انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 125 از 283:  « پیشین  1  ...  124  125  126  ...  282  283  پسین »

Bidel Dehlavi | بیدل دهلوی


مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۳۹

عریانی آنقدر به برم تنگ می‌کشد
کز پیکرم به جان عرق رنگ می‌کشد

آسان مدان به کارگه هستی آمدن
اینجا شرر نفس ز دل سنگ می‌کشد

فکر میان یار ز بس پیکرم گداخت
نقاش مو ز لاغری‌ام ننگ می‌کشد

سامان زندگی نفسی چند بیش نیست
عمر خضر خماری ازین بنگ می‌کشد

زاهد خیال ریش رها کن ‌کزین هوس
آخر تلاش شانه به سر چنگ می‌کشد

با هیچکس مجوش‌ که تمثال خوب و زشت
رخت صفای آینه بر زنگ می‌کشد

ای خواجه یک دو گام دگر مفت جهد گیر
باریست زندگی‌ که خر لنگ می‌کشد

خلقی به گرد قافلهٔ فرصتی‌ که نیست
چون صبح تلخی شکری رنگ می‌کشد

خون شد دل از عمارت حرصی‌ که عمرهاست
زین‌ کوهسار دوش نگین سنگ می‌کشد

خامش نوای حسرت دیدار نیستم
در دیده سرمه ‌گر کشم آهنگ می‌کشد

از حیرت خرام تو کلک دبیر صنع
نقش خیال نیز همان دنگ می‌کشد

بیدل چو بند نیشکر از فکر آن دهن
معنی فشار قافیهٔ تنگ می‌کشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۰

مد بقا کجا به مه و سال می‌کشد
نقاش رنگ هرچه‌ کشد بال می‌کشد

واماندگی به قافلهٔ اعتبار نیست
پیش است هرچه شمع ز دنبال می‌کشد

نگسستنی‌ست رشتهٔ آمال زیر چرخ
چندین‌کلاوه مغزل این زال می‌کشد

سنگ همه به خفت فرسودگی ‌کم است
قنطار رفتهرفته به مثقال می‌کشد

از ریش و فش مپرس ‌که تا قید زندگی‌ست
زاهد غم سلاسل و اغلال می‌کشد

خشکی به طبع خلق ز شعر ترم نماند
فطرت هنوز از قلمم نال می‌کشد

تشویش خوب و زشت جهان جرم آگهی‌ست
صیقل به دوش آینه تمثال می‌کشد

موقع‌شناس محفل آداب حسن باش
ننگ خطست مو که سر از خال می‌کشد

معشوقی از مزاج نفس کم نمی‌شود
پیری ز قد خم شده خلخال می کشد

بی‌مایهٔ غنا نتوان شد حریف فقر
ادبار نیز همت اقبال می‌کشد

بیدل تلاش‌گر مرو وادی جنون
تب می‌کند گر آبله تبخال می‌کشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۱

حرص پیری شیأالله از خروشم می‌کشد
قامت خم طرفه زنبیلی به دوشم می‌کشد

عبرت حال‌کتان پُر روشن است از ماهتاب
غفلتی دارم که آخر پنبه گوشم می‌کشد

شرمسار طبع مجبورم‌ که با آن ساز عجز
انتقام از اختیار هرزه‌کوشم می‌کشد

معنی‌خاصی ز حرف و صوت انشاکردنی‌ست
گفتگوآخربه‌آن لعل خموشم می‌کشد

سرخوش پیمانهٔ یاد نگاه‌کیستم
رنگ‌ گرداندن به ‌کوی میفروشم می کشد

فرصت هستی درین میخانه پُر بی‌مهلت است
همچو می خم تا به‌ساغر دو جوشم‌می‌کشد

آفتابم رشتهٔ ساز سحر نگسسته است
آرزو برتخت شاهی خرقه‌پوشم می‌کشد

زبن همه شوری‌که دارد کارگاه اعتبار
اندکی افسانهٔ مجنون به هوشم می‌کشد

نقش پای رفتگان‌، صفرکتاب عبرت است
دیده هر جا حلقه می‌یابد به ‌گوشم می‌کشد

بر که بندم بیدل از غفلت خطای زندگی
کم‌ گناهی نیست‌ گر دوشم به دوشم می‌کشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۲

باز دامان دل آهنگ چه گلشن می‌کشد
ناله‌ای تا می‌کشم طاووس‌گردن می‌کشد

بسکه استحقاق‌گرد بی‌پر و بالم رساست
هرکه دامان تو می‌گیرد سوی من می‌کشد

بیش ازین نتوان چراغ رنگ ناز افروختن
خامهٔ تصویر بادام تو روغن می‌کشد

ناله اندوه گرانی برنمی‌دارد ز دل
سنگ این کوه از صدا ناز فلاخن می‌کشد

شمع این محفل نی‌ام اما به ذوق تیغ او
تا نفس دارم سری دارم که گردن می‌کشد

پیرو سعی تجرد درنمی‌ماند به عجز
رشته از هر پیرهن خود را به سوزن می‌کشد

اعتبار اهل ظلم از عالم اقبال نیست
آتش‌آلود است آن آبی ‌که آهن می‌کشد

تنگ بر دیوانه شد دشت و در از عریان‌تنی
کیست فهمد بی‌گریبانی چه دامن می‌کشد

ماهی دریای وهمیم‌، آه از تدبیر پوچ
مغز آماج‌ خدنگ و پوست جوشن می‌کشد

عمرها شد سرمه‌سای‌کارگاه عبرتیم
خاکساری انتقام ما ز دشمن می‌کشد

سایه‌را بیدل ز قطع‌ دشت ‌و در تشویش نیست
محمل تسلیم دوش آرمیدن می‌کشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۳

بار ما عمری‌ست دوش چشم حیران می‌کشد
محمل‌اجزای ما چون شمع مژگان می‌کشد

ناتوانان مغتنم دارید وضع عاجزی
کزغرورطاقت آسودن به جولان می‌کشد

ما ضعیفان آنقدرها زحمت یاران نه‌ا‌یم
سایه باری دارد اما هرکس آسان می‌کشد

هیچکس ‌در مزرع امکان قناعت‌پیشه نیست
گر همه گندم بود خمیازهٔ نان می‌کشد

صلح و جنگ‌ عرصهٔ ‌غفلت تماشاکردنی‌ست
تیر در کیش‌ است و خلق‌ از سینه‌ پیکان‌ می‌کشد

دوری انس است استعداد لذتهای خلق
طفل می‌برد ز شیر آن‌دم‌که دندان می‌کشد

التفات رنگ امکان یکقلم آلودگی‌ست
مفت نقاشی‌کزین تصویر دامان می‌کشد

وحشت‌ آهنگی ز فکر خویش بیرون آ، که شمع‌
پا ز دامن تاکشد سر از گریبان می‌کشد

محو او را هر سر مو یک جهان بالیدن است
گاه حیرت داغم از قدی که مژگان می‌کشد

می‌روم از خویش و جز حیرت دلیل‌جهد نیست
وحشتم در خانه ی آیینه میدان می کشد

جسم‌گرشد خاک بیدل رفع اوهام دویی‌ست
شخص از آیینه‌گم‌کردن چه نقصان می‌کشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۴

چو شمع هیچکس به زیانم نمی‌کشد
در خاک و خون به غیر زبانم نمی‌کشد

دارد به عرصه‌گاه هوس هرزه‌تاز حرص
دست شکسته‌ای‌ که عنانم نمی‌کشد

سیرشکبشه‌رنگی من‌کم زسرمه نیست
عبرت چرا به چشم بتانم نمی‌کشد

تصوبر خودفروشی لبهای خامشم
جز تخته هیچ جنس دکانم نمی‌کشد

ناگفته به حدیث جفای پری‌رخان
این شکوه تا به مهر دهانم نمی‌کشد

شمشیربرق جوهرآهم ولی چه سود
از خودگذشتنی به فسانم نمی‌کشد

شهرت نواست ساز زمینگیری‌ام چو شمع
هرچند خار پا به سنانم نمی‌کشد

مشت خسی ستمکش ‌یأسم ‌که موج هم
از ننگ ناکسی به ‌کرانم نمی‌کشد

در پردهٔ ترنگ‌، پری‌خیز نغمه‌ای‌ست
دل جز به‌ کوی شیشه ‌گرانم نمی‌کشد

چون تیشه پیکر خم من طاقت‌آزماست
مفت مصوری‌ که ‌کمانم نمی‌کشد

رخت شرار جسته ندانم ‌کجا برم
دوش امید بار گرانم نمی‌کشد

بیدل ز ننگ طینت بیکار سوختم
افسوس دست من ز حنا نم نمی‌کشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۵

رفته رفته این بزرگیها به بازی می‌کشد
زنش زاهد هر طرف آخر درازی می‌کشد

اندس تا از حساب آنسوگذشتی رفته‌ای
دل نفس در کارگاه شیشه‌سازی می‌کشد

نی شرابی دارد این محفل نه دور ساغری
مست تا مخمور یکسر خودگدازی می‌کشد

خلق درکار است تا پیش افتد از دست امل
وهم میدانها به ذوق هرزه تازی می‌کشد

میهمان عبرتی زین ‌گرد خوان غافل مباش
آب و نان اینجا به بولی و به رازی می‌کشد

تا نفس باقست با آلایش افتادست ‌کار
دیده تا دل زحمت رخت نمازی می‌کشد

شمع را دیدیم روشن شد رموز انجمن
هر سر اینجا آفت ‌گردون ‌فرازی می‌کشد

پاس آب رو غنیمت دان‌ که‌ گل هم در چمن
ازکم‌آبی خجلت رنگ پیازی می‌کشد

صورت آفاق اگر آشفته دیدی دم مزن
بیدل این تصویرکلک بی‌نیازی می‌کشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۶

همچو مینا غنچهٔ رازم بهار آهنگ شد
پرتوی از خون دل بیرون دوید و رنگ شد

بس که ‌در یادت به چندین رنگ حسرت سوختم
چون پر طاووس داغم عالم نیرنگ شد

کوه تمکینی به این افسردگیها حیرت است
بس که زیر بار دل ماندم صدا هم سنگ شد

در طلسم بستن مژگان فضایی داشتم
تا نگه آغوش پیدا کرد عالم تنگ شد

پیکرم در جست‌وجویت رفت همدوش نفس
رشتهٔ این ساز از فرسودگی آهنگ شد

در شکنج پیری‌ام هر مو زبان ناله‌ای است
از خمیدنها سراپایم طرف با چنگ شد

آن‌قدر وامانده‌ام کز الفتم نتوان گذشت
اشک هم در پای من افتاد و عذر لنگ شد

جوهر خط آخر از آیینه‌ات میگون دمید
دود هم از شعلهٔ حسن تو آتش‌رنگ شد

کسب آگاهی کدورت‌خانه تعمیر است و بس
هر قدر آیینه شد دل زیر مشق زنگ شد

هیچکس حسرتکش بی‌مهری خوبان مباد
آرزو بشکست ما را تا دل او سنگ شد

بیدل از درد وطن خون ‌گشت ذوق عبرتم
بس که یاد آشیان کردم قفس هم تنگ شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۷

کم و بیش وهم تعینت سر و برگ نقص و کمال شد
مه نو دمید و به بدر زد بگداخت بدر و هلال شد

به صفای جلوه نساختی حق‌ کبریا نشناختی
به خیال آینه باختی‌ که جمال رفت و مثال شد

سحری‌ گذشتی از انجمن سر آستین به هوا شکن
ز شمیم سایهٔ سنبلت‌گل شمع ناف غزال شد

چو نفس مرا ز سر هوس به هوا رسیده ز جیب دل
گرهی ز رشته ‌گشوده‌ای ‌که شکست بیضه و بال شد

به ترانهٔ من و ما کسی ز نوای دل چه اثر برد
مزهٔ حلاوت این شکرزازل ودیعت لال شد

ز تلاش نازکی سخن‌،‌ گهر صفا به زمین مزن
خجل است جور چینیی‌ که به مو رسید و سفال شد

ز غبار لشکر زندگی دو سه روز پیشترک برآ
حذر از تلاش دو مویی‌ات‌ که هجوم رستم زال شد

به دل‌ گداخته ‌کن طرب‌ که در این سراب جنون تعب
چو عقیق بر لب‌تشنگان‌، جگر آب‌ گشت و زلال شد

ستم است جوهر غیرتت به فسردگی فشرد قدم
بکش انفعال سیه‌دلی اگر اخگر تو زگال شد

سحر غناکدهٔ حیا به نفس نمی‌برد التجا
چه غرض به طبع توبال زد که تبسم تو سوال شد

نفسی زدی و جهان‌ گرفت اثر ترانهٔ ما و من
که شکست شیشهٔ محفلت ‌که صدا به رنگ خیال شد

ز حضور غیبت‌ کامها همه راست زحمت مدّعا
تو چه بیدل از همه قطع‌ کن‌که وقوع رفت و محال شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۸

دل شهرهٔ تسلیم ز ضبط‌ نفسم شد
قلقل ‌به ‌لب‌شیشه ‌شکستن ‌جرسم شد

پرواز ضعیفان تب و تاب مژه دارد
بالی نگشودم ‌که نه چاک قفسم شد

فریاد زگیرایی قلاب محبت
هر سوکه‌گذشتم مژه او عسسم شد

تا چاشنی بوسی ازآن لعل‌گرفتم
شیرینی لذات دو عالم مگسم شد

گفتم به نوایی رسم از ساز سلامت
دل زمزمه تعلیم نبی بی‌نفسم شد

کو خواب عدم ‌کز تب و تابم ‌کند ایمن
چون شمع ‌گشاد مژه در دیده خسم شد

بر هرخس و خاری‌ که در این باغ رسیدم
شرم نرسیدن ثمرپیشرسم شد

سرتا قدمم در عرق شمع فرورفت
یارب زکجا سیر گریبان هوسم شد

عنقای جهان خودم اما چه توان کرد
این یک دو نفس الفت بیدل قفسم شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 125 از 283:  « پیشین  1  ...  124  125  126  ...  282  283  پسین » 
شعر و ادبیات

Bidel Dehlavi | بیدل دهلوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA