انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 202 از 718:  « پیشین  1  ...  201  202  203  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۱۴

نتوان ز دل غبار ملال از شراب شست
زنگ از جبین آینه نتوان به آب شست

از می خمار آن لب میگون ز دل نرفت
داغ شراب را نتواند شراب شست

صافی نمی شود دل صد پاره بی گداز
گل رنگ خون ز چهره به اشک گلاب شست

از بخت تیرگی به گرستن نمی رد
چون خط سرنوشت که نتوان به آب شست

در غیرتم که انجم شب زنده دار را
تردستی خیال که از دیده خواب شست؟

چندان ز شرم روی تو زد غوطه در عرق
کز روی ماه داغ کلف آفتاب شست

از روی شرمگین تو گلگونه حیا
هر چند خون خورد، نتواند شراب شست

با عشق هر که مسلک عقل اختیار کرد
از آب خضر دست به موج سراب شست

یک رشته تاب مهر تو از دل بجا نماند
داغ از کتان من تری ماهتاب شست

در خون دل مرو که سیه روی می شود
هر اخگری که چهره به اشک کباب شست

از دل به می نرفت کدورت که از گهر
مشکل توان غبار یتیمی به آب شست

صائب به می ز دل نتوان تیرگی زدود
از لاله داغ را نتواند سحاب شست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۱۵

از لخت دل مرا مژه در چشم تر شکست
چون شاخ نازکی که ز جوش ثمر شکست

چون تیغ آب جوهر من شد زیادتر
چندان که روزگار مرا بیشتر شکست

جای شراب عشق نگیرد شراب عقل
نتوان خمار بحر به آب گهر شکست

در عاشقی همین دل بلبل شکسته نیست
اول سبوی غنچه درین رهگذر شکست

از جام غیر، آن لب میگون زیاد نیست
باید خمار خود ز شراب دگر شکست

گردید توتیای قلم استخوان من
از بس مرا فراق تو بر یکدگر شکست

مژگان اشکبار تو ای شمع انجمن
صد تیغ آبدار مرا در جگر شکست

خون می گشاید از رگ الماس سایه اش
آن نیش غمزه ای که مرا در جگر شکست

صائب چه شکرهاست که ما را چو زلف، یار
در هر شکستنی به طریق دگر شکست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۱۶

چندین جمال هست نهان در جلال دوست
خوشتر ز گوشوار بود گوشمال دوست

پیوند نابریده میسر نمی شود
موقوف انقطاع بود اتصال دوست

در پرده آب کرد دل کاینات را
ای وای اگر ز پرده برآید جمال دوست

اوج وصال در خور پرواز ما نبود
بی بال و پر شدیم به امید بال دوست

پیوسته با محیط بود جویبار موج
دل را که منع می کند از اتصال دوست؟

بر سنگ زن که آهن زنگار خورده ای است
آیینه ای که آب نشد از مثال دوست

چون طفل روزه دار، سراپای دیده ایم
تا از کدام ابر برآید هلال دوست

معنی ربوده است مرا بیشتر ز لفظ
پروای دوست نیست مرا از خیال دوست

موج و حباب تیره کند بحر صاف را
حاجت به خط و خال ندارد جمال دوست

گردد ز خشکی و تری شاخ مختلف
عام است ورنه فیض نسیم وصال دوست

از ناله و فغان نشود طبع من ملول
جمع است خاطرم ز دل بی ملال دوست

در نوبهار حشر نیاید برون ز خاک
هر دانه دلی که نشد پایمال دوست

بگذر ز سر، که هر که درین راه سر نباخت
در جیب خاک ماند سرش ز انفعال دوست

هر ذره ای نو ای اناالشمس می زند
در خانه ام ز روشنی بی زوال دوست

ظرف حباب در خور بحر محیط زیست
صائب مرا بس است امید وصال دوست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۱۷

تا چند بشنوم ز رسولان پیام دوست
گه دل به نامه شاد کنم، گه به نام دوست

عارف ز جام مهر خموشی نیافته است
کیفیتی که یافت دلم از کلام دوست

رحم است بر کسی که ز کوتاه دیدگی
در جستجوی ماه برآید به بام دوست

دشمن به بیقراری من رحم می کند
در خاطرم عبور کند چون خرام دوست

گر میرم از خمار ز دل خون نمی خورم
من کیستم که باده گسارم ز جام دوست؟

هر چند ناقص است شود کار او تمام
افتاد چشم هر که به ماه تمام دوست

در بزم ما به باده و جام احتیاج نیست
ما را بس است مستی ذکر مدام دوست

از داغ غربتش جگر سنگ خون شود
آشفته خاطری که نداند مقام دوست

خون می خورد ز ساغر آب حیات، خضر
خوشتر ز لطف خاص بود لطف عام دوست

ناکامی است قسمت خودکام، زینهار
بر کام خود مباش که باشی به کام دوست

صائب فزون ز باده لعل است نشأه اش
خونی که می خورم ز رخ لعل فام دوست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۱۸

باریکتر چرا نشوم از میان دوست؟
می بایدم گذشت ز تنگ دهان دوست

هر کوچه کهکشانی و هر خانه مشرقی است
از فیض آفتاب ثریا فشان دوست

نتوان به خامه دو زبان حرف دوست گفت
لب بسته ایم یکقلم از داستان دوست

از گیرودار سبحه و زنار فارغ است
دستی که ماند در ته رطل گران دوست

من کیستم که روی نتابم ازین مصاف؟
گردون زره شده است ز زخم سنان دوست

باید به زخم چنگل شهباز تن دهد
چون بهله هر که دست کند در میان دوست

یک موی در میان من و او نمانده است
پیچیده ام چو تاب به موی میان دوست

سنگ نشان ز حالت منزل چه آگه است؟
از دیر و کعبه چند بپرسم نشان دوست؟

عاشق به کعبه حاجت خود را نمی برد
خاک مرا عشق بود آستان دوست

بر هر که دست می زنم از دست رفته است
در حیرتم که از که بپرسم نشان دوست؟

صائب زبان بگز که درین انجمن کلیم
تا دست و لب نسوخت، نشد همزبان دوست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۱۹

ما گر چه بسته ایم لب از گفتگوی دوست
آیینه دار راز نهان است روی دوست

از بوی پیرهن گذرد آستین فشان
در مغز هر که ریشه دوانید بوی دوست

محو کدام آیینه سیما شود کسی؟
آیینه خانه ای است دو عالم ز روی دوست

رهبر چه حاجت است، که هر خار دشت عشق
برداشته است دست اشارت به سوی دوست

در پرده سوخت شهپر مرغ نگاه را
آه آن زمان که پرده برافتد ز روی دوست

درد طلب کجاست، که هر ذره خاک من
چون مور پر برآورد از جستجوی دوست

هر چند دوست را سر ما نیست از غرور
ما هم ز انفعال نداریم روی دوست

اوراق دل ز منت شیرازه فارغ است
تا کوچه گرد زلف حواس است بوی دوست

از سیل فتنه زیر و زبر گر شود جهان
صائب برون نمی رود از خاک کوی دوست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۲۰

از شش جهت به کعبه مقصد سبیل هست
در هر زمین که جاده نباشد دلیل هست

دل را ز دوستان گرانجان نگاه دار
بر گرد کعبه تو هم اصحاب فیل هست

بی شمع آه، راه طلب طی نمی شود
چون آفتاب و ماهت اگر صد دلیل هست

در خون دل مضایقه با غم نمی کنیم
دایم درین پیاله شراب سبیل هست

غیر از دل گرامی ارباب عشق نیست
گر بیضه ای به زیر پر جبرئیل هست

در حشر، کار تشنه دیدار مشکل است
ورنه برای تشنه لبان سلسبیل هست

افکار مولوی و سنایی است، بی سخن
گر زان که فکر صائب ما را عدیل هست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۲۱

نابسته رخنه نظر از هر عیان که هست
از پرده جلوه گر نشود هر نهان که هست

هر مو زبان نکته سرایی نمی شود
تا ترک گفتگو نکند این زبان که هست

چندین هزار جامه بدل کرد هر حباب
دریای بیکران حقیقت همان که هست

باور که می کند، که ازان گنج سر به مهر
آفاق پر گهر شد و او همچنان که هست

از سرنوشت هر دو جهان سربرآورد
خود را اگر کسی بشناسد چنان که هست

سنگ نشان به کعبه رسانید حاج را
حق را نیافتی تو به چندین نشان که هست

کار جهان چنان که تو خواهی اگر شود
ایمان نیاوری به خدای جهان که هست

صائب چسان به حمد تو رطب اللسان شود؟
ای عاجز از ثنای تو هر نکته دان که هست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۲۲

رزق دهن تیغ بود هر گلو که هست
قالب تهی ز سنگ کند هر سبو که هست

نتوان به هر دو دست سر خود نگاهداشت
بازیچه محیط شود هر کدو که هست

واصل به بحر می شود این جویبارها
در پای خم شکسته شود هر سبو که هست

چون غنچه هر قدر که گره سخت تر کنی
آخر به باد می رود این رنگ و بو که هست

چندان که می برند فرورفتگان به خاک
یک ذره کم نمی شود این آرزو که هست

از بحر، بی طلب صدفت پر گهر شود
گردآوری اگر کنی این آبرو که هست

ما از وضو به شستن دست از جهان خوشیم
پیوسته تازه روی بود این وضو که هست

چندان که مردمان به سخن دل نمی دهند
ما بس نمی کنیم ازین گفتگو که هست

صائب ز ناز و نعمت دنیای پر فریب
ما را بس است این دل بی آرزو که هست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۰۲۳

دلبستگی است مادر هر ماتمی که هست
می زاید از تعلق ما، هر غمی که هست

خود را ز واصلان دیار فنا شمار
تا بر دل تو سور شود ماتمی که هست

با تشنگی باز که در زیر آسمان
دلهای آب کرده بود، شبنمی که هست

از خود رمیده ای است که خود را نیافته است
امروز در بساط جهان بیغمی که هست

هر چند در دهان تو خاک سیه زنند
چون نقش، خوش برآی بر هر خاتمی که هست

زخم تو بی نیاز ز مرهم نمی شود
تا صرف دیگران نکنی مرهمی که هست

آتش ز سنگ و لعل ز خارا گرفته اند
محکم بگیر دامن کوه غمی که هست

بر مهلت زمانه دون اعتماد نیست
چون صبح در خوشی به سر آور دمی که هست

سالک اگر به دامن خود پای بشکند
در دل کند مشاهده هر عالمی که هست

هرگز سری ز روزن دل برنکرده اند
جمعی که قانعند به این عالمی که هست

با خامشی بساز که در خاکدان دهر
چاه فرامشی است همین محرمی که هست

صائب دو شش زدند درین عالم سپنج
آنها که ساختند به نقش کسی که هست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 202 از 718:  « پیشین  1  ...  201  202  203  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA