انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 126 از 283:  « پیشین  1  ...  125  126  127  ...  282  283  پسین »

Bidel Dehlavi | بیدل دهلوی


مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۴۹

روز سیهم سایه صفت جزو بدن شد
آسوده شو ای آینه زنگار کهن شد

شبنم به چه امید برد صرفهٔ ایجاد
چشمی که گشودم عرق خجلت من شد

نشکافتم آخر ره تحقیق‌گریبان
فرصت نفسی داشت‌که پامال سخن شد

تدبیر، علاج مرض ذاتی‌کس نیست
از شیشه شدن سنگ همان توبه‌شکن شد

حیرت نپسندید ز ما گرم نگاهی
بردیم در آن بزم چراغی‌ که لگن شد

تنزیه ز آگاهی ما گشت‌ کدورت
جان بود که در فکر خود افتاد و بدن شد

جز یأس ز لاف من و ما هیچ نبردیم
تار نفس از بسکه جنون یافت ‌کفن شد

شب در خم اندیشه‌ ی ‌گیسوی تو بودم
فکرم گرهی خورد که یک نافه ختن شد

چون اشک به همواری ازین دشت‌ گذشتم
لغزیدن پا راه مرا مهره زدن شد

گرد ره غربت چقدر سعی وفا دشت
خاکم به سرافشاند به حدی‌که وطن شد

بیدل اثری برده‌ای از یاد خرامش
طاووس برون آگه خیال تو چمن شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۰

تا پری به ‌عرض آمد موج شیشه عریان شد
پیرهن ز بس بالید دهر یوسفستان شد

جلوه‌اش جهانی را محو بیخودیها کرد
آینه دکان بر چین جنس حیرت ارزان شد

خاک من به یاد آورد چهره عرقناکش
هچو بیضهٔ طاووس در عدم چراغان شد

کوشش زمینگیرم برعروج بینش تاخت
خارپای شمعِ آخر دستگاه مژگان شد

وحشتم درین محفل شوخی سپندی داشت
تا قفس زدم آتش ناله‌ای پرافشان شد

انفعال هستی را من عیار افسوسم
دست داغ سودن بود طبع اگر پشیمان شد

امتحان آفاتم رنگ طاقت دل ریخت
آبگینه‌ام آخر از شکست سندان شد

زین‌ چمن به هر رنگم سیر آگهی مفت‌ است
داغ لاله هم‌کم نیست‌گر بهار نتوان شد

سازگردن‌افرازی رنج هرزه‌گردی داشت
سر به جیب دزدیدم پا مقیم دامان شد

داغ درد شو بیدل ‌کز گداز بی حاصل
اشکها درین محفل ریشخند مژگان شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۱

ترک آرزوکردم رنج هستی آسان‌ شد
سوخت پرفشانی‌ها کاین قفس ‌گلستان شد

عالم از جنون من‌کردکسب همواری
سیل گریه سر دادم‌ کوه و دشت دامان شد

خامشی به دامانم شور صد قیامت ریخت
کاشتم نفس در دل، ریشهٔ نیستان شد

هرکجا نظر کردم فکر خویش راهم زد
غنچه تا گل این باغ بهر من ‌گرببان شد

بر صفای دل زاهد اینقدر چه می‌نازی
هرچه آینه ‌گردید باب خود فروشان شد

عشق ‌شکوه ‌آلودست تا چه دل فسرد امروز
سیل می‌رود نومید خانه‌ای که ویران شد

جیب ‌اگر به غارت رفت دامنی به دست آرپم
ای جنون به صحرا زن نوبهار عریان شد

جبریان تقدیریم قول و فعل ما عجز است
وهم می‌کند مختار آنقدر که نتوان شد

برق رفتن هوش است یا خیال دیداری
چون سپند از دورم آتشی نمایان شد

چین نازپرورده‌ست ‌گرد وحشتم بیدل
دامنی‌گر افشاندم طره‌ای پریشان شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۲

رم وحشی نگاه من غبارانگیز جولان شد
سواد دشت امکان شوخی چشم غزالان شد

به ذوق جلوهٔ او از عدم تا سر برآوردم
چو توفان بهار از هرکف خاکم‌گریبان شد

خموشی را زبانها می‌دهد اعجاز حسن او
به چشمش سرمه تا بر خویشتن بالید مژگان شد

بقدر شوخی خطش سیاهی می‌کند داغم
ز هر دودی کز آنجا گرد کرد اینجا چراغان شد

طبیعت موج همواری زد از نومیدی مطلب
بلند و پست‌ ما را دست ‌بر هم سوده سوهان شد

حجاب‌اندیش ‌خورشید حضور کیست ‌این گلشن
که‌ گل چون صبح در گرد شکست ‌رنگ پنهان شد

به رو‌ی غیر در بستم ز رنج جستجو رستم
چراغ خلوتم آخر نگاه پیر کنعان شد

بهار صد گلستان مشربم از تازه‌روییها
چو صحرایم گشاد جبه طرح‌انداز دامان شد

زگنج فقر نقد عافیت جستم ندانستم
که خواهد بوریا هم بهر فریادم نیستان شد

درین حرمان‌سرا قربی به این دوری نمی‌باشد
منی در پرده می‌کردم تصور او نمایان شد

به مژگان بستنی ‌کوته کنم افسانهٔ حسرت
حریف انتظار مطلب نایاب نتوان شد

سراپا معنی دردم عبارت ختم‌ کن بیدل
که من هر جا گریبان چاک‌ کردم ناله عریان شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۳

قیامت خنده‌ریزی بر مزار من‌ گل ‌افشان شد
ز شور آرزو هر ذرّهٔ خاکم نمکدان شد

به شغل سجدهٔ او گر چنین فرسوده می‌گردد
جبین درکسوت نقش قدم خواهد نمایان شد

ندانم در شکست طرهٔ مشکین چه پردازد
که گر دامن شکست آیینه‌دار کج کلاهان شد

چه امکانست از نیرنگ تمثالش نشان دادن
اگر سر تا قدم حیرت شوی آیینه نتوان شد

حیا سرمایگیها نیست بی‌سامان مستوری
نگه در هر کجا بی‌پرده شد محتاج مژگان شد

تحّیر معنیی دارد که لفظ آنجا نمی‌گنجد
چو من ‌آیینه‌ گشتم هرچه صورت بود پنهان شد

بهاری در نظر دارم که شوخیهای نیرنگش
مرا در پردهٔ اندیشه خون ‌کرد وگلستان شد

عدم‌پیمایی موج و حباب ما چه می‌پرسی
همان‌چین‌شکست‌این شیشه‌ها را طاق نسیان شد

دو عالم داشت بر مجنون ما بازار دلتنگی
دماغ وقت سودا خوش‌ که آشفت و بیابان شد

چو شبنم ساغر دردم به آسانی نشد حاصل
سراپایم ز هم بگداخت تا یک چشم‌گریان شد

سراغ شعلهٔ دیگر ندارد مجمر امکان
تو دل‌ در پرده روشن‌ کن برون خواهد چراغان شد

طلسم ناز معشوقست سر تا پای من بیدل
غبارم‌ گر ز جا برخاست زلف او پریشان شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۴

مخمل و دیبا حجاب هستی رسوا نشد
چشم می‌پوشم‌ کنون پیراهنی پیدا نشد

در فرامشخانهٔ امکان چه علم و کو عمل
سعی باطل بود اینجا هر چه شد گویا نشد

زآن حلاوتها که آداب محبت داشته‌ست
خواستم نام لبش‌ گیرم لب از هم وانشد

گر وفا می‌کرد فرصتهای‌ کسب اعتبار
از هوس من نیز چیزی می‌شدم اما نشد

انتظار مرگ شمع آسان نمی‌باید شمرد
سر بریدن منفعل‌ گردید و یار ما نشد

دل به رنگ داغ ما را رخصت وحشت نداد
شکر کن ای ناله پروازت قفس‌فرسا نشد

بهر صید خلق در زهد ریایی جان مکن
زین تکلف عالمی بی‌دین شد و دنیا نشد

قانعان از خفت امداد یاران فارغند
موج هرگز دستش از آب‌ گهر بالا نشد

از دل دیوانهٔ ما مجلس‌آرایی مخواه
سنگ سودا سوخت اما قابل مینا نشد

آتش فکر قیامت در قفا افتاده است
صد هزار امروز دی گردید و دی فردا نشد

خاک ناگردیده رستن از شکست دل‌ کراست
موی چینی بود این مو کز سر ما وانشد

با زبان خلق‌ کار افتاد بیدل چاره چیست
گوشه‌‌گیری‌های ما عنقا شد و تنها نشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۵

مکتوب مقصد ما از بیکسی فغان شد
قاصد نشد میسر دل خون شد و روان شد

دل بی‌رخ تو هیهات با ناله رفت در خاک
واسوخت این سپندان چندانکه سرمه‌دان شد

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم
این پنبه بسکه بر خود پیچید ریسمان شد

تا حشر بال اعمال باید کشید بر دوش
این یک نفس بضاعت صد ناقه‌کاروان شد

شمع بساط ما را در کارگاه تسلیم
هرچند عزم پا بود روسوی آسمان شد

تشویش روزی آخر نگذاشت دامن ما
گندم قفای آدم از بس دوید نان شد

کسب وکمال در خلق پر آبرو ندارد
بر دوش بحر آخر موج گهرگران شد

جمعیت عدم را ازکف نمی‌توان داد
دریاد بیضه باید مشغول آشیان شد

دل در خیال دیدار آیینه خانه‌ای داشت
تا بر ورق زد آتش طاووس پرفشان شد

از الفت رفیقان با بیکسی بسازید
کس همعنان‌کس نیست از مرگ امتحان شد

از عجز ما مگویید از حال ما مپرسید
هرچند جمله باشیم چیزی نمی‌توان شد

بیدل نداد تحقیق از شخص ما نشانی
باری به عرض تمثال آیینه مهربان شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۶

عید است غبار سر راه تو توان شد
قربانی قربان نگاه تو توان شد

امید شهید دم شمشیر غروری‌ست
بسمل ز خم طرف ‌کلاه تو توان شد

باید همه تن دل شد و آشفت و جنون‌کرد
تا محرم‌ گیسوی سیاه تو توان شد

تسلیم ز آفات جهان باک ندارد
در جیب خودم محو پناه تو توان شد

ای خاک خرامت گل فردوس‌ به دامن
کو بخت ‌که پامال گیاه تو توان شد

سهل است شفاعتگری جرم دو عالم
گر قابل یک ذره ‌گناه تو توان شد

بیدل دل ما طاقت آیات ندارد
تاکی هدف ناوک آه تو توان شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۷

پیر گردیدم و هستی سبب ننگ نشد
چون‌کمان‌، خانهٔ بی‌بام و درم تنگ نشد

الفت دل نه همین حایل عزم نفس است
آبله پای که بوسید که او لنگ نشد

بی‌صفا محرمی خویش چه امکان دارد
سنگ تا شیشه نشد آینهٔ سنگ نشد

بیخبرسوخت نفس ورنه درین‌ مکتب وهم
صفحه‌ای نیست‌کز آتش زدن ارژنگ نشد

دل هر ذره به صد چشم تماشا جوشید
دهر طاووس شد و محرم نیرنگ نشد

صوف و اطلس ز کجا پینه بر اندام تو دوخت
بر هوس جامهٔ عریانی اگر تنگ نشد

شبنم صبح دلیل است ‌که در عالم رنگ
تا نفس آب نشد آینه بی‌زنگ نشد

گوش بر زمزمهٔ ساز سپندیم همه
داغ‌ شد محفل و یک نغمه به‌ آهنگ نشد

درگریبان عدم نیز رهی داشت خیال
آه ازبی‌نفسیها نی ما چنگ نشد

هرچه یوشید جهان‌، غیرکفن‌، یمن نداشت
ماتمی بود لباسی‌ که به این رنگ نشد

با خیالات بجوشیدکه در مزرع وهم
بنگ‌ کم نیست چه شد بیدل اگر دنگ نشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
غزل شمارهٔ ۱۲۵۸

گل نکرد آهی‌که بر ما خنجر قاتل نشد
آرزو برهم نزد بالی‌که دل بسمل نشد

دام محرومی درین دشت احتیاط آگهی‌ست
وای بر صیدی‌که از صیاد خود غافل نشد

دل به راحت‌ گر نسازد با گدازش واگذار
گوهر ما بحر خواهد گشت اگر ساحل نشد

در بیابانی که ما را سر به کوشش داده‌اند
جاده هم از خویش رفت و محرم منزل نشد

شعله را خاموش گشتن پای از خود رفتن است
داغ هم گردیدم و آسودگی حاصل نشد

گرچه رنگ این دو آتشخانه از من ریختند
از جبینم چون شرر داغ فنا زایل نشد

اعتبار اندیشگان آفت‌پرست کاهشند
هیچکس‌بی‌خودگدازی شمع این محفل نشد

عافیت گر هست نقش پردهٔ واماندگی‌ست
حیف پروازی‌که آگاه از پر بسمل نشد

ذوق آغوش دویی در وصل نتوان یافتن
بیخبرمجنون ما لیلی شد ومحمل نشد

نی‌گداز دل به‌کار آمد نه ریزشهای اشک
بی‌تومشت خاک من برباد رفت وگل نشد

در لباس قطره نتوان تلخی دریاکشید
مفت آن خونی‌که خاکستر شد امّا دل نشد

غیرمن زین قلزم حیرت حبابی‌گل نکرد
عالمی صاحبدل‌است امّاکسی بید‌ل نشد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 126 از 283:  « پیشین  1  ...  125  126  127  ...  282  283  پسین » 
شعر و ادبیات

Bidel Dehlavi | بیدل دهلوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA