قبل از اینکه بریم سراغ ادامه داستان من دوباره اینو بگم، لطف کنید اگه به موضوعات محارم و... علاقه ندارید نخونید. لطف کنید!!!
میلاد رفت سمتشک نگار و پشت سرش وایستاد. گردنشو خم سمتش و زیر گوشش چیزی گفت که نشنیدم. نگار لبخندی زد و با ناز سرش رو خم کرد. گردنش رو دراختیار میلاد قرار داد، میلاد هم ایضا لبخند دندون نمایی زد و بوسه ای نرم به گردنش زد. دستش رو روی شکم تخت نگار گذاشت و آروم بالا و پایین کشید: چقد پارچه ش نرمه.
دست هاش رو برداشت و برد پایین. پایین تر از لباس روی رونش گذاشت و شروع کرد به نوازش کردن.
- ولی هرچقدر هم نرم باشه... به نرمی پوست تن تو نمیرسه.
دوباره بوسه ای روی گردنش کاشت. بوسه ش زیادی خیس بود و صدای جالبی ایجاد کرد. دستش که از زیر وارد لباسش شد ناباوری من هم داشت به اوج خودش میرسید. در تمام این مدت مثه منگل ها چسبیده بودم به کاناپه و حتی نفس هم نمیکشیدم! چون چپ دست بود دست چپش رو بالا برد و من به وضوح وارد شدن دستش رو به داخل شرت نگار دیدم. تیکه پارچه ی مشکی رنگی که از دو سمت به باقی شورت متصل بود و ثانیه ای پیش روی کس نگار بود حالا پشت دست میلاد قرار گرفته بود و همراه با چرخش دست میلاد حرکت میکرد. صدای نفس های نگار تند شد و به گوش من رسید. اونقد این کار رو ادامه داد که شل شدن نامحسوس پاهای نگار رو دیدم. آروم زانوهاش کمی خم شده بود و به دو طرف باز شده بودند. میلاد دستش رو بیرون آورد و جلوی صورت نگار گرفت : میبینی؟ از وجود خودته.
دوتا انگشت اشاره و وسطش از ترشحات نگار خیس بود، اونقدره نور لامپ رو به چشمهای من انعکاس میداد! کمی انگشت هاش رو از هم فاصله داد و آب کس نگار کش اومد. بدجوری تحریک کننده بود. انگشت های میلاد سمت دهن نگار رفت و نگار با چنگ زدن به مچش به سرعت انگشت هاش رو مکید. میلاد "اوممم" کشیده ای گفت و انگشتش رو بیرون آورد و وارد دهن خودش کرد. با حس خیس نوک کیرم که به شرتم سرایت کرده بود تازه احساس شق درد کردم! به سختی کیرم رو جا به جا کردم و بعد از احساس راحتی به تماشا کردن ادامه دادم.
وقتی میلاد گفت "دیگه بسه، بریم سراغ اصل کاری که سالار گشنشه" فک کردم شوخی میکنه اما خیلی سریع دکمه شلوار جینش رو باز کرد و همراه با شرت پایین کشید. کیرش مثه فنر بیرون جهید و چند باری بالا و پایین شد. کیرش نسبتا بزرگ بود اما لعنتی درست مثه چهره ش جذاب و خوش فرم بود! سفید و دراز بود و کلاهک جالبی داشت. قرار بود داخل بدن نگار فرو بره و من برخلاف چند هفته قبل مشتاق و منتظر دیدن اون لحظه بودم. این بار دوتا دستش رو از پایین وارد لباسش کرد و با گرفتن بغل های شرت، به سرعت به پایین کشید. میونه راه دستش رو ول کرد و شرتی که با وجود دیده شدن، زیر لباس نگار پنهان بود با حالت جالبی بین پاهای خوش تراشش چرخید و چرخید و به کف خونه چسبید. میلاد پشت لباسش رو بهسمت بالا داد و همزمان نگار مثله یه سرباز وظیفه شناس، جوری که انگار سالها کارش همین بوده کف دست هاش رو روی دیوار گذاشت و با تمام توان قمبل کرد و باسنش رو به عقب هل داد. حس کردم دارم بیهوش میشم. نتیجه کمر باریک و باسن بزرگش یه اثر هنری بی نظیر شده بود. میلاد کیرش رو با یه دست گرفت و دست دیگه ش رو توی دهنش کرد و آب دهنش رو روی کلاهک کیرش مالید. سر کیرش رو بین پاهای نگار گذاشت و کمی به جلو فشار داد و عقب کشید. اول فکر کردم تو کسش کرده اما اون وارد تر ازین حرفها بود چون کیرش رو روی کس نگار عقب و جلو میکرد و قصد تحریکش رو داشت. "واااای" از بین لب های نگار خارج شد و کمی بدنش رو کج کرد و به بازوی میلاد چنگ زد. طاقتش سر اومده و میلاد هم زیاد معطل نکرد. دوباره با دستش کیرش رو تنظیم کرد و با یه حرکت بدنش رو به باسن نگار چسبوند. نگار با دخولی که صورت گرفت کمی به جلو تکون خورد شد و ازون فرمی که گرفته بود خارج شد اما خیلی سریع به حالت قبل برگشت. میلاد کاملا احاطه ش کرد، دستش رو روی دست های نگار که روی دیوار بود گذاشت و دست هاش رو تو مشتش محکم گرفت. همزمان کمرش رو به عقب برد و دوباره با شدت به جلو برد. شالاپ و شلوپ! فقط صدای این اتفاق کافی بود تا من تا آخر عمرم باهاش جق بزنم ولی خوشبختانه صدا و تصویر باهم روبه روم درحال پخش بود. صدای ناله های نگار و بر خورد رون و لگن میلاد به باسن نگار هرلحظه به سختی کیرم اضافه میکرد. دوباره اون درد ناشی از شق درد به سراغم اومد. از شدت شهوت عقلم و از دست داده بودم که کمر بندم و باز کردم و کیرم رو که تو بزرگ ترین حالت ممکنش بود تو دستم گرفتم. اونقدر آب بی رنگ کیرم زیاد بود که چند قطره به روی شلوارم ریخت. میدونستم با کوچیکترین لمسی ارضا میشم پس به سختی جلوی خودم رو گرفتم و بازهم به اونها چشم دوختم. میلاد حین تلمبه زدن تو کس خواهرم چند بوسه به کتف و سرشونه ش زد و بند لباس خوابش رو از شونه ش بیرون کشید. با پایین اومدن لباس خواب و نمایان شدن سینه های بزرگ و گرد نگار حس کردم تخم هام داره رو به رگ میشه! مقاومت هرلحظه سخت تر و سخت تر میشد. نوک سینه هاش قهوه ای بود هرچند فقط از نیم رخ دیده میشد اما قابل تشخیص بود. در ستایش زیبایی سینه هاش همینقدر بس که تو همین ویوی نیم رخ به خوش فرم ترین شکل ممکن به چشم می اومد. خدایا این بشر اصلا نقصی داشت؟! جوابش یه نه ی قاطع بود. میلاد کف دست هاشو به روی سینه های نگار چسبوند و با مالیدنش یه دفعه وحشی شد. نگار رو محکم هل داد و به دیوار چسبوند. نگار بدونه اینکه پاهاشو حرکت بده فقط بالا تنه ش رو به دیوار چسبوند که باعث شد سینه هاش بچسبه به دیوار و پخش شه. صدای نفس های تند میلاد همزمان شد با نشستن دست من به روی کیرم. آخرین نگاه ها رو هم به منظره ی دیدنی رو به روم انداختم و تو همون وضعیت با شلواری که یکی دو وجب پایین اومده بود خودمو به توالت رسوندم. آبم که به بیرون جاری شد نعره ی میلاد که ته صدایی از ناله ی نگار هم قاطیش بود به گوشم رسید. بعد از ارضا شدن چنان بی حال شدم که اگه امکانش بود کف دستشویی دراز میکشیدم و میخوابیدم.