تو یه اپارتمان شخصی ساز ۴ واحده زندگی میکنیم هر طبقه دو واحد واحد روبه روی ما چند روزی بود که خالی شده بود طبقه پایین هم یه واحدش پر بود که اونا هم یه زوج جوان بودن ولی بیشتر سال رو تو شهرستان میگذروندن.همکارم سعید که اونم مثل من اون موقع ۲۹ سالش بود چند وقتی بود دنبال یه خونه میگشت که اجاره کنه منم که دیدم خونه روبرو ما خالی هستش چه بهتر که یه اشنا بیاد تو این خونه, سعید و زنش فریبا از دوست های قدیمی من و زنم الناز هستن از دوران دانشگاه میشناسیمشون تو این مدت بعد از دانشگاه هم رابطمون رو قطع نکردیم و هر دو سه هفته یه بار خونه همدیگه میرفتیم و دور هم خوش میگذروندیم و پیش همدیگه احساس راحتی میکردیم, الناز هم از این موضوع خیلی خوشحال شد که بالاخره با اومدن یه دوست به این خوساختمون میتونه صبح ها که تو خونه بیکاره از تنهایی در بیاد.الناز و فریبا خیلی با هم صمیمی بودن و مثل خواهر واسه همدیگه بودن.
خلاصه سعید خونه رو اجاره کرد و بعد از دو روز اومدن تو خونه جدید یه هفته اول ما یه سره خونه اونا بودیم و به اونا تو چیدن وسایل خونشون کمک میکردیم,قبلا که خونه سعیدشون میرفتیم زنامون با یه دامن و بلوز استین کوتاه و یه شال که بود و نبودش فرقی نمیکرد تو جمعمون بودن .تواین یه هفته که داشتیم وسایلشون رو میچیدیم من و سعید که از شرکت برمیگشتیم بعد از اینکه نهار رو دور هم خونه سعیدشون میخوردیم یه استراحت کوتاه میکردیم و شروع میکردیم به جابجا کردن وسایل,الناز و فریبا هم که نسبت به قبل احساس راحتی بیشتری میکردن دیگه شال که سرشون نمیکردن,یه تاپ که یه مقدار آستینش روی بازوهاشون رو گرفته بود می پوشیدن و گردنشون خوب نمایان بود ولی این حالت دیگه واسم عادی شده بود,فریبا دامنی پوشیده بود که نصف ساقش لخت بود و مثل شیشه میدرخشید منم بیشتر از قبل که تو جمع خودمون بودیم بهش نگاه میکردم ساق های تو پری داشت انگشت های پاش هم گوشتی و نا خن های براق و خوشگلی داشت که من با دیدنشون خیلی حال میکردن .سینه ها و باسنش رو هم که از روی لباس میدیدم بزرگتر از الناز دیده میشد, خلاصه هر شب کار من شده بود دید زدن فریبا,البته بعضی موقع ها سعید رو هم زیر چشمی میدیم که داره به الناز نگاه میکنه و دید میزنتش ولی واسم مهم نبود چون خیلی به هم اعتماد داشتیم و با هم احساس راحتی میکردیم ,بعد یه هفته وسایل چیده شد کاملا و زندگی به روال عادی برگشت.ولی باز هم هر شب خونه همدیگه بودیم و تا اخر شب با هم بازی میکردیم و فیلم نکاه میکردیم و حرف میزدیم دیکه خیلی راحت تر از قبل با هم رفتار میکردیم و حرف میزدیم که کم کم دیگه با زنای همدیگه دست میدادیم و بعضی موقع ها هم چشم های زنای همدیگه رو از پشت میبستیم و شوخی میکردیم با هم.الناز و فریبا هم نسبت به روز های اول احساس راحتی بیشتری میکردن دو هفته از اومدنشون به این خونه گذشته بود یه شب که پیش هم بودیم تو خونه سعیدشون من زودتر رفتم در خونه سعیدشون رو زدم و فریبا اومد در رو باز کرد دیدم یه تاپ استین حلقه پوشیده که گردنش کاملا بیرونه و تا بالای خط سینش لخته یه دامن کوتاه هم پاش کرده که تا روی زانوهاش میومد .فریبا:سلام خوبی سامان جون خوش اومدی,الناز کجاست نمیاد
من:چرا الان میاد
به هم دست دادیم و من رفتم تو حالشون پیش سعید فریبا هم رفت تو خونمون دنبال الناز .دیگه تو اون اپارتمان ما دو تا خانواده تنها بودیم . واحد پایینمون که بیشتر اوقات سال خونه نبودن. فقط ما تو این اپارتمان بودیم زن ها مون هم راحت تر بودن دیگه همینطوری با لباس خونه تو راه پله ها و حیاط میچرخیدن.کنار سعید نشسته بودم و حرف میزدم که دیدم فریبا و الناز بعد ده دقیقه اومدن چشمم به الناز افتاد یه تاپ استین خلقه تنگ پوشیده بود و خیلی هم نازک که قشنگ بند کرستش زده بود بیرون از یقه بازش خط سینه هاشم قشنگ دیده میشد یه دامن کوتاه تر از فریبا که بالای زانوش بود پوشیده بود.یه لحظه جا خوردم ولی با خودم گفتم که بیخیال بابا ما و سعیدشون مه این حرف ها رو نداریم سعید هم مثل موبرادر من بهش اعتماد دارم همونطور که من زنشو دید میزنم اونم زن منو دید میزنه ,خلاصه دیگه تصمیم گرفتم که به الناز گیر ندم و ازاد بزارم هر جور لباس راحته تو جمعمون لباس بپوشه .فریبا و الناز جلوی ما نشسته بودن و با هم حرف میزدیم و خاطرات گذشته رو تعریف میکردیم و میخندیدیم.یه لحظه چشمم رفت رو پاهای فریبا دیدم دامنش یه ذره رفته عقب تر و قشنگ میتونستم شورتش رو از لای پاش ببینم ولی واسه اینکه ضایع نشه زیاد نگاه نمیکردم , فریبا هم انگار نه انگار که جلوی من نشسته انچنان غرق صحبت بود که حواسش به دامنش و لای پاش نبود.بعضی موقع ها هم که دستاشو میداد بالا زیر بغلش رو میدیم که سفید بود و برق میزد معلوم بود تازه شیو کرده .الناز هم مثل فریبا دامنش رفته بود عقب تر و نصف بیشتر رونش اومده بود بیرون شورت اون رو هم میتونستم ببینم و حدس میزدم که سعید هم داره نگاه میکنه ولی من خودمو به بیخیالی زدم انگار که از این حالت الناز جلوی سعید خوشم اومده بود فک میکنم به خاطر این راحتی و اعتماد بینمون بود که این قدر زنا احساس راحتی میکردن .فریبا:بچه ها نظرتون چیه هر شب شام رو با هم بخوریم و یه سره پیش هم باشم هر شب خونه یکیمون
الناز : اره عالیه حتی نهار . هر روز با هم یه نهار درست میکنیم و یه شام . یه سره هم پیش همیم
من و سعید هم گفتیم اره فکر بدی نیست شما که صبح ها پیش همین یه نهار درست کنین و شام رو هم با هم کنار هم باشیم . اینطوری بیشتر خوش میگذره.خلاصه شام رو زنا با هم درست کردن و خوردیم و واسه خواب رفتیم خونمون.
     
  
مرد

 
ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش (قسمت سوم)


صبح روز بعد مثل همیشه من و سعید با هم رفتیم شرکت,تو شرکت مشغول بودم که یه دیدم گزارش کار هایی که نوشتم و یه سری فایل ها و جداولی که خیلی هم مهم بودن تو خونه جا گذاشتم,به سعید گفتم میرم خونه اینارو فراموش کردم بیارم.رسیدم خونه ساعت های ۹ بود .اروم در خونه رو باز کردم که یه وقت الناز نترسه و از خواب نپره . البته اتاق خواب با در ورودی واحدمون فاصله زیادی داشت ولی باز هم اروم در رو باز کردم رفتم تو حال و از روی میز گزارش ها رو برداشتم میخواستم برگردم که یه دفعه صدای اه و ناله از تو اتاق شنیدم اروم رفتم در اتاق خواب .در اتاق خواب نیمه باز بود از لای در نگاه کردم دیدم به به الناز و فریبا لخت لخت روی هم دیگه حالت ۶۹ گرفتن و دارن کوس همدیگه رو میخورن و حسابی دارن حال میکنن طوری روی تخت دراز کشیده بودن که فریبا به پشت و پاهاش رو به در باز کرده بود و الناز هم روی فریبا داشت کوسش رو میخورد ف یبا هم از زیر کوس النازو میخورد .چه سرو صدایی راه انداخته بودن. خونه رو خالی گیر اورده بودن و حسابی حال میکردن,منم قشنگ میتونستم کوس فریبا رو ببینم,عجب کوس سفید و براقی داشت رون ها و باسن تو پری داشت,الناز انگشتشو میکرد داخل کوس فریبا و منم اون پشت داشتم با دیدن این صحنه ها حال میکردم,کیرم هم بدجور بلند شده بود تو شلوار داشت میترکید کنجکاو شدم ببینم تا اخر چکار میکنن بیخیال کار و شرکت شدم.بعد از ده دقیقه الناز از روی فریبا بلند شد .الناز :برم بیارم الان
فریبا :اره برو بیار واست بازش کنم عزیزم
من موندم اینا میخوان چیو باز کنن
الناز اومد سمت در میخواست بیاد بیرون منم سریع رفتم پشت کاناپه خودمو مخفی کردم الناز اومد رفت تو اشپزخونه دو تا خیار برداشت و رفت تو اتاق دیگه در رو هم نبستش کامل باز بود من دوباره اروم رفتم پشت در و مخفیانه بدون اینکه اونا بفهمن,دیدم که الناز به پشت دراز کشید روی تخت و پاهاش به سمت در بود فریبا هم نشست پایین تخت و پاهای الناز رو از هم باز کرد و شروع کردن به خوردن و لیسیدن
فریبا: الناز اول همیشه بگو واست خوب بخوره و خیسش کنه وقتی سوراخ کونت خیس بشه راحت تر باز میشه خیلی هم حال میکنی وقتی سوراخ کونتو یه نفر داره لیس میزنه من که عاشق این کارم همیشه سعید واسم میخوره و میکنه منو
الناز: سامان هم همه جای منو میخوره ولی نمیزارم از کون بکنه منو دردم میاد
فریبا: اره دفعه اول دردت میاد ولی کم کم که سوراخت باز تر بشه دردش از بین میره و خیلی حال میکنی.ازهمین روشی که میگم همیشه انجام بده.اول که داخل سوراختو خوب میشوری حالا یه انگشت میکنم تو کونت چطوره
الناز:خوبه فعلا که دردی نداره
فریبا:الان انگشت دومو میکنم توش چطوره؟
الناز : هنوزم که درد نداره
فریبا با دوتا انگشتش یکم جلو و عقب کرد آه و ناله الناز در اومده بود بعدش خیار رو کرد تو دهن الناز و کاملا خیسش کرد اورد اروم اروم فشار میداد داخل کون الناز الناز هم صداش بلند تر میشد و میگفت جر خوردم
فریبا:یکم تحمل کن دردش تموم میشه بعدش حسابی حال میکنی
الناز : آه اه اه اووخ ارووم تر
بعد از پنج دقیقه جلو عقب کردن خیار دیگه الناز صداش کم تر شد و داشت حال میکرد و میگفت بیشتر بکن اره چه حالی میده فریبا خیار رو در اورد و مستقیم کرد تو دهن خودش و کامل خیار رو لیس زد
فریبا: وقتی خوب داخل کونتو اب بگیری و بشوری دیگه تمیزه تمیزه . هووومم چه مزه ای میده کونت
دوباره کرد داخل کون الناز و چند بار جلو عقب کرد ایندفعه برد جلو دهن الناز . الناز هم که معلوم بود حسابی شهوتی شده کاملا لیس میزد و میخورد میگفت اصن مزه بدی هم نمیده ها .هههه
منم کم کم داشت ابم میومد با این صحنه ها ,سینه ها و کون فریبا رو که دیده بودم بزرگه حدس زده بودم که از کون میده به سعید و اینجا بود که فهمیدم.فهمیدم که این دوتا زن چقدر حشری هستن حتما هروز که با هم حال میکنن شبا هم به شوهراشون میدن چقدر حشرین
فریبا:الناز راستی تو چرا ناخن های پات اینقدر بلندن و لاک نمیزنیشون
الناز:سامان همینجوری دوست داره و حسابی پاهامو انگشتای پامو واسم میخوره و لیس میزنه .خیلی حال میده
فریبا:عه چه خوب.سعید که اصن بدن منو نمیخپره فقط کوسمو لیس میزنه با کونم ولی فک کنم اینطوری که تو میگی خیلی حال میده
الناز : اره
فریبا والناز جاهاشونو عوض کردن فریبا وی تخت دراز کشید و پاهای سکسیشو از هم باز کرد و خوب کوس وکونش زده بود بیرون الناز سوراخ کون فریبا رو حسابی لیس زد . از اون فاصله دید من دور سوراخ کون فریبا یه حلقه تیره رنگ بود پوس دور کونش تیره تر بود از مال الناز بیشتر . معلوم بود که حسابی از کون میده ..الناز خیار رو کرد داخل کون فریبا و اونم فقط با یه اه و ناله معمولی لذت میبرد بعدش خیار رو در اورد و کرد تو دهن فریبا و بعدش برد داخل دهن خودش و حسابی خیسش کرد ..چندبار دیگه خیار رو کرد و بیرون اورد سوراخ فریبا گشاد تر شده بود بعدش شروع کرذ به خوردن دوباره سوراخ و ایندفعه زبونش رو میکرد داخل سوراخ و کامل دور و بر سوراخ رو میخورد ..اخخخخ چه صحنه ای بود ای کاش اون موقع من جای الناز بودم و سوراخ کون فریبا رو میخوردم
من که دیدم دیگه خیلی اینجا موندم و شرکت هم داره دیر میشه رفتم به سمت در واحد که یدفعه به این فکر کردم اگه یه وقت زنا از زبون سعید بشنون که من اومدم خونه سر صبح و اینا منو ندیدن چی با خودشون فک میکنن,تصمیم گرفتم برگه هارو دوباره بزرام روی میز وایندفعه برم بیرون و در بزنم و در رو باز کنم بیام تو تا اونا هم متوجه بشن و خودشونو جمع کنن
همینکارو کردم وقتی داشتم داخل میشدم که الناز لباس خواب یه سرش رو پوشیده بود و از داخل اتاق سراسیمه اومد سمت من
الناز : عه سامان چرا برگشتی خونه چیزی شده
من: نه اومدن یه سری برگه جا گذاشتم ببرم. مگه باید چیزی شده باشه
الناز : نه عزیزم نگران شدم اخه این وقت صبح
من : نه چیزی نشده راحت باش
یه لب ازش گرفتم وخداحافظی کر م و رفتم به سمت شرکت توراه شرکت همش به صحنه ای که دیدم فک میکردم و احساس میکردم که در حق سعید نارفیقی کردم که از اعتمادش سو استفاده کردم
ولی باز به خودم میگفتم که این کار اتفاقی بوده و کسی نفهمیده واشکال نداره در عوضش اگه سعید هم زن منو دید بزنه من ناراحت نشم.با همین تفکرات برگشتم شرکت و تا بعد از ظهر که برگشتیم خونه تو همین فکرا بودم.
     
  
مرد

 
ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش (قسمت چهارم)


یه هفته از ماجرای دید زدن فریبا و الناز گذشت .......
بعداز ظهر برگشتیم خونه و با سعید رفتیم خونه ما که نهار بخوریم. دیدم خانوما چه نهار خوشمزه ای هم درست کردن و حسابی سر حال بودن . نهار و خوردیم و غروب هم با هم دیگه رفتیم بیرون یه دوری زدیم و شب هم تا دیر وقت بیرون بودیم و واسه خواب برگشتیم.هر کدومون رفتیم واحد خودمون که بخوابیم اول الناز رفت یه دوش گرفت و اومد بیرون وقتی من داشتم میرفتم که دوش بگیرم دیدم الناز همونطوری لخت رفت داخل دستشویی وقتی از حموم اومدم بیرون دیدم که الناز هم تازه از دستشویی اومد بیرون
من:الناز تا الان تو دستشویی بودی چکار میکردی فک کنم تموم شدی
الناز:اره دیگه خوب خودمو خالی کردم
الناز که همونطوری لخت رفت به سمت تخت منم رفتم دنبالش و از پشت گرفتمش و و سینهاشو میمالیدم و گردنش رو میبوسیدم بعد هم رو تخت به پشت درازش کردم و یه مقدار ازش لب گرفتم و با سینه هاش بازی میکردم و شکم و نافش رو لیس میزدم بعد رفتم از پایین پاهاش شروع کردم به خوردن و اومدم به بالا به کوسش رسیدم و شروع کردم به خوردن چوچولش کاملا لبهای کوسشو میخوردم زبونم رو داخل کوسش میچرخوندم صدای النار هم بلند شده بود و اه اه میکرد ...بعدش الناز نشست و منو دراز کرد و شروع کردن به خوردن کیرم.کامل میکرد تو دهنش شانس اوردم قبل از حموم قرص تاخیری رو خورده بودم وگرنه الان ابم میومد.بعد پنج دقیقه الناز رو تخت به پشت دراز کشید و گفت:عزیزم بیا منو بکن که دارم میمیرم
من:باشه عشقم تو جوون بخواه
رفتم پاهاشو از هم باز کردم و یکم کوسشو لیس زدم و بعدش ارووم ارووم کیرم رو فرو کردم داخل کوسش بعد از چند بار جلو عقب کردن کامل میکردم داخل کوسش..کیرم راست راست شده بود
الناز:عزیزم سوراخ کونم رو هم میخوری؟ میخوام امشب از کون منو بکنی
من:عه. راست میگی.چططور شده.چکار کردی . نظرت عوض شده
الناز: اره عزیزم خودمو خوب خالی کردم و داخل کونمو خوب شستم میخوام امشب حسابی حال کنیم
من : باشه عزیزم
الناز:سامان اول با انگشتات یکم سوراخمو باز کن
من هم اول دور سوراخ کونشو لیس زدم و خوب خیسش کردم بعد انگشت اشارمو کردم داخلش یکم جلو عقب کردم و بعدش انگشت دوم رو کردم و خوب جلو عقب کردم تا خر میبردم داخل ..الناز دستمم گرفت از کونش اورد بیرون برد سمت دهنش دو تا انگشتامو خوب کرد تو دهنش و گفت: داخل کونمو خوب شستم و تمیز کردم خیالت راحت خیلی تمیزه
من: عه اینا رو از کجا دیدی یا کی بهت یاد داده
الناز : تو چه کار داری از کی یاد گرفتم
من:عه پس از کسی یاد گرفتی کی بهت یاد داده این ها رو
الناز:به تو چه.زشته اگه بگم
سامان:الناز جوون من بگو اذیت نکن کنجکاو,شدم اخه تو هیچ وقت این کارارو نمیکردی
الناز:مممممم از فریبا جون یاد گرفتم
من:عه فریبا .اونم این کارهارو میکنه
الناز :دیگه به تو ربطی نداره
من شروع کردم به خوردن دوباره کونش و زبونم رو میکردم داخل کونش و میچرخوندم داخلش و با انگشتم دوباره با کونش بازی کردم دوباره بردم سمت دهنش که بخوره من:نه جدی میگم فریبا هم به سعید از کون میده
الناز هم که خیلی حشری شده بود و حالیش نبود گفت اره سعید از کون میکنتش منم به فریبا گفتم که تو همه جای منو لیس میزنی و میخوری حتی پاهامو ولی سعید همه جای فریبا رو نمیخوره
من : جووون الناز عاشقتم
و با حرف های الناز که اینقدر راحت داشت جلوی من در مورد فریبا میگفت خیلی شهوتم زد بالا کیرم رو گذاشتم جلوی کوسش و با فشار دادم داخل و تند تند میکردمش که صدای الناز دیگه خیلی بلند شده بود کیرم رو دراوردم از اب کوسش که اومده بیرون مالیدم رو سوراخ کونش و خودم هم اب دهنمو ریختم روی سوراخ کونش بعد سر کیرم رو گذاشتم جلوی سوراخش و ارووم ارووم داشتم فشار میدادم داخل تا ختنه گاه کردم داخل که الناز گفت اخخخ بیارش بیرون
من: صب کن عزیزم یه چند بار دیگه که جلو عقب کنم خوب سوراخت باز میشه
الناز :اره فریبا هم اینو میگفتش
دوباره با شنیدن اسم فریبا داغ شدم و ایندفعه یکم بیشتر فشار دادم کیرمو.دیدم که الناز خیلی داره درد میکشه سریع از کشو کنار تخت کرم رو اوردم و مالیدم رو سوراخ الناز و یکم هم روی کیرم دوباره ارووم ارووم سر کیرم رو بردم داخل کون الناز ایندفعه راحت سر خورد و رفت داخل تا نصفه های کیرم رفت داخل یکم ارووم ارووم جلو عقب کردم و بعد از چند بار کاملا کیرم رفته بود داخل معلوم بود تو این یه هفته که با فریبا لز میکردن حسابی کونش رو باز کرده واسش فریبا. الناز هم دیگه اخخخ اووخ نمیکرد و داشت حال میکرد و آه آه میکرد بعد از پنج دقیقه که که تو کونش جلو عقب کردم در اوردم کیرم رو صورتمو بردم جلو سوراخش و حالا سوراخش که خوب باز شده بود زبونمو داخل سوراخش چند بار چرخوندمو خوب سوراخشو خوردم دوباره از کون کردمش دو دقیقه ایندفعه الناز گفت:کیرتو بیار برات بخورمش و تمیزش کنم جووون
من هم رفتم روی الناز و کیرم رو بردم جلوی دهنش و کامل واسم خورد و لیس زدش و میگفت چه کیر خوشمزه ای هووومممم
به الناز گفتم به پهلو دراز بکشه منم رفتم پشتش پای چپش که بالا بود رو با دستم دادم بالا النازم پاشو بالا نگه داشت و از پشت کیرم رو گذاشتم تو سوراخ کونش و جلو عقب کردم و از بالا با سینه هاش بازی میکردم الناز عجب حالی میکرد کیرم رو دراوردم گذاشتم تو کوسش و چند بار اونجا عقب جلو کردم من عاشق این پوزیشن هستم بعدش به الناز گفتم بلند شو روی کیرم بشین و خودت بالا پایین برو
الناز هم بلند شد و من به پشت دراز کشیدم ..الناز خودش اومد رو به سمت من بالای من نشست و با دستش کیرم رو با کونش تنظیم کرد و بالا پایین میکرد خودشو طوری که کامل کیرم میرفت داخل کونش از کونش دراورد و گذاشت داخل کوسش بعد روی من دراز کشید و با من شروع کرد به لب گرفتن منم تو همون حالت کیرم رو توی کوسش بالا و پایین میکردم یکم سخت بود و لی خیلی حال میداد بهش گفتم عزیزم نزدیکه ابم بیاد الناز هم سریع بلند شد و کیرم را با کونش تنظیم کرد دوباره کیرم رفت داخل کونش و تا اخر رفت داخل و چند بار بالا پایین کرد که یه دفعه ابم با فشار ریخت داخل کونش الناز گفت: واایییی چقدر داغه آه آه
این دفعه اولی بود که ابم رو داخل الناز خالی میکردم چوون همیشه که از کوس میکردمش واسه اینکه بچه دار نشیم ابم رو یا میریختم بیرون یا الناز میخوردش ولی داخل کوسش خالی نمیکردم
من: الناز عشقم خیلی حال داد حالا که از کون میدی بهم میتونیم بیشتر حال کنیم
الناز:اره عزیزم
بعدش از روی کیرم که داخل کونش بود بلند شد و کیرم رو کامل کرد داخل دهنش و خوب تمیزش کرد
بعدش هم با هم رفتیم یه دوش گرفتیم و چون خیلی خسته شده بودیم سریع اومدیم خوابیدیم
...
     
  
مرد

 
ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش (قسمت پنجم) سفر شمال


یه هفته گذشت.. تو این هفته هم مثل روز های قبلش با سعیدشون خوش میگذروندیم و از صبح تا شب تو خونه همدیگه بودیم ..زنامون هم خیلی بیشتر احساس راحتی میکردن و کاملا به همدیگه اعتماد داشتیم ..من و سعید از سرکار اومدیم و و رفتیم خونه ما که نهار رو با خانوما بخوریم نهار رو خوردیم و بعد از نهار من گفتم که خانوما یه سورپرایز داریم واستون .. اونا هم گفتن چیه چیه زود بگو .. منم گفتم که با سعید از شرکت مرخصی گرفتیم کخه یه سفر یه هفته ای بریم شمال نظرتون چیه؟ اونا هم حسابی خوشحال شدن و پریدن بغل من و سعید که روی مبل ها نشسته بودیم و شروع کردن به بوسیدن شوهراشون ولی انگار نه انگار که دو تا زوج اونجا هستیم اینقدر خوشحال شده بودن که فقط میخواستن خوشحالی و رضایتشون رو با بوس کردن ما نشون بدن .. همینطوری که بغلمون بودن الناز گفت: راستی مرخصی رو از کی گرفتین کی حرکت میکنیم.؟
من: از فردا مرخصی داریم میتونیم سر صبح حرکت کنیم هر وقت شماها بتونین خودتونو اماده کنین
فریبا:عالیه فردا صبح حرکت کنیم امشب هم بریم یه سری خرید انجام بدیم و وسایل رو ببندیم..خلاصه زنا بلند شدن و رفتن تو اتاق خواب لباس بردارن و سریع وسایل رو جمع کنن و بریم ..شب هم همه با هم رفتیم خرید و وسایل رو جمع کردیم ..قرار شد با ماشین من که ال ۹۰ بود بریم صبح وسایل رو گذاشتیم تو ماشین و به سمت چالوس حرکت کردیم. من کلا به الناز تو لباس پوشیدن بیرونش گیر نمیدم ازاد گذاشتم هر جور راحته لباس بپوشه وقتی صبح حرکت کردیم زنامون یه مانتو کوتاه و نازک پوشیده بودن که تا زیر باسنشون میومد و یه ساپورت تنگ پوشیده بودن که یه وجب از ساق پاشون لخت بود و یه صندل پاشنه کوتاه که کاملا پاشون لخت بود ..به پای فریبا که نگاه کردم دیدم یه پا بند که نجیر نازک بود تو مچ پاش بود و جالب اینکه اونم مثل الناز ناخن های پاش بلند بود و لاک هم نزده بود ..منم یه کم دید زدم و حال کردم ... خلاصه تو راه گفتیم و خندیدیم ساعت های ۲یا ۳ بود که به چالوس رسیدیم و ر فتیم یه رستوران و نهارمون رو خوردیم بعد از نهار اومدیم جای ماشین الناز گفت:صب کنین من و فریبا میخوایم دامن بپوشیم تو ماشین راحت باشیم خیلی هوا گرم و شرجیه. رفتن دامنشون رو از تو صندق عقب اوردن و رفتن تو ماشین نشستن و عوض کردن .بعدش اومدن بیرون که ساپورت رو بزارن سر جاش دیدم الناز یه دامن پوشیده سفید رنگ که تا نصف ساقش رو می پوشوند .دامن فریبا هم مثل الناز بود .. خلاص راه افتادیم به سمت رامسر نزدیک های غروب بود که وسط راه نرسیده به نمک ابرود یه ساحل ازاد پیدا کردیم رو رفتیم ماشین رو کنارساحل پارک کردیم که یه تنی به اب بزنیم من که زود رفتم پشت ماشین شلوارکمو پوشیدم و پیراهنمو در اوردم و فقط با یک شلوارک رفتم سمت اب سعید هم مثل من شد و اومد تو اب پشت سرمون هم الناز و فریبا دویدن و اومدن تو اب البته چون تو ساحل کسی نبود و ماشین هم نزدیک اب دریا بود مانتوشون رو دراورده بودن و با یه تاپ و دامن اومدن تو اب شالشون رو هم دراورده بودن..اونا هم اومدن تو اب و با هم اب بازی میکردیم خیلی احساس راحتی میکردیم تو اون لحظه من رفتم سمت الناز یهش گفتم بیا بریم اونا رو اب بدیم با الناز رفتیم سمت فریبا الناز فریبا رو از پشت گرفت منم از جلو اب می پاشیدم روش سعید هم که دید داریم زنشو اب میدیم اومد از پشت الناز رو گرفت و از فریبا جداش کرد و گرفته بودش و داشت اب میریخت تو صورتش منم دیدم که فریبا ازاد شد و میخواست در بره که منم اونو از پشت بغلش کردم دستام قشنگ روی سینه های فریبا بود ولی فریبا فقط میخندید دامن فریبا هم که اومده بود روی اب پاهاش کامل لخت بود زیر اب به فریبا گفتم نفست رو نگه دار میخوام بندازمت توی اب همونطوری که از پشت بغلش کرده بودم بلندش کردم و انداختمش توی اب ولی سریع از زیر روناش و پشتش گرفتم و اوردمش بالا که یه وقت خفه نشه دیدم صدای الناز هم از اون طرف میومد که میگفت سامان کمک کمک ..سعید هم خوب الناز رو دستمالی کرده بود مثل من ولی تو اون لحظه همه داشتیم میخندیدم .هیچی مهم نبود..خلاصه بازی هامون تموم شد و هوا داشت تاریک میشد رفتیم سمت ماشین الناز و فریبا که از اب اومدن بیرون دیدم بلوزشون قشنگ چسبیده به سینه هاشون و خوب سوتین هاشون از زیر تاپشون معلوم بود .الناز و فریبا رفتن یه دامن دیگه از داخل صندوق عقب اوردن و فتن داخل ماشین پوشیدن به ما گفتن شما روتونو اون طرف کنین تو ماشینو نگاه نکنین ما لباسمون رو عوض کنیم ما رفتیم اونطرفتر تا اونا عوض کنن. خلاصه لباس های خیس رو عوض کردن و ما هم نشستیم تو ماشین و رفتیم سمت ساحل نمک ابرود فریبا تو راه گفت که بریم شب رو تو چادر بخوابیم لب ساحل خیلی حال میده الناز هم موافق بود منو سعید هم موافقت کردیم و رفتیم تو ساحل نمک ابرود ورودی دادیم و رفتیم داخل و یه تخت نزدیک ساحل پیدا کردیم و همونجا چادر رو برپا کردم . تو ساحل افراد زیادی نبودن مخصوصا دور و بر ما کسی نبود زنامون رفتن تو چادر که لباس راحتی هاشون رو بپوشن واسه خواب منو سعید هم رفتیم یه ذره تنقلات از بوفه نزدیک بگیریم برگشتیم دیدم که الناز اومده بیرون چادر ولی همون دامن کوتاهی که تا بالای زانوش بود و تو خونه میپوشید رو پوشیده و یه تاپ استین حلقه و خوب که دقت کردم دیدم سوتین هم نپوشیده فریبا هم اومد بیرون دیدم اونم مثل الناز پوشیده ولی انگار دامنش کوتاه تر بود چون نور زیاد نبود اونجا و دور و برمون کسی نبود زنامون خیلی راحت بودن من هم به سعید گفتم اینا رو نگاه انگار اومدن لاس وگاس .سعید هم خندید و گفت اره . خلاصه نشستیم بیرون چادر کنار چایی که از بوفه گرفته بودیم و تنقلات رو خوردیم اماده شدیم واسه خواب .موقع خواب زنا وسط بودن و من و سعید هم کنار چادر پاهامون هم به طرف در چادر بود که اگه یه وقت کسی خواست بره بیرون راحت بره...الناز به پهلو رو به فریبا خوابیده بود من هم که پشت الناز بودم خوب از پشت خودمو چسبوندم به الناز و دستم رو رسوندم به سینه هاش از روی لباسش میمالوندم که الناز صورتشو برگردوند و خیلی اهسته به من گفت زشته یه وقت میبینن منم گفتم نه نترس نمیبینن تاریکه ..چون نور بیرون یه مقدار داخل چادر رو روشن کرده بود ولی زیاد نبود من یه چشمم به فریبا و سعید بود که یه وقت مارو نبینن دستمو از زیر تاپ الناز بردم داخل و با سینه هاش که سوتین هم نداشت بازی میکردم و میمالوندم یه لحظه دیدم سعید هم از زیر تاپ فریبا داره سینه های فریبا رو میماله منم که این صحنه رو دیدم از پشت دامن الناز و دادم بالا و با کف دستم و انگشتان کوس الناز رو از روی شورتش میمالوندم که دیگه الناز چیزی نگفت و فقط چشماشو بسته بود و داشت حال میکرد مشخص بود که فریبا هم داشت حال میکرد چون فریبا به پشت خوابیده بود و سعید از پایین دامنش دستشو رسونده بود به کوسش و داشت باهاش ور میرفت .هممون با این که میدونستیم طرف مقابلمون داره چکار میکنه و ممکنه همدیگه رو دیده باشیم ولی باز هم ادامه دادیم حتی بعضی موقع ها صدای ناله خیلی ریزی از زنامون بلند میشد و صدای نفسهای الناز و فریبا بلند تر شده بود ولی اصن واسمون مهم نبود فقط داشتیم تو اون وضعیت حال میکردیم که یه زوج دیگه کنارمون دارن با هم حال میکنن.. من با دستم شورت الناز رو کشیدم پایین که خوب بتونم بمالمش ..اونم که دیگه خیلی شهوتی شده بود با دست خودش شورتش رو کشید پایین تر و با جابجا کردن پاهاش شورتش کامل دراومد و پایین پاهامون افتاد منم راحت کوس الناز رو میمالوندم و با چوچولش بازی میکردم بهش گفتم به پشت بخواب اونم به پشت خوابید که من بتونم راخت انگشتم رو بکنم داخل کوسش زانوهاشو اورد بالا ولی کف پاهاش روی زمین بود منم که به پهلو کنارش خوابیده بودم پاهامو بردم زیر زانوهاش داشتم دوتا نگشت وسطمو میکردم داخل کوسش که احساس کردم یه پای دیگه از زیر پای الناز به پای من چسبیده که دیدم اره فریبا به پهلو خوابیده و چون فاصلمون خیلی به هم نزدیک بود پاهای لختش از زیر پاهای الناز رد کرده بود این سمت منم که اینو دیدم موقع انکشت کردن کوس الناز یه مقدار دستم رو روی زانوی فریبا هم کشیدم ولی اون زانوشو عقب نکشید معلوم بود اونم از این کار حال میکنه..خلاصه همینطوری مالوندم کوس الناز رو که دیدم پاهاشو به هم چسبوند و یه لرزشی افتاد به پاهاش مشخص بود که ارضا شده و یه کم بیحال شد .. منم که دیگه خسته شده بودم و چون از صبح خیلی رانندکی کرده بودم همون حالت خوابم برد و الناز هم خوابش برد دیگه نمیدونم فریبا و سعید کی خوابشون برد.....صبح ساعت های ۷ بود که از خواب بیدار شدم و همون جا سرجام نشستم که دیدم الناز به پهلو رو به فریبا خوابیده و پای چپش رو اورده بالا تر که قشنگ دامنش اومده بود بالاتر و رون هاش کامل بیرون بود فریبا هم به پشت خوابیده و دامنش اومده بود بالاتر که اگه یه ذره دیگه میومد بالاتر شورتش دیده می شد و تاپش هم رفته بود بالا که نافش قشنگ معلوم بود سینه هاشم که مشخص بود اونم سوتین نپوشده بود چون جابجا شده بود به سمت گردنش اومده بودن بالا و خوب چاک سینش معلوم بود سینه تای الناز هم از زیر تاپش چون به پهلو خوابیده بود یه سینش افتاده بود پایین و یه مقدار از نوک قهوه ای سینه اش اومده بیرون با دیدن این صحنه ها دوباره کیرم راست شده . دوست داشتم همونجا بشینم و خوب نگاهشون کنم. یه ذره دامن الناز رو دادم بالا که دیدم شورت پاش نیست یادم اومد دیشب در اوردش و همون پایین افتاده بود زیر پاهامون که شورت رو برداشتم و گذاشتم پشتم. دامنش رو که یه ذره دادم بالا کوسش و سوراخ کونش قشنگ اومده بود بیرون از دامن یه حسی بهم گفت که بزارم همینجوری بمونه حتی اگه سعید هم ببینه کیرم حسابی راست کرده بود ..دیدم سعید داره تکون میخوره فک کنم میخواست بلند شه که من سریع دراز کشیدم و خودمو به خواب زدم و از زیر چشمم داشتم سعید رو نکاه میکردم که دیدم سعید بلند شد و مثل من نشست و چشمش به لای پای الناز که افتاد چشماشو با دستاش مالوند انگار حسابی شوکه شده بود به من نگاه کرد و دید که خوابم سرش رو اورد جلوتر و خوب داشت لای پای الناز رو نگاه میکرد و حتی نکاهش به سمت سینه هاش هم بود . من که دیدم سعید داره کوس و کون زن منو نگاه میکنه یاد اون روز که تو خونمون من کوس و کومون فریبا رو مخفیانه دید میزدم افتادم و با خودم گفتم این به اون در . خیلی تو اون لحظه داشتم حال میکردم دوست داشتم بیشتر نگاه کنه ولی دیدم توری چادر رو باز کرد و رفت بیرون من دوباره نشستم این دفعه دیدم که دامن فریبا رفته بود بالاتر که قشنگ کوسش اومده بود بیرون فهمیدم که کار سعیده اونم دامن زنش رو داده بالاتر که حتما منم مثل اون کوس زنشو ببینم خلاصه منم خوب نکاه کردم و واسه این که سعید یه وقت برگرده و ضایعه منم رفتم بیرون از چادر دیدم سعید بیرون نشسته رفتم پیشش نشستم و گفتم صبح بخیر اقا سعید گل سعید :صبح تو هم بخیر سامان جون خسته نباشی
ما که هر دوتا میدونستیم کوس و کون زن همدیگه رو دید زدیم ولی به روی هم نمی اوردیم خلاصه یه مقدار کوسشر گفتیم و خندیدیم و با هم رفتیم از بوفه اونجا ابجوش بگیریم و چای درست کنیم وصبحانه که بخوریم .تو راه به سعید گفتم امشب بربم یه خونه بگیریم که دیشب خیلی سخت گذشت.
سعید:سخت گذشت مثلا چکار میخواستی بکنی دیگه
من: چکار . همون کاری که تو داشتی میکردی
سعید : من که کار خاصی نمیکردم
من: نه جوون خودت هیچ کار نمیکردی
سعید : یه ذره داشتم فریبا رو ماساژ میدادم چون خسته بود .
من: هههههه دهنت سرویس سعید پس داشتی ماساژ میدادی
سعید :اره دیگه مگه تو داشتی چکار میکردی
من: منم داشتم ماساژ میدادم ولی ماساژمون به نتیجه نرسید امشب یه خونه خوب بگیریم که بتونیم یه حال اساسی بکنیم
خلاصه رفتیم صبحانه رو اماده کردیم و زن ها رو هم ااز بیرون چادر صدا زدیم و اونا هم کم کم اماده شدن و اومدن بیرون و همون مانتو کوتاه و دامن بلنده تا نصف ساق که دیروز پوشیده بودن پ خشک شده بود پوشیدن و اومده بودن بیرون .. صبحانه رو خوردیم و راه افتادیم سمت رامسر و تا غروب خوب گشتیم و یه خونه پیدا کردیم که دو تا اتاق داشت .وسایل رو ریختیم تو خونه و شام رو هم که از بیرون گرفته بودیم خوردیم و دوشمون رو هم گرفتیم رفتیم تو اتاقامون .اتاقا در هاشون گوشه و روبروی هم بود دستشوی و حمام هم بین اتاقا در هارو هم نبستیم چون کولر گازی فقط تو حال بود و از شانس ما تو اتاق ها کولر نداشت واسه اینکه خنک بشه اتاقا در اتاقا رو نبستیم . واسمون هم مهم نبود چون دیگه دیدمون نسبت به همدیگه یه جور دیگه بود.. موقع خواب روی تخت سریع دامن الناز رو دراوردم و شروع کردم به خوردن کوسش به صورت وحشیانه چون حسابی اونروز شهوتی شده بودم الناز هم هر کار میکرد ناله نکنه نمیتونست به من هی میکفت ارووم تر یه وقت میشنون من هم میگفتم بزار بشنون مگه چیه دارم زنمو میکنم اونا هم دارن همینکارو میکنن تو راحت باش الناز لذت ببر..شروع کردم به کردن الناز دیگه صدای الناز بلند شده بود از اونطرف صدای فریبا هم میومد که میگفت آه آه اووم اووم دیگه زنا اصن واسشون مهم نبود چون حسابی داشتن حال میکردن. منم که صدای فریبا رو میشنیدم شدت ضربات رو بیشتر میکردم از کون هم الناز رو کردم من و الناز با هم ارضا شدیم و توی کونش ابم رو خالی کردم و از خستگی زیاد همونجا همون حالت لخت خوابمون برد تو بغل همدیگه صبح از خواب بیدار شدم دیدم الناز همینطوری لخت بغلم خوابیده و منم بدون لباسم.پاشدم شلوارکمو پوشیدم و یه رکابی تنم کردم رفتم سمت در دتشویی که بین اتاقا بود . در دستشویی بودم که یه لحظه کنجکاو شدم داخل اتاق سعیدشون رو ببینم از اونجا نمیشد روی تخت رو خوب دید یه ذره اومد به سمت در اتاق و قشنگ سرمو بردم داخل دیدم سعید نیست ولی فریبا به پشت خوابیده طاق باز پاهاشو باز کرده لخت لخت کوسشو قشنگ داشتم دید میزدم رون های تو پر و ساق های خوش فرم و ناخن های خوشگلش منو داشت دیوونه میکرد از همه مهم تر سینه هاش که از هم باز شده بودن و به کنارا افتاده بودن . این ذفعه اولی بود که اینقدر نزدیک فریبا رو کامل لخت میدیدم و با خودم فک کردم حتما سعید هم موقعی که بلند شده اومده تو اتاق و مارو لخت دیده دیگه اصن واسم مهم نبود چون منم زنشو لخت میدیدم خیلی هم خوشم میومد که سعید زنمو دید بزنه ..خلاصه یکم دید زدم و رفتم صورتمو شستم و رفتم تو حال تو اون موقع هم سعید از بیرون اومد نون هم دستش بود نشستیم کنارهم و حرف زدیم تا زن هامون بیدار شن و بیان با هم صبحونه بخوریم .من: سعید جوون خسته نباشی خوب خسته شدی دیشب
سعید: ممنون تو هم خسته نباشی ولی تو بیشتر خسته شدی
من : چطور
سعید: اخه سرو صدای اتاق شما بیشتر بود
من : عه مگه چی میگفتیم
سعید : چیزی که نه ولی اخ و اووخ زیاد میومد
من: اها نکه اصن فریبا آه و ناله نمیکرد من که دلم به حال فریبا سوخت

تو این صحبت ها خیلی حال میکردم که داریم اینطوری حرف میزنیم واسه همین دوست داشتم ادامه بدیم
سعید : الناز که بدجور اخ و اووخ میکرد مگه داشتی باهاش چکار میکردی
من: تو چکار میکنی با فریبا منم همون کارو میکردم
سعید : من هم از جلو هم از عقب میکنمش تو چطور
من: منم همینطور . ولی وقتی از کون میکنمش اخ واووخ بیشتری میکنه
دفعه اولی بود که میگفتم کون الناز جلوی سعید . یه جوری شدم خیلی بیشتر بهم حال داد این رو که گفتم معلوم بود سعید هم خوشش میاد اونم گفت : اره معلوم بود که صدای کون دادنه چون فریبا هم موقعی که میزارم تو کونش اخ و اووخ میکنه ولی کمتر از الناز
تو همین حین صدای الناز و فریبا هم اومد که داشتن از تو اتاق میومدن بیرون الناز یه دامن تا روی زانوش و تاپش هم استین حلقه که یکم از خط سینه هاش دیده میشد. فریبا هم مثل الناز پوشیده بود .خلاصه صبحانه و خوردیم و رفتیم بیرون چرخیدیم و خوش گذروندیم
تو این چهار روی که تو اون خونه بودیم کار هر شبمون کردن زنامون بود و صبح و بعد از ظهر هم میرفتیم اب بازی و همدیگه رو اب میدادیم . زنامون هم که هر روز تو لباس پوشیدن تو جمعمون راحت تر میشدن از حمام که میومدن بیرون با همون حوله که دورشون پیچیده بودن از بالای نوک سینه هاشون و از پایین تا وسط رون هاشون منم هر وقت پاهای فریبا رو میدیم کیرم راست میشد.دامن هاشون هم که کوتاه تر شده بود و تا وسط رون هاشون بود و تاپ الناز هم طوری بود که قشنگ سینه هاش از کنار حلفه استینش دیده میشد و نصف بیشتر خط سین هاش دیده میشد. ف یبا هم تاپ گشادی پوشیده بود که وقتی خم میشد تا نوک سین هاشو میتونستم ببینم.الناز و فریبا هم موقعی که تو دریا بودیم همش میگفتن که ای کاش الان تو ساحل های اروپا بودیم و راحت بودیم و لخت میشدیم و مایو می پوشیدیم
من و سعید هم بهشون قول دادیم که یه سفر خارج هم ببریمشون...خلاصه برگشتیم خونمون و رفتیم سرکار و روز ها مثل همیشه میگذشت و هر شب و هر روز خونه همدیگه میگفتیم و میخندیدیم...
     
  
صفحه  صفحه 1 از 27:  1  2  3  4  5  ...  24  25  26  27  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA