ارسالها: 2890
#151
Posted: 1 Sep 2015 10:56
اختلافات اساسی در ازدواج
همسر انتخابی شما باید تمام معیارهای اساسی و مهم مورد نظر شما را که لازمه یک زندگی توام با خوشبختی هست دارا باشد. این به آن معنا نیست که در تمام این پارامترها و معیارها صد درصد و کامل باشد، بلکه به این معناست که حداقل نمره قبولی را داشته باشد.
مهم ترین معیار در ازدواج تناسب است. اگر تناسب وجود داشته باشد به خودی خود بسیاری از مشکلات حل می شود. در مقابل، حتی با وجودی که شما و همسرتان انسان های کامل و ایده آلی باشید، اگر شکل و شمایلتان، شخصیتتان و خاستگاه اجتماعی تان بهم نخورد و با هم متناسب نباشد، ممکن است نتوانید با هم خوشبخت شوید.وجود اختلاف در بین افراد و به ویژه زن و شوهرها خیلی طبیعی است و نباید انتظار داشته باشیم که یک زن و مرد در زندگی مشترک مثل هم فکر کنند و یا رفتارهای آنان کاملا شبیه به هم باشد.
آن چه که مهم است و باید به آن توجه شود نوع و میزان این اختلافات است که با توجه به نسبی بودن آن در بین افراد و زوج های مختلف، فرق می کند و به همین دلیل هم قطعا راهکارهای کاهش اختلافات و درگیری ها نیز تفاوت هایی خواهد داشت و ما نمی توانیم برای همه زوج ها، نسخه واحدی ارائه دهیم.
آگاهی از تفاوت های فردی
دختر و پسرهایی که با آگاهی از تفاوت های فردی، وارد یک زندگی مشترک شده اند، چالش های کمتری را در زندگی خود احساس می کنند زیرا سطح انتظارات خود را از طرف مقابل، بر این مبنا تنظیم می کنند.
در ادامه به چند مورد از علت های عمده بروز اختلافات زوجین اشاره می کنیم که دختر و پسرها می توانند با توجه به آن ها، تصمیم دقیق تر و اصولی تری برای ازدواج شان بگیرند.
اختلاف در اعتقادات معنوی
مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی هم کفو نیستند، زندگی بی دغدغه ای نخواهند داشت؛ بنابراین در امر ازدواج، بعد اعتقادی به ویژه جنبه های معنوی آن باید به صورت خاص، مورد توجه قرار گیرد و زن و شوهر مطمئن شوند که در حوزه اعتقادی با هم اختلاف نظر ندارند.
اختلاف طبقاتی
با آن که زوج های روشنفکر و خانواده های میانه رو، معمولا به اختلاف طبقاتی زیاد اهمیت نمی دهند و تلاش می کنند تا خوشبختی خود را با تفاهم و همکاری تضمین کنند، گاهی سطح متفاوت قدرت اقتصادی و طبقه اجتماعی مشکل ساز می شود. اگر زن از قدرت اقتصادی بالاتری برخوردار و متعلق به خانواده متمولی باشد، این موضوع، ممکن است احساس ضعف و ناتوانی را به مرد منتقل کند که در نتیجه سبب عصبانیت و درگیری او با همسرش می شود و یا بر عکس.
اختلاف سنی
میزان اختلاف سن در ازدواج، نسبی است و نمی توان عدد مشخص برای آن معین کرد. مسلما اختلاف سنی بیش از یک دهه مشکلات زیادی را به همراه دارد چرا که در این صورت آقا و خانم در 2 دوران متفاوت از رشد جسمی، اجتماعی و روانی قرار دارند و خواسته ها و انتظارات شان متفاوت است. این نکته را هم بگوییم که ازدواج در سنین پایین و قبل از 22سالگی برای دختر و قبل از 25 سالکی برای پسر در بسیاری از موارد مشکل ساز می شود. عدم پختگی و نداشتن تجربه دختر و پسر در خیلی از مواقع آنها را سطحی نگر و فقط متوجه زمان حال کرده است. توان دوراندیشی و حفظ استقلال و عقل اندیشی در سنین پایین کمتر است و فقط آنها می خواهند که یک اقدام سریع و زود صورت گیرد و آنها کنار هم باشند.
اختلاف در بهره هوشی و تحصیلات
اختلاف زیاد همسران در سطح هوشی و همچنین اختلاف زیاد در میزان تحصیلات، بعضی مواقع، می تواند زمینه ساز مشکل باشد؛ زیرا این 2 نفر در بسیاری از موارد قادر به درک کامل یکدیگر نیستند و این امر سبب ایجاد سوءتفاهم و عدم درک احساسات، عواطف و افکار میان زوجین می شود.
تفاوت در تیپ شخصیتی
زندگی کردن یک فرد برون گرا در کنار یک فرد درون گرا و منزوی، مشکلات زیادی را به همراه خواهد داشت؛ زیرا این 2 نفر هیچ گاه در مسائلی مانند مسافرت، مهمانی رفتن و مهمانی دادن، معاشرت کردن، حضور در اجتماع و بسیاری از جنبه های دیگر به توافق نمی رسند.
اختلاف در خلق و خوی
وجود فاصله زیاد در معیارهای اخلاقی پذیرفته شده زوجین، یکی دیگر از عوامل تنش زا در زندگی محسوب می شود. بعضی افراد عصبانی، خشن، متکبر، خودخواه، از خود راضی و بعضی دارای روحیه ای گرم، خوش برخورد، متواضع و مردم دوست هستند. بنابراین توافق اخلاقی یکی از معیارهای اصلی انتخاب همسر به شمار می رود.
اختلاف در دیدگاه ها
افرادی که نسبت به دنیای اطراف خود همیشه نظر منفی دارند و مدام نیمه خالی لیوان را می بینند، اگر قرار باشد با یک فرد مثبت نگر زندگی کنند به طور قطع مشکل پیدا می کنند، بنابراین دختر و پسرها، قبل از ازدواج، باید به این نکته توجه داشته باشند که دیدگاه طرف مقابل شان درباره زندگی و اتفاقات آن چگونه است.
اختلاف در علایق و سلیقه ها
اختلاف سلیقه یک امر طبیعی است ولی اگر این اختلاف، در راستای توافق و همسویی بین زن و شوهر تعدیل نشود، امکان بروز ناسازگاری افزایش می یابد؛ بنابراین جوانان قبل از ازدواج باید تا حدودی با علایق اصلی یکدیگر آشنا شوند و حداقل، مطمئن شوند که تضادی بین علایق آنها با علایق همسرشان وجود ندارد.
اختلاف در خواسته ها و آرزوها
یکی از مواردی که زمینه بروز درگیری در زندگی را فراهم می کند، همین سطح آرزوها و انتظارات است و بدیهی است که اگر خواسته های یکی از زوجین بسیار ایده آل و رویایی بوده و طرف مقابل دارای توقعات پایین و حداقلی باشد تا زمانی که تعدیل خواسته های رویایی و ارتقای انتظارات ناچیز و سطح پایین انجام نگیرد، همیشه در زندگی مشکل خواهند داشت و شایسته است که در گفت وگوهای قبل از ازدواج جوانان عزیز به این نکته توجه داشته باشند.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#152
Posted: 1 Sep 2015 11:04
9 اختلاف مهم زناشویی که زندگی تان را به طلاق می کشاند
وجود اختلاف در بین افراد و به ویژه زن و شوهرها یک امر طبیعی است و نباید انتظار داشته باشیم که یک زن و مرد در زندگی مشترک مثل هم فکر کنند و یا رفتارهای آنان کاملا شبیه به هم باشد .
سیمین: فکرش را هم نمی کردم که اوضاع زندگی مان این قدر خراب شود.
بهنام: چرا قبل از ازدواج به من نگفته بودی که علاقه ای به رفت و آمد بافامیل های نزدیک نداری؟
سیمین: تو چرا به من نگفته بودی که در زندگی فقط به فکر پول هستی؟
بهنام: من فقط به فکر پولم!؟ واقعا ثابت کردی که در حد سیکل بیشتر نمی فهمی!
سیمین: باز می خوای مدرک لیسانس ات را به رخم بکشی؟ باز خوبه خدا را شکر وضع مالی ما از خانواده شما بهتر بود وگرنه...
این دیالوگ ها شبیه گفت و گوهایی است که بین برخی زن و شوهرهایی اتفاق می افتد که قبل از ازدواج به اهمیت تفاوت های شخصیتی و خانوادگی شان توجه نکرده و اصل هم کفو بودن را جدی نگرفته اند. اگر دختر و پسری اهمیت هم کفو بودن را بدانند و با توجه به آن ها تصمیم به ازدواج بگیرند، در زندگی زناشویی بسیار موفق تر و شادتر خواهند بود.
محرابی، کارشناس و مشاور خانواده : به طور طبیعی انسان ها در بسیاری از جنبه های فردی و شخصیتی با یکدیگر تفاوت دارند و همین تفاوت ها، باعث اختلاف در انگیزه ها، سلایق و دیدگاه های آنان است؛ بنابراین وجود اختلاف در بین افراد و به ویژه زن و شوهرها یک امر طبیعی است و نباید انتظار داشته باشیم که یک زن و مرد در زندگی مشترک مثل هم فکر کنند و یا رفتارهای آنان کاملا شبیه به هم باشد چرا که این امر بسیار بعید و شاید غیر ممکن به نظر برسد. آن چه که مهم است و باید به آن توجه شود نوع و میزان این اختلافات است که با توجه به نسبی بودن آن در بین افراد و زوج های مختلف، فرق می کند و به همین دلیل هم قطعا راهکارهای کاهش اختلافات و درگیری ها نیز تفاوت هایی خواهد داشت و ما نمی توانیم برای همه زوج ها، نسخه واحدی ارائه دهیم.
آگاهی از تفاوت های فردی، یک اصل غیرقابل انکار
معمولا دختر و پسرهایی که قبل از ازدواج این واقعیت را پذیرفته و با آگاهی از این تفاوت های فردی، وارد یک زندگی مشترک شده اند، چالش های کمتری را در زندگی خود احساس می کنند زیرا سطح انتظارات خود را از طرف مقابل، بر این مبنا تنظیم می کنند. نکته اساسی در این تفاوت های فردی، این است که اگر زن و شوهر این تفاوت های فردی را به عنوان یک اصل غیر قابل انکار درک نکنند همواره جهان و پدیده های گوناگون زندگی و حتی سطح انتظارات، آرزوها و توانمندی های خود را از دیدگاه خودشان مورد بررسی قرار می دهند و این یعنی شروع اختلاف و هر قدر که تفاوت این متغیرها (انتظارات، آرزوها، توانمندی ها و...) بیشتر باشد میزان درگیری و عمق مشکلات بیشتر خواهد بود. در ادامه به چند مورد از علت های عمده بروز اختلافات زوجین اشاره می کنیم که دختر و پسرها می توانند با توجه به آن ها، تصمیم دقیق تر و اصولی تری برای ازدواج شان بگیرند.
اختلاف در حوزه معنویت :
مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی هم کفو نیستند، زندگی بی دغدغه ای نخواهند داشت؛ بنابراین در امر ازدواج، بعد اعتقادی به ویژه جنبه های معنوی آن باید به صورت خاص، مورد توجه قرار گیرد و زن و شوهر مطمئن شوند که در حوزه اعتقادی با هم اختلاف نظر ندارند.
اختلاف طبقاتی :
با آن که زوج های روشنفکر و خانواده های میانه رو، معمولا به اختلاف طبقاتی زیاد اهمیت نمی دهند و تلاش می کنند تا خوشبختی خود را با تفاهم و همکاری تضمین کنند، گاهی سطح متفاوت قدرت اقتصادی و طبقه اجتماعی مشکل ساز می شود. اگر زن از قدرت اقتصادی بالاتری برخوردار و متعلق به خانواده متمولی باشد، این موضوع، ممکن است احساس ضعف و ناتوانی را به مرد منتقل کند که در نتیجه سبب عصبانیت و درگیری او با همسرش می شود و یا بر عکس.
اختلاف سنی :
میزان اختلاف سن زوجین یک امر نسبی است و نمی توان عدد مشخص و قطعی در باره آن مشخص کرد ولی آنچه که با توجه به شرایط جامعه ما مورد توافق نسبی کارشناسان و صاحب نظران قرار دارد حدود 3 تا 5 سال است، ولی مسلم است اختلاف سنی بیش از یک دهه مشکلات زیادی را به همراه دارد چرا که در این صورت آقا و خانم در 2 دوران متفاوتی از رشد سنی و روانی قرار دارند و بالطبع خواسته ها و انتظارات شان متفاوت است. به طور مثال، اگر خانم ۲۵ ساله باشد در صورت آماده بودن شرایط به فکر ادامه تحصیل و یافتن شغل خوب است، حال آن که شوهر ۵۰ ساله اش قبلا به این اهداف رسیده و تمرکزش بر ثبات زندگی و آماده شدن تدریجی برای خانه نشینی است.
اختلاف در بهره هوشی و میزان تحصیلات :
اختلاف زیاد همسران در سطح هوشی و همچنین اختلاف زیاد در میزان تحصیلات، بعضی مواقع، می تواند زمینه ساز مشکل باشد؛ زیرا این 2 نفر در بسیاری از موارد قادر به درک کامل یکدیگر نیستند و این امر سبب ایجاد سوءتفاهم و عدم درک احساسات، عواطف و افکار میان زوجین می شود.
تفاوت در تیپ شخصیتی :
به طور قطع زندگی کردن یک فرد برون گرا در کنار یک فرد درون گرا و منزوی، مشکلات زیادی را به همراه خواهد داشت؛ زیرا این 2 نفر هیچ گاه در مسائلی مانند مسافرت، مهمانی رفتن و مهمانی دادن، معاشرت کردن، حضور در اجتماع و بسیاری از جنبه های دیگر به توافق نمی رسند.
اختلاف در خلق و خوی :
وجود فاصله زیاد در معیارهای اخلاقی پذیرفته شده زوجین، یکی دیگر از عوامل تنش زا در زندگی محسوب می شود. بعضی افراد عصبانی، خشن، متکبر، خودخواه، از خود راضی و بعضی دارای روحیه ای گرم، خوش برخورد، متواضع و مردم دوست هستند. بنابراین توافق اخلاقی یکی از معیارهای اصلی انتخاب همسر به شمار می رود.
اختلاف در دیدگاه ها :
افرادی که نسبت به دنیای اطراف خود همیشه نظر منفی دارند و مدام نیمه خالی لیوان را می بینند، اگر قرار باشد با یک فرد مثبت نگر زندگی کنند به طور قطع مشکل پیدا می کنند، بنابراین دختر و پسرها، قبل از ازدواج، باید به این نکته توجه داشته باشند که دیدگاه طرف مقابل شان درباره زندگی و اتفاقات آن چگونه است.
اختلاف در علایق و سلیقه ها :
اختلاف سلیقه یک امر طبیعی است ولی اگر این اختلاف، در راستای توافق و همسویی بین زن و شوهر تعدیل نشود، امکان بروز ناسازگاری افزایش می یابد؛ بنابراین جوانان قبل از ازدواج باید تا حدودی با علایق اصلی یکدیگر آشنا شوند و حداقل، مطمئن شوند که تضادی بین علایق آنها با علایق همسرشان وجود ندارد.
اختلاف در خواسته ها و آرزوها :
یکی از مواردی که زمینه بروز درگیری در زندگی را فراهم می کند، همین سطح آرزوها و انتظارات است و بدیهی است که اگر خواسته های یکی از زوجین بسیار ایده آل و رویایی بوده و طرف مقابل دارای توقعات پایین و حداقلی باشد تا زمانی که تعدیل خواسته های رویایی و ارتقای انتظارات ناچیز و سطح پایین انجام نگیرد، همیشه در زندگی مشکل خواهند داشت و شایسته است که در گفت وگوهای قبل از ازدواج جوانان عزیز به این نکته توجه داشته باشند.
مهم ترین نکات این مطلب
1 - در شروع زندگی مشترک، همسران نباید توقع تفاهم صددرصدی با یکدیگر را داشته باشند.
2 - دختر و پسرها قبل از ازدواج باید مطمئن شوند که در حوزه اعتقادی، اختلاف نظر اساسی با یکدیگر ندارند.
3 - تفاوت سطح اقتصادی خانواده دختر و پسر باعث احساس ضعف یکی از زوجین در زندگی مشترک خواهد شد.
4 - تفاوت هرگونه علایق و سلیقه در شروع زندگی مشترک لزوما به معنی نداشتن تفاهم نیست.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#153
Posted: 1 Sep 2015 11:12
آیا رابطه خوبی دارید یا نه ؟
کیفیت رابطه را بطور کلی میزان رضایت فرد از رابطه و اینکه دو طرف چگونه با هم تعامل دارند، تعریف می کنند. کم شمارند افرادی که از دغدغه رابطه بدور یا فارغ باشند. داشتن یک رابطه عاشقانه مطلوب در کنار پول و شغل مهمترین دغدغه زندگی است.
کیفیت رابطه را بطور کلی میزان رضایت فرد از رابطه و اینکه دو طرف چگونه با هم تعامل دارند، تعریف می کنند. کم شمارند افرادی که از دغدغه رابطه بدور یا فارغ باشند. داشتن یک رابطه عاشقانه مطلوب در کنار پول و شغل مهمترین دغدغه زندگی است.
با یک رابطه باکیفیت می شود تا حدی غم نان و شغل کم پاداش را تاب آورد، اما حتی جیب پر پول و کار مطلوب نمی تواند کیفیت زندگی کسی را که در رابطه ای بی کیفیت گرفتار شده بهتر کنند.
اما گاهی آنقدر که خود برقراری رابطه ذهن افراد را اشغال می کند به کیفیت رابطه توجه کافی نمی شود: اینکه یک زوج چگونه با یکدیگر تعامل دارند، در مواقع اختلاف چه رفتاری نشان می دهند و رضایت و شادی خود را از زندگی، چگونه در ارتباط با رابطه شان تعریف می کنند.
پیش از این گفته می شد نفس ازدواج باعث سلامت و سعادت فرد می شود، اما تحقیقات جدید نشان می دهند که صرف رابطه کافی نیست، بلکه رابطه باکیفیت است که بر سلامت و سعادت فرد تاثیر مثبت می گذارد.
با این حال سوالی که برای همه مطرح می شود این است که آیا رابطه خوبی دارند یا نه، با تمام بالا و پایین ها و خوب و بدها، معیار کیفیت رابطه چیست؟
اخیرا یک موسسه غیرانتفاعی در بریتانیا که بطور تخصصی در مورد رابطه زوج ها کار می کند، تحقیقاتی را که در سالهای اخیر در این زمینه انجام شده بررسی و سعی کرده شواهد موجود را در زمینه «کیفیت رابطه» گردآوری کند.
نویسندگان این گزارش می نویسند: «کیفیت رابطه جزو اصطلاحات متداول در زندگی روزمره نیست و حتی ممکن است با این اصطلاح چندان آشنا نباشیم، اما کیفیت رابطه اساس زندگی روزمره ماست.»
با این حال به نظر می رسد که «آگاهی از اهمیت یک رابطه خوب رو به افزایش است» و کیفیت رابطه «معیار خوبی است برای سلامت جامعه.»
کیفیت رابطه و زمان
بررسی ها نشان می دهدکه وقتی رابطه ای با کیفیت بالا شروع شود شانس دوام بیشتری دارد و احتمال اینکه در درازمدت رضایت بخش باشد بیشتر است؛ اما رابطه ای که با کیفیت پایین شروع شود، ممکن است بسرعت رو به فروپاشی برود.
بنابراین کیفیت رابطه با دوام و ثبات آن رابطه مستقیم دارد.
تحقیقات نشان می دهند که بطور کلی کیفیت رابطه به مرور زمان افت می کند، اما نکته مهم سرعت و شدت این افت کیفی است.
بعضی تحقیقات نشان می دهدکه زوال رابطه امری تدریجی است، اما برخی مطالعات دیگر حاکی از این است که بعد از ده سال، رابطه بسرعت کیفیت خود را از دست می دهد.
تاثیر کیفیت رابطه بر کودکان
کیفیت رابطه زوج ها تاثیر مستقیم بر رفتار کودکان دارد، فارغ از اینکه تحصیلات و قومیت والدین چیست یا خود فرزند طلاق هستند یا نه. مشکلات رفتاری کودکان از جمله بیش فعالی و کم تمرکزی به کیفیت رابطه والدین ارتباط دارد.
از این رو اهمیت اینکه رابطه در شروع کیفیت بالایی داشته بیشتر مشخص می شود، رابطه کم کیفیت خیلی سریع تر فاقد کیفیت می شود.
تحقیقات نشان می دهندکه زوج هایی که در چند سال اول رابطه ای بسیار با کیفیت دارند یا دچار افت کیفی نمی شوند یا این افت شدید نیست.
زوج هایی که رابطه را با کیفیت بالا شروع می کنند شانس بیشتری دارند که کیفیت رابطه را بالا نگه دارند اما در مورد آنها که وارد رابطه بی کیفیت می شوند، وضع بر عکس است.
از مهمترین عواملی که در تعیین کیفیت رابطه در شروع آن نقش دارند می توان به سازگاری (قابلیت توافق)، روان رنجوری (Neuroticism)، منفی گرایی، زودخشمی و تندخویی و عزت نفس پایین اشاره کرد.
کیفیت رابطه به سن و پیری هم ارتباط دارد. برخی معتقدند افزایش سن باعث افت مستمر و نسبی کیفیت رابطه می شود.
بدیهی است که هر چه عمر رابطه بیشتر شود طبیعتا سن طرفین رابطه هم بیشتر می شود اما باید عمر رابطه را از روند پیری جدا در نظر گرفت.
معیارهای رابطه باکیفیت
تعهد: نگاه درازمدت به رابطه، استقامت در برابر مشکلات، تعادل بین نیازهای فردی و مشترک، احساس ما بودن، دوستی، ارزشهای مشترک
ارتباط سازنده: مثبت و محترمانه، به همراه شوخی و سازگاری
حل اختلاف: درک اینکه بعضی تضادها اجتناب ناپذیرند، عادلانه دعوا کردن، پرهیز از دعوا بر سر موضوعات کم اهمیت، پرهیز مطلق از خشونت (کلامی و رفتاری)
تعامل و وقت گذراندن با یکدیگر: لذت بردن از همراهی با یکدیگر، کیفیت و کمیت هر دو بسیار مهمند.
صمیمت و حمایت عاطفی: صمیمیت جسمانی و بویژه صمیمیت روانی محور اصلی رابطه سالم است. با غلبه بر مشکلات و به مرور زمان این صمیمیت می تواند تقویت شود. دوستی، احترام متقابل و شناخت آنچه دیگری دوست دارد یا ندارد. زوج های خوشبخت عواطف خود را هر روز و به روش های مختلف به هم نشان می دهند.
برای مثال با افزایش سن پختگی و توان کنترل عواطف بیشتر می شود بنابراین بگو و مگو و جر و بحث کم می شود.
اما از طرف دیگر ممکن است آنها که سالیان سال با هم زندگی کرده اند احساس خلاء ارتباطی کنند و علائق مشترکی برایشان باقی نمانده باشد.
عوامل موثر در کیفیت رابطه
مشارکت، حق برابر و نگاه غیر جنسیتی در تصمیم گیری، کیفیت رابطه را بهتر می کند؛ استثنای آن امور خانه و زندگی است. به نظر می رسد افزایش سهم شوهران از کارِ خانه کیفیت رابطه را برای آنها کاهش می دهد در عوض کیفیت رابطه همسرانشان افزایش پیدا می کند.
بطور کلی امور خانه و زندگی یکی از رایج ترین دلایل بگو مگو و اختلاف بین زوج هاست. اختلاف و جر و بحث در مورد کارهای خانه ممکن است نشان دهنده این باشد که یک طرف احساس می کند به حال خود گذاشته شده و حمایت و توجه کافی به او نمی شود.
برخی عوامل بر کیفیت رابطه تاثیر فراوان دارند، از جمله شخصیت افراد، تجربیات گذشته، اتفاقات اضطراب آور زندگی و نحوه ارتباط و تطبیق زوج ها بخصوص در دوران سختی و مشقت.
تحقیقات نشان می دهند باورهای مذهبی در کیفیت رابطه تاثیر مثبت می گذارند بویژه در ارتباط زوج های کم درآمد زمینه خانوادگی هم در کیفیت رابطه نقش مهمی دارد. نحوه ارتباط و تعامل با همسر، در کودکی از والدین آموخته می شود، و این تجربه کودکی، به زندگی بزرگسالی آورده می شود.
باورها و عقاید نیز بر کیفیت رابطه تاثیر می گذارند، بویژه باورهایی که به حق تصمیم گیری و نقش های جنسیتی (زنانه و مردانه) ربط دارند.
اتفاقات اضطراب آور زندگی
از جمله دشواری هایی که به کیفیت رابطه لطمه می زند می توان به تولد فرزند، استرس کاری، مشکلات مالی و بیماری شدید همسر یا فرزند اشاره کرد.
نگرش بالنده به رابطه
تحقیقات نشان می دهند زوج ها را از نظر نگرش، رویکرد و باورها به رابطه به دو دسته می توان تقسیم کرد:
نگرش بالنده:
این زوج ها برای گفتگو حتی در مورد مسائلی که گفتگو درباره آنها ناراحت کننده است پیشقدم می شوند.
از تجربیات دشوار گذشته درس می گیرند
نارضایتی خود را ابراز می کنند
دعوایشان با هم سازنده است
رابطه خود را با نزدیکی، وقت گذراندن با هم، استقلال، حمایت از یکدیگر و ارتباط موثر محافظت می کنند.
انگیزه زیادی برای حفظ رابطه دارند.
آنها برای بهبود رابطه شان از مشاوران حرفه ای کمک می گیرند.
نگرش غیربالنده:
این زوج ها برای اینکه مجبور به رو در رویی با هم نشوند نیازهایشان را نادیده گرفته و سرکوب می کنند، بنابراین نارضایتی شان از رابطه مستمر شده و اختلاف نظر برطرف نمی شود.
آنها باور دارند که رابطه را نمی توان بهترکرد و حتی نمی توان یاد گرفت که چگونه آن را بهتر کرد.
کمک گرفتن از متخصصان را بی فایده و نشانه آن می دانند که حفظ رابطه دیگر ارزشی ندارد.
تحقیقی درباره کیفیت رابطه زوج ها در ۴۵ هزار ازدواج نشان داده است اینکه زن و شوهر چه ویژگی ها و خصلت های شخصی دارند، اینکه در گذر زمان چه حوادثی پیش رویشان قرار می گیرد و اینکه ارتباط زن و شوهر در قبال این سختی ها و دشواری ها چگونه است و چگونه با شرایط کنار می آیند، تعیین کننده کیفیت رابطه هستند.
تردیدی نیست که رویدادهای استرس زا و ناگوار بر کیفیت رابطه تاثیر می گذارند.
از این رو ممکن است زوج هایی که مهارت های انطباقی و ارتباطی چندانی ندارند، چون با موانع بزرگ روبرو نمی شوند، از رابطه شان راضی باشند.
از طرف دیگر ممکن است یک سلسله اتفاقات اضطراب آور بر کیفیت رابطه زوجی که مهارت های انطباقی و ارتباطی بالایی دارند تاثیر بگذارد و رضایت آنها را از رابطه کاهش دهد.
با این حال، نکته مهم، توان انطباق و ارتباط است، اینکه دو طرف چگونه با تفاوت های هم کنار می آیند و رفتار یکدیگر را چگونه تفسیر می کنند.
عدم مدارا در مورد تفاوت ها و نگاه منفی به رفتارهای یکدیگر، به خودی خود می تواند مسبب اتفاقات اضطراب آور باشد، خشونت بیشتری را وارد زندگی کند و به کیفیت رابطه لطمه بزند.
حمایت از یکدیگر عامل مهم دیگری است که می تواند توضیح دهد چرا بعضی روابط موفقند و بعضی نه.
حمایت از همدیگر اعتماد می آورد و کمک می کند تا زوج ها با دیدی مثبت رفتارهای همدیگر را ارزیابی کنند، مثلا می توان یک اظهار نظر فکر نشده را به عوامل کوچک مثل خستگی نسبت داد نه به بدخواهی و تعمد طرف مقابل.
محققان معتقدند این مثبت گرایی، مثل سپری است که زوج ها را از تاثیر منفی رفتارهای غیرحمایتگرانه حفظ می کند و باعث می شود رضایت آنها از رابطه پردوام تر باشد؛ چرا که رفتارهای غیرحمایتگرانه، ممکن است گاهی از زوج هایی سربزند که رابطه با کیفیتی دارند.
تولد فرزند
در میان اتفاقات اضطراب آور زندگی یکی از شایع ترین و مهمترین آنها بچه دار شدن است.
تعامل منفی و مثبت
تعامل منفی زوجها را درگیر سیکل معیوب ارتباطی می کند و احتمال جدایی/طلاق را زیاد. تعامل مثبت زوجها را در کنار یکدیگر نگه می دارد.
تعامل منفی:
شکایت
انتقاد
سرزنش
بی مسوولیتی
تعامل مثبت:
موافقت
خنده
شوخی
لبخند
تحقیقاتی که کیفیت رابطه زوجهای بچه دار را با زوجهای بدون بچه یا کیفیت رابطه زوج ها قبل و بعد از بچه دار شدن مقایسه کرده اند به این نتیجه رسیده اند که بچه دار شدن باعث افت کیفیت رابطه می شود.
اما اخیرا یک مطالعه فراتحلیلی نشان داد بین رابطه زوج های دارای فرزند با آنها که فرزند ندارند فرقی وجود ندارد و حتی بعضی زوج ها پس از بچه دار شدن احساس رضایت بیشتری در رابطه شان می کنند.
با این یافته های متناقض می توان گفت که تجربه زوج ها از بچه دار شدن یکسان نیست در مورد بعضی می تواند کیفیت رابطه را بهتر کند و در مورد برخی دیگر به کیفیت رابطه لطمه می زند.
با این حال می توان به این نتیجه رسید که بر خلاف باور رایج، تولد بچه الزاما به کیفیت رابطه کمک نمی کند و تجربه زوج ها از بچه دار شدن ارتباط بسیار با کیفیت رابطه شان دارد. بنابراین پیش از در نظر گرفتن امکانات مادی و رفاهی، مهمترین نکته برای بچه دار شدن این است که زوج ها کیفیت رابطه شان را ارزیابی کنند.
پاسخی که به سوالهای زیر می دهید می تواند به شما کمک کند تا حدی کیفیت رابطه تان را ارزیابی کنید:
با در نظر گرفتن تمام جوانب، چقدر از رابطه تان احساس رضایت می کنید؟
آیا شریک زندگی شما به نیازهایتان اهمیت می دهد و از آنها آگاه است؟
آیا همسر یا نامزدتان به حرف ها و نگرانی های شما گوش می کند و به آنها اهمیت می دهد؟
آیا حتی وقتی شریک زندگی تان با شما است احساس تنهایی می کنید؟
ایا رابطه شما پر از خوشی و لذت است؟
آیا آرزو می کنید در رابطه شما گرما و عاطفه بیشتری بود؟
آیا نگرانید که شاید در آستانه جدایی/طلاق باشید؟
اگر دوباره می توانستیدبه گذشته بگردید آیا:
۱. دوباره با همین فرد وارد رابطه می شدید؟
۲. با فرد دیگری وارد رابطه می شدید؟
۳. اصلا از رابطه صرف نظر می کردید؟
در موارد زیر میزان توافق یا اختلاف نظر/ رضایت یا عدم رضایت شما در رابطه با همسر یا نامزدتان چقدر است؟ (کم، متوسط، زیاد)
۱. دخل و خرج و تامین نیازهای مالی
۲. تفریح
۳. ابراز علاقه به یکدیگر
۴. انتخاب دوستان و نحوه رابطه با آنها
۵. رابطه جنسی
۶. پیروی از عرف و سنت (خوب و بد چیست؟ رفتار مناسب کدام است؟)
۷. فلسفه زندگی
۸. ارتباط با خانواده طرف مقابل
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#154
Posted: 1 Sep 2015 11:14
رابطه عاشقانه یعنی وابستگی متقابل !
«اگر ترکش کنم از تنهایی دق میکند»، «درست است که جلوی دیگران تحقیرم میکند اما اشکالی ندارد، حداقل کتکم نمیزند»، «برایش مهم نیست که من شاد و راضی هستم یا نه و اصلا سعی هم نمیکند خوشحالم کند. ولی چه کار میشود کرد، پدر بچههاست»، «از وقتی مادر شده، دیگر به من توجهی نمیکند»، «زن گرفتهام که تروخشکم کند»... آیا تا به حال این جملات به گوشتان خورده است؟
برای بسیاری از ما رابطه عاشقانه یا زناشویی بخشی مهم از زندگی است. رضایت از زندگی عاشقانه باعث میشود با آرامش بیشتری ابعاد دیگر وجود و زندگیمان را شکوفا کنیم.
رابطه عاشقانه, رابطه زناشویی,زندگی عاشقانه, رضایت از زندگی
پاک کردن صورت مسئله، نادیده گرفتن خواستههای خود، یا فرو رفتن در نقش قربانی، استراتژیهایی هستند که ما دررودررویی با روابط ناخوشایند به کار میبندیم.
درعین حال، برای بسیاری از ما این روابط معضلی حل ناشدنی به نظر میرسند. گاهی از فرط آسیبهای عاطفی به پیله تنهاییمان فرو میرویم و از ترس آزار دیدن هیچ رابطه عاشقانهای را آغاز نمیکنیم. گاهی نیز سالهای سال یا حتی برای همیشه، به رابطه آزاردهندهای که در آن هستیم، ادامه میدهیم.
پاک کردن صورت مسئله، نادیده گرفتن خواستههای خود، یا فرو رفتن در نقش قربانی، استراتژیهایی هستند که ما دررودررویی با روابط ناخوشایند به کار میبندیم. اما به ندرت سعی میکنیم خواستههای خود را بفهمیم یا علت رفتارهای خود و دیگری و چگونگی روابط متقابلمان را بشناسیم تا تغییر مثبتی در خود و رابطهمان ایجاد شود.
خوب است بدانید که روابط انسانی از دیدگاه روانشناسی سه نوع هستند: روابط متکی به هم، روابط مستقل و روابط مبتنی بر وابستگی متقابل. اگر نوع ارتباطتان را بشناسید، شاید راحتتر بتوانید برای اصلاح آن اقدام کنید.
روابط متکی به هم
در روابط متکی به هم، طرفین اغلب ناخودآگاه با این امید وارد رابطه میشوند که خلأهای درونی خود را با دیگری پر کنند. آنها به یکدیگر نیاز دارند و نمیتوانند نیازهایشان را به تنهایی برطرف کنند. رابطه به این شیوه نامتعادل است و کمترین پویایی را دارد. اغلب پیش میآید که یکی از طرفین از دیگری سوءاستفاده کند و دیگری تنها رفتارهای آزاردهنده را تحمل کند.
اگر شریک ما رفتار بدی دارد و ما به خودمان میگوییم: «اشکالی ندارد، دیگران از این بدتر هم با شریکشان رفتار میکنند» یا اگر سعی میکنیم رفتار ناشایست همزیمان را از دیگران پنهان کنیم و اگر دیگران رفتار او را ببینند شرمگین میشویم و میکوشیم رفتارش را توجیه کنیم، نشانه این است که در رابطه متکی به هم قرارگرفتهایم. اگر هنگام رنج و آزار در رابطه چیزی در درونمان مانع میشود که از او جدا شویم، در چنین رابطهای هستیم. همچنین اگر فکرمیکنیم درصورت جدایی از همزیمان، او بدون ما نمیتواند زندگی کند، آسیب میبیند و از تصور ترک او احساس گناه میکنیم، باز هم در رابطه متکی به هم قرار داریم. همچنین اگر در شروع رابطه از طرف مقابل شنیدید که: «به تو نیاز دارم و قول بده در هیچ شرایطی ترکم نکنی»، نشانه این است که او خواهان رابطهای متکی به هم است.
اعتیاد به بودن در یک رابطه و داشتن رابطه به هر قیمتی، باعث میشود فرد درحالی که رنج میبرد، به رابطه ادامه دهد.
در چنین روابطی، یکی از طرفین میل شدیدی به مراقبت کردن و نجات دادن طرف دیگر دارد. او حاضر است تحقیر شود، بیاحترامی ببیند، به صورت عاطفی و جسمی از او سوءاستفاده شود اما به هر قیمتی رابطه را حفظ کند. در این روابط اغلب یکی از طرفین هیچ مرزی برای دیگری قائل نمیشود، چون میترسد دیگری او را دوست نداشته باشد.
کسی که نقش قربانی را به خود میگیرد، به شریکش اجازه میدهد هر رفتار آزاردهندهای با او بکند. در این روابط اغلب یکی از دو طرف عزت نفس ندارد. دو طرف این روابط به خود اجازه میدهند یکدیگر را آزار دهند و در رابطهای ناسالم بمانند.
نوعی اعتیاد به بودن در یک رابطه و داشتن رابطه به هر قیمتی، باعث میشود فرد درحالی که رنج میبرد، به رابطه ادامه دهد. روابط متکی به هم بسیار ناسالم هستند و چه بسیار مردان و زنانی که سالها در چنین روابط ناسالمی میمانند و رنج میکشند.
روابط مستقل
روابط مستقل در مقایسه با روابط متکی به هم، روابط نسبتا سالمی هستند و امروزه در غرب نیز رواج بسیاری دارند. فرد در این گونه روابط به تنهایی از پس ارضای نیازهای عاطفی، جسمانی، مالی و معنوی خود برمیآید و از هر لحاظ در رابطه با دیگری استقلال دارد.
گرچه تمام ویژگیهای ذکر شده برای رشد شخصی مفیدند، اما فرد در این روابط تا حدی مستقل است که برای دیگری فضایی باقی نمیگذارد تا تجارب زیستیاش را با او تقسیم کند. از این رو، در این روابط طرفین قادر نیستند عشقی عمیق و حمایتی دوجانبه را تجربه کنند.
اگر بیش از حد به زندگی شخصی و علایق شخصیتان میپردازید و به دیگری فرصت حمایت، تشویق و تجربه عشق و همراهی مشترک را نمیدهید، احتمالا در این نوع رابطه به سر میبرید.
رابطه عاشقانه, رابطه زناشویی,زندگی عاشقانه, رضایت از زندگی
روابط مبتنی بر وابستگی متقابل
در روابط مبتنی بر وابستگی متقابل، طرفین به هم نیاز مبرم ندارند و رابطه را برای پر کردن خلأهای درونیشان نمیسازند. آنها درعین حفظ استقلال فردی و حریم شخصی، به دیگری نیز مجال میدهند تا کنار یکدیگر عشق و حمایت و لذت مشترک را تجربه کنند.
این نوع رابطه سالمترین و ایدهآلترین نوع رابطه است. رابطهای که در آن دو طرف درعین حفظ فردیت خویش به یکدیگر عشق میورزند، از یکدیگر حمایت میکنند و در تعادل و هماهنگی به سر میبرند. تنها در این نوع روابط است که طرفین میتوانند عشق و درکی عمیق، قدردانی و حمایتی دوجانبه میان خود بپرورانند و با تمام وجود از کنار هم بودن لذت ببرند. طرفین چنین رابطهای مانند رقاصان باله در هماهنگی و زیبایی به یکدیگر پاسخ میدهند و همزمان برای رشد و شکوفایی خود و دیگری میکوشند.
با در نظر گرفتن اهمیت تاثیر محیط و شرایط زیستی و تربیتی در انتخاب نوع روابط، درنهایت خود ما هستیم که نوع رابطهمان را خودآگاه یا ناخودآگاه انتخاب میکنیم و زمان و انرژی و نیروی حیات خود را صرف آن میکنیم. کدام یک از ما عامدانه رابطهای را انتخاب میکند که در آن وقت و انرژی خود را تلف کند، آزار ببیند و رنج ببرد؟ گام بعدی پس از شناخت وضعیت یک رابطه، اقدام به تغییر یا بهبود آن است.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#155
Posted: 1 Sep 2015 11:16
قهریم، ولی حرف که می زنیم !
اگر منظور از قهر، زمانی برای استراحت و فاصله باشد، خوب است. اما معنی دراز مدت آن، یک بیماری است. قهر کردن نشانه تنبیه دیگران است و از خشم و عصبانیت دستور می گیرد و برای خود و دیگران تولید نگرانی و اضطراب می کند و... .
فردی که قهر میکند هدفی دارد و در واقع با قطع ارتباط میخواهد مطلب خود را به اطرافیان یا به فرد مقابل بیان کند.
بعضی ها بیشتر از بقیه قهر میکنند و برخی افراد هرگز علاقهای به قهر ندارند. بطور کلی هدفی که در این رابطه مورد نظر فرد است معمولا برای بیان یک ناراحتی یا یک هیجان منفی است. فرد می خواهد به طرف مقابل بگوید که ناراحت است، یا میخواهد کاری کند رفتار او را تغییر دهد و ... . در هر حال قهر کردن به صورت یک وسیله و یک مکانیزم در آمده است که در مواقع ناراحتی از فرد سر میزند. یک روش تخلیه ناراحتی است که در واقع چنین کاری را نیز انجام میدهد و فقط فرد به این روش عادت کرده است و معمولا قبل از اینکه فکر بهتری به ذهنش برسد که در آن لحظه فایده بهتری داشته باشد به این روش اقدام میکند.
برخیها این روش را از دوران کودکی یاد گرفتهاند. ممکن است کودک با مشاهده رفتار اطرافیان و بویژه والدین در مواقع ناراحتی از یک فرد دیگر رفتار آنها را الگو برداری کند. چنین کودکی یاد میگیرد پیام خود را با قطع ارتباط بیان کند و به روشی غیر از گفتار کلامی مفهوم ناراحتی خود را به اطرافیان برساند. بطور کلی این روش چه در کودکی یاد گرفته شده باشد و چه در بزرگسالی فرقی نمیکند. فرد از یک شیوه نادرست برای تنظیم رفتار خود استفاده میکند و در واقع نمیتواند به روش مناسب تری مطلب خود را بگوید، یا از خود دفاع کند.
قهر، یک رفتار کودکانه است. این اولین چیزی است که باید درباره قهر بدانیم. پس هر کدام از ما که از این حربه به عنوان یک رفتار دفاعی یا رفتاری برای آزار دادن همسرمان یا به هر نیت دیگری استفاده می کنیم باید بپذیریم که اصلا به عنوان یک فرد عاقل و بالغ ظاهر نشده ایم!
حتی کودکان گاهی پس از قهرهای شدید با دوستانشان پس از چند دقیقه یا چند ساعت آشتی می کنند و دوباره بازی پرنشاط خود را از سرمی گیرند، گویی به بی اهمیتی قهر پی می برند اما خیلی از آدم بزرگ ها همچنان در رفتار کودکانه خود باقی می مانند! البته ناراحت شدن و به اصطلاح «سرسنگین بودن» با طرف مقابل زمانی که از دست او ناراحت هستیم، همیشه «بد» نیست، حتی می تواند در شرایطی به عنوان راهی و نشانه ای برای آگاه کردن او از رفتار اشتباهش موثر هم باشد ولی در برخی شرایط و نه همیشه و نه برای مدتی طولانی!
قهر كردن نوعی رفتار پرخاشگرانه غیرمستقیم است. در پرخاشگری مستقیم افراد در موقعیت تهدید به بدگویی، بدزبانی و حتی درگیری فیزیكی روی میآورند اما در پرخاشگری غیرمستقیم به جهت پایگاه نابرابر و احساس تهدید از جانب طرف مقابل از پرخاشگری مستقیم ممانعت كرده و به پرخاشگری غیرمستقیم روی آورده و در بحث خود را مسلط فرض میكند
قهر کردن یک ابزار کلاسیک و قدیمی، برای به دست آوردن نفس است. قهر، دوست نفس است. پسوند و پیشوندهایی که در پس و پشت قهر کردن خوابیده است را نباید دست کم گرفت. «دیگر دوستت ندارم»! با دوست نداشتن دیگران آنان را به خیال خود تنبیه می کنیم. دوست داشتن لطف من و تو نیست؛ دوست داشتن یک نیاز خودجوش است و همین حالا و اکنون باید به آن پاسخ داده شود!
قهر کردن,درباره قهر,قهرهای شدید
ایده قهر از کجا می آید؟
یكی از نشانههای تنبیه، قهر است كه افراد در مقابل رفتارهای دیگران به صورت یكی از شكلهای دیداری (ارتباط نداشتن)، چشمی، كلامی (قطع كلام) بروز میدهند كه میتواند ریشه در زندگی بدوی یا اولیه افراد داشته باشد.
قهر در روابطی كه افراد انتظارات بیشتری از هم دارند و در تعاملات بیشتر هستند به مراتب، بیشتر رخ میدهد. كنشها و واكنشها، خواسته یا ناخواسته، افراد را به سمت قهر سوق میدهد.
قهر کردن از قوه انتقام نیز تبعیت می کند. انسان های ضعیف و ناتوان قهر می کنند و اگر قدرت داشته باشند، حذف می کنند! امروز از پدر و دوست و همسرت قهر می کنی، چونکه آنان را نمی توانی حذف کنی! اما اگر قدرت داشته باشی و به جای پدرت و یا دوست و همسرت، کسی دیگر می بود، دستور قتل او را صادر می کردی!
افرادی که در قهر میمانند افرادی هستند که شیوه مناسب ابراز وجود، دفاع از خود، قاطعیت و جرات وزری را یاد نگرفته اند، نمیتوانند هیجانات خود را بخوبی کنترل کنند و مانع از دخالت آنها در تصمیمهای منطقی شان شوند، قدرت چشمپوشی و بخشیدن دیگران را ندارند و یا غرور کاذبی برای خود ایجاد کردهاند.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#156
Posted: 2 Sep 2015 14:44
مردهایی که زنان هیچوقت به آن ها علاقه مند نمی شوند
چگونه یک زن می تواند با این مرد بیرون رفته باشد؟گوش هایتان را به اندازه کافی باز بگذارید ، این سئوال را حداقل به مقدار زیادی در زندگی تان خواهید شنید. بسیاری از زنان این سئوال را خواهند پرسید نه بخاطر این که به دنبال جواب آن هستند بلکه بیشتر به خاطر ارضای حس حسادت شان.آنها می خواهند زنان دیگری هم به این درد دچار شده باشند.
این جزئی از بازی است.در حالیکه برخی دیگر بسیار کنجکاوند که چرا این زن این شخص خاص را برای رابطه و دوستی انتخاب کرده است.هیچ کس نمی تواند به طور کامل از رابطه عاشقانه کسی سر در بیاورد .اما این به معنی آن نیست که زنان هرچیزی را در رابطه با ما دوست خواهند داشت.در حقیقت بسیاری از زنان می توانند با بسیاری از خصلت های ما کنار بیایند به جز موارد زیر :
1- ها ؟
این به معنی آن است که شما اصلا گوش نمی دهید. این یعنی این که در مقابل زنان دیواری کشیده اید. این به معنی آن است که شما به عقاید او اهمیتی نمی دهید و حرفهای او ارزش شنیدن ندارد. ارتباط در صدر حریم های بسیاری از زنان و گوش فرا دادن بخش بزرگی از این رابطه به شمار می رود. اگر شما نیاز دارید که خودتان را آموزش دهید که به دیگران گوش فرا دهید این کار را بکنید. در کنار اینها زنان همچنین از این تلاش شما قدردانی خواهند کرد.
رابطه عاشقانه , مقابل زنان ,زنان امروزی
2- مردهای بچه ننه :
رابطه خوب شما با مادرتان مورد قدردانی و احترام است. هیچ زنی نباید شما را از این رابطه دور کند و شما را از آن دریغ کند.به هر حال دویدن به سمت مادر برای حل بسیاری از مشکلات ممکن است رابطه شما را با زن دیگر خراب کند یا حتی بدتر نقش شریک شما را مورد نقد و انتقاد قرار دهید. این رفتار به معنی وابسته بودن و نداشتن استقلال فکر یاست. به یاد داشته باشید که زمانیکه زنان دارای غرایز مادری هستند به معنی ان نیست که می خواهند نقش مادر را در رابطه با شما ایفا کنند. رابطه دو فرد بالغ همین معنی را می دهد.
رابطه عاشقانه , مقابل زنان ,زنان امروزی
3-خودخواهی :
همه چیز مربوط به شما می شود.زمانیکه موقعیت ها دقیقا او را تحت تاثیر قرار می دهد ، شما راهی پیدا می کنید که دقیقا در مرکز توجه باشید. قرار گذاشتن و رابطه ها درمورد دادن و گرفتن است. من و هیچ کس دیگر نمی توانیم بگوییم که باید همه زمان گرفت یا خواست. همچنین رابطه ها برای کندی در شریک بودن ساخته نشده اند و شما نمی توانید برای زمان بازنشستگی خود سهام بخیرد. هیچ کس نمی خواهد شما را فردا یا روز بعد از آن شکست دهد اما خودخواهی بلند مدت زمانیکه ادامه دار شود برای شما آرامشی در بر نخواهد داشت.
زمانیکه به ظاهر بیاید خودشما اولین شوکه را دریافت خواهید کرد.خودخواهی شامل دمدمی مزاجی قدرتمندی نیز می شود.شمایید که تصمیم می گیرید چرا ، چه زمانی ، کجا ، چگونه و چقدر در هر واقعیتی از دوستی چگونه باشید.می خواهید سلطان این رابطه باشید اما مشتاق این نیستید که او ملکه شما باشد. او پیشخدمت شما نیست. او شریک شماست پس یاد بگیرید که به تصمیماتی که می گیرد اعتماد کنید و زمانی را به او اجازه دهید که نقش خودش را ایفا کند.
البته بسیاری چیزهای دیگر نیز وجود دارد که به طور مشخص در مورد ما مردان نیست اما ممکن است به ما منظور شود (شما همچنین می توانید از زنان امروزی بشنوید که سالهای متمادی است همین فکر را میکنند)همین کافی است. هیچ کس کامل نیست پس به این سه نکته بالا توجه کنید تا بهترین باشید و ببینید رابطه شما چقدر پیشرفت میکند.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#157
Posted: 2 Sep 2015 14:49
مشکلات زوج های تازه وارد
ازدواج فقط شما را به عشق زندگیتان نمیرساند و باید باور كنید همراهی شریكی كه امروز در كنار شما سند ازدواج را امضا میكند، به معنای محو شدن همه مشكلات نیست. نمیخواهیم ناامیدتان كنیم اما همین اتفاق شیرین با خود مشكلاتی جدی هم به همراه میآورد كه اگر آمادگی مقابله با آنها را نداشته باشید، شیرینی بله گفتن هر روز در كامتان كمتر میشود. اگر میخواهید مشكلات ناگزیر زندگی مشترك، به ارتباط زن و شوهری شما آسیب نزند این مطلب را بخوانید.
مشكل اول ؛ انتظارات غیرواقعی
شاید بتوانیم ادعا كنیم كه انتظارات بیهوده و غیرواقعی، دلیل اصلی شكست زن و شوهرها باشد. اگر شما ندانید با مشكلات مالی، تربیت فرزندان و هر رخداد تازهای كه در این شرایط اتفاق میافتد چه باید بكنید، یعنی از همان روز امضای سند ازدواج، زمینه جدا شدنتان را هم فراهم كردهاید. چارهای ندارید؛ باید در مورد اینكه دنیای زندگی زناشویی واقعا چه دنیایی است با خودتان صادق باشید.
اگر فكر میكنید با ازدواج هیچ چیز دیگری جز هدیههای شاعرانه، گل رز و قرار شام عاشقانه به زندگیتان وارد نمیشود،اتفاق خوبی در انتظارتان نیست. پیش از آنكه بله را بگویید، باید باور كنید كه روزهای سخت هم در كنار روزهای خوب جریان خواهند داشت و برخلاف زندگی قبلیتان، این بار خود شما مسئول كنترل شرایط و آسان كردن دشواریها هستید.
مشكل دوم؛ چالشهای مالی
تا سر خانه و زندگیتان نروید، نمیدانید كه سامان دادن به مشكلات مالی یعنی چه. اگر تجربه زندگی مستقل را نداشتهاید، قطعا معنای دقیق سر و كله زدن با صاحبخانه را نمیدانید و در مورد اینكه پرورش یك فرزند برایتان چقدر خرج برمیدارد هم اطلاعی ندارید. اگر شما بدون آمادگی برای مواجهه با این مشكلات به خانه مشتركتان پابگذارید، دور از ذهن نیست كه گاهی كم بیاورید و از خود بپرسید:«این همان زندگیای است كه میخواستم؟!» اما باور كنید اگر كمی از ریاضی و حساب و كتاب سر در بیاورید و بتوانید نیازها و انتظاراتتان را با جیبتان هماهنگ كنید، مشكلات مالی در آخرین ردیف مشكلات زندگیتان طبقهبندی خواهد شد.
مشكل سوم؛دخالت خانوادهها
فرقی نمیكند در كجای دنیا زندگی كنید. اغلب خانوادهها در گوشهگوشه جهان باور نمیكنند كه فرزند ازدواج كردهشان، خودش از حساب و كتاب زندگیاش به خوبی سر در میآورد و بدون نظارت لحظه به لحظه میتواند از پس مشكلات و حتی شكستها بربیاید. اگر شما تصور میكنید اجرای بیچون و چرای حكم خانوادهها یعنی وفاداری به آنها؛ در اشتباهید! بعد از ازدواج شما باید در درجه اول به همسرتان، فرزندتان و خانوادهای كه میسازید وفادار باشید و حق ندارید نیازهای خانواده خودتان را بهخاطر دیگران قربانی كنید. اما مراقب باشید!
مرز میان بیاعتنایی و دل شكستن و داشتن استقلال، باریك است و اغلب زوجها بهخاطر نشناختن همین مرز كارشان به جدایی میكشد. پس نگذارید كسی برایتان تصمیم بگیرد و زندگیتان را اداره كند و در مقابل به خانوادهتان هم ثابت كنید كه دوستشان دارید و اگر نظر آنها را به صلاح زندگیتان تشخیص دهید، میتوانید پذیرای توصیههایشان باشید.
مشکل چهارم؛ اختلافات دونفره
مهم ترین اختلافات دو نفره ای که در زندگی مشترک باید در انتظارش باشید، به تفاوت های فردی، خانوادگی و جنسیتی برمی گردد. شما دو نفر از دو دنیای متفاوت هستید و هر قدر هم که به هم شباهت داشته باشید، باز از جهاتی با هم فرق می کنید. مهم تر از همه این که دو جنسیت متفاوت دارید و این یعنی خواسته های درونی، طبیعت و روحیاتتان از اصل و اساس با هم متفاوت است. شما دوست دارید خلوتتان را در تنهایی بگذرانید و همسرتان دوست دارد با شما درد دل کند. سبک ارتباطتتان با دوستانتان متفاوت است و حتی مفهوم خانواده ممکن است برای شما با همسرتان فرق کند. همه این ها می تواند باعث ایجاد اختلاف شود بنابراین مهارت کنار آمدن با یکدیگر و سازگاری می تواند کمک تان کند تا به این اختلافات غلبه کنید.
مشکل پنجم؛ تقسیم وظایف
درست است که نقش زن و مرد به شکل سنتی تعریف شده اما این به معنای بی اهمیتی تقسیم وظایف نیست. شما باید بتوانید از کارهای خانه تا بیرون و بعدتر، مسئولیت فرزندان را شفاف بین خودتان مشخص کنید و این میسر نمی شود مگر آنکه پیش از ازدواج و نامزدی همه چیز را شفاف بین خودتان مطرح کرده باشید. از میزان مشارکت مالی تا همکاری در خانه و رسیدگی به خانواده پدری تان. در غیر این صورت، تقسیم وظایف می تواند تبدیل به یک بحران جدی میان شما شود.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#158
Posted: 2 Sep 2015 14:53
حق مسکن با زن یا مرد ؟
یکی از موضوعات مهمی که بعد از ازدواج زوجین پیش می آید، تعیین محل سکونت مشترک است. خانواده از زمانی به طور جدی آغاز می شود که زن و شوهر زیر یک سقف بروند و زندگی مشترک خود را آغاز کنند. تهیه مکانی برای زندگی خانواده، لازمه شروع زندگی مشترک است و آغازی برای تشکیل نهاد مقدس خانواده که پایگاه مهرورزی، ایثار و عطوفت است.
ابتدا باید دید که تکلیف تهیه مسکن بر عهده کدامیک از زوجین است.
تهیه مسکن تکلیف کیست ؟
در ماده 1107 قانون مدنی آمده است: نفقه عبارت است از همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینههای درمانی و بهداشتی و خادم در صورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض.
طبق این ماده مسکن جزیی از حق نفقه زوجه می باشد و زوج مکلف است که مسکن مناسبی برای خانواده خود تهیه کند. نکته دیگر این ماده این است که مسکن تهیه شده باید متناسب با شان و مرتبه اجتماعی زن باشد و در غیر اینصورت زن می تواند از سکونت در آن خانه ممانعت کند. سوال دیگر این است که حق تعیین محل سکونت مشترک زوجین با کدامیک از زوجین است؟
تعیین محل سکونت مشترک زوجین حق کیست ؟
از لحاظ دینی و اخلاقی ایده آل آن است که زوجین با همفکری و تصمیم گیری مشترک به یک تفاهم برسند و محل زندگی آینده خود را مشخص کنند ولی اگر نتوانستند به نتیجه یکسانی برسند، قانون مدنی تکلیف را روشن کرده است.
بر اساس ماده 1114 قانون مدنی: زن باید در منزلی که شوهر تعیین میکند سکنی نماید مگر آنکه اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.
همچنین طبق ماده 1005 قانون مدنی: اقامتگاه زن شوهردار همان اقامتگاه شوهر است.
همانطور که ملاحظه می شود از نظر قانون مدنی تعیین مسکن خانواده حق شوهر است و این حق، طبق ضابطه پذیرفته شده در حقوق، قابل واگذاری به زن است و این واگذاری ممکن است ضمن عقد ازدواج یا ضمن عقد دیگر باشد.
از نظر قانون مدنی تعیین مسکن خانواده حق شوهر است و این حق، طبق ضابطه پذیرفته شده در حقوق، قابل واگذاری به زن است و این واگذاری ممکن است ضمن عقد ازدواج یا ضمن عقد دیگر باشد.
علت این حق آن است که تهیه مسکن وظیفه شوهر است. همچنین در حقوق ایران، مانند حقوق بسیاری از کشورها، ریاست خانواده به عهده مرد است. ماده 1105 قانون مدنی که مبتنی بر آیه 34 سوره مبارکه نساء و فقه اسلامی است در این زمینه می گوید: در روابط زوجین ریاست خانواده از خصائص شوهر است.
در توضیح این قاعده باید گفت که هر اجتماعی نیاز به رئیسی دارد که کارها را هماهنگ کند و در صورت بروز اختلاف، نظر او قاطع باشد. خانواده نیز از این مسئله مستثنی نیست. اصولا زن و شوهر باید با صفا و صمیمیت و توافق یکدیگر امور خانواده را اداره کنند. اما اگر درباره مسائل خانوادگی بین آنان اختلاف نظر و سلیقه پدید آید، نظر مرد به عنوان رئیس خانواده مقدم خواهد بود. اگر خانواده رئیسی نداشته باشد و زن و مرد در اداره امور آن برابر باشند، ناچار باید برای حل اختلاف خود در هر مورد به دادگاه رجوع کنند و همین امر ممکن است صلح و صفای خانواده را بهم بزند و پایه های زندگی مشترک را فرو ریزد. ریاست خانواده برای تثبیت و مصلحت خانواده به مرد داده شده است و یک امتیاز و حق فردی برای شوهر محسوب نمی شود. ریاست خانواده بیشتر یک وظیفه اجتماعی است که برای تامین سعادت خانواده به مرد محول گردیده و او نمی تواند از آن سوء استفاده کند و برخلاف عرف و مصلحت خانواده آن را به کار ببرد.
استثنائات این قاعده
1 – دفع ضرر
برابر با ماده 1115 قانون مدنی، اگر بودن زن با شوهر در یک منزل متضمن خوف ضرر بدنی یا مالی یا شرافتی برای زن باشد زن می تواند مسکن علی حده اختیار کند و در صورت ثبوت مظنه ضرر مزبور محکمه حکم بازگشت به منزل شوهر نخواهد داد و مادام که زن در بازگشتن به منزل مزبور معذور است نفقه بر عهده شوهر خواهد بود.
قانون گذار در این ماده به قاعده فقهی لا ضرر عمل کرده که طبق آن در اسلام حکمی که از آن ضرری ناشی شود وجود ندارد. فرض این ماده هم این است که سکونت در منزل شوهر ضرری را متوجه زن کند که در این صورت حکم قبلی مبنی بر لزوم سکونت زن در منزل شوهر ملغی می شود. یعنی اگرچه یکی از تکالیف زناشویی برای زن آن است که در منزلی که شوهر تهیه میکند، سکونت کند، اما در فرضی که زندگی مشترک برای زن مشقتبار باشد یا خوف ضرر بدنی، مالی و شرافتی برای زن وجود داشته باشد، وی میتواند به تجویز این ماده و بر اساس «نفی ضرر»، مسکن جداگانهای اختیار کند و در صورت اثبات ضرر، محکمه حکم به بازگشت زن به منزل شوهر نخواهد داد. در ضمن این جدا زندگی کردن باعث نمی شود که حق نفقه زن از بین برود و مرد همچنان مکلف به پرداخت نفقه است. البته زن در این باره و در خصوص محل زندگی باید از دادگاه رای بگیرد.
2 – شرط ضمن عقد
همان طور که قبلا مطرح شد میتوان این حق را در شروط ضمن عقد درج و به این ترتیب آن را به زن منتقل کرد. این روش فوایدی زیادی دارد. پس بد نیست درباره نحوه انتقال این اختیار به زن بدانید که این حق به دو صورت به زن منتقل میشود: یکی ضمن عقد نکاح و دیگری بعد از عقد.
یعنی هم میتوان این حق را ضمن عقد نکاح و هم میتوان بعد از عقد نکاح به زن داد و بر اساس این شرط حق تعیین مسکن از شوهر سلب و اختیار تعیین منزل به زن داده میشود. البته بعد از دریافت این حق زن باید منزلی را انتخاب کند که متناسب با وضع اجتماعی شوهر و شأن و مرتبه اجتماعی خودش باشد. به عبارت دیگر لزوم سکونت زن در منزلی که شوهر معین کرده در صورتی است که اختیار تعیین منزل از طرف شوهر به زن داده نشده باشد در غیر این صورت هر منزلی را که زن معین کند، شوهر باید آن را فراهم تا زن در آنجا سکونت کند و شوهر هم برابر قانون باید به آن منزل برود.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#159
Posted: 2 Sep 2015 14:56
یک مرد از همسرش چه می خواهد ؟
روانشناسان بالینی توصیه میکنند زنان به مسائلی که ممکن است مردان از آنان پنهان کنند، توجه داشته باشند تا بتوانند به بهترین وضع ممکن زندگی را اداره کنند.
مسائل مردانه که اغلب باعث لطمه به روحیه و روان آقایان نیز می شوند عبارتند از مسائلی مانند نیاز به آرامش ،نیاز به تعریف و تمجید ، لذت جنسی وکمبود عاطفه و... باشد در اینجا میخواهیم بیشتربه رازهای آقایان بپردازیم.
رازهایی که مردان از همسرشان پنهان می کنند
عملکرد مردان به طور طبیعی در بیان احساسات و عواطف مانند زنان نیست. آنان اغلب هنگام بروز برخی مشکلات و مسائل حساس سعی میکنند آرامش خود را حفظ کنند و اجاز ندهند کسی از تلاطم آنان باخبر شود، اما این رازها ممکن است آیندهای تلخ را پس از ازدواج و شروع زندگی مشترک برای آنان رقم بزند. چنانچه مردان از گفتوگوی صادقانه با همسرشان مطمئن باشند به یقین آنان روابط خود را بهبود میبخشند. روانشناسان بالینی توصیه میکنند زنان به مسائلی که ممکن است مردان از آنان پنهان کنند، توجه داشته باشند تا بتوانند به بهترین وضع ممکن زندگی را اداره کنند.
ستودن قدرت همسرتان
توجه داشته باشید اگر همسرتان را به خاطر قدرتش ستایش کنید، او احساس قدرت و برتری میکند. آنان دوست دارند همیشه قوی به نظر برسند، بنابراین زنان باید از قدرت همسران خود تعریف و تمجید کنند، زیرا مردان به توجه همسرشان نیاز دارند. به عنوان مثال از او بخواهید در کنسرو را باز کند یا در جابهجایی وسایل سنگین کمک کند. این درخواست، احساس ناامنی را در شما از بین میبرد و به او اعتماد به نفس میبخشد. در اینجا به جای دستور تنها با یک تحسین ساده به او انرژی میدهید.
همیشه مرتب بودن برای همسرتان
مردها دوست دارند همیشه همسرشان را مرتب ببینند و مطمئن باشند که او بیمار نیست، زیرا آنان دوست دارند خانوادهای قوی داشته باشند.
نیاز به آرامش
زنان در حالی که استراحت میکنند، میتوانند هم حرف بزنند و هم به صحبتها گوش بسپارند، اما مردها نمیتوانند چند کار را همزمان انجام دهند. مغز مردان خطی است و از کاری به کار دیگر حرکت میکند، علاوه بر آن برقراری ارتباط در محل کار در طول روز مغزشان را خسته میکند، بنابراین به زمان و فرصتی برای تنها ماندن نیاز دارند تا بتوانند آرامش خود را بازیابند.
تمایل به حفظ صلح و آشتی پس از درگیریهای کوچک
برخلاف آنچه زنان تصور میکنند مردها پس از یک درگیری نمیتوانند بلافاصله روابطشان را ترمیم کنند، در حالی که اینگونه نیست، مردان از تنهایی و ناراحتی همسرشان بیم دارند و سعی میکنند صلح را در زندگی مشترک بنا کنند. یک نفس عمیق بکشید و بدون عصبانی شدن درباره موضوعی خاص با همسرتان صحبت کنید. از او بخواهید صادقانه صحبت کند و از او به خاطر صداقتاش قدردانی کنید.
همسرانی پرانرژی
مردان دوست دارند همسرانی قوی و پرانرژی داشته باشند. توجه به این خواسته موجب میشود هم سلامت بمانید و هم اینکه به نگرانیهای او و خواستههایش توجه کنید.
اصلی مهم
مردان تصور میکنند مهارت خاصی در اداره مسائل مالی دارند و میتوانند از لحاظ مالی زندگی را اداره کنند. اگر آنها احساس کنند که نمیتوانند وضعیت مالی زندگیشان را حفظ کنند، احساس شکست میکنند. به عنوان مثال اگر شوهرتان نتوانسته صورتحساب مربوط به قبضی را بپردازد ممکن است آن را پنهان کند. مردان دوست ندارند که همسرشان به آنها به عنوان یک فرد فراموشکار نگاه کنند.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 2890
#160
Posted: 2 Sep 2015 15:01
بازی به نام زناشویی !؟
یک راهکار اساسی برای اینکه دعواهای زناشویی تان مثل دوران کودکی ، زمانش کوتاه باشد.
تصور کنید که دو کودک در حال بازی هستند و یکدفعه صدای فریادشان بلند میشود: ازت بدم میاد... ازت متنفرم... اما چند دقیقه بعد باز هم میبینید که دارند با هم بازی میکنند و خوشحالند. گاهی دو آدم بزرگسال هم در روابطشان به همین طریق رفتار میکنند. فقط کافی است در نیمکت کنارشان بنشینید و آنها را نگاه کنید. تا به حال این تجربه را داشتهاید ؟
سۆال جالب اینجاست که چه اتفاقی برای کودکان میافتد؟ آنها 5 دقیقه پیش دشمن بودند و در حال حاضر بار دیگر با هم بازی میکنند! جواب این سۆال ساده است: آنها شادی را به جای برقراری عدالت انتخاب میکنند.
آنها لحظهشان را میبینند و سعی میکنند از بازیشان لذت ببرند. بزرگترین مشکلات ما هم اگر گاهی مانند کودکان رفتار کنیم، حل میشوند. البته زندگی زناشویی همیشه به سادگی بازیهای کودکانه نیست اما همیشه مجموعه ای نکات کلی و البته ساده برای مقابله با مشکلات زندگی وجود دارد. با رعایت نکات زیر با تنشهای زندگیتان خداحافظی کنید:
سر میز مذاکره بنشینید
ایده تان را برای همسرتان همراه دلایلش کامل توضیح دهید و به جای یک کلام بودن تلاش کنید با استدلال و منطق نظر موافق او را جلب کنید. اشکالی ندارد در ایده اولیه تان تغییراتی ایجاد کنید. شما وارد یک زندگی مشترک شده اید و باید به این ایمان داشته باشید که 2فکر همیشه بهتر از یک فکر است.
راه گفت وگو را نبندید
واکنشی که شما به حرف های همسرتان نشان می دهید، می تواند گفتگوی آینده شما را هم تحت تاثیر قرار دهد. اگر نتیجه صحبت های شما همیشه سرزنش و شکست باشد، دیگر میلی برای گفتن حرف های تازه باقی نخواهد ماند. به او با دل وجان گوش دهید و انگیزه اش را برای گفتن حرف های تازه تقویت کنید. یادتان نرود واکنش شما به حرف هایش کلید اصلی این ماجراست. یاد داشته باشید که هیچکس نمیتواند ازدواجی را نجات بدهد اگر طرفین بیشتر از تحسینشدن مورد انتقاد قرار بگیرند. انتقادهای مدام و پی در پی به همسرتان این حس را میدهد که او به اندازه کافی برای شما خوب نیست. این حس (بخصوص برای مردها) سردشدن رابطه را به دنبال دارد. قبل از هر چیز سعی کنید همسرتان را بشناسید و بعد از آن تفاوتهای قابل قبول همدیگر را بپذیرید.
دعواهای زناشویی,مشکلات زندگی,تنشهای زندگی
خوب گوشدادن را تمرین کنید
دفاع از خود را بس کنید. این مشکلی را حل نمیکند. سعی کنید شنونده خوبی باشید. خوب گوشدادن بهترین هدیهای است که میتوانید به شریک زندگیتان بدهید. از همین حالا تمرین کنید تا بتوانید بدون قطع کردن صحبت طرف مقابلتان، خوب گوش کنید. بعد از صحبت همسرتان میتوانید از او بپرسید که آیا نوبت من شده که حرف بزنم؟ میتوانید در بین صحبتهای همسرتان یکسری چیزها را یادداشت کنید تا یادتان نرود. در نهایت بحث میتوانید یک نتیجهگیری داشته باشید. اگر به دنبال نتیجه هستید باید صبور باشید.
به اشتباه خودتان اعتراف کنید
اگر یکی از تصمیمات تان شکست می خورد یا موفقیت آمیز از آب درمی آید، پرونده آن موضوع را نبندید. باهم در مورد علت آن شکست یا برد صحبت کنید. نقاط ضعف و قدرت زندگی مشترک تان را با کمک یکدیگر بشناسید و به بحث بگذارید. فکر نکنید که این دادگاه برای قضاوت در مورد شما تشکیل شده و جبهه گیری نکنید؛ تنها آنچه هست را مطرح کنید تا بتوانید برای بهتر شدنش تلاش کنید. ترس از اعتراف به اشتباه بلای جان یک زندگی مشترک است؛ پس به جای این که خودتان را همیشه برنده جلوه دهید، اشتباهات تان را بشناسید و دوباره برای حل مشکلات تلاش کنید.
حرف های تان را قربانی کنید
شما هزار و یک حرف برای گفتن دارید و فکر می کنید که صحبت های شما جالب ترین صحبت های دنیا هستند اما در همان لحظه همسرتان با چهره ای گرفته از در وارد می شود و بی مقدمه از مشکلاتی که در این روز برایش پیش آمده صحبت می کند درحالی که شما هیچ علاقه ای به شنیدن مشکلات کاری او یا عادت ها و رفتار های همکارانش ندارید، او شروع به صحبت کردن از این موضوعات می کند. حالا باید چه کار کنید؟ با صراحت بگویید که حرف هایش برای تان مهم نیست یا این که با پریدن وسط حرف های او و گفتن موضوعات خود تان این موضوع را نشان دهید؟ پیشنهاد ما به شما این است که گاهی برای آرامش همسرتان، حرف های خود تان را فدا کنید؛ کار سختی نیست؛ فقط به او کمی زمان دهید تا آرام شود و انرژی لازم برای شنیدن حرف های شما را داشته باشد.
دنیا را از نگاه او ببینید
گاهی از همسرتان یک چیز ساده می خواهید اما انجامش نمی دهد. گاهی کاری می کنید که به نظر تان بی عیب و نقص است اما او می رنجد. به جای این که دائما در مورد او قضاوت کرده و فکر کنید مدام به دنبال پیدا کردن ایرادی در شماست، سعی کنید این ماجرا را از دریچه چشم او ببینید و با توجه به حساسیت ها و طرز نگاه او به کاری که کرده اید، فکر کنید.
دلگرمی بدهید
همیشه در ابتدای هر رابطه همه چیز گل و بلبل است و عادت داریم فقط نکات مثبت را ببینیم. اگر بعد از مدتی دیدیم بعضی مسائل آنطور نیستند که ما فکر میکردیم باید سعی کنیم بقیه چیزها را خراب نکنیم. همسر ما حتما نکات مثبتی هم دارد. معمولا بازسازی روابط سخت است اما غیرممکن نیست. برای نگه داشتن ازدواجتان باید کاری کنید که همسرتان احساس ارزشمندی و برگزیدگی کند. معمولا افرادی که ازدواجهای طولانیتری دارند، میفهمند چطور باید به همدیگر توجه کنند.
این درک باعث میشود که فضایی صمیمی در خانه به وجود بیاید و در مقابل هم شما میتوانید انتقادهای سازندهتان را پیش ببرید.
روی خودتان تمرکز کنید نه همسرتان
همیشه حق با شما نیست. همیشه این شما نیستید که درست میگویید. سعی کنید کمی از اختلافتان فاصله بگیرید و از دور نگاه کنید. حالا وقت آن است که درست ببینید. حتما به همین شکل است که طرف مقابل هم مقصر است اما به خود یادآوری کنید که من هم بیتقصیر نبودم. اگر هر یک از ما آدمهای منطقیتری باشیم روابطمان بیتنشتر خواهد بود. روی خودتان تمرکز کنید و سعی کنید برای اصلاح نقصهایتان تلاش کنید.
تحت شرایط استرسزا، فشار نیاورید
همیشه شرایط سختی در ازدواج پیش میآید. این شرایط می تواند شامل شرایط بیکاری، فشار مالی یا حتی بیماری یکی از طرفین باشد. مثلا کسی را تصور کنید که فردا صبح عمل جراحی مهمی دارد. همسر او می تواند شب قبل از عمل جراحی فضایی از غموغصه را در خانه به وجود آورد یا اینکه یک مهمانی بگیرد و تمام دوستان با روحیه همسرش را دعوت و سعی کند آن شب از فکر کردن به نتیجه عمل دوری کنند. انتخابهای ما در زندگی خیلی مهم هستند. مثلا یک همسر هم میتواند بنشیند و آنقدر فضا را ناراحتکننده کند تا به حدی برسد که یک دغدغه جدید هم به وجود بیاید. شما در شرایط سخت زندگیتان باید از به وجود آمدن فشار جدید جلوگیری کنید.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود