ارسالها: 12930
#761
Posted: 26 May 2015 13:01
نبش قبر کودک ۷ ساله برای حل معمای یک جنایت
نبش قبر برای آزمایش DNA روی استخوانهای کودک هفت ساله تنها راه گرهگشایی از معمای پیچیده شناخته شد.در حالی که ماجرای پررمز و راز قتل پسربچه دبستانی در محله «قلعهنو»ی شهرری با گناهکار شناخته شدن جوان دوچرخهسواری روی میز پنج قاضی جنایی دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفته بود، تیم قضایی با ابهاماتی روبهرو شد. از اینرو تحقیقات علمی و جنایی به نقطه صفر بازگشته است تا با از سرگیری مراحل تحقیق، لایههای مبهم و کور پرونده شفافسازی شود.
گم شدن پسربچه
عصر شنبه سوم خرداد ماه سال 93 «هادی» هفت ساله با بازگشت از مدرسه کیف و وسایلش را در خانه گذاشت و برای بازی به خیابان رفت و هرگز بازنگشت.پدر و مادر هادی که از غیبت طولانی پسرشان نگران شده بودند با وجود طوفان شدید تهران تا نیمههای شب همه کوچه و پسکوچهها و پارک محلی را جستوجو کردند اما هیچ اثری از کودک دبستانی به دست نیامد و گم شدن هادی کوچولو به پلیس اعلام و همزمان تصویر کودک گمشده نیز در محله «قلعهنو» منتشر شد. در حالی که همه با حساسیت بالایی در حال تجسس بودند، هیچ سرنخی به دست نیامد.
جوان دوچرخهسوار
همزمان با این اقدامات، مردی نزد پلیس ادعا کرد آخرینبار پسرک را سوار بر پشت دوچرخه جوان 29 سالهای به نام «امیر» که بچه محل هستند دیده است. وقتی مأموران پلیس پی بردند امیر پسری با بیماری روحی و روانی بوده و در خانه پدرش زندگی میکند، برای دستگیریاش وارد عمل شدند تا اینکه پدر امیر با اطلاع از ماجرا، پسرش را به کلانتری برد و تسلیم پلیس کرد و با توجه به دستور قضایی از سوی قاضی شعبه 103 دادگاه عمومی جزایی امیر بازداشت شد و تیمی از پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران به تحقیق از وی دست زدند.
اسکلت مرموز
امیر در بازجوییها ادعای بیاطلاعی کرد و وقتی دید یکی از همسایهها هادی کوچولو را پشت دوچرخه وی دیده است، گفت: هادی را پشت دوچرخهام سوار کرده و به مزرعه گندم بردم. هادی دوست من بود و ما برای خوردن توت به مزرعه گندم رفتیم، اما او به من ناسزاگویی کرد و من نیز سنگی به سمت او پرتاب کردم. با همین سرنخ مأموران پلیس آگاهی یک هفته پس از گم شدن هادی به مزرعه گندم رفتند و پس از جستوجوهای گستردهای چند تکه استخوان و تکه لباس کودک گمشده را پیدا کردند.
تست استخوان
از همان دقایق نخست پیدا شدن استخوانهای کودک، اینکه در مدت یک هفته جسد تبدیل به استخوان شده باشد مرموز بود، از سوی دیگر استخوانها به خاطر تندباد و طوفان پراکنده شده بودند که پس از جمعآوری برای انجام آزمایشهای تخصصی به پزشکی قانونی انتقال یافتند و کارشناسان پس از تستهای علمی استخوانها، آنها را متعلق به کودکی حدوداً هفت ساله دانستند و این پاره استخوانها به خانواده هادی کوچولو تحویل داده شد و آنان پس از تشییع جنازه آن را به خاک سپردند.
ابهامات قضایی
در این مرحله از تحقیقات چگونگی متلاشی شدن این جسد آن هم یک هفته پس از وقوع جنایت و پراکندگی آن در محل، ابهامی را پیشروی تیم قضایی و پلیسی قرار داد.
در این میان حتی شایعه شد عاملان جنایت برای پاک کردن شواهد روی جسد اسید ریختهاند که این ادعا نیز در آزمایشات تخصصی پزشکی قانونی رد شد.
بیماری روانی مظنون
از سوی دیگر تجسسهای روانکاوانه روی امیر در حالی صورت گرفت که پرونده بالینی وی نشان میداد این مظنون به قتل هادی کوچولو عقبمانده ذهنی بوده و به بیماری حاد روانی مبتلا است و رفتارهای عصبیاش با دارو کنترل میشود. به دلیل همین مشکلات روانی نیز این جوان با کودک هفت ساله رابطه دوستی داشته و بارها دیده شده بود آنها با یکدیگر همبازی بودهاند.
بازگشت به نقطه صفر
پس از اینکه در تجسسهای پلیسی و قضایی، امیر عامل قتل هادی کوچولو شناخته شد. ماجرای این معما پیشروی پنج قاضی شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت و قضات پس از مطالعه دقیق برگههای بازجویی، نظریه پزشکی قانونی، اعترافات و پروسه پیگیری پرونده، خود را در برابر لایههای پرابهامی دیدند که باید نقایص آن رفع میشد.
بدینترتیب قاضی عزیزمحمدی و چهار قاضی مستشار با این باور که اسکلت پیدا شده نمیتوانسته متعلق به هادی کوچولو باشد، خواستار انجام آزمایشات تشخیص هویت شدند.
نبش قبر کودک
در حالی که یک سال پیش خانواده هادی کوچولو از اجرای آزمایش DNA چشمپوشی کرده بودند و تنها به نظریه تست استخوان بسنده کرده بودند، پنج قاضی عالیرتبه تأکید کردند با نبش قبر هادی کوچولو، استخوانها برای آزمایشهای تکمیلی به پزشکی قانونی منتقل شود و با نمونهگیری از خانواده این پسرک این ابهام که آیا اسکلتها متعلق به هادی بوده است، رازگشایی شود.
آسیبشناسی جمجمه
یکی دیگر از گرههای کور این جنایت، روشن نشدن علت دقیق مرگ کودک هفت ساله است. قضات دادگاه کیفری با توجه به نقص مدارک در اثبات ادعای امیر مبنی بر اینکه با زدن ضربه سنگ به سر هادی، او کشته شده است، دستور بررسی دقیقتر را در اینباره صادر کردند.بنابراین گزارش، معمای این جنایت که تصور میشد براحتی حل شده است، پس از یک سال پروسه قضایی و پلیسی بار دیگر از نقطه صفر مورد بازنگری قرار خواهد گرفت تا با روشن شدن حفرههای خالی تحقیقاتی، از آن رازگشایی شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#762
Posted: 26 May 2015 13:03
«وضعیت بحرانی» تخت جمشید به خاطر فرونشست زمین
فرونشست زمین در اطراف مجموعه باستانی تخت جمشید، نقش رستم و برخی روستاهای مجاور، این بناهای تاریخی را در «وضعیت بحرانی» قرار داده است.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، مسعود رضاییمنفرد، مدیر پایگاه میراث جهانی تخت جمشید روز یکشنبه سوم خرداد با اعلام این خبر گفت: «فرونشست زمین در اکثر نقاط ایران و از جمله دشت مرودشت، ناشی از وقوع خشکسالیهای پیدرپی و برداشتهای بیرویه از منابع آب زیرزمینی است.»
این مسئول حفظ میراث فرهنگی در ایران در ادامه اعلام کرد: «متاسفانه شدت این بحران به حدی است که علاوه بر آسیب به طبیعت منطقه و اراضی بخش کشاورزی، امکان دارد این پدیده به زیرساختها و تاسیسات زیربنایی فارس نیز آسیب برساند.»
به گفته آقای رضاییمنفرد، «با هرگونه دخل و تصرف غیرمجاز، خرید و فروش و تغییر کاربری بدون مجوز میراث فرهنگی در اراضی محدوده حریم تخت جمشید، نقش رستم و شهر استخر برخورد قانونی انجام خواهد شد.»
مدیر پایگاه میراث جهانی تخت جمشید با اشاره به اینکه اجازه نخواهیم داد «زمینخواری، موج تخریب و تغییر کاربری» به حوزه حریم سهگانه «تخت جمشید، نقش رستم و شهر استخر» سرایت کند، گفت: «تاکنون تخلفاتی در این حوزه صورت گرفته و پروندههای حقوقی در این زمینه تشکیل شده است.»
آقای رضاییمنفرد در پایان صحبتهایش، تعامل با مردم محلی ساکن در محدودههای این یادمانهای تاریخی را مهم دانست.
پیشتر و در اواخر دی ماه سال گذشته، یک نماینده مجلس ایران از فرونشست زمین در اطراف محوطه تخت جمشید و نقش رستم خبر داده بود.
محمدمهدی برومندی، نماینده مرودشت در مجلس، گفته بود که «در پی فرونشست زمین به ویژه در جنگلی در نزدیکی تخت جمشید، مواردی از جمله شکاف و رانش زمین مشاهده شده است.»
آقای برومندی همچنین از آغاز کمپین دلواپسان آب در شهرستان پاسارگاد خبر داده و گفته بود که «این کارزار خودجوش به دنبال بروز فرونشست زمین در این منطقه شکل گرفته است.»
گزارشهای سالهای اخیر همچنین حاکی است که آثار مجموعه تخت جمشید با رطوبتزدگی، شورهزدگی و ترکخوردگی مواجهاند.
یادمان تاریخی تخت جمشید که متعلق به دوره هخامنشیان است یکی از چهار اثر ثبت شده استان فارس در فهرست آثار جهانی است که در سال ۱۹۷۹ با شماره ۱۱۴ در یونسکو ثبت شد.
مجموعه جهانی تخت جمشید در شهرستان مرودشت و در فاصله ۶۰ کیلومتری شمال شیراز واقع شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#763
Posted: 29 May 2015 11:05
سارق سنگین وزن: بانک میزدم تا بدهیهایم را بپردازم
عامل سرقتهای سریالی بانک در مشهد، در اعترافاتش مدعی شد پولهای سرقتی را به طلبکارانش داده است.
به گزارش ایسنا، سارق سنگین وزن که بیش از 120 کیلو وزن دارد،طی یک ماه گذشته به سه بانک در مشهد دستبرد مسلحانه زد.
با تشکیل پرونده قضایی، تحقیقات پلیس آگاهی مشهد برای دستگیری این دزد آغاز شد و ماموران در ادامه تحقیقات 50 نفر را به عنوان مظنون شناسایی و آنها را به پلیس آگاهی احضار کردند، اما متهم مورد نظر پلیس در میان آنها نبود.
جستجو ها در این رابطه ادامه داشت تا این که متهم سوم خرداد در منطقه گلشهر مشهد شناسایی و دستگیر شد. در بازرسی از خانه متهم سلاحی که در سرقت ها از آن استفاده می کرد هم کشف شد.
متهم به نام مسعود با انتقال به پلیس آگاهی بازجویی شد و به دزدی های سریالی اش اعتراف کرد و گفت: بدهی های بسیاری داشتم؛ بنابراین برای پرداخت آن تصمیم به دزدی از این سه بانک گرفتم. قصد داشتم دزدی های بیشتری را انجام دهم تا همه بدهی هایم را بپردازم، اما سرانجام دستگیر شدم. می خواستم پیش از دستگیری خودکشی کنم که ناکام ماندم. در جریان دزدی ها 160 میلیون تومان پول به دست آوردم.
متهم با قرار قانونی روانه زندان شد. تحقیقات تکمیلی از وی ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#764
Posted: 29 May 2015 11:06
قرار مرگ با دوست کینهجو
کینه دوست قدیمی پسرجوان را به قرار مرگ کشاند و جنایتی خونین رقم زد.
ساعت یک نیمهشب جمعه اول خردادماه سال جاری گزارشی از یک دعوای خونین در خیابان سادات به مأموران پلیس در شرق تهران مخابره شد.
تجسسها نشان داد این درگیری بین دو دوست قدیمی بوده که یکی از آنها بشدت زخمی شده است.
همزمان با رسیدن مأموران به صحنه حادثه پیکر نیمهجان جوان 30 ساله به نام یاسر با آمبولانس اورژانس به بیمارستان انتقال یافت و در همان دقایق نخست پزشکان دیدند که کار از کار گذشته و پسر جوان دیگر نفس نمیکشد.
دقایقی نگذشته بود که ماجرای این جنایت خونین به بازپرس ویژه قتل پایتخت اطلاع داده شد و تیمهای تخصصی اداره 10 پلیس آگاهی تهران مأموریت یافتند تا عامل این قتل را ردیابی کنند. وقتی مأموران دست به کار شدند پی بردند یاسر از دوستان قدیمی یوسف بوده که در گذشته نه چندان دور با هم اختلافاتی داشتهاند که همه آشنایان و دوستان تصور میکردند این مشکلات حل شده است.
بررسیها نشان داد که یوسف شب حادثه با یاسر تماس گرفته و خواسته چند دقیقه جلوی در خانهشان برود. وی ادعا کرده بود یک کار شخصی دارد و وقتی یاسر جلوی در خانه میرود دقایقی نگذشته بود که همه فریادها و ناسزاگوییهای یوسف را میشنوند که همزمان یاسر از او میخواهد آرام باشد اما یوسف با مشت و لگد به جان یاسر میافتد و سپس چند ضربه چاقو به صورت و گلوی یاسر زده و پا به فرار میگذارد.
یکی از دوستان صمیمی یاسر با بغض به شوک گفت: یاسر دوست دوران بچگی من بود. ما از برادر به هم نزدیکتر بودیم. هنوز باورم نمیشود که برای همیشه از دستش داده باشیم.
وی افزود: یاسر 30 سال بیشتر نداشت و هنوز ازدواج نکرده بود. شب حادثه به من خبر دادند که یاسر را با چاقو زدهاند خودم را رساندم و متوجه مرگ او شدم.
طبق گفته مرد همسایه شب حادثه یوسف با موبایل یاسر تماس میگیرد و میخواهد به جلوی در خانهاش برود. بعد از چند دقیقه یوسف صدایش را بالا میبرد و شروع به کتک زدن یاسر میکند و او هم مرتب تکرار میکند که دایی یوسف شما از من بزرگتر هستی و احترامت بر من واجب است اما یوسف دستبردار نبوده که ناگهان چاقوی خود را در میآورد و ابتدا ضربهای به صورت یاسر میزند و سپس ضربات دیگر را میزند. وقتی یاسر تعادل خود را از دست میدهد و روی زمین میافتد دست بر نمیدارد و باز ضربه میزند. بعد رو به همسایهها بلند فریاد میزند که من کشتمش و... و بعد پا به فرار میگذارد.
بنابر این گزارش، تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی تهران با توجه به شناسایی شدن قاتل یاسر، تجسسهای اطلاعاتی ویژهای را آغاز کرده است تا مخفیگاه یوسف را ردیابی و این جوان جنایتکار را بازداشت کند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#765
Posted: 29 May 2015 11:07
داماد مسلح خانواده همسرش را به گلوله بست
مرد دوزنه که با همسر دومش دچار اختلاف شده بود دست به قتل عام خانوادگی زد و ۳ نفر را به کشتن داد.
ساعت10:30 دیروز اهالی محله کوی استرآبادی گرگان صدای تیراندازی از خانهای را شنیدند و به خیابان آمدند.همزمان دختر نوجوانی را دیدند که از خانهای بیرون دوید و پا به فرار گذاشت. پس از آن مرد مسلحی نیز درحالیکه پا برهنه بود بهدنبال دختر جوان رفت و گلولهای به سمت او شلیک کرد. شاهدان با دیدن این صحنه موضوع را به پلیس اطلاع دادند و دقایقی بعد تیمی از مأموران پا در محل حادثه گذاشتند.
در بررسیها معلوم شد که دختر 14ساله بر اثر شلیک گلوله به قتل رسیده است. اما او نخستین قربانی مرد تیرانداز نبود؛ چراکه کارآگاهان وقتی وارد خانهای که دختر جوان از آنجا فرار کرده بود شدند، جسد مرد میانسال و زن جوانی را دیدند که با شلیک گلوله جان باخته بودند. آنها مادر و پدربزرگ دختر نوجوان بودند و مرد تیرانداز کسی جز همسر زن جوان نبود. از سوی دیگر کارآگاهان اطراف ساختمان را تحت محاصره قرار دادند و دقایقی بعد عامل جنایت مسلحانه را در ساختمانی نیمهکاره دستگیر کردند.
از وی یک عدد اسلحه وینچستر به همراه یک کیسه کوچک فشنگ کشف و حدود 5گلوله نیز در صحنه پیدا شده است.متهم در بازجوییها به قتل عام اعتراف کرد و گفت: 2سال پیش با وجود اینکه همسر و فرزند دارم ،زن دوم گرفتم اما چند وقت پیش با و ی دچار اختلاف شدم. درگیری ما ادامه داشت تا اینکه روز حادثه با اسلحه ای که داشتم او ، پدرش و دختر نوجوان او را به قتل رساندم. بهگزارش همشهری، تیمی از مأموران با دستور سرهنگ اکبری رئیس پلیس آگاهی استان گلستان تحقیقات خود را از متهم شروع کردند تا زوایای پنهان و انگیزه اصلی او از این 3 قتل مسلحانه فاش شود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#766
Posted: 29 May 2015 11:09
دستگیری کلاهبردار ۲۰۰ میلیاردی در بیام و ۵۰۰ میلیونی
مدیر یک شرکت کاغذی که به بهانه ساختوساز و پیش فروش آپارتمان بیش از ۲۰۰ میلیارد تومان از طعمههایش کلاهبرداری کرده بود وقتی سوار بر بام و مدل بالایش بود به دام افتاد.
این مرد شیاد آذر سال گذشته با شکایت دهها مالباخته تحت تعقیب پلیس قرار گرفت. مالباختهها افرادی بودند که هنگام خرید آپارتمان در دام این مرد گرفتار شده بودند. یکی از آنها که 670میلیون تومان بهحساب مردکلاهبردار واریز کرده بود به کارآگاهان گفت: مدتی قبل در محدوده پاسداران بهدنبال خرید یک واحد آپارتمان بودم.
از طریق یکی از بنگاههای املاک باخبر شدم شخصی به نام مهدی اقدام به پیشفروش تعداد محدودی آپارتمان با شرایط بسیار مناسب در منطقه کرده، طوری که قیمت تمامشده واحد پیش فروش شده نسبت به آپارتمانهای مشابه بسیار ارزانتر بود. همین باعث شد تا راهی شرکت مهدی که در یک برج تجاری معروف بود شوم.
آن روز بعد از صحبت با مدیر شرکت به توافق رسیدیم و قراردادی تنظیم کردیم. براساس قرارداد 670میلیون تومان بهحساب مدیر شرکت واریز کردم و قرار شد پس از یک سال آپارتمان موردنظر را تحویل بگیرم. بعد از چند روز اما وقتی برای پیگیری نحوه پیشرفت کار به محل پروژه رفتم متوجه شدم که هیچ اقدامی درخصوص ساختوساز صورت نگرفته است. برای همین به دفتر شرکت رفتم و با در بسته روبهرو شدم. مدیر شرکت آنجا را تعطیل کرده و فراری شده بود. آنجا بود که متوجه شدم مدیر شرکت نهتنها من بلکه دهها نفر دیگر را به همین شیوه فریب داده و سرشان را کلاه گذاشته است.
در جست و جوی مجرم سابقهدار
اکیپی از کارآگاهان اداره چهاردهم پلیس آگاهی تهران مأمور رسیدگی به این پرونده شدند. تمامی مالباختگان افرادی بودند که میخواستند آپارتمان بخرند و در دام مردی به نام مهدی گرفتار شده بودند. کارآگاهان که حدس میزدند با یک مجرم حرفهای روبهرو هستند با کمک مالباختهها به بررسی بانک اطلاعاتی پلیس پرداختند و متوجه شدند که مهدی یکی از مجرمان سابقهدار در زمینه فروش و انتقال مال غیربود. وی اما محل سکونت خود را تغییر داده بود و سرنخی از او وجود نداشت.
دستگیری
مدتی گذشت و در شرایطی که متهم فراری ردی از خود به جا نگذاشته بود مأموران با اقدامات اطلاعاتی مخفیگاه وی را در منطقه ازگل شناسایی کردند. تیمهای پلیس آنجا را تحت محاصره قرار دادند و درست زمانی که کلاهبردار تحت تعقیب سوار بر خودروی بیامو مدل ایکس 4در حال خروج از مخفیگاهش بود دستگیر شد.
او در بازجوییها چارهای جز اقرار به کلاهبرداری میلیاردی ندید. وی به مأموران گفت: معمولا به بنگاههای مشاوره املاک میرفتم و با آنها طرح دوستی میریختم. پس از جلب اعتمادشان و فریب آنها خود را پیمانکار ساختمانی معرفی میکردم. پس از آن محل مناسبی برای انجام پروژههای ساختمانسازی انتخاب کرده و با مالک زمین قرارداد میبستم. وی ادامه داد: بعد از اینکه قرارداد تنظیم میکردم بدون اطلاع صاحب زمین، طعمههایم را به آنجا میبردم و آپارتمانها را پیش فروش میکردم. بعد از آن نیز با کلاهبرداری میلیاردی، متواری میشدم.
سرهنگ عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران با اعلام این خبر گفت: با شناسایی دهها مالباخته و بررسی اسناد و مدارک بهدست آمده از مالباختهها و متهم پرونده، ارزش مالی پرونده تاکنون بیش از 200میلیارد تومان برآورد شده است. هرچند با توجه به اعترافات جدید متهم درخصوص ارتکاب جرایم مشابه در مناطق مختلف تهران بهویژه در مناطق پیروزی، بزرگراه محلاتی و ازگل، احتمال افزایش این مبلغ وجود دارد. سرهنگ محمدیان تصریح کرد:متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی و شناسایی دیگر جرایم ارتکابی در اختیارماموران اداره چهاردهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#767
Posted: 29 May 2015 11:10
داماد عصبانی خود و خانهاش را به آتش کشید تا مهریهای نپردازد
شهروند: مرد جوان وقتی در برابر مطالبه مهریه همسرش قرار گرفت سناریوی آتشینی را در رشت به راه انداخت.
ساعت ٠٣: ٢٣ شامگاه اول خردادماه بود که صدای مهیب انفجار ساکنان شهرک شهید حمیدیان، خیابان جمهوری در رشت را به وحشت انداخت. زن و مرد و کودک از خانههایشان خارج شدند و در چند قدمیشان شعلههای آتش از یک ساختمان دوبلکس زبانه میکشید. با اعلام این خبر به سازمان آتشنشانی بلافاصله ١٢دستگاه خودروی اطفای حریق به محل حادثه اعزام شدند.
دود سیاه و غلیظ به آسمان برخاسته و آتش ساختمان را به محاصره خود درآورده بود که آتشنشانان عملیات خود را آغاز کردند. شعلههای آتش از هر سوی خانه زبانه میکشید و ماموران برای اطفای حریق به٣ گروه تقسیم شدند؛ گروه اول پس از قطع سیستم برق و گاز ساختمان به جستجوی محبوسشدگان احتمالی پرداختند و ٢ گروه دیگر با پهن کردن چندین رشته لوله آبدهی پس از تلاش نفسگیر به مهار و اطفای کامل حریق پرداخته و توانستند از گسترش آن به دیگر خانههای مسکونی جلوگیری کنند.
با این حال هیچکس نمیدانست با خاموش شدن آتش و خارجشدن دود از این خانه تصویر هولناکی در وسط اتاق پذیرایی ظاهر شود. مردی جوان درحالی که کاملا سوخته بود با زنجیری آهنین از سقف آویزان شده بود. با مشاهده این صحنه بلافاصله تیمی از ماموران اداره آگاهی برای رازگشایی از علت این حادثه وارد عمل شدند.
مرد جوان درحالیکه یک زنجیر آهنی را به گردنش قفل زده بود و میز کوچکی در زیر پایش قرار داده از لوستر وسط پذیرایی آویزان بود.
علی مقصودی مدیرعامل سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی رشت که در این عملیات حضور داشت در رابطه با جزییات این ماجرا به «شهروند» گفت: «با اعلام آتشسوزی مهیب در یک ساختمان ٢ طبقه بلافاصله ١٢ ایستگاه از آتشنشانی رشت به محل حادثه اعزام شدند. با اطفای حریق در این خانه اما ورق ماجرا برگشت و ماموران آتشنشانی با جسد حلقآویز صاحبخانه در وسط سالن پذیرایی روبهرو شدند. تحقیقات نشان میداد شیلنگ گاز در یکی از اتاقها عمدا بریده شده است. خانه یکپارچه سوخته بود. پس از بررسیهای انجام شده علت این آتشسوزی پاشیدن مایعات قابل اشتعال و همچنین باز گذاشتن شیر گاز شهری و نهایتا رسیدن گازهای قابل اشتعال «منتشره» به شمعک آبگرمکن دیواری و انفجار توام با آتشسوزی اعلام شد.»
رازگشایی از حادثه آتشین
در حالی که تحقیقات پلیسی در رابطه با خودکشی این مرد جوان ادامه داشت، برادر او سرنخی طلایی را در اختیار پلیس قرار داد، این مرد به پلیس گفت: «چند ساعت قبل از حادثه به خانه برادرم رفتم و متوجه شدم او یک ٤ لیتری بنزین خریده است.وقتی علت را پرسیدم گفت که میخواهد خانهشان را نقاشی کند. با این حال برادرم در وضع روحی خوبی قرار نداشت، چند ماه پیش با همسرش دچار اختلاف شده بود و قصد داشتند از یکدیگر جدا شوند، زن برادرم مهریهاش را به اجرا گذاشت و به همین خاطر او دچار کشمکش با همسرش بود.»
تحقیقات برای روشن شدن زوایای مبهم به دار آویخته شدن صاحبخانه توسط کارشناسان و پلیس در دست بررسی است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#768
Posted: 29 May 2015 11:11
شلیکهای مرد ۲ زنه با کینهای کور
دوستی در دوران جوانی یک زن و مرد پشت پرده شلیکهای مرگبار در بلندای کوه بود.مرد 2 زنه وقتی شنید همسرش پیش از ازدواج با وی به مرد آشنایی علاقهمند بود کینه به دل گرفت.صمد کارگر یک مرغداری واقع در شرق کشور بود. او در جوانی با دختری ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند بود. صمد با همسرش اختلاف داشت و برای همــــین در رفت و آمدهایی که به روستایی در نزدیکی محل زندگی اش داشت با دختری آشنا شد. صمد از این دختر خواستگاری کرد و او را به عقد خود درآورد و به این ترتیب دو بار دیگر پدر شد.او چند ماه پیش از طریق یکی از همسایهها ادعاهای تازه ای شنید. صمد که با شنیدن این حرفها غیرتی شده بود شک و تردید مثل موریانه به جانش افتاده بود. یک لحظه آرام و قرار نداشت و فکرش درگیر این مسأله شده بود.مرد 40 ساله افکار هولناک در سر میپروراند. این تصور که همسر دومش قبل از ازدواج به فرد دیگری علاقه داشته یک لحظه او را آرام نمیگذاشت.
مازیار را از سالها پیش میشناخت. او نیز ازدواج کرده و پدر دو کودک بود. چند روزی با خودش کلنجار رفت تا اینکه روز شنبه 26 اردیبهشت ماه تفنگ جنگیای که از قبل تهیه کرده بود را برداشت و به سراغ مازیار رفت. به بهانهای دوست خود را سوار خودرویش کرد و به سمت ارتفاعات واقع در 20 کیلومتری روستای زوزن رفتند. عقربههای ساعت 11 صبح را نشان میدادند که صمد و مازیار به بلندی کوه رسیدند. هیچکس آنجا نبود. مازیار از خودرو پیاده شد و نفس عمیقی کشید در این لحظه صمد تفنگ را برداشت و سه گلوله شلیک کرد.صمد جسد را رها کرد و به مرغداری برگشت و تفنگ را به طرز ماهرانهای در شکاف دیوار گچی مخفی کرد.اهالی منطقه با دیدن جسد مرد جوان موضوع را به پلیس اطلاع دادند و مأموران پلیس پس از بررسیهای میدانی بازپرس جنایی را در جریان قرار دادند.با دستورات تخصصی بازپرس « مهدی شریفی» تحقیقات پلیسی آغاز شد و کارآگاهان با هدایت مستقیم سرهنگ محمد یزدانی، رئیس پلیس خواف پیگیری علمی این جنایت را در حالی آغاز کردند که عامل قتل هیچ ردپایی از خود برجای نگذاشته بود. کارآگاهان در تحقیقات پرونده دریافتند آخرین کسی که با مازیار تماس داشته صمد بوده است. مأموران پلیس آگاهی خواف برای دستگیری مرد 40 ساله وارد عمل شدند. اما او فراری شده بود. کارآگاهان پس از گذشت 6 روز صمد را که در یکی از شهرهای نزدیک مخفی شده بود دستگیر کردند. صمد در تحقیقات ابتدایی پرونده به بازپرس شریفی گفت به خاطر بدبینی و شک و تردید به همسر دومش و مازیار که گویا قبل از ازدواج با هم دوست بودهاند مرتکب جنایت شده است. مأموران پلیس تفنگ کلاش با 107 فشنگ جنگی و دو تیر مشقی و یک تیغه خشاب را کشف کردند. تحقیقات کارآگاهان برای روشن شدن ابعاد مبهم این جنایت که منجر به قتل مازیار 30 ساله شد، ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#769
Posted: 29 May 2015 11:13
راز قتل آتشین دختر جوان در حافظه گمشده موبایل
۲ برادر وقتی نقشه قتل خواهرشان را کشیدند، تصمیم گرفتند از جنایت هولناکشان فیلمبرداری کنند تا درس عبرتی شود برای بقیه خواهرهایشان اما گم شدن رم گوشی آنها، راز این جنایت را فاش کرد.
چند روز پیش فیلم کوتاهی در گوشی عدهای از جوانان دزفولی چرخید. این فیلم صحنه قتل دختر جوانی را نشان میداد که بیرحمانه هدف اصابت ضربات چاقو قرار میگرفت و این معما را بهوجود آورده بود که آیا فیلم واقعی است؟هرچند در ابتدا همه تصور میکردند که فیلم ممکن است ساختگی و جعلی باشد اما وقتی مردی یک رم موبایل در خیابان پیدا کرد پای پلیس به میان آمد و پروندهای در این زمینه تشکیل شد.
این مرد در حال عبور از خیابان بود که چشمش به یک رم گوشی موبایل افتاد و از روی کنجکاوی آن را برداشت. سپس رم را در گوشی موبایل خودش گذاشت و به تماشای فیلمها و عکسهای داخل آن پرداخت. او از بین فایلهای مختلف یکی از آنها را باز کرد. آنجا بود که مرد کنجکاو با دیدن فیلم کوتاهی که صحنه قتل یک دختر را نشان میداد به وحشت افتاد. فایل مورد نظر نشان میداد که این فیلم توسط همان گوشی که رم داخل آن بوده، فیلمبرداری شده و این یعنی فیلم جنایت کاملا واقعی است. به همین دلیل مرد جوان تصمیم گرفت موضوع را به پلیس اطلاع بدهد.
فیلم جعلی نبود
وقتی رم موبایل بهدست مأموران رسید، آنها با دیدن فیلم کوتاه و انجام اقدامات کارشناسانه دریافتند که این فیلم نهتنها جعلی نیست بلکه واقعی بوده و از جنایتی خاموش حکایت دارد. جنایتی که ظاهرا کسی از ماجرای آن خبر ندارد.تیمی از کارآگاهان با دستور سرهنگ خواجوی، رئیس پلیس آگاهی استان خوزستان، مأمور رسیدگی به این پرونده شدند. آنچه در فیلم دیده میشد 2پسرجوان بودند که با چاقو ضرباتی به دختر جوانی میزنند و او خونآلود روی زمین میافتد.
فیلم کوتاهتر از آن است که اطلاعات بیشتری در اختیار بیننده قرار دهد اما ضربات چاقو آنقدر عمیق است که بعید بهنظر میرسد دختر جوان جان سالم از این حادثه به در برده باشد.کارآگاهان چندینبار فیلم را بازبینی کردند. هیچ اطلاعات و سرنخ که پلیس را به صاحب رم موبایل برساند، وجود نداشت و تنها سرنخ همان فیلم جنایت بود. در چنین شرایطی بررسیها ادامه یافت تا اینکه با توجه به صحنههایی که داخل فیلم بود، سرنخهایی از عاملان جنایت بهدست آمد. مأموران توانستند در اقدامات اطلاعاتی هر دو پسر جوان را شناسایی کنند.
راز 6ماهه جنایت
ماموران 2پسرجوان را که با هم برادر بودند و در فیلم حضور داشتند چند روز پیش در شهرستان دزفول دستگیر کردند. هرچند آنها در ابتدا سعی داشتند خود را بیگناه جلوه دهند اما با وجود شواهد و مدارک چارهای جز اقرار به جنایت ندیدند. این درحالی بود که طبق بررسیهای پلیس، دختر 18سالهای که در فیلم هدف ضربات چاقو قرار گرفته بود، خواهر متهمان بود که قربانی خشم خونین آنها شده بود.
یکی از برادران جنایتکار وقتی تصمیم به اعتراف گرفت، به مأموران گفت: چند وقت پیش متوجه شدیم که خواهرمان با پسری آشنا شده و قصد ازدواج با او را دارد. وقتی من و برادرم این موضوع را شنیدیم حسابی بههمریختیم و به خواهرمان تذکر دادیم که به او جواب منفی بدهد چراکه خواستگارش را میشناختیم و مخالف این ازدواج بودیم. وی ادامه داد: خواهرمان اما بدون اینکه تذکر ما را جدی بگیرد و به نصیحتهای ما گوش کند همچنان با خواستگارش ارتباط داشت.
همین موضوع باعث شد که من و برادرم تصمیم به قتل بگیریم. برادر جنایتکار در ادامه گفت: روز حادثه به سراغ خواهرمان رفتیم. او را سوار ماشین کردیم و به بیابانهای اطراف دزفول بردیم. در آنجا با چاقو به جانش افتادیم و دوربین موبایل را روشن کردیم تا نوبتی از صحنه جنایت فیلم بگیریم. میخواستیم این فیلم درس عبرتی باشد برای بقیه خواهرهایمان و دختران فامیل. بعد از قتل، جسد او را به سمت پلی در حاشیه شهر بردیم. در آنجا با ریختن بنزین روی جسد، آن را به آتش کشیدیم.
وی گفت: قتل را آبانماه سال گذشته انجام دادیم و فیلم جنایت را در اختیار داشتیم. درحالیکه معمای قتل فاش نشده و هیچکس نمیدانست که خواهرمان به قتل رسیده رم موبایل من به طرز عجیبی ناپدید شد و من نمیدانستم که رم گم شده است تا اینکه متوجه شدم فیلم جنایت در شبکههای اجتماعی پخش شده و پلیس در جست و جوی ماست تا اینکه به دام افتادیم و راز جنایت بعد از گذشت 6ماه افشا شد.
به گزارش همشهری، پس از اعتراف 2برادر جنایتکار به قتل خاموش، مأموران راهی محلی شدند که آنها جسد را در آنجا سوزانده بودند. به این ترتیب بقایای جسد سوخته قربانی کشف شد و با افشای این حقیقت 2برادر جنایتکار با صدور قرار قانونی راهی زندان شدند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#770
Posted: 29 May 2015 11:27
قتل وحشیانه خدیجه/بدن بی سر ۱۷ روز طعمه لاشخوران شد
جنگل های میاندرود هنوز بوی خون می دهد و آخرین لحظه های مرگ و جان دادن مادری مهربان را هرگز از یاد نمی برد، بانوی که قربانی افکار شوم افرادی از تبار شیطان شده و ۱۷ روز تمام بدن بی سرش در لابه لای بوته زارها افتاده بود.
این روزها حال و هوای مازندران از قصه تلخ مرگ مادر میاندرودی غمناک است و در و دیوار برخی خیابانهای شهر سیاه پوش شده است، مادری که قرار بود به دندانپزشکی مراجعه کند اما در نهایت دندانهایش به پزشکی قانونی فرستاده می شود تا دلیل مرگش روشن شود.
یک روز بهاری بود و خدیجه رمضانی از میاندرود عازم ساری شده بود تا به به دندانپزشکی برود، اما نمی دانست، راننده و همدست تبهکارش چه نقشه شومی برای این زن جوان دارند.
این بانوی جوان که قرار بود مسیر کمتر از ۲۰ کیلومتری تا مرکز استان را ۲۰ دقیقه ای طی کند، سرانجام پیکرش پس از ۱۷ روز در میان جنگل های سبز و هیرکانی پیدا و به آرامگاه ابدیش منتقل شد.
قصه تلخ بانو خدیجه رمضانی، خاطر هر انسان پاک سرشتی را مکدر می کند، مادری که بی پناه قربانی شوم آدمهایی از جنس شیطان شد، اما این حادثه تنها پایان یک زندگی نیست بلکه سرنوشتی است که شاید مادران و دختران مظلوم دیگری را نیز گرفتار کند، چرا که پیش از خدیجه، قربانی دیگری به نام معصومه فولادی هم داشت.
اسفند ماه ۹۳ بود و معصومه فولادی قصد داشت از نکا به ساری برود و پس از آنکه از نقشه شوم راننده شیطان صفت مطلع شد، خود را در حال حرکت از داخل خودرو به بیرون پرت کرد و سرانجام نیز پس از چند روز دار فانی را وداع گفت و قربانی شوم خیالهای باطل راننده شد.
هنوز زنان و مادران مازنی از شوک مرگ معصومه بیرون نیامده بودند که قصه خدیجه نقل محافل شد و جاده نکا به ساری، قربانی دیگرش را گرفت.
بهت خانواده خدیجه از جنایت مخوف
خدیجه برای مراجعه به دندان پزشکی و پر کردن دندانش سواربر خودرو شد، اما پس از ۱۷ روز دندانهایش برای آزمایش DNA به پزشک قانونی فرستاده شد تا از تنها تکه استخوان به جا مانده از جمجمه اش تشخیص داده شود که خدیجه قربانی یک جنایت فجیع شده است.
اکنون چند روزی از این حادثه تلخ می گذرد و خبرنگار مهر به همراه مدیرکل بانوان استانداری مازندران برای تسلی بازماندگان راهی خانه خدیجه می شود، در خانه پدری خدیجه همه با چشمانی قرمز و پر از اشک به استقبال ما می آیند و مادرش که در بهت از دست دادن فرزندش سیاه پوش است، با پیشانی بندی مشکی بر سر، گوشه اتاق نشسته فقط نگاه می کند و آرام و بی صدا اشک می ریزد.
عموی مقتوله بغضش را شکست و گفت: اگر خلافکاران و متجاوزان احساس امنیت نکنند تخلفات به صفر می رسد، اما وقتی چنین عمل ظالمانه ای در روز روشن انجام می شود نشان می دهد که افراد خلافکار احساس امنیت می کنند، شاید اگر مسولان اقدامات بهتری انجام دهند، مردم با آرامش بیشتری رفت وآمد می کنند.
رمضانی با تاکید بر اینکه مسئولان باید فکری اساسی برای مسیر نکا – ساری کنند گفت: دوربینهای کنترلی بیشتری در مسیرها مستقر شود و یا ماشینهای شناسنامه دار در مسیرهای پر رفت و آمد و روستاها به کارگیری شود.
خواستار اشد مجازات برای قاتلان هستیم
مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری مازندران نیز در دیدار با خانواده مقتوله با ابراز تاسف بسیار از قتل خدیجه گفت: هیچ کس به جز مادر مقتوله ستم به وجود آمده را درک نمی کند، اینکه فرزندی را که از شیره جانت پروردی در اوج جوانی از تو بگیرند و این اتفاق نهایت سختی امتحان خداوند است.
مدیرکل امور بانوان استانداری مازندران گفت: روزی که خبر کشته شدن خدیجه را شنیدم، با مدیر کل حمل و نقل پایانه های استان ارتباط تلفنی برقرار کردم و خواستار افزایش تعداد دوربینهای نظارتی در مسیرهای پرتردد و جلوگیری از تردد ماشینهای غیرخطی شدم تا تدابیری در این زمینه اندیشیده شود و جلوی ماشینهای خاطی گرفته شود؛ چرا که هر روز هزاران خدیجه در این مسیر تردد می کنند.
جمشیدی با بیان این که بسیاری از شبها با رنج خدیجه گریه کردم و حتی دل نوشته ای برایش نوشتم گفت: برایم این موضوع عادی نمی شود، اتفاقات مشابه و ظلم به زنان در دو ماه پشت سر هم، قابل هضم نیست و هر اقدامی که از دستم برآید انجام می دهم.
مدیرکل امور بانوان مازندران درادامه با اشاره به قتل معصومه فولادی توسط یک راننده در اسفند ماه ۹۳ گفت: طی مکاتبه ای که با دفتر رئیس جمهوری داشتم نوشتم که زنی که چنین اقدامی می کند از رزمنده ای که بر روی مین می رود و شهید می شود، کمتر نیست.
جمشیدی تاکید کرد: همه ما خواستار اشد مجازات برای قاتلین هستیم چرا که قتل غیر عمد نبوده است. این قتل، با کسی که ناخواسته در تصادف یا بازی موجب کشته شدن کسی می شود فرق می کند و نباید گذشت. احساس می کنم خدیجه خواهر خودم بود.
ماجرای قتل خدیجه
در ادامه این دیدار پدر خدیجه رمضانی نیز در خصوص این اتفاق به مدیرکل امور بانوان مازندران گفت: پس از دستگیری قاتلین به ما اطلاع دادند در ماشین آنها یک چاقوی بزرگ، تبر، چسب، طناب و دستکش پیدا کرده بودند، من فکر می کنم اینها سابقه دار بودند زیرا یک مسلمان چنین کاری نمی کند.
وی گفت: دخترم در چهار راه آزادگان سوار ماشین شد تا ساعت ۱۰ به دندان پزشکی ساری برسد و ساعت ۱۱ تماس گرفتیم اما موبایلش دردسترس نبود و ساعت یک به پاسگاه مراجعه کردیم و به ما گفتند حداقل ۲۴ یا ۴۸ ساعت زمان نیاز است تا اقدام کنیم.
این پدر ادامه می دهد: ۱۷ روز چشم انتظار بودیم و دعا می کردیم فرزندمان سالم بازگردد، که پس از ۱۷ روزساعت ۱۲ شب به برادر من اطلاع دادند جسدی پیدا شده و از جسد هم فقط یک استخوان کوچک جمجمه به دست ما رسید.
پدر داغ دیده با چشمانی اشک بار می گوید: پس از این که در ماشین دستهای دخترم را بستند، دهنش را چسب زده، به پهلویش چاقو زدند و او را به جنگلهای اطراف نکا بردند و از ارتفاع به پایین پرت کردند، اما دوباره بازگشتند که مبادا خدیجه زنده باشد و وقتی او را زنده دیدند با روسری وی را خفه کرده و با تبر سرش را جدا و بدنش را قطعه قطعه می کنند و پس از ۱۷ روز نیز اجزا بدنش خوراک حیوانات درنده شده بود.
او از انگیزه دزدی و سرقت اموال خدیجه گفت: طلای زیادی با او نبود، تنها یک النگو که شاید زیر ۳ میلیون تومان قیمت داشت، اما نمی دانم چرا به او که یک فرزند دو ماه داشته رحم نکردند.
محمد رمضانی گفت: ما قاتلان را نمی شناسیم و هیچ اطلاعی هم از آنها نداریم و این شایعات که قاتلان نسبت خانوادگی با شوهر دخترم داشته اند و قصد انتقام جویی بوده شایعه ای بیش نیست.
مادر میاندرودی
مادر خدیجه نیز گفت: خودم و شوهرم با کشاورزی، چهار فرزندمان را بزرگ کرده ایم و برای فرزندانم بسیار زحمت کشیدم تا بزرگ شدند، دخترم را به خانه بخت فرستادم.
وی بیان داشت: دو سال از ازدواج دخترم می گذشت که از زندگی خیری ندید و این گونه مظلومانه کشته شد و تمام عشق، محبت و وجود وی، زیر خاک رفت.
خدیجه رمضانی رفت اما جاده های مازندران همواره قربانگاه مادران و دخترانی معصوم است و خطر آنان را تهدید می کند، از اینرو ساماندهی خودروهای مسافربری و تجهیز راهها به دوربین های کنترلی برای کاهش تخلفات و آسیبها ضروری می رسد تا شاید دیگر نوزادی به بهانه سودجویی آدمکهایی از جنس شیطان، بی مادر نشوند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟