|
نقل از طاهره..............شرایط برای شنیدن ماجرای شرافت و اخوند حیدر فراهم بود سفارش مجدد به گارسون کافه داده بودیم جاتون خالی بستنی و فالوده ...من عاشق خوردنش بودم ..شرافت اهی کشید و گفت......طاهره جون من هفده ساله بودم ازدواج کردم وهمون سال اول از جمیل شوهرم حامله شدم یادمه تو ماه چهارم بارداریم بودم خبرمرگ داییموبهمون دادند مادرم از فوت برادرش دجار غصه و ناراحتی شدیدی شد گوشه نشینی وغم واندوه وبعدش شب ها دچار کابوس میشدو یهو از خواب می پرید و گریه و فریاد وشیون می کرد واین شرایطش همه مارو نگران کرده بود اون موقع تازه با عذرا اشنا شده بودم و اونم تازه با ملا حیدر ازدواج کرده بود اون مشکل مادرمو می دونست و شوهرشو برای معالجه بهم پیشنهاد داد که چاره ایی و راهی و دعایی برای مادرم تجویز کنه گزینه ای دیگه ای نداشتم واوضاع مادرم بدتر شده بود یه روز عصر با هماهنگی با عذرا با مادرم رفتیم خونه اخونده...ملا حیدر بعد از دقایقی زنشو فرستاد بیرون پی نخود سیاه تا بتونه بخوبی به نیت کثیف و شومش برسه ...اصلا فکرشو نمی کردم که این اخونده نیت بدی داره ..توی اتاق کارش روبروش نشسته بودیم مادرم حالت عادی نداشت و انگاری نیمه بیهوش بودش...اون بی شرف بجای اینکه از شرایط و اوضاع مادرم بپرسه از مسایل و زندگی خصوصی من می پرسید و حرف های بی ربط و الکی می گفت مثلامی گفت رابطه ات با شوهرت خوبه و کی ازدواج کردی وهزروز با شوهرت نزدیکی می کنی و بهش علاقه داری و از این چرت و پرت ها .....بهش گفتم شما که از این حرفا به من میزنی هیچ ربطی به مشکلمون نداره چون مشکل و مریض واقعی مادرم هستش وازش ناراحت شدم می خواستم بلند شم و مادرمو ببرم و اونجا رو ترک کنم ولی شاید باور نکنی احساس سنگینی می کردم انگار دو وزنه سنگین به پاهام زده بودن و مادرم هم نیمه بیهوش کنارم لم داده بود راهی نداشتم باید تحمل میکردم و ادامه میدادم ...اخوند حیدر بهم گفت .....ببین شرافت بزار وقتمونو هدر ندیم مادرت افسردگی شدید گرفته و هر اتفاقی می تونه شرایطشو بهتر و یا بدترش کنه و اینکه من ازت پرسیدم که با شوهرت هر روزه سکس داری دلیل گفتنش این بود که ممکنه همین سکستون رو مشکل مادرت تاثیر مستقیمی چه خوب ویا بد داشته باشه چون مادرت با شما زندگی میکنه ....خلاصه مطلب مادرت باید شوک بهش وارد بشه تا به شرایط عادی و نرمال خودش برگرده .....اخه این نزدیکی من و شوهرم چه ربطی به مادرم و افسردگیش می تونه داشته باشه حرف شما درست نیست و ضمنا منظور از شوک چیه میشه بیشتر توضیح بدید ......گوش کن دختر زنایی که دچار این گونه مشکلات و ناراحتی میشن احساس و قلب و درونشون خیلی شکننده و نازک میشه ودر برابر هر اتفاق و حرکتی واکنش بدی میتونه براش داشته باشه چون در شرایط عادی قرار نداره و مثلا در این اوضاع و احوال بحرانیش تو وشوهرت رو در حال عشق وحال ببینه ویا بشنوه ممکنه حالش بدتر بشه و یا اگه شانس بیاره شوک مثبت و تکونی بهش دست میده و باعث باز گشت سلامتیش میشه .......اون شر و ور برا م تعریف میکرد و منم در اون لحظات فکرم بخاطر شرایط بد مادرم درست کار نمی کرد ......خب به نظر شما راه چاره سلامتی مادرم چیه ......پدرتون الان کجا هست.......پدر من مسافرت هستند و تا شاید ده روز دیگه برنگردند ...شرافت رک و پوست کنده باید سریعا یکی مادرت رو بکنه و بهش یه لذت جنسی کامل بده و این میشه همون شوک که می گفتی چیه ....واه پناه برخدا این حرفا چیه میزنی مادر من از غصه برادرش به این روز افتاده و اونوقت شما میگی که.........واقعا که از شما خیلی بعیده من انتظار این چیزا رو از شما نداشتم و تازه شوهرش که پدرم باشه مسافرته و این کار ممکن نیست ........اوه اوه وایسا تند نرو وعصبانی نشو شرافت من جدی میگم و همیشه نظرم درست در میاد و تو باید حرفمو جدی بگیری اگه به سلامتی مادرت اهمیت میدی باید بهم اعتماد داشته باشی چون حتی ممکنه خدای نکرده ودور ازجونش سکته هم بکنه ...من همه رو گفتم و بهت هشدار دادم و حالا خود دانی ......خب حالا شما میگی ما چکار کنیم و راه چاره چیه ........یه راه داره و اونم اینه که من بجای پدرت این لذت رو به مادرت بدم و این شوک رو بهش وارد کنم ......واه خدا مرگم بده یعنی شما میگید با مادرم اون کارو بکنید نه نه نه امکان نداره من اجازه این کار رو نمیدم و حاضرم من بمیرم ولی با مادرم این کار رو انجام ندین من اصلا تحمل این شرایط رو ندارم ......ولی سلامتی مادرت در میونه تو فکر اینشو کردی ......نه نه من قبول نمی کنم به مادرم تجاوز کنی .....خب شرافت تو گفتی حاضری بمیری ولی این کار با مادرت صورت نگیره درسته ........بله درسته من گفتم و الان هم تکرار می کنم حاضرم جونمو به خاطر مادرم بدم ......خیلی خب یه راه دیگه وجود داره و اونم لازمه تو برای مادرت فداکاری بکنی قبوله ........باشه قبول شما بگید راه دیگش چیه .......خیلی خب من از کشور خارجه یعنی همون هنددوستم یه داروی خوب و خارجی بهم داده که برای درمان مادرت خیلی موثره البته این دارو هم گرونه و هم نایاب و بحون خودم این دارو رو به هر کسی نمیدم ولی برای دستمزد و دادنش به شما یه شرطی دارم که اونم قبولش با توه .........باشه شما شرطتون رو بگید من به خاطر مادرم قبول میکنم ...ببین خوب گوش کن شرافت این دارو باید در سه مرتبه اونو با اب و یه کم داروی دیگه ای که پیشمه باهم قاطی کنم و بدمش که مادرت بخوره واین کار هم باید اینجا توهمین اتاق صورت بگیره چون اندازه دارو ها رومن باید تشخیص و انجام بدم ودر اذای این کارها و دادن دارو به مادرت در این سه روز تو باید خودتو تسلیم من کنی و بزاری بکنمت البته من مجبورت نمی کنم تصمیم با خودته خوب فکراتو بکن و همین الان بهم جواب بده.........چاره ای نداشتم باور کن طاهره من در اون ایام نمی خواستم به شوهرم خیانت کنم و اونم با اون اخوند عوضی من شوهرمو دوست داشتم و دارم و به زندگی و خانواده ام علاقه داشتم و تازه چهار ماهه هم حامله بودم ولی سلامتی و اینده مادرم مطرح بود و فکر میکردم اگه این پیشنهاد کثیفشو رد کنم و بلایی سر مادرم بیاد من هیچوقت خودمو نمی بخشیدم و اونوقت با وجدانم چکار میکردم یه عمر عذاب وجدان داشتم هیچ راهی نداشتم ناچارا قبول کردم که اون سه روز منو بکنه ...اوه خدا یا دیگه اون روز شوم رو نیاره اون انگاری که یه عمره چشمش به به زن نیفتاده اومد سراغم و می خواست لختم کنه بهش گفتم ...ببین تو به خواسته و شرطت رسیدی ولی من ازت یه خواهشی دارم لطفا بزار در حضور مادرم این کارو نکنیم اجازه بده مادرمو ببرم اتاقه دیگه بعدش من تسلیم تو هستم.....بیچاره مادرم گوشه اتاق ساکت و مات و مبهوت ناظر این نمایش بی شرمانه بودش.......اوه شرافتمادرت نباید بره بیرون اون باید باشه و خوبیش در اینه که هیجان و نمایش تجاوز به دخترش روببینه شاید این باعث بشه زودتر و سریعتر خوب بشه .......نه نه تورو خدا بزار مادرمو ببرم بیرون لطفا خواهش می کنم اخه من چه جوری می تونم بعدا تو چشای مادرم نگاه کنم ....اوه بسه این ادا و اطوار ها رو در نیار بزارکارموبکنم بهت که گفتم مادرت نیمه بیهوشه و حالت عادی نداره و اگه هم تشخیص بده گاییدن دخترشو بیاد نمی یاره بس بیخیال این قضیه شو و به من برس .......خیلی خب پس لطفا ملا حظه منو بکن اخه من حامله ام و اونم تو چهار ماه هستم و جنین تو شکممه ........به به شرافت جون پس تو حامله هستی خیلی منو خوشحال کردی خیلی دوست داشتم یه زن جوون و زیبا و البته حامله رو بکنم خیلی خوب شد من به ارزوم رسیدم واقعا گاییدن یه زن بار دار دوبرابر کیف داره من ازت ممنونم که حامله هستی و می کنمت ...اون حییون و اشغال با شنیدن حاملگیم شهوتش دو برابرشده بود کیر نیمه سیخش با شنیدن این حرفا مثل فنر سفت و حالت رو به بالابه خودش گرفت ...خدا به دادم برسه ....خلاصش کنم اون اخوند عوضی منولخت کردو مجبورم کرد با دستای خودم لختش کنم و صورت و بدن بد ترکیب و مودارشو با لبام لمس کنم و ببوسم شکم اویزون و برامده اش تو ذوق میزد و انگشتاشو مرتب تو کوسم و سوراخ کونم می کرد و اب از لب و لوچه اش اویزون شده بود و با دستاش تموم بدنمو می مالوند..اوه ولی کیرش از مال شوهرم کلفتر و بلند تر بود ..اون منو خوابونده بود کیرشو به کوسم رسوند و بدون ملاحظه و با شدت و فشار رو کسم می کوبوند و اون روز منو حسابی از کوسم جر دادو به انواع مدلها منو گایید و هیچ لحظه ای بدتر از اون موقع نبود که لباشو با اون صورت ابله ای و زشتش رو لبا م گذاشته بود و تموم صورت و گردنمو می بوسید اه چه لحظات چندش اوری داشتم انگاری من با شیطون سکس می کردم ..اون منو به شکم خوابوند خدا خدا می کردم که کاری به کونم نداشته باشه ولی خوشبختانه حواسش پیش کوسم بود وکیر گنده شو باز تو کوسم فرو کرد و هیکل و شکم گنده شو رو کمرم فشار میداد..اه خدا به دادبچه تو شکمم برسه ...بهش گفتم التماست می کنم به کمر و باسنم فشار نیار و به اون جنین تو شکمم رحم کن تا اسیب نبینه ولی اون بی شرف و ابلیس عین خیالش نبود و در حین خندیدن نعره می زد و رو کوسم با سرعت تلمبه میزد خدا لعنتت کنه ملا حیدر .....بیچاره مادرم گوشه اتاق کز کرده بود و به گمانم قطرات اشک رو در چشاش میدم منم اون لحظه گریه ام گرفته بود واز این شرایط خیلی بدیکه گرفتارش بودم از همه چی گله و شکایت داشتم ولی راه نجاتی نبود و من اسیر در چنگال این شیطون اخوند نمابودم......اون هنوز منو می گایید و انگاری چیزی مصرف کرده بود چون خبری از ارضا شدنش نبود داشتم خفه میشدم اون بدون ملا حظه خودشو روم ولو کرده بود و رو کوسم ضربه میزد اون پاهامو با دو پاش بهم جفت کرد و این کارش باعث شد کیرش تو کوسم جمع تر بشه ودر واقع کوسم منقبض تر شده بود و این باعث شده بود بیشتر جر بخورم ....ای ای ای بسه دیگه من دارم زیرت خفه میشم و کیرت کوسمو پاره کرده ......بسمه تمومش کن دیگه نمی تونم طاقت بیارم اخ اخ تحمل ندارم بسمه وای وای خواهش میکنم ...براستی با گریه و زاری التماسش میکردم که تمومش کنه ..برای اولین بار بودش با یه کیر اذیت میشدم چون کیر شوهرم معمولی و خیلی کلفت نیست و از سکس با شوهرم هیچوقت اذیت نمی شدم ولی الان کیر کلفت اخوندحیدر منو زجر میداد ....گریه و التماسم ادامه داشت و اون کثافت همچنان به گاییدنم مشغول بود وقت و زمان رو گم کرده بودم وفقط از خذا میخواستم اون کارشو تموم کنه و بالاخره اون در همون حالت اب کیرشو تو کوسم خالی کرد و پیروز مندانه بلند شد و من راحت شدم و نفسی کشیدم ......اون بعدش دارو رو اماده کرد و به مادرم داد که بخوره .....موقع رفتن برای روز دوم برام وقت و ساعت تعیین کرد و از خونه اش اومدیم بیرون اون شب حال مادرم تا حدودی خوب شده بود و فقط این منو خوشحال میکرد و گرنه من نگران و ترس دو روز بعد رو داشتم که قراره چه بلایی سرم بیاره روز دوم هم با مادرم به خونه اون شیطون رفتیم عذرا زنش رو باز بیرون فرستاده بود و مزاحمی تو خونه نبود حدس میزدم هوس کردن کونمو بکنه واقعا همین طور شدهمون اول کاری دستی به باسنم کشیدو ازم خواست خودمواماده کنم که وقت کردن کونته ...من نمی خواستم بهش کون بدم و احتمال میدادم با اون کیر گنده اش اذیت بشم و شاید باعث خون ریزی از کونم بشه براستی ترسیده بودم و هول و هراس برم داشته بود ازش خواستم از کردن کونم منصرف بشه وبه همون کوسم قناعت کنه ولی مگه راضی میشد و اون به خواسته ام اهمیتی نمی داد و می گفت من از دیروز با مادرت اومدی تو اتاقم چشام پی کونت بود و دیشب تا صبح به خیال سوراخ کونت نفس کشیدم و حالا تو جلو دستمی و میگی کاری به اونجات نداشته باشم امکان نداره و این میسر نیست ...اخوند حیدر مرتب کیرشو به سوراخ کونم نزدیک میکرد ولی من بهش راه نمی دادم من و اون در اون لحظات شده بودیم مثل موش و گربه ..اون می خواست به کونم برسه و من ازش فرار میکردم یهو فکری به نظرم رسید شایداین فکرم مسخره به نظر میرسید و لی امتحان کردنش ضرری نداشت درحین کشمکشم بااون عوضی بهش گفتم ..اخه تو چرا اینقدر اصرار می کنی که منو از عقب بکنی من دو روزی میشه یبوست دارم و شکمم کار نکرده و مدفو عمو تخلیه نکردم لطفا از این کارت منصرف شو و از کردن کونم در گذر و اگه به زور متوسل بشی کیرت به مدفوعم الوده میشه .......این حرفام اثر خودشو گذاشت ..اون یهو در جای خودش میخکوب شد و دستی به ریشش کشید ....واقعا راست میگی .....اره باور کن ....حیف حیف شرافت خیلی تو کف کردن کونت بودم از دیروز به کیرم صابون میزنم که کونتو فتح کنم ولی امروز هم قسمت نشد پس کونت میمونه برای فردا ........اون عصبانی نشون میدادو از دفعه اولی بیشتر منواذیت کرد طاهره شاید باور نکنی کیرش کم نبود همون میله چوبی رو اورده بود و تو دستش قرار داده بود و به نوبت هم میله رو و کیرشو تو کوسم فرو میکرد و وحشیانه منو می گایید فریاد و اه و ناله ام هم بماند که از بس دادزده بودم گلوم اون روز خشک شده بود مادر بیچاره ام باز گوشه اتاق شاهد زجر و شکنجه جنسی و سکسی من بود و بی حرکت و بدونه واکنشی من و اون شیطون رو نگاه میکرد....اون کثافت و بیشرف این بار اب کیرشو تو صورتم پاشید وبا دستاش رو صورتم خوب مالوند و بهم گفت شرافت جون اینو بدون و بفهم اب کیر مردها برای پوست صورت زن ها خوبه ومنفعت داره و اینو عمدا به صورتت ریختم و اونو مالیدم که زیباتر بشی و....یعنی اون عوضی واقعا راست میگه من که اینو درک نمی کنم ...خدا ملا حیدر رو لعنت کنه که اون این همه منو تحقیر میکرد ولی من به خاطر مادرم میبایستی تحمل میکردم ...اون بعد از اتمام کارش با من دارو رو باز اماده کرد و به خورد مادرم داد و برگشتیم خونه ....این دو روزه حسابی منو زجر داده بود و ازم مثل یه برده جنسی استفاده کرده بود قصد داشتم روز سوم دیگه پیشش نرم و بی خیالش بشم ولی خوشبختانه حال مادرم رو بهبودی میرفت و فکر کردم لابد اگه بار سوم دارو رو مادرم بخوره سلامتیش برمیگرده و کاملا خوب میشه من که دو روزه سکس وحشیانشو تحمل کردم می مونه یه روز اونم به خاطر مادرم باید تحمل میکردم ولی فردا اون حتما از کون منو میکنه و من نمی تونم مانعش بشم پس چکار کنم تو فکر این قضیه بودم که شوهرم اومد کنارم و گفت ..شرافت دو شبه خیلی تو فکری و از چیزی ناراحتی اگه مشکلی داری بهم بگو تا کمکت کنم و انجامش بدم ...اوه طاهره چی میبایستی به جمیل می گفتم یعنی بهش می گفتم دو روزه زنت زیر کیر یه نامرد داره از کوس گاییده میشه و تازه قراره فردا هم کون به اون نامرد عوضی بده ........بهش گفتم راستش از مریضی مادرم ناراحتم و حالم گرفته .....اون دوشب از کوسم درد داشتم و نتو نستم به شوهرم کوس بدم عذاب وجدان گرفته بودم وگریه ام گرفته بود سرمو رو پای شوهرم گذاشتم و زار زار گریه کردم خدا ازت نگذره ملا حیدر ........روز سوم شد قبلش تصمیم گرفتم سوراخ کونموکمی با رو غن چرب کنم که مشکلی برام پیش نیاد و کیر کلفتش باعث پاره گی و خون ریزی کونم نشه و عصر باز با مادرم رفتیم تو لانه اون شیطون ....سر کوچه خونه شون عذرا رو دیدم باز می خواست بره بیرون ...اون عوضی اونو مجددا فرستاده بود بیرون که با خیال راحت ازمن پذیرایی کنه .......ازش خواستم این بار اجازه بده که مادرم ناظر کارمون نباشه واین روز اخری خواهشمو رد نکنه خوشبختانه قبول کرد و مادرم تو اتاق دیگه نشست و من دیگه با ملا حیدر تنها بودم ....هر دومون لخت شدیم و با کف دستش زد روباسنم و گفت قبل از کردن کونت می خوام بهم بگی تا حالا به کسی کون دادی یانه ولی شرافت راستشو بگو شاید از کردن کونت منصرف شدم .......واقعا راست میگی یعنی اگه بهت واقعیت رو بگم رو حرفت میمونی .....من گفتم شاید قول که ندادم ولی تو امتحان کن و جوابمو درست بده شاید منو منصرف کردی ....خیلی خب ....جمیل شوهرم منو عقد کرده بود وشایددو ماهی میشد از تاریخ عقدمون گذشته بود عصر یه روز میون هفته پدرم پیغامی برای جمیل داشت و خودش نمی تونست بره بهش بگه و مادرم هم درگیر کار خونه بود چون اون شب مهمون داشتیم لذا منو فرستاد رفتم تو نونوایی اخه شوهرم اونجا کار میکنه .وقتی به اونجا رسیدم کارشون تموم شده بود و همکاراشون غیر از جمیل و یه نفر دیگه رفته بودند جمیل بهم گفت پیشم بمون تا همکارم بره منم باهات کار دارم ومنم موافقت کردم وکنارش موندم بعد از دقایقی همکارش رفت و باهم تنها موندیم جمیل در مغازه رو از داخل بست و منو به انباری محل نگهداری کیسه ارد ها کشوند و ازم خواست باهاش سکس کنم من راضی به این کارش نبودم و بهش گفتم ما که عروسی نکردیم و درست نیست الان منو بکنی چون پرده مو می زنی و شب عروسی ابروم میره ولی اون هوسی شده بود و مرتب با دستاش سینه و باسنمو می مالید و بوسم میکرد راستش با این کاراش منو هم هوسی کرده بود و خودمم هم جوری شده بودم باید چکار میکردم اون دستشو تو کونم کرد و گفت حالا که از جلو نمیشه بکنمت پس بزار از عقب باهات نزدیکی کنم من راضی شدم و کمی ترسیده بودم اون فهمیده بود که ترسیدم بهم گفت شرافت نترس من کیرم خیلی درشت نیست اندازه اش معمولیه و زیاد اذیت نمیشی نگران نباش ...جمیل راست می گفت کیرشو در اورد و دستم داد تا براش سفتش کنم کیرش کوچک بود و تو دستام گم شده بود کیرشو سیخ کردم جمیل لباسمو دادبالا و شلوارمو کشید پایین و منو به حالت سگی قرار دادو بهم گفت به خاطر اینکه راحتر باشی میتونی خودتو رو کیسه اردها هم قرار بدی منم به همون حالت سگی خودمو تکیه به کیسه ها قرار دادم اون تفی به دستش زد و کیرشووسوراخ کونمو خیس کرد و به ارومی کیرشو تو کونم فرو کرد راستش اول ورود کیرش کمی دردم گرفت ولی چون کیرش معمولی بود دیگه بعدش اذیت نشدم اون سرعت ضرباتشو رو کونم بیشتر کرده بود و منم به کیرش عادت کرده بودم ولذت میبردم با هر حرکت عقب جلو هاش کیف و لذتم بیشتر میشد جمیل در نهایت ابشو تو کونم خالی کرد و ازم تشکر کرد .... وبعدش تا وقت عروسیم دو بار دیگه بهش کون دادم ولی شوهرم بعد از عروسیمون دیگه با کونم کاری نداره و فقط از جلو منو میکنه .......اوهوم شرافت خیالمو کمی راحت کردی پس تو قبلا کون دادی و سابقه شو داری البته ناراحت نشو کسی که کونت گذاشته خودی بوده و محرمت و کیرنامحرم تو کونت نرفته ..اون شوهر اینده ات بوده و حقش بوده که به کونت برسه ولی شرایط فعلیت با من فرق میکنه و من تشنه کونتم و خیلی به خودم فشار اوردم که از کردن کونت صرف نظر کنم ولی نمیشه این کیرم خیلی مشتاقه به اون سوراخ عقبت برسه ...ولی ملا حیدر تو منوامید وار کردی که اگه اینوبهت بگم از این کار منصرف میشی لطفا منو از عقب نکن من خیلی میترسم کیر شما کلفته و بهم اسیب میزنه ازت خواهش میکنم بی خیال کونم شو ..........بسه دیگه شرافت من نمی تونم این فرصت طلایی رو از دست بدم تو دیگه در اینده کی گیرم میفتی این کون خوشکلی که داری منو بد جوری حشری کرده و دیگه بماند اینکه تو حامله هستی و کردن زن های بار دار ارزوی همیشگی منه پس وقتو تلف نکن بزار کارمو شروع کنم ...اون اخوند پست و بی وجود لج کرده بود حتما به کونم برسه کیرشو در اورده بود و تو دستش بطور وحشتناکی خود نمایی میکرد من سوراخ کونمو قبلش کمی چرب کرده بودم این تنها دل گرمیم بود.....وای خدای من ملا حیدر کنار دستش میله چوبی رو گذاشته بود یعنی با اون هم کار داشت بهش گفتم با میله چوبی کاری نداشته باش واز اون استفاده نکن ........نترس شرافت امروز باهات ملایم تر رفتار می کنم چون اخرین جلسه مونه و نمی خوام این اخری خاطره بدی ازم داشته باشی ...خلاصه مطلب ملا حیدر اون روز با من رفتار بهتری داشت اون ابتدا کیرشو با مایعی که تو یه قوطی بودش چرب کرد و بهم گفت بزار سوراختو هم با این مایعه چرب کنم تا اذیت نشی من بهش گفتم قبل از اومدنم تو خونه انجامش دادم خنده اش گرفته بود و بهم گفت پیداست زن باهوشی هستی و هوای خودتو داری افرین کاشکی زن من می بودی تو دلم گفتم خدا نکنه من یه لحظه حاضر نیستم اسمم تو شناسنامه ات ثبت بشه ای عوضی پست فطرت....اخوند حیدر کارشو شروع کرداون برخلاف دو روز قبل که باهام با خشونت رفتار جنسی داشت این بار ملایم و اروم باهام رفتار میکرد من انتظار همچین برخوردی رو ازش نداشتم من منتظر یه شکنجه دیگه ازش بودم اون منو لخت کرد شورتمو دراورد و اونو بوسید و جالب اینکه گذاشت جیب کتش ...ازش خواستم شورتمو پس بده ...گفت این یادگاری پیش من می مونه ..واقعااین اخونده یه شیطون واقعی بودش ...اخه شرتمو می خواست چکار کنه ....بعدازم خواست لختش کنم اون به پشت خوابیده بودمن لختش کردم برخلاف ظاهر زشت و بد ترکیبش دورادور و اطراف کیرشو خوب تمیز و بی مو کرده بود کیر ملا حیدر سفید و خوش ترکیب بودش ..ازم خواست کیرشو بمالم و سفتش کنم چاره ای نداشتم و حوصله جر وبحث را باهاش نداشتم فقط می خواستم هر چه زودتر از دستش خلاص بشم ....لذا برخلاف میلم کیرشو مالیدم اون کثافت همزمان پستونامو مالش میداد و قربون و صدقه ام میرفت و خیلی چرت و پرت ها می گفت حتی به شوهرم هم توهین میکرد ولی من جوابشو نمی دادم و تو دلم می گفتم جوابت با خدا باشه کیرش سیخ شده بود اون از جا بلند شد و منو خوابوند و پاهامو تا شونه هام رسوند و با دستاش مشغول مالیدن کوس و کونم شد و گاها از مالش سینه هام هم غافل نمی شد اون هدفش این بود شهوت منو زنده کنه من داشتم کم کم شهوتی میشدم چون کوسم خیس شده بود و دست ملاحیدر از اب کوسم لیز شده بود اون انگشتای لیز و خیس شده شو تو سوراخ کونم می کشید و اون رو اماده میکرد که از کیرش پذیرایی کنه من چشامو بسته بودم و کم کم داشتم لذت می بردم ملا حیدر در همون حالت چرخید و خودشو بر کوسم مسلط کرد و کیرشو تو کوسم فرو کرد و به ارومی تلمبه می زد پاهام هنوز رو شونه هام بودش و اخونده رو م خم شده بود و کارشو میکرد دلمو خوش کردم کاری به کونم نداره و به کوسم قناعت کرده ....ولی اشتباه می کردم اون می خواست شهوتمو بیشترکنه و حسابی از کوسم اب بکشه و بعد بره سراغ کونم .....انگشت دست ملاهه تو کونم همزمان با کوسم تلمبه می خورد بعد از لحظاتی انگشت دیگه شو هم تو کونم اضافه کرد حالا با دو انگشت تو کونم جلو عقب میکرد....اینک مقدمات برای ورود کیرش به سوراخ کونم اماده شده بود اون کیرشو از کوسم خارج کرد و اونو به طرف سوراخ کونم هدایت کرد و به ارومی سر کیرشو به سوراخ کونم فشار دادمن سرمو در همون حالت بلند کرده بودم واین صحنه گاییدن کونمو می دیدم...اخونده .فشارشو بیشتر کرده بود کلاهک کیرش تو کونم رفته بود و من کم کم احساس درد میکردم ولی قابل تحمل بود اون همزمان با دست دیگش رو کوسم کار میکرد و اونو مالش میداد فشار کیرش هنوز ادامه داشت و اینو خیلی اهسته انجام میداد ملا حیدر تا حالا ملاحظه منو کرده بود ومن از نحوه رفتارش داشتم لذت میبردم ....دیگه نصف کیرش تو کونم رفته بود و تلاش میکرد باز بقیه شو فرو کنه براستی درد داشتم ولی شهوت و هوسی که منو گرفته بود تا حدودی درد کونمو بی اثر کرده بود واین حس رو تا حالا تجربه نکرده بودم ...اون دیگه به ارومی با نصف کیرفرو رفته اش تو کونم تلمبه میزد ومن اه و ناله مو شروع کرده بودم یهو در حین یکی از تلمبه هاش کیرشو با قدرت تو کونم فرو کرد و فریاد منو بلند کرد اوه طاهره جلو چشام تاریک شد ..دست وپام سست شده بود و تهی شده بودم با دستام رو سینه پر موی ملاحیدر زدم و حتی موهای سینه شو با انگشتام گرفتم و ازش خواستم کیرشو بیرون بکشه ولی اون بهم می خندید ...خنده اش برام توهین امیز و سنگین بود منوتهدید کرد که اگه داد و فریادمو قطع نکنم.با میله چوبی خدمت کوس و کونم میرسه حتی میله رو دستش گرفت و نزدیک کوسم رسوند من دیگه ترسیده بودم که اگه با اون میله کوفتی منو بکنه من زیر ش بیهوش میشم ووضعیتم از الان بدتر میشه ......لذا فریادمو قطع کردم و دستامو ار سینه اش دور کردم و کامل تسلیمش شدم اخوند حیدر همچنان تو کونم تلمبه میزد و من دردمیکشیدم ولی این درد یواش یواش داشت کم میشد و تبدیل یه لذت خاص میشد اخه به نظر من لذتی که یه زن از گاییدن کوسش میبره با لذت گاییدن کونش فرق داره و این لذت رو اون لحظه احساس میکردم و لی این حسو برای اون ابلیس بروز ندادم ....ملا حیدر در همون حالت و در شرایطی که کیرش تو کونم بود منو برگردوند و به شکم منو خوابوند و روم ولو شد و گاییدن کونمو ادامه داد......ملا حیدر براستی کمر سفتی داشت و دیر ارضا میشد اون کثافت نفسمو گرفت و اون روز هم جون به لبم کرد دقایقی میشد تو کونم ضربه میزد..یاد مادرم افتادم خوب شد حداقل نمایش گاییدن کون دخترشو ندید و تحقیر شدن منو بدست این شیطون مشاهده نکرد.......بالاخره داد و نعره اخونده بلند شد این نشونه این بودش که داره ارضا میشه ضربات اخرشو تندتر و شدید تر کرد و ابشو کامل تو کونم خالی کرد ......دستام رواز بس رو تشک فشار داده بودم و مچاله کرده بودم پارچه روی تشک پاره شده بود...اون از روم بلند شد قطرات اب کیرش اویزون شده بود و رو پشتم میریخت اون روحس کردم منم بلند شدم به سرعت لباسمو پوشیدم و خودمو به اتاق دیگه رسوندم که حال وروزمادرمو ببینم چون نگرانش بودم بیچاره مادرم خوابیده بود و شکر خدا متوجه سرو صدا وفریادهای من نبودش......مادرمو بیدار کردم بلند شد ...بعد از لحظاتی ملا حیدر با لیوان داروی مادرم اومد تو اتاق و دارو رو به مادرم دادکه بخوره .....اون ازم خواست باهاش برم اتاقش .....من مخالفت کردم و بهش گفتم قرارمون تموم شد و دیگه خونه تو طلا بکنی و بهم بدی یه لحظه پیشت نمی مونم ........نترس شرافت من می خوام مطالبی در رابطه با مادرت بهت بگم و می خوام اون نباشه و گوش نده پس بیا تو راهرو تا بهت بگم .......من باهاش رفتم .....ببین دختر اولا حال مادرت الان نسبت به روز اول بهتر شده وبا این داروی امروز هم بهتر خواهد شد فقط میمونه که باید به پدرت بگی بیشتر به مادرت برسه و بهش بیشتر اهمیت بده و رابطه جنسی بیشتری با مادرت داشته باشه چون برای حال و روز اون خیلی مفیده وحداقل یه شب در میون بایدبا مادرت سکس داشته باشه و این زحمتش فقط برای پدرته که از عهده این کار بربیادو این نزدیکی ها باید ادامه داشته باشه تا مادرت کاملا به حالت عادی بر گرده ..در واقع من 80درصد معالجه مادرتو انجام دادم بقیش میمونه برای پدرت ودر ضمن به مسافرت یه هفته ای احتیاج داره که هوایی تازه کنه و روح وروانش تازه بشه و توهم باهاش در این مسافرت باشی خیلی بهتر میشه ..اینارو که رعایت کنین مادرت خوب میشه ...ودر خاتمه منو ببخش من باهات با خشونت رفتار کردم باور کن شرافت من ادم خشنی نیستم و در عشق بازی با زن ها خیلی ملایم و اروم رفتار می کنم ولی وقتی تو رو دیدم یه جوری شدم و از کنترل خارج شدم اخه اعتراف می کنم تو یه زن خیلی جذاب و تودل برو هستی و به اندازه کافی زیبایی و خوشکلی رو داری و ارزوی هر مردیه که یه شب باهات باشه.........من دیگه حرفی ندارم و میتونی با مادرت بری .......... هرچه بود ماجرای من با اخونده تموم شد و از من خاطره تلخی به یادگار گذاشت ولی از حق نگذرم داروش اثر خودشو گذاشت و مادرمو خوب کرد البته در مورد سکس های پدر و مادرم من که روم نمیشد علنی به پدرم بگم ولی غیرمستقیم به مادرم توصیه کردم که این مورد رو رعایت کنه .........اه شرافت من از این خاطره تلخت خیلی ناراحت شدم واون سه روز براستی از دست این دیوونه جنسی عذاب کشیدی ولی نظرت در مورد زنش عذرا چیه و ایا فکر نمی کنی عذرا در این قضیه دخالتی داشته باشه...(می خواستم نظرشو در مورد عذرا بدونم و من می دونستم که عذرا از همه گند کاری های شوهرش خبر داره و حتی خودش زن ها رو به دام میندازه و پیش شوهرش میبره )..........به گمانم عذرا دخالتی در این قضایا نداره و هیچ زنی قبول نمی کنه که شوهرش بهش خیانت کنه...عذرازن خوبیه و لی من حدس می زنم اون از غم وغصه شدیدی رنج میکشه و زندگی راحتی با اون دیوونه زنجیری نداره و خلاصه زن خوشبختی نیست ........اره شرافت عذرا بی تقصیره ........راستی شرافت جون تعریف دارو های ملا حیدر رو کردی اون یه داروی خوب بهم داده که برای داخل مجاری کوس کارایی خوبی داره و ضمنا عفونت اونجا رو پاک می کنه و میل و اشتیاق جنسی رو بالا میبره ومن که دو باری ازش استفاده کرده ام خیلی راضیم ومن تو رو دوست و خواهر واقعیم می دونم و دوست دارم نصفشو بهت بدم که ازش استفاده کنی ........جدی میگی واقعا داروی خوبیه ....اره شرافت عالیه رسیدیم خونه اونو بهت میدم و نحوه مصرفشم اینه که با چیزی مثل مثلا خیار و یا موز و امثال میله چوبی ملا حیدر اون روتو کوست فرو کنی و بعد کیف و حالشو ببری ............باشه طاهره جون موافقم اونو ازت میگیرم .....ازبس تو کافه نشسته بودیم صاحب کافه بهمون چپ چپ نگاه میکرد بلند شدیم و بسوی خونه روانه شدیم
|