ارسالها: 14491
#561
  Posted: 4 Aug 2013 19:43
 
 
دلــم گـــرفته بود
شبی تاریک و ســـرد
از پشــت دیــوار ســـکوت
تـــرانه ای جوانــه زد
و نـــام تو
برتـــارک واژه ها
رُخ نـــمود
شعر تمام شد و دل
از اینهمه عشق
جوشید
چشم طاقت نبرد
تا سحر یک ریز بارید
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
 
 ارسالها: 14491
#562
  Posted: 4 Aug 2013 19:44
 
 
از بام ِ آســـمان ، امشــــب
مــــاه
اُفتــــاده َ ســت ، پیــش پایـــت ،
چــون تــــو
عاشــــقانه
نـــگاهش میـــکردی .
*****************************
گـنـجـایـش دل 
دیـگر نـیـسـت 
ایـن هـمـه دلـتـنـگی و تـنـهـایـی
چـو کبـوتـری 
در آرزوی پـرواز 
مـی زنـد خـود را 
به در و دیـوار تـن
شـایـد کـه بـیـابـد راهـی 
بـه سـوی رهـایـی . . / .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
 
 ارسالها: 14491
#563
  Posted: 4 Aug 2013 19:44
 
 
میترســـم از شــبی 
تــو باشــی وُ شـــعر نبـــاشد وُ حــس جنــون ..
میترســـم از روزی
شـــعر باشــد وُ عشــق باشـــد 
امـــا 
تــو نبـــاشــی ،
مــن باشـــم و ُ یـــک دل خون ...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
 
 ارسالها: 14491
#564
  Posted: 4 Aug 2013 19:46
 
 
در ســــتایش ِ چشــــمهایــت 
شــعری نــمیتوان گفت 
خاضـــعانه 
تنــها بــاید 
تماشـــا کــرد ، مســت شد ، رهــا شد ...
***************************
شـــتاب کــُن
تا اشــتیاق ِ زنــدگی 
در شــعاع ِ هســتی ام 
جــاریســت 
بـــاز گـَــرد
رویــاهای به انتــظار نشــسته ی ِ ســالـیان دور
مــحتاج تلنـــگریــست 
که به گوشـــه ی چـــشم ِ تـو
رنـگ حقیــقت بـــگیـرد...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
 
 ارسالها: 14491
#565
  Posted: 4 Aug 2013 19:48
 
 
شـــعر هایم
تــــَمام نمیشــود ،
چـِشـــمه ی چَــــشمانــت ،
تا برایـــم
میـــجُوشـــد 
******************************
ســفیر آرزوهــایم ست
صــــدای قــدم هایت 
.
.
اگر بیـــایی
به حرمــت شـــان
دنیــا را وادار به ســـکوت مـــیکنم.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
 
 ارسالها: 14491
#566
  Posted: 4 Aug 2013 19:48
 
 
پشــت به پشـــت ِ خـــاطره ی ِ دســـتان ِ گرمــت 
بهــــار را 
ســـلام دوبـــاره گفــته ام
امــــا
کــاش بـــدانــی 
هــیچ بهـــاری 
بی حضـــور ِ تو 
بــــــــهار نمیــشــــود ..
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
 
 ارسالها: 14491
#567
  Posted: 4 Aug 2013 19:49
 
 
آخر روزی
دلت را خواهم برد 
اگر بار سفر بندی 
اگر تا سرزمینی دور 
بگریزی 
بدنبالت 
پروانه خواهم شد .
راه گریزی نیست 
بیا 
محبوب دل من شو ....
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
 
 ارسالها: 14491
#568
  Posted: 4 Aug 2013 19:49
 
 
تقدیر را
خود رقم میزنم
ازکنارم
هرچه تنهایی هست
بر میدارم
تورا جایشان میگذارم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
 
 ارسالها: 14491
#569
  Posted: 4 Aug 2013 19:50
 
 
سایه وار میایم
نزدیک پنجره ات
بی آنکه بدانی
میخزم میان اتاقت
نگاهت میکنم
آرام خفته ای
زندگی را
لحظه ای حس میکنم
به زیبایی
آرام میگیریم و
باز میگردم
بی آنکه بدانی
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
 
 ارسالها: 14491
#570
  Posted: 4 Aug 2013 19:50
 
 
سکوتم دلیل بر فراموشی نیست
ای نشسته در عمق جان و دل
با تو هماره بودن برایم همیشگیست
مرا اینگونه آرام و صبور مبین
دریای درونم مشوش و طوفانیست
اگر میگریزند ز دستانم واژه ها
برای اینست که حرفهایم گفتنی نیست
یکدم نیستم ز یاد تو غافل ،هرجا میروم همانجایی
این همان ،عشق، احساس جاودانیست
بیا باهم کمی صمیمانه بگوییم
از همان رازهایی که میان من و تو پنهانیست .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟