انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مناسبتها
  
صفحه  صفحه 5 از 17:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  17  پسین »

Happy Daygan - روز میلاد خورشید / جشن خرم روز / نخستین جشن دیگان گرامی باد


مرد

 
عید همتون مبارک
انشالله سال دیگه سال خیلی خیلی بهتری باشه براتون
هر چه کمتر شود فروغ حیات / رنج را جانگدازتر بینی
سوی مغرب چو رو کند خورشید / سایه ها را درازتر بینی . . .
     
  

 
شادباش نوروزی به طعم شعر!!!



هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
« منوچهری دامغانی »



امروز روز شادی و امسال، سال گل
نیکوست حال ما که نکو باد حال گل
« مولوی »



عید است و نو بهار و جهان را جوانیی
هر مرغ را به وصل گلی شادمانیی
« امیرشاهی سبزواری »



آمد بهار و یافت جهان اعتدال او
مرغ دل از نشاط برآورد سال نو
« طالب آملی »



طوفان گل و جوش بهار است ببینید
اکنون که جهان برسرکار است ببینید
این آینه هایی که نظر خیره نمایند
در دست کدام آینه دار است ببینید
« صائب تبریزی »



چوگشت از روی تو دلشاد نوروز
در گنج طرب بگشاد نوروز
« کمال الدین اسماعیل »



چوگشت از روی تو دلشاد نوروز
در گنج طرب بگشاد نوروز
« کمال الدین اسماعیل »



به جمشید برگوهر افشاندند
مرآن روز را روز تو خواندند
سرسال نو هرمز و فرو دین
برآسوده از رنج دل، دل زکین
« فردوسی توسی »



نوروز که هرچمن، دل افروز بود
نقش گل و خار عبرت آموز بود
گر جامه به جان ز معرفت نو گردد
هرروز به دل »نشاط نوروز« بود
« شکیب اصفهانی »



تا هست چنین که طبع اطفال
در هرشب عید شادمان است
« اهلی شیرازی »



رسید موسم نوروز و روزگار شکفت
فرخنده گلِ شادی، بهار شکفت
« فیاض لاهیجی »



صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین

با جوانان راه صحرا برگرفتم بامداد
کودکی گفتا تو پیری با خردمندان نشین

گفتم ای غافل نبینی کوه با چندین وقار
همچو طفلان دامنش پرارغوان و یاسمین

آستین بر دست پوشید از بهاربرگ شاخ
میوه پنهان کرده از خورشید و مه در آستین

باد گل‌ها را پریشان می‌کند هر صبحدم
زان پریشانی مگر در روی آب افتاده چین

نوبهارازغنچه بیرون شد به یک تو پیرهن
بیدمشک انداخت تا دیگر زمستان پوستین

این نسیم خاک شیرازست یا مشک ختن
یا نگار من پریشان کرده زلف عنبرین

بامدادش بین که چشم از خواب نوشین برکند
گر ندیدی سحر بابل در نگارستان چین

گرسرش داری چو سعدی سربنه مردانه وار
با چنین معشوق نتوان باخت عشق الا چنین
« سعدی »



بوی باران
بوی سبزه
بوی خاک
شاخه های شسته
باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس
رقص باد
نغمه ی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگــار



خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتــاب]گوشه حصار[
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم مسازد آفتاب
ای دریغ از ما دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
« فریدون مشیری »



رسيد مژده که آمد بهار و سبزه دميد
وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد

صفير مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشيد

ز ميوه‌هاي بهشتي چه ذوق دريابد
هر آن که سيب زنخدان شاهدي نگزيد

مکن ز غصه شکايت که در طريق طلب
به راحتي نرسيد آن که زحمتي نکشيد

ز روي ساقي مه وش گلي بچين امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دميد

چنان کرشمه ساقي دلم ز دست ببرد
که با کسي دگرم نيست برگ گفت و شنيد

من اين مرقع رنگين چو گل بخواهم سوخت
که پير باده فروشش به جرعه‌اي نخريد

بهار مي‌گذرد دادگسترا درياب
که رفت موسم و حافظ هنوز مي‌نچشيد
« حضرت حافظ »

===========================================================
پ.ن:این عید باستانی رو به همه ی ایرانیان عزیز مخصوصا کاربران عزیز لوتی تبریک عرض میکنم.امیدوارم سال های سال زندگی کنن و البته زندگی کنن!!(از نوع واقعیش)
خوشحالم که یه سال دیگه رو کنار هم به خوبی و خوشی با همه ی حوادث و خاطرات شیرین و تلخ گذروندیم.به هر حال بهار و نوروز برای هر ایرانی خیلی مهمه برای من هم همینطوره و دوس دارم برای سال جدید خونه تکونی اساسی به دلم بدم.از همه ی کسایی که توی این سال ازمن رنجیدن و در واقع من خواسته یا ناخواسته باعث این رنجش شدم عذر میخوام.
امیدواریم بتونیم سال جدید رو بهتر و برتر و خوش تر شروع کنیم.برای تک تک کاربرای لوتی آرزوی موفقیت سلامتی و تندرستی دارم.امیدوارم سال جدید برای لوتی و لوتی دوستان و لوتی ها سال بهترترترترتری باشه.
حرفی نیست جز اینکه بگم خیلی خوشحالم.خیلی بیشتر از اون چیزیکه فکرش رو بکنین.همیشه این جمله منو در خاطر خودتون نگه دارین و اینکه شاد باشید شاد زندگی کنید شاد شاد شاد شاد اون موقع زندگی به روتون میخنده.بهاران خجسته باد.دوستدار همتون پارمیدا
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
     
  

 
نوروز ۹۲ رو به خانواده لوتی شاد باش می گم،شادی و شادکامی رو واستون آرزومندم
     
  
مرد

 
ســـــــــلام برزنـــــــــــــــــــدگی

سلام بر بهار! سلام برزندگی ! سلام بر ابر های تیره نور ! سلام بر خورشید فروزان عشق ! سلام برتو! سلام بر پایان غمنامه سرد ! درباز می شود همه به هم سلام می گویند , خورشید به گل سلام می گوید برفهای مغرور به جویبارها سلام می گویند .. گل به باغبان سلام می گوید وپرنده به آسمان وقفس به آزادی . ببین که چه زیباست زندگی ! سلام بردریای آرام وساحل خاموش . امروز روز دیگریست . گلها فقط زیباییها را می بینند وزیبایان فقط گلچهره ها را .. اینک زمان آن است که دوباره نفس بکشیم وبه زندگی لبخند بزنیم . درخانه بهار باز می شود همه به هم سلام می گویندای کاش سلامی به صاحب خانه بدهند .. ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
خـــــــــب یکسال دیگه ام گذشت . . .
یک سال از عمرمون
یک سال از کناره هم بودن
تو این یکسال خیلیا عاشق شدن خیلی ها شکست عشقی خوردن
خیلی موفق شدن و خیلیا خوردن زمین
خیلی ها طلاق گرفتن و خیلیا مزدوج شدن
و خیلی ها به دنیا اومدن و خیلی هام . . .
من به شخصه تو این یکسال خیلی چیزا یاد گرفتم از زندگی
این یکسال واسه من مثه لبه ی تیغ بود که داشتم روش راه میرفتم
سختی های زیادی کشیدم حرف های زیادی شنیدم
با خیلیا آشنا شدم با خیلیا قطع رابطه کردم
و از این بابت خوشحالم چون همه ی اینا به پیشرفتم کمک کردند
زندگی مثه یه جاده ی کوهستانی میمونه پر پیچ و خم و پر فراز نشیب
ما نمیدونیم تو پیچ بعدی از زندگیمون به چه چیز هایی و چه کسایی بر میخوریم
واسه همین باید همیشه آماده باشیم

دوستان گلم همیشه سعی کنید از تجربیات دیگران درس بگیرید چون تا اگه بخواید خودتون اون چیز رو تجربه کنید از زندگیتون عقب میمونید و میشید مثه من! هیچوقت نگید از سال دیگه فلان کار و میکنم از همین الان شروع کنید.آدم از آینده خودش خبر نداره.

خب اول از همه سال جدید و به پرنس و پرنسس عزیز تبریک میگم که تو این چند سال واقعا واسه لوتی زحمت کشیدن واقعا خرج کردن انرژی گذاشتن بی خوابی کشیدن و همه این کارا فقط و فقط واسه راحتی و رضایت ما کاربرا بوده ممنون از هر دوی شما

در مرحله دوم به مدیران عزیز تبریک میگم که زحمت میکشن تا نظام انجمن همیشه مرتبط باشه

در مرحله سوم به عشقم آرمیتا که خیلی دوسش دارم و ازش ممنونم که کنارمه

و در مرحله چهارمم به دوستای نزدیکم هوهو سکسی شکت داش علی ۷ و آبجی مریم و آبجی مهسا و آبجی شایا ی عزیز و ما بقی دوستان عزیزم تبریک میگم و امیدوارم سالی پر از برکت و خوبی و خوشی داشته باشید.
و در این لحظات آرزو میکنیم که ایران عزیزیمون از دست این حکومت غیر اسلامی و ظالم و خفاش نژاد رهایی پیدا کنه.

یادمان باشد که زیبایی های کوچک را دوست بداریم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند

یادمان باشد که دیگران را دوست بداریم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهیم باشند

یادمان باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگریم

که ما اگر خود با خویشتن آشتی نکنیم هیچ شخصی نمی تواند مارا با خود آشتی دهد

یادمان باشد که خودم با خودمان مهربان باشیم

چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باش



چچچچ سیگارمم تموم شد
     
  ویرایش شده توسط: MiladBagheri   
مرد

 
بهــــــــــار خــــــــانوم

پیام آغاز 92.... بهار خوشگله بازم که داری از راه می رسی . شاید یه وقتی داری این راز و نیاز عاشقونه ام رو میخونی که از راه رسیده باشی . راستی دوست داری برات چی بیارم یه شاخه گل ؟/؟ یه دسته گل ؟/؟ تو که خودت یه دنیا گلی . ببینم یه وقتی نگی چرا بهت گفتم خانوم . اولا خانوم بودن خودش یه افتخاریه در ثانی مرد هر چقدر خوشگل و خوش تیپ باشه بازم زیبایی خانوما یه جذبه و جلوه دیگه ای داره واسه همین بهت گفتم بهار خانوم . درسته که بی حجابی .. همه لخت و عریون می بیننت ولی هنوزم نجیب ترین و بهترین و دوست داشتنی ترینی . با خودت شادی و نشاط میاری یه دنیا طراوت .. عشق دوستی خوبی .. پاکی .. می دونم هرسال از این که ازت تعریف می کنم خوشحال میشی . خب دیگه ستودنی ها رو باید ستود ومی دونی که چقدر دوستت دارم . درسته که یه سال پیر ترمون کردی ولی وقتی که نگام بهت میفته انگار چند سال جوون میشم پس بازم یه چیزی بهت بدهکارم . وقتی می خواستم بازم از تو بنویسم گفتم خدایا این دفعه دیگه چی بنویسم . چی بنویسم که تازه باشه بازم یه سری نگن چقدر تکراری می نویسی . بهار قشنگ من کسی که در تازگی تو شکی نداره ومن به خودم این اجازه رو نمیدم که بگم خانوم خانوما دیگه از این همه زیبایی خسته شدم یه خورده زشت شو .. اگه زشت شی که دیگه بهار نمیشی .. داشتم می گفتم چی بنویسم ازت ... مثل بچگیها که در مورد تو بهمون انشا می دادند یا می گفتند .. اول یکی بهتر و کامل ترشو واسه خودم می نوشتم بعد واسه چند نفر دیگه با سانسور طوری می نوشتم که هر انشا با اون یکی تفاوت داشته باشه ومعلم سرش کلاه می رفت ... در بهار درختان شکوفه می دهند غنچه ها می شکفند خورشید می خندد پرندگان از سفر زمستانی باز می گردند ... اگه بخوام دوباره همینارو بنویسم این میشه همون نوشته های همیشگی که البته اونو صد بار با یه تازگی خاصی گفتم . از تو یاد گرفتم بهار جون . هرسال که می بینمت حس می کنم که واسه اولین باره که داری عروس میشی با من از راز زیبایی ات بگو. بگو اون چیه و کیه که تو رو این همه سر و حال و با نشاطت کرده .. گل و گیاه رو از دل تو میاره بیرون . چی ؟/؟ بلند تر بگو نشنیدم . یه نیروییه که نمی دونی چیه ؟/؟ خورشید و زمین به هم نزدیک تر میشن ؟/؟ .. ای کلک می دونم که می دونی کار کار خداست . خجالت نکش بگو از بیسوادای خدا نشناسی که علمو بهونه می کنن نترس اصلا ولش .. به نظرت در آغاز سال نو که همه چی واقعا نو و جدیده چی آرزو کنم بهتره ؟/؟ سلامتی و خوشی و خوشبختی برای همه ؟/؟ اینو که هر سال آرزو می کنم وبازم می کنم ولی از همه مهمتر آرزو می کنم که دلهای ما همه آدما بی کینه بشه خودخواه نباشیم داشته هامونو با هم قسمت کنیم یهودی و مسلمون و مسیحی و بی دین و دارا و ندار کنار هم خوش باشن وواسه یه وجب جا با هم دعوا نیفتن . اونا باید حواسشون باشه که وقتی بیفتن زمین و نتونن از جاشون پاشن ممکنه یه مستطیل دو در یک هم نصیبشون نشه .. اگه دنیا هم مال ما باشه بچگی هامون که دیگه بر نمی گرده .. راستی خانومی اگه ما ازت بخوایم می تونی ما رو به کودکیمون ببری ؟/؟ خواهش می کنم منو ببر . من خیلی دوستت داشتم . سر به آسمونت می دوختم تا ببینم کی ماه در میاد . تا اولین ستاره ای رو که تو آسمون تو می درخشه ببینم . پرستوهایی رو که با خس و خاشاک البته نه از اون خس و خاشاک ها داشتن واسه خودشون لونه می ساختن رو با نگام تعقیب می کردم . وقتی جوجه ها به دنیا میومدن لذت می بردم . وقتی مامان پرستو تو دهن بچه اش غذا می ریخت . بهار خانومی ! من واسه گنجیشکات دون می ریختم وقتی که هوا گرم می شد واسه مورچه هات هم همین . عاشق عید تو و عیدی گرفتنها بودم که حالا بیشترش عیدی بده هستم .. عاشق سیزده به در تو .. عاشق گرمای تو .. هوای تو زندگی تو .. شکوفه های تو . گلهای تو .. منو ببر اون دور دورا .. هرچند تو رو هم خیلی اذیت می کنن . ولی ببین چقدر عاشقتم و دوستت دارم . منو برسون به بچگیهام به اون وقتایی که خیلی از چیزایی رو که آدم بزرگا داشتند نداشتم ولی دل کوچولوم دنیا رو خیلی خوشگل تر از اینا می دید . اگه فردایی رو می دید خیلی بزرگتر از این فردا بود فردایی که همش به دنبالشیم وهیچوقت نمی رسه . با ترانه عیدی فرهاد روزارو سر می کردم تا تو از راه برسی . هیشکی عطر تو رو نداره .خوشگلی تو رو نداره بهار خانوم .. این عطری که به خودت می زنی رونمی تونم توی هیچ عطاری و بوتیکی پیداکنم . کاش همیشه در کنارمون بودی اگه هیچوقت از پیشمون نمی رفتی شاید من همیشه خودمو مث تو می دیدم .. تو از قصه همه با خبری وخیلی هامون همکلاسای بهاری داریم . آخه توبهار زندگیمون بود که می رفتیم مدرسه .. حالا ما آدمای بزرگ در این فکریم که چطور روزارو بکشیم زندگی رو بکشیم تا بخواهیم از مرز امروز بگذریم . ندای عشق ما در آغوش تو فریاد عشق شده ولی افسوس خیلی ها خوشگلی تو رو با دلهایی کور می بینن . چه جوری بگم دوستت دارم عروس خانوم .. شکوفه های آلوچه تو رو . بهار نارنج شمالتو .. شکوفه های گیلاس کوهستانو .. برفایی که روی کوهها آب میشن دلهایی که عاشق میشن عاشقایی که عاشق وفا میشن و در آغوش تو جا می گیرن . خانومی تنهامون نذار از پیشمون نرو . می بینی ؟/؟ می شنوی ؟/؟ پرنده ها تو جنگلای آروم چه خوش صدا می خونن .؟/؟ اونا آزادن . دیگه کسی نمی تونه بگه آوازشون حرامه . هیشکی نمی تونه شلاقشون بزنه . اگه تیرشون کنن بازم پرنده های دیگه ای هستن که آواز بخونن . چمنها رو ببین که چه زیبا با نسیم تو می رقصند . اگه حیوونای وحشی لگد مالشون کنن و کمرشونو بشکنن که دیگه نرقصند باز چمنهای دیگه ای هستند که در گوشه ای دیگه با آهنگ نسیم تو و نغمه پرنده هات بر قصند . آخرشم کارگردان این نمایش زیبای تکراری رو ندیدم که ندیدم . نمی دونم کجا خودشو قایم کرده . می دونم که همه جا هست . اون دیدنی ترین و ندیدنی ترینه . دوباره میرم سر آرزوها . آرزوهایی که اگه کارگردان صلاح بدونه نمایشش میده .. خدایا در آغاز سال نو دلهای ما را هم نزدیک تر گردان .. با باران رحمت خدا پرستی سینه هایمان را از خود پرستی و خود خواهی تهی ساز .. روحمان را بهاری ساز تا حتی چهره وجسم زمستانی خود را در آیینه زندگی بهاری ببینیم . نوکهای پرندگان اسیر صیاد را به یک سو بگردان تا رها از دام تنیده شده در زمین و آسمان تو عاشقانه و عارفانه بخوانند . اشک یتیم را بخشکان به آنان بفهمان که هر که تو را دارد بی نیاز از هر نیازیست . که تو تنها نیاز نیاز مندانی . هرچند تندرستی وروان درستی یعنی رضایت تو ولی از تو می خواهیم که به بیماران شفای عاجل عنایت فر مایی تا با گامهایی استوار تر به تو نزدیک گردند . من این دفتر را می بندم نمی دانم که آیا در بهاری دیگر دفترم باز خواهد بود که دفتری دیگر بگشایم ؟/؟ سپیده صبح سپید می آید عروس زمین و آسمان می آید .. بهار خانوم می آید .. ملکه دلها و دیدگان می آید ومن چشمانم را نمی بندم تا دوباره آمدنش را ببینم . تنها اوست که می داند من چند بار دیگر آمدن بهار را خواهم دید .. پایان .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
دو قدم مانده به خندیدن برگ
یک نفس مانده به ذوق گل سرخ

چشم در چشم بهاری دیگر تحفه ای یافت نکردم
که کنم هدیه تان یک سبد عاطفه دارم

همه ارزانیتان
سال نو مبارک



نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو ر و ز مــــبـــــــــــــــــــــــــــــــــــا ر ک
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
مرد

 
هـــــــــرچی بگم بازم کمـــــه

دلم میخواد از تو بگم از تو و از ناز نگات .. دلم میخواد از تو بگم از تو و از ساز لبات .. دلم میخواد وقتی که شب چشماشو رو هم میذاره من چشامو واسه دیدنت باز کنم اون صورت خوشگلتو ناز کنم ، عشقو تو چشمات بخونم ، راز نگاتو بدونم ، از روزای سرد بگم از دل پردرد بگم . دلم میخواد وقتی که با من می شینی سایه اتو رو من بذاری تا تو رو بهتر ببینم بهتر و بیشتر ببینم . دلم میخواد صدای خنده های تو تا اونور دنیا بره تا من و شیرین و ندا ... با عشق تو گرم بشیم واسه دشمنای سرد تو ، رسوایی و شرم بشیم . دلم میخواد با تو بیام اون ورقاف ، اون ور جنگلای صاف ، بگذرم از دشت و دمن ، برم به زیر بال تو ، تو آسمون روی چمن .. با تو برم اون ور سر زمین غم ، شادیها رو قسمت کنم روبال داغت بشینم گل بوسه ها رو بچینم . دلم میخواد نشون بدی قدرتتو . شب سیاه دیو سیاه رو برونی قصه شادی بخونی تو هر آبادی بمونی . دلم میخواد همش نگی خواب و خیاله پریدن ، واسه تو یکی خواست محاله دویدن .. حالا که همه لشگریان مثل خودت قوی شدن زود باش بجنب تا دیر نشه تا سربازت اسیر نشه تا آقا دیوه سیر نشه . دلم میخواد سپیده دم قوقولی قوقو رو بشنوم وقتی خروس جیغ می کشه چشاتو تو باز می کنی .. خورشید خانوم اگه بخوای خروس میشم ، حتی واست عروس میشم . دلم میخواد قوقولی قوقومو گوش کنی حرفایی رو که من میگم با جون و دل نوش کنی . دلم میخواد همیشه بیدار باشی از غصه بیزار باشی . دلم میخواد همیشه با تو گل بگم گل بشنوم ، آزادی رو از قفس آزاد کنم دل همه رو شاد کنم . دلم میخواد خیلی چیزارو بتونم واست بگم . هرچی بگم بازم کمه . خورشید خانوم دوستت دارم عاشقتم تنهام نذار. دلم میخواد همین جوری برای تو حرف بزنم بگم چقدر دوستت دارم . عاشقتم خودتو بهتر از همه خوب می دونی هرچی بگم بازم کمه ... دنیای ما پر از غمه ... هرچی بگم بازم کمه ... پایان .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
عیــــــــــــــدتان مبارک

فرا رسیدن نوروز باستانی را به همه دلهای نوروزی تبریک و تهنیت عرض نموده باشد که با قلبی سرشار از عشق و محبت دست دوستی یکدیگر را فشرده دست نوازش بر سر دشمن صفتان کشیم تا شاید آنان نیز طعم شیرین دوستیها را چشیده با ما از در دوستی در آیند . امید واریم در این سال خداوند کریم و رحیم و بلند مرتبه ما را به خواسته های بر حقمان برساند . دست اندر کاران این مجموعه با تبریک سال نو به همه شما خوانندگان بازدید کنندگان وهمراهان و راهنمایان گرامی که با نظرات و بیان نکات ارزنده خود در پیشبرد کار ها و ارائه آثار ما موثر بوده اید خواستاریم که همچنان به این همکاری خود ادامه داده بیش از گذشته با ما همگام باشید که همدلی و اتحاد رمز موفقیت و پیروزیست . دلهایتان همیشه خوش ، لبهایتان شکوفا از گل لبخند و نگاهتان عاشقانه باد وعشقتان وفا جویانه و صفا جویانه . وما باز هم این تکرار زیبا را تکرار می کنیم که هر روزتان نوروز ، نوروزتان پیروز ... امیر ، ایرانی و آره داداش .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  ویرایش شده توسط: aredadash   
مرد

 
خـــــــــــانومی ســـــــــــــلام !
نـــــــــــــوروز
1392


ای وای بازم که داره بهار میاد . خانومی سلام . هر بار که از راه می رسی انگاری با خودت بهارو میاری . اصلا چی دارم میگم . تو که خودت بهاری . دیگه همه می دونن وقتی که از راه برسی چی میشه .. عین عروس خانوما میشی . یه عروس خاموم با کلی آقا دوماد . خیلی هم با شکوه میشی . مثل شکوه یک عروس و هزار دومادو نمیگم . تو حسابت جداست . دوست داری واست چی بخونم . چی بنویسم . در گوشت چی بگم . دلت می خواد برات یه چیزای تازه ای بگم ؟/؟ یه چیزای تازه ای بنویسم ..؟/؟ خسته شدی از بس که اومدی و گفتم با بهار غنچه ها می شکفند وبستر طبیعت سبز می گردد ؟/؟ من که دروغ نمیگم ؟/؟ مگه غیر اینه ؟/؟ تو هم کارای تکراری می کنی . منم تکرارتو خیلی دوست دارم .. تو هم باید تکرار منو دوست داشته باشی . من ناز و عشوه هاتو دوست دارم . وقتی به تو می رسم مرگو حس نمی کنم . آبجی پاییزت با این که ظاهرا خیلی خوشگله ولی هر چی باشه بازم پاییزه . سنش بالاست . من با توست که تازگی و جوونی رو حس می کنم . وای دوباره اومدی و همه جا صحبت از توست . دلم می خواد بازم برم به کوه و صحرا به دشت و دمن به جنگل و دریا .. زیر آسمون خدا .. برم به بچگی هام . اون وقتا وقتی که از راه می رسیدی خورشید خانومتو یه جور دیگه ای می دیدم . آسمون آبی تو رو .. گلها و چمنهای سبز تورو . اون وقتا وقت داشتم که به ریشه چمنها ت هم نگاه کنم . خیلی دوستت دارم بهار جونم . من خود خواه نیستم . نمیگم فقط منو دوست داشته باش . دلم می خواد همه رو دوست داشته باشی . همه ازت لذت ببرن . همه حس کنن که خودشون یه بهار دیگه ان . از همه جا صدای ساز و آواز میاد . چقدر دلم می خواد از حال و هوای شهر برم به روستا .. اون آفتاب معتدل تورو رو زیر پوستم حسش کنم . پرنده های خدا رو ببینم که دارن با خس و خاشاک لونه می سازن .. یادم میاد پارسال هم یه اشاره ای به این خس و خاشاک کرده بودم . دلم می خواد رو چمنهای خیس دراز بکشم . بین آسمون آبی و زمین سبز قرار داشته باشم یه لباس قرمزم تنم باشه که از خودم دلخور نشم که یه وقتی به تیم محبوبم بی احترامی نکرده باشم .. چقدر دلم هوای آقا سگه ای رو کرده که بیست و خوردی سال پیش مرده . چقدر خوشش میومد رو سرش دست می کشیدم . چشاشو می بست .. -پسر این دم عیدی اومدیم مهمونی تا از این آب و هوا لذت ببریم . پسر به سگ دست نزن نجسه .. ولی مگه من گوشم به این حرفا بدهکار بود . فقط اونو نبوسیدم . بیچاره سگ چه می دونه نجاست و پاکی چیه . اون فقط می دونه وفا چیه .. ما خودمون الان کلی بد تر از سگ داریم که نه تنها لباسای بلندشون نجسه بلکه روحشون هم نجسه .. وای مامان کاش اونا رو هم می دیدی .. ولی حالا می بینی می دونم که می بینی .. بگذریم بریم به بهار خانوم خودمون برسیم که اگه دست اینا بود تو رو هم می کردند توی شیشه و می گفتند پول بدین تا بهار خانومو نشونتون بدیم . چقدر دوست داشتم که آقا سگه دنبالم بدوه .. می دویدم و ازش فاصله می گرفتم . می دونستم که می خواد بذاره که من برنده شم . هوای منو داشت . طوری می دویدم که فکر می کرد که من سگ پام .. یه روزی دویدم و دویدم تا رسیدم کنار رود خونه . این پاپی معلوم نبود کجاست .. . رود خونه پر آب بود . همه جا بوی خانومی رو می داد . خانومی خوشگل ما . بوی عطر خودشو داده بود به طبیعت . نیازی نبود که واسه عطرش پول بدیم .. پاپی کجایی من ازت جلو زدم . ولش بالاخره پیداش میشه . به روبروم نگاه می کردم . رود خونه و تخته سنگها چقدر خوشگل بودند . پرنده ها داشتند آواز می خوندند . فقط من بودم کنار رود خونه . البته اگه یک میلیون موجود ریز دیگه و جن و پری رو آدم حساب نکنیم . مثلا مهمون بودم ولی هیشکی باهام نیومد بگردیم . یه لحظه سرمو بر گردوندم سمت راست . پاپی کنارم وایساده بود . یه سگ محلی درشت هیکل به رنگ نخودی . با یه مقداری حاشیه های سفید . -پاپی کی اومدی ؟/؟ چه سریع و بی صدا قهرمان من . دستمو فرو بردم لای موهای تنش . بازم داشت خوابش می گرفت یه خورده سر و صدای خفیف هم می کرد . انگاری داشت ازم تشکر می کرد . بازیش گرفته بود . یه تیکه بیسکویت و شکلات همرام بود و یه شیرینی که کش رفته بودم که اگه پاپی همرام اومد بدم بهش . آخه دعوام می کردن می گفتن اینا رو بهش ندم . اینا مال مهموناست . دلم برای پاپی جونم می سوخت . مال من که نبود ولی خیلی دوستم داشت . همون یه بار که بهش غذا دادم باهام خوب شده بود .. خدای من چقدر همه جا آروم بود . رنگ آسمون آبی سیر سیر بود . از اون دور منو صدام می زدند . می خواستند برن یه خونه دیگه عید دیدنی .. من حوصله شو نداشتم . دلم می خواست بشینم و همین جوری به خورشید خانومم زل بزنم و به بهار زیبا . به شکوفه های سفید و صورتی روی درختا .. به عشقی که به شکلهای گوناگون می رفت که در وجودم شکل بگیره و رشد کنه .. خدایا چقدر زندگی زیباست .. نمی دونستم این آدم بزرگا چه جوری بزرگ شدند و من برای رسیدن به مر حله اونا باید از چه مراحلی بگذرم . چقدر این سکوتو دوست داشتم . فکر می کردم که این همه خوشگلی واسه منه . دارن به من لبخند می زنن . از همون موقع دلم می خواست هرچی رو که احساس می کنم بنویسم . نمی دونم چرا هر وقت آسمون و کوه و جنگل و جلگه و دشت و دمن و دریا رو که می دیدم حس می کردم واسه اولین باره که می بینمش . همه اینا رو در بهار تازه تر احساسش می کردم . واسه همین بود که زیبایی نشاط آور و شسته و رفته بهار رو بیشتر از زیبایی خاک گرفته پاییز دوست داشتم . بهار خانوم با خودش بوی زندگی می آورد . یه تفاوت بین بهار و پاییز و زیباییهاش در اینه که زیبایی های پاییز ممکنه آدم جوونو به سوی پیری بکشونه ولی یه آدم سن بالا با بهاراحساس جوانی می کنه . -پاپی پاپی تو چقدر خوب و دوست داشتنی هستنی . همیشه دنبال من راه میفتی . خیلی دلم می خواست بدونم چشای درشتش بهم چی میگه . این طور به نظر میومد که داره مث آدم بزرگا فکر می کنه .. اون موقع این کتابو که حضرت سلیمون زبون حیووناتو می دونست خونده بودم . چی می شد منم زبون این پاپی گندهه یاهمون زبون بسته رو می فهمیدم . ولی حس می کردم که می تونم بفهمم . چون وقتی بچه های بی تربیت و بی ادب به طرفش سنگ مینداختند من همون سنگو به طرف اونا پرت می کرد م . با همون عقل بچگی خودم می خواستم بهشون بگم که شما هم واسم ارزش یه سگو دارین در رابطه با خودتون ولی برای من از سگ هم بد ترین . چون من به سگ سنگ نمی زنم . آره دیگه وقتی آدم بی دلیل به یه سگ سنگ بزنه معلومه از اون سگ پایین تره .. حالا حسابشو بکن این روزا آدما به آدما سنگ می زنن . خیلی دلم می خواست پرنده هایی رو که آواز می خونن ببینم . صاحب خونه یه بچه گربه خیلی خوشگلی هم داشت . هر وقت این سگه رو از دور می دید قایم می شد . این آقا سگه هم با آدمای آشنا مهربون بود با غریبه های مهربون هم مهربون می شد ولی شغالها رو تیکه پاره می کرد . یه روزی این بچه گربه رو بغلش کرده رفتم طرف آقا سگه .. بیچاره گربه از بس میو میو یا مئو مئو می کرد حنجره اش گرفته بود با پنجه هاش دستمو زخمی کرده بود . اون سگه هم واق واق می کرد یه قدم میومد جلو دو قدم می رفت عقب .. خلاصه سرتونو درد نیارم در اون بهار زیبا من این سگ و گربه رو با هم آشتی دادم . اگه نگم بینشون رفاقت به وجود آوردم اینو می تونم بگم که دیگه دشمنی با هم نداشتند . وقتی هم که استخون و ته مونده غذا می ریختم جلوشون کنار هم نوش جون می کردند فقط آخرای غذا که می شد یه کمی غر غر می کردند از این که چرا دو نفری دارن می خورن . از این به بعد من و سگ و گربه سه تایی می رفتیم بهار خانومو ببینیم . راستش وقتی برگشتیم خونه مون دلم به جای این که واسه فامیلامون تنگ شه واسه اون سگ و گربه تنگ می شد . نمی دونم چرا در دنیایی که سگ و گربه با هم رفیق میشن آدما هنوز با هم دشمنی می کنن . حالا دیگه اون دو تا حیوون زنده نیستند . خیلی وقته مرده ان . ولی من و بهار خانوم زنده ایم . می دونم اونم دلش واسه اونا تنگ شده .. شایدم دلش واسه من کوچولو هم تنگ شده باشه . ولی این خانومی که همون خانومی نیست . اینو قبل از این که من بگم ملا صدرا گفته . واقعا بچگی هم واسه خودش یه عالمی داشت . بالای درختای بلند این پرستو ها و یه سری پرنده های دیگه لونه می ساختند . اونا می ساختند و من کیف می کردم . روزایی که مهمون صاحب درخته بودم هرروز و هر ساعت می رفتم یه دیدی به این لونه ها می زدم که ببینم پیشرفت کار تا چه حده . نمی دونم چند تا دیگه از این بهار خانوما رو می تونم ببینم . یه بار که نه دوبارشو از خونه ام دور بودم که بهش سلام دادم . یه بار دیگه که شکوفه های سفید رو بر سر عشقم نشوند تا اونو به آشیونه اش راهنمایی کنه .. .خانومی می دونی ما ازت چی هدیه می خوایم ؟/؟ .. ازت می خواهیم که یه بهاری بیاری به سر زمین ما که هر چهار فصل سالو مثل خودت بهاری و خوشگل ببینیم . چی ؟/؟ .. نخیر خانومی دلمونو نمی زنه و خسته هم نمیشیم . کیه که از طراوت و تازگی و بهار بودن و بهار داشتن و بهارانه خندیدن خسته شه . یه کاری کن این اجنه ها و شیاطین دست از سر ما وردارن و فرشته های سپید دلمونو به آفتاب گرم و طبیعت سبز خوش کنن . اصلا دل ما رو بهاری کن .. ممنونم خانوم خوشگله . واسه همینه که خیلی دوستت دارم . منو ببخش که اون قدیما در پاییز عاشق شدم . دست خودم نبود . چقدر صبر می کردم تا تو از راه برسی . ولی دست خودم بود و تا از راه رسیدی پرنده خوشبختی رو بردم به آشیونه اش . این یکی دیگه دست خودم بود . حالا دیگه زیاد وقت نمی کنم خودمو بسپارم به دست طبیعت قشنگت .. حالا بیشتر از همین جا تصورشو می کنم . بهار جونم فقط یه دلخوری ازت دارم که چند سال پیش وقتی که داشتی می رفتی ندا جونو با خودت بردیش . هرچند می دونم اون حالا خندون خندونه ولی به گریه های ما نمی خنده . خانومی خیلی دوستت دارم . کیه که دوستت نداشته باشه . وقتی که میای دلم می خواد بیشتر بیدار باشم و بیشتر ببینمت . ولی تو همش می خوای خوابمون کنی . بوی بهار نارنج شمالتو دوست دارم . شکوفه های گیلاس خراسان و آذربایجانتو دوست دارم . صدای بلبلای همه جاتو دوست دارم . رقص چمنها ملودی رود خونه هاتو دوست دارم . نسیم ساخل دریای تو رو .. جایی که نوک قله سفید دل آسمون آبی رو می بوسه دوس دارم . بزرگی خدای تو رو دوست دارم . خانومی خیلی چیزا دارم که بنویسم ومی تونم بنویسم .. ازم دلخور نباش . این قدر بهم نگو بد نویس و مبتذل نویس . من دلخور میشم . به خدا دوستت دارم خانومی . بیا خانومی من ! دو تایی دستمونو بگیریم طرف آسمون و از خدا بخواهیم که یه کاری کنه من و تو همیشه باشیم . من نمیرم و دنیا همیشه بهاری باشه . چه حالی میده ! چی ؟/؟ تا پاییز و زمستون و تابستونی نباشه خوشگلی تو معلوم نمیشه ؟/؟ این جور که میگی نیست . اگه این طور بود که خدا به ما وعده بهشت بهاری رو نمی داد . آخ که چقدر دوستت دارم کاش می تونستم حالا هم مث اون وقتا برم کنار رود خونه ها باخودم این ترانه خانوم رامشو زمزمه کنم .. رود خونه ها رود خونه ها منم می خوام راهی بشم برم به دریا برسم ماهی بشم .. ولی نه , کنار رود خونه اگه بمونم خوشگلیهای بیشتری رو می تونم ببینم . راحت تر می تونم عاشق بشم یا غاشق باشم . خانومی ! من باهات خدا حافظی نمی کنم . می خوام که سایه ات همیشه رو سر ما باشه . دلت با ما باشه . . یه دنیا بوسه سرخ نثار خانومی سبز خودم .. دوستت دارم بهار خانوم . شازده خانوم ! ملکه ای که هر گز به پیری نمی رسی . دوستت دارم خانومی رنگارنگ یکرنگ خودم . دوستت دارم .. دوستت دارم .. پایان .. نویسنده .... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 5 از 17:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  17  پسین » 
مناسبتها

Happy Daygan - روز میلاد خورشید / جشن خرم روز / نخستین جشن دیگان گرامی باد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA