انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 251 از 718:  « پیشین  1  ...  250  251  252  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۵۰۶

چون زتاب می رخت بر لاله پهلو می زند
غنچه در پیش گل روی تو زانو می زند

چون شود از عارضش آب طراوت موج زن
از خجالت دست خود آیینه بر رو می زند

از شبیخون خزان سنگش به مینا می خورد
باغ کز بادام خواب چارپهلو می زند

در خلاف وعده ابرویت سرآمد گشته است
در کجیها این ترازو راستی مو می زند

کیست تا همچشم یار شوخ چشم ما شود؟
هر نگاهش بر صف صد دشت آهو می زند

پاک طینت از حدیث سرد از جا کی رود؟
آب گوهر از صبا کی چین بر ابرو می زند؟

صائب از بس سینه را از مهر صیقل داده ایم
پیش ما صافی دلان آیینه زانو می زند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۵۰۷

شانه چون بر زلف خود آن عنبرین مو می زند
در بیابان داغهای لاله را بو می زند

در تپیدنهای دل عاشق ندارد اختیار
بال و پر در شیشه دل آن پریرو می زند

همچو مژگان هر که را دل می دهد آن چشم مست
بی محابا سینه بر شمشیر ابرو می زند

سرو را در حلقه آغوش دارد گرچه تنگ
نعل وارون همچنان قمری زکوکو می زند

عاشقان پنهان نمی سازند داغ عشق را
هر که از فرماندهان شد مهر بر رو می زند

از نزول آیه رحمت بود در پیچ و تاب
هر که زیر تیغ جانان چین بر ابرو می زند

از نظر بازان نگردد حسن اگر صائب تمام
گرد مجنون حلقه از بهر چه آهو می زند؟

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۵۰۸

دامن آنها کز گرانجانان دنیا می کشند
بار کوه قاف آسان همچو عنقا می کشند

همچو بار طرح می باشند بر دلها گران
شوره پشتانی که دست از کار دنیا می کشند

می کشند آنان که خار از پاچو سوزن خلق را
سر برون از یک گریبان با مسیحا می کشند

می دهندش همچو مژگان جا به چشم خویشتن
عاشقان گر خار راه عشق از پا می کشند

حسرت عشاق افزون می شود در عین وصل
موجها خمیازه در آغوش دریا می کشند

گرچه لیلی عمرها شد تا ازین صحرا گذشت
آهوان گردن همان بهر تماشا می کشند

داده ام تا نسبت آن قامت موزون به سرو
قمریان از جلوه اش ناز دو بالا می کشند

نیست صائب رنگی از می زاهدان خشک را
گردنی از دور گاهی همچو مینا می کشند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۵۰۹

می پرستان در بهشت نقد ساغر می کشند
دور گردان انتظار آب کوثر می کشند

خود حسابان از کتاب و از حساب آسوده اند
ساده لوحان انتظار صبح محشر می کشند

حسن را با بی سروپایان بود روی نیاز
ذره ها از پنجه خورشید ساغر می کشند

خامشان را هست در میخوارگی ظرف دگر
ماهیان از بی زبانی بحر بر سر می کشند

غافل از شیرینی گفتار خود افتاده اند
طوطیان از ساده لوحی ناز شکر می کشند

پاکبازانی که دست از رشته جان شسته اند
بی تکلف بحر را چون موج در بر می کشند

می رسانند از دل دریا به ساحل نامه ها
موجها گاهی زدست بحر اگر سر می کشند

چون صدف لب پیش ابر نوبهاران باز کن
کآبرو را با گهر اینجا برابر می کشند

حسن عالمسوز را بی پرده دیدن مشکل است
شعله رویان روغن از چشم سمندر می کشند

در ترازو عارفان را نیست صائب سنگ کم
کعبه و بتخانه را اینجا برابر می کشند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۵۱۰

پرده پوشی عشق عالمسوز را پیدا کند
پرده تبخال تب را بیشتر رسوا کند

خرده راز محبت می شکافد سینه را
این شرار شوخ کار تیشه با خارا کند

بر نیاید هر تنک ظرفی به حفظ راز عشق
باده پرزور کار سنگ را مینا کند

تنگدستی نفس سرکش را شود رهبر به حق
ابر چون بی آب گردد روی در دریا کند

کی خیالش می شود در دل مصور بی نقاب؟
حسن محجوبی که بر آیینه استغنا کند

نیست از عرض تجمل تنگ چشمان را گزیر
دانه صد تیغ زبان در خوشه ای پیدا کند

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۵۱۱

عشق شورانگیز اگر جا در دل خارا کند
کعبه را چون محمل لیلی جهان پیما کند

در سر اندیشه او عقل آخر سرگذاشت
در دل دریا شناور چند دست و پا کند؟

جرأت بر گرد سر گردیدن شکر کجاست؟
من گرفتم مور عاجز بال و پر پیدا کند

جان مشتاقان به پابوس قیامت می رسد
یار بی پروای ما تا آستین بالا کند

از لباس ظاهر آزادم، سبکدستی کجاست
کز سرم اندیشه دستار را هم وا کند

رتبه آزادگی بنگر که نخل میوه دار
از حجاب سرو نتوانست سر بالا کند

در فضای لامکان از تنگی جا شکوه داشت
دل چه بال و پر درین دامان صحرا واکند؟

شیخ شهر از گوشه گیری شهره آفاق شد
سر به جیب خاک بردن دانه را رسوا کند

سوزن عیسی تواند لاف بینایی زدن
رشته سردرگم ما را اگر پیدا کند

تیغ بردارد به انداز سرش هر موجه ای
خودنمایی چون حباب آن کس که در دریا کند

گرنگردد از شنیدن طبع اهل دل ملول
صائب از هر قطره خون دفتری انشا کند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۵۱۲

هر که بال و پر چو سرو از همت والا کند
سیر با استادگی در عالم بالا کند

از دل پرخون بود در گریه چشم من دلیر
دخل دریا ابر را در خرج بی پروا کند

کار چون افتاد شیرین، کارفرما می شود
تیشه فرهاد ممکن نیست سر بالا کند

درفشاندن گر کند تقصیر از دون همتی است
هر که احسان همچو ابر از کیسه دریا کند

منع دلهای دونیم از ناله کردن مشکل است
شق زبان خامه لب بسته را گویا کند

می کند یاد گرانجانان سبک چون برگ کاه
قاف اگر گاهی گرانی بر دل عنقا کند

می تواند کرد بر گردن فرازان سروری
هر که در هنگام ریزش خنده چون مینا کند

نیست عیب خویش دیدن کار هر نادیده ای
سرمه توفیق تا چشم که را بینا کند

این دم گرمی که من از چرب نرمی دیده ام
نخل مومین می تواند ریشه در خارا کند

شهر زندان می شود صائب به چشم وحشتم
گردبادی چون نفس را راست در صحرا کند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۵۱۳

می به جرأت در قدح در پای خم مینا کند
دخل دریا ابر را در خرج بی پروا کند

از حجاب حسن شرم آلوده لیلی هنوز
بید مجنون را میسر نیست سر بالا کند

می کند همواری من خصم را شیرین زبان
زنگ را آیینه ام چون طوطیان گویا کند

رهنورد شوق را منزل شود سنگ فسان
موج هیهات است در ساحل میان راوا کند

نفس سرکش گردد از اقبال دنیای خسیس
مشت خاری آتش افسرده را رعنا کند

سر گرانی لازم حسن است در هر صورتی
نقش شیرین تا چه خونها در دل خارا کند

آن که مصرف می کند پیدا برای سیم و زر
کاش نقد وقت را هم مصرفی پیدا کند

گر نپردازد به حال سینه درد و داغ عشق
کیست صائب این زمین مرده را احیا کند؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۵۱۴

پیش ابر نوبهاران چون صدف لب وا کند
شور غیرت زندگی را تلخ بر دریا کند

زود عالم را کند زنگار در چشمش سیاه
هر که چون آیینه عیب خلق را پیدا کند

می دهد داد سراسر، دشت پیمای جنون
گر غبار خاطرم را دامن صحرا کند

می کند تأثیر در دلهای سنگین اشک و آه
آب و آتش جای خود در سنگ و آهن وا کند

نیست میدان جنون ما جهان تنگ را
کشتی طوفانی ما رقص در دریا کند

شاهد آیینه رخساری درین بازار نیست
طوطی ما را مگر ذوق سخن گویا کند

سرو سرتاپا زطوق قمریان گشته است چشم
تا مگر نظاره آن قامت رعنا کند

لاله زاری شد به چشم من جهان از نور عشق
کیمیای شعله خس را آتشین سیما کند

با من رسوا چه سازد پرده سوزیهای حسن؟
ساده لوح آن کس که خواهد مشک را رسوا کند

شمع کافوری فروزد پیش راه جان من
چون به قصد کشتن من آستین بالا کند

گفتم از خط رحم او افزون شود، غافل که خط
جوهر دیگر فزون بر تیغ استغنا کند

تا نفس را راست سازد بلبل آتش زبان
کلک صائب می تواند صد غزل انشا کند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۲۵۱۵

آه ازان روزی که عاشق شکوه را سروا کند
مهر بردارد زلب دیوان محشر وا کند

گل درین گلزار می ریزد زاستغنا به خاک
نامه ما را که از بال کبوتر وا کند؟

می توان زیر فلک آهی به کام دل کشید
بال اگر در بیضه فولاد، جوهر وا کند

بر شکوه دل فلک در غنچه خسبی تنگ بود
آه ازان روزی که این سیمرغ شهپر وا کند

فرد شب را گرچه از مشق گنه کردم سیاه
مد آهی می کشم چون صبح دفتر وا کند

گوهر دل تا بود در قید تن ناسفته است
از صدف بیرون چو آید چشم گوهر وا کند

من گرفتم بحر سر تا پا شود ناخن زموج
نیست ممکن عقده ای از کار گوهر وا کند

کاروان شوق هیهات است از هم بگسلد
موج در هر جنبشی آغوش دیگر وا کند

هر طرف موری کمند جذبه ای چین کرده است
در نیستان چون میان خویش شکر وا کند؟

دستگاه شکوه ما نیست این غمخانه را
دل مگر این بار در صحرای محشر وا کند

زین جهان نگشود کار دل، مگر این عقده را
ناخن ماه نو و دندان اختر وا کند

شد زخط سبز، لعل یار صاحب دستگاه
بال پروازی مگر از اوج، شهپر وا کند

شوق عالم گرد در جایی نمی گیرد قرار
ابر هر دم بال در صحرای دیگر وا کند

حسن عالم سوز را دود سپندی لازم است
چشم هیهات است در بزم تو مجمر وا کند

شکوه دل را به آه سرد صائب می برم
غنچه در پیش نسیم صبح دفتر وا کند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 251 از 718:  « پیشین  1  ...  250  251  252  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA