انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 519 از 718:  « پیشین  1  ...  518  519  520  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۴۳

دل شبها مشو از دیده گریان غافل
در سیاهی مشو از چشمه حیوان غافل

نیست بی خار درین شوره زمین یک کف خاک
مشو ای راهرو از چیدن دامان غافل

قد خم گشته رسول سفر آخرت است
مشو ای گوی سبک مغز ز چوگان غافل

نقش درآینه صاف نگردد پنهان
چون زمعشوق شود عاشق حیران غافل

هست هر صفحه گل نامه ای از عالم غیب
در بهاران مشو از سیر گلستان غافل

فیض در دامن شب بیشتر از روز بود
مشو ایام خط از آینه رویان غافل

پرده خواب بود عینک جویای گهر
که صدف را نکند بحر زنیسان غافل

نکند حسن فراموش نظربازان را
که زیعقوب نگردد مه کنعان غافل

دوسه روزی به مراد تو اگر گشت فلک
مشو از گردش این مهره غلطان غافل

چون گشودی به شکر خنده لب از بی مغزی
از سر خود مشو ای پسته خندان غافل

در غریبی زوطن کامروا می گردد
در وطن هرکه نگردد ز غریبان غافل

شمع بی رشته محال است کند قامت راست
مشو ای دیده وراز پاس ضعیفان غافل

کف افسوس شود برگ نشاطش صائب
هرکه گردید زبی برگ و نوایان غافل
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۴۴

من که هرپاره دلم هست به صد جا مشغول
بادل جمع شوم چون به تو تنها مشغول

خدمت دور به نزدیک نمی فرمایند
اهل دل را نکند عشق به دنیا مشغول

ماند از جلوه بی قیمت یوسف محروم
هرکه درقافله گردید به سودا مشغول

ماند چون آینه در دایره حیرانی
هرکه از ساده دلی شد به تماشا مشغول

قسمت دیده ز هر عضو جدا می گیرم
به تماشای توام بس که سراپا مشغول

هر نفس عشق دو صد نقش بدیع انگیزد
تا نگردد به خود آن آینه سیما مشغول

می شود صائب از اندیشه دنیا فارغ
شد دل هر که به اندیشه عقبی مشغول
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۴۵

شکوه حسن فزون گردد از لباس جلال
شود دو آتشه رنگ بتان ز جامه آل

ازان به جامه گلرنگ مایل است آن شوخی
که در لباس کند خون عاشقان پامال

چو آب از جگر لعل آتشین پیداست
صفای پیکر سیمین او ز جامه آل

کدام چشم ترا سیر می تواند دید
کنون که قد تو از جامه یافت رنگ جمال

به پاکدامنی افتاده است کار مرا
که جامه رانکند رنگ جز به خون حلال

زمین ز جلوه رنگین آن بهار امید
ز باده شفقی ساغری است مالامال

به دور روی تو بلبل ز خجلت افشاند
فروغ چهره گل را چو گرد از پرو بال

ز سایه در جگر خاک خون کند صائب
کشید بس که به خون دامن آن بلند نهال
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۴۶

خمار من نشکست از ایاغ چشم غزال
فزود داغ جنونم ز داغ چشم غزال

به داغ لاله کجا التفات خواهد کرد
رمیده ای که ندارد دماغ چشم غزال

به دیده ای که زوحدت سیاه مست شده است
یکی است داغ پلنگ و ایاغ چشم غزال

اگر ز باد خزان شمع لاله کشته شود
بس است بر سر مجنون چراغ چشم غزال

ز آتشی که به دامان دشت مجنون زد
هنوز زیر سیاهی است داغ چشم غزال

نمی شود نکند شوق سرمه خاکم را
مرا که سوخت نفس در سراغ چشم غزال

خوشا کسی که چو مجنون ازین جهان صائب
کشید رخت به کنج فراغ چشم غزال
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۴۷

گرفته اوج ز بس فیض نوبهار امسال
یکی شده است لب بام و جویبار امسال

خمیر مایه چندین بهار آینده است
زمین ز ابر شد از بس که مایه دار امسال

نکرده راست نفس سرو خوشخرام شود
اگر بلند شود از زمین غبارامسال

چنین که رشته باران ز هم نمی گسلد
دل دو نیم نماند به روزگار امسال

اگر نه صبح قیامت بود شکوفه چرا
نهفته های زمین گشت آشکار امسال

شکوفه همچو ثمر پشت شاخ خم سازد
چنین هجوم کند گر به شاخسار امسال

غریب نیست که زاهد برآید از خشکی
چنین که شد درو دیوار میگسارامسال

ز نوبهار هوا شد چنان به کیفیت
که میکشان شکنند از هوا خمارامسال

ز دست توبه گرفته است جوش لاله و گل
چو برگهای خزان دیده اختیار امسال

به دیده تیغ مرصع نیام می آید
ز جوش لاله و گل تیغ کوهسار امسال

بجز گرفتن جام و نظاره ساقی
نمی رود دل ودستم به هیچ کارامسال

غنی زآب خمارند میکشان صائب
ز بس هوا ز رطوبت شد آبدار امسال
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۴۸

نیم ز پرسش محشر به هیچ باب خجل
که خود حساب نمی گردد از حساب خجل

نکرد تربیت عشق در دلم تاثیر
چو تخم سوخته گردیدم از سحاب خجل

چنین که من خجل از سایلم ز بی برگی
ز تشنگان نبود موجه سراب خجل

ز سنگ ناوک ابرام بر نمی گردد
گدا نمی شود از سختی جواب خجل

پس ازتمام شدن ازچه روی می کاهد
ز نور عاریه گر نیست ماهتاب خجل

دهد گشودن لب انفعال نادان را
که هست خانه مفلس ز فتح باب خجل

ز خط به چشم هوسناک شد جهان تاریک
که کور فهم شد زود ازکتاب خجل

نظاره اش به نظر اشک گرم می آرد
شد از عذار تو از بس که آفتاب خجل

جواب آن غزل حافظ است این صائب
که کس مباد ز کردار ناصواب خجل
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۴۹

چراغ ماه خطر دارد از رمیدن دل
به ساق عرش فتد لرزه از تپیدن دل

طلسم هستی خود هر که نشکند چو حباب
نمی رسد به مقام نفس کشیدن دل

فغان که نیست درین روزگار بی حاصل
غمی که تنگ کند جای برتپیدن دل

ز شارع کشش دل قدم برون مگذار
که خضر کعبه مقصد بود کشیدن دل

خرد به پرده سرای حواس محتاج است
به گوش و لب نبود گفتن و شنیدن دل

چه فتنه بود نگاه تو درجهان انداخت
که جست عالمی از خواب آرمیدن دل

بیا که می خلد از انتظار آمدنت
چو دشنه ام به جگر شهپر تپیدن دل

چو غنچه جامه رنگین به روی هم مگذار
که می شود همه اسباب لب گزیدن دل

نفس رسید به پایان و در قلمرو خاک
نیافتیم فضای نفس کشیدن دل

ترا که هست دل آرمیده ای خوش باش
که من افتاده ام از چشم آرمیدن دل

چسان به بستر آسودگی نهم پهلو
مرا که سنگ به پهلو زند تپیدن دل

ز شیشه های فلک بانگ الامان خیزد
در آن مقام که میدان کشد رمیدن دل

به گوش هرکه گران نیست از شراب غرور
نوای طبل رحیل است هر تپیدن دل

در آن مقام که صائب به نغمه پردازد
ز شاخسار فتد بلبل از تپیدن دل
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۵۰

نمی روم قدمی راه بی اشاره دل
که خضر راه نجات است استخاره دل

دعای جوشن کشتی است موجه خطرش
فتاد هرکه به دریای بیکناره دل

کسی به کعبه مقصود ازین بیابان رفت
که برنداشت دو چشم خود از ستاره دل

تهی نمی شود از برگ عیش دامانش
چو غنچه هرکه قناعت کند به پاره دل

به خوابگاه غلط کرده ای تو از طفلی
و گرنه محمل لیلی است گاهواره دل

اگر ز اهل دلی آسمان مسخر توست
که سیر چرخ بود تابع اشاره دل

پیاده وار مکرر سپهر سرکش را
فکنده در جلو خویش یکسواره دل

اگر چه پرده شرم است مانع دیدار
ز هم نمی گسلد رشته نظاره دل

مشو ز آه شرربار عاشقان غافل
که سینه چاک کند سنگ را شراره دل

چنان که روشنی خانه است از روزن
ز داغ عشق بود عیش بی شماره دل

علاج کودک بدخو ز دایه می آید
کجاست عشق که درمانده ام به چاره دل

سواد هردو جهان است در سویدایش
مپوش دیده خود صائب از نظاره دل
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۵۱

قدم برون منه از آستان خانه دل
که نقد هر دو جهان است خزانه دل

ز کاسه سر خود فیل مست می گردد
ز خود شراب برآرد زمین خانه دل

سفر به بال و پر موج می کند دریا
ز آه و ناله خویش است تازیانه دل

ز لفظ راه به معنی برند بینایان
و گرنه نیست خط و خال دام و دانه دل

فلک که نقطه پرگار اوست مرکز خاک
جزیره ای است ز دریای بیکرانه دل

فریب کارگشایان روزگار مخور
ببر زآه چراغی به آستانه دل

دو عالمند طلبکار این گهر صائب
فتد به دست که تا گوهر یگانه دل
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۵۲

گذشت عمر ازین خاکدان برآ ای دل
چه همچو سنگ نشان مانده ای به جا ای دل

جدا ز جسم چو بی اختیار خواهی شد
به اختیار نگردی چرا جدا ای دل

به باد داد هوا صد هزار سرچو حباب
چه می زنی به گره هر نفس هوا ای دل

شود چو پرده بیگانگی حجاب ترا
به هر چه غیر خدا گردی آشنا ای دل

جمال شاهد مقصود چشم برراه است
چرا نمی دهی آیینه را جلا ای دل

برون نرفته ز خود پشت رابه دنیا کن
مباد حشر شوی روی بر قفا ای دل

شود به صبر دوا دردهای بی درمان
چه درد خود کنی آلوده دوا ای دل

ز پوست غنچه برآمد ز سنگ لاله دمید
تو نیزاز ته دیوار تن برآ ای دل

به هر که بود درین عالم آشنا گشتی
چرا به خویش نمی گردی آشنا ای دل

اگر نه از تو دلارام برده است آرام
چرا قرار نگیری به هیچ جا ای دل

نه برق در تو نه باد جهان نورد رسد
به این شتاب کجا می روی کجا ای دل

به خون خویش اگر تشنه نیستی چون شیر
زنی برای چه سر پنجه با قضا ای دل

ترا چو آه سحر گاه گرهگشایی هست
به کار خویش فرو مانده ای چرا ای دل

غریق را نتواند غریق دست گرفت
چه می بری به کسی هردم التجا ای دل

درین سفر که زریگ روان خطر بیش است
مشو ز صائب بی دست وپا جدا ای دل
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 519 از 718:  « پیشین  1  ...  518  519  520  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA