انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 3 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین »

Simin Daneshvar | سیمین دانشور


مرد

 
‎سووشون‎
سووشون نام رمانی از سیمین دانشور نویسندهٔ نامدار چند دهه گذشته ایران است. نویسنده در این رمان زندگی فئودالی در زمان اشغال ایران از سوی انگلیسی‌ها را به زیبایی به نگارش درآورده‌است. کاربرد برخی واژه‌های عامیانه شیرازی در متن گیرایی داستان را صد چندان کرده‌است. یکی از ویژگی‌های سووشون ساختار ساده و بیان روان آن است.
هله
     
  
مرد

 
‎خلاصه ی داستان‎
زری و یوسف در میهمانی عقدکنان دخترحاکم شرکت می‌کنند. از ورای چند و چون عروسی خواننده با فضای اجتماع یسال‌های ۱۳۲۰ آشنا می‌شود. سال‌هایی که انگلیس در فارس نیرو پیاده کرده و جنگ ناخواسته با خود گرسنگی و بیماری آورده‌است. حاکم دست نشانده با فروش آذوقهٔ مردم به ارتش بیگانه به قحطی دامن می‌زند. یوسف، خان روشنفکر و متکی به ارزش‌های بومی، حاضر به فروش آذوقهٔ مردم به ارتش بیگانه نیست و می‌خواهد از مردم پشتیبانی کند. امازری، همچون همه زنان سووشون، حتی چهره‌های منفی چون عزت‌الدوله، که هریک به نوعی وجوه گوناگون ستمدیدگی، بی‌پناهی، ناکامی، فداکاری و تحمل زن ایرانی را به نمایش می‌گذارند، مسالمت‌جویانه، می‌کوشد او را آرام کند.
دو خان قشقایی ، ملک رستم و ملک سهراب خان‌ها که از سوی اشغالگران اغوا شده‌اند، برای خرید آذوقه نزد یوسف می‌آیند تا با فروش آن به انگلیسی‌ها اسلحه بخرند و با ارتش ایران بجنگند. اما یوسف قبول نمی‌کند.
از خانه حاکم می‌آیند تا اسب خسرو، پسر یوسف، را برای دختر حاکم ببرند. عمه خانم، خواهر یوسف، و زری برای پس گرفتن اسب از عزت‌الدوله کمک می‌خواهند. رفتن زری به شهر نمایی از چهره شهر درگیر تیفوس، ناامنی وفحشا را در ذهن خواننده به تصویر می‌کشد. گشتی در دیوانه خانه و زندان ما را با فجایعی که زندگی مردم را سیاه کرده از نزدیک آشنا می‌کند. زریبا سرزنش یوسف درس ایستادگی می‌گیرد و بزودی با خواسته عزت‌الدوله مخالفت می‌کند.
عاقبت روزی جسد یوسف را می‌آورند: اشغالگران این نماد مقاومت را از پای درآورده‌اند. مرگ یوسف وجود زری را از تردیدها می‌پیراید و دید او را نسبت به زندگی دگرگون می‌کند.«می‌خواستم بچه‌هایم را با محبت و در محیط آرام بزرگ کنم. اما حالا باکینه بزرگ می‌کنم.» وقتی دکتر عبدالله‌خان، پیرمرد آگاه، در گفتگویی به زری می‌گوید: «بدن آدمیزاد شکننده‌است، اما هیچ نیرویی در این دنیا، به قدرت نیروی روحی او نمی‌رسد، به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد»، دگرگونی او کامل می‌شود. «نه یک ستاره، هزار ستاره در ذهنش روشن شد. دیگر می‌دانست که از هیچ‌کس و هیچ‌چیز در این دنیا نخواهد ترسید.» سفر درونی زری، در برخوردهای او با جامعه، به آگاهی می‌انجامد. او که می‌کوشید در حاشیه رنج‌های مردم بماند، به میان ماجراها کشانده می‌شود.
بوی عشق و دشتهای زیبای فارس، رمان سیمین دانشور را عطرآگین می‌کند. زریزنی ایلاتی را به یاد می‌آورد که برایش از مراسم سووشون (سوگ سیاوش ) گفته بود. گویی یوسف، سیاوشی است تنهادر محاصره انبوه دشمنان. آخرین فصل رمان، توصیفی قوی از تشییع جنازه یوسف و یکی از مؤثرترین وصف‌های حرکت مردم در ادبیات معاصر ایران است. تشییع جنازه به تظاهرات ضداستعماری مردم و درگیری آنان با نیروهای امنیتی مبدل می‌شود. جنازه یوسف را شبانه به خاک می‌سپارند و مک ماهون در تسلیتی امیدبخش به زری می‌نویسد: «گریه نکن خواهرم، در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درخت‌هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هردرختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی سحر را ندیدی؟»
هله
     
  
مرد

 
‎اقتباس‎
رمان «سووشون» سیمین دانشور اثری است که بسیاری از درام نویسان ایراندوست دارند آن را به نمایشنامه یا فیلمنامه تبدیل کنند و تعداد زیادی از کارگردانان تئاتر و سینمای کشورمان در آرزوی اقتباس از روی آن هستند.
تئاتر
در تمام این سال‌های بعد از نوشتن کتاب، سیمین دانشور فقط برای یک بار راضی شد تا رمان خود را به دست کارگردان تئاتری دهد که مثل خودش زن بود و از جوانی او را می‌شناخت. منیژه محامدی که در کارنامه خود به صحنه بردن بیش از ۲۰ نمایش و انتشار ده‌ها کتاب و نمایشنامه را دارد، تنها کسی است که توانسته اجازه کار روی رمان «سووشون» را از نویسنده آن بگیرد و نمایشی با بازیه بازیگرانی چون افسانه بایگان (در نقش زری)، محمد اسکندری (در نقش یوسف)، مهدی میامی، محسن زهتاب، حبیب دهقان نسب و... را روی صحنه بیاورد. این کارگردان از اسفند ۱۳۷۹ تا سالگرد تولد خانم دانشور در اردیبهشت۱۳۸۰، نمایش «سووشون» را روی صحنه سالن اصلی تئاتر شهر اجرا کرد.
این مترجم و مدرس تئاتر در باره چگونگی شکل گرفتن اقتباس نمایشی خود از رمان «سووشون» توضیح می‌دهد: «سال ۱۳۷۹ وقتی برای به صحنه بردن نمایشی بر اساس رمان خانم دانشور ازاو اجازه خواستم، گفت که ابتدا نمایشنامه را بنویسم تا او بخواند و بعد در موردش تصمیم خواهد گرفت.» فردای ان روز دانشور اجازه ی اجرا را به محامدی می‌دهد.
اقتباس سینمایی یا تلویزیونی
با گذشت سال‌ها از خرید امتیاز رمان«سووشون» سیمین دانشور از سوی محمدمتوسلانی ، هنوز تهیه کننده‌ای که حاضر به سرمایه‌گذاری برای ساخت فیلم سینمایی از روی این شاهکار ادبیات معاصر ایران باشد، یافت نشده‌است.محمد متوسلانی درباره دلایل ساخته نشدن فیلمی از «سووشون» با وجود خرید امتیاز آن از سیمین دانشورنویسنده‌اش گفته: ساخت این فیلم بودجه زیاد و امکانات خاصی می‌خواست و متاسفانه من هر چه کوشش کردم، نتوانستم تهیه کننده‌ای که حاضر باشدبرای آن سرمایه‌گذاری کند، پیدا کنم.در مقاطع مختلف کارگردانان مختلفی همچون بهروز افخمی ، مسعود جعفری جوزانی ، رخشان بنی اعتماد و حتی یک کارگردان ایتالیایی برای ساخت این فیلم انتخاب شدند که مذاکرهبا هیچ کدام به نتیجه نرسید.
هله
     
  
مرد

 
‎کوه سرگردان‎
کوه سرگردان عنوان رمانی از سیمین دانشور است که طبق گزارش مجله ادبی ـ هنری نافه دست‌نویس آن از سال ۱۳۸۶ ناپدید شده و هنوز پیدا نشده‌است. این رمان هنوز منتشر نشده‌است.
هله
     
  
مرد

 
‎ماجرای سرقت این اثر‎
ماجرای سرقت رمان
مجله ادبی–هنری نافه در شماره آبان ۱۳۸۹ خود در گزارشی که علیرضا غلامی با عنوان «در جستجوی کوه سرگردان» نوشته بود برای نخستین بار خبر داد که رمان کوه سرگردان سیمین دانشور از سال ۱۳۸۶ در خانه او مفقود شده‌است.
در این گزارش گفته شد که سیمین دانشور نگارش این رمان را قبل از تیر ۱۳۸۶ یعنی قبل از بیماری تمام کرده‌است. اما ناشر بعد از بهبودی نسبی دانشوردر پائیز همان سال پی می‌برد که رمان کوه سرگردان ناپدید شده‌است. انتشارات خوارزمی دو سال تلاش کرده بود خبر مفقود شدن این رمان در رسانه‌ها درز نکند.
مجله ادبی–هنری نافه در گزارش خود گفته‌است این رمان می‌توانست قبل ازمرگ علیرضا حیدری ، مدیر انتشارات خوارزمی منتشر شود. اما موضوع رمان و حساسیت وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی نسبت به آن و همچنین محافظه‌کاری مدیران انتشارات خوارزمی از علل تأخیر در انتشار آن بوده‌است.
خبرگزاری مهر سیزدهم شهریور ۱۳۸۳ در گفت‌وگوی کوتاهی با دانشور خبر داده بود رمان کوه سرگردان به زودی منتشر می‌شود. خبرگزاری ایسنا و روزنامه شرق نیز به ترتیب در سال‌های ۱۳۸۵ و ۱۳۸۴ خبر داده بودند که این رمان آماده انتشار است.
هله
     
  
مرد

 
‎واکنش به عدم انتشار این اثر‎
عطاءالله مهاجرانی تیر ۱۳۸۶ زمانی که سیمین دانشور در بیمارستان بستری بود یادداشتی در سایت خود نوشت و به مقامات وقت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و از جمله محسن پرویز توصیه کرد به جای عیادت دانشور در بیمارستان به کوه سرگردان او مجوز بدهند.
اما مجله ادبی–هنری نافه در گزارش خود نوشته‌است «واقعیت این است که کوه سرگردان دانشور اصلاً به وزارت ارشاد نرفته‌است. حتی برای گرفتن فیپا به کتابخانه ملی هم نرفته‌است. در این دو جا اسمی از رمان او نیست.
هله
     
  
مرد

 
‎پیرنگ‎
کوه سرگردان جلد سوم دو رمان جزیرهٔ سرگردانی و ساربانْ سرگردان است که به ترتیب شهریور ۱۳۷۲ و ۱۳۸۰ از سوی انتشارات خوارزمی منتشرشده بودند. این رمان‌ها سه‌گانه‌ای را از زندگی چند انسان سرگردان در سال‌های قبل از انقلاب ایران (۱۳۵۷) و ماه‌های آغاز آن تشکیل می‌دهند.
هله
     
  
مرد

 
‎برای سیمین‎
*. «شهرزاد برای اینکه زنده بماند اتاق خوابش را تبدیل به اتاق کارش کرد و سالیان سال بعد سیمین دانشوربه ضرورت زمانه اتاق کارش را از اتاق خوابش جدا کرد. تا آن زمان اتاق کار برای زن قصه‌گو معنایی نداشت . آرایش‌گران، خیاطان هر کدام برای خود اتاق کاری داشتند و زن قصه‌گو آنقدر به حساب نمی‌آمد و قصه‌گویی حرفه‌ای نبودکه محلی برای آن درنظر گرفته شود. سیمین دانشور قصه‌گویی را در قد و قواره یک حرفه به جامعه ما نشان داد.»
هله
     
  
مرد

 
‎متن وصیت نامه ی سیمین‎
«به نام خدا»
7 مرداد 1385
وصيت نامه سيمين دانشور با وصايت خانم ليلي رياحي
اينجانب سيمين دانشور فرزند دكتر محمدعلي ـ شماره شناسنامه 46625 ـ صادره از شيراز متولد 1300 در شيراز ـ فرزندخوانده و خواهرزاده ام، خانم ليلي رياحي فرزند احمد ـ داراي شناسنامه شماره 768 صادره از اصفهان حوزه يك متولد سال 1327 را وصي خود قرار مي دهم كه پس از مرگم ترتيب قرارداد كتاب ها و ترجمه هايم و ترجمه هاي خارج از كشورم را به عهده بگيرد، و در عوض ثلث از كل اموالم رادريافت دارد.
الف - كتاب ها و يا ترجمه هايي كه كرده ام و ناشرانم به قرار زير است:
خانم رياحي مي تواند به اتكاي اين وصيت نامه قرارداد با ناشرانم را لغو يا تمديد نمايد و وجوه حاصلهاز فروش كتاب ها را دريافت دارد.
1- نوشته ها يا تأليفات: شهري چون بهشت ـ سووشون ـ به كي سلام كنم؟ ـ جزيره سرگرداني ـساربان سرگردان (جلد دوم جزيره سرگرداني)
2- ترجمه: كمدي انساني ـ داغننگ ـ بنال وطن
3- تاليف: شناخت و تحسين هنر
نه كتاب فوق از انتشارات خوارزمي (مدير عامل عليرضا حيدري) مي باشد.
4- دشمنان ترجمه از چخوف نشر نگاه (مديرعامل رئيس دانا)
5- از پرنده هاي مهاجر بپرس(نشر قطره، مديرعامل فياضي)، باغ آلبالو (ترجمه از چخوف) ايضا نشر قطره
6- همراه آفتاب (نشر اميركبير كه اينك در اختيار انتشارات دولتي است)
7- آتش خاموش ـ راز موفق زيستن ـ بئاتريس ـ ماه عسل آفتابي
كتاب هاي فوق قرارداد تازهاي پس از چاپ اول بسته نشده است.
ب- 1- پول نقد در بانك صادرات ايران ـ تجريش
2- دو ميليون تومان سپرده ثابت در بانك ملي ايران شعبه تجريش توأم با دفترچه ثبت حاصل از سپرده (مدارك در فايل خاكستري در كتابخانه موجود است)
ليلي خانم وصي من طبق اين وصيت نامه و اختياردار چاپ آثارم مي تواند با وراث ديگر ثلث اثاث خانه و لباس هايم را مالك شود.
سيمين دانشور»
هله
     
  
مرد

 
‎شعر مورد علاقه‎
وقتی برای عبدالحسین زرین کوب مراسمی گرفته بودیم شعر مرحوم فریدون مشیری را برای دانشور خواندم و وی از آن شعر بسیارخوشش آمد وهر بار که او را می دیم این شعر را برایش می‌خواندم.
علی دهباشی نویسنده و از دوستان خانوادگی سیمین دانشور در مراسم تشییع زنده یاد سیمین دانشور با ذکر خاطره ای از آن مرحومه گفت:وقتی برای عبدالحسین زرین کوب مراسمی گرفته بودیم شعر مرحوم فریدون مشیری را برای دانشور خواندم و وی از آن شعر بسیار خوشش آمد و هر بار که او را می‌دیم این شعر را برایش می‌خواندم. شعر فریدون مشیری را در ادامه میخوانید:
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه‌ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه‌ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
هنوز پنجره باز است
تو از بلندی ایوان به باغ می‌نگری
درخت‌ها و چمن‌ها و شمعدانی‌ها
به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر
به آن نگاه پر از آفتاب می‌نگرند
تمام گنجشکان
که درنبودن تو
مرا به باد ملامت گرفته‌اند
ترا به نام صدا می‌کنند
هنوز نقش ترا از فراز گنبد کاج
کنار باغچه
زیر درخت‌ها لب حوض
درون آینه‌ی پاک آب می‌نگرند
تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است
طنین شعر تو نگاه تو در ترانه‌ی من
تو نیستی که ببینی چگونه می‌گردد
نسیم روح تو در باغ بی‌جوانه‌ی من
چه نیمه شب‌ها کز پاره‌های ابر سپید
به روی لوح سپهر
ترا چنان‌که دلم خواسته است ساخته‌ام
چه نیمه شب‌ها وقتی که ابر بازیگر
هزار چهره به هر لحظه می‌کند تصویر
به چشم هم‌زدنی
میان آن همه صورت ترا شناخته‌ام
به خواب می‌ماند
تنها به خواب می‌ماند
چراغ، آینه، دیوار بی تو غمگینند
تو نیستی که ببینی
چگونه با دیوار
به مهربانی یک دوست از تو می‌گویم
تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار
جواب می‌شنوم
تو نیستی که ببینی چگونه دور ازتو
به روی هرچه دراین خانه است
غبار سربی اندوه، بال گسترده است
تو نیستی که ببینی دل رمیده‌ی من
به‌جز تو یاد همه چیز را رها کرده است
غروب‌های غریب
در این رواق نیاز
پرنده‌ی ساکت و غمگین
ستاره‌ی بیمار است
دو چشم خسته‌ی من
در این امید عبث
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است
تو نیستی که ببینی …
گفتنی است، پیکر زنده یاد سیمین دانشور در قطعه ۸۸ هنرمندان ردیف ۱۵۰ شماره ۳۱ در همسایگی عبدالحسین زرینکوب و فریدون مشیری به خاک سپرده شد.
هله
     
  
صفحه  صفحه 3 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین » 
شعر و ادبیات

Simin Daneshvar | سیمین دانشور

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA