انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 522 از 718:  « پیشین  1  ...  521  522  523  ...  717  718  پسین »

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۷۵

گر تشنه اسراری پیش آر شراب اول
گر گنج خواهی می گرد خراب اول

ان نقطه خاموشی درحرف نمی گنجد
بر طاق فراموشی بگذار کتاب اول

از ترک هوا آخر با بحر یکی گردند
هر چند هوا جویند مردم چو حباب اول

از لطف بهار آخر دریای گهر گردد
جز دود و بخاری نیست هر چند سحاب اول

تا در پس این پرده است دل صاف نمی گردد
چون زنده دلان بگذر از پرده خواب اول

از خنده عشق ای دل زنهار مشو ایمن
بستر ز نمک سازند از بهرکباب اول

حاشا که طمع گردد دل سایل
گر عرض دهد بردل تلخی جواب اول

آنان که خبر دارند ار آخر کار خود
شرط است که بگذارند پارا به حساب اول

افسرده تر از پیری است دولت چو کهن گردد
هر چنددل افروزست چون عهد شباب اول

هر چند چمن پیرا درپاس چمن کوشد
آتش نفسان از گل گیرند گلاب اول

با ما سخنی سرکن کان مهر جهان آرا
ذرات جهان را داد تشریف خطاب اول

هشیار به حرف ما صائب نتوان پی برد
تر طیب دماغی کن ازباده ناب اول
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
م


غزل شماره ۵۲۷۶

عاشق صادق نمی دارد تمناهای خام
تخم انجم در زمین صبح می سوزد تمام

کام و ناکامی درین گلشن هم آغوش همند
بیشتر از فصلها در فصل گل باشد ز کام

فسق پیش من زطاعات ریایی بهترست
استخوان صد پیرهن باشد به از مغز حرام

تیرگی بیرون نرفت از دل به علم ظاهری
خانه را روشن نمی سازد چراغ پشت بام

ز انتقام حق کند ایمن عدوی خویش را
می کشد هرکوته اندیشی که از خصم انتقام

می توان آسان گسستن دامهای سست را
دل مخور گر کار دنیای تو باشد بی نظام

سالکی کز نور وحدت صیقلی شد دیده اش
می کند چون کعبه هر سنگ نشان را احترام

عالم روشن به چشم خویش می سازد سیاه
چون عقیق از سادگی هرکس کند تحصیل نام

از گرانسنگی پرستاران مودب می شوند
سجده پیش بت برهمن می کند جای سلام

چشم بد را ناتمامیهاست نیل چشم زخم
روی در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام

از طوع پیش خسان مگشا لب خواهش که نیست
تا لب گور این جراحت را امید التیام

اره با آهن دلی با نخل بارآور نکرد
انچه با عزلت گزینان می کند سین سلام

نفس چون مطلق عنان گردید طغیان می کند
سرکشی بارآورد چون نخل آب بی لجام

می شود کام سخنورتر ز شعر آبدار
سبز سازد تیغ اگراز آب خود صائب نیام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۷۷

سعی کن در عزت سی پاره ماه صیام
کز فلک از بهر تعظیمش فرود آمد کلام

آدمی ممتاز شد از سایر حیوان به صوم
نامه انسان به این مهر خدایی شد تمام

چون در دوزخ دهان گر چند روزی بسته شد
باز شد چندین دراز جنت به روی خاص و عام

خال روی مه جبینان گر ز مشک و عنبرست
از شب قدرست خال چهره ماه صیام

نیست در سالی دو عید افزون و از فرخندگی
عید باشد مردمان را سی شب این ماه تمام

لذت افطار در دنبال باشد روزه را
صبح اگر بندد دری ایزد گشاید وقت شام

روزه سازد پاک صائب سینه ها را از هوس
ز آتش امساک می سوزد تمناهای خام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۷۸

مو بمو دارم به خاطر خط جانان را تمام
هیچ کس چون من ندارد حفظ قرآن را تمام

صفحه رخسار خوبان را قماش دیگرست
دیده ام چون شبنم اوراق گلستان را تمام

نیست جز خورشید تابان مومیایی ماه را
عشق کامل می کند ناقص عیاران را تمام

حسن می بالد به خود درپرده شرم و حیا
می نماید چاه و زندان ماه کنعان را تمام

باده بی پشت پیش باده خواران نارس است
کرد خط پشت لب آن لعل خندان را تمام

نیست یک دل در جهان بی داغ عالمسوز عشق
هست در زیر نگین عالم سلیمان را تمام

نیست ممکن نیم بسمل عشق بگذارد مرا
می کنند اهل مروت زود احسان را تمام

بازگشتی آتش را به شمع نیم سوز
میکند سوز محبت ناتمامان را تمام

رفت در دنیای بی حاصل سراسر عمر تو
ریختی در شوره زار این آب حیوان را تمام

می شود از صاحبان دل شکست دل درست
می کند خورشید صائب ماه تابان را تمام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۷۹

روی گرم لاله شد برق کتان توبه ام
سوخت استغفار را گل در دهان توبه ام

غنچه گل دامن پاک مرا در خون کشید
از شکوفه ماهتابی شد کتان توبه ام

جست تیر هوایی خشکی زهدازسرم
نرم شد از جوش گل پشت کمان توبه ام

شاخ گل ازآستین آورد بیرون هر طرف
پنجه خونین به انداز عنان توبه ام

دولت بیدار می برروی من افشاند آب
بود چون گل هفته ای خواب گران توبه ام

محو کرد از گریه شادی رگ ابر بهار
چشم تا برهم زدم نام و نشان توبه ام

مشت خاری پنجه بادریای آتش چون زند
عاقبت مقهور می شد قهرمان توبه ام

سالم از صحرای زهد خشک بیرون امدم
آتش می شد دلیل کاروان توبه ام

بار دیگر دختر زر برد از راهم برون
تا چه خواهد کرد این ظالم به جان توبه ام

طبع سرکش در ربود از من عنان اختیار
تا کی این گلگون درآید زیر ران توبه ام

از شکست توبه ام قند مکرر می خورد
کام هرکس تلخ بود از داستان توبه ام

سوخت از برق شراب کهنه صائب ریشه اش
بر نخورد از زندگی نخل جوان توبه ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۸۰

گر چه از دریا به ظاهر چون گهر بگسسته ام
ازره پنهان به آن روشن روان پیوسته ام

در سرانجام جهان از بی دماغیهای من
می توان دانست دل بر جای دیگر بسته ام

چون شود مانع مرا از سیر زنجیر جنون
من که از بند فرنگ عقل بیرون جسته ام

آشنا جویان عالم خویش را گم کرده اند
فارغم از آشنایان تا به خود پیوسته ام

در شکست کشتی من موج خونخواری شده است
هر لب نانی که بر خوان فلک بشکسته ام

گر چه عالم منتظم از فکر باریک من است
درنظر بیقدرتر از رشته گلدسته ام

بگذرانم چون سلام آشنایی را ز خود
از دهان شیر پندارم مسلم جسته ام

ی شمارد عشق صائب از تن آسانان مرا
گر چه از درد طلب هرگز ز پا ننشسته ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۸۱

از تحمل راه گفت و گو به دشمن بسته ام
پیش سیلاب حوادث سد آهن بسته ام

همچنان دارد مرا سرگشته دوران گرچه من
برشکم سنگ از قناعت چون فلاخن بسته ام

در دل آهن دم جان بخش را تاثیر نیست
بی سبب خود را به عیسی همچو سوزن بسته ام

از سبکباران راه عشق خجلت می کشم
بر کمر هر چند جای توشه دامن بسته ام

نیست جزواکردن و پوشیدن چشم از جهان
چون شرر طرفی که من از چشم روشن بسته ام

ظلمت از کاشانه ام چون دود بیرون رفته است
از فروغ عاریت تا چشم روزن بسته ام

ز خم سنگ آسوده سازد مار را از پیچ وتاب
از جوانمردی کمر در خون دشمن بسته ام

دانه ای هرچند صائب بس بود سالی مرا
من کمر چون مور در تاراج خرمن بسته ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۸۲

گر چنین شوید غبار زهد از دل باده ام
بادبان کشتی می می شود سجاده ام

چون نگردد آب درچشم جهان از دیدنم
از یتیمی درغریبی چون گهر افتاده ام

عالم قسمت ندارد سیر چشمی همچو من
قانع از خرمن به برگ کاه چون بیجاده ام

شسته ام دست از لباس زود سیر نوبهار
همچو سرواز برگریز نیستی آزاده ام

باطنم از جوهر ذاتی است پر نقش و نگار
گرچه چون آیینه در ظاهر زمین ساده ام

نیست ناخن گیر دلهای عزیزان ورنه من
ناوک خارا شکافم این چنین کاستاده ام

زردرویی می کشم چون نی ز همراهان خویش
من که از ذوق سفر هرگز کمر نگشاده ام

عاجزم در عقده دل گرچه صائب بارها
عقده سردر گم افلاک را بگشاده ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۸۳

فکر حاصل ره ندارد در دل آزاده ام
تخم خال عیب باشد در زمین ساده ام

قطره بی ظرفم اما چون به جوش آید دلم
می کند تنگی خم گردون به جوش باده ام

گر چه صحرایی است بر مشت غبارم چشم مور
دربغل دارد فلکها را دل بگشانده ام

هیچ کس را دل نمی سوزد به من چون آفتاب
گرچه از بام بلند آسمان افتاده ام

اختیاری نیست سیر موجه بیتاب من
سالها شد از بام بلند آسمان افتاده ام

می زنم در لامکان پر با پریزادان قدس
پشت بردیوار جسم از کاهلی ننهاده ام

گردش چشمی که من زان دشمن دین دیده ام
بادبان کشتی می می کند سجاده ام

از بزرگان دیدن دربان مرا دلسرد ساخت
کرد یک دیدن ز صد نادیدنی آزاده ام

می شود قفل خموشی غنچه منقار او
گر شود آیینه طوطی ضمیر ساده ام

انتظار همرهان صائب عنانگیر من است
ورنه من عمری است تا پرواز را آماده ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
غزل شماره ۵۲۸۴

چون قدح از عکس ساقی در بهشت افتاده ام
در خرابات مغان خوش سر نوشت افتاده ام

در جهان آب و گل از درد و داغ عشق او
دوزخی دارم که از یاد بهشت افتاده ام

خارو گل آب از بهارستان وحدت می خورد
من ز غفلت در تمیز خوب وزشت افتاده ام

خم به فکر خاکساریهای من خواهد فتاد
چند روزی بر زمین گر همچو خشت افتاده ام

چون به داغ غربت من دل نسوزد سنگ را
خال موزونم که به رخسار زشت افتاده ام

من که صائب تا به گردن در گل تن مانده ام
زین چه حاصل کز ازل گردون سرشت افتاده ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 522 از 718:  « پیشین  1  ...  521  522  523  ...  717  718  پسین » 
شعر و ادبیات

Saib Tabrizi | صائب تبریزی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA