ارسالها: 23327
#1,491
Posted: 29 Jun 2014 11:03
سوگند وفاداری
فئودالیسم در مرحلهای از قرون وسطی شکل گرفت که واگذاری زمین از نوع فیف جایگزین واگذاری بنه فیس شد. اصطلاح نظام ارباب رعیتی یعنی آمریت اربابی یک فئودال بر دهقانی (سرف؛ serf) که بر روی ملک او به کشت و کار مشغول بود. در نظام ارباب- رعیتی الزامی است که با زور مستقل از ادارهٔ تولید کننده بر او تحمیل میشود که برخی درخواستهای سرورش را به شکل پرداخت جنسی، نقدی یا خدمات بیگاری باید انجام دهد. این عامل مجبور کننده ممکن است نیروی نظامی فئودال و یا سنتی باشد که از حمایت نوعی رویهٔ قضایی برخوردار است.
در نظام فئودالی، دو نجیب زاده با هم قول و قراری میگذاشتند. یکی، خادم که به انجام پارهای وظایف متعهد میشد که مهمترین آنها خدمت نظامی بود. نجیب زادهٔ دیگر که ارباب یا سالار (لرد) نامیده میشد، در عوض این خدمات از خادم (واسال) حمایت میکرد و نیازهای اساسی او نظیر خوراک و پوشاک را تأمین مینمود. تعهدی که خادم میداد به صورت «سوگند وفاداری» بود.
وفاداری برای خادم یک تیول به همراه میآورد که اصطلاح فئودال از آن ریشه میگیرد. تیول بخششی بود که امتیازات معینی را به واسال میداد. ممکن بود حقّ استفاده از یک دارایی خاص ارباب به واسال واگذار شود که میتوانست هرچیزی از یک قلعه تا کل یک ایالت باشد. با این حال، تیولها لزوما با ملک و دارایی ارتباطی نداشتند و تیول یک خادم ممکن بود مجوز جمعآوری مالیاتها، ضرب سکّه و یا تعیین و وصول جریمهها باشد.
غالباً اربابها به خادمها علاوه بر تیول، مصونیت نیز میبخشیدند که به ایشان اجازه میداد قوانین خود را وضع کنند و دادگاههای خود را به راه بیاندازند. تیول و مصونیت معمولاً در ازای این داده میشد که واسال خادم تعداد معینی سرباز در اختیار سپاه اربابش قرار دهد.
در ابتدا دورهٔ فئودالیسم تیولها موروثی نبودند، اما در اواخر دورهٔ فئودالیسم معمولاً تیول به واراثت میرسید. وارث واسال میبایست شکلی از مالیات بر ارث را که «عوض» نامیده میشد به اربابش میپرداخت. این عوض ممکن بود به میزان درآمد یکسالهٔ آن تیول باشد. در مورد واسالهایی که بدون وارث از دنیا میرفتند، ارباب هرطور که شایسته میدانست در مورد تیول آنها تصمیم میگرفت.
واسال بودن افتخار بود و این مقام به آسانی به کسی داده نمیشد. در واقع، تنها اعضای طبقهٔ فرادست اجازه داشتند واسال شوند. از این رو، اشرافی چون دوکها و شوالیهها اجازه داشتند سوگند وفاداری یاد کنند، اما دهقانان به این کار مجاز نبودند. مقامهای عالی رتبهٔ کلیسای کاتولیک روم نیز میتوانستند واسال شوند که شامل سراسقفها، اسقفها و راهبان بلندمرتبه میشد. اینان وظایف فئودالی خدمت نظامی و مدیریت کشاورزی را نیز در بعضی موارد عهدهدار میشدند. هیچ کس دیگری از جمله کشیشان دون پایه، نمیتوانستند واسال شوند و حتی در میان طبقه فرادست همه واسال نبودند اگر چه اکثر ایشان واسال بودند.
در نظام فئودالی هم ارباب و هم واسال حقوق و وظایفی داشتند. ارباب متعهد میشد از واسال خود و تیول او محافظت کند و برای این منظور در صورت لزوم به جنگ برود. ارباب همچنین متعهد میشد که مواظب باشد در صورتی که یک واسال به شکستن سوگند خود و یا هر جرم دیگری متهم شد، این فرصت را داشته باشد که در برابر همتایان خویش از خود دفاع کند.
در عوض واسال نیز متعهد میشد که در خصوص مسائل نظامی و سیاسی هم به ارباب و هم دیگر واسالهای ارباب مشاوره بدهد. واسال همچنین قول میداد که به اربابش، به ویژه در امور نظامی، یاری رساند. بنابراین، اگر اربابش فرمان میداد، وسال میبایست، مجهز به ساز و برگ و زره کامل، به جنگ برود. با این حال، برای این که جنگ برا ی واسال بیش از حد وقت گیر و پرهزینه نشود، این خدمت نظامی به چهل روز در سال محدود میشد. ارباب میتوانست از واسال خود تقاضای پول هم بکند. مواقع اضطراری، جنگهای طولانی، یا رخدادهای مهم، نظیر ازدواج بزرگترین دختر ارباب یا شوالیه شدن بزرگترین پسر او، مستلزم چنین کمکهای مالی بود.
پیمان فئودالی معمولاً برای تمام عمر بود اگر چه در صورتی که واسال به وظایفش عمل نمیکرد، پیمان بین او و اربابش میگسست. در آن صورت ارباب وسال را از تیولش خلع ید میکرد واعلام میداشت که واسال باشد همهٔ آن زمینی را که از او به تیول گرفته بازگرداند. واسالی که پیمان فئودالی او گسسته میشد، روزگار سختی پیدا میکرد. برای واسالها غیرقانونی بود که اربابشان را ترک گویند مگر در موارد نقض شدید پیمان وفاداری مانند تلاش ارباب برای کشتن واسال.
اکثر نجبا هم ارباب بودند و هم واسال. واسالها غالبا دارای املاک تا اندازهای بزرگ معمولاً واسالهای دیگری را به خدمت میگرفتند. این کار غالبا با علاقه و تمایل ارباب خود آنها انجام میشد، چون بدین ترتیب آنها میتوانستند تعداد بیشتری جنگ جو در خدمت خود بگیرند.
اوماژ پروسی اثر یان ماتیکو. آلبرت و برادرانش دوکنشین پروس را به عنوان فیف از شاه لهستان دریافت میکنند.
به لحاظ نظری، سلسله مراتب فئودالی، یعنی رده بندی اربابان و واسالها، به شکل یک هرم در میآمد که پادشاه در راس آن بود. در ردهٔ بعد از پادشاه واسالهای شخصی او بودند، که خودشان اربابان واسالهای زیردستشان بودند. این هرم به پایین ادامه مییافت تا واسالهای بدون واسال میرسید.
اما در عمل، نظام فئودالی هیچگاه چنین منظم نبود. اولا نظم و ترتیب هرمی ایجاب میکند که هر چه نجیب زادهای در سلسه مراتب فئودالی جایگاه بالاتری داشته باشد، از قدرت بیشتری نیز برخوردار باشد. اما واقعیت این بود که واسالها غالبا قدرتمندتر از اربابانشان بودند. در واقع، اصلا نامعمول نبود که واسال یک پادشاه بیشتر از خود او قدرت داشته باشد.
با رشد فئودالیسم، برخی واسالها به بیش از یک ارباب سوگند وفاداری یاد میکردند، چون میخواستند از بیش تر از یک تیول در آمد داشته باشند. نتیجه این بود که این نجبا در سلسله مراتب فئودالی در یک زمان سطوح مختلفی را اشغال میکردند.
این سوگندهای چندجانبه به سردرگمی زیادی منجر میشد، به ویژه هنگامی که چندین ارباب به کمک یک واسال نیاز پیدا میکردند. برای روشن شدن این که کدام سوگند وفاداری مقدم است، اربابی، لیج یا ارباب اصلی واسال میشد که او را فرمانروا میگفتند. فرمانروا شخصی بود که واسال نخست به او سوگند وفاداری یاد کرده بود و بنابراین مقدم بر ارباب بود.
اصلاحات فئودالی همه برای سامان بخشیدن به وفاداریها شکل گرفت اما هیچ یک کارایی و موفقیت نداشت. سرانجام بسیاری از نجبا دریافتند که اگر سرباز کافی در اختیار داشته باشند لازم نیست نگران سوگندهای وفاداری باشند.
در عوض میتوانستند به جنگ دیگر اشراف یا نجبا بروند و املاکی را که میخواهند متصرف شوند. هیچ سنت و قانون و دادگاهی توانایی پایان بخشیدن به این جنگهای خصوصی را نداشت. این جنگها باعث اسراف نیرو، زمان و منابع زیاد مادی در قرون وسطا شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,492
Posted: 29 Jun 2014 11:04
ضعف و فروپاشی فئودالها در اروپا
قحطی و طاعون باعث نابودی ۱⁄۴ جمعیت اروپا در قرن ۱۴ شد. این واقعه شوم به همراه فرار رعایا از نقطهای به نقطهٔ دیگر، اثرات تخریب کنندهای بر زندگی و قدرت فئودالها گذاشت. با شروع جنگ صد ساله از ۱۳۳۸ تا ۱۴۵۳ فشار بیشتر برای کاهش قدرت فئودالها شروع شد، فئودالها به ناچار برای دفاع از املاک خود زیر پرچم پادشاهان انگلستان و فرانسه رفتند و این امر به تمرکز قدرت و فرمانبری آنان انجامید.
حمایت شهرها از پادشاهان عامل دیگری بود که باعث کاهش قدرت فئودالها شد. با پایان جنگهای صد ساله قدرت سیاسی و اقتصادی فئودالها نیز پایان یافت و با پایان جنگهای سی ساله موسوم به جنگ رزها (War Of Rose) قدرت آنان بطور کامل مقهور شاهان شد. با شکل گیری دولتهای دوران مدرن در فرانسه و انگلستان، فئودالها دیگر قدرت کامل را از دست داده بودند و به خدمت شاهان در آمده بودند.
از جمله علل و عوامل اصلی فروپاشی نظام فئودالی:
- ستیز میان مالک و دهقان بر سر تصاحب زمین و آب مصرفی؛
- فشارهایی که از جانب اربابان بر پیکره نظام تولیدی وارد میشد؛
- ایجاد و گشترش شهرها و رشد مبادلات تجاری و بازرگانی؛
- ظهور دولتهای مرکزی مطلقه به جای کلیسای قرون وسطایی؛
- و ایجاد جنبش حصارکشی و گسترش شهرها است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,493
Posted: 29 Jun 2014 11:05
وابستگی دهقان به زمین
شیوهٔ تولید فئودالی مبتنی بر مالکیت ارباب بر زمین و بر وابستگی شخصی دهقانان به ارباب فئودال استوار بود. وابستگی شخصی دهقان به ارباب بدین معنی بود که در این شیوهٔ تولید رعیت و سرف دیگر بنده و برده نبود، اختیار جان او در دست مالک نبود و مستقلا و جداگانه فروخته نمیشد اما همراه زمینی که به فروش میرسید، به مالک جدید منتقل میشد، همچنین دهقان مجاز نبود زمین اربابی را ترک کند و این اختیار را نداشت که آزادانه بخواهد به خدمت اربابی دیگر در آید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,494
Posted: 29 Jun 2014 11:06
بهرهٔ مالکانه و انواع آن
دهقانان از آن جا که خود مالک زمین نبودند میبایست بر روی نسق، از زمینی که متعلق به ارباب فئودال بود، کار کنند و به این ترتیب مالک میتوانست به عنوان بهره مالکانه ثمره کار آنها را به سود خود ضبط کند.
بدین ترتیب، شیوه تولید فئودالی مبتنی بر انواع بهره مالکانه یا بهره اربابی است که از دهقانها وصول میشود. بهره مالکانه در واقع محصول اضافی رعیت بود که تسلیم ارباب میشد. ما به طور کلی به سه نوع بهره مالکانه بر میخوریم که در مراحل مختلف نظام فئودالی کما بیش در کنار یکدیگر وجود داشتند. یکی کار بهره یا بیگاری، دوم بهره جنسی و سوم بهره نقدی. باید توجه داشت که در هر یک از مراحل مختلف تکامل جامعه فئودالی، یکی از این اشکال یاد شده، تفوق یافته است.
در مرحله ابتدائی نظام فئودالی «کار بهره» که در عرف معمولی میتوان آن را به «بیگاری» تعبیر نمود شکل مسلط بهرهکشی از دهقانان بود. بدین معنا که دهقانان روزهای معینی از هفته را مستقیما برای ارباب و روی زمین او کارمی کردند و این یک کار اجباری و مجانی برای ارباب بود. شکل دیگر بهرهٔ مالکانه «بهره جنسی» بود که عبارت بود از تسلیم منظم مقداری از محصول زراعی و دامی به ارباب و صاحب زمین، و در نهایت نوع سوم بهرهٔ مالکانه شامل «بهره نقدی» میشد که به معنای پرداخت بهره مالکانه به صورت پول است. تفوق بهرهٔ نقدی در انواع بهره مالکانه مربوط به اواخر دوران فئودالیسم میباشد.
نظام فئودالی طرح ریزی نشده بود، بلکه در واکنش به آشفتگی اجتماعی پیامد سقوط امپراتوری روم نشو و نما و گسترش یافت. البته باید توجه داشت که علاوه بر بهره مالکانه منظم، مالک یک سلسله مالیاتها و عوارض نیز به دهقانان تحمیل میکرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,495
Posted: 29 Jun 2014 11:08
اقتصاد بسته (طبیعی)
ویژگی دیگر شیوهٔ تولید فئودالی، «طبیعی بودن یا بسته بودن اقتصاد آن» میباشد. اقتصاد طبیعی به معنای دایره بسته و محدود و تنگی از تولید است که هدف آن مصرف داخلی و خودی است. یعنی در آنجا تولید بیش از آن که هدف مبادلهای یا فروش داشته باشد، برای مصرف انجام میشود. به عبارت دیگر مقصود از اقتصاد طبیعی آن است که هر ارباب در املاک خود از عواید و بهرهای که از استثمار دهقانان بدست میآورد زندگی میکرد و تقریبا کلیه نیازمندیهای ضروری وی و خدمهاش در املاک خود او تولید و تهیه میشد و به ندرت مبادلات با خارج از این محیط بسته مورد احتیاج بود. اقتصاد دهقانی نیز بر همین پایه قرار داشت و خانواده دهقانی خود اغلب به امور پیشهوری میپرداخت و بخش عمده نیازمندیهای خود را در داخل خود خانواده و شخصا تامین میکرد. با گذشت قرنها، به تدریج همراه توسعه شهرها، تولید پیشهوری و تقسیم کار و مبادلات بین شهر و ده بسط یافت و ناگزیر درهای اقتصاد طبیعی به خارج گشوده شد، دایره بسته شکسته شد و بازار گسترش یافت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,496
Posted: 29 Jun 2014 11:11
مذهب
مذهب و موسسات مذهبی در جامعه فئودالی نقش عظیمی داشت. موسسات مذهبی، عبادتگاهها، و خدام مذهب، اوقاف فراوان و املاک وسیعی در اختیار داشتند و با دولت فئودالی و اشراف فئودال از جهت ثروت و نفوذ پهلو میزدند. ایدئولوژی مذهبی، شکل مسلط ایدئولوژی در شیوهٔ تولید فئودالی است. در شکل کلاسیک نظام فئودالی، مذهب در خدمت فئودالیسم بود و آن را جاودانی، مقدر و مقدس معرفی میکرد. هر چند که در نقطه مقابل نیز جنبشهای دهقانی نیز اغلب خصلت مذهبی داشت و تحت تاثیر جنبشهای پروتستانی بر علیه تفوق کلیسای کاتولیک صورت گرفت.
پایان نظام_ارباب_رعیت
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,497
Posted: 29 Jun 2014 11:24
جنگ صد ساله
فرانسه در زمان جنگ صدساله: قلمرو شاه فرانسه با رنگ زرد و قلمرو شاه انگلیس با رنگ خاکستری و قلمرو بورگوندی با رنگ خاکستری تیره نشان داده شده است
- زمان ۱۳۳۷-۱۴۵۳
- نتیجه پیروزی دودمان والوا
- دودمان والوا
- تاج کاستیا
- اسکاتلند
- جنوا
- مایورکا
- بوهم
- تاج آراگون
- بریتانی
- خاندان پلانتاژنت
- بورگوندی
- آکیتن
- بریتانی
- پرتغال
- نابارا
- فلاندر
- هینو
- لوکزامبورگ
- امپراتوری مقدس روم
جنگ صدساله اصطلاحی است که برای نبردهای میان انگلستان و فرانسه، در سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۴۵۳، به کار میرود.
این نبردها پس از مرگ شارل چهارم و پایان شاخهٔ اصلی دودمان کاپتی آغاز شد. چون هیچ وارث مذکری در شاخهٔ اصلی خاندان کاپتی نبود، ادوارد سوم، پادشاه انگلستان (که در عین حال خواهرزادهٔ شارل چهارم بود) مدعی تاج و تخت فرانسه شد.
از سوی دیگر، اشراف فرانسه ترجیح دادند از فیلیپ ششم (که از شاخهٔ فرعی خاندان کاپتی و پسر شارل والوا و نوهٔ فیلیپ سوم بود) حمایت کنند. به این ترتیب، فیلیپ ششم به عنوان نخستین شاه دودمان والوا بر تخت فرانسه نشست.
نبردهای میان خاندان والوا و خاندان پلانتاجنت (خاندان سلطنتی انگلستان در آن زمان)، به همراه دو دورهٔ صلح موقتی (در فاصلهٔ سالهای ۱۳۶۰-۱۳۶۹ و ۱۳۸۹-۱۴۱۵)، چندین نسل به طول انجامید و در نهایت در سال ۱۴۵۳ با پیروزی خاندان والوا و بیرون راندن انگیسیها از خاک فرانسه به پایان رسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,498
Posted: 29 Jun 2014 11:29
نبرد کرسی
نبردهای صدساله چند جنگ معروف دارد که اولین آن نبرد کرسی است. در این نبرد فرانسویها با اتکا به سواره نظام خود به نیروهای انگلستان که در شمال فرانسه پیاده شده بودند، حمله بردند و علیرغم برتری عددی، مغلوب هنرنمایی کمانداران انگلیسی شدند.
نبرد پواتیه
ژان لوبون، پادشاه فرانسه، پس از چندسال زحمت ارتشی بزرگ فراهم کرد و در غرب فرانسه در ناحیه پواتیه به مقابله با ارتش انگلستان به فرماندهی ادوارد شتافت. نبرد پواتیه از نظر بسیاری از مورخان نقطهٔ عطف استفاده از شوالیه بود زیرا باعث شد اهمیت سواران زره پوش کمتر و اهمیت پیاده نظام و کمانداران افزایش یابد. فیلیپ از سر غرور، به نیروهایش دستور حمله آزادانه و متهورانه به نیروهای دشمن را داد ولی انگلیسیها با اتکا به کمانداران خود، این نیروها را درهم کوبیدند. تیرهای این کمانداران تا ۲۰۰ متر برد داشت و تا کمتر از ۸۰ متر حتی از زره هم عبور میکرد. در این نبرد هولناک، صدها شوالیهٔ فرانسوی قبل از رسیدن به دشمن با اصابت تیر کشته شدند. ژان هم اسیر شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,499
Posted: 29 Jun 2014 11:31
ضدحملهٔ فرانسویها
مرگ ژان سبب روی کارآمدن شارل پنجم شد. این فرانسوی سیاستمدار توانست در سال ۱۳۶۹ پس از سامان دادن به اوضاع داخلی فرانسه و اتحاد با اسپانیا، نواحی متصرفه توسط بریتانیاییها را از آنها پس گرفت.
مرحله دوم نبردهای صدساله
در ۱۴۱۵ هانری پنجم، پادشاه انگلیس، نیروهای زیادی را در فرانسه پیاده کرد و پس از پیروزی در نبرد آزینکورت و فتح نرماندی، شارل ششم پسر شارل پنجم عهدنامهای را امضا کرد که پس از او هانری پنجم شاه فرانسه میشود. این معاهده را فرانسویان نپذیرفتند. انگلیسیها پس از به تخت نشستن شارل هفتم، به سرعت پاریس را گرفته و به سوی اورلئان تاختند. (سال ۱۴۲۲)
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23327
#1,500
Posted: 29 Jun 2014 11:34
مرحله دوم نبردهای صدساله
در ۱۴۱۵ هانری پنجم، پادشاه انگلیس، نیروهای زیادی را در فرانسه پیاده کرد و پس از پیروزی در نبرد آزینکورت و فتح نرماندی، شارل ششم پسر شارل پنجم عهدنامهای را امضا کرد که پس از او هانری پنجم شاه فرانسه میشود. این معاهده را فرانسویان نپذیرفتند. انگلیسیها پس از به تخت نشستن شارل هفتم، به سرعت پاریس را گرفته و به سوی اورلئان تاختند. (سال ۱۴۲۲)
نبرد اورلئان
باقیماندهٔ ارتش از هم پاشیدهٔ فرانسه به اورلئان رفت و از آن دفاع کرد. محاصرهٔ اورلئان ۲۰۰ روز طول کشید اما انگلیسیها نتوانستند به قلعه وارد شوند. زیرا مردم اورلئان با هر چیز مشتعلی که به دستشان میرسید، مهاجمان را به عقب می راندند.
ظهور ژاندارک
دختری روستایی در این زمان در مرکز فرانسه ظهور کرد. نام عالمگیر او ژاندارک بود. این دختر ۱۸ ساله از جنوب رود لوآر به سمت اورلئان حرکت کرد و در سر راه دههاهزار نفر را برای فتح اورلئان با خود همراه کرد. با این اقدام، سپاه انگلیسی از دو سو مورد حمله قرار گرفت و طی ۹ روز عقب نشست. از آن پس ورق جنگ برگشت. سپاه ژاندارک با قدرت انگلیسیها را از شامپانی بیرون راند.
پایان جنگ صد ساله
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7