انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ورزش
  
صفحه  صفحه 14 از 93:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  92  93  پسین »

London Olympics 2012 | رویداد مهم المپیک ۲۰۱۲ لندن


مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ علی‌اکبر حیدری





علی‌اکبر حیدری در المپیک ۱۹۶۴توکیو بدون شکست اما با دادن دو تساوی برنز گرفت
مانند جهانبخت توفیق، محمدعلی خجسته پور، ابوطالب طالبی و اغلب مدال آوران در دهه های سی و چهل شمسی، خانواده علی اکبر حیدری نیز در سنین خردسالی‌اش به تهران مهاجرت کرد.

بین تمام همدوره‌ای‌هایش، فقط حیدری است که در ۷۱ سالگی هنوز دست اندرکار آموزش فنون کشتی است. بسیاری از نامداران کشتی ایران، پیشنهادی غیر از مربیگری در تیم ملی را نمی‌پذیرند، اما هر شهری تشکی بیاندازند و حیدری را بخواهند برای تعلیم، نه نمی‌گوید.
حیدری در روستای کهک تفرش به دنیا آمد، جایی که به اصطلاح خودشان با گویش باباطاهری صحبت می کنند. سال ۱۳۲۲ که آمدند تهران، او فقط دو سال داشت. خانواده روستایی او در جایی اسکان پیدا کردند که نیمه دوم دهه پنجاه میلادی، مهد کشتی بود.
جایی بین انبار معیر و گذر قلی که خانواده جلال آل‌احمد نیز آن جا زندگی می کردند. محله‌ای که همان موقع هم باستانی بود. سقاخانه گذرقلی به عنوان اثر ملی به ثبت رسیده، آب انبار معیر هم مانند مسجد و مدرسه معیرالممالک از آثار معماری دوره ناصری است.
محیط میدان شاهپور را آن موقع زورخانه‌ها و باشگاه‌هایی در بر می گرفت که در هر کدام چند قهرمان ملی، جهانی و المپیک تمرین می کردند.
علی اکبر ریزجثه‌ترین کودک محله بود اما گنده‌ترین‌ها هم از او حساب می بردند؛ بچه ای شَر، سمج و پر زور.
چند سال بعد وقتی رفت باشگاه ایزد فردوسی (محل سابق این باشگاه بین شاهپور و امیریه)، محمود ملاقاسمی مربی باشگاه، او را به داخل راه نداد و گفت "برو بچه نیم وجبی، اینجا دست و پات میشکنه. کشتی به درد تو نمی خوره!".
سماجت حیدری باعث شد تا مدیر این باشگاه عنایت ضیایی، برای جلب رضایت استاد وساطت کند .ضیایی همچنان در قید حیات است و باشگاه را در محل فعلی در حوالی بلوار استاد معین اداره می کند.
باشگاهی سازنده که با وجود قطع کمک‌های دولتی، راه سایر باشگاه‌ها را نرفت و میزهای بیلیارد را جایگزین تشک های کشتی نکرد. از تمام باشگاه‌های دهه ۵۰ میلادی در تهران، فقط ایزد فردوسی هنوز از قهرمان پروری باز نمانده. علیرضا رضایی آخرین محصول این باشگاه است که روی سکوی نایب قهرمانی المپیک آتن ایستاد.
علی اکبر حیدری پس از جلب رضایت ضیایی، مدتی بعد با رخصت گرفتن از حسین رضی‌خان، توانست در باشگاه پولاد هم تمرین کند. حیدری موقع سربازی اولین عنوان بین المللی‌اش را کسب کرد و روی سکوی نایب قهرمانی ارتش های جهان ایستاد.
در سال ۱۳۴۲ در فینال وزن اول قهرمانی کشور به نعمت‌الله گلزار باخت تا رقیب چغر اصفهانی از عنوان قهرمانی‌اش دفاع کند. اما پیشرفت جوان ۲۲ ساله چنان شتابی داشت که به زودی در ایران بی‌رقیب شد.
در مسابقات انتخابی المپیک توکیو، عباس زندی سرمربی وقت تیم ملی تمام بزرگان را فراخوانده بود تا مثل المپیک قبلی نشود و حرف و حدیثی در انتخاب فرد برتر وزن اول به جا نگذارد.
حیدری همه را از پیش رو برداشت. از نعمت‌الله گلزار انتقام قهرمانی کشور را گرفت، هوشنگ پوراسدالله و محمد کمانی را هم مغلوب کرد.
ماجرای مدال المپیک
در المپیک ۱۹۶۴ توکیو ۲۲ کشتی‌گیر روی باسکول رفتند. اردوی ایران، طاقت فضای پر هیجان و سنگین المپیک را نداشت. ناکامی کاروان ایران در المپیک قبلی نیز مزید بر علت بود. حیدری هم تحت تاثیر همین جو، در اولین کشتی مقابل نیاز الدین از پاکستان به تساوی رسید.
اما تا کشتی بعدی که روز دوم بود، خودش را پیدا کرد و در ۷۲ ثانیه با ضربه فنی بر لیانگ سون از مالزی غلبه کرد.
زافیروپولس از یونان را با امتیاز از پیش رو برداشت. در چهارمین روز رقابت ها با الیوت سیمونز از آمریکا نیز مساوی شد تا بخت قهرمانی را از دست بدهد.
با برتری مقابل جمال یانیلماز از ترکیه که قهرمان سال ۱۹۶۳ جهان بود، پرونده حیدری در این مسابقات بسته شد. زیرا با آن دو تساوی، جمع امتیازات منفی‌اش به عدد شش رسید و با کسب مدال برنز از دور مسابقات کنار رفت.
وقتی حیدری با حریف ترکیه‌ای سرشاخ شده بوده، همزمان و روی تشک مجاور نیز تختی با احمت آییک کشتی می گرفت و ناکامی های متوالی سایر اعضای تیم ایران، فشار روانی سنگینی را به هر دو تحمیل کرده بود.

علی اکبر حیدری در سال 1964 در مسابقات تفلیس قهرمان شد
تختی گرچه مثل حیدری بی تجربه نبود، اما همیشه از باختن واهمه داشت و می گفت: نمی‌دانم جواب مردم را چه بدهم.
حیدری می‌گوید هر دو نیم نگاهی به تشک کناری و مبارزه همدیگر داشتیم. اگر نگاه نمی‌کردیم هم فریادهای مربیان و هم تیمی‌هایی که بین دو تشک تقسیم شده بودند را می‌شنیدیم.
کشتی‌گیر سبک وزن ایران با کسب پیروزی از ادامه مسابقات بازماند. اگر او در دور اول بر رقیب پاکستانی غلبه می کرد شانس کسب مدال طلا هم داشت اما دو تساوی باعث شد بدون باخت، مدال برنز را به سینه بزند.
نمایندگان ژاپن و کره جنوبی، بدون کشتی گرفتن با حیدری روی سکوی اول و دوم ایستادند تا سکویی آسیایی برای وزن اول کشتی آزاد رقابت های المپیک ۱۹۶۴ توکیو به یادگار بماند.
حیدری در سه دوره مسابقه المپیک، جهانی و بازی‌های آسیایی کشتی گرفت و قضا را در هر سه دوره، سه نماینده مختلف از ژاپن که هیچ کدام پیش از رقابت‌ها بخت قهرمانی محسوب نمی‌شدند، روی سکوی نخست ایستادند.
معلم و منتقد
حیدری در همان سال المپیک توکیو، در کاپ تفلیس که معتبرترین تورنمنت کشتی جهان بود روی سکوی قهرمانی ایستاد. قهرمانی در تفلیس از قهرمانی در جهان هم سخت تر بود. زیرا در مسابقات جهانی فقط یک نفر از شوری کشتی می گرفت اما در کاپ تفلیس، روس‌ها پشت به پشت همدیگر مقابل باسکول وزن کشی صف می‌کشیدند.
بعد از المپیک برای مسابقات جهانی منچستر هم انتخاب شد. اگر در المپیک بدون باخت برنز گرفت، در منچستر هم فقط با یک باخت در رده چهارم ایستاد.
در آن رقابت ها تیم ملی ایران برای آخرین بار، خارج از خانه روی سکوی قهرمانی جهان ایستاد. حیدری به یوشیدا برنده مدال طلای این وزن باخت.
در سال ۱۳۴۵ بعد از سه سال مجددا در مسابقات قهرمانی کشور روی تشک آمد. رقبا همان قدیمی‌ها بودند. هوشنگ پوراسدالله از لرستان دوم شد و نعمت الله گلزار از اصفهان روی سکوی سوم ایستاد.
حیدری که حالا ۲۵ ساله بود و با تجربه، عازم بازی های آسیایی بانکوک شد و با مدال نقره دسته ۵۲ کیلو، به پایان خط دوران قهرمانی رسید.
دو سال بعد، یکی از مربیان تیم ملی کشتی آزاد ایران در مسابقات جهانی ۱۹۷۷ لوزان بود. انقلاب که شد دیگر از او در کادر فنی تیم‌های ملی استفاده نکردند. حیدری اما مربیگری را کنار نگذاشت.

حیدری هر کجا موقعیت تدریس فراهم بوده حضور داشته است
او در استخدام نیروی هوایی بود و همان جا بازنشسته شد. مدتی تعمیرگاه اتومبیل داشت اما آن را هم تعطیل کرد تا تمام وقتش را وقف کشتی کند.
حیدری هر کجا موقعیت تدریس فراهم بوده حضور داشته است. باشگاه اسدی شمیران در شمالی‌ترین نقطه شهر، سالن توفیق در مرکز شهر یا سرمربیگری تیم جزیره کیش در جنوبی‌ترین نقطه ایران.
غیر از سرمربیگری تیم ملی پیشکسوتان، بارها عضو کمیته فنی فدراسیون کشتی بوده. سه سال سرپرست تیم ملی جوانان بود و همین تیم توانست سال ۲۰۰۹ در آنکارا سه مدال طلای جوانان جهان را صید کند.
تکنیک او زبانزد است و آن قدر متقاضی دارد که همچنان تعلیم بدهد. سال گذشته کلاس‌های آموزشی ۱۰ روزه را در شهرستان‌های امیدیه، ماهشهر، آبادان، مسجد سلیمان، شوشتر و اندیمشک برگزار کرد.
حیدری به عنوان ناظر با انستیتو بین‌المللی کشتی ایران هم همکاری می کند. او ابایی هم از انتقاد ندارد؛ پس از مسابقات جهانی ۲۰۰۷ وقتی برای همراه کردن منتقدین، کمیته فنی با حضور پیشکسوتان منتقد تشکیل شد از عضویت در آن خود داری کرد. زیرا مشخص نبود این کمیته چه نقشی قرار است در تصمیم سازی ها ایفا کند.
به شدت از پیشکسوتی سرشناس که وساطت می کرد همه را در فدراسیون دور هم جمع کند انتقاد کرد. در مصاحبه‌اش با مجله تخصصی این رشته ورزشی گفت: آقای {...} گفت سفره‌ای پهن شده، تو هم بیا بنشین. اما من نپذیرفتم. علاقه‌ای به عضویت در کمیته فنی دکوری ندارم.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ محمدابراهیم سیف‌پور





عبدالله موحد: سیف‌پور در کشتی نابغه نبود، اما سماجت و سخت‌کوشی‌اش نظیر نداشت
بی‌حکمت نیست که محله زیر بازارچه شاپور بیش از بقیه محلات تهران مدال المپیک به خود دیده. محیطی که شش دهه قبل، کلوپ های ورزشی متعددی را در برمی‌گرفت.

زورخانه‌ها برقرار بودند. باشگاه فردوسی دایر بود. باشگاه پولاد را حاج حسین رضی خان اداره می کرد و باشگاه تهران، زیر نظر یوسف تیزهوش از نسل اول قهرمانان پینگ پنگ ایران بود.
محمدابراهیم سیف پور سعدآبادى هم از پولاد آغاز کرد که مهم ترین باشگاه تاریخ کشتی ایران است. حبیب الله بلور و عبدالحسین حاج فیلی خیلی زود به استعداد جوان ریز جثه‌ای پی بردند که قرار بود در سه وزن مختلف از سکوهای جهان و المپیک بالا برود.
سیف‌پور در سال ۱۳۳۷ بیست ساله بود که در مسابقات قهرمانی کشور به مدال برنز رسید. طلا نصیب خلیل رعیت‌پناه اولین مدال آور ایران در تاریخ بازی‌های آسیایی شد و برنز را هم محمود رفتاری به گردن آویخت. محمود رفتاری پسر حاج علی اکبر بود که سال ۱۲۹۰ زیر بازارچه قوام الدوله در میدان شاپور، چلوکبابی رفتاری را راه اندازی کرد.
سه نفری که روی سکو رفتند، سه سرنوشت متفاوت پیدا کردند. رعیت پناه حدود دو سال پیش در بابلسر از دنیا رفت و وقتی خبرش منتشر شد، برخی از قدیمی‌های کشتی پرسیدند: مگر او تا الان زنده بوده؟
سیف‌پور ورزش را ادامه داد. محمود رفتاری هم پس از پدر، راه او را دنبال کرد و مدیریت و توسعه چلوکبابی­‌های زنجیره‌ای را به عهده گرفت.
سیف‌پور در انتخابی برای اعزام به المپیک رم با محمدعلی خجسته‌پور به تساوی رسید اما حبیب الله بلور سرمربی کهنه کار تیم ملی، سیف‌پور ۲۲ ساله را به خجسته‌پور که در آستانه ۳۰ سالگی بود ترجیح داد.
این نخستین سالی بود که سیف‌پور دوبنده تیم ملی را به تن می‌کرد.
ماجرای مدال المپیک
خیلی زجر کشید و مربیان را هم زجر داد تا در ۵۲ کیلو سر وزن برسد. کار آن قدر بیخ پیدا کرد که به محمد پذیرایی عضو تیم کشتی فرنگی در آن رقابت ها آماده باش دادند تا اگر سیف‌پور سر وزن نرسید، پذیرایی در آزاد هم روی باسکول برود.
به هر جان کندنی بود سر وزن رسید. دیتر گروننیگ از استرالیا را ضربه فنی کرد. سپس پشت واینو رانتالا از فنلاند را هم به تشک دوخت.
رقابت‌های کشتی المپیک رم، در فضای آزاد برگزار می شد. کاخ باستانی بازیلیکا ماگزنتیوس را برای ضیافت کشتی آراسته بودند و چنان جمعیتی روی سکوها می‌نشستند که برای ورزش کشتی، از آن تاریخ تا امروز در ایتالیا تکرار نشده.
سیف‌پور در شب سوم، شانه های لستاو کروپ از لهستان را با تشک آشنا کرد. در روز چهارم اصلا کشتی نگرفت و در پنجمین روز، برای آندره ژوته از فرانسه نیز سرنوشتی مشابه رقبای قبلی رقم زد.

سیف‌پور در المپیک ۱۹۶۰ رم مدال برنز گرفت
اما ششمین روز مسابقات یکسره با شب های قبلی تفاوت داشت. علی علی‌یف از شوروی ۵ امتیاز از سیف‌پور پیش افتاد و برای این که مطابق مقررات آن زمان بتواند سیف‌پور را نیم پوئنه کند، سه امتیاز دیگر می خواست. به همین خاطر به پیروزی‌اش بسنده نکرد و بی محابا هجوم آورد.
همین یورش‌های چشم بسته کافی بود تا گرفتار فن "یکدست و یکپای مخالف" حریف نوخاسته ایرانی شود و همچون چهار رقیب پیشین، با ضربه فنی به او ببازد.
سیف‌پور حالا فقط به دو تساوی نیاز داشت تا روی سکوی نخست بایستد. اما در دور ششم مقابل احمت بیلک از ترکیه که پیش از این مغلوب علی‌یف شده بود، شکست خورد. بیلک چند سال بعد در سانحه رانندگی جانش را از دست داد.
سیف‌پور که با آن کاهش وزن بی رویه آشکارا تحلیل رفته بود، به ماسایوکی ماتسوبارا از ژاپن هم باخت و روی سکوی سوم ایستاد.
نابغه نبود اما سماجتش نظیر نداشت
سیف‌پور سال بعد از المپیک به یک وزن بالاتر رفت و در یوکوهاما با یک مساوی مقابل حسین آکباش از ترکیه قهرمان جهان شد.
در منچستر نیز ماجراهای یوکاهاما تکرار شد، هم سیف‌پور طلا گرفت و هم تیم ملی روی سکوی قهرمانی رفت. او در منچستر بابی داگلاس معروف را برد. همانی که دو بار با موحد مساوی کرد و در دهه ۸۰ سرمربی تیم ملی آمریکا بود.
رنگ مدال سیف پور اگر در ۱۹۶۳ صوفیا نقره‌ای شد، فقط به خاطر حضور اوسامو واتانابه از ژاپن بود. اعجوبه‌ای که هیچ گاه شکست نخورد و بدون باخت از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد.
سیف‌پور در المپیک توکیو هم حضور داشت اما در اولین کشتی، با ضربه فنی به ماتی جوتیلا از کانادا باخت تا به اتفاق منصور مهدی زاده که در المپیک قبلی مقابل فردریک توماس نیوزلندی ضربه شده بود، عجیب‌ترین نتایج کشتی گیران ایرانی در المپیک‌ها را ثبت کنند.
تاریخ این بار ماجرایی تراژیک برای سیف‌پور رقم زد و اگر در رم ناباورانه علی‌یف را ضربه فنی کرده بود، در توکیو ناباورانه ضربه فنی شد.
سیف‌پور پس از سه پیروزی مقابل نیوزلند، کره جنوبی و مکزیک، به نودار خوخاشویلی از شوروی هم باخت تا ششم شود.
آخرین عنوان سیف‌پور که پایان دوران عضویتش در تیم ملی هم بود، در بازی های آسیایی ۱۹۶۶ بانکوک به ثبت رسید. او در بانکوک روی سکوی دوم ایستاد.
او پس از خداحافظی رغبتی به مربیگری نداشت و موقعیتی فراهم نشد تا شگردهایش، خصوصا کنده استانبولی را به نسل‌های بعدی یاد بدهد. هر چند در مسابقات جهانی ۱۹۷۳ تهران عضو کادر فنی بود.
او حالا ساکن خیابان امیرآباد شمالی است و نمایشگاه اتومبیلی هم در خیابان جمهوری دارد.
احتمال نادیده گرفته شدن پیشکسوتان پایتخت نشین، نسبت به همدوره‌ای‌های مقیم استان ها کمتر است. در چارچوب رقابت‌های لیگ و در فواصل بین کشتی‌ها، چند بار از سیف‌پور تجلیل شده که همین مختصر نیز، از پیشکسوت‌های شهرستانی‌ها دریغ می‌شود.

سیف‌پور از معدود حامیان محمدرضا یزدانی‌خرم بود که از ابتدا تا انتها با او ماند
در مرداد ۱۳۸۳ در حضور خودش، رییس فدراسیون کشتی و مسئولین شهرداری تهران، سالنی به نام محمد ابراهیم سیف‌پور در منطقه‌ ۱۲ تهران افتتاح شد. طرحی که قرار بود تداوم داشته باشد و نامگذاری سالن های جدید، به نام قهرمانان ملی باشد اما با تغییر شهردارهای مناطق، نوبت به دیگران نرسید.
سیف‌پور مثل گیوه‌چی یا یعقوبی اهل انتقاد نیست و آخرین انتقادش از کادر فنی تیم‌های ناکام، سال ۱۹۶۲ بود که بلور را مقصر اصلی زمین خوردن ستاره های کشتی ایران معرفی کرد.
قبل از المپیک آتن وقتی انتقادها از نحوه انتخاب تیم ملی بالا گرفت، برگزاری مسابقه‌ انتخابی در اوزانی که محل بحث بود را به صلاح تیم ملی ندانست.
قبل از المپیک پکن نیز تنها پیشکسوت سرشناسی بود که از انتخاب معزی‌پور به عنوان سرمربی تیم ملی کشتی آزاد حمایت کرد و گفت: از آمدن معزی‌پور ابراز خشنودی می‌کنم.
اگر منصور مهدی‌زاده، منصور برزگر و علیرضا حیدری مدتی با یزدانی خرم کار کردند و سپس راهشان جدا شد یا به صف منتقدان پیوستند، سیف‌پور از معدود حامیان محمدرضا یزدانی‌خرم بود که از ابتدا تا انتها با او ماند.
مردی که در دهه ۶۰ میلادی روی تشک غوغا می‌کرد و جز به پیروزی با ضربه فنی نمی‌اندیشید، حالا پیشکسوتی ۷۴ ساله، آرام و خوش برخورد است که هیچ وقت در بگومگوهای رایج این ورزش مشارکت نمی‌کند.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ محمدعلی صنعتکاران




محمد علی صنعتکاران مدال برنز وزن ۷۸ کیلوگرم المپیک توکیو ۱۹۶۴ را کسب کرد
از باشگاه دارایی این روزها فقط نامی به جا مانده و خاطراتی. تجدید یاد از دارایی­‌چی­‌ها هنگامی است که یکی‌شان چشم از جهان فرو ببندد.
پرویز قلیچ خانی، محراب شاهرخی، جلال طالبی، ناصر نوآموز و احمد سنجری پیراهن سفید تیم فوتبال این باشگاه را به تن کردند و والیبال دارایی نیز در دهه ۶۰ قهرمان تهران شد.

در باشگاه کشتی دارایی که شادروان استاد رحمت الله غفوریان تمرین می‌داد، یلان بلندآوازه‌ای تمرین می‌کردند. یکی‌شان بچه کوچه بحرالعلوم در چهارراه سرچشمه بود؛ محمدعلی صنعتکاران.
صنعتکاران در خیابان نایب السلطنه بزرگ شد. مدتی در باشگاه شهباز تمرین کرد و چشم تیزبین غفوریان، استعدادش را دریافت. دیپلم را که در دبیرستان مرات گرفت، دیگر عضوی شد از باشگاه دارایی.
علی اصغر محب کمکش کرد به استخدام وزارت دارایی در بیاید؛ همو که در بخشی از بیانیه انحلال باشگاه دارایی خطاب به تیمسار خسروانی، از این که بودجه باشگاه تاج هشت برابر سهمیه تمامی باشگاه‌هاست انتقاد کرده بود. محب در متن نامه‌اش خسروانی را به جانبداری از باشگاه تاج و "پرونده سازی برای خادمین ورزش و عناد و لجاج خاص در رفتار" متهم کرد.
از اواخر دهه ۳۰ شمسی فضای ورزش در جامعه به قدری متحول شده بود که قهرمانان آینده کشتی، تمرینات مقدماتی را نه از گود زورخانه‌ها که از روی تشک‌های باشگاه‌ها آغاز می‌کردند.
شادروان مصطفی تاجیکی در المپیک رم با ضربه فنی به انیو ولچف بلغاری باخت تا در تیم سال بعد هم جایی نداشته باشد. صنعتکاران جای او را گرفت و یکی از پنج طلای ایران در یوکوهاما را به سینه زد.

صنعتکاران به دلیل رویکرد دفاعی در کشتی‌گرفتن بسیاری از مسابقات را با تساوی به پایان برد
صنعتکاران پیش از آن که با سیناوسکی کشتی بگیرد، دائم این زمزمه را می‌شنید که پس از حبیبی و توفیق، او هم به سیناوسکی خواهد باخت. هنگامی که دوبنده‌اش را پوشید تا روی تشک برود تختی به او نزدیک شد و گفت: اسم و ملیت حریف را فراموش کن، فقط به زحماتی فکر کن که تا امروز کشیده‌ای.
صنعتکاران سعی کرد همین کار را بکند. می‌گوید: "وقتی در خاک ولادیمیر سیناوسکی نشستم، دنده‌هایم زیر بار سگک کلاته او داشتند خرد می‌شدند. دوازده قرن بر من گذشت تا داور اعلام سرپا کند".
زمانی هم که سیناوسکی در خاک نشست، صنعتکاران می‌دانست او چه بدلکار زبده‌ای است. به همین خاطر هیچ حرکتی نکرد. آقای احتیاط، مچ پای رقیب را گرو نگه داشت تا زمان سه دقیقه‌ای خاک اجباری به پایان برسد.
محمدعلی صنعتکاران مسابقه را با نتیجه ۲-۱ برد. سال‌ها بعد وقتی این دو همدیگر را در بحبوحه مسابقات جهانی می‌دیدند، صنعتکاران به شوخی گفت: "پول دندان هایم را باید بدهی".
سال بعد از این قهرمانی باشکوه، صنعتکاران در انتخابی‌ها با عبدالله موحد جوان مساوی شد اما به لطف طلای یوکوهاما، مجدداً مسافر مسابقات جهانی شد.
حالا که نیم قرن گذشته راحت است گفتن این که اعزام حریف جوان‌تر می‌توانست تصمیم بهتری باشد. زیرا صنعتکاران نه از عنوان قهرمانی‌اش دفاع کرد و نه مدال گرفت.
یک سال قبل از المپیک توکیو، موحد در ایران بی‌رقیب شد و صنعتکاران هم به یک وزن بالاتر رفت. اما دست هر دو در رقابت‌های جهانی ۱۹۶۳ صوفیا خالی ماند.
در سال ۱۳۴۳ صنعتکاران در مسابقات قهرمانی کشور بالاتر از مجید عقیلی از مازندران و داریوش ذاکری کشتی‌گیر نیرومند اصفهانی روی سکوی قهرمانی ایستاد تا برای اعزام به مهم ترین رویداد ورزشی قرن انتخاب شود.
ماجرای مدال المپیک
در المپیک 1964 توکیو، بین ۲۲ نفری که در ۷۸ کیلوگرم وزن کشی کرده بودند، قرعه اولین حریف به نام مارتین هاینزه از آلمان شرقی افتاد. او با امتیاز به نماینده ایران باخت.
سپس یاسوئو واتانابه از ژاپن در مقابل دیدگان خودی مغلوب صنعتکاران شد.
کارول باشکو از مجارستان نیز روبروی کشتی گیر ۲۷ ساله ایرانی زانو زد.
شب چهارم رقابت‌ها که روز فینال بود، صنعتکاران چهار بار به روی تشک آمد. آسان ترین مبارزه را با محمد افضل پاکستانی برگزار کرد. سپس پتکو درمنجیف از بلغارستان که نایب قهرمان هر دو سال قبل جهان بود را ۳-۰ شکست داد.
"صنعتکاران در خیابان نایب السلطنه بزرگ شد. مدتی در باشگاه شهباز تمرین کرد و چشم تیزبین غفوریان، استعدادش را دریافت. دیپلم را که در دبیرستان مرات گرفت، دیگر عضوی شد از باشگاه دارایی"
حالا فقط سه نفر در جدول مانده بودند؛ صنعتکاران، ساگارادزه و اوغان.
صنعتکاران با گورام ساگارادزه از شوروی ۰-۰ مساوی شد. نتیجه‌ای که اگر این روزها برای کشتی های دو دقیقه‌ای عادی شده، برای رقابت های ۱۲ دقیقه ای در دهه ۶۰ میلادی نادر بود.
رقابت بعدی صنعتکاران مقابل اسماعیل اوغان از ترکیه برگزار شد و باز هم ۰-۰ به پایان رسید تا صنعتکاران، ۲۴ دقیقه پایانی‌اش در المپیک توکیو را بدون کسب امتیاز به پایان برساند.
طلا به ترکیه رسید. شوروی دوم شد و صنعتکاران با دو تساوی روی سکوی سوم ایستاد.
او در سال ۱۹۶۱ هم که تک مدال طلای جهانی‌اش را گرفت دو مساوی داشت. یکی با کازوئو آبه از ژاپن و بعدی مقابل اودی چاند از هندوستان.
تساوی با موحد جوان، تساوی در مسابقات جهانی منچستر، تکرار همین نتیجه مقابل محمود آتالای از ترکیه در مسابقه تیم به تیم، و تساوی با جیگانادزه در مسکو از جمله مساوی‌هایی است که تکیه بر اصول دفاعی، بنیان مبارزه‌اش بود.
حضور در شش المپیک
صنعتکاران در مسابقات جهانی ۱۹۷۳ تهران به اتفاق منصور مهدی‌زاده سرمربی تیم ملی بود. رابطه این دو دوست قدیمی به زودی شکراب شد و هر بار یکی در فدراسیون کشتی سمتی می گرفت، دیگری از صحنه بیرون می رفت.
صنعتکاران در مسابقات جهانی ۱۹۷۵ مینسک و المپیک مونترال، سرمربی تیم ملی بود. آزادکارها و فرنگی کارهای اعزامی به مونترال، برنامه‌های تمرینی او را دلیل اصلی ناکامی تیم ملی می‌دانستند.
مروری بر نتایج آن رقابت‌ها نشان می دهد که ورزشکاران ایرانی کشتی‌های برده را واگذار می کردند. حبیب فتاحی ۱۴ امتیاز از رقیب کره‌ای گرفته بود اما باخت. فتاحی از رقیب مجاری نیز ۱۶ امتیاز گرفته بود که با ضربه فنی تسلیم شد.
رمضان خدر ۱۰۰ امتیاز کسب کرد اما به جایگاهی بهتر از پنجمی نرسید. حتی برزگر که تنها مدال آور تیم بود، ۱۱-۱ از آمریکا پیش بود که نتیجه نهایی ۱۱-۸ شد.
مرادعلی شیرانی که خود بعداً به ریاست فدراسیون هم رسید، از کشتی‌گیر مجاری ۹-۰ پیش بود اما شکست خورد. از کشتی‌گیر آلمانی هم ۷-۰ جلو بود که باخت.
شیرانی درباره بدنسازی های بامدادی تیم ملی گفت: "روح مبارزه را در ما کشتند. ساعت پنج صبح بیدار باش می‌زدند. همه می‌دانستیم که گریزی از حذف شدن نداریم و هرکس که حذف می‌شد می‌گفت خدا را شکر از این مهلکه راحت شدم."
بیژن رفیعی سردبیر وقت مجله دنیای ورزش در مونترال با صنعتکاران درگیر شد. حسین حصاری نیز در همین مجله نوشت: "صنعتکاران فراموش کرده کشتی گیرانی را که به بی‌غیرتی متهم می‌کند، چگونه آنها را در مهلکه‌ها به امان خدا رها کرده بود".
این کارشناس کشتی با یادآوری اقتدار حبیب الله بلور؛ سپردن اختیار مطلق به صنعتکاران را دلیل ناکامی‌ها دانست و نوشت: حتی بلور هم این اختیارات را نداشت.
اما صنعتکاران با رد انتقادات، معتقد بود کشتی‌گیران ناکام دارند از مسئولیت شکست خود شانه خالی می‌کنند و اصولا هر بار که کشتی‌گیری ببازد، مسئولیت مستقیم شکست در وهله نخست به عهده خودش خواهد بود.
به نظر می‌رسید با اتفاقات مونترال، صنعتکاران دیگر نقشی در راس تیم‌های ملی نداشته باشد. اما با وقوع انقلاب اسلامی، سیدمحمد خادم حقیقت رییس وقت فدراسیون کشتی که از موفق ترین مدیران تاریخ ورزش ایران بود، دست بسته راهی بازداشتگاه مدرسه رفاه شد.

کشتی‌گیران آزاد و فرنگی اعزامی به مونترال، برنامه‌های تمرینی صنعتکاران را دلیل اصلی ناکامی تیم ملی می‌دانستند.
محمدعلی صنعتکاران که لباس سرهنگی را در رژیم سابق به تن می کرد، اولین رییس فدراسیون کشتی بعد از انقلاب اسلامی لقب گرفت.
سال ۱۳۶۸ که اکبر ترکان وزیر دفاع کابینه اول هاشمی رفسنجانی همزمان رییس فدراسیون کشتی هم شد، صنعتکاران را به عنوان نایب رییس برگزید. این همکاری چهار سال دوام داشت.
صنعتکاران در المپیک آتلانتا مدیرفنی تیم ملی بود. در المپیک سیدنی نیز همین سمت را داشت. در آتلانتا به خاطر حاشیه‌هایی که آغازش از اردوی تیم ملی در مجموعه ورزشی انقلاب بود، این تیم تقسیم بر سه گروه شد و اختلافات داخلی بالا گرفت. از سیدنی نیز جز علیرضا دبیر، بقیه دست خالی به ایران برگشتند.
صنعتکاران در دوران ریاست پرویز سیروس‌پور و محمدرضا طالقانی نیز با فدراسیون همکاری کرد. در دوران ریاست طالقانی، ماجرای ضرب و شتم کیانوش اعتمادمقدم قهرمان پرش با نیزه و مربی بدنساز تیم ملی، در رسانه ها منعکس شد.
آخرین مسئولیت اجرایی صنعتکاران (آقا صنعت) زمانی بود که همکاری محمدرضا یزدانی‌خرم با منصور مهدی‌زاده قطع شد تا صنعتکاران به عنوان مدیر تیم‌های ملی و نایب رییس فدراسیون کشتی مشغول به کار شود. گرچه این همکاری به خاطر مسافرت‌های صنعتکاران به خانه دومش در کانادا با وقفه‌های طولانی همراه می‌شد.
در مسابقات انتخابی تیم ملی به میزبانی اصفهان، وقتی علی اکبر طهماسبی رییس کمیته داوران به او تذکر داد که در قضاوت مسابقه‌ها دخالت نکند و از میز رییس تشک فاصله بگیرد، مشاجره‌ای بینشان رخ داد که منجر به قهر طهماسبی و خروجش از سالن شد.
ناکامی تیم ملی ایران در المپیک پکن، در ششمین حضور المپیکی صنعتکاران رقم خورد. المپیک لندن می‌توانست هفتمین المپیک صنعتکاران در مقام کشتی گیر، مربی یا مسئول باشد اما در آستانه این رقابت ها، حجت‌الله خطیب سرپرست فدراسیون کشتی شد و سمت نایب رییسی را از صنعتکاران گرفت.
حسن رنگرز به عنوان نایب رییس جدید، از سلف خود ۴۳ سال جوان‌تر است. صنعتکاران همچنان به عنوان یکی از اعضای هیات رییسه، با فدراسیون خطیب همکاری می‌کند. گرچه رقبای نیم قرن قبل او مثل اوغان، سیناوسکی یا ساگارادزه، سال هاست بازنشسته شده‌اند و فعالیتی در امور ورزشی ندارند.
صنعتکاران پس از خداحافظی از کشتی، به ورزش‌های رزمی گرایید. در ژاپن دوره‌های آموزشی را گذراند و سبک شوتوکان را به ایران آورد.
صنعتکاران در آبان ۱۳۹۰ طی مراسمی توانست دان ۸ کاراته را از فدراسیون کاراته جمهوری اسلامی ایران هم بگیرد. او برای کسب این دان در سطح جهانی، باید آن را به تایید مجمع بین‌المللی WKF در مسابقات جهانی فرانسه نیز می‌رساند. پس از پایان رقابت‌های پاریس، فدراسیون کاراته ایران خبری درباره این موضوع منتشر نکرد.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ امامعلی حبیبی




امامعلی حبیبی در المپیک 1956 ملبورن طلا گرفت
سال های آخر حکومت رضا خان بود. در بخش گنج افروز روستای درزی کلای بابل مدرسه‌ای وجود نداشت، مکتب محقر دهکده نحوه خواندن قرآن را یاد می داد.
ننه بیگم معلم خوبی در آموزش لغات عربی نبود. بچه های بازیگوش روستا هم استعدادی بروز نمی دادند در آموختن. به همین خاطر خردسالان گریزان از دروس مکتب خانه را می‌برد ساحل و کشتی یاد می‌داد.

علی پسر ننه بیگم هم می‌آمد. اما فقط امامعلی پسر برارجان بود که پشت همه را به ماسه‌های لب ساحل می‌رساند.
سرزیر بغل، زیرگیری و الفبای "سروته یکی" را همان جا از ننه بیگم یاد گرفت. معلم زودتر از شاگرد فهمید که او جای ساکن نشستن روی زیلوی مکتب، آینده را باید با غلت خوردن روی کُرک و کاه‌های تشک تعقیب کند.
حبیبی هنوز هم بعد از هفت دهه گاه و بیگاه اسم ننه بیگم را می‌آورد. آموزش فنون توسط زنی که قرآن یاد می‌داد، شاید اغراقی باشد از ببر مازندران تا غیر مستقیم بگوید سهم زیادی برای سایر مربیانش قائل نیست.
دهه سی شمسی بهترین دوران تاریخ کشتی ایران است. تختی در تهران از زورخانه آغاز کرد، ابوالقاسم سخدری در خراسان از پاچوخه و امامعلی حبیبی هم در مازندران از لوچو. آن نسل، ترکیبی بود از اصالت فرهنگ‌های متنوع کشتی در نقاط مختلف ایران.
در دوازده سالگی پدرش فوت کرد. برادرانش او را سوار قاطر کرده و با اثاثیه مختصری روانه شاهی (قائمشهر) کردند تا نزد خواهرش زندگی کند. در آنجا به کمک شوهر خواهرش کاری در مغازه آهنگری با روزی ۵ ریال اجرت دست و پا کرد.
حبیبی بعد از دو سال رفت نجاری اما متوجه شد که در این جور پیشه ها دوام بیار نیست. کارگری در کارخانه نساجی شاهی هم زودگذر بود. در باشگاه شهنام همان کارخانه زیر نظر اسکندر متولی تمرین را شروع کرد.

امامعلی حبیبی در انتخابی المپیک ملبورن دو بار جهانبخت توفیق را شکست داد تا به مسابقات اعزام شد
دوران سربازی‌ حبیبی در تیپ مستقل گرگان بود. در مهرماه ۱۳۳۱ وقتی یک ماه از خدمتش باقی مانده بود فرمانده گردان از او خواست در مسابقات کشتی لوچو در ساری شرکت کند.
سرباز جوان برای این که وزنش معادل قهرمانان وزن باشد مجبور شد جیب هایش را پر از سنگ کند. با این حال پشت همه را به خاک رساند و آقای مفتاح استاندار مازندران مدال افتخار را به سینه اش زد.
انتخابی المپیک
حضور حبیب الله بلور در شاهی فرصت خوبی شد تا ریزه کاری‌های کشتی مدرن را هم بیاموزد. در مسابقه دوستانه‌ای با حضور شهردار شاهی، مقابل تیم منتخب تهران، همه همشهریانش باختند و فقط دست او بالا رفت.
بعد از مسابقه شهردار گفت:چطوری پسرم؟
- به مرحمت شما خوب و بیکار
همین مکالمه کوتاه پس از مسابقه کافی بود تا با حقوق ماهی هزار ریال، به عنوان آتش نشان شهرداری شاهی استخدام شود.
در سال ۱۳۳۲ در مسابقات قهرمانی کشور به میزبانی اصفهان و سال بعدش در مشهد در رده چهارم قرار گرفت. اشتیاقش به این ورزش روز به روز بیشتر می‌شد. اما در همان زمان مادرش سیده فاطمه سکته کرده بود و به شدت بیمار بود: "سرافکنده و معذب به سوی فرمانداری حرکت کردم. برای نجات مادرم پول لازم بود و من تصمیم داشتم با سه ماه حقوق مساعده بگیرم."
اما فرماندار پس از ساعتی معطل نگه داشتن کشتی گیر جوان، با لحن تندی می‌گوید وقت ندارد قصه بافی‌های او را گوش کند.
حبیبی دوباره می گوید: "مادرم سکته کرده و بستری است. از تهران هم مرا برای انجام مسابقات قهرمانی کشور احضار کرده‌اند."
سپس بخشنامه فدراسیون کشتی را هم به فرماندار نشان می دهد: "تمنا می کنم دستور بفرمایید مبلغ سیصد تومان حقوق سه ماه من را پیش بدهند."
اما فرماندار با عصبانیت فحاشی می‌کند.
لحظه‌ای بعد پاسبانی وارد شد و فرماندار به او گفت: این چاقوکش حرفه‌ای را از دفتر من بیرون کنید و اگر خواست سماجت کند تحویل شهربانی دهید.
جوان درزی کلایی که در عمرش هرگز با کسی گلاویز نشده بود، جای ۳۰۰ تومن مساعده با اتهام چاقوکشی هم مواجه شد تا با غرور خرد شده و دنیایی از مشکلات در زندگی شخصی، عازم مسابقات انتخابی شود. در زندگینامه حبیبی "فرزند شالیزار"، نوشته حسین صمدی در سال ۱۳۴۴، این ماجرا شرح داده شده است.

هنگامی که حبیبی برای بار دوم کشتی انتخابی مقابل توفیق را برد، شاه از نزدیک شاهد پیروزی او بود و به او گفت که باید در المپیک طلا بگیرد
اما این مسئله تنها مشکل حبیبی نبود، چرا که در تهران رقیبی محبوب به نام جهانبخت توفیق که قهرمان جهان شده بود انتظارش را می‌کشید.
حبیبی در مسابقات انتخابی برای ملبورن با فن یکدست و یکپا توفیق را به پل برد تا بزرگترین شگفتی انتخابی‌ها را رقم بزند: "در این حال حتی یک نفر هم به افتخار پیروزی من کف نزد و زنده باد مرده بادی هم نگفت. اما وقتی می‌خواستم از روی تشک بیرون بروم یک نفر از داخل جمعیت فریاد کشید: زنده باد ببر مازندران."
گذشتن از سد جهانبخت توفیق ساده نبود. به همین دلیل دوباره بین این دو کشتی گذاشتند. وقتی بار دوم توفیق را ضربه کرد، حاضر نشد رهایش کند. از همان جا یعنی روی تشک می گفت، اول همه تایید کنند که برنده‌ام تا بعدا زیرش نزنند.
پس از مسابقه، شاه که در جایگاه ویژه نشسته بود به پدیده انتخابی‌ها گفت: "حبیبی در المپیک حتما باید اول شوی".
- "سری فرود آورده گفتم اگر مرا اعزام کنند حتما اول خواهم شد".
- "چه کسی تو را اعزام نمی‌کند؟"
- سرتیپ ایزدپناه رییس تربیت‌بدنی که نمی‌دانم چرا با من مخالف است
-"مگر این مسابقه نهایی نبود؟"
- چرا قربان
"خوب تو که پیروز شده‌ای باید بروی"
- چون من مازندرانی‌ام و پارتی ندارم کسی مرا اعزام نمی‌کند و گرنه به شما قول می‌دهم که مدال افتخار را برای کشورم به ارمغان بیاورم
لبخند شاه به اظهارات صادقانه حبیبی، پیغامی به امرای شاغل در ورزش بود که حقی از او تضییع نکنند. گرچه ایزدپناه هم نه از سر عناد با حبیبی که به خاطر سابقه درخشان جهانبخت توفیق، نظرش بر اعزام توفیق بود.
می‌گوید هنوز ۱۵ دقیقه هم نگذشته بود که فرماندار شاهی هم سر رسید و گفت: حبیبی بیا این سه هزار تومان پول تعارفی را بگیر. به عنوان دستخوش می‌دهم تا به زخم کارهایت بزنی. من به قهرمانان ارادت خالصانه دارم، خصوصا تو که روستازاده پاکدلی هستی.
حبیبی اما پول را رد کرد و گفت: "تو حقوق خودم را که ۳۰۰ تومان بود ندادی و به من که هیچ دعوا گرفتن بلد نیستم گفتی چاقوکش. چطور حالا به من اردات خالصانه پیدا کردی و شدم پاکدل؟"
"موقعی که حبیبی در ملبورن مقابل رقیب ژاپنی پیروز شد و گفت دیگر قصد کشتی گرفتن ندارد، بستایف مدال طلایش را مسجل دید و در سالن تمرین مقابل کشتی گیران و مربیان سایر ملل به سبک قفقازی‌ها رقصید. این صحنه از نظر حبیبی توهین آمیز بود. همان جا ناگهان اعلام کرد که قصد دارد کشتی بگیرد. سپس رو به بستایف می‌گوید: آندربرگ فینیشد، اما تو هم فینیشد!"
حبیبی می گوید: "هرچه کرد آن پول را نگرفتم، در حالی که به صد تومان آن هم معطل بودم."
ماجرای مدال
وقتی دور اول به اوله آندربرگ خورد، ناراحتی را به وضوح در چهره هم تیمی‌ها دید. این سفر اول حبیبی بود اما باتجربه‌ترهای تیم ملی آندربرگ را خوب می‌شناختند؛ برنده چهار طلا و دو نقره کشتی آزاد و فرنگی در مسابقات جهانی و المپیک.
حبیبی فقط یک نکته از رقیب سوئدی می‌دانست. قبل از پرواز به ملبورن، رقیب و رفیقش جهانبخت توفیق به او گفته بود؛ آندربرگ همان اول مسابقه ضربه محکمی به نقطه حساس گردن حریف می‌زند. طوری که داور خطا نگیرد اما حریف چنان گیج می‌خورد که دیگر نتواند مبارزه کند.
ظهر روز بیست و هشتم دسامبر ۱۹۵۶ هر بار که آندربرگ خواست گردن جوان مازنی را ناکار کند، او مچ دستش را قاپید. نتیجه نهایی، پیروزی ضربه فنی در کمتر از پنج دقیقه بود به سود نماینده ایران.
حبیبی گیولا توث از مجارستان و راجر بیل فرانسوی را هم با امتیاز عالی برد.
نخستین هماورد او در روز چهارم رقابت‌ها گاریبالدو نیتزولا از ایتالیا بود. حبیبی که سرماخوردگی آزارش می‌داد با دوبنده قرمز رفت روی تشک اما برخلاف انتظار، آن که باید آسان‌ترین حریفش می‌شد بیشتر از بقیه او را به دردسر انداخت.
کیومرث ابوالملوکی، داور اعزامی، می‌گوید او خیلی حبیبی را اذیت کرد. کشتی‌گیر نیرومندی بود که با سه پیروزی پا به دور چهارم گذاشته بود. هم تیمی‌هایش او را به دلیلی که بر ایرانی‌ها پوشیده بود "پوم پلاستیک" می‌نامیدند.
حبیبی می‌گوید: "هر سه چراغ قرمز روشن شد اما داور وسط که اهل آفریقای جنوبی بود، تحت نفوذ نماینده فیلا از ایتالیا دست نیتزولا را برد بالا".
تماشاگران استرالیایی داوران را هو کردند. بحث کنار تشک بالا گرفت، سرانجام رای تغییر کرد و حبیبی برنده اعلام شد.
اما این دعوا شاکی ایرانی هم دارد؛ ناصر گیوه‌­چی نایب قهرمان المپیک هلسینکی. او در شب سوم رقابت‌های ملبورن مقابل آنترو پنتیلائه از فنلاند برنده شد و دستش را بردند بالا. اما فردایش رای را برگرداندند.
گیوه­‌چی می‌گوید: "من را قربانی کردند تا حبیبی قهرمان شود."
گیوه‌­چی شب ۳۰ نوامبر ۱۹۵۶ پنتیلائه را برد و به او باخت. حبیبی نیز شب اول دسامبر، به نیتزولا باخت و او را برد.
گیوه­‌چی تغییر نتایج این دو مبارزه را توافقی بین سران فدراسیون جهانی می‌داند.
آروو هیمبرگ از فنلاند عضو جدید مجمع جهانی این رشته ورزشی از نماینده کشورش دفاع می کرد که به گیوه چی باخته بود. آنسلمو بافی­چیو عضو ایتالیایی فیلا نیز حامی ورزشکار کشورش بود که مقابل حبیبی برنده اعلام شده بود.

حبیبی غیر از طلای المپیک، سه مدال طلای جهانی هم دارد. در مسابقات جهانی ۱۹۵۹ حریف نامدارش واختانگ بالاوادزه از شوروی را ضربه فنی کرد و ناخواسته، روی اجرای فن صحیح و قانونی، دنده هایش را هم شکست
فیلمی از آن رقابت‌ها باقی نمانده و کسی نمی‌داند سرنوشت فیلم هایی که قاسم فارسی، تصویربردار اعزامی کمیته المپیک ایران، ضبط کرده بود چه شده. در گزارش­های محمود منصفی نماینده کیهان در آن المپیک نیز مسئله گیوه‌­چی-حبیبی به روشنی بازگو نشده است.
کشتی‌گیران حاضر در مسابقات به واسطه دوستی با هر دو کشتی گیر، درباره جزئیات ماجرا صحبتی نکرده و گفته­‌اند حواسشان به قرعه، رقبا و کشتی‌­های خودشان بوده.
آن چه رسمیت دارد و باید به همان استناد کرد، کتاب رسمی کمیته بین المللی المپیک است که پیروزی را با امتیاز به نام حبیبی درج کرده.
داستان بستایف، مبتکر فن قلاب
بعد از برتری جنجالی مقابل حریف ایتالیایی، حبیبی بر کاساهارا رقیب ژاپنی‌اش هم غلبه کرد. اما بعد از مسابقه گفت دیگر رمقی برای حضور در آخرین مسابقه مقابل الیمبگ بستایف، نماینده شوروی، ندارد.
شادروان دکتر زاهدى معاینه‌اش کرده و تب او را ۴۰ درجه گزارش کرده بود. بلور و دستیارش مجتبوی می‌گفتند شاید این فرصت هرگز تکرار نشود و هر طور شده باید کشتی بگیری. اما حبیبی می‌گفت مدال نقره هم خوب است.
الیمبگ بستایف اهل اوستیای جنوبی بود. متخصص در زیرگیری از هر دو پا و مبتکر فنی به نام "قلاب" با الگوبرداری از روش نظامیان روس در نبردهای تن به تن جنگ جهانی دوم.
بستایف فارغ التحصیل آکادمی ارتش سرخ در لنینگراد بود. سایت روسی زبان "مشاهیر اوستیا" درباره او نوشته است: "سبک مبارزه‌اش را با قوانین مهندسی طراحی می‌کرد و با تحرک مداوم روی تشک، مانند تیراندازی که از خفا تیر می‌اندازد حریفش را غافلگیر می‌کرد".
الیمبگ بستایف که پس از پایان دوران قهرمانی از مربیان ارشد شورای مرکزی ارتش شوروی شده بود، در سال ۱۹۸۸ درگذشت.
در ملبورن، بعد از این که حبیبی گمنام در دور اول المپیک مقابل آندربرگ بلندآوازه پیروز شد، بستایف که تصور می‌کرد راه قهرمانی‌اش هموار شده در سالن تمرین به حبیبی لبخند زد و گفت: آندربرگ فینیشد!
موقعی که حبیبی مقابل رقیب ژاپنی پیروز شد و گفت دیگر قصد کشتی گرفتن ندارد، بستایف مدال طلایش را مسجل دید و در سالن تمرین مقابل کشتی گیران و مربیان سایر ملل به سبک قفقازی‌ها رقصید.
این صحنه از نظر حبیبی توهین آمیز بود. همان جا ناگهان اعلام کرد که قصد دارد کشتی بگیرد. سپس رو به بستایف می‌گوید: آندربرگ فینیشد، اما تو هم فینیشد!
حبیبی روی تشک رفت. بستایف این بار پای چپش را جلو گذاشته بود تا خطر خوردن فن "یک دست و یک پا" را خنثی کند. حبیبی اما در بیستمین ثانیه، "یک دست و یک پای مخالف" را اجرا کرد و رقیب را روی پل برد.
پل بلند بستایف تا دقیقه دوم دوام آورد و وقتی طاقتش تاق شد، روی تشک دراز کشید. شکست با ضربه فنی.
حبیبی قهرمان المپیک شد و بلافاصله بعد از گرفتن مدال، در بیمارستان ملبورن بسترى‌اش کردند.
فاجعه رم
حبیبی غیر از طلای المپیک، سه مدال طلای جهانی هم دارد. در مسابقات جهانی ۱۹۵۹ حریف نامدارش واختانگ بالاوادزه از شوروی را ضربه فنی کرد و ناخواسته، روی اجرای فن صحیح و قانونی، دنده هایش را هم شکست.
"وقتی در آغاز دهه ۷۰ فضا کمی تغییر کرد، صدا و سیما برای یک برنامه زنده او را دعوت کرد. مجری برنامه طوری سوالات را طرح کرد که حبیبی و تختی را مقابل هم قرار دهد. برای این که اگر مقامات و بالادستی‌ها به حضور حبیبی معترض شدند، توجیهی دم دست باشد با این مضمون که قصد داشته تفاوت‌های حبیبی و تختی را نمایان کنند."
اسماعیل اوغان از ترکیه را هم با فن "برات کلندون" در یک دقیقه و ۱۵ ثانیه به سرنوشت بالاوادزه دچار کرد.
اوغان که دوست صمیمی حبیبی هم بود، بعد از شکست از او در استانبول گفته بود: "تهران دا سنه دیرم". یعنی در تهران به تو خواهم گفت و شکست را جبران خواهم کرد.
پس از شکست دوباره در تهران به حبیبی گفت: "ژاپن دا سنه دیرم".
حبیبی در مسابقات جهانی یوکوهاما نتیجه‌ای تاریخی به جا گذاشت. او تمام رقبایش از جمله نماینده شوروی را ضربه فنی کرد. در فینال هم که ورزشگاه مملو از تماشاگران ژاپنی بود، فقط ۴۵ ثانیه به نماینده میزبان امان داد.
اوغان این بار گفته بود: "آمریکادا سنه دیرم".
حبیبی در مسابقات ۱۹۶۲ آمریکا دوباره اوغان را ضربه فنی کرد. اوغان دیگر برای مسابقات بعدی خط و نشان نکشید و به حبیبی گفت: "دیگر کاری با تو نخواهم داشت".
حبیبی در المپیک رم هم می‌توانست قهرمان شود و دومین طلای المپیکش را صید کند. اما اتفاقی حیرت آور رخ داد و او را از گردونه مسابقات بیرون انداخت.
حبیبی در کاخ باستانی بازیلیکا با چهار پیروزی در آستانه کسب مدال طلا ایستاد. شب ششم، باید با داگلاس بلوباخ از آمریکا کشتی می‌گرفت. جالب آن که از تمام المپیک رم برای ورزشکاران ایرانی، فقط فیلم همین مسابقه است که حفظ شده. آن هم توسط فدراسیون کشتی آمریکا. آن ها فیلم را روی شبکه یوتیوب گذاشته‌اند: حبیبی دو بار از پای راست زیرگیری می‌کند و هر دو بار خاک می‌کند. سپس با یک دست و یک پای مخالف تعادل حریف را به هم می‌زند و همان فن را تبدیل به کول انداز می‌کند.
لحظه‌ای شانه‌های بلوباخ با تشک آشنا شد اما بلافاصله پل زد. حدود یک دقیقه مقاومت کرد و سرانجام از زیر پل فرار کرد.
روند مسابقه کاملا یکطرفه می‌نمود. بلوباخ با اختلاف امتیاز فراوانی از حبیبی عقب بود. حبیبی که تشنه کسب امتیازات بیشتر بود، زیر زانو زده‌ای را نشان داد، در همین حین دست چپش بالا آمد و بلوباخ فرصت طلب، هوشیارانه فن رکبی را اجرا کرد.
حبیبی هم حدود یک دقیقه روی پل شکننده‌ای که بسته بود مقاومت کرد اما ستون اصلی این پل یعنی دست راستش در گروی پل شکن بلوباخ بود.
امامعلی حبیبی با همین شکست ضربه فنی، چهارم شد. اسماعیل اوغان مغلوب همیشگی‌اش نقره گرفت و محمد بشیر پاکستانی که رقیب تمرینی حبیبی هم نمی توانست باشد، روی سکوی سوم ایستاد.
بلوباخ در مسابقات جهانی ۱۹۷۱ مربی تیم ملی آمریکا بود. او بعدا نیز هدایت تیم کالج ایندیانا را برعهده گرفت.
پایگاه خبری sports reference olympic ماجرای رقابت بلوباخ و حبیبی را شرح داده است.
داگلاس بلوباخ سال ۲۰۱۱ در حال راندن موتورسیکلت در شهر تونکاوا از ایالت اوکلاهما، با کامیون تصادف کرد و در سن هفتاد و شش سالگی درگذشت.
ببر بازنشسته
حبیبی در سال ۱۳۴۲ کاندیدای مجلس شورای ملی شد. همان انتخاباتی که زنان برای اولین بار شرکت کردند و باز برای نخستین بار، اختیارات وزارت کشور درباره انتخابات به فرمانداران و استانداران تفویض شد.
در کیهان و اطلاعات، آگهی انتخاباتی سطری ۶۰ ریال بود اما امامعلی حبیبی احتیاجی به تبلیغ نداشت.

حبیبی در فیلم سینمایی "ببر مازندران" به کارگردانی ساموئل خاچیکیان، در نقش یک کشتی‌گیر ظاهر شد
از بین ورزشکاران سرشناس دکتر رهنوردی و غلامرضا تختی هم کاندیدا بودند. تختی به رغم اقبال عمومی گسترده‌ای که داشت با صدور اطلاعیه‌ای انصراف داد.
حبیبی از حوزه بابل برای نشستن روی یکی از ۲۰۰ کرسی مجلس انتخاب شد. همان مجلسی که رئیس‌اش، عبدالله ریاضی استاد دانشگاه تهران، در آغاز انقلاب به حکم صادق خلخالی اعدام شد.
دوره چهار ساله مجلس که به پایان رسید، در چهار فیلم سینمایی بازی کرد. جهنم سفید و ببر مازندران(۱۳۴۷)، رام کردن مرد وحشی و آدم و حوا (۱۳۴۹).
در ببر مازندران به کارگردانی ساموئل خاچیکیان، نقش یک کشتی‌گیر را ایفا کرد و غیر از او از خانواده کشتی حبیب الله بلور، حسین ملاقاسمی و ابوالفضل حسین پور هم حضور داشتند.
در دهه اول انقلاب اسلامی، حبیبی دردسرهای زیادی را از سر گذراند و بازداشت هم شد و بارها با سوال و جواب مواجه شد.
وقتی خطر محاکمه‌های برق‌آسا رفع شد، رفتار نظام انقلابی با او باز هم مانند عنصری طرد شده بود. رسما دلیلی هم ذکر نمی‌شد که خطای حبیبی چه بوده.
زمانی که در مازندران برای تماشای مسابقات روستاییان کشور وارد سالن شد، مامورین حراست با خشونت گفتند آن جا را ترک کند. حق تماشای کشتی هم از او سلب شده بود.
اکنون حبیبی به آمریکا رفت و آمد دارد. فرزندان و نوه‌هایش آن جا هستند. سه پسر دارد و دو دختر، همگی هم تحصیلات عالیه دارند.
وقتی در آغاز دهه ۷۰ فضا کمی تغییر کرد، صدا و سیما برای یک برنامه زنده او را دعوت کرد. مجری برنامه طوری سوالات را طرح کرد که حبیبی و تختی را مقابل هم قرار دهد. برای این که اگر مقامات و بالادستی‌ها به حضور حبیبی معترض شدند، توجیهی دم دست باشد با این مضمون که قصد داشته تفاوت‌های حبیبی و تختی را نمایان کنند.
وقتی حبیبی در آن برنامه گفت من تختی را برده‌ام، جو منفی سنگینی در خانواده ورزش علیه او شکل گرفت.
او البته تختی را نبرده بود و مسابقه رسمی برگزار نکرده بودند. اصلا تختی و حبیبی هم‌وزن نبودند. سرشاخ شدن این دو در دارالفنون یا اردوهای ملی رخ داده بود که جنبه تمرین داشت.
شکل حملات به حبیبی افزایش یافت و چنان شدتی گرفت که او را از حضور در آن برنامه پشیمان کرد. حتی همدوره‌ای‌هایش حرف‌هایی را به او نسبت دادند که اصلا در آن برنامه به زبان نیاورده بود.
حبیبی می‌گفت: " کسانی که دل تختی را می شکستند، حالا به من که رفیق تختی بودم هم خرده می گیرند".
گفتند یادت هست خودت مقابل قربان‌­محمد بهادری چوخه کار خراسانی با فن لنگ ضربه فنی شدی؟
حبیبی ناگزیر شد قسم هم بخورد: به ۳۰ جزء قرآن مجید، به جان بچه‌ها و نوه‌هایم، به پیر و به پیغمبر، هرگز نگفتم تختی به روغن سوزی افتاده.
قدیمی‌ترهای کشتی یادشان مانده که تختی به حبیبی می‌گفت داش حبیب. گاه و بیگاه هم زنگ می‌زد شاهی و به "داش حبیب" می گفت: "به خانمت بگو آبگوشت را بار بگذارد که دلم گرفته دارم می‌آیم شمال".
هویت من باغبانی است
حبیبی می‌گوید گرچه در مقاطعی از راه آهنگری، نجاری، دوچرخه سازی، نساجی، آتش نشانی، نمایندگی مجلس و هنرپیشگی امرار معاش کرده اما "هویتش باغبانی" است.
هنوز در باغ خودش بیل می‌زند و قیچی باغبانی از دستش جدا نمی‌شود. دانه‌های پرتقالی که از والنسیا آورده را در باغش نشانده و همه ساله محصولی مرغوب به بار می‌آورد.
با زبانی تخصصی درباره میوه‌ها و باغداری صحبت می‌کند و به روشنی توضیح می‌دهد که چرا کیوی‌های باغش کم نظیر هستند.
باغ زیبای او در جاده نظامی واقع شده که راهی است حدفاصل بابل و قائم شهر، روبروی دریاچه فوق‌العاده زیبای تلار.

حبیبی می‌گوید گرچه در مقاطعی از راه آهنگری، نجاری ...، نمایندگی مجلس و هنرپیشگی امرار معاش کرده اما "هویتش باغبانی" است
بخش بندپی شرقی یکی از بخش‌های شهرستان بابل است با بیش از سی هزار سکنه. عمده فعالیت مردمش کشاورزی، باغداری و دامداری است. این بخش از طریق جاده‌ای به بابل متصل می‌شود. جاده‌ای که در سال ۱۳۴۱ توسط امامعلی حبیبی تعریض شد. از آن هنگام، جاده و پل به نام او خوانده می‌شود.
نحوه وزن کم کردن او هم منحصر به خودش بود. توی سونا می‌نشست، ۱۵۰ قطره عرق که با فواصل ۱۰ تا ۱۵ ثانیه‌ای از پیشانی‌اش چکه می‌کرد را با صدای بلند می‌شمرد و سپس برای نفس گرفتن از سونا خارج می‌شد.
محمود معزی‌پور پیش از مسابقات انتخابی، برای شکستن روحیه‌اش در داخل سونا کرکری خواند و از او خواست رژیم غذایی‌اش را بشکند. حبیبی در همان حین شمارش گفت: صد و دوازده.... این بار طوری می‌برمت که چند ماه هم بری استراحت کنی... صد و سیزده...
همان طور هم شد و معزی‌پور پس از شکست ضربه فنی، برای درمان مصدومیتش مدتی را مانند بالاوادزه ناگزیر از میادین دور بود.
حالا گاهی برای پیگیری مراحل درمان قلب بیمارش مجبور می‌شود سفر آمریکا را طولانی‌تر کند. اما توی باغ، بیل در دست و چکمه‌های باغبانی به پا، روبروی دوربین برنامه ورزش کهن شبکه جام جم می‌گوید: "من یک وجب ازین خاک (مشتی از خاک مرطوب را در دستش فشرد)، را با دالاس و مالاس عوض نمی‌کنم."
در سال ۲۰۰۷ نام او در فهرست تالار مشاهیر فدراسیون جهانی کشتی FILA ثبت شد.
پس از سال ها وعده و تاخیر، به تازگی جام بین المللی کشتی آزاد به نام او و عبدالله موحد پایه گذاری �
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  ویرایش شده توسط: maryy   
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ ابراهیم جوادی




ابراهیم جوادی علاوه بر کسب برنز المپیک 1972 مونیخ، چهار بار هم قهرمان جهان شد
ابراهیم جوادی در قزوین به دنیا آمد اما بیشترین سال­های عمرش را در کرج سپری کرده است. تا پیش از دهه ۸۰ میلادی، خانواده های قهرمانان سرشناس کشتی ایران اغلب پر جمعیت بودند. خانواده جوادی هم ۱۲ نفره بودند.
ابراهیم جوادی به همین دلیل ناچار شد مدرسه را نیمه‌تمام بگذارد و پی دخل و خرج خانه باشد. گرچه پدرش هم کارمند وزارت راه بود.

از هر پنج برادرش کوچک ‌اندام‌تر بود، اما زرنگ تر و پرتحرک تر از آنها بود. در بیست سالگی‌اش یک فاجعه در زندگی این خانواده رخ داد.
برادر ابراهیم در تمرینات کشتی دچار ضایعه نخاعی شد و از دنیا رفت. پس از این حادثه، مخالفت تمام اعضای خانواده با ادامه کشتی گرفتن ابراهیم طبیعی بود. او نیز مدتی دل و دماغ تمرین نداشت اما اصرار شادروان خجسته پور با این توجیه که برای گرامیداشت برادرت فقط با قهرمان شدن می توانی آرام بگیری، به تدریج رضایت او و خانواده اش جلب شد.
آنقدر ظریف و کوچک‌اندام بود که وزنش به وزن اولی‌های کشتی (۵۲ کیلو) نمی‌رسید. سال های جوانی اش سپری می شد و او در مبارزه با رقبای سنگین تر نصیبی جز ناکامی نمی برد. جوادی از معدود ستارگان تاریخ کشتی ایران است که هیچ وقت قهرمان ایران نشد.
اما از بیست و شش سالگی‌اش بخت به او رو کرد زیرا فیلا تصمیم گرفت وزن ۴۸ کیلوگرم را به اوزان کشتی بیافزاید.

ابراهیم جوادی از معدود ستارگان تاریخ کشتی ایران است که هیچ وقت قهرمان ایران نشده
حالا با انگیزه های بیشتری تمرین می کرد. ممارست زیر نظر محمدعلی خجسته پور، ابراهیم جوادی را گزینه بی رقیب ۴۸ کیلوگرم ایران کرد.
قهرمانی در تورنمنت‌های معتبر دان کلوف بلغارستان، جام تفلیس شوروی و جام تاتراس لهستان، در کنار مدال های جهانی، المپیک و قاره ای، او را به عنوان پرافتخارترین سبک‌وزن تاریخ کشتی آزاد ایران معرفی کرده است.
سه قهرمانی پیاپی جهانی
سه مدال طلای جهانی حاصل سه سال درخشان در کارنامه ابراهیم جوادی تا قبل از المپیک مونیخ بود.
در مسابقات جهانی سال ۱۹۶۹ در ماردل پلاتا برای اولین بار قهرمان دنیا شد. آنتونیو دالاچیو از آرژانتین که در کشتی فرنگی همان رقابت ها به رحیم علی آبادی باخته بود، در کشتی آزاد هم مقابل جوادی ضربه فنی شد.
جوادی سپس با رومان دیمیتریف سرشناس ترین رقیب دوران قهرمانی‌اش کشتی گرفت. قبل از مسابقات جهانی در جام تفلیس به او باخته بود اما این بار ۷-۲ برنده شد. جالب آن که پس از مسابقات جهانی، دوباره در جام تفلیس به دیمیتریف باخت.
در ادامه رقابت ها، دال کستل از آمریکا را با جشنواره ای از فنون ناب کشتی شکست داد و با برتری ۱۰-۰ مقابل اومه­دا از ژاپن روی سکوی نخست ایستاد. "ابراهیم جوادی بالای سکو تنها به برادر جوانمرگ شده اش می اندیشید".
سال بعد در ادمونتون، نمایندگان ترکیه، آمریکا، بلغارستان و یونان را یکی در پی دیگری مغلوب کرد.
سپس مقابل رقیب اصلی اش رومان دیمیتریف گارد گرفت. دیمیتریف کشتی گیر تند و تیز و بسیار خوش تکنیک، اهل یاکوتیا، از سردسیر ترین نقاط شوروی، بود.
جوادی درباره این مسابقه می گوید: در کشتی را بسته بود و کلیدش را هم قورت داده بود. اما حوصله کردم و بالاخره گیر انداختمش. فن "دست­تو" را زمانی زدم که دیگر فرصت جبران نداشت.
"برادر ابراهیم در تمرینات کشتی دچار ضایعه نخاعی شد و از دنیا رفت. پس از این حادثه، مخالفت تمام اعضای خانواده با ادامه کشتی گرفتن او طبیعی بود. اما اصرار شادروان خجسته‌پور با این توجیه که برای گرامیداشت برادرت فقط با قهرمان شدن می توانی آرام بگیری، به تدریج رضایت او و خانواده اش جلب شد"
ابراهیم جوادی با پیروزی ۱-۰ ، مانند سال قبل به مصاف اومه­دا رفت و این بار ۱۸-۲ برنده شد تا دوباره قهرمان جهان شود.
در مسابقات جهانی ۱۹۷۱ صوفیه هت­تریک کرد و برای سومین بار سرود قهرمانی جهان را سر داد. آنجا مسابقات در زمین فوتبال استادیوم واسیلفسکی برگزار می شد. ۴۰ هزار تماشاچی، کشتی هایی را نگاه می کردند که به تناوب زیر آفتاب و باران یا رگبار و رعد و برق به انجام می رسید.
جوادی از دو سال قبلی هم آماده تر بود. کشتی‌گیران اسراییل و چکسلواکی را ضربه فنی کرد. بازارگچا جام­سرام از مغولستان و سرجیو گونزالس آمریکایی را با مرور فنون از پیش رو برداشت.
ماساهیکو اومه­دا از ژاپن را برای سومین سال پیای و با اختلاف فراوان (۱۱-۱) شکست داد و سومین طلای جهانی را به سینه زد.
ماجرای مدال المپیک ۱۹۷۲ مونیخ
جوادی ۲۹ ساله شده بود و کمی سنگین تر از سال های پیش. به سختی خودش را سر وزن می رساند. در رقابت های انتخابی برای المپیک مونیخ در شگفت انگیزترین نتیجه کشتی ایران در سال ۱۳۵۱ شمسی، مغلوب علی اصغر اسلامی شد.
کشتی گیر چابک مازندرانی در سال ۵۰ هم قهرمان ایران شده بود. فدراسیون کشتی به ریاست تیمسار محمد مولوی در بد مخمصه ای گرفتار شد. آیا می شود قهرمان سه سال اخیر جهان را کنار گذاشت و کشتی گیری بی تجربه را برد مونیخ؟
علی غفاری سرمربی تیم ملی نه جوادی را برگزید و نه اسلامی را و راه سوم را ترجیح داد: تکرار مسابقات انتخابی.
جوادی که وزن زیادی کم می کرد با انگشت مصدوم، کرامت زرنگ از استان فارس را شکست داد و سپس از حسین بیطرفان گذشت. جوادی در آخرین کشتی به دشواری از علی اصغر اسلامی انتقام گرفت و مسافر المپیک شد.
اما فدراسیون کشتی تصمیم گرفت اسلامی را هم به عنوان کشتی گیر ذخیره راهی مونیخ کند.
اسلامی پیش از مسابقات جهانی باکو در یادآوری آن روزها گفت آخرین مصاحبه اش سال ۵۶ انجام شد و تا قبل از این مصاحبه (سال ۱۳۸۶) سی سال کسی از او سراغ نگرفت: "پنج سال رقیب جوادی بودم و فقط یک بار مرا برد. حق من بود در مونیخ کشتی بگیرم. در اردوها هم با من مثل غریبه ها برخورد می کردند. حالا در شهر خودم هم غریبه هستم و اگر بخواهم کشتی ببینم باید بلیت بخرم تا راهم بدهند داخل."
جوادی در مونیخ فقط سایه‌ای بود از اعجوبه سال های پیشین. سرجیو گونزالس آمریکایی که سال قبلش با نتیجه‌ای تحقیرآمیز از تشک بیرون رفته بود، این بار خودش هم باور نمی کرد که با دارنده سه مدال طلای جهانی به تساوی ۳-۳ رسیده.
گونزالس در دو کشتی بعدی با آلمان غربی و آلمان شرقی هم به تساوی رسید تا از دور مسابقات حذف شود.
جوادی در روز دوم و مقابل بازارگچا از مغولستان بهترین کشتی اش را گرفت و نایب قهرمان سال پیش جهان را در چهار دقیقه و ۹ ثانیه ضربه فنی کرد.
صفر بایگین از ترکیه نیز مقابل جوادی تسلیم محض بود و نیم پوئنه شد.
"در المپیک 1972 مونیخ کاروان ورزش ایران کسی طلا نگرفته بود و جوادی می‌خواست طلسم را بشکند. رقیب او اوگناین نیکولف از بلغارستان بود. جوادی دو سال قبل در ادمونتون مقابل نیکولف جوان پیروز شده بود. این بار اما دست نیکولف بالا رفت. این تنها شکست جوادی طی شش سال حضور در مسابقات قاره ای، جهانی و المپیک بود."
جوادی در روز چهارم، مقابل ماساهیکو اومه­دا مغلوب همیشگی اش به دردسر افتاد و این بار ۱۰-۸ پیروز شد. در حالی که در سه نوبت قبلی با نتایج ۱۰-۰، ۱۸-۲ و ۱۱-۱ پیروز شده بود. یعنی او در سه دیدار قبلی با اومه­دا فقط سه امتیاز از دست داده بود. این بار اما تا آستانه شکست پیش رفت.
جوادی سپس توانست ۷-۳ رومان دیمیتریف از شوروی را شکست دهد اما در نهایت همین دیمیتریوف بود که قهرمان المپیک مونیخ شد.
نوبت رسید به آخرین کشتی برای کسب مدال طلا. در کاروان ورزش ایران کسی طلا نگرفته و جوادی می خواست طلسم را بشکند. رقیب او اوگناین نیکولف از بلغارستان بود و داور مسابقه هم باتی از رومانی.
جوادی دو سال قبل در ادمونتون مقابل نیکولف جوان پیروز شده بود. این بار اما دست نیکولف بالا رفت. این تنها شکست جوادی طی شش سال حضور در مسابقات قاره ای، جهانی و المپیک بود. گرچه خودش می گوید در این کشتی هم بازنده نبود: "سناریوی قربانی کردنم را قبل از کشتی نوشته بودند. ۴-۳ بودیم اما دو تا از این امتیازات مربوط به اخطارهای غلطی بود که به من دادند. بعدش هم وقتی زیر گرفتم کنده کشید و سپس خاک شد. فتیله پیچ توی دستم بود اما داور سوت زد و نگذاشت اجرا کنم."
نیکولف اما با این پیروزی هم قهرمان نشد، چون با صفر بایگین به تساوی رسیده بود و به رومان دیمیتریف نیز باخته بود. به این ترتیب دیمیتریف با هدیه ای نفیس از بلغارستان روی سکوی قهرمانی ایستاد. نیکولف دوم شد و جوادی به مدال برنز قناعت کرد. روی سکو چنان غمگین بود که گویی مدال نگرفته و از دور رقابت ها حذف شده است.
خداحافظی در اوج
یک سال بعد در مسابقات جهانی ۱۹۷۳ تهران، ابراهیم جوادی به وزن ۵۲ کیلوگرم صعود کرد و در ۳۰ سالگی برای چهارمین بار قهرمان جهان شد.
تمام حریفانش تغییر کرده بودند و فقط اوگناین نیکولف با او به این وزن آمده بود.
جوادی که دیگر ناگزیر نبود صبح تا شب توی سونا وزن کم کند، قبراق و سرپنجه در استادیوم نصیری روی تشک آمد تا هنریک گال از مجارستان را ضربه فنی کند. ولادیسلاو استه­جیک از لهستان نیز به سرنوشت حریف قبلی دچار شد.
جوادی سپس با حریف ژاپنی روبرو شد. این بار اما ماساهیکو اومه­دا نبود تا برای پنجمین سال پیاپی با جوادی کشتی بگیرد. بلکه یوجی تاکادا نابغه ۱۹ ساله بود که با جوادی سرشاخ شد و ۱۰-۵ باخت.
تاکادا در تهران برنز گرفت اما بعدا ۵ بار قهرمان جهان و المپیک شد. او با برنز المپیک لس آنجلس خداحافظی کرد اما در سال ۱۹۹۰ در مسابقات جهانی توکیو دوباره به روی تشک بازگشت. جایی که مجید ترکان طلا گرفت و تاکادا در جدال با رقبایی بسیار کم سن‌تر از خودش، در رده هشتم ایستاد.

جوادی سال‌ها ریاست هیات کشتی کرج را بر عهده داشت
نماینده وزن دوم ایران در ورزشگاه نصیری، پس از برتری مقابل ژاپن حالا باید با کابوس گذشته خود در المپیک مونیخ یعنی اوگناین نیکولف از بلغارستان روبرو می شد: "وقتی به روی تشک آمدم تلخی های مونیخ برایم زنده شد. با تمام قوا جنگیدم و نیکولف را ۷-۱ شکست دادم. خیلی به دلم چسبید. جگرم که در المپیک سوخته بود در تهران خنک شد. تماشاگران هم این بار با شدت بیشتری نسبت به بقیه پیروزی هایم تشویقم کردند."
جوادی سپس علیرضا آلان از ترکیه را با ضربه فنی پشت سر گذاشت. اعجوبه سبک وزن ایرانی در آخرین دیدار آرسن الله وردیف از شوروی را سه اخطاره کرد تا بدون شکست و تساوی، برای چهارمین بار سکوی نخست جهان را فتح کند.
همان روز پرسپولیس و تاج هم در ورزشگاه آزادی بازی داشتند. رقابتی که به برتری ۶-۰ سرخپوشان انجامید اما دوربین های تلویزیون ملی آن بازی را ضبط نکردند. زیرا به خاطر اهمیت مسابقات جهانی کشتی آزاد و فرنگی، در ورزشگاه نصیری مستقر شده بودند.
فیلم مستندی که با صدای عطا بهمنش از آن رقابت ها به جا مانده نشان می دهد پس از قهرمانی جوادی، او را قلمدوش کردند. در وسط تشک به گردنش تاج گل انداختند و خداحافظی رسمی برایش برپا شد.
صنعتکاران مربی تیم ملی نیز تاج گلی به گردنش انداخت. افتخارات او از بلندگوی استادیوم روخوانی شد و جمعیت با هیجان تشویقش کردند.
اما جوادی فقط از رقابت های جهانی خداحافظی کرد. او در بازی های آسیایی تهران نیز روی سکوی قهرمانی ایستاد و تاکادا که حالا ۲۰ ساله شده بود به مدال نقره رسید.
البته یوجی تاکادا این بار به شدت رقیب سرشناس ایرانی اش را آزار داد و رقابتی برابر را با او به نمایش گذاشت. جوادی برای همیشه خداحافظی کرد و پرچم قهرمانی در این وزن را به تاکادا سپرد.
جوادی دو پسر دارد و یک دختر. در زندگی اقتصادی اش مدتی کارگاه تعویض‌روغنی و فروشگاه لاستیک داشت. زمانی هم در کار اجاره چرثقیل بود. امروز اما فروشگاه های پوشاک و لوازم ‌ورزشی دارد؛ یکی در کرج و دیگری در میرداماد تهران.
در المپیک‌ مونترال مربی تیم‌ملی بود. در مسابقات جهانی سوئیس و توکیو هم مثل المپیک بارسلون از جمله دستیاران منصور برزگر بود.
او سال‌ها ریاست هیات کشتی کرج را برعهده داشت و در سه دهه اخیر بارها در کمیته های فنی ایفای نقش کرده است.
در دوران ریاست محمدرضا یزدانی خرم از جدی ترین منتقدان او بود و در مصاحبه هایش تاکید می کرد که رییس جدید، با فرهنگ کشتی بیگانه است. اما در ماه های آخر ریاست یزدانی خرم و با نتایج خوبی که کشتی ایران گرفت، جوادی نیز از سلک منتقدان یزدانی خرم خارج شد.
ابراهیم جوادی در رقابت های جهانی ۲۰۱۱ استانبول توسط رافائل مارتینتی رییس فدراسیون جهانی کشتی به عنوان عضو جدید تالار افتخارات فیلا معرفی شد.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ محمد پذیرایی




برنز محمد پذیرای در المپیک 1960 رم، نخستین مدال ایران در کشتی فرنگی المپیک است
کشتی فرنگی ایران که اکنون پرامیدترین رشته ورزشی در کاروان اعزامی به لندن است، به جز برنز محمد پذیرایی در ۱۹۶۰ و نقره علی آبادی در ۱۹۷۲، افتخار دیگری در المپیک نداشته است. کشتی فرنگی ایران ۵۲ سال است المپیکی شده که به هر بیست و شش سال فقط یک مدال می‌رسد.
باشگاه تاج غیر از ناصر گیوه‌چی که در کشتی آزاد مدال گرفت، در فرنگی هم روی سکوهای المپیک نماینده داشت.

محمد پذیرایی که نخستین چراغ را افروخت در بادکوبه به دنیا آمد. خانواده‌اش خیلی زود به اردبیل کوچیدند. با کشتی آزاد شروع کرد اما قسمت این بود که با آندره گوالوویچ پدر کشتی فرنگی ایران آشنا شود تا از آن به بعد، ورزش محبوبش را بدون یک خم و دو خم ادامه بدهد.
آندربرگ سوئدی برای آموزش کشتی فرنگی به ایران دعوت شد. اوله آندربرگ پدیده غریبی بود؛ قهرمان جهان در کشتی آزاد و فرنگی، فینالیست المپیک در فرنگی و قهرمان المپیک در آزاد. پذیرایی از او بسیار آموخت.
پذیرایی در سال ۱۳۳۴ در آبادان قهرمان ایران شد. سال بعد مسابقات کشوری برگزار نشد اما سال ۱۳۳۷، شیرکُش از قزوین قهرمان شد و پذیرایی را پشت سر گذاشت. بعد از این هربار در مسابقات کشوری روی تشک رفت، با مدال طلا به خانه برگشت.
سال ۱۹۵۸ مسابقات جهانی آزاد برگزار نشد اما بوداپست میزبان مسابقات فرنگی بود. پذیرایی که در تیم ملی جایگزین یکی از بداقبال ترین کشتی گیران تاریخ ایران یعنی جبار بایرام جهانی از تبریز شده بود، در وزن اول شرکت کرد و از دور مسابقات حذف شد.
خیلی زجر کشید برای این که خودش را به مسابقات المپیک برساند. اولین بار بود که انجمن تربیت بدنی و پیشاهنگی ایران قصد داشت چند فرنگی کار را هم به مسابقات المپیک بفرستد.
او با همین رویا، نوروز سال ۳۸ را تمرین کرد و رژیم غذایی گرفت تا اردیبهشت در شیراز روی تشک های مسابقات ملی برود.
پذیرایی قهرمان ایران شد اما این پایان کار نبود. به زودی مسابقات انتخابی در پیش بود و او باید با احمد خشوعی سرشاخ می شد. رقابتی که حکم به حضور محمد پذیرایی در کاخ باستانی بازیلیکا، محل برگزاری رقابت های کشتی آزاد و فرنگی المپیک ۱۹۶۰ رم داد.
ماجرای مدال المپیک

محمد پذیرایی تا سی و پنج سالگی عضو تیم ملی کشتی فرنگی ایران بود
هجده نفر روی باسکول رفتند تا برای کسب یکی از سه مدال، رخ به رخ بایستند و پنجه در پنجه بیاندازند.
او شش روز در کوران مسابقات بود که در فواصل کشتی‌ها، دو روز را هم استراحت کرد. دومین شب استراحتش به شدت کارساز بود در کسب مدال برنز.
اولین کشتی‌اش را با موریس می­وایس بلژیکی برگزار کرد. هر دو ۳۱ ساله بودند اما می­وایس شهرتی داشت در عالم کشتی. نه فقط برای برنز مسابقات جهانی ۱۹۵۳ در ناپل. او در ده سال پیش پای ثابت مسابقات جهانی بود. در چهار المپیک کشتی گرفت. بعد از المپیک توکیو نیز تا ۳۷ سالگی که برنز اروپا را به سینه زد در صحنه مسابقات حضور داشت.
پذیرایی در نخستین کشتی از کمند رقیب باتجربه آنتورپی‌اش گذشت. اما شب دوم به عثمان سعید مصری باخت.
شب سوم مانند استفان هایدوک لهستانی کشتی نداشت. شب چهارم این دو مقابل هم گارد گرفتند. از ترکیب چهار نفره کشتی فرنگی ایران در المپیک رم، علی بنی هاشمی با دو کشتی و دو شکست حذف شده بود. منصور حضرتی هم با یک مساوی و دو شکست.
حسین ملاقاسمی کشتی‌های خوبی گرفت اما او نیز با عنوان ششمی به کارش خاتمه داد. کسی متعجب نمی‌شد اگر پذیرایی هم با شکست مقابل هایدوک از گردونه رقابت‌ها بیرون می‌رفت.
خصوصا که هفته بعد از آن در کشتی آزاد نیز غیر از نقره تختی و برنز سیف پور، بقیه آزادکاران ایران با تمام اسم و رسمی که داشتند، یکی پس از دیگری از دور مسابقات حذف شدند.
اما نماینده وزن اول کشتی فرنگی ایران از مانع سخت لهستانی هم به سلامت رد شد. هایدوک در دهه ۹۰ میلادی و هشت سال زودتر از رقیب ایرانی‌اش بی مدال از دنیا رفت.
پذیرایی پس از این پیروزی در بهترین نقطه جدول با استراحت مواجه شد. می‌دانست که روز پنجم را باید استراحت کند اما نماینده شوروی ناگزیر بود با حریف مصری مبارزه کند.
ایوان کوچرگین از شوروی مقابل عثمان که قبلا پذیرایی را برده بود، به برتری رسید. حالا اگر خود او (پذیرایی) را هم شکست می‌داد روی سکوی قهرمانی می‌ایستاد. اما نتیجه‌ای ثبت شد که کل جدول را به هم ریخت و رای به حذف کوچرگین داد. او که برای مدال طلا به روی تشک آمده بود، ناباورانه در رده پنجم قرار گرفت.
محمد پذیرایی از این مهلکه یک شگفتی بزرگ ساخت تا اگر نه خوش رنگ ترین اما مهم ترین مدال کاروان ورزش ایران در المپیک رم را نصیب خود کند.
او با این پیروزی، به کاروان ورزش رومانی هم لطف بزرگی کرد. دومیترو پیرولسکیو که با کوچرگین مساوی کرده بود، بدون کشتی گرفتن با نفرات دوم، سوم و چهارم، روی سکوی قهرمانی ایستاد. رقم خوردن این معادله فقط از عجایب سیستم جدول آن روزگار برمی آید و بس.
سال‌های بازنشستگی
پذیرایی در نوروز ۱۳۳۹ به رشت رفت تا در مسابقات قهرمانی کشور کشتی بگیرد، با حضورش به رقابت‌ها اعتبار داد. این بدعت تازه‌ای بود، زیرا قبلا چنین وظیفه‌ای را آزادکارهای سرشناس به عهده می‌گرفتند.
پس از قهرمانی در رشت به مسابقات جهانی ۱۹۶۱ یوکوهاما اعزام شد. اغلب رقبا همان پارسالی ها بودند، با دو تفاوت بزرگ. روس ها کوچرگین را کنار گذاشته بودند و جانشین او برای جبران افتضاح رم، طلا گرفت. دیگر این که مدالی نصیب پذیرایی نشد.
سال ۱۳۴۰ باز هم روی سکوی برتر مسابقات قهرمانی ایران ایستاد. در مسابقات جهانی ۱۹۶۲ تولیدو، یک روس تازه وارد مجددا مدال طلا را به شوروی برد. محمد پذیرایی به اتفاق رقیب دیرینه اش عثمان سعید، به رتبه ششم بسنده کرد.
پذیرایی تا ۳۵ سالگی ملی پوش بود. کاپ ایتالیا در سال ۱۹۶۴ و کسب مدال برنز آن رقابت‌ها پایانی بود بر درخشش او در صحنه مسابقات بین‌المللی.

محمد پذیرایی در سال‌های آخر پیش از مرگش
از وسط تشک رفت کنار تشک و بلافاصله به عنوان مربی تیم اعزامی، به جام نیکولا پتروف بلغارستان رفت.
در سال ۱۹۸۳ در اولین دوره مسابقات کشتی فرنگی قهرمانی آسیا، تیمی را هدایت کرد که از ۱۰ وزن، هشت طلا گرفت و دو نقره. نتیجه ای که حتی در دوران سرمربیگری محمد بنا هم تکرار نشده است. البته غیر از این که تعداد وزن‌های کشتی از ۱۰ به هفت کاهش پیدا کرده، در آن مسابقات هیچ فرنگی کاری حضور نداشت و تیم هایی که برای مسابقات کشتی آزاد آمده بودند، با همان ترکیب در کشتی فرنگی هم شرکت کردند.
دو فرنگی کار ایرانی که نقره گرفتند، در فینال مغلوب دو آزادکار ژاپنی و هندی شدند.
محمد پذیرایی ملقب به حاجی پذیرایی به تناوب در کادر فنی و سرپرستی تیم های ملی حضور داشت. مانند سال ۱۹۹۱ در جام وهبی امره (ترکیه) و سپس مسابقات قهرمانی آسیا در تهران.
سال ها اداره کننده و مربی ارشد پایگاه قهرمانی پارک شهر در زیر پله سالن هفتم تیر بود. بسیاری از قهرمانان اوایل دهه ۷۰ کشتی فرنگی ایران در همین سالن تمرین می‌کردند اما در آن مقطع، از کشتی فرنگی به عنوان برادر ناتنی کشتی آزاد یاد می‌شد. خبری از اعزام این تیم به مسابقات جهانی نبود و اگر هم تیمی راهی مسابقات جهانی می‌شد، ترکیبش ناقص بود.
محمد پذیرایی چند ماه با بیماری‌اش جنگید، اما در سال ۱۳۸۰، مدتی پس از آن که قهرمانی حسن رنگرز در مسابقات جهانی یونان آغاز دوران طلایی کشتی فرنگی ایران را رقم زد، در یازدهم اسفند چشم از جهان فروبست.
پذیرایی مدتی پیش از درگذشتش در مصاحبه‌ای انتقادی با مجله کیهان ورزشی، با اعتراض به نادیده گرفتن سال‌ها تمرین و تعلیم توسط مسئولین ورزش گفت: هیچ مربی سازنده‌ای در ورزش ایران به حق خودش نرسیده.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ عبدالله موحد




عبدالله موحد با هشت مدال طلای المپیک، جهانی و آسیایی یکی از پرافتخارترین ورزشکاران تاریخ ایران است
عبدالله موحد اردبیلی ساعتی قبل از تحویل سال ۱۳۱۸ به دنیا آمد و عضو تازه ای شد از خانواده‌ای ۱۱ نفره در بابلسر. پنج ساله بود که پدرش از دنیا رفت تا تقابلش با مصائب زندگی از خردسالی آغاز شود.
چون کفش نداشت در زمستان و در گل و لای پابرهنه مدرسه می‌رفت. از صیادی تا خیاطی هر کاری انجام می‌داد تا نقش خود را به عنوان یکی از نان آورهای خانواده ایفا کند.


پانزده ساله که شد در پی برادرانش به تهران کوچ کرد. ساکن محله دلگشا شد و مشغول تحصیل در دبیرستان مروی. بابلسر که بود، بدون معلم در شنا و قایقرانی تا جایی به تبحر رسید که بین همسن و سال های شهر ساحلی هماوردی نداشت.
مثل اغلب جوانان بابلسری وزنه برداری هم می کرد و شاگرد منوچهر برومند قهرمان وزنه برداری آسیا بود.
در والیبال "تیغی" بی رقیب بود. در این رشته چنان پیشرفتی کرد که در مسابقات آموزشگاه‌های کشور نیز مدال گرفت.
دوران دبیرستان در دوی استقامت کسی به گرد پایش نمی‌رسید. از بد اقبالی‌اش بود که آن موقع هنوز رشته ۲۰ کیلومتر و ۵۰ کیلومتر پیاده روی در فهرست مواد دو و میدانی گنجانده نشده بود. زیرا موحد در راه رفتن نه زمان را می‌شناخت و نه مسافت را. هفته‌ای یک بار از پیچ شمیران تا دربند را با ریتم یکنواخت و بدون مکث می‌پیمود.
پینگ پنگش هم خوب بود و به ژیمناستیک نیز می‌پرداخت اما بین تمام این رشته‌ها برای انتخاب رشته ورزشی اصلی هنوز به اطمینان نرسیده بود.
کشتی را در تهران و در پی ماجرایی اتفاقی آغاز کرد. برادر بزرگترش در باشگاه فردوسی کشتی می‌گرفت. خودش اما برای بدنسازی به باشگاه تهرانجوان می‌رفت که در خیابان ژاله سر ایستگاه بهنام بود.
در حین تمرینات بدنسازی، شیفته تمرینات تیم کشتی و روش آموزشی رحمت الله غفوریان از اساتید برجسته تاریخ کشتی ایران شد.
بعد از آن به اتفاق برادرش مهدی موحد عضو همین باشگاه شد. در نخستین تمرین یک فن برات کلندون خورد و گردنش آسیب دید. به برادرش گفت دیگر قصد ادامه دادن به این ورزش را ندارد.
عبدالله موحد
"به آقای معینیان (منشی مخصوص شاه) گفتم: من اهل شمال هستم. هوای ابری زیاد دیده‌ام اما آفتاب می‌آید و ابر همیشه نمی‌ماند. این حکومت دوام نمی‌آورد. در را بستم و آمدم. "
اما از خوش اقبالی ورزش ملی ایران است که جوان نابغه تصمیم گرفت استعدادهای بالقوه‌اش در بقیه رشته‌ها را رها کند و بچسبد به کشتی. دیر به کشتی آمد اما زود نتیجه گرفت.
بدون کفش و دوبنده کشتی گرفتن را آغاز کرد و مانند محمدعلی صنعتکاران عضوی از باشگاه دارایی شد.
در سال ۱۳۳۹ در بیست سالگی پس از حمید توکل در رده دوم مسابقات قهرمانی کشور ایستاد. این مدال و سکو، سال بعد هم با تساوی توکل و موحد تکرار شد. حمید توکل از خراسان اول و عبدالله موحد از تهران دوم شد.
در انتخابی مسابقات جهانی ۱۹۶۲ با صنعتکاران مساوی کرد اما به خاطر سوابق صنعتکاران، او بود که مجوز حضور در مسابقات جهانی را دریافت کرد. این گزینش چنان برای موحد تلخ بود که حتی تصمیم گرفت در ۲۲ سالگی کشتی را کنار بگذارد. خصوصا که در آن مسابقه موحد میل به هجوم داشت و صنعتکاران مطابق روش مبارزه‌اش دفاع می‌کرد.
تلخی حذف از تیم ملی زمانی برایش مضاعف شد که صنعتکاران دست خالی از مسابقات جهانی برگشت.
موحد خود از نزدیک نظاره گر آن مسابقات بود. زیرا تیتر انتقادی مجله کیهان ورزشی "دو عبدالله، بهتر از یک همراه تحمیلی" موثر افتاد و او نیز مثل عبدالله خدابنده به عنوان یار ذخیره مسافر آمریکا شد.
یک دهه یکه تازی
موحد از سال ۱۳۴۱ یکه تازی‌ در کشتی ایران را آغاز کرد و یک دهه تداوم بخشید. صنعتکاران به خاطر سنگینی وزن و دشواری های مبارزه با موحد، یک سال پیش از آغاز المپیک توکیو به یک وزن بالاتر رفت.
موحد با غلبه بر علی محمد مومنی و حسین تهامی برای رقابت های جهانی ۱۹۶۳ صوفیه انتخاب شد. محمود آتالای ترک که در استانبول و در رقابت تیم به تیم مغلوب موحد شده بود، در صوفیه از ریسک موحد برای اجرای فن پیچ پیچک بهره برد و ۲-۱ بر او غلبه کرد. انیو ولچف مرد سال ورزش بلغارستان هم که در تهران به موحد باخته بود، یک مساوی از او گرفت تا موحد از اولین حضور جهانی بدون مدال به تهران برگردد.
موحد در المپیک ۱۹۶۴ توکیو هم به خاطر دو تساوی با ایوائو هوریوچی از ژاپن و ولچف بلغاری، بدون باخت پنجم شد. ولچف روی سکوی قهرمانی ایستاد.
درخشش موحد از مسابقات جهانی منچستر آغاز شد که هم ولچف را از سد راهش کنار زد و هم این که خوش­رنگ ترین مدال را به سینه زد. موحد از آن رقابت‎ها به بعد تا سال ۱۹۷۰ در تمام مسابقاتی که شرکت کرد به قهرمانی رسید.
در مسابقات جهانی ۱۹۶۶ تولیدو، کشتی‌های نوبت صبح که تمام شد گفتند دیگر کشتی نداری. او نیز راهی محل استراحت شد. غافل از این که زد و بندی صورت گرفته بود تا نماینده ایران از دور مسابقات حذف شود.

موحد از سال 1963 به مدت هشت سال در هیچ مسایقه‌ای شکست نخورد
بیرون سالن بود که به او گفتند بلندگو اسمت را خوانده تا با احمت آگرالی از ترکیه کشتی بگیری. دوبنده در دست و بدون کفش خودش را به سالن رساند و درست همان لحظه‌ای که داور قصد داشت دست رقیب را بالا ببرد، پرید وسط تشک و کشتی گرفت و ۳-۱ برنده شد.
موحد در تولیدو فقط یک پوئن به حریفان داد که آن هم در همین کشتی بود.
در مسابقات ۱۹۶۷ دهلی در ثانیه‌های آخر بر رقیب دیرینه‌اش ولچف بلغاری غلبه کرد تا سومین طلای متوالی را به گردن بیاویزد.
حالا مهیای حضور در دومین المپیک زندگی‌اش می شد. جالب آن که به رغم یکه تازی در جهان، به رقابت های انتخابی پشت نکرد. هم حمید پرچخ را شکست داد و هم عزیز امیرزاده از خوزستان را. مقابل منصور برزگر نیز به برتری رسید تا مسافر مکزیوسیتی شود.
ماجرای قهرمانی المپیک
موحد در المپیک ۱۹۶۸ مکزیکوسیتی ابتدا گوردون تایلور گاروی از کانادا را نیم پوئنه (برتری با امتیاز عالی) کرد. کارلوس آلبرتو واریو از آرژانتین و گای مارشان فرانسوی نیز نیم پوئه شدند. سه رقیبی که در مبارزه با آن ها حتی عرق موحد نیز درنیامد.
در شب چهارم و پایانی رقابت‌های این وزن، موحد چهار بار روی تشک رفت و کلاوس روست از آلمان غربی، چهارمین نفری بود که مقابل او ۱۰-۰ باخت تا نیم پوئه شود.
اودی چاند از هندوستان و دان زاریا سرتر از مغولستان هم رای به برتری قهرمان بی رقیب ۷۰ کیلوگرم جهان دادند.
آخرین کشتی موحد با رقیب سنتی‌اش انیو ولچف، سرشناس ترین عضو ورزشی در حزب کمونیست بلغارستان، انجام شد.
موحد با یک خاک به پیروزی رسید تا پس از تختی و حبیبی، سومین نفری باشد که مدال طلای المپیک را به کشتی ایران هدیه کرده است.
یک سال بعد اوزان کشتی تغییر کرد تا او این بار در دسته ۶۸ کیلوگرم به میدان برود. در مسابقات جهانی ۱۹۶۹ ماردل پلاتا با یک تساوی مقابل بابی داگلاس آمریکایی به قهرمانی رسید. او در این رقابت ها باز هم از سد انیو ولچف گذشت.
در مسابقات جهانی ۱۹۷۰ ادمونتون، بابی داگلاس یک مساوی دیگر از موحد گرفت اما اعجوبه دنیای کشتی برای ششمین سال متوالی روی سکوی شماره یک جهان ایستاد.
درگیری در فرودگاه و پایان ۸ سال شکست‌ناپذیری
یک ماه قبل از مسابقات جهانی صوفیه مادر همسرش عازم مکه بود. موحد او را به فرودگاه مهرآباد برد. در برگشت، مامور پلیس راهش را سد کرد و گفت: "چون از ورود ممنوع آمدی باید دنده عقب برگردی".
می گوید: "دیدم پشت سرم ازدحام است و عقبگرد مقدور نیست. به افسر گفتم تصدیقم را بگیر و هر چقدر می‌خواهی جریمه کن ولی اجازه بده من بروم. در دانشگاه تدریس دارم."
بحث بالا گرفت و زمانی که موحد قصد حرکت داشت، کار به درگیری فیزیکی کشید: "افسر دیگری از پشت به من ضربه زد. چند پلیس باتوم به دست به آنها ملحق شدند، من و برادر خانمم را کتک زدند. بچه‌ام داخل ماشین در بغل مادرش گریه می‌کرد."
عبدالله موحد
"بعد از هشت مدال طلای جهانی، المپیک و آسیایی، یک بار هشت هزار تومان، یک بار ۵۰ هزار تومان و یک بار هم ۳۰ هزار تومان گرفتم. بعد از بازی های آسیایی ۱۹۷۴ تهران، دادن جایزه نقدی به قهرمانان رواج پیدا کرد که من دیگر از صحنه کنار رفته بودم"
مردم که دیدند موحد در محاصره ماموران است، به طرفداری از قهرمان جهان و المپیک مداخله کردند. ضرب و شتم به پایان رسید اما موحد روانه بازداشتگاه شد.
"چند روزی در بازداشت بودم تا این که عطا بهمنش آمد و گفت: از بالا دستور آمده که باید رضایت بدهی. خلاصه به زور از من رضایت گرفتند و با همین روحیه خراب به مسابقات جهانی ۱۹۷۱ صوفیه اعزام شدم."
شکستی خفیف مقابل کیکو وادا از ژاپن باعث شد او در رده چهارم قرار بگیرد و نظاره گر قهرمانی دان گیبل اعجوبه نوظهور آمریکایی باشد. وادا در بازی های آسیایی نیز با موحد مساوی شده بود.
موحد از سال ۱۹۶۳ که به محمود آتالای از ترکیه باخت تا شکست در صوفیه مقابل کیکو وادا، هشت سال در هیچ مسابقه‌ای طعم شکست را نچشید.
ماجرای سپهبد حجت
قبل از اعزام به المپیک مونیخ، سپهبد علی حجت کاشانی رییس سازمان ورزش به اردوی تیم ملی آمد تا جنجالی‌ترین مواجهه یک رییس سازمان ورزش با ملی پوشان، در تاریخ ورزش ایران رقم بخورد.
وقتی علی حاجیلو گفت خانه‌اش را دزد زده و اموالش را ربوده، سپهبد حجت او را دست انداخت و پاسخ داد: "فرش با این قیمتی که تو می‌گویی حتی من هم در خانه ام ندارم".
سپس از مهدی هوریا عضو ریزاندام وزن اول تیم ملی کشتی فرنگی پرسید: "تو کشتی گیر هستی؟ من در یک دقیقه تو را زمین می‌زنم".
موحد می گوید: "من به جای هوریا پاسخ دادم اشتباه می کنید تیمسار، ایشان در ۳۰ ثانیه شما را از زمین می‌زند."
حجت عصبانی شد و گفت: "فضولی نکن مرتیکه" موحد نیز همین واژه را در پاسخ ادا کرد: "تا آمدم با او برخورد فیزیکی کنم، دکتر رهنوردی، قهرمان سابق وزنه برداری، دستم را گرفت. تیمسار هم پرید توی ماشین و رفت."
موحد در المپیک مونیخ که آخرین حضور او بود به علت آسیب دیدگی کتف به رقابت‌ها ادامه نداد و برای همیشه با دنیای کشتی وداع کرد. او فقط یک کشتی با سگوندو اولمدو از پاناما گرفت و از سد او گذشت.
وقتی کاروان ورزش به ایران بازگشت، موحد و سیدعباسی به خاطر ادامه ندادن به رقابت‌ها با محرومیت مواجه شدند. موحد معترض بود و می‌گفت به جای آنکه مصدومیتش را درمان کنند، محرومش می‌کنند.
او ریشه این محرومیت را در درگیری‌اش با سپهد حجت می‌دید.
موحد در مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی در این باره گفت: "من گواهی پزشک داشتم که دستم آسیب دیده، به هر خبرنگاری مراجعه کردم متاسفانه آنها گفتند که از ساواک می‌ترسند این را در روزنامه بگذارند."
علی حجت کاشانی در جریان اعدام های پس از انقلاب تیرباران شد و پیش از آن نیز هیچ وقت درباره ماجرای اردوی منظریه صحبتی نکرده بود. اما کشتی گیران اردونشین در منظریه، همگی "برخورد توهین آمیز" حجت را تایید کرده‌اند.
موحد همچنین در برنامه به عبارت دیگر تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی از قرار ملاقات با نصرت‌الله معینیان منشی مخصوص شاه گفت. او در این دیدار درباره علت ممنوعیت خروجش از ایران می‌پرسد و پاسخ می شنود که گزارشات بدی درباره او داده‌اند: "از در بیرون که رفتم ناگهان یادم افتاد، در را باز کردم و این را هیچوقت یادم نمی رود که گفتم آقای معینیان من اهل شمال هستم هوای ابری زیاد دیده‌ام اما آفتاب می آید و ابر همیشه نمی‌ماند، این حکومت دوام نمی‌آورد. در را بستم و آمدم. باور کنید، یعنی این را قشنگ یادم است."
با این وجود، درباره نارضایتی دربار از موحد اطلاعات روشنی در دست نیست. سندی منتشر نشده که اختلاف مسئولین حکومتی با موحد، فراتر از سپهبد حجت و برخی دیگر از نظامیان شاغل در ورزش بوده است.

عبدالله موحد از سال 1355 به آمریکا رفت و در آنجا ماندگار شد
جشن فارغ التحصیلی موحد با برپایی مراسم ویژه و اعطای مدرک توسط فرحناز پهلوی سومین فرزند شاه، این ظن که شخص شاه از موحد خوشش نمی آمده را کمرنگ کرد.
موحد در ۷۲ سالگی
موحد درباره پاداش‌های پس از قهرمانی هایش گفته است: "بعد از هشت مدال طلای جهانی، المپیک و آسیایی، یک بار هشت هزار تومان، یک بار ۵۰ هزار تومان و یک بار هم ۳۰ هزار تومان گرفتم. بعد از بازی های آسیایی ۱۹۷۴ تهران، دادن جایزه نقدی به قهرمانان رواج پیدا کرد که من دیگر از صحنه کنار رفته بودم."
عبدالله موحد در سال ۱۳۵۵ در حالی که سمت استادی دانشسرای عالی و معاونت تربیت بدنی دانشگاه تهران را برعهده داشت، برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و همانجا ماندگار شد.
هجده سال در آمریکا تعمیرگاه مکانیکی داشت و ترجیح داد به پیشنهاد مربیگری در تیم ملی آن کشور پاسخ منفی بدهد.
برای آن خانواده پرجمعیت بابلسری، آینده‌ای روشن رقم خورد: "برادر بزرگ من معلم بود، برادر دیگرم هم معلم، برادر سوم استاد دانشگاه بود، برادر چهارم مهندس مخابرات، خودم هم دانشگاه تربیت معلم درس می دادم. برادر دیگرم که آریزونا است هم معلم بود."
در سال های نخست پس از انقلاب وقتی دستور بازگشت فوری از آمریکا به ایران را به خاطر ادامه تحصیلاتش اجرا نکرد، مجددا نامه ای دریافت کرد که حاوی حکم اخراج او از دانشگاه بود.
در سال ۲۰۰۳ محمدرضا طالقانی رییس وقت فدراسیون کشتی گفت رضایت موحد را برای مدیریت تیم های ملی جلب کرده. موحد اما قبل از این که به ایران برگردد دچار بیماری شد. سپس گفت نمی‌تواند این مسئولیت را بپذیرد.
در مسابقات جهانی همان سال در نیویورک، در طول رقابت ها کنار تیم ملی بود. طی این مدت بارها به ایران آمد.
حضور در مجلس ختم مهدی دری سردبیر دوران طلایی مجله کیهان ورزشی، بازدید از کانون اصلاح و تربیت نوجوانان در محله شهر زیبا، تمرین با پیشکسوتان در سالن جهانبخت توفیق، تماشای رقابت های داخلی و چند مصاحبه زنده و تولیدی با برنامه های ورزشی صداوسیما از جمله فعالیت های او در ایران بوده است.
عبدالله موحد مدت هاست که بازنشسته شده است. یک جراحی قلب داشته اما وضعیت جسمانی مساعدی دارد.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ منصور برزگر




نقره منصور برزگر تنها مدال ایران در المپیک مونترال 1976 بود
منصور از سختکوش ترین کشتی گیران تاریخ ورزش ملی ایران است. از کودکی واهمه‌ای از انجام مشاغل سخت و سنگین نداشت. پنج ساله بود که پدرش از دنیا رفت و مدتی بعد نزد یکی از برادرانش به نام نعمت، تلاش برای معاش را به عنوان شاگرد آهنگری آغاز کرد.
پسر جسور خیابان عباسی تهران، گریزی از ترک تحصیل نداشت. مدتی در مکانیکی مشغول به کار شد و حتی زمانی که کشتی گیری مشهور شده بود، مجله دنیای ورزش با درج عکس و گزارش از فعالیت او در این شغل سنگین خبر داد.

برزگر مدتی هم در منطقه داودیه در فنرسازی کار کرد.
اما کسب درآمد مانع علاقمندی برزگر به کشتی نشد. خصوصا که علی و حسین (برادران بزرگترش) شیفته این ورزش بودند.
در هفده سالگی (۱۳۴۳) تمریناتش را زیر نظر منصور اینانلو از باشگاه البرز در خیابان سلسبیل آغاز کرد و سپس به باشگاه ایزد فردوسی رفت.
نام مربی اول منصور، منصور بود و مربی بعدی‌اش هم منصور نام داشت: منصور تبریزی استاد اصلی منصور برزگر در دوران شکوفایی‌اش بود.
برزگر بیست ساله بود که در انتخابی برای المپیک مکزیکوسیتی مغلوب عبدالله موحد شد.
او که آن موقع به استخدام سازمان آب در آمده بود تمریناتش را زیر نظر شادروان حاج عبدالحسین فعلی ادامه داد. در مسابقات ۱۳۴۸ مشهد، که رقابت های قهرمانی کشور برای نخستین بار در ۱۰ وزن جدید برگزار می شد، برزگر بالاتر از صحبت الله جعفری از کرمانشاه و محمد خادم (پدر امیر و رسول) از تیم میزبان روی سکوی نخست ۶۸ کیلوگرم ایستاد.
در رقابت‌های ۱۳۵۰ تهران هم در وزنی جدید دوباره قهرمان کشور شد. او در این رقابت ها محمدرضا طاهری را شکست داد. طاهری حریف همیشگی برزگر، بیش از ۱۰ بار در انتخابی‌ها و رقابت‌های مختلف به ستاره کشتی ایران باخت.
همان سال در مسابقات انتخابی تیم ملی برای مسابقات جهانی ۱۹۷۱ صوفیه در کمند محمد فرهنگدوست گرفتار شد اما به عنوان فرد ذخیره، در فهرست مسافران صوفیه قرار گرفت.
اما سال بعدش دیگر در ایران بی‌رقیب بود و با عضویت در تیم ملی عازم مونیخ شد. برزگر در المپیک ۱۹۷۲ مونیخ که اولین تجربه جهانی‌اش بود عنوان پنجم را به دست آورد.
در مونیخ با ضربه فنی مقابل یوری گوسف از شوروی به پیروزی رسید ولی تساوی با میکلوش اوربانوویچ از مجارستان و شکست ضربه فنی مقابل آدولف زیگر آلمانی باعث شد دستش از رسیدن به مدال کوتاه بماند.
سال های اقتدار
در سال ۱۹۷۳ که قرار بود مسابقات جهانی در تهران برگزار شود، اغلب ملی پوشان اصلی در رقابت های قهرمانی کشور (اردیبهشت ۱۳۵۲) شرکت نکردند. اما منصور برزگر در بابل به روی تشک رفت و باز هم قهرمان ایران شد.
در رقابت های جهانی تهران در گام اول با پستچی سمج آلمانی سرشاخ شد. نبرد آدولف زیگر با برزگر از زیباترین کشتی‌هایی بود که در ورزشگاه رو باز نصیری به انجام رسید. آنها در مبارزه‌ای تمام عیار به تساوی ۵-۵ رسیدند و برزگر نتوانست انتقام مونیخ را بگیرد.
اما برتری چشمگیر برزگر بر سایر حریفان، بویژه پیروزی ۶-۴ در دیدار فوق العاده حساس مقابل روسلان آشور علی‌اف از شوروی، مدال طلا را نصیب کشتی گیر ۲۶ ساله ایران کرد.
یک سال بعد تیم اصلی ایران به صلاحدید مقامات سازمان ورزش ملزم به حضور در بازی‌های آسیایی تهران شد و به همین خاطر برزگر یک مدال جهانی را از دست داد. اما توانست مدال طلای بازی‌های آسیایی را به گردن بیاویزد.
"در سال 1974 تیم اصلی ایران به صلاحدید مقامات سازمان ورزش ملزم به حضور در بازی‌های آسیایی تهران شد و به همین خاطر برزگر یک مدال جهانی را از دست داد. اما توانست مدال طلای بازی‌های آسیایی را به گردن بیاویزد."
برزگز در مسابقات جهانی ۱۹۷۵ مینسک، تنها مدال آور تیم ملی کشتی آزاد ایران بود. اگرچه مقاومتش زیر فشار فن سگک آشورعلی­‌اف درهم شکست و با ضربه فنی باخت، اما مدال نقره را به سینه زد تا تیم ملی ایران دست خالی به تهران برنگردد.
المپیک مونترال در پیش بود و برزگر حالا در ۲۹ سالگی برخلاف المپیک پیشین، تجارب فراوانی برای کسب مدال از رقابت های المپیک اندوخته بود.
مرد همیشه حاضر در مسابقات انتخابی، این بار در انتخابی های مونترال هم روی تشک رفت و بر بیژن زرافشانی از کرمانشاه چیره شد.
شرح یک کشتی داغ
در المپیک ۱۹۷۶ مونترال، مسابقه‌ای که تصور می‌شد فینال ۷۴ کیلوگرم باشد، روز بیست و هفتم جولای و در همان دور نخست برگزار شد. منصور برزگر از ایران و روسلان آشورعلی­‌اف از شوروی جنجالی‌ترین کشتی المپیک مونترال را برگزار کردند.
در سه دقیقه نخست، برزگر ۳-۰ پیش افتاد. در سه دقیقه بعدی رقیب روس دو امتیازش را جبران کرد. در ادامه نیز مانند اغلب کشتی‌های حساس در دوران قهرمانی برزگر، او در دقایق پایانی تحلیل رفت.
در سه دقیقه سرنوشت ساز، برزگر یک اخطار کم کاری گرفت و یک بار هم خاک شد تا ۴-۳ عقب بیافتد. سپس در پی سماجت آشورعلی­‌اف برای اجرای سگک، برزگر اعلام مصدومیت کرد.
نماینده ایران دقایقی روی تشک دراز کشید و پزشک ورزشگاه نیز بالای سرش بود. وقتی بلند شد تا به مسابقه ادامه دهد، بلافاصله با زیرگیری حریفش را خاک کرد تا مجددا نتیجه را به تساوی بکشاند.
در ادامه این مبارزه برزگر با گرفتن مچ پا و برهم زدن تعادل حریف او را نیم تیغ کرد و سپس خودش در خاک نشست. داوران امتیازی به کشتی گیر ایرانی ندادند. وقتی زنگ پایان این رقابت نفسگیر به صدا درآمد، دست آشورعلی‌اف با برتری ۶-۴ بالا رفت.
دکتر محمد توکل رییس وقت فدراسیون کشتی ایران اعتراض کتبی را با مبلغ تعیین شده فیلا به کمیته برگزاری مسابقات ارائه کرد. پس از ۲۴ ساعت، فدراسیون جهانی اعلام کرد فیلم مسابقه را بازبینی کرده و نتیجه مسابقه را به ۶-۶ تغییر داده. اما چون امتیاز اول را برزگر گرفته، او به عنوان برنده مسابقه معرفی شد.
نقره مونترال
برزگر در شب دوم مقابل یانچو پاولف به برتری ۱۱-۵ رسید. سه سال پیشتر در مسابقات جهانی تهران نیز ۷-۲ بر این کشتی گیر بلغارستانی غلبه کرده بود.
در سومین روز از رقابت ها در ۸:۴۹ دقیقه مقابل جوزپه اسپانولی از ایتالیا با ضربه فنی پیروز شد. در روز چهارم نیز پشت یارمو اوورمارک از فنلاند را در ۷:۴۵ دقیقه به تشک چسباند.
در پنجمین روز از رقابت های وزن ۷۴ کیلوگرم با فرد همپل از آلمان شرقی روبرو شد و اگرچه ۸ امتیاز از دست داد، اما ۲۴ امتیاز هم گرفت و پیروزمند، راهی دور بعد شد.
جیشیرو داته از ژاپن شگفتی ساز بزرگ رقابت‌های کشتی آزاد المپیک مونترال بود. او با برتری محسوس، در شش دقیقه برزگر را ضربه فنی کرد.
همین داته سال قبلش در مسابقات جهانی مینسک با ضربه فنی به برزگر و آشورعلی‌ایف باخته بود. در مونترال اما از هفت مرتبه‌ای که روی تشک رفت شش بار با ضربه فنی به پیروزی رسید. فقط استنلی دزیدزیک آمریکایی ضربه فنی نشد و با نتیجه ۱۰-۵ به داته باخت.
منصور برزگر مقابل دزیدزیک آمریکایی نیز ۱۱-۱ جلو افتاده بود که با تحلیل رفتن قوای جسمانی اش هفت امتیاز از دست داد و موقعی که زنگ پایان به صدا درآمد، دستش با پیروزی ۱۱-۸ بالا رفت.

منصور برزگر در پنج المپیک سئول، بارسلون، آتلانتا، سیدنی و آتن هدایت تیم ملی کشتی آزاد ایران را برعهده داشت
نایب قهرمانی برزگر، تک مدال کشتی آزاد و فرنگی ایران از المپیک مونترال بود. او پس از بازگشت به ایران در مصاحبه با مجله کیهان ورزشی گفت غیر از محسن فرح وشی بقیه اعضای تیم ملی به درد کشتی نمی‌خورند. او برخی از کشتی‌گیران را هم به "کم غیرتی" متهم کرد.
حسین حصاری در پاسخ به او در شماره بعدی مجله دنیای ورزش نوشت: "اگر کشتی برزگر با دزیدزیک ۳۰ ثانیه دیگر ادامه پیدا می کرد، او که دچار تنگی نفس شده بود سه اخطاره می شد."
وقتی در سال های بعد سوخته سرایی دو نقره جهانی گرفت، محبی یک نقره و یک برنز را به گردن آویخت و سلیمانی هم طلای جهان را نصیب خود کرد، مشخص شد که برزگر در محاسباتش نسبت به آینده هم تیمی‌ها دچار خطا شده است.
منصور برزگر در مسابقات جهانی ۱۹۷۷ لوزان هم تنها مدال آور تیم ملی ایران بود. او در این رقابت‌ها هفت دوره کشتی گرفت و در دیدار پایانی اگرچه از استانلی دزیدزیک جلو بود، اما به تدریج دچار خستگی شد.
برزگر امتیازات متعددی را از دست داد اما چند ثانیه به پایان مسابقه هنوز ۸-۷ جلو بود. وقتی حریف آمریکایی سروگردن او را گرفت خیلی راحت تعادل خود را از دست داد، روی تشک افتاد و بلافاصله ضربه فنی شد. فیلم کامل این مسابقه در شبکه یوتیوب موجود است.
او پس از این رقابت‌ها در فینال نزدیک و نفسگیر جام آریامهر، بعد از برتری مقابل محمدحسین محبی رقیب جوان کرمانشاهی‌اش از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد. به این ترتیب دوبنده‌ای که هفت سال قبل از محمد فرهنگدوست تحویل گرفته بود را به محبی سپرد.
جام های بین‌المللی
تورنمنت های بین‌المللی در دهه ۷۰ میلادی مانند امروز متنوع و پرتعداد نبودند. اما برزگر غیر از ناکامی در جام دان کولف، از تورنمنت‌های دیگر صندوقچه‌ای از مدال را گردآوری کرد:
کاپ تاتراس ۱۹۶۹ زاکوپان لهستان – طلا (۶۸ کیلو)
جام تفلیس ۱۹۷۱ گرجستان – برنز (۶۸ کیلو)
کاپ مدوید ۱۹۷۲ بلاروس – طلا (از اینجا به بعد، ۷۴ کیلو)
کاپ بخارست ۱۹۷۳ رومانی – طلا
کاپ آریامهر۱۳۵۲ تهران – طلا
کاپ بغداد ۱۹۷۴ در عراق – طلا
کاپ آریامهر ۱۳۵۳ تهران – طلا
کاپ فرایبورگ ۱۹۷۵ آلمان غربی – طلا
کاپ لایپزیک ۱۹۷۵ آلمان شرقی – طلا
کاپ آریامهر ۱۳۵۴ تهران – طلا
جام جهانی ۱۹۷۶ تولیدو – نقره
کاپ آریامهر ۱۳۵۵ تهران – طلا
جام آریامهر ۱۳۵۶ تهران – طلا
سه دهه سرمربیگری
پس از خداحافظی از کشتی بلافاصله جامه مربیگری را پوشید. مدتی کوتاه در ایزد فردوسی و سپس سال‌ها در پایگاه سازنده سازمان آب تهران به مربیگری پرداخت.
در مسابقات جهانی ۱۹۷۸ مکزیکوسیتی مربی تیم ملی بود. در پنج المپیک سئول، بارسلون، آتلانتا، سیدنی و آتن نیز هدایت تیم ملی را برعهده داشت.
البته در سئول تیم ملی را همراهی نکرد، زیرا ساعاتی قبل از اعزام به او گفته شد که نمی تواند عازم کره جنوبی شود.
گویا همزمان با جام تختی در بندرعباس و با دیدن کِشتی های حامل گندم، از سیاست‌های اقتصادی دولت وقت انتقاد کرده بود. یکی از مربیان تیم ملی کشتی فرنگی اظهارات او را به مقامات حراست تربیت بدنی منتقل کرده بود و همین کافی بود تا برزگر خط بخورد.
در آتلانتا نیز حاشیه‌های فراوانی پیرامون تیم ملی وجود داشت که اوج آن، اختلافات برزگر با عباس جدیدی بود. در المپیک آتن نیز میانه او با محمدرضا طالقانی رییس وقت فدراسیون کشتی به شدت شکراب شده بود که روی عملکرد ملی پوشان نیز تاثیر گذاشت.
برزگر بعد از رقابت‌های المپیک آتن گفت: "کسی تا به حال ندیده بود یک رییس فدراسیون خواهان زمین خوردن تیمش باشد".
در دوران سرمربیگری او اتفاقات تلخ و شیرین فراوانی برای تیم ملی کشتی آزاد ایران رخ داد. مثلا در مسابقات جهانی ۱۹۹۰ توکیو نتایج خوبی رقم خورد و از آن مهمتر، حاشیه ای پیرامون تیم ملی به وجود نیامد. همین وضعیت در چند تورنمنت دیگر از جمله مسابقات جهانی ۱۹۹۵ آتلانتا نیز تکرار شد.
"منصور برزگر در سال ۱۳۸۸ که به دعوت وزارت نفت در برازجان مشغول آموزش کشتی بود، دچار پارگی روده شد. عمل جراحی را از سرگذراند و سپس به صورت اختصاصی با هواپیما به تهران منتقل شد. او در بیمارستان خاتم الانبیای تهران و با مراقبت های وِیژه از خطر مرگ گریخت."
در مسابقات جهانی ۱۹۹۱ وارنا وقتی والنتین یوردانف در وضعیت خاک، زانوی ترکان را به خطا کشید و داور سوت نزد، برزگر دوید وسط تشک و زانوی ترکان را آزاد کرد. همین باعث شد تا کارت قرمز بگیرد و از کنار تشک اخراج شود.
اکبر فلاح پس از کسب مدال طلا در مسابقات جهانی ۱۹۹۳ گفت در این موفقیت سهمی برای برزگر قائل نیست. فلاح یادآور شد که قبل از شروع رقابت‌ها برزگر به او گفته بود که اوت خواهد شد.
در مسابقات جهانی ۱۹۹۴ استانبول، شب وزن کشی برای اکبر فلاح و علی اکبرنژاد، تک کشتی انتخابی گذاشت و طبق معمول، آن دو از هم امتیازی نگرفتند. برزگر رای به انتخاب مجدد فلاح داد. اکبرنژاد دقایقی طولانی در سالن تمرین می‌گریست. فلاح در آن رقابت ها حذف شد.
در مسابقات جهانی ۲۰۰۶ گوانگ­ژو اگرچه نتایج ضعیف سال قبل در بوداپست جبران شد اما شکست ناباورانه حیدری مقابل روسلان شیخ­اوف (بلاروس) عملکرد خوب تیم ملی را تحت الشعاع قرار داد. همچنین برزگر محموداسماعیل پور را عامل شکست یزدانی مقابل ساجیدوف از روسیه معرفی کرد.
در مسابقات جهانی ۲۰۰۷ باکو که گام آخر برزگر در تیم های ملی بود، سمت مدیر فنی را برعهده داشت و حیدری هم سرمربی بود. اما تیم ملی نتوانست نتایج مطلوبی بگیرد.
بهترین نتیجه را سعید ابراهیمی کسب کرد که مربیان تیم ملی با انتخاب او موافق نبودند.
برزگر اکنون مدیر کمیته استعدادیابی فدراسیون کشتی با سرپرستی حجت الله خطیب است. در ولنجک زندگی می‌کند و دو پسر و یک دختر دارد. هر دو پسرش کشتی گیر بودند و پسر بزرگترش مازیار، سال ۱۳۸۰ در همدان نایب قهرمان ۶۹ کیلوگرم ایران شد.
فعالیت اقتصادی برزگر در سال های اخیر ساختمان سازی بوده است.
سال ۱۳۸۸ که به دعوت وزارت نفت در برازجان مشغول آموزش کشتی بود، دچار پارگی روده شد. عمل جراحی را از سرگذراند و سپس به صورت اختصاصی با هواپیما به تهران منتقل شد. او در بیمارستان خاتم الانبیای تهران و با مراقبت های وِیژه از خطر مرگ گریخت.
برزگر که مدتی در چین به آموزش کشتی پرداخته بود، برای المپیک لندن مذاکراتی با فدراسیون کشتی ترکیه داشت تا هدایت این تیم را برعهده بگیرد اما توافق نهایی حاصل نشد.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ امیر رضا خادم




امیررضا خادم در چهار المپیک‌ شرکت کرد و مجموعا دو مدال برنز بدست آورد
وقتی امیررضا خادم در فینال ۳۸ کیلوگرم نونهالان ایران مقابل مجتبی خدارحمی پیروز شد، خبرگان کشتی و استعدادیاب­‌های این رده سنی آینده‌ای درخشان را در طالع او دیدند، اما هیچ کس تصورش را هم نمی کرد که این بچه فقط پنج سال دیگر در المپیک به روی تشک خواهد رفت.
امیر در خیابان ایستگاه سراب مشهد متولد شد و در احمدآباد رشد کرد. الفبای این ورزش را همزمان زیر نظر پدرش و هوشنگ نوذری در خانه و باشگاه سعدآباد آموخت. پدری که خود در المپیک رم عضو تیم ملی بود و در سال ۱۹۶۲ نایب قهرمان جهان شده بود.

وقتی به مدرسه راهنمایی می‌رفت، جعفر موسوی در باشگاه کوه سنگی مربیگری می‌کرد و امیر مدتی زیر نظر او هم تمرین کرد.
در مسابقات آموزشگاه­های ایران به میزبانی زنجان دوباره با مجتبی خدارحمی روبرو شد اما این بار شکست خورد. مقابل فلاح نامی از فارس هم ضربه فنی شد تا به مقام پنجم برسد.
او درباره این رقابت­ها گفته است: "اولین بار بود که پدرم در مسابقات من حضور نداشت. اما وقتی برگشتیم مشهد برخلاف انتظارم ترشرویی نکرد و برخورد خوبی با من داشت."
سپس در فینال نوجوانان ایران مغلوب ابوالفضل نبئی از تهران شد و نقره گرفت. پای ثابت تمام مسابقات نوجوانان آموزشگاهی و کشوری بود. در سمنان طلای ۴۵ کیلو را گرفت و سال ۱۳۶۴ در ۵۵ کیلو با برتری مقابل سعید سیاری از مازندران، مجددا روی سکوی نخست نوجوانان ایران ایستاد.
اولین حضور رسمی اش در بزرگسالان شکست مقابل حمید غفوریان و عزیز صفوی بود. همان موقع مجله جوانان امروز که دو صفحه ورزشی داشت، عکسی از امیر و پدرش منتشر کرد و تیتر زد: "قهرمان جهان شگردهای خود را به فرزندش می آموزد."
امیر در انتخابی های جام تختی ۱۳۶۵ موفق ظاهر شد و با هفده سال سن رفت بندرعباس تا در ۶۲ کیلوگرم به مصاف نخبگان این وزن برود. او در این رقابت‌ها سه شکست را متحمل شد: مقابل محسن کاوه، اکبر فلاح و برای دومین بار از حمید غفوریان.
اما همانجا شمس الدین سیدعباسی به او گفت: "عیبی نداره پسرم، یه روزی قهرمان دنیا میشی."
امیر سپس در دبیرستان غفارزاده ثبت نام کرد. هفده سالش بود که همراه خانواده به پایتخت کوچ کرد.
المپیک ۱۹۸۸ سئول – هشتم
خادم در مصاحبه با مجله تخصصی کشتی گفته برای این که در المپیک سئول به عضویت تیم ملی در بیاید از موانع بسیاری عبور کرد. به زعم او نظر سرمربی وقت تیم ملی روی علی اکبرنژاد بود و نمی خواست دوبنده تیم ملی در آزمون مهم المپیک را به جوانی ۱۸ ساله و کم تجربه بسپارد.

امیررضا خادم پس از دوره قهرمانی وارد سیاست شد و نماینده مجلس شد
امیر در وزن ۶۸ کیلوگرم المپیک سئول مقابل نمایندگان سوریه و مصر به برتری با امتیاز عالی رسید. به یوکا رائوهالا از فنلاند ۸-۷ باخت و مقابل آرسن فادزائف از افسانه های دنیای کشتی ۱۲-۴ شکست خورد تا با عنوان هشتمی به کارش خاتمه دهد.
پس از المپیک در جام تختی با غلبه بر مصطفی میرعمادیان قهرمان شد. در مسابقات جهانی ۱۹۸۹ هم استحقاق کسب مدال را داشت. آنجا نمایندگان سوئد و کانادا، آکائیشی از ژاپن که در همین رقابت ها نقره گرفت، مونترو (کوبا) و نیکولای کاسابف بلغاری را شکست داد، اما شکستی نابهنگام مقابل هارون اوغلو از ترکیه، خادم ۱۹ ساله را به رده پنجم فرستاد.
زمستان همان سال در جام تختی به وزن ۷۴ کیلوگرم صعود کرد تا بالاتر از بهروز یاری ملی پوش این وزن، روی سکوی قهرمانی بایستد.
در مسابقات جهانی ۱۹۹۰ توکیو با غلبه بر راب کول آمریکایی و کلودیو تامادیانو از رومانی، همچنین شکستی خفیف مقابل رحمت صوفیادی از بلغارستان روی سکوی سوم ایستاد.
امیررضا خادم که در اوج دوران قهرمانی اش قرار داشت، در رقابت های قهرمانی آسیا ناباورانه مغلوب آنخ بایار از مغولستان شد. اما شش ماه بعد در بلغارستان توانست مدال طلای مسابقات جهانی را به گردن بیاویزد.
آنجا کریستوف والنچیک (لهستان)، فیلیپه گوسمن (مکزیک)، سرگئی کورسیت (لتونی) و سونوزاکی (ژاپن) را از پیش رو برداشت.
سپس با فتیله باراندازهای تماشایی از سد الکساندر لیپولد آلمانی گذشت. یانوش ناگی از مجارستان را هم در نیمه نهایی تسلیم کرد تا پا به فینال بگذارد. جایی که کنی ماندی امریکایی را شکست داد تا روی سکوی نخست جهان آرام بگیرد.
مدال برنز به نماینده روسیه رسید. به این ترتیب پس از تختی در المپیک ملبورن و سلیمانی در ۱۹۸۹ سوییس، برای سومین بار سکویی تشکیل شد که قهرمانش ایرانی بود و در دو سمت او، ورزشکاران آمریکایی و روس ایستاده بودند.
خادم همان سال در جام تختی به میزبانی ساری مغلوب تورج کوشانفر شد اما در پایان رقابت ها بالاتر از ایگور کوزیر (بلاروس) و بهروز یاری به مدال طلا رسید. او همچنین چهار ماه قبل از المپیک در سالن آزادی تهران، فاتح رقابت های قهرمانی آسیا شد.
المپیک ۱۹۹۲ بارسلون – برنز
امیر که دومین المپیکش را در ۲۲ سالگی تجربه می کرد ابتدا پتروس لابوشان از آفریقای جنوبی را ۱۰-۰ برد. سپس واسیلادیس یونانی را ۴-۲ مغلوب کرد.
پیروزی ۳-۰ مقابل گاری هلمز کانادایی او را روانه دیدار سرگروهی کرد تا ۲-۱ مغلوب پارک چانگ سون از کره جنوبی شود.
او خود درباره این شکست می گوید: "تاکتیک غلط من منجر به ناکامی شد. فکر می کردم هیچ وقت به پاهایش نمی رسم و به همین خاطر زیر نگرفتم. اما در ثانیه های آخر متوجه شدم اشتباه کرده ام. کل این کشتی در دو تا بارانداز خلاصه شد. اما بارانداز او دو امتیازی بود و برای من فقط یک امتیاز داشت."
خادم در دیدار رده بندی مقابل ماگومد سلام گاژیف که سه ماه قبل قهرمان اروپا شده بود به پیروزی رسید تا روی سکوی سوم المپیک بایستد.
مقصد بعدی امیررضا خادم وزن ۸۲ کیلوگرم بود. سال ۱۳۷۱ در اصفهان مقابل زاکاریان از ارمنستان پیروز شد و مدال طلای جام تختی را به گردن آویخت.
در قهرمانی آسیا به میزبانی اولان باتور هم قهرمان شد. اما در مسابقات جهانی تورنتو پس از برتری ۳-۰ مقابل ایگلسیاس اسپانیایی، روی اجرای فن بارانداز گیر افتاد و با ضربه فنی به لاسلو دوراک از مجارستان باخت تا بزرگترین شگفتی این وزن را رقم بزند.
پس از شوک بزرگ تورنتو، در جام تختی به میزبانی تهران روی تشک رفت و بار دیگر به مدال طلا رسید. او خیلی زود به کانادا برگشت تا در جام جهانی ۱۹۹۴ ادمونتون و در یکی از بهترین ادوار کشتی اش ضمن غلبه بر کوین جکسون آمریکایی فاتح این رقابت ها شود.
مسابقات جهانی ۱۹۹۴ استانبول اما خاطره ای تلخ در دوران قهرمانی اش محسوب می شود. آنجا مقابل صباح الدین اوزترک یکی از جنجالی ترین کشتی های رقابت های جهانی در دهه ۹۰ میلادی را برگزار کرد. داور دست کشتی گیر میزبان را بالا برد اما قضاوت این دیدار با ابهامات فراوانی مواجه بود.

تماشاگران با پرتاب اشیا به روی تشک اعتراض خود را بروز دادند. بین تماشاگران ایرانی با تیم میزبان درگیری به وجود آمد. مجله دنیای ورزش با شرح کامل حوادث این مسابقه نوشت: "پدر همسر امیر خادم نیز لنگه کفش خود را به روی تشک انداخت".
دو ماه بعد در بازی‌های آسیایی هیروشیما نمایشی خیره کننده را ارائه کرد و از سد المادی جبرائیلف گذشت تا به مدال طلا دست یابد.
اما رقابت های جهانی باز کام او را تلخ کرد. مصدومیت آرنج در تمرینات مقابل عیسی مومنی، از آمادگی اش کاسته و روند رو به رشد او را با وقفه مواجه کرده بود.
خادم اگرچه روی تشک های جهانی آتلانتا مقابل استانیسلاو آلبکوف از روسیه به برتری رسید، اما به صباح الدین اوزترک و روسلان کینچاکف از ازبکستان باخت تا در رده هفتم قرار بگیرد.
در همین مسابقات المادی جبرائلف که در هیروشیما به او باخته بود نقره گرفت. گفته شد که خادم برای گریز از آیزنبرگ اسراییلی، به طور مصلحتی مقابل اوزترک بازنده شده بود.
پس از آن رقابت ها آیت الله خامنه‌ای با صدور پیام تبریکی برای قهرمانی رسول خادم نوشت: "قهرمانی جوان عزیز امیر خادم، کمتر از برادر دلاورش رسول خادم نیست."
المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا - برنز
سومین المپیک برای امیررضا خادم با برتری ۳-۰ مقابل آفتاندیل گوگولیشویلی از گرجستان آغاز شد. رقیب مغلوب در مسابقات جهانی ۱۹۹۰ توکیو با دوبنده تیم ملی شوروی مقابل محمدحسین محبی به برتری رسیده بود.
خادم سپس در نبردی هشت دقیقه‌ای از روسلان کینچاگف انتقام شکست سال پیش را گرفت و ۱-۰ بر او غلبه کرد.
نماینده ایران در گام بعدی پس از یک دور استراحت، مقابل حاجی مراد ماگومدوف از روسیه با نتیجه ۴-۰ شکست خورد. برای کسب مدال برنز، خادم در سومین سال پیاپی مقابل صباح الدین اوزترک ایستاد و این بار انتقام دو شکست قبلی را از او گرفت. رقابت ۸ دقیقه آنها امتیازی در بر نداشت اما دست خادم به خاطر اخطار کمتر بالا رفت.
به این ترتیب او برای دومین دوره پیاپی از سکوی المپیک بالا رفت و باز هم مدال برنز را به گردن آویخت.
سال بعد او مدیر تیم ملی کشتی آزاد بود و تیم ملی ایران با حضور مربی مجربی به نام مجید ترکان، در مسابقات جهانی ۱۹۹۷ کراسنویارسک به دو مدال طلا دست یافت.
تیم ملی ایران در سال ۱۹۹۸ نیز در تهران به مقام قهرمانی جهان رسید. خادم پس از آن به خاطر اختلافاتی که با محمدرضا طالقانی داشت، از ادامه همکاری با فدراسیون کشتی خودداری کرد. یک سال بعد ایران در مسابقات جهانی ۱۹۹۹ آنکارا نتوانست سیر صعودی خود را ادامه دهد.
خادم در توضیح علت کناره گیری‌اش گفت: "مدیر تیم ملی که شدم خرج تیم ملی را از فدراسیون سوا کردم. فدراسیون نه کمکی به ما می کرد و نه سر تمرینات ما می آمد. تنخواه ما را هم بردند جای دیگری خرج کردند."
از آن سو طالقانی معتقد بود که برای انتخاب خادم و عدم بکارگیری دوست دیرینه‌اش منصور برزگر هزینه های زیادی پرداخته و انتقادات فراوانی را به جان خریده است.
المپیک ۲۰۰۰ سیدنی – چهارم
چهارمین المپیک خادم در شرایطی رقم خورد که او خودش سهمیه المپیک را کسب کرد. خادم ۳۱ ساله در مسابقات گزینشی مصر روی سکوی قهرمانی ایستاد و در قهرمانی آسیا هم به نیمه نهایی رسید و چون سهمیه را مسجل کرده بود، به رقابت ها ادامه نداد.
او چند روز زودتر از بقیه کشتی گیران به سیدنی رفت تا در مراسم افتتاحیه پرچمدار کاروان ورزش ایران باشد. وقتی تیم ملی به سیدنی رسید، داخل اتوبوس یکی از همراهان با طعنه به خادم گفت: "وظیفه ات را انجام دادی و دیگر کاری در سیدنی نداری که انجام بدهی" (یعنی زود حذف خواهی شد).
خادم اما تا یک قدمی کسب مدال پیش رفت. ابتدا نیکولای گیتا از رومانی را ۵-۳ شکست داد. وینسنت آکاسه از ساحل عاج که بعدا تابعیت فرانسه گرفت را ۴-۰ برد.
برتری ۵-۳ مقابل گابور کاپوواری از مجارستان، خادم را راهی مرحله نیمه نهایی کرد. جایی که با سه امتیاز مقابل خوئل رومه­رو از کوبا شکست خورد. در دیدار رده بندی با ماگومد ابراگیموف از مقدونیه، پس از تساوی در هشت دقیقه، تعیین فرد پیروز به قانون کمر تو کمر کشیده شد.
خادم با سوبلس زیبای حریف به پل رفت و مدال برنز را از دست داد. این اولین مدال تاریخ ورزش مقدونیه از بازی های المپیک بود. خادم به نام بردن از فرد خاصی در مجموعه تیم ملی، می گفت کسی دوست نداشت من در این مسابقه به پیروزی برسم.
او مدتی بعد در انتخاباتی پرماجرا، به جای پرویز سیروس‌پور به عنوان رییس فدراسیون کشتی انتخاب شد. رقیب نزدیک او در انتخابات، منصور مهدی زاده بود.
در مسابقات جهانی ۲۰۰۲ تهران، تیم ملی ایران با طلای مهدی حاجی زاده به مقام قهرمانی رسید. اما یک ماه بعد به خاطر نتایج ضعیف در بازی های آسیایی پوسان توسط محسن مهرعلیزاده از سمت خود برکنار شد و جایش را به محمدرضا طالقانی داد.
واکنش خادم این بود: "طی ۳۰ روز از بهترین مدیر ورزش تبدیل به بدترین مدیر ورزش شدم".
سپس در هفتمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تهران رای آورد. اما همزمان برای پنجمین المپیک زندگی اش وارد گود شود. در ۳۵ سالگی به جام میلونه ایتالیا رفت و عنوان قهرمانی را کسب کرد.
در لهستان با مجید خدایی رقیب مستقیم داخلی‌اش روبرو شد و دست خدایی به عنوان فرد پیروز بالا رفت. خادم اما معتقد بود که داوران مرتکب اشتباه شده اند. او فیلم مسابقه را به فدراسیون کشتی ارائه کرد.
خادم می گفت: "شش داور ممتاز بین المللی فیلم را دیدند و رای به پیروزی من دادند. سپس فیلم را به دفتر رییس سازمان تربیت بدنی بردند اما همان آقایی که به من قول داده بود عادلانه تصمیم بگیرد، آنجا گفته بود اگر خدا هم بگوید خادم در این کشتی برنده شده او را برای آتن انتخاب نخواهم کرد."
به این ترتیب او المپیک پنجم را از دست داد. در هشتمین دوره انتخابات مجلس نیز رای نیاورد اما به نتایج انتخابات اعتراض کرد که پاسخی در بر نداشت.
خادم ۴۳ ساله حالا یکی از نامزدهای احراز سمت ریاست فدراسیون کشتی است. انتخاباتی که احتمالا پس از المپیک لندن برگزار خواهد شد.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ محمد نصیری









محمد نصیری با قهرمانی در المپیک 1968 مکزیکوسیتی، نخستین مدال المپیک ایران در وزنه‌برداری را کسب کرد
اگر "ننه بیگم" معلم قرآن مکتبخانه، اولین مربی کشتی امامعلی حبیبی بود، "خانوم بهار" معلم پرورشگاه کودکان بی سرپرست را هم نخستین مربی محمد نصیری دانسته‌اند.
نصیری اولین وزنه بردار ایرانی است که قهرمان المپیک شد. او تنها وزنه بردار ایرانی است که در چهار دوره از رقابت‌های المپیک حضور داشته و در سه دوره اش مدال گرفته. نصیری ۱۸ بار هم رکوردهای جهانی جدیدی را به ثبت رساند.

نصیری که اکنون در آستانه برگزاری المپیک لندن ۶۷ ساله شده، در محله‌ صابونپزخانه به دنیا آمد اما والدینش به دلیل ناتوانی مالی او را به پرورشگاه امین‌آباد سپردند.
خانم بهار اولین نفری بود که با پی بردن به استعداد کودک ریزجثه و نیرومند، برایش میله‌ای فراهم کرد تا با آن وزنه بزند. بعد اسمش را در باشگاه نوشت.
امانوئل پادگرنی وزنه‌برداری را به ایران آورده بود و رکوفسکی لهستانی نیز از نگاه نصیری، شیوه‌های نوین وزنه زدن را به ورزشکاران ایرانی می‌آموخت.
نصیری در سال ۱۳۴۱ در هفده سالگی با کسب مقام سوم تهران در دسته مگس وزن چهره شد. سپس دو سال متوالی به مقام قهرمانی ایران رسید تا مجوز حضور در المپیک توکیو را دریافت کند.
نصیری در المپیک ۱۹۶۴، بین ۲۴ شرکت کننده جوانترین وزنه بردار این دسته بود و پانزدهم شد.
دو سال بعد از المپیک، در رقابت های جهانی ۱۹۶۶ به میزبانی برلین شرقی روی سکوی سوم جهان ایستاد. هرچه زمان المپیک بعدی نزدیک‌تر می شد، آمادگی او نیز افزایش پیدا می‌کرد.
همان سال در بازی‌های آسیایی باز هم رکورد خود را افزایش داد تا قهرمان دسته خروس وزن شود.
محمد نصیری بعد از انقلاب از جمله ورزشکارانی بود که در نخستین دیدار آیت‌الله خمینی با ورزشکاران حضور داشت؛ ملاقاتی در قم که برخلاف انتظار، پر از سوء تفاهم بود.
محمود نامجو اسطوره وزنه برداری ایران، در آن دیدار با انتقاد از نواخته شدن سرود ملی دوران شاهنشاهی در میادین ورزشی خارج از کشور، در پیشنهادی که گمان می‌کرد همدلانه است، خواستار ساخته شدن سرودی جدید شد.
اما آیت‌الله خمینی تعبیر خوبی از این پیشنهاد نداشت و با عتاب پرسید: یعنی من باید سرود بسازم؟
زمانی هم که محمد نصیری خواست پیشنهاد نامجو را تکمیل کند، رهبر انقلاب اسلامی صحبتش را قطع کرد و با تعجب پرسید: شما هم ورزشکار هستی؟
نامجو گفت؛ بله ایشان آقای نصیری قهرمان المپیک هستن. خمینی که قانع نشده بود با لبخند پرسید: "پس چرا این قدر کوچولو هستی؟"
اما نصیری می‌گوید همان ملاقات و پخش تلویزیونی‌اش بسیار موثر بود. هواداران انقلاب که به خاطر اقبال دربار به او، تا دیروز در خیابان ها او را "طاغوتی" می‌نامیدند، دیگر به احترام می‌گذاشتند و به گرمی برخورد می‌کردند.
برخورد نظام انقلابی با نصیری اما دچار همان سوء تفاهم دیدار با آیت الله خمینی بود. در سالن‌ها به او میدان نمی‌دادند. نام ورزشگاه نصیری را تغییر دادند و حقوق و مزایای قهرمانی‌اش را هم قطع کردند.

محمد نصیری صاحب پنج مدال طلای جهانی و سه مدال پی در پی بازی‌های آسیایی است
نصیری که زمانی از مرسدس بنز آلمان گرفته تا آدامس خروس نشان ایران مورد توجه صاحبان ایرانی و جهانی کالا بود، پس از انقلاب مجبور شد سوئیچ اتومبیل اهدایی کارخانه مرسدس بنز را به بنیاد مستضعفان تحویل دهد. او برای گرفتن این اتومبیل گرانقیمت، در مونیخ در برنامه‌ای تبلیغاتی کنار واسیلی آلکسیف افسانه‌ای ایستاده بود.
محمد نصیری در سال ۱۹۸۸ برای معالجه دخترش که تصادف کرده بود از ایران خارج شد. یازده سال در اسپانیا زندگی کرد و سپس به کانادا رفت. وزیر ورزش کانادا در مراسمی به او دیپلم افتخار داد. جشنی ایرانی به افتخارش برپا شد که شکیلا در آن آواز خواند.
نصیری در سال ۲۰۰۷ به ایران بازگشت تا با عناوین مختلف از جمله مربی، مشاور و ناظر با فدراسیون وزنه برداری به ریاست بهرام افشارزاده همکاری کند.
ماجرای طلای المپیک
محمد نصیری در المپیک ۱۹۶۸ مکزیکوسیتی ایران را صاحب اولین مدال طلای وزنه برداری المپیک کرد. "خروس طلایی" ایران موفق شد سه رکورد جدید برای المپیک برپا کند که رکورد ۱۵۰ کیلوگرمی‌اش در دو ضرب تا المپیک مسکو دست نخورده باقی ماند.
دسته ۵۶ کیلوگرم وزنه‌برداری المپیک مکزیکوسیتی در سطحی بی‌نظیر برگزار شد. طوری که از جمع بیست شرکت کننده، هفت نفرشان در کوران رقابت از پا در آمدند و حذف شدند. حتی گنادی چتین رکورددار دنیا از دست یابی به مدال محروم ماند.
در این دسته ایمره فولدی، قهرمان سرشناس مجارستان با رکوردی برابر با نصیری، به علت سنگینی وزن، پشت سر قهرمان ایرانی قرار گرفت تا همانند المپیک قبلی به نقره برسد.
شاه ایران پیام تبریکی به دهکده بازی‌ها ارسال کرد: "خبر پیروزی شما مایه خرسندی من، شهبانو، و همه مردم ایران شد. این پیروزی را به شما و دیگر ورزشکاران ایران تبریک می‌گویم".
نصیری شش سال قبل در این باره در مصاحبه‌ با ایرج ادیب زاده، ورزشی نویس، گفت: "شاه از من در باره تمرین‌های پیش از المپیک و چگونگی شکستن رکودها پرسید. شعور و فهم ورزشی داشت. زمانی که در اردوی مسابقه‌های جهانی کوبا تمرین می‌کردیم سرزده به اردو آمد. وقتی به ‌او گفتند نصیری وزنش را کم کرده تا در وزنی پائین‌تر رقابت کند، از من پرسید: فکر نمی‌کنی سلامتی‌ات لطمه بخورد؟ گفتم می‌خواهم وقتی قهرمان جهان شدم، نخستین پرچم که بالا می رود، مال ایران باشد".
محمد نصیری که تخصصش در دوضرب بود، در المپیک ۱۹۷۲ نیز مدال گرفت و بعد از رقیب همیشگی اش ایمره فولدی نایب قهرمان شد. یعنی قهرمان و نایب قهرمان المپیک قبلی جای خود را با هم عوض کردند.
المپیک ۱۹۷۶ مونترال چهارمین و آخرین حضور المپیکی نصیری بود که با کسب مدال برنز به پایان رسید. این آخرین مدال وزنه برداری ایران در بازی های المپیک تا قبل از المپیک ۲۰۰۰ سیدنی بود.
قهرمانی نصیری در مکزیکوسیتی نیز تا المپیک ۲۰۰۰ و طلای حسین توکلی برای وزنه برداری ایران تکرار نشد.
سامسون ایرانی

محمد نصیری و عبدالله موحد در المپیک 1968 مکزیکوسیتی در وزنه‌برداری و کشتی آزاد دو مدال طلا برای ایران بدست آوردند
ورزشکاران به مرور زمان به اوزان بالاتر می‌روند اما نصیری در سال ۱۹۷۳ به یک وزن پایین تر رفت. نصیری در ورزشگاه چه‌گورا به وعده‌اش عمل کرد و در وزن نخست قهرمان جهان شد و رکوردهای جهانی را فرو ریخت.
پیش از آن، نصیری در رقابت‌های ۱۹۷۰ آمریکا در کلمبوس قهرمان جهان شده بود. سال بعدش در پرو نقره گرفت اما در مسابقات ۱۹۷۴ فیلیپین باز هم روی سکوی نخست جهان ایستاد.
وقتی برای رسیدن به سر وزن قانونی حتی موهایش را هم از ته تراشید، می‌گفتند کاکل طلایی خروس طلایی تراشیده شد. اما صدرالدین الهی در کیهان ورزشی به او لقب سامسون ایرانی را داد و در توضیح این لقب نوشت: "سامسون تا زمانی که موهای بلند داشت قدرتمند بود و موهایش را که زدند قدرتش از بین رفت. اما سامسون ایرانی وقتی که موهایش را زد، قدرتش بیشتر شد".
پیشکسوت همیشه خنده‌روی وزنه برداری ایران دارنده پنج مدال طلای جهانی است و از حیث مدال‌های جهانی، کارنامه‌اش از حسین رضازاده که چهار طلای جهانی دارد هم رنگین‌تر است.
نصیری سه مدال طلای پیاپی هم از بازی‌های آسیایی گرفته و از رقابت‌های قهرمانی آسیا نیز دو مدال طلا در صندوق سنگین مدال‌هایش دارد.
او از منتقدان رواج یافتن قرص و آمپول های غیر مجاز بین وزنه برداران ایرانی است و می‌گوید: دوپینگ ما نان و چای شیرین بود. بعد هم اگر پول داشتیم دیزی آبگوشت. در اردوها اگر خیلی لطف می‌کردند، چند تا قرص و ویتامین هم به ما می‌دادند.
نصیری نسبت به برابری زنان و مردان نیز دیدگاه مشخص و صریحی دارد.
وزنه‌برداری زنان در ایران غیر قانونی است اما نصیری از طرفداران پایه گذاری وزنه برداری دختران در ایران است. می گوید وقتی زنان می توانند فضانورد، سیاستمدار یا ارتشی باشند، چرا در وزنه برداری، کشتی و دیگر ورزش‌ها نتوانند فعالیت کنند؟
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
صفحه  صفحه 14 از 93:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  92  93  پسین » 
ورزش
ورزش

London Olympics 2012 | رویداد مهم المپیک ۲۰۱۲ لندن


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA